جمعه 2 آذر 1403 شمسی /11/22/2024 11:36:33 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 تداوم رانت چندنرخی شدن ارز
✍️ هادی حق‌شناس
موضوع حذف بازرگانان از فرآیند واردات و مصوبه وزارت صمت برای توقف ثبت سفارش تجار، این روزها انتقادات فراوانی را در فضای اقتصادی ایجاد کرده است. برخی معتقدند که وزارت صمت این تصمیم را برای پایان دادن به برخی سوداگری‌ها در حوزه واردات و ثبت سفارش‌ها همچنین کاهش بروکراسی در حوزه واردات کالا اتخاذ کرده و آن را مثبت ارزیابی می‌کنند، گروهی دیگر از فعالان اقتصادی اما در نقطه معکوس معتقدند، این نوع تصمیمات نهایتا باعث نزول وضعیت بازرگانی کشور می‌شود. پرسش مهم اما در این بحث آن است که آیا اساسا یک چنین تصمیماتی به نفع اقتصاد، بازرگانی و تجارت کشور است یا اینکه باعث بروز مشکلات افزون‌تر در این زمینه می‌شود و تجار را در شرایط تحریمی نسبت با کنشگری فعال اقتصادی ناامید می‌سازد؟ در این خصوص لازم است به دو مطلب مهم اشاره شود.
۱- نخست اینکه ثبت سفارش تنها یک مرحله از فرآیند واردات کالا محسوب می‌شود. فرآیندهای دیگری هم در این خصوص وجود دارد که مکمل ثبت سفارش است. در ایران قوانینی چون قانون «حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی کشور و حمایت از کالای ایرانی» وجود دارد که براساس آن ورود هر کالایی در گرو بررسی وزارت صمت است تا مشخص شود آیا این کالا در داخل کشور تولید می‌شود یا نه؟ پس از این مرحله است که فرد یا شرکت موردنظر می‌تواند اقدام به واردات کالای موردنظر کند. معتقدم فرآیند واردات کالا در ایران ذیل یک حلقه و زنجیره تعریف نمی‌شود و حلقه‌های بسیاری در این زمینه نقش دارند. چنانچه یک حلقه از این زنجیره حذف شود به این معنا نیست که نارسایی خاصی در روند واردات کشور ایجاد شده است، بلکه به معنای کاهش بروکراسی و کاغذبازی‌های غیرضروری در فرآیند بازرگانی است. به نظرم مصوبه اخیر وزارت صمت و به این معنا نیست که محدودیت تازه‌ای در این مسیر اعمال شده است، بلکه به این معناست که ساز و کار تازه‌ای برنامه‌ریزی شده است. حذف حتی یک حلقه و تدوین کلی بروکراسی واردات نهایتا به نفع اقتصاد است.
۲- به‌ طور کلی کالاهای وارداتی که دولت می‌خواهد وارد کند و نیازمند باز کردن ال‌سی است باید در فرآیند دیگری برنامه‌ریزی شده و مجوزهای لازم را اخذ کنند. حتی کالاهایی که به شکل تهاتری هستند، به خصوص در برابر ارز صادراتی اگر فعال اقتصادی بخواهد وارداتی صورت دهد، باید مجوزهای مربوطه را از نهادهای اجرایی و نظارتی اخذ کند. در مجموع فرآیند واردات و صادرات در ایران از یک حلقه یا دو حلقه تشکیل نشده و زنجیره وسیع و متکثری از مجوزها و امضاها را شامل می‌شود، طبیعی است که برخی افراد سوداگر هم تلاش کنند از این فضا سوءاستفاده کنند.

به نظرم مصوبه اخیر درخصوص عدم ثبت سفارش به این معنا نیست که هر فرد هر اندازه خواست اقدام به واردات کند، یا در مسیر معکوس به معنای اعمال محدودیت برای تجار هم نیست، بلکه معتقدم این مصوبه برای افزایش شفافیت و کاهش سوداگری‌ها، مقابله با سوءاستفاده‌های احتمالی و کاهش بروکراسی است. با این توضیحات باید دید بهترین مکانیسم تخصیص ارز برای تجار و بازرگانان کشورمان در شرایط تحریم چیست؟ تمام صف‌هایی که در مقابل بانک مرکزی برای تخصیص ارز شکل می‌گیرد و برخی افراد و جریانات به دنبال تخصیص ارز از دولت برای واردات کالاهای واسطه‌ای، مواد مصرفی و... به این دلیل نیست که مواد اولیه‌ای وارد کشور شده و تبدیل به کالایی با ارزش افزوده بالا شود، بلکه بخشی از این صف‌های طولانی و انتظار طولانی صرفا به دلیل چندنرخی بودن ارز و تلاش برای دسترسی به ارز ارزان‌قیمت و دولتی است. وقتی دولت برای برخی اقلام غیرضروری ارز ارزان‌تر تخصیص می‌دهد، در واقع در حال توزیع رانت به برخی فعالان اقتصادی و سوداگران است. در واقع برخی سوداگران تلاش می‌کنند به این ارز دسترسی پیدا کنند تا از طریق فروش در بازار آزاد یا واردات کالا با دلار ارزان‌تر و فروش جنس به نرخ دلار بازار آزاد سودهای کلان به جیب بزنند. بنابراین بهترین راه برای پایان دادن به این نوع رانتخواری‌ها و سوداگری‌ها، پایان دادن به وضعیت بازار چند نرخی ارز و یکسان‌سازی این نرخ است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کارهای برجامانده در ماموریت ناتمام
✍️ دکتر علی سرزعیم
هر دولتی که بر سر کار می‌آید افق دست‌کم چهارساله را پیش روی خود می‌بیند. طبعا دولت مرحوم آقای رئیسی هم از این قاعده مستثنی نبوده است؛ اما حادثه تلخی که رخ داد کار آن دولت را ناتمام گذاشت و اینک برای دولت موقت آقای مخبر و رئیس‌جمهور بعدی که تقریبا دو ماه دیگر مشخص می‌شود مسوولیت‌هایی باقی مانده است و تصمیماتی که خواهی نخواهی باید گرفته شود.
نکته اول که بیش از هر چیز خودنمایی می‌کند، ضرورت اصلاح قیمت حامل‌های انرژی است. فرصت‌های زیادی سپری شد تا این اصلاح صورت گیرد که از آن استفاده نشد. این امکان وجود داشت که افزایش‌های اندکی انجام شود تا ذهنیت تثبیت قیمت بنزین مرتفع شود؛ ولی این امکان‌ها محقق نشد.

ناترازی شدید بازار انرژی هر کس را که بر سر کار آید، ناگزیر از تصمیم‌گیری در این زمینه خواهد کرد. به باور اینجانب، هرچه زودتر این تصمیم‌گیری انجام شود بهتر خواهد بود و درد تصمیم مذکور راحت‌تر تحمل خواهد شد.

نکته دوم درباره بازار ارز است. اگرچه آقای فرزین در ابتدای کار نرخ آزاد ارز را انکار کرد و نرخ‌های جایگزین و بازارهای جایگزین را معرفی کرد، ولی واقعیت خود را بر خواست‌ها، سلیقه‌ها و ترجیحات تحمیل می‌کند. اخیرا ایشان اعلام کرده‌اند که این امکان به زودی در مرکز مبادله ارز و طلا ایجاد خواهد شد که ارز اشخاص به قیمت‌های توافقی (بخوانید بازار آزاد ارز) مبادله شوند.

این تصمیم را باید به فال نیک گرفت و بانک مرکزی را ترغیب کرد که نرخ‌های رسمی را به نرخ آزاد نزدیک کند تا اختلال‌های ناشی از تفاوت نرخ رسمی و آزاد مرتفع شود.

نکته سوم درباره سرکوب قیمت‌هاست. وزیر صنعت به خوبی از اشکالات سرکوب قیمت‌ها آگاه است؛ ولی یک‌ صدا در میان چندین صدا در کابینه است. انتظار می‌رود مسوولان جدید دولت از وزیر صنعت برای رفع این مشکل حمایت کنند و اجازه دهند وزارت صنعت بر اساس یک نقشه راه نسبت به حذف سرکوب قیمت‌ها از بازارهای مختلف اقدام کند.
نکته چهارم توقف تسهیلات تکلیفی با رویکرد جهت‌دهی تسهیلات بانکی به سمت تولید صنعتی و تامین سرمایه در گردش است. کمبود سرمایه در گردش در گذشته تنها به بنگاه‌های کوچک و متوسط آسیب رسانده بود؛ اما اینک این معضل گریبان‌گیر بنگاه‌های بزرگ هم شده و افت بخش صنعت را رقم زده است.

نکته پنجم قضیه عرضه انبوه مسکن جدید است. این قضیه جزو وعده‌های مرحوم آقای رئیسی بود؛ ولی از همان ابتدا هم مشخص بود که اجرای آن با توان موجود در نظام بانکی سازگار نیست. وقتی بانک‌ها به لحاظ ترازنامه تحت فشار هستند و در تامین سرمایه در گردش برای واحدهای تولیدی در مضیقه‌اند، متهم کردن آنها به ترک فعل در تامین اعتبار مساله را حل نمی‌کند.

به نظرم باید یک تصمیم جدی در این زمینه گرفته شود و با شجاعت دامنه کار بسیار محدود شود و اقدامات شروع‌شده در یک بازه مشخص پایان یابد. در این حوزه نباید تسلیم این وسوسه شد که وعده رئیس‌جمهور فقید باید تکمیل شود.

موارد یادشده موارد فوری هستند که باید در کوتاه‌مدت به آن پرداخته شود؛ اما روشن است که اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران ضرورتی است که گریبان همه دولت‌ها را می‌گیرد. اگرچه دولت‌های گذشته تاکنون تلاش کرده‌اند از زیر بار آن شانه خالی کنند، اما واقعیت آن است که این مشکلات گریبان اقتصاد ایران را رها نکرده و هر روز گلوی اقتصاد ایران را بیشتر می‌فشارد.

بحران آب و محیط زیست، بحران تامین برق و گاز و به‌طور کلی انرژی، بحران کسری بودجه دولت، بحران دولتی و شبه‌دولتی ماندن اقتصاد، بحران کمبود سرمایه‌گذاری، بحران سیاست‌‌زدگی اقتصاد، بحران ناشی از تداوم ریسک تحریم و نااطمینانی‌های ناشی از آن، بحران نظام تصمیم‌گیری و اختلال ناشی از تداخل وظایف قوا و نهایتا فضای امنیتی حاکم بر نظام اجرایی و اقتصاد از جمله موارد مهمی است که باید حل شود وگرنه همچون موریانه پایه‌های اقتصاد ایران را سست می‌کند.

معمولا مشکل این است که مسائل فوری مانع از پرداختن به این مسائل اساسی می‌شوند. به همین دلیل ضروری است مسوولان جدید به هوش باشند که مجال دیگری برای به تعویق انداختن رسیدگی به این مسائل وجود ندارد و تغافل از پرداختن به این مسائل به هزینه گزافی منجر خواهد شد. امید است تغییر ناخواسته‌ای که رخ داده است و می‌دهد موجب شود تا جسارت پرداختن به رویکرد جدید فراهم شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 رئیسی عزیز
✍️ محمدهادی صحرایی

«مانَنْسَخْ مِنْ آیَهًْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر.» (هر حکمى را نسخ کنیم، یا آن را بفراموشانیم، بهتر از آن، یا مانندش را مى‏آوریم مگر ندانستى که خدا بر هر کارى تواناست؟)۱
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق‌تر را این‌گونه می‌فرماید که «ما عین یک آیت را به کلى از بین نمى‏بریم، و یا آنکه یادش را از دل‌هاى شما نمى‏بریم، مگر آنکه آیتى بهتر از آن و یا مثل آن مى‏آوریم. انبیای خدا و اولیایش، آیات او هستند چرا که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوى خدا دعوت مى‏کنند»
خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می‌کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می‌گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می‌نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می‌کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی‌دانیم و نمی‌توانیم خود را با تخیل‌ها و تفنن‌ها و تقلب‌های فرعون‌ها، قارون‌ها و سامری‌ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می‌شدیم و بنده ایسم‌ها و برده مکانیسم‌های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن. و یا مثل نسل‌های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ‌های هرزگَرد تمدن‌ها به امید تناسخ می‌مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و ‌هاج و واج و بی‌پناه. خسر الدنیا والآخره.
جان کلام و ختم آن این است که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش‌، آیت و نشانه‌ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد‌، ثلمه و لطمه و جای خالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می‌دهد. و ما این را در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده‌ایم و دیده‌ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به‌پا خاست و مجلس را گرم و دل‌ها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می‌رساند و راز تفاوت ما با آنها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می‌دانند این است که ما مردمان را «عیال الله»
و خانواده خدا می‌دانیم و به هر چه از خداست، عاشقیم و علاقه‌مند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.
علامه طباطبایی راز می‌گوید که می‌فرماید اولیاءالله چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند‌، آیات اویند‌، و این‌، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیای خداست. عاطفه‌ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ» و «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»)۲ هستند و ما با دیدن آنها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می‌افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی‌، ما را به یاد بهشتی می‌اندازد که از آن دور افتاده‌ایم و هر زیباروی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می‌اندازد و از این‌روست که سراغ خدا را از اولیاءالله می‌گیریم.
چند سالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می‌دیدند. در اینکه او آیت‌الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی‌القضات بود و خادم‌الرضا شکی نیست‌، ولی مردم او را به نام رئیسی می‌شناختند که سید محرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می‌دانست. بزرگ بود و کارهای بزرگ او بی‌مانند بود ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آنها خورد و قد کشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق۳، بَر شدند.
ما مفتخریم که در دورانی نفس می‌کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه‌ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده‌اند و می‌کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیایش نخواهد بود. آنکه به مبدأ و معاد معتقد است می‌داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آنها که دهه شصت و سال ۶۰ را به یاد دارند، خوب‌تر می‌دانند که اراده خدا به وسیله ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه‌های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این ۶۲ سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده‌ایم که آتش و طوفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم‌، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.
آنکه دست ما را به آسمان رساند‌، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی‌شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی‌شکند. به ما آموزاند‌، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می‌زدیم و می‌زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمان‌های امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته‌ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو «اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم / اگر دل دلیل است، آورده‌ایم / اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم.»
در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و صدها هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه‌تکه شدند و یا در آتش سوختند و آنها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه‌ای از جان مایه گذاشتند و می‌گذارند. به خدای کعبه‌، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ‌، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه‌تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی‌وقفه، رئیس‌جمهورمان را برای خدمت‌رسانی انقلابی، بی‌منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست‌ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط ۱۸ ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.
داستان ذوالقرنین را در قرآن بارها خوانده بودیم که برای کسانی که زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده‌اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد ولی یکشنبه گذشته‌، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرزنشینان سد کشید و زندگی‌شان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان‌های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کارها و پیگیری‌هایش راحت بود‌، هرگز به رفتنش فکر نمی‌کردیم. سیل کم‌نظیر جمعیت تشییع‌کننده او که تشییع امام راحل و آیت‌الله بهجت و حاج قاسم را یاد می‌آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است.
خدا با ولایت‌فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده‌اند. نعمت ولایت‌فقیه‌، ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می‌کنند و آرزو خواهند کرد که ‌ای کاش این روزگار پرفراز و نشیب را
در میان این مردم می‌گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می‌کنند کاش طوفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می‌دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می‌کردند. ما در این نهضت ۶۲ ساله‌، صدها بار غرق ده‌ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صدها بار به چشم خود دیده‌ایم که عصای حقیقی موسی، اژدهاهای مجازی سحره را بلعیده است و... و این امت خمینی و خامنه‌ای، چقدر آرامش‌بخش‌اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا.
به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی‌شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود‌، ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور «هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی‌آید». و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه‌های مفصل قبلی می‌توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آنها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیای خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می‌شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می‌ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همین‌گونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سیلوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد.
و تو ‌ای رئیسی عزیز که در پُرآماج‌ترین دوران انقلاب، عهده‌دار مسئولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم ولی راضی به خواست خداییم و به آیه «مانَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ» مؤمنیم. بغض می‌خوریم و اشک می‌ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمان‌ها می‌سپاریم و راهت را پرقدرت‌تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت «درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دل‌ها دست خداست و می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابان‌های شهرها و پیش چشم مردم جلوه می‌دهد. پیام‌های آقا و سخنان معاریف جهان و شعارهای مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای این است که شعارهای انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.
تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب‌های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می‌سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجائی دهه شصت را برای دهه‌های امروز به بعد، جدید و به‌‌روز‌رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می‌شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده‌تر می‌کند و شهادت، تزریق خون به پیکر اجتماع است.


🔻روزنامه ایران
📍 رئیسی به مثابه الگوی گفتمانی
✍️ سید احسان خاندوزی
هنگامی که بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۹۷ منتشر شد بسیاری از نیروهای سیاسی متولد سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در خصوص یافتن شخصیتی که بتواند در جایگاه عامل و کارگزار پیاده کردن چنین چشم‌انداز سترگی به سمت «قله» برای چله دوم جمهوری اسلامی نقش مؤثر ایفا کند دچار شک و تردید بودند؛ نه تنها از این جهت که دولت وقت تناسب سیاسی با مؤلفه‌های گام دوم نداشت بلکه از بین نیروهای شناخته شده در دولت و مجلس، کمتر شخصیتی را می‌شد ذکر کرد که انطباقی چنان که باید با بیانیه گام دوم داشته باشد و بتواند چنین بار بزرگی را از زمین بردارد و کارگزاری در تراز گام دوم انقلاب شناخته شود. امروز می‌توان دید که آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در دوران کمتر از سه سال دولت خود توانست این نقش گفتمانی و جریان‌ساز را برای چله دوم انقلاب پیاده‌سازی کند و انگشت اشاره را از گذشته (شهید رجایی) به حال (شهید رئیسی) بازگرداند. جوان‌های انقلاب توانستند رئیس‌جمهور در قامت و تراز گام دوم را به چشم ببینند و این خودباوری مجدد به جریان انقلاب بازگشت که ما می‌توانیم همزمان آینده حکمرانی در جمهوری اسلامی را بر ریل انقلابی‌گری، مردمی‌بودن و عدالت خواهی با عنصر عقلانیت، کارآمدی و پیشرفت جمع کنیم (رنگ باختن دوگانه انقلابی هیأتی یا کارگزاران سازندگی). می‌توان چتری همگرا بر سر نیروهای انقلاب برافراشت که همه ظرفیت‌ها و سرمایه انسانی جبهه انقلاب را زیر آن چتر گرد آورد و از رقابت‌های مخرب و تفرقه افکن دور ساخت. دولت سید ابراهیم رئیسی نه تنها یکی از بالاترین نقاط رشد اقتصادی، سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی و صادرات غیرنفتی و یکی از پایین‌ترین نقاط بیکاری و مساعدترین محیط کسب‌وکار و مجوزها در تمام سال‌های تحریم را از خود به جا گذاشت، بلکه همزمان درد محرومان در دورترین نقاط کشور را از نزدیک معاینه و معالجه کرد و هم‌زمان حداکثر شفافیت صورت‌های مالی و مقابله با فرار مالیاتی و باندهای سوداگری را محقق کرد. دولت آیت‌الله رئیسی همزمان با رویکرد برونگرای سازنده از طریق احیای دیپلماسی اقتصادی بین‌المللی و منطقه‌ای برای پیوستن به شانگهای و بریکس و اصلاح روابط با کشورهای همجوار از جمله عربستان سعودی، توأمان جلوه صلابت و اقتدار خارجی هم بود چه در نطق‌های سازمان ملل متحد و دعوت کشورهای اسلامی به دفاع از غزه مظلوم چه در غرورانگیزترین پاسخ عملی به تجاوز رژیم اشغالگر قدس با موشکباران پایگاه‌های نظامی رژیم اشغالگر. امروز از میراث گفتمانی و سیره سیاست‌ورزی آیت‌الله رئیسی، می‌توان به مثابه شاخص و سنگ نشانه‌ای برای رهروان این راه پر فراز و نشیب یاد کرد که در سختی‌ها و مشکلات از مسیر گام دوم انقلاب دور نشوند و راه را گم نکنند: لقد کان لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 زدن ریشه تجارت با تبر ارز
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
در روزهای تازه‌سپری‌شده و در اوج روزهای سوگواری اعضای اصلی دولت سیزدهم برای رییس مرحوم خود خبری مثل بمب در سپهر اقتصاد آشفته ایران ترکید که نشان می‌دهد سیاستگذاری اقتصادی در ایران هرگز آرامش را تجربه نخواهد کرد و هرگز نباید روزی را ببینیم که سیاستمداران دست از سر اقتصاد بردارند. داستان این است وزارت صمت که سایت‌های تجاری را تعیین می‌کند به هر دلیل که البته تا امروز توضیحی درباره آن نداده تصمیم گرفته است تجارت خارجی فشل امروز ایران را باز هم به دره مرگ نزدیک کند. این رفتار نهاد دولت که لابد درجا برای آن تصمیم گرفته شده به معنای زدن ریشه تجارت خارجی بخش‌ خصوصی با تبر ارز است. کارشناسان این‌گونه استدلال می‌کنند که باز هم منابع ارزی دولت با نقصان روبه‌رو شده است و به این ترتیب دولت و نهادهای حاکمیتی قصد دارند تجارت خارجی را محدود کنند. به این ترتیب دولت سیزدهم همان باقیمانده روزنه‌های تجارت آزاد بخش ‌خصوصی با جهان را نیز مسدود می‌کند. بستن روزنه‌های تجارت آزاد از سوی دولت به معنای نابودی باقیمانده آزادی اقتصادی است که نفس‌های آخر را می‌کشد.
نظریه تجارت آزاد می‌گوید که اگر این دو سرزمین توافق کنند شکر و هویج را دادوستد کنند هر دو کشور می‌توانند مربا تولید کرده و فایده بیشتری نصیب خود سازند. این نظریه در عین سادگی یک پیچیدگی بزرگ دارد و آن نگاه ساکنان سرزمین‌های دوگانه به یکدیگر است. اگر ساکنان دو سرزمین به یکدیگر نگاه مداراجویانه داشته باشند و احساس کنند که می‌توانند بدون تضاد و مجادله با هم تجارت کنند این فایده نصیب هر دو کشور خواهد شد. در دنیای امروز تنها چند کشور وجود دارند که به هر دلیل نگاه سازگار و مدارا به تجارت آزاد ندارند و می‌دانیم که سرنوشت شهروندان آنها چه شده است. این کشورها به دلیل اینکه نتوانسته‌اند از تجارت آزاد سود ببرند درگیر منازعات پیدا و پنهان شده‌اند. کشور کره‌شمالی یکی از بازماندگان کشورهایی بوده و هست که نظریه و عمل تجارت آزاد را قبول نکرده و از ۶۰سال پیش تا امروز شهروندانش را در بیچارگی نگه داشته است. آیا می‌خواهیم با انحصاری کردن تجارت و بستن روزنه‌های کوچک تجارت آزاد کره‌شمالی شویم.
نباید برای اینکه قیمت دلار را برای رانتخواران ارزان نگه‌ داریم تبر بر ریشه تجارت بزنیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍 از منظر تحلیلگر
✍️ عباس عبدی
دیروز نوشتم که در فهم هر تحلیلی باید توجه داشت که گوینده یا نویسنده در مقام تحلیلگر است یا کنشگر؟ اکنون می‌خواهم نظر خودم را در باب ریاست‌جمهوری پیش رو از زاویه تحلیلگری تقدیم کنم. روشن است که در مقام کنشگری، حالت و سناریوی مطلوب من بازگشت به مردم به تمام معناست. بازگشتی که بیش از ۷۰ درصد مردم همچون گذشته به پای صندوق بیایند و فردای پس از انتخابات سرشار از امید باشند و نتیجه آن نیز چون آبی فراوان بر آتش اختلافات انتخاباتی باشد. ولی تصور می‌کنم که این حالت و در روزهای آینده دور از دسترس است. به همین علت می‌خواهم تحلیل خودم از آنچه در پیش است را بنویسم. هر چند می‌دانم پیش‌بینی آینده در ایران به دلایل گوناگون سخت است. این تحلیل هم مبتنی بر هیچ خبر خاصی نیست و متکی بر شناختی اجمالی است که از ساختار و اراده حاکم بر ایران دارم.
سه حالت برای این انتخابات متصور است. انتخابات رقابتی با حضور موثر اصلاح‌طلبان، انتخابات رقابتی درون اصولگرایان، انتخابات مشابه آنچه در دهه ۱۳۶۰ داشتیم. به نظر می‌رسد که دو حالت اول رخ نخواهد داد.‌گرچه تجربه ۳ سال گذشته نشان داده است که خط‌مشی یکدست‌سازی نتیجه‌بخش نیست، ولی واقعیت این است که حتی اگر قصدی و اراده‌ای برای عدول از این خط‌مشی وجود می‌داشت، باید در سال آینده رخ می‌داد و اکنون و در زمان کوتاه چنین تحولی قابل اجرا نیست. چنین تحولی نیازمند مقدمات زیادی است که فعلا در دسترس نیست، هر چند راهی جز این برای عبور از مشکلات بزرگ کشور وجود ندارد. تحقق این حالت، مستلزم کسب نظر مقامات بالا برای نامزدهای انتخاباتی است که گمان نمی‌کنم به دست‌ آید و احاله به شورای نگهبان نیز معنای روشنی دارد. البته حضور انتخاباتی نامزدهای کم‌شانس، به معنای وجود این حالت نیست، چون تحقق این حالت مستلزم امیدآفرینی در مردم است تا مشارکت کنند و با اقدامات صوری هیچ امیدی ایجاد نمی‌شود. بنابراین نه نیازی می‌بینند که این سناریو را ایجاد کنند و نه فرصتی برای آن وجود دارد و به‌طور کلی از تصمیمات ریسکی نیز پرهیز می‌کنند.
حالت دوم که رقابت انتخاباتی منحصر به درون جناح حاکم باشد نیز رخ نخواهد داد. برای آنکه این رقابت میان گروه‌های حاکم به سرعت خشن می‌شود. تمام آن برای حکومت هزینه است و هیچ دستاوردی برای آنان ندارد. حتی ممکن است کار را به جاهای باریک بکشاند. ضمن اینکه برنده چنین رقابت احتمالی جناح‌های تندروی آنها خواهند بود که دست آنان در تخریب دیگران بازتر است. حتی به نقد شدید سیاست‌های آقای رییسی هم می‌رسد. به نظر من ساختار سیاسی ایران با توجه به تجربه احمدی‌نژاد، اطمینان کافی به این افراد ندارد، بنابراین به هر شکلی که صلاح بدانند آنان را از نامزدی منصرف می‌کنند و عدم انصراف را هم می‌توان با ردصلاحیت حل کرد.
حالت سوم، ادامه راه کنونی، البته بدون شخص رییسی و در حد ممکن کاهش ضعف‌های قبلی است. این حالت از منطق قوی‌تری برای اجرا برخوردار است. اولین آنها در هم تنیدگی قبلی میان افعال و سیاست‌های دولت با موضوع خبرگان رهبری و مساله جانشینی بود که اکنون دیگر شاهد این مساله نیستیم. این تمایز به عملکرد دولت کمک می‌کند. دوم اینکه می‌توان برخی نقاط ضعف قبلی را تا حد ممکن کم کرد و دولت را به سوی مجموعه‌ای کارشناسی‌تر سوق داد. تحقق این حالت مستلزم این پیام روشن است که راه قبلی با حذف زوائد و ضعف‌هایش ادامه خواهد یافت. چنین انتخاباتی بالطبع پرشور و رقابتی نخواهد بود. پیشاپیش نیز باید معلوم باشد که کدام نامزد متولی این مسوولیت خواهد شد. بنابراین مساله اصلی پیدا کردن فرد مناسب برای انجام این ماموریت است. بالطبع این فرد باید از درون دولت باشد. از میان دولتی‌ها برخی وجاهت سیاسی کافی ندارند و نمی‌توانند عهده‌دار این کار شوند.

تنها گزینه احتمالی که بتواند این نقش را به خوبی ایفا کند، آقای مخبر است، هر چند ظاهرا خودش قصدی برای نامزدی ندارد، ولی ممکن است در نهایت مجبور شود یا مجبورش کنند. نامزدی وی بدون رقابت جدی، با مشارکتی در حد انتخابات گذشته مواجه می‌شود، زیرا اینرسی و ظرفیت اندک ایجاد شده پس از درگذشت آقای رییسی را می‌توان تا یک ماه دیگر حفظ کرد. ظرفیتی که در ذیل یک رقابت انتخاباتی جدی به کلی از میان رفته و تخلیه می‌شود و گمان هم نمی‌رود که ساختار سیاسی ایران انتظار مشارکتی بیش از دوره گذشته را داشته باشد. نکته مهم این است که همین حد از تحول نیز می‌تواند اندکی از امیدواری را ایجاد و حداقل مخالفت‌ها را با مشارکت کم کند. به ویژه آنکه آقای مخبر چهره سیاسی و جناحی محسوب نمی‌شود و از نظر آینده‌نگری نیروها؛ چهره میانه و کم‌خطری نسبت به تندروهای جناح حاکم است.
تصور می‌کنم که هر گونه انتظاری جز این (در حد کلیات آن) در انتخابات پیش رو معقول نخواهد بود.


🔻روزنامه شرق
📍 سرمایه سیاسی ثابت
✍️ کیومرث اشتریان
درگذشت رئیس محترم جمهور، وزیر امور خارجه و همراهانشان را تسلیت می‌گویم. از خدای بزرگ برای آنان طلب غفران و برای بازماندگان صبر مسئلت می‌کنم. چکیده: «با درگذشت رئیس محترم جمهوری انتخاباتی زودهنگام فرارو قرار گرفت. اگر «سرمایه سیاسی ثابت» وجود نداشته باشد، در هنگامه‌های سیاسی نورسیده‌ها و نارسیده‌های جریان‌های سیاسی در سپهر سیاست برمی‌کشند. اینان‌ اما‌ با اندک نسیمی از نارضایتی به‌زودی به کناره می‌روند و سرمایه‌های ضعیف و سست خود را از دست می‌دهند؛ چون نه پایه دارند و نه مایه. آنگاه که خلأ سیاسی ناشی از رویدادهای طبیعی یا حادثه‌های دیگر پدید آید، این، تنها «سرمایه سیاسی ثابت» است که به کار می‌آید و سیاست برکشیدن نارسیدگان رنگ می‌بازد. برکشیدن اینان سبب می‌شود تا پیکار سیاسی در بین جریان‌های سیاسی، اصالت خود را از دست بدهد. مردم نیز آن را به‌خوبی می‌فهمند و کناره می‌گیرند». «سرمایه سیاسی» عبارت از هواداران، منابع و ابزارهایی است که در کنش‌های سیاسی به‌کار می‌گیرید. این سرمایه را می‌توان به دو گونه تقسیم کرد: سرمایه سیاسی ثابت و متغیر. گروه‌های سیاسی می‌توانند ترکیبی از هر دو را داشته باشند، اما اگر صرفا بر سرمایه‌های سیاسی بادآورده و هیجانی تکیه کنند دوامی نخواهند داشت. سرمایه سیاسی ثابت یعنی سرمایه‌ای تاریخی-فکری که یک گروه سیاسی یا یک رجل سیاسی می‌تواند روی آن به صورت قطعی حساب کند؛ آنچنان که موجودی حساب بانکی‌تان را برای معاملات خود به کار می‌گیرید. با سرمایه سیاسی ثابت می‌توان دامن فرصت روزگار گرفت و راه پر‌سنگلاخ سیاست پیمود. این سرمایه معمولا شامل شماری از مردمان می‌شود که به دلایل ایدئولوژیک یا قومی و مذهبی از یک گروه سیاسی طرفداری جدی و پایدار دارند و معمولا در پی ناکامی‌ها، از حزب و گروه خویش دل بر‌نمی‌کنند. مثلا در روسیه هنوز افرادی هستند که دلبسته و وابسته به حزب کمونیست و آرمان‌های آن هستند و علی‌رغم افول جهانی کمونیسم هنوز در این حزب عضویت دارند. سرمایه سیاسی متغیر‌ اما‌ بسته به اوضاع و احوال زمانه و هیجانات زودگذر سیاسی است. احزاب شب انتخابات این‌چنین‌ هستند. غوغای کارخانه انتخابات، تولیدات سیاسی با‌دوامی ندارد و به‌زودی حباب اقبال آن با فروکش‌کردن فضای انتخابات ناپدید می‌شود. اما همین انتخابات می‌تواند فرصتی برای استحکام سرمایه سیاسی ثابت شود؛ با حضور یا بدون حضور. یک راه مهم برای اصلاح‌طلبان، تشکیل سرمایه سیاسی ثابت از طریق انتخابات بوده است و این ربطی به پیروزی یا شکست و حتی حضور و عدم حضور آنان در انتخابات ندارد؛ مهم تشکیل سرمایه ثابت از این طریق است. البته اگر به آنان فرصت داده شود.

از گردباد حوادث سیاسی تنها سرمایه متغیر و پریشان‌احوال می‌توان گرفت و نه سرمایه ثابت؛ و این به کارِ آبادی مُلک نمی‌آید و تیره‌روزی و بخت‌برگشتگی عایدی این سرمایه می‌شود. «سرمایه ثابت سیاسی» آنگاه که به بدنه اجتماعی مردمان پیوند بخورد، جریان سیاسی پدید می‌آورد. هر‌چه ‌سرمایه ثابت سیاسی مایه و پایه‌ای قوی داشته باشد، می‌تواند جریان سیاسی مردمی را دامنه‌دار و پایدار کند. برای دوام و قوام شهریاری در سیاست باید‌ سرمایه‌ای از «سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت» (حافظ) بر هم سازید.

اما سرمایه سیاسی چگونه پدید می‌آید؟

از طریق کار ایدئولوژیک و اینکه ایدئولوژی مورد نظر بتواند در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بین‌المللی پاسخ‌گوی نیازهای تحلیلی طرفدارانش باشد. از طریق شرکت مستمر در انتخابات‌های سیاسی‌ تا بتوان شعله طرفداری هواداران خود را به تدریج به مشعلی و سپس به آتشی فروزان تبدیل کرد.

‌از طریق ایجاد پیوندهای مالی و اقتصادی‌ تا بتوان خود را فارغ از منافع ناشی از حضور در مناصب قدرت حفظ کرد. با سیم و زر و مال است که فراغت سیاست می‌یابید ورنه پای شما در گِل نیازهای شخصی فرومی‌ماند. از طریق حضور در قدرت تا بتوان منویات خود را اجرائی کرد و جریان اجتماعی خود را به جریان قدرت سیاسی تبدیل کرد. بسته به شرایط سیاسی-اجتماعی، گروه‌های سیاسی می‌توانند یکی از استراتژی‌های فوق یا ترکیبی از این استراتژی‌ها را در پیش گیرند تا سرمایه سیاسی ثابت خود را تقویت کنند. در گذر تاریخ، قطار سیاست می‌رود آهسته به راه. اگر این قطار، ریل و راه‌آهن قوی و زیرساختی از سنگ‌های مستحکم داشته باشد، حرکتش قابل پیش‌بینی است. در غیر این صورت بی‌ثبات است و دولت، چشم آسایش از سپهر تیز‌رو نخواهد داشت. کشور باید در بستری از سرمایه‌های ثابت سیاسی از گروه‌ها و احزاب و جریان‌های سیاسی پیش رود تا ‌پیش‌بینی‌پذیر و با‌ثبات باشد. اینجا دیگر به راه بادیه حادثه رفتن بهتر از نشستن باطل نیست. بادیه حوادث پر از سنگلاخ حسادت و دشمنی است. چنان‌که دیدیم‌ چگونه اردوگاه اصولگرایی در ماه‌هایی که گذشت به گوشت و پوست یکدیگر رحم نکردند. دشمنان در کمین تفرقه و تجزیه‌اند و ما راهی نداریم جز تشکیل سرمایه‌های ثابت سیاسی برای فعالیت سیاسی در ایران. متأسفانه سال‌هاست برعکس این راه پیموده می‌شود؛ نورسیده‌ها و نارسیده‌های جریان‌های سیاسی به طریقی معنادار برکشیده می‌شوند، پس از مدتی به کناره می‌روند و سرمایه‌های هپروتی خود را به‌زودی از دست می‌دهند. چنین سیاستی برای زمانه‌ای که خلأ سیاسی‌ ناشی از رویدادهای طبیعی یا حادثه‌های غیرمترقبه‌ پدید آید، بسیار خطرناک است. انتخابات پیش‌رو، بسته به فرصتی که توسط شورای نگهبان فراهم می‌شود، آزمونی دیگر برای چگونگی بهره‌برداری از سرمایه‌های ثابت است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 توسعه بازار کار با مشارکت مردم
✍️ حمید حاج‌اسماعیلی
بدون مشارکت و حضور مردم در عرصه اقتصاد به هیچ وجه نمی توان بازار کار را در مملکت گسترش داد. بنابراین در گام نخست در راستای ایجاد و افزایش انگیزه مردم به حضور و مشارکت در فعالیت های اقتصادی باید تلاش مضاعفی انجام شود. در شرایطی قرار داریم که شاهد تمایل بیشتر برای حرکت به سمت مشاغل غیرمولد مانند دلالی، واسطه گری، مشاغل کاذب و خلاف قانون و قاچاق و یا دستفروشی هستیم. بیشتر افرادی که مجبور به ترک کار از واحدهای تولیدی هستند، معتقدند حتی دستفروشی درآمد به مراتب بیشتری از کارکردن در کارخانه ها و واحدهای تولیدی دارد.
تورم دشمن تولید، بازار کار و اشتغال است. هرچه برای کاهش تورم تلاش کنیم هم به نفع امنیت و اقتصاد کشور است و هم به مردمی شدن اقتصاد کمک می کند. زیرا وقتی مردم در حوزه‌های اقتصاد مشارکت کنند این امر می‌تواند در بخش‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم جنبه های مثبت و پررنگ‌تری داشته باشد.
باید اقتصاد را قوی کنیم. همچنین به جای تاسیس کارخانه جدید، مشکل کارگاه‌های موجود که با حداقل ظرفیت کار می کنند، را حل کنیم. در چند سال گذشته بسیاری از کارگاه های کوچک شکل گرفتند و در مسیر تحریم دچار مشکل شدند، به اندازه کافی تجربه ندارند که بتوانند کارگاه را حفظ کنند و به فعالیت ادامه دهند. بنابراین باید با تجمیع متخصصان و کارشناسان و خبرگان در یک کمیته اختصاصی مشاوره فنی لازم ارایه شود.
از گذشته به دلیل شرایط خاص اقتصادی، بحث تولید در کشور مطرح بوده است از آنجا که اقتصاد ما وابسته به نفت بوده و بیشتر در بخش خدمات فعال بودیم چندان در تولید توفیق نداشتیم اکنون هم هنوز بخش خدمات در تولید ناخالص داخلی و در اشتغال بیشتر از بخش‌های دیگر پررنگ است، لذا برای اینکه بتوانیم تغییری در شرایط اقتصادی ایجاد کنیم که منجر به توسعه بازار کار و تولید ثروت بیشتر شود حتماً تولید باید در اولویت قرار گیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین