🔻روزنامه تعادل
📍 کدام اولویت کدام گفتمان؟
✍️ علی قنبری
با مشخص شدن نامزدهای تایید صلاحیت شده و آغاز رسمی تبلیغات ریاستجمهوری، لازم است ضرورتهای اقتصادی هم در دورنمای پیش رو از منظر تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور لازم است، ابتدا مهمترین اولویتهای اقتصادی کشورمان مشخص شده و پس از آن گفتمانی که قادر به تحقق این اولویتهاست، معرفی شود. در این یادداشت ابتدا به اولویتها و سپس گفتمانی که قادر به تحقق اولویتهاست اشاره میکنم:
۱_تحریمها: ضرورت حل معادله تحریمها، همچنان مهمترین معادله اقتصادی ایران است. حل مساله تحریمها اما در گروی ایدههای بنیادینتری است که میتوان آنها را ذیل کلاسه موضوعی تنشزدایی دستهبندی کرد. توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی، نیازمند گفتمانی است که این پالس را به جهان پیرامونی مخابره کند که ایران نه قلمرویی تنشآفرین، بلکه بستری تنشزداست. برای این منظور دولت آینده هم در سطح منطقهای و هم در ارتباط با قدرتهای جهانی (شرق و غرب) و هم با کشورهای عدم تعهد و... باید ایدههای تازهای را مبتنی بر موازنه مثبت طراحی کند.
۲_تورم: یکی از مشکلات ریشهدار اقتصاد ایران معضل تورم و کاهش ارزش پول ملی است. حدود نیم قرن است که ایران با معضل تورم دست به گریبان است. هیچ کشوری را در سطح جهان نمیتوان پیدا کرد که طی نیم قرن بهطور متوسط همواره تورم بالای ۲۰درصد را تجربه کرده باشد. بنابراین دولت آینده باید برنامههای عاجلی برای مهار تورم داشته باشد. بررسی دقیق دادههای اقتصادی دهههای گذشته نشان میدهد ایران تنها در ۲ برهه زمامداری دولت اصلاحات در دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ و دولت تدبیر و امید در دهه ۹۰ تورمهای پایین یا تکرقمی را تجربه کرده است. دستاوردی که هم به دلیل بود رابطه با جهان و خم حضور تیم اقتصادی متخصص و کارآمد شکل گرفته است.
۳_افزایش قدرت خرید مردم: موضوع قدرت خرید در اقتصادهای مختلف ارتباط معناداری با درآمد سرانه کشورها دارد. ایران از این منظر در رنکینگ کشورها در قعر جدول قرار دارد. ایرانیان کمترین میزان درآمد سرانه در جدول سالانه بین۳تا۵هزار دلار درآمد دارند. دولت چهاردهم باید برنامههای جامعی برای افزایش قدرت خرید و بهبود وضعیت رفاهی جامعه داشته باشد. برای این منظور لازم است انضباط مالی قابل و حتی در دولت اعمال شود، هزینههای غیر ضروری ساختار اجرایی در بودجه حذف و معافیتهای مالیاتی برخی نهادها و ارگانهای حاکمیتی یا پایان یابد یا اینکه کاهش پیدا کند.
۴_رشد واقعی تولید: ریشههای اصلی رشد اقتصادی در هر جامعهای در زمینهای بارور، تولید آن کشور دارد. پیگیری مسیر توسعه در کشورهای مختلف نشان میدهد، کشورهای توسعه یافته همگی با تکیه بر رشد تولید بالا توانستهاند، رشد پایدار را تجربه کنند، امریکا، چین، آلمان و ژاپن به عنوان ۴ قدرت نخست اقتصادی جهانی، همگی با تکیه بر رشد محصولات تولیدی و افزایش صادرات است که توانستهاند خود را در قامت قدرت اقتصادی جهانی معرفی کنند. در ایران هم سالهاست که در خصوص رشد تولید، جهش تولید و... صحبت میشود اما بسترهای یک چنین رشدی فراهم نشده است. برای تحقق این امر جدا از ارتباط تنگاتنگ صنعت و دانشگاه، باید زمینههای جذب سرمایههای خارجی، توسعه مناسبات ارتباطی با شرکتهای صاحب تکنولوژی و فناوری، همچنین به کارگیری ظرفیتهای داخلی و...فراهم شود. دولت آینده از این منظر کار بسیاری در پیش دارد.
۵_بهبود محیطهای کسب و کار: یکی از ضرورتهای مهم اقتصاد ایران دستیابی به محیطهای کسب و کار قوام یافته است. برای این منظور لازم است نظام مالیاتی، نظام یارانهای، نظام بانکی و همچنین ساختار اجرایی متناسب با نیازهای بازار کار کشور، اصلاح شوند. در کنار این ضرورتها میتوان به گزارههای دیگری چون اصلاح نظام بودجهریزی، پایان دادن به تصمیمات خلقالساعه و بخشنامههای ناگهانی توسط دولت، اصلاح نظام یارانهای، مقابله با کلونیهای فساد، تخصص گرایی در اقتصاد، افزایش پهنای باند اینترنت، حمایت از کسب و کار نوین و آنلاین و....نیز به عنوان مهمترین اولویتهای دولت آینده اشاره کرد.
۶- با این توضیحات اما پرسش مهم بعدی مطرح میشود و آن اینکه کدام گفتمان و کدام جریان فکری و اجرایی در کشورمان میتواند به این اولویتها جامه عمل پوشانده و زمینه تحقق آنها را فراهم سازد؟ تجربیات سالهای متمادی سیاستگذاری و تصمیمسازی در ایران نشان میدهد، گفتمان اصلاحات بیشترین قرابت و نزدیکی را با این ضرورتها دارد. شاخصهای اقتصادی حد فاصل سالهای ۷۶ تا ۸۴ نشان میدهد که گفتمان اصلاحات، بیشترین دستاوردهای اقتصادی را ثبت کرده است. نرخ ارز تثبیت شده، مهار تورم، جذب سرمایههای خارجی بالا، تنش زدایی با جهان، رشد صادرات، افزایش سهم و وزن ایران در اوپک، افزایش قدرت خرید، نوسازی صنایع، تراز در مصرف انرژی، کنترل نقدینگی و...از جمله دستاوردهای دولت اصلاحات بوده است. من در مجالس پنجم و ششم از نزدیک شاهد این دستاوردها بودهام. امروز هم با تکیه بر گفتمان اصلاحات است که میتوان مطالبات مردم و اولویتهای کشور را محقق ساخت و شاخصهای اقتصادی را در مسیر بهبود قرار داد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بیداده به بیراهه
✍️ دکتر مهدی انصاری
خلبان هواپیمایی را تصور کنید که مبتنی بر شهود خود و بدون توجه به نشانگرهای پرواز، نظیر قطبنما، سرعتسنج، ارتفاعسنج و GPS، در حال هدایت پرواز است. احتمال نرسیدن این هواپیما به مقصد یا رسیدن آن به مقصد اشتباه بسیار زیاد است.
مسافرانی که مشتاقانه به قصد مشهد مقدس سوار شدهاند، ممکن است در قطب شمال پیاده شوند. حکمرانی و سیاستگذاری بهمراتب پیچیدهتر از هدایت یک وسیله نقلیه است. اگر ناوبر وسیله نقلیه باید در فضای سهبعدی مسیر را تشخیص دهد، سیاستگذار، ناوبری جامعه در یک فضای دهها بعدی را به عهده دارد. چه بسیار سیاستها و قوانینی که با اهدافی زیبا وضع شدند؛ اما جامعه را از آن هدف دورتر کردند.
در ادامه به دو نمونه روشنگر اشاره میکنیم. برنامه آموزش مقاومت در برابر اعتیاد (DARE) بزرگترین برنامهای است که در ایالاتمتحده برای مقابله با اعتیاد دانشآموزان در سطح مدارس انجام شده است.
این برنامه با تبلیغات گسترده در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی در حدود ۷۰درصد از مدارس آمریکا برگزار شد و هزینه سالانهای در حدود یکمیلیارد دلار، به دلار سال ۲۰۲۰، بر دوش مالیاتدهندگان آمریکایی گذاشت.
اما برنامهای که با آن همه هیاهو و هزینه برای حدود ۲۰میلیون دانشآموز در سال برگزار شد، نهتنها اثر مثبت معناداری بر کاهش اعتیاد دانشآموزان نگذاشت، بلکه مطابق برخی پژوهشها در برخی موارد به افزایش اعتیاد منجر شد.
این طرح به دلیل ناکارآمدی در سال ۲۰۰۹ متوقف شد. نمونه دوم، قوانین کنترل اجارهبها در کشور سوئد و بهویژه پایتخت آن، استکهلم، است. این سیاست که قدمتی صدساله دارد، با هدف حمایت از مستاجران در مقابل افزایش سنگین اجارهبها توسط دولت سوئد به کار بسته شده است. اما این قانون به جای تسهیل اسکان، سبب ایجاد صفهای انتظار طولانی ۱۰ساله یا بیشتر برای اجاره شده است.
منتظران در صف بهناچار یا رشوه میدهند یا به بازارهای اجاره کوتاهمدت (sublet) روی میآورند که نرخهای گزافی داشته و بعضا مخاطراتی همچون آزار و اذیت را برای مستاجران در پی دارد. این سیاست گرچه به مرور زمان تعدیلهایی را به خود دیده است؛ ولی همچنان اجرا میشود.
حکمرانی مبتنی بر داده در هر دو مورد میتوانست مانع از آن شود که به خیال حرکت به سوی اهداف خیر، جوامع هزینه مالی و وقت سرسامآوری صرف کنند؛ اما در واقعیت از آن هدف بیش از پیش دور شوند؛ هر چند، این دو مثال وجوه مثبتی نیز دارند.
در مثال اول گرچه سیاست اشتباهی پایهریزی شد و بخش قابلتوجهی از جامعه را درگیر خود کرد؛ اما دادهها اشتباه بودن مسیر حرکت را نشان دادند و سیاست متوقف شد. در مثال دوم، بهرغم ادامه سیاست اشتباه، دادهها کمک کردهاند که اشتباه بودن مسیر برای جامعه و سیاستگذاران روشن باشد.
همین مشخص بودن اشتباه باعث شده است تا سیاست کنترل اجاره به مرور زمان نرمتر شود؛ از جمله اجازه چانهزنی میان اتحادیههای صاحبخانهها و مستاجران داده شد و خانههای جدید برای مدت محدودی پس از ساخت از این محدودیت مستثنی شدند. حال شرایطی را درنظر بگیرید که دادههای عملکرد سیاستها بهآسانی در دسترس سیاستگذاران، پژوهشگران و عموم جامعه نباشد.
در چنین شرایطی محتمل است که سیاستهای اشتباه بسیاری همچون نمونههای فوق با هیاهو و هزینه مادی و معنوی فراوان در حال اجرا باشد و اصلا کسی هم متوجه اشتباه بودن سیاست نشود و اگر اندیشمندی هم متوجه اشتباه شود، نشانگری برای تبیین اشتباه بودن سیاست برای عموم و سیاستگذار در دست نداشته باشد.
اینجاست که جامعه به امید نیل به یک هدف مشخص در مسیری سخت قدم برمیدارد؛ ولی با هر قدم از آن هدف دورتر میشود. در کشور ما برنامهها و قوانین محدودکننده فراوانی با هزینههای زیاد ولی همگی با اهدافی زیبا مانند عدالتخواهی و حمایت از مصرفکنندگان اجرا شده و میشود.
برنامههایی از قبیل تخصیص ارز ارزان دولتی به واردات برخی کالاها و ارز مسافرتی، تخصیص یارانه انرژی به تولیدکنندگان داخلی و وسایل نقلیه، تعداد زیاد دانشگاههای دولتی، حمایت از خودروی داخلی و وضع تعرفه سنگین بر واردات، معافیتهای مالیاتی اصناف مختلف، طرح مسکن مهر و خصوصیسازی شرکتهای دولتی؛ سیاستهایی که خوب یا بد بودنشان در اینجا محل بحث نیست؛ چهبسا این برنامهها کمکهای فراوانی به آبادانی کشور کرده باشند. اما آنچه واضح است، هزینههای قابلتوجه مادی و معنوی همگی این سیاستهاست.
در چنین وضعیتی انتظار میرود که جزئیات دادههای بخشهای مرتبط با این برنامهها بهسهولت و بهسرعت در دسترس سیاستگذاران، پژوهشگران و عموم جامعه باشد تا در صورت لزوم همچون خلبان تغییر مسیر دهند، همچون کمکخلبان، خلبان را متوجه اشتباه کنند یا در صورتی که همه چیز خوب پیش میرود، بتوانند نشانگرهای پیشرفت را تبیین کرده و افراد جامعه را به ادامه مسیر تشویق کنند. اما متاسفانه شاهد معکوس این وضعیت هستیم. شاید گفته شود که ملاحظات حریم شخصی یا امنیتی محدودکننده ارائه داده است.
اما باید پاسخ داد در شرایطی به سر میبریم که متاسفانه با فرکانسی بالا خبر از هک و خرابکاری در پایگاههای مختلف داده میشنویم و گویی خرابکاران و جاسوسان بیش از پژوهشگران و عموم مردم از نشانگرها مطلعند.
بهعلاوه در چنین شرایطی انتظار میرود اقلا مدیران کشور مبتنی بر داده تصمیمات سیاستی را اخذ کنند؛ اما کم دیدهایم که سخنان مسوولان امر در رسانهها و جلسات تصمیمگیری حاکی از استدلالات مبتنی بر داده و شواهد باشد. شایسته ذکر است که در عصر دیجیتال تصمیمگیری مبتنی بر کلانداده (big data) تنها بر سیاستگذاران واجب نیست؛ بلکه کسبوکارها و حتی تکتک افراد میتوانند با بهرهمندی از بینشهای ارزشمندی که دادهها در اختیارشان قرار میدهد، بهرهوری خود را به شکل قابلتوجهی افزایش دهند و با سرعت بیشتری به سوی اهداف خود گام بردارند. تصمیمگیری مبتنی بر داده تمرین میخواهد، هرچند شرایط اقتصاد کلان از جمله نرخ بالای تورم -در نتیجه نرخ بالای تغییر قیمتهای نسبی و بازده نسبی گزینههای مختلف- و نرخ بالای تغییر قوانین به شکل قابلتوجهی انگیزههای تصمیمگیری مبتنی بر داده را کاهش میدهد.
به طور خلاصه در دسترس قرار ندادن دادهها و تصمیمگیری بیداده میتواند جوامع را به بیراهه ببرد؛ هرچند اهداف و نیاتی تحسینبرانگیز و نیک داشته باشند. به عبارت دیگر تصمیمگیری مبتنی بر داده و تنظیم سیاستها براساس اهداف نیک مکمل یکدیگر هستند، نه جایگزین هم.
دکتر مهدی انصاری، عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف
منابع:
journals.sagepub.com/doi/abs/۱۰.۱۱۷۷/۰۰۲۲۴۲۷۸۹۸۰۳۵۰۰۴۰۰۲
www.gao.gov/assets/gao-۰۳-۱۷۲r.pdf
crimesolutions.ojp.gov/ratedprograms/۹۹#۱-۰
betonit.ai/p/۱۰۰-years-of-rent-control-in-sweden
bloomberg.com/news/articles/۲۰۲۲-۰۹-۰۳/stockholm-s-rent-controlled-housing-guarantee-has-a-catch
tandfonline.com/doi/full/۱۰.۱۰۸۰/۰۲۶۷۳۰۳۷.۲۰۲۳.۲۲۴۴۹۰۸
🔻روزنامه کیهان
📍 ریشهها و دلایل فاجعه اردوگاه النصیرات
✍️ سعدالله زارعی
فاجعه کشتار دستهجمعی ساکنان اردوگاه «النصیرات» واقع در بخش شمالی رفح بار دیگر وجدان بشریت را بهشدت تحت تأثیر قرار داد و بر این نکته تأکید داشت که وجود رژیم غاصب اسرائیل برهمزننده آرامش و حیات انسانهاست. در اینجا مخاطب جنایات او مردم مظلوم باریکه غزه بودند اما این اختصاص به ساکنان غزه ندارد کمااینکه این رژیم در حمله هفته پیش به شهر حلب سوریه حدود ۱۸ نفر با ملیتهای مختلف از جمله شهید ایرانی «سعید آبیار» را به خاک و خون کشید. فاجعه النصیرات به همگان یادآور شد که دستها باید برای ریشهکن کردن این رژیم جنایتکار به حرکت درآیند. البته در این صحنه دو نکته بسیار مهم دیگر هم قابل تأمل است؛ اولا،ً ردپایی از عقدهگشایی هم میبینیم و ثانیاً، حضور فیزیکی کماندوهای آمریکایی هم در این جنایت مطرح میباشد که خود سند جدیدی است از حضور جدی و عملیاتی آمریکا در جنگ غزه. در خصوص کشتار ساکنان اردوگاه النصیرات و مسائل مرتبط با آن و دو نکته اخیر، گفتنیهایی وجود دارد:
۱- در جریان حمله روز شنبه رژیم غاصب به اردوگاه آوارگان النصیرات که جمع کثیری از آوارگان باریکه غزه را در خود جای داده است، نزدیک به ۷۰۰ نفر شهید و مجروح شدهاند و این حجم از تلفات یک رکورد در جنگ غزه محسوب میگردد. رژیم در مقطع سوم جنگ - از زمان عملیات علیه «خانیونس» - بهصورتی نسبتاً مدیریت شده حملات علیه مراکز تجمع مردم را دنبال میکرد و البته در مواقعی این جنایات شتاب میگرفت. فاجعه اردوگاه النصیرات، تندترین رخداد در این مقطع و پس از جنایت سنگین علیه بیمارستان شفا - واقع در شمال غرب شهر غزه - به حساب میآید. با توجه به اینکه فاجعه در النصیرات در روزی صورت گرفته که سازمان ملل، رژیم غاصب اسرائیل را به دلیل ارتکاب پیدرپی و بیملاحظه جنایت در غزه در لیست کشورهای «کودککش» قرار داده است، کشتار النصیرات در واقع اعلام رسمی عدم توجه به نظر و داوری مجامع حقوقی بینالمللی میباشد و بهگونهای عملیاتیتر و جسورانهتر شبیه اقدام نمادین نماینده رژیم علیه منشور سازمان ملل است. در این رخداد هولناک نزدیک به ۷۰۰ نفر به شهادت رسیده و یا زخمی شدهاند. رژیم غاصب مدعی است این جنایت سنگین را برای آزاد کردن اسرای خود انجام داده است. در این صحنه نزدیک به ۳۰۰ نفر شهید شدهاند تا رژیم به چهار نفر از اسرای خود دست یابد. کاملاً پیداست که از یکسو مردم دنیا و دولتها چنین معادلهای را نمیپذیرند و از سوی دیگر این بدان معناست که دنیا در فلسطین اشغال شده با یک رژیم مبتنی بر تفکر برتری نژادی و نسلکشی مواجه است. ترجیح آزادی چهار نفر بر زندگی چندهزار انسان، نام دیگری جز اعمال تبعیض نژادی و نسلکشی ندارد. این یک موجودیت بهشدت خطرناک است. مصریها و اردنیها بهطور خاص به این صحنه نگاه کنند تا دریابند در کنار چه رژیمی زندگی میکنند و گمان نبرند حالا که گریبان رژیم دست مقاومت است و لذا در گفتوگوهای دیپلماتیک از حقوق انسانی و امثال این حرف میزند، بنابراین میتوان به آن اعتماد کرد. رژیمی که عرب فلسطینی را در خانه خود صاحب حق و حقوق نمیداند، عرب مصری را هم صاحب حق سکونت در مصر نمیداند و عرب اردنی را هم واجد حق سکونت در اردن نمیداند! مگر فراموش کردهاند که شعار نیل تا فرات که به صورت نمادین با دو خط آبی در پرچمی که وسط آن ستاره دارد نقش بسته است، یک سیاست حتمی است و فعلاً اسرائیل به دلیل ناتوانی، چهره یک دولت واقعی و نه سازمانی تروریستی به خود گرفته است.
۲- یکی از موضوعات بسیار مهم، نقش ارتش آمریکا در عملیات جنایتبار علیه اردوگاه آوارگان غزه در النصیرات میباشد. بعضی از رسانههای اسرائیلی که به مخالفان نتانیاهو تعلق دارند، ساعاتی پس از وقوع فاجعه در این اردوگاه اسنادی منتشر کردند که نقش قطعی پنتاگون را به تصویر کشیده است. در این ماجرا، ارتش آمریکا با چهره ریاکارانه کمک به مردم غزه به میدان آمده و با این ماسک، اطلاعاتی از محل نگهداری بخشی از اسرای اسرائیلی بهدست آورده و سپس با تشکیل گروه مشترک با یگان جفئاتی ارتش اسرائیل و با پوشش نیروهای خدماترسان و به صورت مسلحانه به این اردوگاه نفوذ کرده و با سپردن بمباران به نیروی هوائی ارتش اسرائیل، عملاً توجه و تمرکز نیروهای حفاظتکننده از این اردوگاه بههم زده و چهار نفر از اسرا را در اختیار گرفته است. همکاری آمریکا در عین حال پس از کشتار علیه ساکنان اردوگاه ادامه پیدا کرده که نمیتوان نام دیگری بهجز آشکار شدن مشارکت آمریکا در جنایت اسرائیل بر آن نهاد. ارسال پیاپی محمولههای حساس نظامی از سوی آمریکا اگرچه خیلی پوشیده نبود و یک منبع اسرائیلی تا ماه می/ اردیبهشت حجم آن را ۶۰ هزار تن اعلام کرده است، کمااینکه تأکید واشنگتن بر اینکه «اسرائیل در حال دفاع از خود است» هم این همدستی را آشکار کرده است، اما فاجعه اردوگاه النصیرات فراتر از این موضوعات، نقش جدی آمریکا را آشکار کرد. در اینجا جمعآوری اطلاعات این اردوگاه و اطراف آن مستقیماً توسط یک یگان آمریکایی صورت گرفته است کمااینکه تأکید مجدد آمریکا برحق دفاع اسرائیل هر حسن ظنی را بلاموضوع کرده است.
دولت آمریکا در این صحنه دست به یک اقدام احمقانه زده است. بعضی رسانههای غربی و نیز بعضی محافل عراقی نوشته بودند آمریکا با وعده ممانعت از تشدید و توسعه تجاوزات رژیم اسرائیل و کمک به توافق آتشبس و پایان دادن به جنگ، موافقت جریانات مقاومت عراق را برای توقف حملات به پایگاههای خود بهدست آورد. برملا شدن مشارکت نیروهای نظامی آمریکا در جنایت سنگین روز شنبه در واقع وضع آمریکا را به پیش از توافقات غیررسمی و ضمنی دو ماه پیش برمیگرداند.
جالب این است که آمریکاییها هفته پیش در حالی که برای رقم زدن یک جنایت بزرگ علیه مردم غزه آماده میشدند، از یک طرح سیاسی برای پایان یافتن جنگ غزه خبر دادند! در این شرایط، جنایت در النصیرات هرگونه اعتماد به وعدههای آمریکا و دل بستن به توافقات اسرائیل را غیرموجه کرده و با این وصف پس از جنایت النصیرات، افق پایان این جنگ تیرهتر شده است. بنابراین جنگ ادامه پیدا میکند و دستیابی به راهحل سیاسی برای خروج اسرائیل از باتلاق غزه پس از هشت ماه دشوارتر شده است.
۳- رژیم غاصب روز شنبه به قیمت کشته شدن سه اسیر و یک کماندوی خود به چهار اسیر دست پیدا کرد و جالب این است که در یک هفته اخیر، رزمندگان مقاومت فلسطین طی دو رشته عملیات در رفح جنوبی و جبالیا، همین تعداد نیروی نظامی اسرائیل را به اسارت خود درآوردهاند. در جریان عملیات رفح جنوبی، رزمندگان مقاومت با بهرهگیری از یک تونل متروکه نزدیک به گذرگاه کرم ابوسالم در پشت مرزهای رفح وارد منطقه اسرائیل شدند. در این عملیات بیش از ده نفر از نیروهای نظامی اسرائیلی به هلاکت رسیده و سه نفر از این نظامیان به اسارت حماس درآمدهاند. محافل اسرائیلی با توجه به وجود شباهتهایی میان نفوذ، اسیرگیری و تلفاتگیری، این عملیات را طوفانالاقصی دیگری خواندهاند.
رزمندگان فلسطینی در عملیات خود در منطقه «جبالیا» هم ۱۸ نفر از نظامیان اسرائیلی را ابتدا به تله انداخته و سپس آنان را به هلاکت رسانده و یک نفر از آنان به اسارت گرفتهاند. این دو رخداد که طی یک هفته و در دو منطقه متفاوت صورت گرفته است، قدرت مقاومت را علیرغم حضور سنگین نظامی ارتش اسرائیل در غزه نشان داد. مقاومت غزه طی ماه می- ۱۱ اردیبهشت تا ۱۰ خرداد - تعداد شلیکهای خود را از ۱۰۵ مورد در ماه مارس به ۴۵۲ مورد در ماه میرسانده است. کمااینکه تعداد شلیکهای حزبالله به مناطق شمالی فلسطین اشغالی از ۳۳۴ مورد در ماه ژانویه به بیش از ۱۰۰۰ مورد در ماه میرسیده است. این موضوع سرخوردگی زیادی در میان مقامات اسرائیل و ارتش آن پدید آورد. جنایت روز شنبه علیه اردوگاه النصیرات درواقع از یک جهت، بازتاب این سرخوردگی به حساب میآید. استعفای بنیگانتز، گادی آیزنکوت و فیلی تروپر از کابینه اسرائیل در شامگاه یکشنبه یعنی یک روز پس از کشتار اردوگاه النصیرات هم نشان داد حتی در داخل اسرائیل ژست پیروزی نتانیاهو باور نشده است.
۴- این روزها همزمان با تشدید اقدامات علیه رفح، رژیم غاصب از حمله به لبنان هم حرف زده است. به این اظهارات بیشتر از سوی «بن گویر» وزیر امنیت داخلی و «اسموتریچ» وزیر مالی دولت نتانیاهو دامن زده شده است. اما آیا واقعاً اسرائیل درصدد حمله به لبنان است؟ باید دید حمله به لبنان چه وضعیتی را پدید میآورد؟ از یکطرف همین حالا بخش شمالی، در حد فاصل مرز جنوبی لبنان تا شمال جنین از سکنه یهودی خالی شده و فقط نیروهای نظامی در این ناحیه حضور دارند. حزبالله از چند سال قبل بهطور رسمی از آماده شدن برای ورود زمینی به فلسطین خبر داده است. هیچکس شک ندارد که این امکان برای حزبالله وجود دارد و میتواند حدفاصل جنین (و کرانه باختری) تا مرز جنوب لبنان را به تصرف درآورد و واضح است که اتصال زمینی کرانه باختری به خاک لبنان چه معنایی دارد.
از سوی دیگر قاعدتاً اسرائیلیها میدانند به دلیل تغییر شرایط منطقه در حد فاصل ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴، وضع حزبالله در جنگ احتمالی حتی شباهتی به وضع حزبالله پیروز در جنگ ۳۳ روزه ۱۳۸۵ ندارد. امروز به برکت مقاومت فلسطین، «وحدت میادین» اتفاق افتاده است، همان نیروهایی که در بحران غزه کنار فلسطینیها و علیه جبهه غربی - صهیونیستی قرار گرفتهاند، به کمک حزبالله گسیل میشوند. همان انصارالله و کتائب عراقی که به غزه راه نداشتند راهی جنوب لبنان گردیده و از این طریق وارد فلسطین خواهند شد. بنابراین بهطور طبیعی نباید جنگی علیه لبنان در کار باشد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 انتخابات ریاست جمهوری و تحولات پیشرو
✍️ سید مسعود رضوی
با ورود به مرحله نهایی و اعلام اسامی نامزدهای تایید صلاحیت شده از طرف شورای نگهبان، اینک نوبت شنیدن سخنان، اعلام برنامه ها و معرفی معاونان و وزرای احتمالی شش کاندیدای مورد تایید است تا منظر و افق ترکیب کابینه و طرز سیاست و مدیریت رئیس جمهور ایران در چهاردهمین دوره برای مردم مشخص شود.
در این زمان اندک و این شرایط اضطراری که به دلیل سانحه بالگرد ریاست جمهور فقید حجتالاسلام رئیسی و همراهان پیش آمده، باید همه در زیر چتر وحدت ملی و برای حفظ حریم مملکت، دست به پویش و کوششی سخت بزنند و آزمون و انتخابی تاریخی را به نفع خود و کشور، و صلاح فرزندان ثبت کنند.
ایران، در پایان بهار ۱۴۰۳، با شرایط بسیار پیچیده تر از همیشه باید تجهیز شود، در منطقه و جهان باید رقابت کند و ضمن ارتقا و توسعه و رفع مشکلات کلان، توطئه و کمین دشمنان و رقبا را نیز رفع و دفع نماید. آیا این زمینه و امکان در کار و اندیشه و عزم رئیس جمهور آینده می تواند موجود باشد و از قوه به فعل درآید؟
پاسخ مثبت است؛ اگر یک تیم متخصص و کارآمد و سالم و معتقد به منافع ملی در کنار رئیس جمهور و کابینۀ او باشند: هم بیندیشند. هم نقد کنند و آسیبشناسی مداوم را در دستور کار قرار دهند. هم راه حلهای درست و منطقی و پایدار بیابند و در حد مقدورات کشور به کار آورند. هم مستقل باشند و جز به منافع ملی نیندیشند. هم با مردم صادق باشند و به ملت گزارش و آمار درست بدهند... و هم عزم و اراده و شجاعت برای ترمیم و همکاری در هرسطحی داشته باشند و اژدهای فساد را به نام و نشان، درجنگی سخت بکوبند تا راهی باز شود و مردم را دلگرم و امیدوار سازد.
دادن این شعارها آسان است اما در عمل، هر گام همچون راه رفتن بر لبه تیغ سخت و دلهره آور است. شرایط اقتصاد و بحران در طبقات اجتماعی، به وضوح در حال هشدار و اعلام وضعیت نارنجی و قرمز است.
آب و هوا و محیط زیست، فرسایش زمین و آلودگی فزاینده، مشکل حامل های انرژی و قیمت قهری و آتی آن، مهاجران و مدیریت حضورشان در شرق و مرکز و هرجای ایران، امنیت اجتماعی و رابطه آن با فقر روزافزون، مسکن و عدم سرپناه برای بخش قابل توجهی از مردم، آموزش و پرورش و مدارس طبقاتی و فرسوده، دانشگاه و فارغ التحصیلانی که شغل ندارند، بانکها و نقدینگی نامعقول، حقوق بازنشستگان و کارگران و معلمان، بنگاههای زیان ده، و از همه مهمتر تحریم و عدم معاملات کانالهای ارزی بانکی برای تجارت و صنعت که محدود و مسدود است و مانند سد بلندی منابع را میفرساید و تجارت را ناممکن می کند.
می دانیم که اقلیتی از این محدودیت ها نفع می برند و با هدایت حداقل منابع و دارایی ها، خود را ناجی و کاربلد معرفی می کنند تا در شرایط غیر شفاف و غبر رقابتی به سودهای کلان برسند و سرنخ معیشت و بسیاری امور دیگر را در دست خود نگه دارند. اما اینک تاوان سنگینی بر ملت و نظام تحمیل شده و جهان در حال تحولی بی سابقه است. موازنه ها دیگر سود برق آسا برای مافیای انرژی و آب و توزیع و بسیاری امور دیگر نخواهد داشت و شاید روزنه ای برای رذوی کار آمدن اراده ای متفاوت و معطوف به منافع ملی بتواند ایران و مشکلاتش را دریابد و از این گذرگاه حوادث به سوی توسعه و ثروت و منزلت و امنیتی که شایسته است هدایت کند.
شرایط جهان را رصد کنیم و ضرورت تغییرات الزام آور و اجتناب ناپذیر را دریابیم. این رهگذر را نباید با رها کردن و نادیده گرفتن و دفع الوقت از دست داد. شاید جبران مخاطرات دیر شود و همانند امضای به تاخیر افتاده در معاهده ای است که در شرایط تازه نمی تواند منافع ما و توقعات دیگر را برآورده کند. سرعت تغییرات تند شده و به قول خردمندی «دنیا منتظر نخواهد ماند و تغییر شرایط در هر لحظه معادلات تازه را ایجاب می کند.»
۷ اکتبر، وعده صادق، جنگ اوکراین، رشد راست گرایی و پیروزی شمار قابل توجهی از آنها در اروپا، تقویت احتمال ریاست جمهوری ترامپ، تطبیع و تمایل اعراب به رهبری عربستان برای ورود به پیمان ابراهیم، سیاستهای طالبان و سلفی گری در افغانستان، جاهطلبی ترکیه و دوستان تازه از ره رسیده اش، و بالاخره چین و موضعگیری منفعت طلبانهاش در تقرب به شیوخ خلیج فارس...، تنها بخشی از سرعت قطار روزگار است.
تحولات تاریخ از قرنها به سالها تحول یافت و اینک به هفته و روز رسیده است. پس هیچ کس نمی تواند از زیر بار مسئولیت و انتخاب شانه خالی کند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 محافظهکاران و مخالفان جمهوری اسلامی ایران علیه اصلاحطلبان
✍️ نادر کریمیجونی
در مجموع همه گروهها و احزاب داخل کشور که اراده خود را بر حضور در انتخابات استوار کردهاند از نامزدهای معرفی شده برای رقابتهای انتخاباتی ابراز رضایت کردهاند. البته هواداران دو چهره مشهور یعنی محمود احمدینژاد و علی لاریجانی انتظار داشتند که نامزدهای مورد علاقهشان نیز در این فهرست قرار داشته باشند. بهویژه طرفداران علی لاریجانی، احراز صلاحیت او را حتمی میدانستند و بر این باور بودند که حالا که سیدابراهیم رییسی دیگر در انتخابات حضور ندارد، مانعی برای حضور لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری وجود ندارد. از این بابت دستکم هواداران رییس اسبق مجلس شورای اسلامی از عدم معرفی وی به عنوان نامزد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری شگفتزده شدند.
اصلاحطلبان اما از این ترکیب چندان تعجب نکرده بودند. اگرچه غلامحسین کرباسچی پیشبینی کرده بود که رقابت اصلی انتخاباتی میان علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف شکل بگیرد اما پیشبینی این سیاستمدار کهنهکار درست از آب در نیامد. همین پیشبینی مبین آن است که حتی اصلاحطلبان هم انتظار داشتند علی لاریجانی وارد رقابتهای انتخاباتی شود اما محافظهکاران قدرتمند، علاقه چندانی به حضور این چهره در رقابتهای انتخاباتی نداشتند و به این دلیل صلاحیت وی برای نامزدی این انتخابات احراز نشد.
اصلاحطلبان البته سه نامزد برای فعالیتهای انتخاباتی اردوگاه خویش برگزیده بودند و احتمالا میدانستند که ممکن است برخی یا تمام نامزدهای معرفیشدهشان با عدم احراز صلاحیت مواجه شوند و از ادامه فعالیت باز بمانند با این حال اکنون که یکی از این سه نامزد معرفی شده توانسته به جمع نامزدها وارد شود، رضایت اصلاحطلبان حاصل شده است. در این اردوگاه اعتقاد عمومی آن است که مسعود پزشکیان هم به جهت سابقه و هم به جهت مسوولیتهای مختلفی که برعهده داشته، توان اداره کشور را داراست و افزون بر آن با توجه به موضعگیریها، رفتار، شخصیت و حتی قومیت، قابلیت جذب آرای عمومی ایرانیان و پیروزی در انتخابات پیشرو را دارد.
رسانههای اصلاحطلب که دیروز منتشر شدند هم عمدتا به استقبال از حضور پزشکیان در انتخابات رفتند و مواضعی عمدتا به نفع این نامزد گرفتند. در خارج از مرزهای ایران نیز رسانههای فارسیزبان جز بیان و تکرار اینکه در فضا و شرایط موجود پزشکیان کار یا اقدام موثری نمیتواند انجام دهد در اینباره سعی کردهاند که ایرانیان را از حضور و مشارکت در انتخابات برحذر دارند و حتی این نکته را نیز مطرح کردهاند که اگر در حضور گسترده ایرانیان، مسعود پزشکیان بتواند در رقابتها پیروز شود
باز هم ممکن است پس از پیروزی، از انتخابات کنار گذاشته شود و کسی دیگر که ممکن است محمدباقر قالیباف باشد جایگزین وی شود. روشن است که گویندگان این سخنان اهمیت چندانی نمیدهند که پیشبینیها و ادعاهایشان درباره آینده در رخدادهایی که در جریان انتخابات یا پس از پایان آن به وقوع خواهد پیوست تا چه حد عقلانی، واقعی یا حقیقی باشد. آنچه برای گویندگان این ادعاها مهم است آن است که حرفهایشان از سوی افکار عمومی ایران پسندیده و مجموع شرکتکنندگان در انتخابات و رایدهندگان کمتر شود اما کسانی که برای رای دادن و مشارکت در انتخابات رییسجمهوری تردید دارند یا از مشارکت در آن انصراف دادهاند حتما به اردوگاه محافظهکاران تعلق ندارند و به همین دلیل آن پنج نامزدی که عمدتا به محافظهکاران تعلق دارند و ممکن است یک یا چند نفر ایشان به نفع قالیباف کنار رود، حتما گزینه کسانی که برای مشارکت در انتخابات تردید دارند، نیستند. این عده اگر ترغیب به مشارکت در انتخابات شوند و پای صندوق اخذ آرا بیایند، احتمالا به نامزد اصلاحطلبان که در مواردی حرف مردم را با صدای بلند بیان کرد، رای میدهند و از پزشکیان حمایت میکنند.
به همین دلیل اصلاحطلبان دو کار باید انجام دهند؛ نخست آنکه شهروندان ایرانی را به مشارکت هرچه بیشتر و گستردهتر در انتخابات ترغیب کرده و از سوی دیگر برای پیروزی نامزد معرفیشدهشان در این انتخابات تلاش کنند. در واقع هرچه میزان مشارکت رایدهندگان افزایش یابد میتوان مطمئن بود که بخشی از افرادی که برای حضور در انتخابات دچار تردید شده بودند یا رویدادهای اخیر و سالهای گذشته، انگیزه لازم برای رای دادن را از آنها گرفته بود، اگر در این دوره از رایگیری برای تعیین رییسجمهور مشارکت کنند، احتمال آنکه رایشان را به نفع اصلاحطلبان به صندوق آرا بریزند بسیار بیشتر است و به همین نسبت حضور آنها در این رای، حتما به سود نامزد اصلاحطلبان و پزشکیان خواهد بود.
در مقابل رایدهندگان سنتی که بر اثر باورهای اعتقادی و مذهبی به پای صندوقهای رای میروند و معمولا به واسطه توصیه دیگران (از افراد معتقد محلی گرفته تا امام جماعت و…) نامزد خود را انتخاب میکنند، در قریب به اتفاق موارد از نامزد محافظهکاران حمایت میکنند. برای اینگونه رایدهندگان اتفاقا رای دادن به نامزد اصلاحطلب یا کسی که از سوی اصلاحطلبان حمایت میشود، مکروه و مستوجب استغفار است. به همین دلیل محافظهکاران و دلواپسان اگرچه در ظاهر خود را علاقهمند به مشارکت حداکثری و گسترده رایدهندگان نشان میدهند و میگویند که اگر همه مردم ایران پای صندوق آرا بیایند به نفع آنها خواهد بود اما روشن است که درصد گستردهای از مردم از محافظهکاران، دلواپسان و جناح راست سنتی حمایت نمیکنند و در صورت حضور گسترده مردم و رایدهندگان در پای صندوقهای رای، این نامزد یا نامزدهای محافظهکار هستند که زیان میکنند و از دور رقابتهای انتخاباتی کنار میروند.
از این منظر، اتفاقا رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز به سود محافظهکاران عمل میکنند و با افزایش میزان ناامیدی شهروندان ایرانی تلاش میکنند تا افرادی را که از تغییر رفتارهای رادیکال در جمهوری اسلامی ناامید هستند در این ناامیدی تثبیت کنند؛ کسانی که نسبت به وضع این تغییر و اصلاح رفتارهای غیرعقلانی برخی حکمرانان جمهوری اسلامی تردید دارند را به سوی ناامیدی بکشانند و کسانی که امید اندکی به بهبود این رفتارها دارند را به سوی ناامیدی سوق دهند. این فرآیند و حصول آن، حتما شامل محافظهکاران که گاهی فقط اطاعت را منشأ رفتار و تصمیم خود میدانند، نمیشود. قرینه مهم برای اثبات این ادعا آن است که رسانههای فارسیزبان خارج از کشور که در جبهه براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران خدمت میکنند پیروزی محافظهکاران را در هر یک از انتخاباتهایی که در ایران برگزار میشود پیشبینی میکنند. در واقع فعالان سیاسی و رسانهای خارج از ایران امید دارند با پیروزی محافظهکاران و عملیاتی شدن رویههای تندروانه و رادیکال ایشان در قالب آنچه اصولگرایی خوانده میشود، نه فقط کشورهای غربی و ایالاتمتحده را به اتخاذ تدابیر هرچه بیشتر سختگیرانه علیه ایران تشویق کنند بلکه در همان حال با هراسافکنی به زیان ایران، هزینههای زندگی و فعالیت خویش را از دولتها و سیاستمداران غربی تامین کنند. در همان حال آنان امیدوارند که مجموعه این پیشبینیها که به وسیله رفتارهای گاه غیرعاقلانه محافظهکاران محقق میشود، بتوانند مشروعیتی برای خود و فعالیتهایشان فراهم کنند. بدون ذکر نامی از گروهها و فعالان مخالف ایران که از این شیوه برای کسب درآمد و مشروعیت استفاده میکنند، نگارنده امیدوار است فعالان سیاسی داخلی و نیز شهروندان ایرانی مصادیق مشخص و آشکار این رفتارها را پیدا و مشاهده کنند.
در هر صورت گمان غالب آن است که اگرچه نامزد اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو در داخل و خارج از کشور با مخالفتها و مزاحمتهای زیادی روبهرو است اما افزایش رایدهندگان احتمالا به سود وی تمام خواهد شد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 پیروزی در گرو ایجاد موج
✍️ محمود صادقی
پس از انتخابات کم فروغ در سالهای ۹۸ و۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به طور غیر مترقبهای با حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور وارد دوره چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری شدیم. رویدادی که مسئولان، مردم و فعالان سیاسی را غافلگیر کرد اما مطابق سازوکار پیش بینی شده در اصل ۱۳۱ قانون اساسی شاهد شروع تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری هستیم و به سرعت شمارش معکوس انتخابات آغاز شده و ظرف کمتر از دو هفته دیگر انتخابات برگزار میشود.
این شرایط همه را دچار نوعی غافلگیری کرد و اصلاحطلبان با توجه به سازوکار سازمان یافته و منظمی که ایجاد کرده بودند در این سالها توانستند با یک کار فشرده نامزد نهایی مورد حمایت خود را تعیین کنند. ۳ نفر تعیین شدند و از بین این ۳ نفر شورای نگهبان صلاحیت یک نفر را احراز صلاحیت کرد. اگر چه در انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ قانونی چیزی به عنوان رد صلاحیت نداریم و شورای نگهبان صلاحیت تعدادی از نامزدها را تشخیص میدهد و بقیه را رد صلاحیت نمیکند و فقط تشخیص صلاحیت هست. کار شورای نگهبان مطابق بند ۹ و اصل ۱۱۰ قانون اساسی است که میگوید در دوره اول باید صلاحیت داوطلبان به تایید رهبری و در ادوار بعدی به تایید شورای نگهبان برسد. البته بد نیست یادآوری کنیم در دوره اول انتخابات در سال ۵۸ از بین حدود ۱۲۴ داوطلب ۹۶ داوطلب امکان حضور در دور نهایی رقابت را پیدا کردند، اما در دوره فعلی از بین۸۰ داوطلب نامزدی نهایتا صلاحیت ۶ نفر تایید شد. ۶ نفری که از لحاظ طیف سیاسی ۵ نفرشان در طیف اصولگرایی و یک نفر هم از اصلاحطلبان حضور دارد و در واقع کاندیداها یک به پنج هستند. به نظر میآید با اعلام خبر تایید صلاحیت آقای دکتر پزشکیان نشانههای فراوانی از امیدواری و شور و نشاط در بین مردم دیده میشود. البته در مقطع فعلی به نظر میآید که این شور و نشاط بیشتر در سطح فعالان سیاسی و انتخاباتی یا نخبگان سیاسی است و احتمالا هنوز این موج در بدنه جامعه خیلی مشهود نیست. اگر چه نشانههای آن وجود دارد. چنانکه از روز یکشنبه پیامهای مختلف و متعددی از اقوام و اقشار مختلف سراسر کشور میآید که آمادگی خود را برای همکاری با ستاد آقای دکتر پزشکیان اعلام میکنند و تعداد قابل توجهی مربوط به افرادی میشود که در گذشته تمایل به شرکت در انتخابات را از دست داده بودند. از جمله در انتخابات سال ۱۴۰۰ که انجمن اسلامی مهندسین که وقتی شورای مرکزی از آقای همتی حمایت کرد تعدادی مخالف بودند و در شورای ادوار و بدنه نیز یک گرایش قابل توجهی به سمت عدم تمایل به مشارکت در انتخابات وجود داشت و به تبع آن حمایت از آقای همتی. در انتخابات ۱۴۰۲ این عدم مشارکت تشدید شد و جمع بندی جبهه اصلاحات نیز این بود که در انتخابات مشارکت نکند. آقای خاتمی نیز برای اولین بار اعلام کرد که رای نمیدهد. اما طی یکی دو روزه اخیر به طرز شگفت آوری همان افراد شاخصی که چنین موضعی داشتند از روز گذشته برای نقش آفرینی در ستاد آقای دکتر پزشکیان را میکردند که در نوع خود نشانهای از آن شور و نشاط است. حال اینکه در بدنه جامعه نیز همان شور و نشاط رشد کند بستگی به این دارد که نامزدها چگونه فعالیت کنند و چه ظهور و بروزی در رسانهملی داشته باشند و از چه تاکتیکهایی برای معرفی و تبلیغات خود استفاده کنند. جبهه اصلاحات ایران متعاقب تصمیمی که گرفت همه قوا و امکانات خود را در مرکز و شهرستانها برای حمایت از آقای دکتر پزشکیان سازماندهی میکند. انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها نیز حمایت خود را از آقای پزشکیان اعلام کرده و با تمام قوا از آقای دکتر پزشکیان حمایت میکند. به نظر میرسد با این شرایط اگر نتوانیم به دلیل شرایط ویژهای که وجود دارد بگوییم موج بزرگ اجتماعی مثل پدیده کم نظیر دوم خرداد در انتخابات راه میافتد اما پیشبینی میشود که در هشتم تیر امسال یک موج نسبی در جامعه بهوجود آید. آقای دکتر پزشکیان نیز با توجه به ویژگیهایی مثل صداقت، پاکدستی، حسن نظر، روحیه وطندوستی و عدالت خواهی و تجربه سالها پارلمان و یک دوره وزارت پیشبینی میشود که در دور اول یا دور دوم انتخابات شاهد پیروزی آقای پزشکیان باشیم.
🔻روزنامه ایران
📍 «مکرون» به سندروم «اوباما» دچار میشود؟
✍️ مهدی خانعلیزاده
سالهاست که سایه «راست رادیکال» روی کاخ الیزه در پاریس سنگینی میکند و تمام تلاشهای احزاب دیگر سیاسی در فرانسه برای کنار راندن این طیف، تنها نتیجه عکس داشته است؛ نتیجهای که روز گذشته و با اعلام رسمی نتایج انتخابات پارلمان اروپا که منجر به پیروزی چشمگیر حزب ملیگرای این کشور و البته شکست تاریخی حزب حاکم شد، رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت. حالا «مارین لوپن» نه فقط گزینه اصلی جانشینی امانوئل مکرون در انتخابات سال ۲۰۲۷ میلادی، بلکه یکی از قدرتمندترین رهبران سیاسی در قاره سبز است که میتواند جریان سیاسی در اروپا را به سمت و سویی دیگر هدایت کند. او که در انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش هم صرفاً با دوپینگ «اوکراینی»، رقابت را با فاصلهای نزدیک به رئیسجمهور مستقر واگذار کرد، حالا در قامت یک فاتح بازگشته و به نظر نمیرسد اگر شرایط دستخوش تغییرات جدی نشود، مشکلی برای ورود به کاخ الیزه داشته باشد. چرخش به راستِ فرانسه که بهعنوان ستون فرهنگی اتحادیه اروپا شناخته میشود، میتواند دومین سیلی محکم به صورت بروکسل بعد از «برگزیت» - یعنی جدایی بریتانیا بهعنوان ستون سیاسی از اتحادیه – باشد. اوضاع بهم ریخته آلمان بهعنوان ستون اقتصادی اتحادیه اروپا هم خبر از پایان دوران استحکام سهوجهی اروپا میدهد.
به عقب بازمیگردیم!
«تغییر»؛ این شعاری بود که «باراک اوباما» در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ ایالات متحده امریکا مطرح کرد و توانست بهعنوان یکی از جوانترین سیاستمداران این کشور، اعتماد مردم را کسب کند و راهی کاخ سفید شود.
باراک اوباما در چنین فضایی وارد اتاق بیضی در کاخ سفید شد: اقتصاد امریکا در جریان جنگهای متعدد – از جنگ اول خلیج فارس تا اشغال عراق – ضربات شدیدی دیده بود؛ یکجانبهگرایی امریکا در حوزه بینالملل، حتی شرکای این کشور مانند اتحادیه اروپا و کانادا را به واکنش وا داشته بود؛ نظام داخلی امریکا در اثر تسلط کامل MIC یا همان «مجموعههای صنعتی - نظامی» دچار فساد گسترده و نارضایتی عمومی شده بود و ساختار رسانهای در این کشور بهطور کامل در اختیار جریان اصلی حاکم در فضای سیاسی قرار گرفته بود. اوباما توانست همه این مشکلات را با «جسارت امید» - نام اولین کتاب خاطرات او – پشت سر بگذارد و خودش را در قامت یک نجاتدهنده به مردم معرفی کند. اما زمان زیادی طول نکشید که عیار واقعی او و امیدهایی که برای اصلاح وضعیت نامناسب جامعه امریکا وجود داشت، از میان برود. اوباما ذاتاً یک سیاستمدار حزبی و متعلق به قویترین ساختارهای سیاسی در ایالات متحده بود و برخلاف تصویری که رسانهها از او ساختند، اساساً قرار نبود خبری از «تغییر» در میان باشد. همین ماجرا باعث شد تا آخرین تیرِ در ترکشِ ساختار سیاسی ایالات متحده هم به خطا برود و پدیدهای به نام «دونالد ترامپ» وارد عرصه سیاسی این کشور شود. در حقیقت، ترامپ را باید دستاورد و زاییده دولت اوباما دانست؛ جایی که یک نیروی جوان با تمام امیدهایی که همراه داشت، ترجیح داد به جای رأیدهندگان، به ساختار سیاسی پشت پرده امریکا وفادار بماند.
چند ماه از رأی مردم امریکا به ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بود که یک چهره جوان در عرصه سیاسی فرانسه وارد شد و با شعار «فرانسه به پیش» توانست رقیب سرسختی به نام «مارین لوپن» را کنار بزند و وارد کاخ الیزه شود. «امانوئل مکرون»، جوان ۴۰ سالهای که توانست بر موج سرخوردگی و ناکامی مردم از دولتهای «نیکولا سارکوزی» و «فرانسوا اولاند» سوار شود و خود را منجی فرانسه معرفی کند. مکرون در ابتدای ورود به کاخ الیزه و در دست گرفتن فرمان هدایت پاریس، تلاش کرد تا مأموریت خود را احیای غرور خدشهدار شده فرانسویها معرفی کند؛ مأموریتی که البته چند ماه پیشتر رنگ و لعاب نداشت و اقدامات بعدی ساکن الیزه نشان داد که اگر چند سال طول کشید تا اوباما، حامیانش را ناامید کند، مکرون تصمیم گرفته تا این ناامیدی را در همان ماههای اولیه ریاستجمهوری خود تقدیم رأی دهندگانش کند.
دور و نزدیک پایان جمهوری پنجم
حالا حدود دو سال از دومین دوره رأی مردم فرانسه به امانوئل مکرون گذشته است و خیابانهای پاریس و سایر شهرهای بزرگ فرانسه، مملو از تظاهراتکنندگان و معترضانی است که او را عامل وضعیت نامناسب اقتصادی کارگران و دانشجویان معرفی میکنند. این وضعیت، یادآور وضعیت دولت اوباما در ماههای پایانی آن است. به نظر میرسد که شرایط به سمتی در حال حرکت است که فرانسویها به دنبال یک «ترامپ فرانسوی» هستند؛ فردی که بتواند «اول فرانسه» (برگرفته از شعار «اول امریکا»ی ترامپ) را برای مردم این کشور به ارمغان بیاورد. مارین لوپن دقیقاً چنین شخصیتی دارد؛ یک ملیگرای بدون تعارف که روابط بسیار گرمی با مسکو و شخص ولادیمیر پوتین دارد و از هر فرصتی برای تاختن به مدیران ارشد اتحادیه اروپا استفاده میکند. او البته تا چند سال پیش به دنبال اجرای طرح «فرگزیت» و خروج رسمی پاریس از اتحادیه هم بود اما با روندی که در سالهای اخیر شکل گرفته، به نظر میرسد این مسأله جای خود را به ادامه عضویت در اتحادیه ولی با تلاش برای انتقال قدرت تصمیمگیری از بروکسل به پاریس داده است؛ رویکردی شبیه به آن چیزی که این روزها از سوی کشور مجارستان و رئیسجمهور جنجالی آن یعنی «ویکتور اوربان» صورت گرفته است. لوپن که سالهاست به عنوان یک چهره راستگرای رادیکال در عرصه سیاسی فرانسه شناخته میشود، در جریان جنگ اوکراین و به دلیل مواضع حمایتی خود از مسکو، اندکی با تخریب چهره از سوی رسانههای جریان اصلی روبهرو شد که زمینه را برای شکست او در انتخابات ریاست جمهوری پیشین فراهم کرد اما حالا و با فرسایشی شدن جنگ اوکراین و همچنین بالا گرفتن مشکلات جدی اقتصادی شهروندان فرانسوی، دوباره با اقبال گسترده روبهرو شده و توانست جریان متبوع خود را به برنده بلامنازع انتخابات پارلمان اروپا تبدیل کند. این مسأله نهایتاً منجر به اعلام رسمی انحلال پارلمان توسط مکرون و برگزاری انتخابات زودهنگام از سوی دولت او شد؛ مسألهای که یک ریسک بزرگ از سوی الیزه محسوب میشود و ممکن است کار را از چیزی که هست هم برای مکرون و کابینهاش سختتر کند.
آن چیزی که مشخص است، گرایش عمومی به سمت راست رادیکال در اروپاست. این مسأله اگرچه نمایش پررنگتری در فرانسه دارد اما منحصر به این کشور نیست و موج راستگرایی در حال فتح تک تک کشورهای این قاره است؛ موضوعی که در صورت روی کار آمدن شخصی مانند دونالد ترامپ در کاخ سفید، میتواند منجر به تغییرات راهبردی در تصمیمگیریهای فراآتلانتیکی شود؛ رویدادی بسیار مهم که خود میتواند یکی از نشانههای اصلی پایان جهان هژمونیک باشد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 اقتصاد متروپلی
✍️ حسین محمودی اصل
شاید مهم ترین گام در حوزه اقتصادی اصلاح ناترازی ها در بخش انرژی، بانکها، صندوق های بازنشستگی، کسری بودجه، موضوع آب و... در اولویت باشد. اگر این ناترازی ها کنترل نشود بازگشت به حالت نرمال بسیار سخت خواهد بود.
ناترازی های انرژی بخش تولید را زمین گیر کرده و فشار قطعی برق و گاز بر تولید روز به روز بیشتر می شود. جذب سرمایه ها در قالب صندوق های پروژه و هم چنین هدایت منابع به سمت تولید از طریق ایجاد حاشیه سود مناسب و ایجاد جذابیت و مشوق، بسیار حیاتی است.
البته جذب سرمایه های خارجی و حذف تحریم ها و افزایش مبادلات مستقیم تجاری نیز می تواند موثر باشد. در بازارهای مالی و پولی چالش های بسیاری را شاهد هستیم. وضعیت اقتصاد متروپلی شده است و اندک بی تدبیری ممکن است فروپاشی در برخی بخش ها را ایجاد نماید.
حاشیه سود ۱۳ درصدی تولید در مقابل نرخ اوراق خاص ۳۰ درصدی و اوراق خزانه ۳۶ درصدی به عنوان سود بدون ریسک جذابیتی برای بخش تولید ایجاد نمی کند و در طی مدت کوتاهی می تواند تولید را به صورت کامل زمین گیر کند.
بنابراین فوری ترین تصمیم رئیس جمهور آینده باید اصلاح سریع ناترازی در حاشیه سود تولید، نرخ بهره و نرخ تسهیلات باشد.
البته برای مدیریت مناسب، کم ریسک و توانمند تشکیل تیم مدیریتی ماموریت محور و هوشمند بسیار ضرورت دارد. خلاء عمده اقتصاد کشور نداشتن تیم مدیریتی قوی، آینده نگر و برخواسته از ظرفیت های تمام مردم کشور است.
با توجه به حجم عظیم چالش ها و بحران ها فرصت آزمایش و خطا وجود ندارد. و ریسک های سیستماتیک و غیر سیستماتیک اقتصاد کشور را تهدید می کند. بایستی از تجربه جهانی و تجربه های دوره های گذشته اقتصادی استفاده کرد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست