دوشنبه 11 تير 1403 شمسی /7/1/2024 10:52:30 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 ناکجاآباد سیاست‌های ارزی اشتباه بانک مرکزی
✍️ وحید شقاقی شهری
بانک مرکزی در سال گذشته تلاش کرد با کنترل ترازنامه بانک‌ها جلوی رشد نقدینگی را بگیرد. در این مسیر عملا توانست آمارهای رشد نقدینگی را از حدود ۳۸درصد به ۲۵درصد کاهش دهد. تا اینجا شاخص کنترل رشد نقدینگی ظاهرا در جهت هدفی بوده که بانک مرکزی به دنبال تحقق آن بوده است. البته بهبود دیپلماسی اقتصادی هم در سال قبل به کمک دولت آمد. در ضمن افزایش صادرات نفت به خاطر امتیازاتی که طرف امریکایی داده بود، باز به دولت کمک کرد. از اواسط بهمن ۱۴۰۲ اما شرایط متفاوت شد. ابتدا نرخ دلار که حدود ۸ماه بود، حول و حوش ۵۰ هزار‌تومان ثبات پیدا کرده بود از اواسط بهمن شروع به افزایش کرد. در واقع یک شوک ارزی اتفاق افتاد که ۲۰درصد ارزش پول ملی را کاهش داد. دلیل این شوک هم ناشی از خطا و اشتباه سیاست‌های ارزی بانک مرکزی بود که باعث شد هم کسری تجاری غیر نفتی کشور تشدید شود و هم خروج سرمایه از ایران شدت بگیرد. در این بازه زمانی، ایران حدود ۱۷میلیارددلار کسری تجاری غیر نفتی را تجربه کرد و بیش از ۱۵میلیارد دلار هم خروج سرمایه رخ داد. ماحصل تشدید کسری تجاری غیر نفتی و خروج سرمایه، نرخ دلار را از ۵۰ هزار‌تومان به حدود ۶۰ هزار‌تومان رساند. در همین حول و حوش بحث نااطمینانی‌های برآمده از تنش‌های بین ایران و اسراییل هم شکل گرفت و قیمت دلار را حتی به محدوده ۷۲هزار تومان هم رسانید. این انتظارات تورمی اما در ادامه فروکش کرد به گونه‌ای که پیش‌بینی می‌شود در ماه‌های پیش رو، نرخ دلار در محدوده ۶۰ هزار تومان (با احتمال اندکی افزایش یا کاهش) تثبیت شود. اما از یادمان نرود، اثرات کاهش ۲۰درصدی پول ملی به تدریج در اقتصاد ایران نمایان می‌شود. احتمالا تا اواخر خرداد ۱۴۰۳ این اثرات تورمی ۲۰درصد افزایش نرخ دلار خود را در قیمت دارایی‌ها، کالاها و خدمات نشان می‌دهد. در ضمن سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای که بانک مرکزی شروع کرده، رکود سنگینی را در اقتصاد به وجود آورده که اثرات آن در بازار سرمایه به عینه مشاهده می‌شود. در واقع دلیل اینکه شاخص بازار سرمایه بیش از ۱۵روز است قرمز شده همین عوامل است.از سوی دیگر، ارزش بازاری بازار سرمایه ایران هم به‌شدت کاهش پیدا کرده و به حدود ۱۴۰میلیارد دلار رسیده است. این عدد (ارزش بازاری سرمایه ایران) از جمله پایین‌ترین آمارهایی است که در تاریخ بازار سرمایه و کلیت اقتصاد ایران ثبت شده است. موضوع مهم بعدی، تعلل دولت در سیاست‌گذاری‌های درست برای مهار ناترازی‌های اقتصاد ایران است که اثرات آن در بخش‌های مختلف اقتصاد در حال نمایان شدن است. وقتی برخی از این گزارش‌های شرکت‌های فعال بازار سرمایه را مطالعه می‌کنم، می‌بینم اغلب شرکت‌ها از کمبود ارز، قطعی برق در تابستان و قطع شدن گاز در زمستان می‌نالند.این ۳عامل، حاشیه سود همه شرکت‌های تولیدی ایران را کاهش داده است. آخرین آمارها نشان می‌دهد حاشیه سود شرکت‌های بازار سرمایه از ۳۴درصد سال ۱۴۰۱به کمتر از ۱۳درصد در سال ۱۴۰۲رسیده است. در واقع این روزها به واسطه سیاست‌های انقباضی بانک مرکزی، تشدید ناترازی‌های اقتصاد کلان و البته سیاست‌های اشتباه ارزی، شرایط بسیار دردناکی را در حوزه تولید تجربه می‌کنیم‌. هم به واسطه سیاست‌های انقباضی بانک مرکزی، هم با واسطه تشدید ناترازی‌های اقتصاد کلان و هم به واسطه سیاست‌های اشتباه ارزی، شرکت‌های تولیدی ایران در بازار سرمایه و در اقتصاد ایران در شرایط بدی، روزگارشان راسپری می‌کنند. هم از یک طرف سیاست‌های ارزی اشتباه بانک مرکزی ادامه دارد که می‌تواند منجر به تشدید کسری‌های تجاری و حساب سرمایه در سال ۱۴۰۳ منجر شود و دوباره این کسری‌های تجاری و کسری‌های حساب سرمایه تداوم یابند. ضمن اینکه سایر ناترازی‌های مهم اقتصاد ایران مانند بنزین، برق، گاز و...که سیاست‌های روشنی برای تراز کردن آنها ارایه نشده مشکل‌ساز خواهند شد. این عوامل هم اثرات تورمی خواهند داشت، هم منجر به تعطیلی بنگاه‌ها شده و هم حاشیه سود بنگاه‌های تولیدی را کاهش می‌دهد. لذا برای سال ۱۴۰۳ هم از حیث تورم و هم از حیث رکود شرایط خوبی را پیش‌بینی نمی‌کنم، مگر اینکه دولت هم در حوزه اصلاح سیاست‌های ارزی اقدامات معقولی را برنامه‌ریزی کند. اخیرا مجلس هم به‌شدت نسبت به سیاست‌های ارزی بانک مرکزی واکنش نشان داد. اگر بانک مرکزی از سیاست‌های ارزی اشتباه دست بردارد و خود را اصلاح کند، همچنین دولت اقداماتی برای مهار ناترازی‌ها در‌پیش بگیرد، می‌توان امید داشت که اوضاع بدتر از این نشود. ولی هرگونه تعلل و اصرار بر ادامه روند کنونی می‌تواند هم تورم ۴۰درصدی را در اقتصاد ایران نهادینه کرده و هم شرایط بدتری را در اقتصاد ایران حاکم سازد. و همه دلسوزان کشور باید نگران وقوع یک چنین شرایطی باشند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فاصله ژئوپلیتیک در تجارت جهانی
✍️ امیررضا انگجی
از زمان جنگ تعرفه‌ای آمریکا و چین و حمله روسیه به اوکراین، محدودیت‌های تجاری افزایش یافته است. این گزارش تاثیر تنش‌های ژئوپلیتیک بر جریان‌های تجاری در دهه گذشته را بررسی می‌کند.
در یک جمله می‌توان گفت که تجارت بین کشورهایی که از نظر ژئوپلیتیک همسو هستند، از سال۲۰۱۸ افزایش یافته؛ درحالی‌که تجارت بین رقبا کاهش یافته است.
تجارت جهانی دیگر تنها با استراتژی‌های سودمحور هدایت نمی‌شود؛ زیرا فاصله ژئوپلیتیک اکنون یک نیروی مهم تعیین‌کننده تجارت جهانی است.از زمان بحران مالی جهانی سال۲۰۰۸، تجارت کندتر از تولید ناخالص داخلی رشد کرده و برخی می‌گویند که عصر «رشد آهسته تجارت» فرا رسیده است. بالدوین (۲۰۲۲) و گلدبرگ (۲۰۲۳) اعتقاد دارند، چنین کاهشی می‌تواند به‌عنوان یک تحول طبیعی در تجارت جهانی پس از رشد سریع قبلی آن در نظر گرفته شود.

با این حال، از زمان جنگ تعرفه‌ای بین ایالات متحده و چین و افزایش نگرانی‌های ژئوپلیتیک در پی حمله روسیه به اوکراین، بحث‌های زیادی درباره نیاز به حمایت‌گرایی، دوستی‌های تجاری خاص، افزایش اقدامات محدودکننده تجارت و حتی ملی‌گرایی صورت گرفته است.افزایش تنش‌های تجاری در بحبوحه ابهامات شدید، ادبیات رو به رشدی را درباره پیامدهای تقسیم تجارت در خطوط ژئوپلیتیک ایجاد کرده است.

طیفی از مطالعات نشان می‌دهد که فاصله ژئوپلیتیک تنها پس از سال۲۰۱۸ است که تاثیر قابل توجهی بر تجارت جهانی دارد؛ به‌طوری‌که از نظر زمانی با جنگ تعرفه‌ای بین ایالات متحده و چین و به دنبال آن حمله روسیه به اوکراین مطابقت دارد. علاوه بر این، براساس تجزیه و تحلیل اثر فاصله ژئوپلیتیک بر گروهی از کشورها، شواهد قانع‌کننده‌ای از حمایت ژئوپلیتیک پیدا می‌شود. فاصله ژئوپلیتیک بر اساس مدل پیشنهادشده توسط بیلی و همکاران است که اختلافات کشورها را در رفتار رای‌گیری آنها در مجمع عمومی سازمان ملل می‌سنجد. مقادیر بالاتر به معنای فاصله ژئوپلیتیک بالاتر است (شکل۱)‌.

برآوردها نشان می‌دهد که فاصله ژئوپلیتیک تنها از سال۲۰۱۸ به یک محرک مهم در جریان تجارت تبدیل شده و تاثیر آن در طول زمان به‌طور پیوسته افزایش یافته است؛ به‌ویژه بین ایالات متحده و چین و به‌طور کلی بین غرب و شرق. این فاصله منعکس‌کننده تاثیر افزایش محدودیت‌های تجاری در بخش‌های استراتژیک کلیدی مرتبط با بحران همه‌گیر COVID-۱۹، تحریم‌های اقتصادی اعمال‌شده علیه روسیه و افزایش سیاست‌های صنعتی جایگزین واردات است.
تاثیر فاصله ژئوپلیتیک از نظر اقتصادی نیز قابل توجه است، هر افزایش ۱۰درصدی در فاصله ژئوپلیتیک (مانند افزایش مشاهده شده در فاصله ایالات متحده و چین از سال۲۰۱۸، در شکل (۱) باعث کاهش حدود ۲درصدی جریان تجارت دوجانبه می‌شود. این نتیجه با استفاده از یک رویکرد متغیر ابزاری (روش تجربی سنجش علیت) همچنان قوی است.

روایت‌های جدیدی نیز پیرامون وابستگی متقابل تجاری درباره بومی‌سازی زنجیره‌های تامین از طریق نزدیک‌شدن کشورهای همسو به یکدیگر و تقویت شبکه‌های تولید با کشورهای همفکر وجود دارد.شواهد قانع‌کننده‌ای از تجارت رفاقتی وجود دارد که نشان می‌دهد تجارت بین کشورهای همسو با فاصله ژئوپلیتیک کم، از سال۲۰۱۸ تا امروز نسبت به دوره ۲۰۱۲تا۲۰۱۷ در حدود ۶درصد افزایش یافته؛ درحالی‌که تجارت بین رقبا ۴درصد کاهش یافته است.

همچنین شاهد افزایش قابل توجهی در تجارت بین جفت‌ کشورهای دور از نظر جغرافیایی هستیم. به‌طور کلی، تغییر به سمت شرکای نزدیک از نظر جغرافیایی نسبت به شرکای همسو از نظر ژئوپلیتیک کمتر مشهود است که نکته بسیار مهمی است؛ این یعنی جغرافیای نزدیک چندان هم در مقایسه با فاصله ژئوپلیتیک مهم نیست.

از طرفی به نظر می‌رسد واردات کل اتحادیه اروپا تحت تاثیر ملاحظات ژئوپلیتیک قرار نمی‌گیرد. این امر ممکن است منعکس‌کننده درجه بالای یکپارچگی زنجیره تامین جهانی اتحادیه اروپا باشد؛ اما هنگامی که به تجارت محصولات استراتژیک به‌عنوان متغیر وابسته توجه شود، روشن می‌شود که فاصله ژئوپلیتیک به‌طور قابل توجهی واردات اتحادیه اروپا را کاهش می‌دهد.

داده‌های تجاری نشان می‌دهد که جنگ اوکراین، صادرات منطقه یورو به روسیه را به بیش از نصف کاهش داده است، در مقابل جریانات تجاری به همسایگان روسیه افزایش یافته است. تخمین زده می‌شود که صادرات منطقه یورو با کشورهایی که از نظر ژئوپلیتیک همسو هستند، پس از جنگ، در مقایسه با سناریوی خلاف واقع عدم جنگ، حدود ۱۳درصد بیشتر بوده است.

یافته‌های جدید از اهمیت فزاینده فاصله ژئوپلیتیک به‌عنوان مانعی برای تجارت خبر می‌دهد. این یافته‌ها درباره ژئوپلیتیک و تاثیر آنها بر تجارت از سال۲۰۱۸، گسترش حمایت از دوستان همفکر و تعاملات بخش‌های استراتژیک در اروپا نشان می‌دهد که اکنون تجارت جهانی تحت‌سلطه چه نیروهایی است.

این نیروها دیگر توسط استراتژی‌های سود‌محور هدایت نمی‌شوند، بلکه با همسویی ژئوپلیتیک نیز هدایت می‌شوند و در این میان فاصله ژئوپلیتیک نقش قابل توجهی در تجارت جهانی ایفا می‌کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 تاریخ تلخ
✍️ سید محمدعماد اعرابی
همزمان با سالگرد خروج دونالد ترامپ رئیس‌جمهور وقت آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) در اردیبهشت ۱۳۹۷ دولتمردان سابق ایران دوباره گرد جنازه برجام جمع شدند تا ضمن سوگواری برای آن عزیز از دست رفته(!)، برایمان از خوبی‌هایش بگویند. مثل همیشه یکی از محورهای سخنان آنها در این زمینه ادعای همسویی منتقدان داخلی برجام با رژیم صهیونیستی است. آقای ربیعی سخنگوی دولت تدبیر و امید(!) به همین مناسبت ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ در روزنامه اعتماد مروری بر مخالفان و موافقان برجام داشت و نوشت: «برجام، هم مخالفان بین‌المللی و خارجی و هم مخالفان داخلی زیادی داشت. بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مخالف خارجی برجام در عرصه بین‌المللی رژیم اسرائیل بود.» در آخرین نمونه آقای روحانی، رئیس‌جمهور سابق نیز همین ادعا را مطرح کرد و در نامه سرگشاده خود که ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ منتشر شد، نوشت «شواهد رسمی فراوانی» وجود دارد که: «رژیم اشغالگر صهیونیستی و ارتجاع منطقه، مهم‌ترین مخالفان توافق هسته‌ای هستند.»
آنها برای اثبات ادعای خود عموما به سخنان و اقدامات «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی استناد می‌کنند؛ اما آیا در دولت جعلی اسرائیل همه مانند نتانیاهو فکر می‌کنند؟ و آیا رژیم صهیونیستی واقعا مخالف برجام و موافق خروج آمریکا از آن بود؟
حوادث این روزهای اراضی اشغالی بیش از هر زمان دیگری نشان می‌دهد که نتانیاهو «منفورترین» چهره سیاسی در رژیم صهیونیستی است. او از روی تمایلات افراطی‌اش یا جاه‌طلبی‌ها و منافع شخصی‌اش و یا تمامیت‌خواهی سیاسی‌اش، اهدافی رادیکال و دست‌نیافتنی را انتخاب می‌کند و دقیقا به همین خاطر نیز در داخل رژیم صهیونیستی مورد انتقاد قرار دارد. او در جنگ علیه غزه «نابودی حماس» را به عنوان یکی از اهداف اعلام کرد و در مذاکرات ۱+۵ با ایران نیز «نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران» را به عنوان خواسته خود اعلام کرد. در هر دو مورد چهره‌های مطرح رژیم صهیونیستی و حتی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آن؛ دسترسی به این اهداف را غیرممکن ارزیابی کردند و خواستار اقدامی جایگزین شدند.
درواقع مخالفت نتانیاهو با توافق برجام را باید به حساب طمع‌ورزی و بلندپروازی‌های او برای از بین بردن صنعت هسته‌ای ایران گذاشت و نه تأمین منافع ایران با برجام! «باراک اوباما» رئیس‌جمهور وقت آمریکا دسامبر ۲۰۱۳ در مجمع سالانه مرکز «هائیم سابان» خطاب به نتانیاهو و همفکرانش گفت: «اگر گزینه‎ای وجود داشت که این امکان را به‌وجود بیاوریم که تک‌تک پیچ و مهره‎های برنامه هسته‎ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته‎ای ایران را کلاً از بین ببریم تا در نتیجه قابلیت‎های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می‎کردم.» اوباما سپس دستیابی به توافق هسته‌ای را بهترین راه‌حل برای تأمین منافع اسرائیل عنوان کرد. مشابه همین سخنان را «اسحاق بن اسرائیل» یکی از چهره‌های ارشد اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی که مدتی مشاور نتانیاهو نیز بود، داشت. «بن اسرائیل» ۷ دسامبر ۲۰۲۱ در گفت‌وگو با بلومبرگ به بومی شدن دانش هسته‌ای در ایران اشاره کرد و گفت برای نابودی صنعت هسته‌ای ایران «خیلی دیر» شده است. او سپس برجام را جایگزینی بهتر در مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران دانست و خروج آمریکا از آن را «بدترین اشتباه راهبردی در تاریخ اسرائیل» عنوان کرد: «به دلیل نظارت‌های فوق‌العاده آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای [ناشی از توافق برجام] ما اطلاعات فراوانی از تأسیسات هسته‌ای ایران داریم... به همین دلیل متقاعد کردن ترامپ توسط نتانیاهو برای خروج از برجام بدترین اشتباه راهبردی در تاریخ اسرائیل بود. اکنون بازگشت آمریکا به برجام باید اساس سیاست اسرائیل شود.»
حقیقت این بود که میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی در مذاکرات منتهی به برجام تقریبا هماهنگی کاملی وجود داشت و ادعای مخالفت مطلق رژیم صهیونیستی با برجام چندان قابل قبول به نظر نمی‌رسد. جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا درباره این هماهنگی در کتاب خاطرات خود نوشته است: «همیشه و بعد از هر نشستی به نتانیاهو زنگ می‌زدم و او را در جریان کار قرار می‌دادم و شِرمن [معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا] هم مرتب شخصا گزارش‌های مبسوطی را به سازمان اطلاعات اسرائیل می‌فرستاد. با اینکه نتانیاهو و چندی از اطرافیانش از آنچه می‌گذشت و کاری که ما می‌کردیم خشنود نبودند اما بیشتر اعضای رده بالای رهبری سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل اقدامات ما را مثبت ارزیابی کرده و از نتایج این مذاکرات حمایت می‌کردند و آنچنان که می‌دانم این حمایت آنها تا پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری اوباما هم ادامه داشت.»
حتی فراتر از این، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد نطفه مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در موضوع هسته‌ای و سپس انعقاد برجام، توسط نهادهای اطلاعاتی اسرائیل بسته شد. ۲۴ مارس ۲۰۲۲ «زُهار پالتی» رئیس بخش سیاسی-امنیتی وزارت دفاع اسرائیل اولین گفت‌وگوی رسانه‌ای خود را به مناسبت بازنشستگی‌اش از این مسئولیت؛ با روزنامه عبری ‌هاآرتص انجام داد. ‌هاآرتص «پالتی» را مرد در سایه موساد لقب داده بود و او برای اولین‌بار از پشت پرده برخی تصمیم‌ها در رژیم صهیونیستی می‌گفت. «زهار پالتی» در سخنانش از اختلاف نظر میان برخی مقامات رژیم صهیونیستی در مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران خبر داد و مدعی شد برای تضعیف گروهی که خواستار نابودی برنامه هسته‌ای ایران با عملیات نظامی بود؛ مئیر داگان، رئیس وقت موساد(۲۰۰۲-۲۰۱۱) اطلاعات غیرمحرمانه‌ای را به آمریکایی‌ها رساند و آنها را به سمت مذاکرات پشت پرده با ایران و در نهایت توافق سال ۲۰۱۵(برجام) سوق داد: «آنچه پیشرفت آمریکا به سوی توافق موقت با ایران در سال ۲۰۱۳ و سپس توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ را بسیار تسریع کرد، درواقع تا حدی رفتار ما بود. ما در آنها احساسی ایجاد کردیم و این همان چیزی بود که دولت اوباما را بر آن داشت تا یک کانال مخفی مذاکرات با ایران ایجاد کند. یک سال بعد قرارداد موقت امضا شد و ایده حمله کنار گذاشته شد.»
این اظهارات هم به روشنی نشان می‌دهد برخلاف تحلیل ساده‌انگارانه دولتمردان قبل که کلیت رژیم صهیونیستی را همسو با نتانیاهو مخالف برجام قلمداد می‌کنند؛ جریانی در دولت جعلی اسرائیل وجود دارد که اتفاقا صاحب نفوذ و قدرت است، و نه‌تنها حامی مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا و توافق برجام بودند بلکه برای آن زمینه‌سازی می‌کردند.
علاوه‌بر این، اظهارات صریح‌تری هم از افراد شاخص این جریان در رژیم صهیونیستی منتشر شده است که سخنان قابل تأملی در تعریف و تمجید از برجام مطرح کرده‌اند. «شبتای شاویت»، رئیس موساد از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۶، از برجام استقبال کرد و آن را فرصتی در اختیار اسرائیل برای پیوستن به
«نظم جدید خاورمیانه» دانست. «دانی یاتوم»، رئیس موساد از سال ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸، خروج ترامپ از برجام را «اشتباه» خواند و گفت ماندن آمریکا در برجام گرفتن امتیازهای بیشتر از ایران را ساده‌تر می‌کرد. «افراییم‌ هالوی»، رئیس موساد از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲، اعلام کرد دولت اوباما «موفقیت بزرگی» با برجام به دست آورد و «سیستم نظارت دقیق» این توافق را تحسین کرد. «تامیر پاردو»، رئیس موساد از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶، به همراه چند کارشناس امنیتی بلندپایه اسرائیلی در نامه‌ای به بایدن از ابتکار آمریکا برای وادار کردن ایران به بازگشت به برجام استقبال کرد. با این حساب رؤسای عالی‌ترین نهاد اطلاعاتی- امنیتی خارجی اسرائیل در دهه‌های اخیر از حامیان سرسخت برجام بوده‌اند.
«یوزی آراد»، یکی از مقامات بلندپایه سابق موساد بود که سابقه مشاور امنیت ملی نتانیاهو را از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ داشت که در موضوع هسته‌ای ایران با رئیس خود به اختلاف نظر خورد و از او جدا شد. آراد می‌گوید: «اکثریت جامعه امنیت ملی اسرائیل موافق برجام هستند.»
چهره‌های صاحب‌منصب دیگری نیز در رژیم صهیونیستی وجود دارند که برجام را حافظ منافع اسرائیل می‌دانند. «گادی آیزنکوت» رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ و وزیر کابینه فعلی نتانیاهو یکی از آنهاست. آیزنکوت به روزنامه عبری‌ هاآرتص گفت: «خروج آمریکا از برجام برای اسرائیل ضرر محض بود؛ [زیرا] ایران را از همه محدودیت‌ها رها کرد.» «کارمی گیلون» رئیس شین‌بت - سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل - از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ نیز سال ۲۰۱۷ زمانی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا قصد خروج از برجام را داشت، مقاله‌ای برای نشریه آمریکایی «فارن پالیسی» نوشت و در آن برجام را «موهبتی برای اسرائیل» خواند. گیلون در مقاله خود نوشته بود از طریق برجام - بدون شلیک یک گلوله - تضمین شد که ایران زیرساخت‌های هسته‌ای کلیدی را برچیده و خود را تحت نظارت و بازرسی کامل قرار دهد.
اظهارت فراوان دیگری نیز در میان چهره‌های شاخص و گزارش‌های رسمی رژیم صهیونیستی می‌توان یافت اما همین اندازه نیز کافی به نظر می‌رسد تا پاسخ سؤالات مطرح شده در ابتدای این یادداشت را پیدا کنیم. یک‌دست انگاری کل رژیم صهیونیستی در مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران و در ادامه هم‌نظر دانستن همه آنها با هدف دست‌نیافتنی نتانیاهو در نابودی کامل تأسیسات هسته‌ای ایران؛ یک جور ساده‌سازی ناشیانه است که بیشتر جنبه تبلیغات رسانه‌ای دارد. این زبان‌بازی غیرصادقانه هیچ کمکی به تبیین مسائل ایران و روشن شدن حقایق و واقعیات نمی‌کند اما متأسفانه برخی دولتمردان سابق برای دفاع از برجام به عنوان تنها شاخص کارنامه خود این راه را انتخاب کرده‌اند. شاید آنها گوشه چشمی به انتخابات ریاست‌جمهوری در سال پیش‌رو داشته باشند
اما تاریخ تلخی که با برجام برای ایران رقم زده‌اند از حافظه‌مان هر قدر هم که سست و ضعیف باشد، پاک نخواهد شد.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 ایران و آمریکا بر ریل عدم ارتعاش
✍️ حشمت‌الله فلاحت‌پیشه
چالش هسته‌ای ایران یک بعدی نیست و دو بخش دارد؛ بخش اول مربوط به برنامه هسته‌ای و بخش دیگر مربوط به تحریم‌های تهران است. در طول تاریخ هیچ‌‌گاه تحریم‌هایی که آمریکایی‌ها علیه ایران وضع کرده‌اند؛ لغو نشد غیر از یک بار که تحریم‌های مربوط به موضوع هسته‌ای کنار گذاشته شد و اگر تحریم دیگری هم لغو شده باشد، بسیارجزئی بوده است.
موضوع هسته‌ای و مساله تحریم دو روی یک سکه هستند، لذا به نوعی اظهار عجز را در موضع گیری‌های رافائل گروسی مشاهده می‌کنیم که تاکید می‌کند «پرونده هسته‌ای ایران باید در قالب مذاکرات و تصمیمات ایران و آمریکا بسته شود.» به عبارت بهتر حل و فصل چالش هسته‌ای ایران بیشتر از فنی بودن جنبه سیاسی دارد. گروسی در قالب وظایف پادمانی خود گزارش‌هایی را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه می‌کند و همان طور که اعلام کرده حل پرونده هسته‌ای ایران در گرو تفاهماتی بین ایران و آمریکاست که اکنون در چنین شرایطی قرار نداریم چرا که آمریکایی‌ها عملا در یک فضای پیشاانتخاباتی قرار دارند. در عرصه سیاست خارجی آمریکا مدیریت تحولات به گونه‌ای است که تصمیمات اثر ارتعاشی در فضای داخلی و سیاسی آمریکا نداشته باشد و موضوع هسته‌ای ایران در همین رابطه مطرح است. اگر هم صحبت‌هایی در مورد مذاکره با ایران و به صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت گیرد، عمدتا در همین قالب است. این مذاکرات برای آن است که چالش‌های ارتعاشی جدیدی شکل نگیرد و استرس تازه‌ای در آستانه انتخابات ۱۵ آبان ماه برای جو بایدن ایجاد نشود. در این شرایط سخنان مثبت آقای گروسی را باید تحت عنوان «نتایج سیاسی در آینده» تحلیل‌کرد. در همین شرایط شاهد آن بودیم که آقای خرازی مواضعی را در ارتباط با مساله هسته‌ای ایران مطرح کرد که برخی نیز له یا علیه آن اظهارنظر کردند. نگارنده نیز البته در این ارتباط معتقد است در موقعیت کنونی چنین موضع گیری‌هایی کمکی به منافع ملی ایران نخواهد کرد بلکه فضای تحریم علیه کشورمان را تشدید می‌کند. به هرحال این ایران است که باید تا شکل گیری سیاست جدید هسته‌ای در واشنگتن کماکان تحریم‌ها را تحمل کند و درچنین فضایی اینگونه موضع گیری‌ها که حتی بخشی از سیاست عملی کشور هم نیست، فقط جنبه توجیه کننده دارد. به ویژه اینکه در حال حاضر مسائل دیگری هم به موضوع هسته‌ای گره خورده که شرایط را پیچیده‌تر کرده است؛ چالش ایران و اسرائیل هم یکی از این موارد است. اسرائیلی‌ها مقابله با حمله موشکی ایران را به گونه‌ای معنادار به سمت برنامه‌های هسته‌ای تهران کشانده‌اند و بدان معنا که موضوع هسته‌ای که در قالب دیپلماسی پاسخ لازم را نگرفت، ظرفیت تبدیل شدن به یک بحران فزاینده را دارد و شاید تنها برداشت مناسب از سخنان آقای خرازی از سوی افرادی صورت گرفته که دید عملگرایانه دارند. آن هم این بخش از سخنان وی که ایران عملا گوشزد می‌کند که اگر برنامه هسته‌ای خودش مورد تهدید قرار گیرد، این برنامه می‌تواند از حالت غیرنظامی خارج شود و البته مسئولیت آن نیز برعهده تل‌آویو خواهد بود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 الماس درخشان ایران را ارزان نفروشیم
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
سیاستمداران ایرانی از دیرباز تاریخ تا امروز و به ویژه در یک سده تازه‌سپری‌شده درک نادرستی از جهان داشتند و براساس این درک نادرست برای خود تصوراتی آفریدند که این تصورات غیرواقعی و بافته شده با حریر رویا، آسیب‌های جدی بر کسب‌وکار و معیشت و امروز و فردای ایرانیان زده است.

یکی از آسیب‌زا‌ترین تصورها‌ی سیاستمداران ایرانی این بوده و هست که شهروندان جهانی ساکت می‌مانند تا جمهوری اسلامی همه‌ گرفتاری‌های خود را در حوزه اندیشه، سیاست داخلی و سیاست خارجی حل کند سپس با هم برای استفاده از مزیت‌ها حرکت کنند و آنگاه با یکدیگر به سوی پیشرفت و بهره‌برداری از طبیعت گام بردارند. این تصور نادرست و بسیار آسیب‌زننده معلوم نیست از کجا به ذهنیت ایرانیان حاکم راه یافته است اما عینیت دارد و د‌ر عمل می‌بینیم که رفتارهای ویژه برای بهره‌برداری از مزیت‌های ایران به شکل تاسف‌باری با درنگ انجام می‌شود. سرمایه‌گذاری ناکافی در بهره‌برداری از چاه‌های مشترک نفت و گاز و استفاده دیگران از این منابع یک مثال ملموس است.
مثال دیگر در این‌باره، فراموشی تاریخی
نسبت به بهره‌برداری از الماس درخشان ایران در شرق کشور است. سیاستمداران ایران چندین دهه است از اجرای طرح‌های تهیه‌شده برای توسعه چابهار و مکران غفلت کرده‌اند و تصورشان این بود که هرگاه فرصت شد از این منطقه توسعه‌ساز استفاده خواهیم کرد. پس از اینکه چین طمعکار و هوشمند به همراه رهبران احزاب پاکستانی توسعه بندر گوادر را به جایی رسانده‌اند که شاید ایران هرگز نتواند از چابهار همان کارآمدی را به دست آورد که در ذهن‌ها وجود داشت. آیا پاکستان و چین همسطح ایران ماندند؟ آیا کشور کوچک قطر در همسایگی ایران همسطح شد تا ایران از نظر تامین سرمایه و تولید گاز از پارس‌جنوبی به این کشور برسد یا زودتر و تندتر شروع کرد و بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآورد. آیا سرمایه‌داران آمریکایی منتظر ماندند ایران به تکنولوژی روزآمد استخراج و تولید نفت برسد تا پس از آن با تکنولوژی روزآمد و کارآمد از ماسه‌ها نفت استخراج کند و تولیدش را به صدر تولید جهان رساند؟ می‌توان از این دست مثال‌ها فراوان زد و غصه خورد اما این چه فایده‌ای دارد؟
حالا که رهبری هند به این نتیجه رسیده است برای توسعه تجارت با آسیای میانه و نیز روسیه به توسعه بندر چابهار نیاز دارد نباید الماس درخشان ایران را به ثمن بخس بفروشیم‌. باید در کنار هند‌، دیگر کشورهای جهان را برای سرمایه‌گذاری در این منطقه درخشان فرا بخوانیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍 دو قطبی‌‌سازی خطرناک بر سر حجاب
✍️ صالح نقره‌کار
ضرورت‌های کشور ایجاب می‌کند تا مسوولان بر مبنای ضوابط و نظامات از پیش تعیین شده‌ای که با تکیه بر هنجارهایی که بر اساس موازین مورد قبول اجتماعی تدوین و تنظیم شده است، عمل کرده و از آنها تخطی نکنند. لازم است از اعمال خودسرانه یا تجاوز از حدود اختیارات قانون اجتناب شود. اساسا تمایز میان نظام حقوقی و نظام آشفته فاقد قانون یا آنارشیسم با این مرزبندی تبیین می‌شود. مقامات عمومی هرچند ممکن است دغدغه‌هایی هم داشته باشند اما خود را مکلف به ریل‌گذاری قانونی بر مبنای نظام پارلمانی و قواعد نمایندگی قرار دهند. به این معنا که هیچ مقامی در دولت و ...اجازه ندارد از حیطه قانون یا موارد هنجاری عبور کند. الزام‌آوری قانون هم مبتنی بر قواعد عام و خاصی است که خصلت هنجاری دارد و مطابق هنجار‌های اجتماعی است. هر فرد و گروهی نمی‌تواند هر موضوع را قانون‌گذاری کند بلکه باید از حیطه مشخص قانونی این رویکرد تقنینی تهیه شود. مقاماتی که در حوزه‌های اجرایی و انتظامی و...اقداماتی را انجام می‌دهند حتما باید با تکیه بر قانون این اقدامات را انجام دهند.اصل آزادی و حق‌های شهروندی به مثابه یک اصل، پذیرفته می‌شود و استثناهایی هم مد‌نظر قانونگذار قرار می‌گیرد. این امور استثنایی به هیچ‌وجه نباید توسعه پیدا کنند. بر این اساس مسوولان انتظامی و اجرایی خود را باید تابع قواعد قانونی ببینند که نه با توصیه فلان روزنامه و فلان فرد و فلان مسوول تغییر می‌کند و نه هیچ مرجعی می‌تواند چهره و جامه قانون را تغییر دهد. در واقع هیچ فرد و جریانی نمی‌تواند فراتر از قانون حقوق شهروندان را محدود کند. نباید قانونگذاری‌ها و رفتار خودسرانه جای خود را به روند قانونگذاری پارلمانی بدهد. در واقع قانونگذار با اراده اکثریت است که توجه به آزادی‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. تصاویری که این روزها در خصوص برخورد با زنان بر سر حجاب در عرصه عمومی دیده می‌شود و جریانی در کشور آن را نمایندگی می‌کند و به مثابه یک مطالبه نیروهای ارزشی تداعی می‌شود، نوعی از دو قطبی‌سازی است که خلاف اصول و مصالح ملی و کلی کشور است.

ایرانیان از دیرباز طرفدار اخلاق و عفت و موازین هنجارین متکی بر اخلاق زیست جمعی بوده‌اند، این دو قطبی‌سازی‌های فعلی بر خلاف منافع کشور است. جدا از برخی رسانه‌های تند داخلی که این دو‌گانه‌سازی را ترویج می‌کنند رسانه‌های خارجی هم بر این دوقطبی‌سازی دامن زده و مردم را تهییج می‌کنند. در حالی که ایرانیان با هر آیین و مذهبی طرفدار پایبندی به قانون و اخلاق هستند.


🔻روزنامه شرق
📍 حسرت آبادانی
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
روزنامه فخیمه همشهری که در اجرای رسالت «جهاد تبیین» همواره با نگاهی خاص سعی در امیدوارکردن مردم و ارائه آمار، تصاویر، نقاشی‌ها و گرافیک‌های مختلف حسب دلخواه مدیران خود و شهرداری و حاکمیت دارد، این بار در صفحه ۶ روزنامه مورخ ۲۳/۲/۱۴۰۳ مطلبی تحت عنوان «بلای ۸۰ هزار میلیارد تومانی» چاپ کرد. ذیل تیتر آن نوشته، زلزله، سیل یا فرونشست زمین، کدام‌یک بیشترین آسیب را به ایران می‌زند و با حروف قرمز بزرگ این عبارت را چاپ کرده است: «۹۰ درصد جمعیت ایران در معرض سیل، زلزله و نشست زمین‌اند». البته همان‌طور که قبلا بارها گفته‌اند و گفته‌ایم، به این سه تفنگدار تخریب ایران می‌توان رودخانه‌های فاضلابی، چاه‌های خشک و آب شور، تالاب‌های خشکیده و آلوده، زمین‌های پرپسماند، هوای آلوده و خیلی چیزها اضافه کرد و به قول معروف کک هیچ‌کس هم گزیده نمی‌شود. البته مقصود از «هیچ‌کس» حاکمیت است.

اگر این حرف‌ها در رسانه‌های معاند و دشمن و فاسدالاخلاق منعکس می‌شد، می‌توانستیم بگوییم سیاه‌نمایی می‌کنند ولی همشهری یعنی روزنامه حاکمیتی مطلب را چنین واضح و گزنده درج کرده است.

موضوع تخریب ایران و آینده ناآباد آن و به خطر افتادن کشاورزی و محیط اندکی مردم، بارها و بارها در همین ستون و نیز توسط دلسوزان ایران و مردم آن در رسانه‌های مختلف گفته شده است ولی ظاهرا گوشی برای شنیدن آن پیدا نمی‌شود و نتیجه آنکه در برنامه هفتم توسعه (که معلوم نیست کجا و در چه مرحله‌ای از تصویب است) و قانون بودجه سالانه کشور کمترین توجهی به سرمایه‌گذاری برای جلوگیری از تخریب ایران نمی‌شود و حتی موضوع آبخیزداری که مورد تأیید همه صاحب‌نظران است، به صورت قطره‌چکانی و پیش‌بینی ۳۰ساله اجرای آن مطرح می‌شود و بهانه آن هم نداشتن پول است. به یاد دارم در برهه‌ای از تاریخ در زمان تصدی‌گری سازمان تربیت بدنی در دولت پیشنهاد کردم که معادل دو هزار میلیارد تومان در یک سال به سازمان تربیت بدنی اعتبار بدهند تا همه طرح‌های عمرانی ورزشی در یک سال تکمیل شود و در سال‌های بعد این اعتبار را از ما کم کنند. مرحوم دکتر نوربخش گفتند این امر باعث تورم می‌شود.

کجاست آقای دکتر نوربخش که ببیند بودجه تا چه حد متورم شده و در کنار آن برای آبخیزداری و سایر امور حیاتی کشور بودجه‌ای موجود نیست.

از طرفی هیچ‌گونه سیاست‌گذاری برای مصرف بهینه مصالح ساختمانی وجود ندارد. در کنار همین تهران ویلاهای چندهزارمتری ساخته می‌شود که آخر هفته مورد استفاده قرار می‌گیرد و مصالحی که باید صرف بازسازی روستاها و بافت‌های فرسوده شود، صرف شادمانی خانم و آقا و سگشان می‌شود. روستاهای کشور با یک زلزله پنج‌ریشتری روی سر روستانشینان خراب شده و آنها را داغدار و از هستی ساقط می‌کند. تازه انقلابی هستیم، اگر انقلابی نبودیم چه‌ها که نمی‌شد! مجلس موجود با وجود سخنان چندباره رئیس مجلس درخصوص اتخاذ تصمیم‌های مهم و سخت هیچ خاصیتی نداشت. مجلس آینده هم هیچ خاصیتی ندارد جز جنگ و دعوای گروه‌های خلق‌الساعه شانا و ماما و قاقا و جانا و مصاف و طواف و رفاه و دیگر نوخاسته‌های مدعی سیاست و نه مدعی بهروزی مردم و حیات ایران‌زمین؛ چراکه دعوا سر لحاف ملا است. در مجالس گذشته و دولت‌های گذشته و در بین علما و متخصصان و دین‌داران بحث بر این بود که توسعه درست است یا پیشرفت. آیا توسعه امری فراماسیونری است و اهداف شیطانی در پشت آن است یا درست است و بالاخره پیشرفت، پیشرفت! کرد و برنده شد. البته علی‌رغم همه چیز بالاخره برنامه توسعه ششم و برنامه «توسعه» هفتم نوشته شد ولی از اصل مطلب که توسعه یا پیشرفت یا هر لغت دیگری با مفهوم مورد نظر باشد، حاصل نشد و اینک با توجه به آنچه در همشهری نوشته شده است، ما در حال پسرفت هستیم و باید پسرفت را متوقف کنیم تا به نقطه خنثی یا صفر برسیم، آن‌گاه پیشرفت یا توسعه را شروع کنیم. اخیرا چامسکی متفکر معروف گفته است کشوری که می‌خواهد کشور دیگری را نابود کند، اسرائیل است که می‌خواهد کشور فلسطین را نابود کند. همین جا در حاشیه بگویم که با توجه به نابودکردن منشور ملل متحد در سازمان ملل توسط نماینده صهیونیست‌ها، به دلیل آنکه مشروعیت اسرائیل براساس همین منشور ملل متحد تصویب شده است، با پاره‌کردن آن توسط اسرائیل رأی به بطلان این مشروعیت داد. بعد از حاشیه، ظاهرا چامسکی فراموش کرده کشوری که به دست خود می‌خواهد خود را نابود کند هم وجود دارد و آن ایران است.


🔻روزنامه همشهری
📍 از کبوتربازی تا کفتربازی
✍️ محسن مهدیان
اخبار مار بازی و سگ و گربه بازی فلان و بهمان بازیگر سینما و لاکچری بازی طفیلی‌های بالاشهری با حیوانات، این روزها بیش از گذشته جلوی چشم است.
سگ و گربه بازی امروز استمرار همان کفتر‌بازی گذشته است؛ با همان سبک زندگی. تبدیل کفتر به سگ که کفترباز را لاکچری نمی‌کند. قدیم دنبال کبوتر تخته‌ای و سینه قرمز و طوق‌دار بودند و امروز دنبال گربه موکوتاه و برمه‌ای و پرشین. اما همان روزها هم نگهداری کبوتر با کفتر بازی فرق‌ها داشت. کفتر بازی توقف در کفتر بود و مطابق اسمش بیشتر بازی بود و اما نگهداری کبوتر یک عمق الهی و دینی داشت.
قدیم‌ترها نگهداری حیوان در خانه عبادت بود. طهرانی‌های قدیم در خانه‌شان کبوتر و خروس و حتی برخی گوسفند نگه می داشتند. اعتقادات عجیبی هم داشتند و زندگی کنار این حیوانات را موجب برکت زندگی‌شان می‌دانستند. بعدها متوجه شدم ریشه بسیاری از این اعتقادات عمق دینی و الهی دارد. روایت داریم از پیامبر که هر وقت صدای خروس را شنیدید بدانید که او فرشته‌ای دیده و زمان دعا کردن است. یا اینکه از امیرالمومنین نقل داریم که بال‌زدن کبوتر در خانه، شیطان را می‌راند.
قدیم به حیوان رسیدگی می‌کردند چون یک موجود زنده بود؛ همانطور که برای محیط‌زیست ودرخت قداست قائل بودند و یک چنار تا ۷۰۰ سال نماد یک شهر و محله می‌شد. با رسیدگی به حیوان و درخت به خدایشان توجه می‌کردند نه اینکه خلأ معنویت غیرالهی شان را حیوان پر کند. برخی با رسیدگی به حیوان سیرو سلوک داشتند. خدا رحمت کند رسول‌ترک را. همه شما اسم رسول‌ترک و ماجرای توبه شب عاشورای او را شنیده‌اید. اما کمتر کسی است که بداند رسول‌ترک چطور از اوباش‌گری به عبدصالح حق رسید.
رسول‌ترک چند روز قبل از اینکه به رستاخیز جان برسد، در خرابه‌ای در مسیر خانه سگی را می بیند که دچار بیماری‌است و نمی تواند به توله سگ هایش شیر دهد. بی درنگ سگ مادر را به‌دوش می کشد و به بیمارستان محله می برد. با همان لحن لاتی پزشک را تهدید می کند که باید هر طور شده این سگ را نجات دهید و خلاصه با سگ تیمار شده نزد توله سگ ها می‌رود. یک کیلو هم گوشت می‌خرد و غذای آن شب سگ ها را تامین می کند. ازاین ماجرا چند شبی می‌گذرد تا آن شب عاشورایی و آن انقلاب درونی و رستاخیز تاریخی شکل می‌گیرد.
فرق هاست بین کسی که با حیوانات به معنویت می رسد و کسی که با دور شدن از معنویت به حیوان می رسد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین