🔻روزنامه تعادل
📍 احیای کاذب یا تخریب خلاق؟!
✍️ حسین حقگو
«بنگاهها در اقتصاد بازار با انتخاب مداوم بازار مواجهند...ایجاد مداوم بنگاههای جدید و انحلال قدیمیها »
(رونالد کوز)
ترجیعبند مسوولان دولت سیزدهم از بالاترین مقام تا مسوولان میانی در بیان موفقیتهای این دولت، احیای بنگاههای تعطیل و نیمه تعطیل است. البته این گزارشدهی از موفقیتهای صنعتی خاص این دولت نیست و در دولتهای قبل هم با تفاوتهایی مسبوق به سابقه است. اخیرا نماینده دولت در نهضت احیای واحدهای اقتصادی از رقم احیای هشت هزار بنگاه طی دو سال اخیر و برنامهریزی برای احیای چهار هزار واحد در سال جاری خبر داد . در ابتدای سال نیز آقای رییسی از عبور تعداد کارخانههای تعطیل و نیمه تعطیل کشور از هفت هزار واحد سخن گفت (پیام نوروزی ۱۴۰۳) .
اما سوال مهم این است که اگر وضعیت فضای صنعتی و کسب و کار مناسب باشد، اصولا چه نیازی به احیای بنگاههای اقتصادی با دم مسیحایی دولت است ؟! و اگر این فضا مناسب نباشد، که نیست، پس احیا کردن آنها با توزیع انواع امتیازات و رانتها چه فایدهای برای جامعه دارد ؟!
البته هستند چه بسیار بنگاههایی که در طی سالیان با سختیها و مرارتهای فراوان همچنان کار کرده و میکنند وحتی توانستهاند الگوهای موفقی از تولید صنعتی را عرضه کنند، همانطورکه بنگاههای زیادی هم وجود دارند که با اتکا به بعضی از امتیازات اما عمدتا بر مبنای بهرهگیری صحیح از فرصتها دوام آورده و به کار خود ادامه میدهند.
اما اینکه هر از چندگاهی از احیای واحدهای صنعتی و اقتصادی به کمک دستگاههای دولتی سخن رفته و مصداق کارآمدی دولت قلمداد شود، جز این نیست که چرخه طبیعی و مالوف اقتصادی و صنعتی کشور کار نمیکند و دولت همچون رابینهود باید وارد میدان شود و... البته این حمایتهای گلخانهای عمدتا جز اتلاف منابع و بازگشت بسیاری از این واحدها به وضعیت سابقشان، نتیجهای در بر ندارد. واقعیت آن است که بسیاری از این بنگاههای تعطیل شده یا نیمه فعال به سبب سیاستهای غلط مالی، پولی، ارزی و تجاری ناکارآمد دولت و ضعف تکنولوژی ناشی از قطع ارتباط با جهان پیشرفته و همچنین ضعف قدرت خرید جامعه و... به روزگار رکود و تعطیلی افتاده و توجیه اقتصادی خود را از دست دادهاند. در این صورت باید به اصلاح وضعیت اقتصاد کلان پرداخت . چرا که بسیاری از معضلات امروز بنگاههای صنعتی برآمده از تصمیمات غلط در حوزه کلان است و با تصمیمهای خرد نمیتوان این وضعیت کلان را اصلاح کرد (دکتر نیلی- فروردین ۱۴۰۳) چاره کار آن است که با تغییر وضعیت و ایجاد آزادی و فضای رقابتی و از بین بردن انحصارت دولتی و خصولتی و کاهش وزن حضور نفسگیر انواع بنیادها و نهادهای ایدئولوژیک و نظامی و... بنگاهها امکان فعالیت داشته باشند. همان که شومپتر از آن به عنوان «تخریب خلاق» رونالد کوز از آن با تعبیر « قاعده داروینی» تولید یاد کردهاند؛ بنگاههای ناکارآمد بازار را ترک و بنگاههای نوآور وارد بازی میشوند . نقش دولت نیز در این میان «تسهیل در ایجاد بنگاههای جدید و انحلال بنگاههای ورشکسته است». (چین چگونه سرمایهداری شد- رونالد کوز)
صنعتی که علیرغم توانمندیهای بسیار بالای آن در صورت وجود بسترهای مناسب، در طی یک دهه اخیر ۳دهم درصد رشد کرده، دچار مشکلات عمیق ساختاری برآمده از حوزه کلان اقتصادی و سیاسی است (رتبه آزادی اقتصادی ۱۶۴ از ۱۷۱ کشور جهان، رتبه کسب و کار ۱۲۷ از ۱۹۰، رتبه رقابتپذیری جهانی ۹۹ از ۱۴۲، و... - «سند نقشه راهبردی صنعتی » موسسه آموزش و پژوهش سازمان برنامه - آذر ماه ۱۴۰۲) و احیای چند صد یا چند هزار بنگاه صنعتی از دهها هزار بنگاه صنعتی که ارزش افزوده ناچیزی را تولید میکنند افتخاری ندارد؛ آنچه افتخار دارد ایجاد فضای مناسب برای تولد، رشد و توسعه بنگاههای نوآور و خلاق و بزرگ شدن کیک اقتصاد در فضایی سالم و غیر رانتی است!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 لزوم اصلاح فضای کسبوکار بانکی
✍️ امیرحسین امینآزاد
شبکه بانکی کشور دارای سه ذینفع عمده است: سپردهگذاران، تسهیلاتگیرندگان و بانکها. سپردهگذاران وجوهی دارند که فعلا قصد استفاده از آن را ندارند و در تلاش هستند که با پسانداز وجوه خود نزد بانکها به سود دست پیدا کنند. تسهیلاتگیرندگان هم اشخاصی هستند که برای خرید کالا یا خدمات یا تامین سرمایه در گردش یا... نیازمند وجوه سپردهگذاران هستند.
بانکها در این میان نقش کارگزار وجوه را ایفا میکنند و سعی میکنند تا وجوه سپردهگذاران را جمعآوری و در قالب وام و تسهیلات به تسهیلاتگیرندگان اعطا کنند و بابت عملیات کارگزاری خود حقالوکاله یا کارمزد دریافت کنند.فعالیت این سه ذینفع اصلی را اصطلاحا «عملیات بانکی» اطلاق میکنیم.
در شرایط فعلی و بهدلیل تعیین دستوری نرخ بهره، سپردهگذاران بازندگان اصلی عملیات بانکی هستند. میزان و مبلغ بازندگی آنها به شکاف نرخ سود سپردهها و نرخ تورم مرتبط است. هرقدر این شکاف بزرگتر باشد، میزان بازندگی سپردهگذاران بیشتر است.تسهیلاتگیرندگان اصلیترین منتفعان نرخهای سود دستوری هستند. در شرایط وجود نرخ تورم ۴۰ یا ۵۰درصدی، دریافت تسهیلات با نرخ حداکثر ۲۳درصدی چیزی جز مائده آسمانی نخواهد بود.
بانکها بهعنوان کارگزاران وجوه، در رده دوم بازندگان پس از سپردهگذاران قرار میگیرند. آنها مجبورند برای تامین درخواستهای حداقلی سپردهگذاران، نرخ سود سپردهها را تا سقف مقرر (و حتی بالاتر از آن) بالا ببرند؛ ولی از آن طرف امکان دستکاری زیادی در نرخ سود تسهیلات ندارند. لذا نتیجه عملیات بانکی برای اکثریت بانکها (تفاضل نرخ سود پرداختی به سپردهگذاران با درآمد حاصل از تسهیلات اعطایی) منفی و حاکی از ضررهای سنگین است.
در مواردی که نتیجه عملیات بانکی نیز سودآوری بانک باشد، بههیچوجه تورم را پوشش نمیدهد.سرمنشأ اغلب تخلفات و سوءجریانات مالی یا غیر مالی در شبکه بانکی کشور را باید در بستر همین وضعیت نابسامان عدم انتفاع همه ذینفعان از انجام عملیات بانکی جستوجو کرد.سوالی که الان مطرح میشود این است که آیا در مکانیزم انجام عملیات بانکی میتوان به تغییراتی دست یازید که حداقل سپردهگذاران به سودی بالاتر از نرخ تورم دست یابند، تسهیلاتگیرندگان به پرداخت هزینه سودی معادل با نرخ تورم ملزم شوند و سهامداران بانکها به سودی معادل با نرخ تورم دست پیدا کنند؟آیا امکان دستیابی به مدلی برای دستیابی به چنین اهدافی برای سه ذینفع اصلی شبکه بانکی کشور هست یا خیر؟
پاسخ به این سوال از آن جهت مهم است که هر اقدام اصلاحی در بانکهای کشور، نیازمند پیادهسازی مدلی برای بهبود فضای کسبوکار بانکی است وگرنه با انحلال و تصفیه هر سیواندی بانک دولتی و غیردولتی موجود، بازهم با تاسیس بانکهای جدید، این چرخه معیوب بازتولید خواهد شد.منتج به زیان شدن انجام عملیات بانکی در بانکها، دریچه ورود بانکها به شرکتداری و خرید داراییهای ثابت، اعطای تسهیلات به اشخاص مرتبط، اعطای تسهیلات ضربدری و سایر سوءجریانات مالی و غیرمالی در شبکه بانکی کشور است. بستن این دریچه پرخطر منوط به بازکردن مسیر انجام عملیات بانکی بهگونهای است که هر سه ذینفع عمده عملیات بانکی در وضعیت انتفاع واقعی قرار گیرند.
🔻روزنامه کیهان
📍 وعده صادق و جنگ احزاب چه شباهت عجیبی؟!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- جنگ خندق در جریان است. همه دشمنان اسلام از هر حزب و گروه و عقیده با یکدیگر متحد شده و به مقابله با اسلام آمدهاند. اسلام را دشمن مشترک خود میدانند و به این نتیجه رسیدهاند که اختلافات را برای مدتی کنار بگذارند و همگان به مقابله با این دشمن مشترک برخیزند و پس از آن، هرکدام به راهی بروند که پیش از آن میرفتند. از این روی
جنگ خندق را «جنگ احزاب» نامیدهاند. قبائل و احزاب با همراهی یهود، سپاهی نزدیک به ده هزار مرد جنگی و مجهز به آخرین تجهیزات تدارک دیده و به محاصره مدینه آمدهاند. در این سوی اما، سپاه اسلام که تعدادشان به سههزار نفر هم نمیرسد و از تجهیزات اندکی برخوردارند، در پس خندق که به ابتکار سلمان فارسی حفر شده است، به مقابله ایستادهاند. از سپاه کفر ۵ پهلوان نامدار و جنگجوی بینظیر که
عمروبن عبدود سرآمد آنان است به میدان آمدهاند. عمرو، هماورد میطلبد و کسی جرأت مقابله با او را ندارد. از سپاه اسلام، علی علیهالسلام به میدان میرود. رسول خدا(ص) در توصیف این پیکار میفرمایند: «بَرَزَ الاْیمَانَ کُلُّهُ اِلى الشِرْکِ کُلِّهِ...
تمام ایمان در برابر تمام شرک قرار گرفته است». امیرالمؤمنین در میان حیرت و ناباوری همگان، با ضربه شمشیر،
عمروبن عبدود را از پای در میآورد. چهار پهلوان دیگر فرار را برقرار ترجیح داده و میگریزند. سپاه شرک انسجام و استحکام خود را از دست میدهد. سپاهیان اسلام
غریو شادی سر میدهند. و پیامبر اعظم(ص) میفرمایند: «ضَربَةُ عَلِی
یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین... [ارزش] ضربت علی در روز خندق از عبادت تمام جنّ و انس برتر است».
۲- از سپاه اسلام علی(ع) در میانه میدان است و از آن سوی، عمروبن عبدود. چرا پیامبر خدا از این صحنه با عنوان درگیری «همه اسلام» با «همه کفر» یاد میفرمایند؟! و ضربت علی را از عبادت همه جهانیان برتر معرفی میکنند؟! این علت را اگرچه بسیاری از مورخان و شاهدان آن روز بر زبان و قلم آوردهاند ولی شنیدن آن از زبان رسول خدا(ص) شیرینتر و دلنشینتر است. حضرت ایشان خطاب به علی میفرمایند: «اى على! مژده باد تو را که اگر عمل تو را به تنهایى در این روز با عمل تمامى امت محمد بسنجند عمل تو بر آنها برتری دارد؛ زیرا خانهاى از خانههاى مشرکان نیست مگر آن که با کشته شدن عمروبن عبدود خوارى و زبونى در آن وارد شده است و خانهاى از مسلمانان نیست جز آن که با قتل او عزت و شوکت یافته است» و این کلام نیز از حضرت پیامبر(ص) در همین خصوص است: «ذهب ریحهم و لا یغزوننا بعد الیوم و نحن نغزوهم انشاءالله... از امروز به بعد شوکت و عظمت اینان [کفار و مشرکان]فرو ریخت و از این پس دیگر به جنگ ما نخواهند آمد و ماییم که در آینده -اگر خدا بخواهد- به جنگ آنان خواهیم رفت».
۳- حالا به عملیات اخیر سپاه اسلام «وعده صادق»
که نیمهشب ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۳ (۱۳آوریل ۲۰۲۴) علیه
رژیم صهیونیستی صورت پذیرفت باز میگردیم.
الف: در یکسوی این آوردگاه، سپاه اسلام قرار دارد و در سوی دیگر همه دشمنان ریز و درشت جمهوری اسلامی به صف ایستادهاند. رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ۲۳ کشور دیگر که از شمال و جنوب و مشرق و مغرب برای مقابله با عملیات از پیش اعلام شده ایران به حالت آمادهباش درآمده و تمامی توان خود را به صحنه آوردهاند (نظیر آنچه در جنگ احزاب اتفاق افتاده بود).
ب: توان و تجهیزاتی که مجموعه دشمنان در اختیار دارند بارها بیشتر و گستردهتر از این سوی آوردگاه است. هیمنه و قدرت دشمن به اندازهای مخوف، گسترده، فراگیر و چشمپُرکن است که هیچ قدرت دیگری جرأت مقابله با آنها را ندارد. رژیم صهیونیستی خود را چهارمین ارتش قدرتمند دنیا و شکستناپذیر میداند! آمریکا ابرقدرت بلامنازع جهان تلقی میشود. انگلیس و سایر کشورهای اروپایی با برخورداری از پیشرفتهترین تسلیحات در پیمان «ناتو» گرد آمدهاند، بسیاری از کشورهای عربی و غیرعرب منطقه، تمام قد به خدمت رژیم صهیونیستی درآمده و در عرصه حضور دارند و... (مقایسه کنید با هیمنه و تجهیزات و لشکر پُرشمار مشرکان در جنگ احزاب).
ج: عملیات «وعده صادق» در اوج اقتدار صورت میپذیرد و موشکها و پهپادهای سپاه در میان ناباوری و حیرت دشمنانی که با همه توان به صف ایستاده بودند از سامانههای دفاعی چند لایه
رژیم صهیونیستی و پدافند ۲۳ کشوری که پیشاپیش آماده شده بودند عبور میکند و دو هدف از قبل تعیینشده را با دقتی مثالزدنی منهدم میکند. دشمنان ریز و درشت تقریباً بدون استثناء و با حیرتی آمیخته به یاس و ناامیدی، پوشالی بودن ادعای شکستناپذیری خود را به چشم میبینند و آشکارا اعتراف میکنند که قدرت بازدارندگی خود در مقابل توان نظامی توأم با هوشمندی ایران اسلامی را از دست دادهاند...
(شبیه شکست هیمنه و شوکت سپاه شرک در جنگ احزاب که با کشته شدن عمروبن عبدود، فرو پاشید) و در همان حال غریو شادی ملتهای مسلمان و همه مظلومان و حقطلبان جهان به آسمان بلند میشود و... (یادآور غریو شادی مسلمانان بعد از ضربت کارساز امیرالمؤمنین علیهالسلام که از عبادت ثقلین برتر بود).
د: این روزها علاوهبر اعتراضات انبوه و سراسری مردم دنیا علیه جنایات وحشیانه صهیونیستها در غزه، چند هفتهای است که اساتید و دانشجویان دانشگاههای آمریکا، اروپا، اقیانوسیه، آسیا و آفریقا، نیز در اعتراض به نسلکشی و جنایات رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی آن به صحنه آمدهاند و خواستهها و شعارها از محکومیت اسرائیل عبور کرده و به محو این رژیم وحشی تغییر مسیر داده و اخبار مربوط به خیزش اساتید و دانشجویان علیه رژیم صهیونیستی به خبر اول رسانههای دنیا تبدیل شده است. ضرب و شتم دانشجویان و اساتید و بازداشت و اخراج آنها نه فقط دامنه این اعتراضات را کاهش نداده بلکه بر گستره آن نیز افزوده است. همین چند ساعت قبل خبر رسید که در محوطه مقابل کاخ سفید تصویر رهبر انقلاب و پرچم فلسطین نصب شده و دانشجویان دانشگاه میشیگان در جشن فارغالتحصیلی خود با پرچمهای فلسطین حضور یافتهاند و...
۴- اگرچه گفتهاند؛
همتای علی نخواهد آمد هرگز
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
و این سخن حکیمانهای نیز هست، اما، به وضوح میتوان دید که عملیات «وعده صادق» رنگ و بوی جنگ احزاب را دارد و گویی از ضربه علی علیهالسلام در آن روز، سمت و سو گرفته است. چرا که ضربه عملیات وعده صادق فقط
بر سر رژیم صهیونیستی فرود نیامده است. رژیم صهیونیستی در این عملیات جای عمروبن عبدود نشسته بود! عملیات وعده صادق ضربهای سرنوشتساز بر آمریکا، اروپا، ناتو و تمام کشورهای عرب و غیرعرب حامی اسرائیل است... دقیقاً الگو گرفته از جنگ خندق و تار و مار شدن احزاب.
۵- و بالاخره، این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامهنگار بلندآوازه مصر خواندنی است. او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود مینویسد؛ «یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل ۱۴۰۰ ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموششده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح میبینم».
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 حماس، اسرائیل و توافق احتمالی
✍️ عبدالرضا فرجیراد
حماس به دنبال این است که در مذاکرات قاهره آتشبس کامل و دراز مدت را مطرح کند در نهایت نیز همان را پیگیری کرده و به موفقیت برسد.
اما اسرائیل آماده نیست که با این آتشبس موافقت کند چون اولا این قضیه یک پیروزی برای حماس به حساب میآید و در واقع اسرائیل نتوانسته همه غزه را طی کند و هنوز تونلهای رفح مانده است. دوم اینکه اگر این اتفاق رخ دهد کابینه نتانیاهو از هم خواهد پاشید. خیلی از اعضای کابینه اسرائیل مثل وزیر جنگ و وزیر کشور این رژیم با پذیرش آتش بس دائم و صلح مخالفند. لذا حماس نیز این مساله را به خوبی میداند و از زمانی که ایران به اسرائیل حمله کرد موضع حماس مستحکمتر شده است. لذا اکنون آمریکا، اروپا و عربها به هیچ عنوان موافق حمله اسرائیل به رفح نیستند و نتانیاهو در این میان گیر کرده است و آنها به اسرائیل بابت پذیرش آتش بس و توافق فشار میآورند. الان نقش مصر و قطر مهمتر است و دنبال این هستند که یک راه حل میانهای پیدا کنند و در ۳ مقطع نخست یک آتش بس ۴۰ روزه بدهند که طی آن هیچ اسیری آزاد نشود و فقط اسرائیلیها ۱۰ روز پرواز نداشته باشند و نیروهایشان از بخشهای مختلف غزه به نزدیکیهای مرز بروند. در مرحله دوم تعدادی آزاد شوند و مرحله بعد نیز به نحو دیگری انجام شود. به عبارتی مصریها به دنبال این هستند که در ۳ چهل روز که تقریبا به ۴ ماه میرسد اگر همینطور آتش بس ادامه پیدا کند شاید بشود گفت که شرایط تغییر خواهد کرد و تضمینهایی هم آمریکا، اروپاییها و مصر میدهند. بالاخره این راهحل میانه وجود دارد. لذا نه اکنون حماس میتواند به طور صد درصد بگوید که من به هیچ وجه آمادگی ندارم به خاطر اینکه قطریها هم برای پذیرش توافق و آتش بس فشار میآورند. چرا که آمریکاییها به قطر فشار آوردهاند اگر حماس توافق و آتش بس را نپذیرد رهبران حماس را از این کشور اخراج کند که در آن صورت مشکل دیگری ایجاد میشود. از طرف دیگر اسرائیل جرات نمیکند تا به رفح حمله کند چون آمریکا موافق نیست. وقتی آمریکا موافق نباشد و گفته که ما کمکهای خودمان را کم میکنیم. از طرف دیگر اعتراض گستردهای که در آمریکا و اروپا در حمایت از مردم غزه و علیه اسرائیل وجود دارد، اسرائیل اگر بخواهد دوباره کشتاری در رفح صورت دهد مشکلات جدیدی آغاز خواهد شد و دیگر نه تنها برای خود که برای آمریکا نیز مشکلاتی را به وجود خواهد آورد. هم از جهت مسائل داخلی اسرائیل و نیز از نظر وجهه جهانی و انتخاباتی که به آن نزدیک میشویم. بنابراین شرایط پیچیده شده و به نظر میرسد فشارهایی که آمریکا و مصر و اروپاییها به حماس و اسرائیل میآوردند احتمالا طی چند روز آینده نهایتا توافقی را میان طرفین حاصل کند. البته اگر آتش بس اتفاق بیفتد آتش بس میانه و ۴ ماهه خواهد بود و بالاخره آمریکا و مصریها معتقدند که بعد از این ۴ ماه بعید است اسرائیل بخواهد حمله کند چرا که الان اینها به دنبال این هستند که طی این چند هفته رابطه عربستان را نیز به بهانه آتش بس با اسرائیل درست کنند. از طرفی یکی از مقامات بلندپایه حماس هم گفته اگر اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ برگردد حاضریم طرح دو کشوری را بپذیریم که نکته مهمی است و در واقع غربیها و عربها میتوانند با این صحبت حماس اسرائیل را بیشتر تحت فشار قرار دهند. در این ۴ ماه نیز مصر و سایر کشورهای عربی میتوانند روی تشکیل یک دولت وحدت ملی در فلسطین کار کنند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ادعای دلارزدایی و قرارداد دلاری
✍️ محمدصادق جنانصفت
نهاد دولت در ایران از انجام هیچ کاری ترس ندارد. بخشی از سر نترس دولت به این دلیل است که به ریشهها و پیامدهای کارش آگاه نیست. بهطور مثال بسیار دیده شده که هرگاه راه ورود درآمدهای نفت صادراتی مسدود یا تنگ و تاریک میشود، صادرات به مقولهای ارزشمند تبدیل شده و به صادرکنندگان جایزه و رانت داده میشود.
از سوی دیگر بسیار دیدهایم هنگامی که شیرهای صادرات نفت باز میشوند صادرات از چشم میافتد. دولت سیزدهم در اینباره سرآمد دیگر دولتها بوده و مدیران این دولت با ناهماهنگیهای درون دولتی کارهای عجیب و سخت انجام میدهند. بهطور مثال میتوان به داستان نامعادله بنزین نگاه جدی کرد.
دولت سیزدهم نیک میداند اگر قیمت بنزین در همین اندازه بماند شهروندان از مصرف آن شادمانی کرده و بر میزان مصرف خود اضافه میکنند و به این ترتیب و با توجه به اینکه ساخت پالایشگاه زمان میبرد باید بر میزان واردات بیفزایند. از سوی دیگر دولت و نهادهای حکومتی هراس دارند قیمت بنزین را ناگهانی و بدون اعلام قبلی افزایش دهند زیرا میدانند شهروندان با نارضایتی از این اقدام احتمالی کار را بر دولت سخت میکنند و دولت باید منتظر نارضایتی و اعتراض شهروندان باشد. اینگونه است که دولت سیزدهم دنبال تولید داخلی بنزین افتاده و با عقد قرارداد با مجتمعهای پتروشیمی از آنها میخواهد بخشی از ظرفیت خود را به تولید بنزین اختصاص دهند و به این ترتیب راه واردات را ببندند.
این خواست دولت اما با یک کار عجیب همراه شده است و آن عقد قرارداد دلاری بین شرکتهای ایرانی است. این درحالی است که دولت سیزدهم بارها و بارها تاکید داشته قصد دارد دلارزدایی کرده و تجارت خارجی با کشورهای دوست و همسایه را با پول ملی انجام دهد. جمهوری اسلامی تبلیغات شدیدی برای دلارزدایی از تجارت خارجی دارد و در هر فرصتی به طرفهای تجاری یادآور میشود بهتر است با پولهای ملی دادوستد شود که البته تا اینجای کار به نتیجهای هم نرسیده است. عقد قرارداد دلاری در این وضعیت میتواند همه ادعاهای سیاسی و اقتصادی و کوششهای آتی برای دلارزدایی در دادوستد را نیست و نابود کند. طرفهای تجاری ایران حالا میگویند جمهوری اسلامی نمیتواند با شرکتهای دولتی و خصولتی خود به نتیجه برسد که قرارداد دلاری برای دادوستد نبندند و آن وقت از ما میخواهد دلارزدایی کنیم. بهنظر میرسد اصولا عقد قرارداد دلاری شرکتهای ایرانی با هم با سختگیری قانونی روبهرو است و باید دید این اتفاق چگونه مدیریت میشود. دولت میتواند در اینباره توضیح دهد که چگونه شده قرارداد دلاری داخلی را مجاز دانسته است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 عقل هم خوب چیزی است
✍️ عباس عبدی
جناح نواصولگرایان حاکم گمان میکنند، میتوانند و میباید هر چیزی را که نمیپسندند نثار دیگران کنند، بدون اینکه اندکی تأمل نمایند که تبعات حرفها و کارهایشان چیست؟ فقط دوست دارند نیش بزنند؛ نیشی که اقتضای طبیعت آنان است تا از روی درایت و آیندهنگری. جالب است که نعمت عقل بیش از هر چیز دیگری میان انسانها به نسبت برابر توزیع شده است و فقط میماند که افراد تا چه اندازه از این نعمت انحصاری بشر استفاده کنند. ظاهرا قصدی برای این بهرهمندی از آن نیست. ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده است. وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ میکرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاحطلبان با آن همراهی نمیکردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرفها را میزد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاحطلبان هم مثل اغلب مردم استقبال میکردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده میشد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است. البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان میگویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار میکردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاحطلبان اندکی از آن مواضع را میگرفت، در چشم بههم زدنی بازداشت و بازجویی میشد و جایش در زندان بود. اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاحطلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشتهای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهرهمندند. البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاحطلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت ولی هیچگاه به عنوان یک فعال اصلاحطلب نه خودش را معرفی میکرد و نه کسی به چنین صفتی او را میشناخت. شاید هم سعی میشد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاحطلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمیدانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.
حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
ابتدا بهتر بود که پیشتر با دوستان خود هماهنگ میکردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفتهاند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بیطرفانه داشتند. علت نیز روشن است. من در گفتوگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاحطلبان برای خودش مییافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمیکرد.
گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بیصداقتی و دورویی است، ولی بیعقلی نیز در آن موج میزند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاحطلبان هم سلطنتطلب شده باشند، حتما افراد با گرایشهای فراتر از اصلاحطلبی هم شدهاند، پس چه کسی برای سیاست رسمی میماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آنهم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخشهای ضعیفتر و کماثرتر است. اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار میکردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمیگردد و... ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطنشناسی میکنید و نصیری را باطن آنها میدانید. آیکیو، در اندازه گنجشک هم نیست.
🔻روزنامه شرق
📍 بشر هیچوقت متمدن نشده است
✍️ حمزه نوذری
چرا در جهان بهاصطلاح متمدن امروز شاهد رفتارهایی هراسانگیز و وحشتناک از سوی افرادی علیه دیگران هستیم. در جهانی زندگی میکنیم که خود را از جهان نامتمدن گذشته متمایز میکند؛ اما رفتارهایی را شاهد هستیم که هیچ نسبتی با تمدن ندارد؛ مثلا تعرض و تجاوز به زنان و دختران گرفتارشده، اسیرشده در بحبوحه جنگ، ناآرامیها و شورشها و سپس کشتن آنها. تعرض و تجاوز به زنان در همه جوامع کموبیش وجود دارد و در بسیاری از مواقع متجاوزان مجازات میشوند؛ اما تعرض فاتحان، نظامیان و شورشیان به زنان و دخترانی که در میان ناآرامیها و جنگها گرفتار شده و سپس کشتن آنها معمولا مجازاتی به دنبال ندارد. این مسئلهای است که هم در میان سربازان حافظ صلح در آفریقا هم در میان جنگجویان داعش و هم در اوکراین و در غزه شاهد آن هستیم. چنین مسئلهای زمانی که ناآرامیهای داخلی هم رخ میدهد و زنانی دستگیر میشوند و حتی در جوامع پیشرفته هم شاهد آن هستیم. چگونه میتوان چنین رفتارهایی مانند تعرض و تجاوز و سپس کشتن اسیر و زندانی را توضیح داد.
نوربرت الیاس، جامعهشناس معروف، کنترل و کف نفس را بهمثابه خصلت اساسی انسان متمدنشده میداند. به عبارتی فرایند متمدنشدن فرایندی است برای کنترل و تنظیم نفس. او تصور میکند کنترل و تنظیم غرایز زندگی را قابل محاسبهتر میکند و خشونت و زور فیزیکی را در تعاملات اجتماعی کمتر میکند. وقتی کنترل و کف نفس کمرنگ باشد، خشونت، تعرض و تجاوز افزایش مییابد و موجب ناامنی در زندگی اجتماعی میشود. شکست و ناتوانی در کنترل نفس یعنی شکست در متمدنشدن. مهار نفس با لذتجوییهای افرادی که به دیگران تعرض و تجاوز میکنند، در تضاد است.
الیاس مینویسد زمانی تنظیم و کنترل نفس با فشار و سختگیری و الزامات شدیدی همراه میشود تا از طغیان عواطف و امیال جلوگیری کند. در چنین مواقعی، تنظیم و مهار نفس فشارهایی را بر فرد در همه حوزههای رفتاری و در همه بخشهای زندگی وارد میکند تا او را به صورت کلی متحول کند؛ اما زمانی نیز فشارها برای مهار و کنترل نفس متعادلتر و به لحاظ عاطفی کمهزینهتر اعمال میشود. مهار و تنظیم کنترل نفس و غرایز به این معنا است که فرد مثل گذشته اسیر و زندانی امیال و غرایز نیست؛ یعنی در ارضای مستقیم امیال تحت کنترل و نظارت است؛ اما جنگ و نزاع میان غرایز و تنظیم و کنترل آنها به درون فرد منتقل میشود. به عبارتی درون انسانها انباشته میشود؛ پس تعارضهای شدیدی درون فرد ایجاد میشود؛ تعارضی که فرد با خودش پیدا میکند؛ یعنی توجه به امیال و غرایز یا کنترل و مهار آن. نوربرت الیاس به این نتیجه میرسد که غرایز و امیالی که در فرایند متمدنشدن پس رانده شدهاند، در درون فرد تنش ایجاد میکنند؛ یعنی فرد خویشتندار که برای خودش محدودیتها و الزاماتی برای غرایز قرار میدهد، در تنش درونی است و فرد دچار تلاطمها و ناخوشایندیهایی میشود. به جهت تنظیم و کنترل نفس یعنی همان فرایند متمدنشدن فرد بخشی از امیالش را به شکل نگاهکردن، خیالبافی یا رؤیا ارضا میکند. او دیگر قادر به ابراز بی باکانه غرایز و امیالش در انظار عمومی نیست. کنترل و تنظیم نفس و امیال در ارتباط با دیگران چند وجه پیدا میکند. الف) عادت، ب) عقده، ج) ساختار شخصیت. برای برخی فرایند کنترل و تنظیم نفس به صورت عادت درمیآید. برای برخی تنظیم نفس و غرایز جزئی از شخصیتشان میشود؛ اما برای برخی به شکل عقده و تنشهای حلنشده باقی میماند و در هنگام بروز بحران و زمانی که بر دیگری غلبه میکند، غرایز سر برمیکشد و ممکن است در قالب تعرض و تجاوز و سپس کشتن برای پنهانکردن تعرض بروز پیدا کند. الیاس این فکر را دنبال میکند که فرایند متمدنشدن در کودکی و نوجوانی ممکن است با درد و رنج همراه باشد و همواره زخمهایی بر آدمی وارد کند. گاهی این زخمها التیام مییابند؛ اما گاهی در فرایند متمدنشدن زخمهای عمیقی ایجاد میشود که هرچند تا حدی علاج پیدا میکند؛ اما در وضعیتهایی که در انظار عمومی نیست، دوباره سر برمیآورد؛ یعنی رابطه با دیگران بهویژه زمانی که ناظری وجود ندارد، مبتنی بر غرایز و امیال لحظهای است.
در زمان صلح و آرامش متمدنبودن آسان است؛ اما زمانی که وضعیت بحرانی میشود، جنگ، ناآرامی و شورش در داخل کشور شکل میگیرد و اعمال زورمندان، نظامیان و شورشیان چندان رؤیتپذیر نیست، فرد بر طبق غرایز و شهوات عمل میکند و چندان به دیگری توجه ندارد. متمدنشدن در انظار دیگران کافی نیست. متمدنشدن باید جزئی از شخصیت افراد باشد؛ چه در ملأعام و چه در خفا. باید سازوکارهای کنترل و تنظیم نفس تغییر کند.
منابع در دفتر روزنامه قابل دسترس است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 توازن در بازار کار اجرایی شود
✍️ حمید حاجاسماعیلی
آمارهای اشتغال و بیکاری کشور نشان میدهد که در بخش جوانان و فارغالتحصیلان، توفیق چندانی نداشتیم و نتوانستیم در این بخشها شغل ایجاد کنیم. انتظار از مسئولین این است که به حقوق و خواستههای کارگران توجه داشته باشند و در عین حال، اجازه دهند کارگران با آرامش خواستهها و مطالبات خود را مطرح کنند. اگر بازار تقویت شود و فضای اشتغال کشور بهبود یابد کارگری که شغل خود را از دست بدهد می تواند به راحتی به کارگاه دیگر مراجعه کند و مشغول کار شود.
مشکلات حوزه اشتغال در کشور ما بسیار پیچیدهتر از این آمارسازی هاست و تا زمانی که در کشورمان این حجم از کارگران خارجی غیرقانونی در بازار کار حضور دارند، مطمئن باشید که توازن در بازار کار ما رعایت نخواهد شد. این در حالی است که ما باید نرخ اشتغال و نرخ بیکاری را متعادل کنیم.
این آمارها را به شکلی تدوین کنیم که در جامعه محسوس باشد، به شکلی که مردم احساس کنند واقعا نرخ اشتغال بالا رفته و مشاغل جدید نیز برای بیکاران فراهم است. در کشور ما فعالیتهای رانتی، دلالی و واسطه گری بسیار رایج شده و متاسفانه افرادی هم هستند که بدون آن که در جایی شاغل باشند، به واسطه همین رانت و واسطه گری، درآمد دارند؛ بنابراین افرادی که در این نوع مشاغل فعالیت میکنند، نباید در دسته بندی شاغلین قرار گیرند.
همچنین با توجه به آن که عزم جدی وجود ندارد که بتوان قراردادهای موقت را دائمی کرد پیشنهاد می شود که پرداخت بیمه بیکاری را تقویت و تلاش کنیم قراردادها مکتوب شوند، چون طبق قانون بحث قراردادهای شفاهی هنوز مد نظر است و بعضاً هیاتهای تشخیص و حل اختلاف و دادگاه های کار این مسأله را همچنان به رسمیت می شناسند و این مسأله باعث شده که داوری و رسیدگی به چالش های روابط کار دچار مشکل شود؛ بنابر این معتقدم کتبی کردن قراردادها در ماده ۷ قانون کار باید اصلاح شود تا به امنیت شغلی نیروهای کار کمک کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست