🔻روزنامه تعادل
📍 سرمایه اجتماعی پس از انتخابات
✍️ پیمان مولوی
انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری در ایران برگزار شد، فارغ از اینکه کدام فرد و جریان سکان هدایت ساختار اجرایی را به دست میگیرد باید امیدوار باشیم دولت آینده از سرمایه اجتماعی لازم برای اجرای سیاستها و برنامههایش بهرهمند باشد. بنابراین اصل اساسی رشد در هر جامعه آن است که دولتها برای اجرای سیاستهای اقتصادی، راهبردی و توسعهای خود از سرمایه اجتماعی بهرهمند شوند.
این واقعیتی است که در همه تئوریها، نظریهها و اصول آکادمیک بر آن تاکید و توصیه شده است. اما سرمایه اجتماعی چیست و چگونه محقق میشود؟ بر اساس تعریف بانک جهانی از سرمایه اجتماعی در سال ۱۹۹۸، سرمایه اجتماعی در جامعه هدف، دربرگیرنده نهادها، روابط، نظرگاهها و ارزشهایی است که بر کنش و واکنشهای بین مردم حاکمند و در توسعه اقتصادی و اجتماعی سهم دارند. در واقع سرمایه اجتماعی دربرگیرنده ارزشها و هنجارهای مشترک لازم برای رفتار اجتماعی است که در روابط شخصی افراد، در اعتماد آنان به یکدیگر و در حس مشترک مسوولیتهای مدنی منعکس است. برای اندازهگیری سرمایه اجتماعی هم عمدتا از سه شاخص «اعتماد»، « مشارکت » و «همیاری» استفاده میکنند. سه گزارهای که در آوردگاههای انتخاباتی، نمودهای عینی آن مشاهده میشوند. وقتی درباره سرمایه اجتماعی صحبت میکنیم باید بدانیم تمام پروژههای بزرگ و مهم در سطح جهان، تمامی موتورهای محرک رشد اقتصادی و تمامی اتفاقاتی که در اقتصاد شکل گرفته و توسعه و پیشرفت کشورها را ایجاد کرده برآمده از آن است. در واقع کشورها با تکیه بر اعتماد و خواست مردم و از طرف دیگر ساپورت و حمایت مردم به توسعه رسیدهاند. اگر امروز در کشورهای اسکاندیناوی، سیستم رفاهی توسعه یافتهای وجود دارد و مردم از بسیاری از مواهب زندگی شهروندی برخوردارند ناشی از درک بالایی است که مردم این کشورها در بزنگاهها نسبت به سیاستهای متولیان امر داشتهاند. نمونه دیگر نقش سرمایه اجتماعی در پشت سر گذاشتن مشکلات و رسیدن به کرانههای توسعه به بحران بزرگ امریکا در ۱۹۲۲، رییسجمهور روزولت تنها بر پایه اعتماد عمومی که در ایالات متحده ایجاد میکند توانست، یک کشور رکود زده و بحران زده را به کشوری ابرقدرت در حوزههای اقتصادی و راهبردی بدل سازد. نقش اعتماد عمومی در توسعه، نقشی بسیار تنگاتنگ محسوب میشود. هر اندازه اعتماد عمومی بالاتر باشد و سرمایه بیشتری جمع شده باشد دستیابی به توسعه نزدیکتر خواهد بود. اما وضعیت ایران از مننظر سرمایه اجتماعی چگونه است؟ متاسفانه بسیاری از ارگانها و مسوولان در حوزه اعتماد عمومی کارهایی را انجام دادهاند که به سرمایه اجتماعی ضربه خورده است. مثلا زمانی که دولتها سیاستهایی را به کار میگیرند که باعث کاهش ارزش پولی ملی و ریال شود، ایرانیان ناچارند ریال ایرانی را بدل به دلار امریکایی کنند.
این ناشی از عدم اعتماد است. یا زمانی که خودروهایی در ایران تولید میشوند که نه از منظر استانداردهای ملی و جهانی و هم از منظر ایمنی و کیفیت و رقابت و... در سطح نازلی هستند، خواه ناخواه به افکار عمومی این پیام صادر میشود که به صنایع ایرانی نباید اعتماد کنند. از این نمونهها در بخشهای مختلف اقتصادی به کرات میتوان مطرح کرد. در بخشهای چون بنزین، ارز، ناترازیهای آب و... تنها مبتنی بر اعتماد عمومی و رشد سرمایههای اجتماعی میتوان بحرانها را پشت سر گذاشت. با پشت سر گذاشتن انتخابات سال ۱۴۰۳ چه بخواهیم و چه گروهی نخواهند، دولت جدید روی کار میآید و باید سیاستهای خود رادر فضایی تازه اجرایی کند. اگر قرار باشد به مهمترین اولویتهای دولت جدید برای حل مشکلات اقتصادی و حرکت به سمت رشد اشاره شود باید به مشکل تحریمها به عنوان ریشه بسیاری از ابرچالشهای ایران اشاره کرد. برای بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی جامعه ایرانی در وهله نخست باید مشکل تحریمها در ایران را حل و فصل کرد. با حل مشکل تحریم، دولت آینده میتواند درآمدهای ارزی بیشتری کسب کرده و از آن برای حل مشکل تحریمها بهره جوید. پس از حل مشکل تحریم، دولت باید معادله تورم در اقتصاد ایران را حل کند. نهایتا باید شاخصهای اقتصادی را به سمت بهبود سوق بدهد. همه این گزارهها بری بهبود نیازمند سرمایه اجتماعی و مشارکت روز افزودن مردم در انتخابات خواهد بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سیاست سایهها
✍️ نوید رئیسی
این انگاره که نظامهای اجتماعی-اقتصادی-سیاسی باید بر اساس منشها یا فضایل جمعی -که توسط حاکمان خیرخواه بهصورت «دستوری» تعیین میشود- سامان یابند، قدمتی به اندازه تاریخ اندیشهورزی دارد.
در نقطه مقابل این انگاره، آنچه در عمل توسعه و پیشرفت شگرف اقتصادی جوامع مدرن امروزی را بنیان گذارده بسیج انگیزههای فردی منفعتطلبانهای بوده که در چارچوب «رقابت آزادانه» در بازارها به گسترش مرزهای دانش، نوآوری و در نهایت، افزایش رفاه عمومی منجر شده است.
آیا آنچه گفته شد به این معناست که رقابت در بازار، حتما و خود به خود، به نتایج مطلوب ختم میشود؟ پاسخ منفی است. بخش بزرگی از آنچه دانش اقتصاد متعارف نامیده میشود به تامین کالاها و خدمات عمومی، درونیکردن اثرات جانبی منفی و مثبت و تنظیمگری انحصارها و اطلاعات نامتقارن میپردازد که در آنها تخصیصهای فردگرایانه بازار، کارآیی را از منظر جمعی با چالش مواجه میکند.
بیش از این، لازمه یک رقابت اقتصادی عادلانه آن است که گروههای مختلف جغرافیایی، جنسیتی، قومی و... از فرصتهای برابر برخوردار باشند. بالاتر از همه، اهمیت حاکمیت قانون است که در فقدان آن رقابت منصفانه از معنا تهی میشود.نگاه اقتصادی به سیاست تلاش میکند تا بینشهای کلیدی اشارهشده را به حوزه گستردهتری از تصمیمهای فردی و جمعی توسعه دهد.
معنای نگاه اقتصادی به سیاست این نیست که سیاست به اقتصاد فروکاسته شود. در واقع، این نگاه حتی تقدم پیشینی نیز برای اقتصاد قائل نبوده و همانگونه که بر اثرگذاری توزیع درآمد و ثروت و نیز، وضعیت اقتصادی بر انتخابهای سیاسی جوامع تاکید میکند، نظام تصمیمگیری جمعی و توزیع قدرت سیاسی را بهعنوان عوامل بنیادین تعیینکننده پیامدهای اقتصادی شناسایی میکند.
در نگاه اقتصادی به سیاست، عرصه سیاسی بهعنوان بازاری در نظر گرفته میشود که در آن عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان در چارچوب قواعد رسمی و غیررسمی حاکم بر این بازار به برهمکنش میپردازند. در یک بازار سیاسی دموکراتیک ایدهآل، سیاستمداران و بهویژه احزاب سیاسی، بهعنوان عرضهکنندگان، ایدهها و برنامهها درباره چگونگی اداره جامعه و اولویتبندی مسائل مختلف اجتماعی و اقتصادی را در چارچوب دستورکارهای سیاسی صورتبندی و آنها را در قالب وعدههای انتخاباتی به جامعه ارائه میکنند و این شهروندان هستند که در مقام انتخابکننده بر اساس رجحانهای ذهنی فردی خود با آرای خویش به خریداری این ایدهها میپردازند.
معنای ضمنی چنین دیدگاهی آن است که فعالیتهای سیاستمداران و احزاب سیاسی در دموکراسیهای مدرن در جهت تهییج شهروندان به مشارکت در فرآیندهای سیاسی، بهلحاظ انگیزشی، با تلاشهای تولیدکنندگان بیشینهکننده سود در بازارهای رقابتی اقتصادی مشابهت دارد.
به بیان دیگر، تبلیغات و وعدههای سیاستمداران و احزاب، فعالیتهای بیطرفانهای نیستند، بلکه برعکس پیامی آشکارا جناحی دارند و دستیابی به قدرت از مسیر آرای عمومی را هدف میگیرند. با این حال، در یک بازار الزاما آزاد رقابتهای انتخاباتی، پیگیری این اهداف فردی منفعتطلبانه میتواند در شرایطی که در خدمت آموزش و افزایش آگاهی سیاسی رأیدهندگان قرار گیرد، به یک فضیلت جمعی منتهی شود.
این نکته مهمی است؛ چراکه نشان میدهد مانند بازارهای رقابتی اقتصادی، رقابتهای سیاسی نیز، البته به شرط آزادانه و منصفانه بودن، میتواند برای جامعه واجد خیر باشد.نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم همگی چهرههای سیاسی شناختهشده با سوابق، مواضع و عملکرد مشخص بودند که به جز یکی، بقیه تقریبا همان تصویری را از خود به نمایش گذاشتند که پیش از رقابتها نیز میشد از آنها انتظار داشت.
اما برای ما شهروندان عادی که به اطلاعات پشتپرده تصمیمسازیهای سیاسی در جلسات دسترسی نداریم، رقابتهای انتخاباتی تنها در تکرار این تصاویر قابل پیشبینی خلاصه نشد. مناظرههای انتخاباتی نشان داد که چگونه نه تنها اقتصاد، بلکه سیاست خارجی، سیاستهای اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاستهای درمانی توسط سیاست داخلی به گروگان گرفته شده است.
در یک نگاه اولیه میتوان عدم حل چالشهای اجتماعی-اقتصادی-سیاسی کشور و تبدیل آنها به بحران را به عدمتوافق درباره این چالشها و عوامل شکلدهنده آنها بین سیاستمداران نسبت داد؛ اما در نگاهی عمیقتر باید بر این نکته پافشاری کرد که مگر قرار بوده همه شهروندان و به تبع آن سیاستمداران بهعنوان نمایندگان سیاسی ایشان، درباره موضوعات مختلف نگاهی مشابه داشته باشند؟
مشکلات کشور تنها از عدمتوافق درباره روش اداره اقتصاد، شیوه هدایت سیاست خارجی و ادراک متفاوت از حقوق فردی و تغییرات اجتماعی ناشی نمیشود، بلکه بخش بزرگتر و نادیدهتر این کوه یخ، همانگونه که مناظرههای انتخاباتی نشان داد، آنجاست که ممکن است نامزدی در چارچوب محدود موجود رقابتهای انتخاباتی از شهروندان رای بگیرد و دولتی مستقر را تشکیل بدهد؛ اما همچنان سیاستها بر خلاف اعلام صریح دموکراتیک خواست عمومی، توسط «سایهها» در جهتی مخالف هدایت شوند.
این مشکل عمیقتر نهتنها انعکاسی از ساختار ناکارآمد توزیع قدرت قانونی در قانون اساسی کشور، بلکه نشانی از چالش در زمینههایی مانند حاکمیت قانون، مسوولیتپذیری و پاسخگویی -یعنی نهادهایی در نظام حکمرانی که به قدرت واقعی شکل داده و توزیع آن را تعیین میکنند- است. بحرانی که گرچه برخی از نامزدها ذیل عنوان محبوب این روزهای کشور، «اصلاح نظام حکمرانی» به آن اشاره کردند؛ اما این اشارههای محدود نه با تعریف متعارف و شناختهشده حکمرانی خوب و ابعاد مفهومی آن سازگاری داشتند و نه چشماندازی برای چگونگی اصلاح نظام حکمرانی ترسیم میکردند.
یکی از نقاط برجسته نگاه اقتصادی آن است که همواره میان کوتاهمدت و بلندمدت که اولی با چرخهها و دومی با روندها شناسایی میشود، تمایز قائل میشود. چنانچه این تمایز را به سیاست گسترش بدهیم، قطعا چرخههای سیاسی اداره کشور طی دهههای گذشته با دورههایی از عملکرد مثبت اقتصادی-اجتماعی همراه بوده و دریچههایی مقطعی برای بهبود را گشوده است؛ اما به هر حال، روندهای بلندمدت داستانی از نشیب مداوم را روایت میکند.
از این منظر، گرچه تثبیت شرایط میتواند اولین دستورکار رئیسجمهور بعدی باشد؛ اما نباید فراموش کرد ایران نیازمند نقطه عطفی در چرخههای سیاسی است که بتواند در روندها تغییری معنادار ایجاد کند.
🔻روزنامه کیهان
📍 انتخابات ما و انتخابات آنها!
✍️ جعفر بلوری
همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان، ۱۱هزار و ۶۵۱ کیلومتر آن طرفتر یعنی در آمریکا نیز، مناظرات انتخاباتی بین دو نامزد اصلی یعنی دونالد ترامپ و جو بایدن آغاز شده است. اولین مناظره بین این دو در ساختمان
«سی ان ان» واقع در آتلانتا برگزار شد. این همزمانی باعث شد در این یادداشت مقایسهای داشته باشیم بین نامزدها و انتخابات آنها با نامزدها و انتخابات خودمان. بخوانید:
۱- این جملات را کارشناس «بیبیسی» پس از مشاهده اولین مناظره بایدن و ترامپ در پنجشنبهشب - به وقت محلی آمریکا - نوشته است. پیشاپیش از ادبیات بهکار گرفته شده در این جملات پوزش میخواهیم اما بهخوبی فضای حاکم بر مناظرات و انتخابات آمریکا و شرایطی که این مثلا ابرقدرت دچارش شده را به نمایش عموم میگذارد: «در قویترین کشور و دموکراسی دنیا شاهد مناظرهای بودیم که دو پیرمرد سر توانشان در بازی گلف کَلکَل میکردند، «فلسطین» به یک فحش بدل شد، یکی سکس با یک هنرپیشه پورن رو تکذیب کرد، دیگری در توجیه سقط جنین گفت خیلیها به «.....» تجاوز میکنند و تاثیر کهولت سن بر انسان به نمایشی دردناک بدل شد.»
علاوه بر کارشناس بیبیسی، کارشناسان تایمز،
سی ان ان، گاردین، نیویورک تایمز و دهها یا شاید حتی صدها رسانه دیگر غربی به تحلیل نخستین مناظره ترامپ و بایدن پرداختهاند - و در حال پرداختن هستند - و آنها نیز با کمی تفاوت در موضوع و زاویه تحلیل، به نتایج مشابهی رسیدهاند. «دروغ»، «فساد مالی و اخلاقی»، «ناتوانی و بیلیاقتی» و... در اولین مناظره انتخاباتی آمریکا، خیلی «درشت» و «برجسته» است. اوضاع آنقدر خراب است که در جبهه دموکراتها، به دنبال یافتن جایگزینی برای بایدن هستند و اگر قحطالرجال نبود، در جمهوریخواهان هم قطعا فرد دیگری را جایگزین ترامپ میکردند. «سی ان ان» در واکنش به این مناظره نوشت، ترامپ در هر جملهای که به زبان میآورد، یک دروغ میگفت. «توماس فریدمن» هم در نیویورک تایمز نوشت با دیدن این مناظره رقتانگیز اشکش درآمده است: «من در هتلی در شهر لیسبون به تنهائی مناظره بایدن و ترامپ را تماشا کردم. این مناظره اشک من را درآورد. هیچ وقت در عمرم یک چنین لحظه رقتانگیزی را در سیاست مربوط به کارزارهای انتخاباتی آمریکا به یاد نمیآورم چون دقیقا اکنون فاش شد که بایدن مردی خوب و رئیسجمهوری خوب است که هیچ برنامه درستی برای پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری ندارد...دونالد ترامپ، مردی شریر و رئیسجمهوری حقیر است که هیچ چیز یاد نگرفته و هیچ چیز را فراموش نکرده است. او همان فواره دروغی است که قبلا بود و تنها دلمشغولی شکایتهای خودش را دارد؛ شکایتهایی که هیچ قرابتی با ضروریات رهبری آمریکا در قرن بیستویکم ندارند.»
بعد از فریدمن، نوبت به ستوننویس گاردین رسید که بنویسد: «جو بایدن در طول مناظره به تتهپته افتاد و نتوانست عملکرد قابل قبولی نشان دهد. ترامپ که یک دروغگوی قهار است بارها دروغ گفت و از جواب دادن به سؤالهای سخت طفره رفت.» گاردین سپس با اشاره به واکنشهای غالب در آمریکا به این مناظره نتیجه گرفت این مناظره برای سرافکندگی بود. واقعیت این است که بایدن بهشدت از آلزایمر، پارکینسون و حواسپرتی رنج میبرد، طوری که در برنامهها، کوچکترین حرکات و جملات را از قبل برایش مینویسند. او قادر نیست چند جمله را
پشت سر هم به زبان آورد. ترامپ هم اگرچه به اندازه بایدن حواسپرت نیست و کمتر از او گاف میدهد اما در فساد مالی بهخصوص اخلاقی «غرق» شده است. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، ترامپ با ۳۴ فقره جرم مواجه است و احتمال زندانی شدنش «جدی» است. حتی در صورت پیروزی در انتخابات! این خلاصه صورت وضعیت آمریکاست! «تایمز» دیروز این «صورت وضعیت» را در قالب یک کاریکاتور ترسیم کرد و زیر آن نوشت: «آیا شما دو نفر، بهترین گزینههای ما هستید؟!»
۲- اما انتخابات ما. دیروز چهاردهمین انتخابات برای انتخاب نهمین رئیسجمهور کشورمان برگزار شد، آن هم با ۵ مناظره طولانی و سخت. تا لحظه تنظیم این یادداشت، هیچ گزارش رسمی و قابل اعتمادی از پیروزی، جلو یا عقب بودن هیچ یک از نامزدها و حتی میزان مشارکت در دست نبود، فلذا جملات بعدی را در چنین فضائی فهم کنید. مناظرهها در کشورمان - برخلاف مناظره پنجشنبه آمریکا - در فضائی بسیار اخلاقیتر برگزار شد. اگرچه برخی بیاخلاقیها وجود داشت ولی انصافا، قابل مقایسه با بیاخلاقیهای انتخاباتی آنها نبود. تمام نامزدهای انتخاباتی ما - به استثنای برخی اطرافیان برخی نامزدها - نجیب و شریفند. این یک. دو: کشور عزیزمان ایران، روزهای سختی را پشت سر گذرانده است. رئیسجمهور و دولت پرتلاشی را از دست داده، وسط منطقهای بهشدت جنگی قرار گرفته، ناجوانمردانهترین تحریمها را به جان خریده، با پستترین، بیاخلاقترین و نامردترین اپوزیسیونها سر شاخ است و با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم میکند. اما شرایط آن - به قول آن استاد چینیِ مطالعات خاورمیانه - برای جهان خارج از ایران قابل تصور نیست. او پس از سفر به ایران نوشت: ایران در ماه آوریل یک تنش نظامی سنگین با اسرائیل را پشت سر گذاشت، ماه بعد یعنی ماه می شاهد سقوط بالگرد رئیسجمهورش بود، و در ماه ژوئن نیز انتخابات ریاست جمهوری دارد اما «چنان آرامشی در اینجا هست که برای جهان خارج قابل تصور نیست.»
۳- وقتی این یادداشت را مطالعه میکنید، احتمالا نتایج انتخابات منتشر شده است. سوای از نتیجه - که حتما مهم است - باید گفت، انتخابات فینفسه، مهم و نعمتی بزرگ است؛ آن هم در کشوری مثل کشور ما و در دوران جمهوری اسلامی ایران. در کشوری که زمانی، سلاطین میآمدند و میرفتند بدون آنکه مردم و نظر و رای آنها کوچکترین اهمیتی داشته باشد. این کشور دورانی را پشت سر گذاشته که کشورهایی مثل انگلیس و آمریکا با اشاره انگشت، شاه و وزیر جابهجا میکردند؛ اکنون به برکت انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی این مردم هستند که انتخاب میکنند چه کسی در راس قدرت باشد و چه کسی نباشد و پای انتخاب خود نیز میمانند. ما هم از خدای مهربان میخواهیم بهترینها را برای این کشور و این مردم رقم بزند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 «دکترین ضاحیه» و عصر حجر
✍️ جمیله کدیور
به نظر میرسد اسرائیل بعد از اجرای «دکترین ضاحیه» در غزه و ویرانی گسترده و کشتار بیرحمانه شبه نظامیان ساکن در آن طی ۹ماه گذشته، اکنون با تهدیدهایش لبنان را برای اجرای مجدد این دکترین بعد از گذشت ۱۸سال از جنگ ۳۳روزه سال ۲۰۰۶نشانه گرفته است.
دکترین ضاحیه، از استراتژی های نظامی اسرائیل و مبتنی بر استفاده از «نیروی نامتناسب» (در مقایسه با میزان نیرویی که دشمن استفاده کرده است) در یک جنگ نامتقارن است. این دکترین نخستین بار در ضاحیه (در جنوب بیروت) با بمباران شدید ضاحیه توسط نیروی هوایی اسرائیل اجرا و به ویرانی این منطقه منجر شد. برای نخستین مرتبه ژنرال گادی آیزنکوت، فرمانده ناحیه شمالی نیروی دفاعی اسرائیل در اکتبر ۲۰۰۸اشاره به این دکترین کرد. این دکترین با استفاده از نیروی نامتناسب، به منظور تحت فشار قرار دادن دشمن، مبتنی بر تخریب گسترده وایجاد خسارات بزرگ به اموال و زیرساخت های غیرنظامی و ایجاد رنج و عذاب برای غیرنظامیان به عنوان «ابزار بازدارندگی» است. بر أساس این دکترین، ارتش اسرائیل باید فورا، قاطعانه و با نیروی نامتناسب با اقدامات دشمن و تهدیدی که ایجاد می کند، وارد عمل شود. پیام اصلی این دکترین این است که اسرائیل هیچ مخالفت و مقاومتی را در مقابل خود تحمل نخواهد کرد و نظامیان اسرائیل «باید با نیروهای نامتناسب و به صورتی تعیین کننده در برابر عملیات دشمن و تهدیدِ آن، بلافاصله عمل کنند تا چنان خسارت و مجازات گسترده ای وارد کنند که روند بازسازی، مدت ها زمان و هزینه فراوان لازم داشته باشد.» از این رو، حمله به زیرساختهای غیرنظامی دشمنان به عنوان اهداف نظامی مجاز تلقی میشود. چنانکه بعد از عملیات طوفان الاقصی و حمله اسرائیل به غزه تا امروز، اسرائیل در غزه نزدیک به ۳۸۰۰۰نفر را کشته و بخش اعظم غزه را ویران کرده است، به گونه ای که به گفته پر لودامار، مقام ارشد در دفتر مقابله با مواد منفجره سازمان ملل متحد در ۲۷آوریل ۲۰۲۴، «جنگ اسرائیل علیه غزه، ۳۷میلیون تن آوار بر جای گذاشت...» به گفته او به شرطی که روزانه از ۴۰۰کامیون استفاده شود، آواربرداری ۱۴سال زمان می برد. با توجه به حجم بالای تخریب اماکن و ساختمان های مسکونی، بالاکریشنان راجاگوپال، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور مسکن هم پیشنهاد کرد تا اصطلاح جدید «مسکن کُشی» به فهرست جنایت علیه بشریت افزوده شود.
اسرائیل دکترین ضاحیه یا استراتژی «انتقام جویی نامتناسب» را در مقاطع مختلف در غزه قبل از عملیات ۷اکتبر هم اجرا کرده است. برای درک این استراتژی اسرائیل، آمار «اداره هماهنگی امور انسانی سازمان ملل متحد» (OCHA) حاکی از آن است که از هنگام کنترل حماس بر غزه در سال ۲۰۰۷تا اکتبر ۲۰۲۳، تعداد کشته های فلسطینی ۶۸۹۸نفر در برابر ۳۲۶کشته اسرائیلی بود، یعنی به ازای هر کشته اسرائیلی، ۲۱فلسطینی کشته شده است. از عملیات طوفان الاقصی بدین سو، بر اساس آمار وزارت بهداشت حماس با احتساب کشته شده ها و اجسادی که زیر آوارها مانده، إسرائیل ۴۵بار بیشتر از شمار اسرائیلی های کشته شده در ۷اکتبر – و با عنایت به اینکه تعداد زیادی از اسرائیلی ها توسط تانک ها و هلی کوپترهای اسرائیلی به قتل رسیدند - فلسطینی کشته است. همچنین ارتش اسرائیل از همان روز نخست حمله به غزه حملاتش را با هدف تحت فشار قرار دادن غیر نظامیان، به تاسیسات غیرنظامی از جمله خانه ها، مدارس و دانشگاه ها و بیمارستان ها و مراکز خرید و اماکن مذهبی و تاسیسات تصفیه آب گسترش داد و آب و برق و سوخت و الکتریسیته را بر روی مردم غیر نظامی قطع کرد.
بر اساس دکترین ضاحیه، حملات گسترده و غیر متناسب اسرائیل علیه جمعیت غیرنظامی، در درجه نخست با هدف ایجاد عبرت برای هر گروهی است که در آینده قصد مقاومت در مقابل استعمار و اشغالگری اسرائیل دارد و دشوارتر کردن مقاومت و انجام هر عملیاتی که امنیت رژیم صهیونیستی را به خطر بیندازد. از جمله اهداف دیگر، ایجاد شکاف بین مردم غیر نظامی و شبه نظامیان و تضعیف حمایت مردم از آنها و برانگیختن موج مخالفت و اعتراض علیه گروه های مقاومت و هر عملیاتی علیه اسرائیل و نهایتا تسلیم آنها با هدف ایجاد بازدارندگی مقابل هر اقدام احتمالی آینده
است.
با شدت گرفتن درگیریهای مرزی اسرائیل و حزب الله و همینطور اقدامات حزب الله در حمایت از مردم غزه و عملیات در عمق خاک اسرائیل، یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل در ۲۷ژوئن ۲۰۲۴ (۷تیر ۱۴۰۳) در واشنگتن با بیان اینکه دولت اسرائیل برای هر سناریویی آماده شده است، تاکید کرد: «ما ظرفیت این را داریم که لبنان را به عصر حجر برگردانیم...» در ۸اوت ۲۰۲۳ (۱۷مرداد ۱۴۰۲) پس از تهدید مشابه گالانت علیه لبنان مبنی بر اینکه اسرائیل به هر وجب از خاک لبنان که حزبالله داراییهایی در آنجا داشته باشد، حمله خواهد کرد و تاکید بر اینکه «ما از به کارگیری تمام توان خود و حمله به حزبالله و هر نقطهای از لبنان که برای دفاع از اسرائیل لازم است، تردید نخواهیم کرد و لبنان را به عصر حجر برمیگردانیم...» سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله گفته بود: «اگر وارد جنگ با لبنان شوید، شما هم قطعا به عصر حجر باز خواهید گشت.» دبیرکل حزب الله در تبیین سیاست بازدارندگی مقاومت مقابل رژیم صهیونیستی تاکید کرده بود: آنچه دشمن را از دست اندازی به حقوق لبنان باز می دارد، این واقعیت است که متوجه شوند هر تجاوزی با پاسخ محکم و متقابل مواجه می شود. نصرالله در سخنان دیگری در ۱۳فوریه ۲۰۲۳هم گفته بود :«هر کس ما را به گسترش جنگ تهدید میکند، بداند که ما نیز دامنه جنگ را گسترده خواهیم کرد... اگر دشمن تهدیدهایش را علیه ما اجرا کند، به جای ۲۰۰هزار شهرک نشین، ۲میلیون صهیونیست آواره خواهند شد. اگر دشمن دایره درگیری را توسعه دهد، حزب الله هم متقابلا به عملیات خود گسترش خواهد داد.» دبیر کل حزبالله در پاسخ به تهدیدهای جدید اسرائیل هم متقابلا تهدید کرده است که در صورت حمله اسرائیل به لبنان، حزب الله به جنگ «بدون محدودیت، بدون قاعده و بدون سقف» میپردازد. این تهدید متقابل، به ویژه بعد از عملیات موفقیت آمیز تجسسی چند ساعته پهپاد هدهد حزب الله بر فراز حیفا و جمع آوری اطلاعات ذیقیمت از مراکز حساس استراتژیک و حیاتی اسرائیل و پخش قسمت اول فیلم این پهپاد، بدین معناست که به محض وقوع تهدیدی جدی از سوی اسرائیل علیه لبنان برای اجرای دکترین ضاحیه، حزب الله وارد مرحله جدیدی از نبرد علیه اسرائیل خواهد شد که هدف هایش را پیش از این با انتشار فیلم هدهد نشان داده است. دبیرکل حزبالله پس از اعلام ارتش اسرائیل مبنی بر تائید «طرحهای عملیاتی برای حمله به لبنان» هم تهدید کرد در صورت آغاز حمله، «هیچ مکانی در اسرائیل از حملات حزب الله در امان نخواهد ماند.» این اظهارات از موضع قدرت نصرالله نشانه آن است که در صورت هر تعرضی به لبنان، حزب الله با معکوس کردن دکترین ضاحیه، آن را به عنوان اقدامی بازدارنده علیه رژیم صهیونیستی اعمال خواهد کرد، اهداف استراتژیک و گرانقیمت اسرائیل را هدف قرار خواهد داد و هیچ نقطه ای و هیچ یک از سرمایه های اسرائیل اعم از فناوریها و سختافزارهای پر ارزش اسرائیل از حملات حزب الله در امان نخواهد ماند. بعد از ترور مقام ارشد حزبالله، طالب سامی عبدالله، رئیس شورای اجرایی حزب الله هم تأکید کرد: «شدت، قدرت، کمیت و کیفیت عملیاتهای ضدصهیونیستی ما افزایش خواهد یافت.» با توجه به واکنش های حزب الله نسبت به اظهارات و اقدامات اسرائیل بسیار بعید است که دولتمردان صهیونیست بدون محاسبه جرقه جنگی جدید علیه لبنان و حزب الله را بزنند، مگر اینکه بی توجه به تهدید نصرالله، بخواهند کلید ورود به عصر حجر را بزنند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 در آرزوی دولت کارآمد
✍️ محمدصادق جنانصفت
شاید در حالی که این نوشته را میخوانید آشکارشده باشد کدام کاندیدا توانسته بیشترین رای شهروندان را به خود اختصاص دهد و شاید هم تا پایان امروز اگر گیر و گرفتاری نباشد رییس دولت چهاردهم مشخص شود. همه شهروندان ایرانی که از حق رای خود استفاده کرده و به یک کاندیدا رای دادند آرزو دارند دولتی خوب و دولتی کارآمد بر سر کار آید.
آن گروه از ایرانیانی هم که از حق رای خود استفاده نکردهاند هرگز دلشان نمیخواهد دولتی ناکارآمد بر سرکار آید که روزگارشان را بدتر از امروز کند اما دولت کارآمد و دولت خوب کدام دولت است؟ به لحاظ تئوریک در دنیای امروز دولت خوب و کارآمد دولتی است که چابک و چالاک و دانا باشد و توانایی داشته باشد با کمینهترین دخالت در زندگی شهروندان بیشترین بهرهوری را داشته باشد. دیگر دوران دهه پس از جنگ دوم جهانی که دولت خوب دولت دخالتگرا بود سپری شده است. دولت خوب در دنیای امروز کاری در چارچوب عرف جهانی و قانون با روش زندگی شهروندان کاری ندارد و نمیخواهد در اینباره دخالت کند. زندگی فردی شهروندان و روش زندگی که برمیگزینند حق آنهاست و دولت خوب در اینباره باید دنبالهروی خواست همه شهروندان باشد.
از سوی دیگر دولت خوب بیشترین کوشش را برای آرامش و آسایش ذهن و دل شهروندان به کار میگیرد و سنگراههای بزرگ گذاشته شده در این مسیر را برمیدارد. ایرانیان امروز به خوبی دریافتهاند سنگراه بزرگ در راه آسایش مادی و آرامش ذهنی آنها خصومت با غرب است بنابراین شهروندان ایران آرزو دارند این سنگراه برداشته شود و سیاست خارجی راهبر تازهای برگزیند. این رخداد میتواند نگرانی و ناراحتی ذهنی شهروندان را به آنها برگرداند.
شهروندان ایرانی دهههاست با اقتصادی نابسامان و ناکارآمد روبهرو هستند و نیک میدانند در این دههها دولتها با راهبرد حمایت از کمدرآمدها سیاستهای اقتصادی را بنیان نهادهاند که به رشد حیرتانگیز رانتخواران منجر و نابرابریها را به اوج رسانده است. حالا شهروندان میخواهند دولتی بر سر کار آید که به بهانه حمایت از کمدرآمدها سیاستهای اقتصادی ریشهسوز را بر جامعه حاکم نکنند و با دخالت در هر فعالیت اقتصادی راه ورود سرمایهها به تولید و تجارت را نبندند. دولت خوب دولتی نیست که درگیر عدس و لوبیاچیتی و شیر و گوشت شود و دنیایی را که با سرعت برق دارد جلو میرود نبیند. شهروندان ایرانی نه نیاز به عقل معاش دولت ساخته دارند و نه اینکه کمهوشتر از شهروندان جهانی هستند. راه را باز بگذارید و ببینید که ایرانیان در زورآزمایی اقتصادی با شهروندان جهانی چیزی کم ندارند.
ایرانیان دهههاست در آرزوی دولت خوب به معنای دولتی کارآمد کمتر مداخلهجو و نیز مداراجو با جهان هستند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 دموکراسی ساختنی و بازگشت امید به صندوق
✍️ صالح نقرهکار
۱- صرفنظر از نتیجه، کارزار انتخابات ریاستجمهوری سرزده اخیر بافت دموکراسی در ایران را تقویت خواهد کرد. کافی است غایت ما خیر عمومی ایران و منافع جمعی ایرانیان باشد. ۱۴ دوره انتخابات ریاستجمهوری و در جمع ۴۲ انتخابات ملی در سپهر انقلاب اسلامی برگزار شده که با نگاهی عملگرایانه هم قوت و هم ضعف داشته و فرصتها و تهدیدهایی را رهاورد داشته است. لاجرم ماحصل این تجارب برای پروژه دموکراسی خواهی ایران حائز اهمیت است. از زمان قاجار که تنها انتخابات مجلس شورای ملی برگزار میشد تا بدین سوی در دوره پهلوی که انتخابات مجلس سنا طبق قانون اساسی مشروطه برقرار شد و نیز دو همهپرسی مستظهر به رای مردم بود ما ازمون و خطاهایی داشته ایم.
۲- هر چند در دورههایی شدت تعلق خاطر و میزان مشارکت شدت گرفته اما اختصاصا تجربه اخیر میتواند در ارتقا و پیشرفت مردمسالاری ایرانی کمک رساند. آموختههای این کارزار میتواند ما را به اهداف پروژه پیشرفت مردمسالاری ایرانی نزدیکتر کند. بعد از حادثه شهید رییسی الفت و مودت بین مردم بیشتر شده و بهرغم تلخکامیهای مکرر سالهای اخیر امید میرود که با نگاه آیندهنگرانه وضعیت بهتری را رقم زد. این آرزو به معنای ندیدن غمها و رنجهای گذشته نیست. مهم این است برای ملت ایران خلق فرصت کنیم و شرایط را بهتر رقم بزنیم.
۳- باید بیاموزیم چه آنها که رای میدهند و چه آنها که رای نمیدهند، محترمند. حق تعیین سرنوشت یک استحقاق است که میتواند استیفا شود و میتوان از آن امتناع کرد. نباید از این حق یک تکلیف اجبارگونه یا سببساز یک امتیاز تصویرسازی شود. مردم حق دارند حق خود را استیفا کنند همان قدر که حق دارند از این حق به هر دلیل صرفنظر کنند.
۴- باید بیاموزیم اصولا دموکراسی ساختنی است و با تجارب زیسته بومی و ملی شکل و شمایل مختص و متعلق به هر کشور را دارد. هر چند تعاریف و معیارها از مشترکات و مقبولات جهانی پیروی میکند اما مختصات هر کشور متناسب با فرهنگ سیاسی - اجتماعی شکل میگیرد.
۵- باید با دیده مثبت و سازنده این انتخابات سرزده را تحلیل کرد و اثربخشی آن در پروژه دموکراسیخواهی ایرانی را به زمان سپرد. انگاره توزیع قدرت و توازن آن در جهت تقویت نیروهای دموکراسیخواه یک هدف ملی است و هر یک از کنشگران باید ببیند که در این عرصه چقدر نقشآفرین و اثرگذار بودهاند. فارغ از مشرب سیاسی باید بیاموزیم هر قدم ما چقدر ایران را به اهداف مردمسالارانه نزدیک کرده و چقدر سویههای قیممآبانه و تمامیتخواهانه را از سر کشور دور کرده است.
۶- باید بیاموزیم به جای کاندیدای پوششی، تقسیم کار تحزب سالار پیش از فصل انتخابات نیاز هست. پیشاکارزار بسیاری از نظرسنجیها و پیشنیازها و پیوستهای مطالعاتی نسبت به اشخاص و جریانها و نیازهای مردم باید انجام شود و فصل انتخابات فرصت عرضه سزاوار محصولاتی باشد که قبلا آرد آن بیخته و الک آن هم آویخته شده است. با این وصف هر حزب انسجام و مشرب شناخته شدهای دارد و انتخابات فردمحور نیست. حزب محور و متعاقبا برنامهپرداز است. ما به شدت به احزاب و جریانهای شناسامهدار سیاسی نیاز مبرم داریم. حرکتهای اتفاقی و سیاستمداران صرفهمدار نمیتوانند تغییرات با پشتوانه و عمیق ایجاد کنند. اگر ما عبرت نگیریم نمیتوانیم تجارب بالندهای خلق کنیم. کیفیت انتخابات در ایران باید ارتقا یابد تا منصب بر اساس برنامه و پشتوانه خردمدار و نه شلخته و اتفاقی رقم خورد.
۷- تغییرات و اطلاحات آرام و با طمأنینه بیشتر برای مردم خیر عمومی خلق میکنند تا تغییرات مقطعی هیجانی. برای ساختن فرصت جهت توسعه سیاسی به نظرم اصلاحات گام به گام ثمربخشتر از اصلاحات فوریتی و شورانگیز است. ما باید با نگاه جامعه محور اذهان را به سمت منافع توسعه سیاسی و مشارکت مدنی سوق بدهیم تا مردم هم تفهیم جمعی شوند و در توسعه کشور سهم و نقش خود را بازبینی کنند. اگر هدف ما توسعه سزاوار ایران با رعایت حقوق بشر و شهروندی است باید این تصور را با تصدیق حساب شده و برنامه محور و شاخصمدار به جامعه منتقل کنیم.
۸. جامعه با امید زنده است؛ امید است که میتواند حیات سیاسی و حقوقی را خواستنی و مطلوب شهروندی کند. اگر انتخابات از اثربخشی تهی شود یا مردم حس کنند با انتخابات چیزی عوض نمیشود، سم مهلک امید است. مردم باید امید به صندوق رای داشته باشند. تحزب و سازماندهی قدرت آرای مردم در جریانهای سیاسی شناسنامهدار این درایت مدنی و دوراندیشی تصمیم سازنده را رقم خواهد زد.
۹- حتما به اصلاح قانون انتخابات نیاز است. نوع نظارت شورای نگهبان در تایید را ردصلاحیتها ضربه به شاخص حق انتخاب کردن و پیشبینیپذیری انتخاباتی میزند. معیارهای مردمسالارانه و پیشبینیپذیرانه با ساز و کار شفاف و قابل اعتراض که اصل آزادی اراده شهروندی را تضییع نساخته و یا انتخابات را دو مرحلهای نکرده و تجاوز از حدود صلاحیتها و اختیارات قلمداد نشود، حائز اهمیت است. انتخابات برابری خواهانه و بدون تبعیض و با احترام به حق تعیین سرنوشت و لوازم آن حائز توجه است.
۱۰- به قول مولانا «سخن بند مگو و صفت قند بگو/ صفت راه مگو و ز سر انجام بگو...» سر انجام هر چه باشد اگر اراده مردم باشد، خوش است. ما باید به اراده مردم تمکین کنیم. هر مانعتراشی سر اراده مردم فساد است. خلف عهد با قانون اساسی است. همه کارگزاران عمومی و رسانهها باید به اراده اکثریت احترام بگذارند. اما رعایت حقوق اقلیت هم اوجب واجبات و رمز دموکراسی اخلاق محور است. مردم سالاری با رعایت حقوق بشر برای مردم خرسندی میآورد و نباید وسیله سرکوب اقلیت باشد. همه ایرانیان محترمند و باید با هم مشق ارتقای دموکراسی با احترام به حقوق شهروندی و معیارهای اخلاقی کنیم. همه فرآیند انتخابات و بازیگران آن باید مشق اخلاق کنند و برنده و بازنده در آشتی و صلح برای مردم جانفشانی وطنپرستانه کنند و دست خدا همواره با ایرانیان است.
🔻روزنامه شرق
📍 حق انکارناپذیر مردم
✍️ احمد غلامی
چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری با نامزد برگزیده مردم به سرانجام رسید. این انتخاباتِ توأم با آرامش، به معنای دقیق کلمه تجلی سیاستی واقعگرایانه بود. در سیاستهای واقعگرایانه «امر سیاسی» دست بالا ندارد؛ چراکه مشارکت در انتخابات ازجمله انتخابات مجلس، شوراها و ریاستجمهوری به معنای «امر سیاسی» نیست. این فعالیتها نوعی مشارکت در سازوکار قدرت است، برای بهبود وضع موجود و ارتقای سطح کیفی زندگی و در نهایت تضمین آینده بهتر. همه این مطالبات سویههای منفعتگرایانه دارد که در بازی و مناسبات قدرت، یا به دست میآید یا نمیآید. پس این وضعیت را نباید با سیاست رهاییبخش مبارزه برای آزادی و عدالت یکی پنداشت. این سیاست انتخاباتی میدانی از نیروهاست برای گذر به وضعیتی مطلوبتر که حق انکارناپذیر مردمی است که در شرایط سختی به سر میبرند. اما آنچه سیاست اصیل را میسازد، نوعی «میل» است برای برونرفت از خمودگی سیاسی و وضعیتهای کسالتبار زندگی و ایجاد فضای شور و اشتیاق که در آن لحظاتی رقم میخورد که منجر به سیاستی رهاییبخش میشود.
لحظات تکینی که در آن انسان دوباره احیا میشود، انسانی نو با احساساتی ناب از شور زندگی. بگذارید از جای دورتر موضوع را نگاه کنیم. زمانی که موسی(ع) بر بلندای کوه در برابر خالقش ایستاد و شفیع قومش شد تا خدا آنان را ببخشد، آنهم نه به خاطر خودشان که گناهکار بودند بلکه برای موسی(ع) که رابطهای مرید و مرادی با خدا داشت. موسی(ع) به درگاه خدا تضرع میکند و از خدا میخواهد از گناهان قومش بگذرد و توبهشان را بپذیرد. بعد از پذیرش درخواست موسی(ع) است که: «مردم جدید خداوند پدید آمدند». در اینجا تأکید بر «مردم جدید خداوند» است. مردم جدید همان چیزی است که لازمه امر سیاسی است تا آنگاه بتوان مدعی شد سیاستی خلق شده است. در مناسبات قدرت انسان بهمثابه سوژهای سیاسی نیست. مناسبات قدرت همان سازوکار قدرت است که در آن قدرت و مردم بازتولید میشوند. امر سیاسی را نمیتوان به مناسبات قدرت و بازی در آن فروکاست. در اینجا مردم و سیاستمداران در یک منظومه و در معنای دقیقتر آن در یک میدان نیروی محدود و معین دست به اقدام و ابتکار سیاسی میزنند تا هرکدام به مطالبات خود دست یابند. مردم از این رهگذر است که عدهای را به دولت میرسانند تا دولت دوباره شکل بگیرد. ایده رایج درباره دولت این است که مردم دولتها را میسازند و به آن مقبولیت و مشروعیت میدهند. دولت قرارداد مابین مردم و دولتهاست. اعضای دولتها حتی پیش از برگزیدهشدن، اگر پیشینه دولتی داشته باشند، مردم نیستند؛ نخبگان و خواصیاند که در انتظار بازگشت به یا ابقا در دولتاند. آنان مردم نیستند و پس از منفکشدن از دولت هم مردم نخواهند شد؛ مگر اینکه در مناسباتی غیر از این میدان نیروها دوباره در لحظاتی تکین به مردم تبدیل شوند. بدیهی است مردمی هم که در این میدان نیروها عمل میکنند، سوژه سیاسی نیستند. آنان هم جزئی از مناسبات قدرتاند که به میزان توانشان در فرایند سیاست قادر به اثرگذاری خواهند بود.
با درک این رویکرد مردم و سیاستمداران میتوانند انتظاراتشان را در بازی این میدان نیروها عقلانیتر کنند. هرگونه پمپاژ برای سطح انتظارات مردم و چهرههای انتخابشده برای دولت در این میدان نیروها راه به جایی نخواهد برد. این یعنی مشارکت در آنچه به آن سیاست واقعگرایانه میگویند. بهندرت در سیاستهای واقعگرایانه سوژههای سیاسی خلق شده و لحظات تکین رخ خواهد داد. از این منظر انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳ یکی از نزدیکترین انتخابات به این ایده است. هر شش نامزد ریاستجمهوری با تشخیص موقعیت خود در میدان نیروها تلاش کردند از قاعده تعیینشده عدول نکنند و به آن وفادار بمانند. هیچیک از نامزدها سودای امر سیاسی بهمثابه خلق سوژههای سیاسی را در سر نمیپروراند. البته نباید نادیده انگاشت که در این میان مصطفی پورمحمدی به دلیل سخنانی که تاکنون کسی آنان را بر زبان نیاورده بود، توانست در همین وضعیت نیز اخلال ایجاد کند. او یکی از چهرههای متفاوت این دوره انتخابات بود که بیش از هر چیز در پی بازنویسی گذشته تاریخیاش بود و همین امر موجب میشد او به یک سوژه سیاسی تبدیل نشود و بیش از هر چیز میانپرده عجیب و باورنکردنی در انتخابات باشد، آنهم در عصری که شبکههای اجتماعی از همهچیز حیرتزدایی کردهاند.
انتخابات ایران برای رسیدن به این شیوه راه درازی را پیموده است؛ شیوه انتخابات بهمثابه انتخابات و مشارکت در سازوکار قدرت که البته در چند انتخابات پیش از این، ازجمله خرداد ۷۶ و خرداد ۸۸ نقض شده بود.
در خرداد ۷۶ انتخابات بیش از آنکه مشارکت در سازوکار قدرت باشد، نوعی خلق سیاست و امر نو بود که با مقاومت نیروهای نامرئی روبهرو و به شکست منتهی شد. سیدمحمد خاتمی تا پایان دوره ریاستجمهوریاش بین یک سوژه سیاسی و کارگزار دولتی سرگردان بود و به همین دلیل قادر نبود مردم جدیدی را که به میدان سیاست آورده بود، هدایت کند. شکست امر سیاسی در انتخابات سال ۷۶ موجب شد انتخابات ۸۸ از هرگونه قاعده تعینپذیری سر باز زند و انتخابات را از فرایندی برای نمایندگی و دستیابی به قدرت، به فرایندی برای ایجاد وضعیتی نو تغییر ماهیت بدهد. وقایع انتخابات ۷۶ و ۸۸ سبب شد سازوکار انتخابات بیش از پیش به سوی تعینیافتگی سوق بردارد. بازیگران در هر سطحی در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس و شوراها به قاعده سیاست واقعگرایی تن دادهاند؛ سیاستی که مبتنی بر توازن نیروهاست. با این اوصاف، انتخابات توأم با آرامشِ هشتم تیرماه ۱۴۰۳ این وضعیت نگرانکننده را نیز در پس پشت خود دارد و آن چیزی نیست جز میل ارضانشده به خلق سیاست رهاییبخش که با روح آدمی عجین شده است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 شباهت انتخابات تیر ۱۴۰۳با خرداد۹۲
✍️ محمود صادقی
گرچه از ابتدای رایگیری انتخابات شور و شوق چندانی برای مشارکت در انتخابات مشاهده نمیشد اما رفته رفته موج دومی از بعداز ظهر دیروز آغاز شد و به اوج خود رسید و مردم در تهران و شهرستانها به ویژه استانهای غربی و جنوب غربی مشارکت نسبتا خوبی را رقم زدند. هر چند که از پیش نیز مشخص بود که هر چه به مشارکت مردم افزوده شود شانس پیروزی آقای پزشکیان بالاتر خواهد رفت. البته این میزان مشارکت که گرچه ایدهآل نبود؛ اما به نظر میرسد که نسبت به دورههای انتخاباتی گذشته بهتر شد که البته دلایل مختلفی دارد. یک دلیل اینکه به طور نسبی این دوره از انتخابات رقابتی و دو قطبی شد و کاندیدایی متفاوت به نام مسعود پزشکیان در میان سایر کاندیداها آمد که توانست در جامعه شور و شوق ایجاد کند. دیگر اینکه در طول تبلیغات و رقابتهای انتخاباتی وی توانست با همه فراز و نشیبها به عنوان فردی که صداقت دارد، پایبند به اخلاق است و دیدگاههای مردمی دارد مطرح شود و در دل مردم جا باز کرده و امیدواری ایجاد کند. لذا این موج مشارکت در حمایت از آقای پزشکیان نیز ترکیبی از عوامل مختلف بوده است. آقای پزشکیان به لحاظ سوابقی که داشته و ۵ دور نماینده مردم تبریز بوده و گفتمان عدالتخواهانه خودش یک رای پایهای جدای از جریانات حامی داشت. پایگاه رای قومی او نیز از طرفی تاثیرگذار بود، اما پایگاه رای گسترده اصلاحطلبان نیز تاثیر بسزایی داشت و با توجه به اینکه در سطح کشور اصلاحطلبان سازمان رای متشکلی دارند همه به صورت یکپارچه، منسجم و فعال در سراسر کشور وارد عمل شدند و اینها در بدنه فعالان سیاسی و حامیان آقای پزشکیان مخصوصا جبهه اصلاحات هم افزایی پیدا کرد. البته لازم به ذکر است که حامیان آقای پزشکیان منحصر به جبهه اصلاحات نیست و از نیروهای اعتدالی و بخشی حتی از نیروهای اصولگرای میانه هم به آقای پزشکیان تمایل دارند. حتی بخشی از اعضای حزب موتلفه و جامعه روحانیت مبارز نیز حامی آقای پزشکیان بودند و اعتماد کردند. لذا وی با یک رای ترکیبی که پایه اصلی رای خودش و سپس با رای اصلاحطلبان مضاعف شد و توانست رای بخش خاکستری و بخشی از اصولگرایی را نیز جلب کند. از طرفی همانطور که خود آقای پزشکیان تاکید دارد میتواند یک نوع گونه جدیدی از اصلاحطلبی را رقم بزند و یک اصلاحطلبی اجماع ساز و توافق ساز را با پشتوانه رای مردم رقم بزند و بر مشکلات فائق بیاید. ایده آقای پزشکیان همان آشتی ملی آقای خاتمی اما با نگاه دیگری است. البته به نظر میرسد که این ترکیب رای میتواند زمینه این آشتی ملی را برای آقای پزشکیان فراهم کند. هر چند اینکه برخی، انتخابات ۱۴۰۳ و مشارکت مردم را با انتخاباتهای سال ۷۶ یا سال ۹۲ مقایسه و تشبیه میکنند حداقل در خصوص تشابه با خرداد ۷۶ اینگونه نیست چون با دلخورهایی که مردم دارند طبیعتا به نظر نمیرسد که با نگاه واقعبینانه بتوانیم آن را با انتخابات خرداد ۷۶ مقایسه کنیم؛ اما شاید بتوان این انتخابات را با انتخابات سال ۹۲ مقایسه کرد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست