🔻روزنامه تعادل
📍 افزایش مشارکت؛ افزایش سرمایه اجتماعی و اقتصادی
✍️ هادی حقشناس
اخبار مقدماتی در خصوص دور دوم انتخابات، حاکی از آن است که مشارکت مردم در انتخابات اندکی بالا رفته است. این خبر خوشایندی است، چرا که هر واحد درصد افزایش مشارکت در انتخابات به معنای افزایش سرمایه اجتماعی دولتی است که قرار است روی کار بیاید. دولت آینده باید نسبت به حفاظت از این افزایش مشارکت و پاسخگویی به مطالبات اقشاری است که بنا به هر دلیلی که در انتخابات شرکت نکردهاند، متعهد بماند. باید توجه داشت، بزرگترین سرمایه هر نظام سیاسی یا حکمرانی سرمایه اجتماعی است. با سرمایه اجتماعی است که کشورها به پیش میتازند و رشد را تجربه میکنند. سرمایه اجتماعی سازمان (Social capital) عملکرد اثربخش گروههای اجتماعی از طریق روابط بین فردی، احساس هویت، ادراک، هنجارها و ارزشهای مشترک است.
این سرمایه سازمانی در نهایت به اعتماد، هماهنگی و تعامل سازنده در برابر تعارض سازمانی مخرب منجر خواهد شد. در واقع، سرمایه اجتماعی را میتوان در کنار سرمایههای اقتصادی و انسانی، بخشی از ثروت ملی به حساب آورد که بستر مناسبی برای بهرهبرداری از سرمایه انسانی و فیزیکی (مادی) و راهی برای نیل به موفقیت قلمداد میشود. بدون سرمایه اجتماعی، هیچ اجتماعی به هیچ سرمایهای نمیرسد، بهطوری که بسیاری از گروهها، سازمانها و جوامع انسانی، بدون سرمایه اقتصادی و صرفا با تکیه بر سرمایه انسانی و اجتماعی توانستهاند به موفقیت دست یابند، اما هیچ مجموعه انسانی، بدون سرمایه اجتماعی نمیتواند اقدامات مفید و هدفمندی انجام بدهد .از طریق افزایش سرمایه اجتماعی است که افزایش سرمایه اقتصادی شکل میگیرد.
یکی مولفههای اصلی سرمایه اجتماعی، مشارکت مردم در انتخابات است. انتخابات یک فرد با مشارکت بالا یعنی اعتماد مردم به دولتی که قرار است روی کار بیاید . اعتماد نه به یک شخص، بلکه اعتماد به گفتمان و برنامه فردی که خود را در معرض داوری و رای مردم قرار داده است. باید دید چرا برخی معضلات طی سالهای اخیر در فضای اقتصادی و راهبردی کشور بروز کند؟ موضوعی که باعث شده مردم سرمایههای خود را از بخشهای واقعی اقتصادی به بازارهای سوداگرانه مانند سکه، دلار و... ببرند، عدم اعتماد به دولت و برنانههایشان بوده است.
اگر مشارکت در انتخابات افزایش یابد و سرمایه اجتماعی دولت مستقر بالاتر برود، این سرمایه بزرگ و اعتمادی است که حول محور فرد منتخب شکل گرفته است. این منجر به این امر میشود که انتظارات عقلایی در کشور شکل بگیرد. انتظارات عقلایی برای بخشهای واقعی اقتصاد، مردم و ذینفعان اقتصادی منتظر میمانند که منابع اقتصادی و مالی خود را در بخشهای واقعی اقتصاد سرمایهگذاری کنند و از حرکت به سمت بخشهای سوداگرانه پرهیز میکنند. لذا اثر مشارکت این است که هیجان اقتصاد کاهش یافته، بخش واقعی اقتصاد تقویت شود، حبابهای موجود در بازارهای موازی که به جای بخش واقعی اقتصاد شکل گرفته تخلیه شده و اقتصاد به سمت و سوی مناسبتری سوق پیدا کند. باید امیدوار باشیم که افزایش مشارکت در انتخابات چهاردهم منجر به ایجاد ظرفیتهای تازه اقتصادی و رفاهی به نفع ملت ایران شود. ملتی که همواره در بزنگاههای حیاتی حضور داشته اما به اندازه حضور، فداکاری و تلاشهای خود دستاورد کسب نکرده است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دفاع از یک ایده غیرقابل دفاع!
✍️ دکتر علی سرزعیم
در ایام انتخابات ایدهای مطرح شد که چندان مورد توجه و ارزیابی قرار نگرفت و عمدتا با این عنوان که طلاپاشی یا پولپاشی است یا کشور اینقدر طلا ندارد، نادیده گرفته شد. ادعای اینجانب این است که یک نسخه از این ایده کاملا غیرقابل دفاع و نسخه دیگری از آن ایده کاملا قابل دفاع است.
ایده اصلی این است که پرداختهای یارانه بر حسب طلا انجام شود تا قدرت خرید آن در طول زمان تحلیل نرود؛ یعنی اگر قرار است به ازای هر فرد مثلا ۱۰۰هزار تومان هر ماه داده شود، معادل این رقم که x مقدار طلا در زمان حاضر میشود به حساب طلایی فرد در یک نهاد مثلا صندوق توسعه ملی یا بانک کارگشایی واریز شود و فرد واجد این حق خواهد بود که هر وقت خواست میتواند این x مقدار طلا را واخواست کند یا بگذارد در حساب بماند.
حال در طول زمان دلار گران میشود و به تبع آن قیمت طلا بالا میرود؛ مثلا اگر دلار دو برابر شود و قیمت جهانی طلا ثابت بماند، معادل رقم یارانه نصف x خواهد بود. دقیقا در این نقطه است که قابل قبول یا غیرقابل قبول بودن این ایده مشخص میشود. اگر دولت وعده دهد در هر صورت او به پرداخت هر ماه x مقدار طلا متعهد است کار گیر پیدا میکند؛ زیرا اجرای آن تنها وقتی ممکن میشود که قیمت یارانههای پنهان مثل قیمت بنزین، گازوئیل، گاز و آب و برق هم به همان تناسب دوبرابر شود. اینجاست که معلوم نیست جامعه با آن موافق باشد. راه دیگر آن است که دولت وعده x مقدار طلا در هر ماه را ندهد، بلکه تنها متعهد شود مبلغ یارانه را به شکل معادل طلا پرداخت کند. در این صورت اگر نرخ ارز دوبرابر شود، یارانه طلایی هم نصف خواهد شد!
در طرح این ایده چند اشکال وجود داشت؛ نخست آنکه گفته شد این تدبیری برای دلارزدایی از اقتصاد است. روشن است که این حرفی نادرست است؛ زیرا قیمت طلا در ایران تابعی از قیمت جهانی اونس طلا به دلار و نرخ دلار است. پس در هر صورت دلار حضور دارد. گفته شد که منبع این طرح غیر از یارانه پنهان در اقتصاد خواهد بود.
این حرف نیز نادرست است؛ زیرا کشور با منابع مازاد دیگری روبهرو نیست. گفته شد که قیمت بنزین از ۳۰۰۰تومان به ۱۵۰۰تومان کاهش مییابد. این حرف بیمنطق است؛ زیرا هزینه پالایشگاهها و شرکت پخش و پالایش نیز همسو با تورم بالا میرود (حتی اگر تورم دلار را نادیده بگیریم). به همین دلیل کاهش قیمت بنزین موجب اختلال شدید در صورت مالی پالایشگاههای کشور و شرکت پخش و پالایش خواهد شد.
مهمترین مزیت این طرح آن است که تلاش میکند یارانهها را به شکلی شاخصبندی کند که از تورم مصون بماند. اگر یارانهها هدفمند باشند و قرار باشد نظام حمایتی عملکرد خوبی داشته باشد، لازم است شاخصبندی یارانه با تورم صورت گیرد. این اتهام که این رویه موجب تورم میشود، نادرست است؛ زیرا میتوان کل این فرآیند را به نهادی غیر از بانک مرکزی سپرد تا رابطهای بین این فرآیند و صورت مالی بانک مرکزی برقرار نشود.
اینکه در این فرآیند لازم است مقدار زیادی طلا از خارج خریده شود مشکل بزرگی برای طرح نیست و کشور میتواند از خارج طلا وارد کند تا در این طرح مصرف شود؛ ولی میتوان اصلا واردات طلا را بلاموضوع کرد؛ چراکه وقتی افراد طلای خود را واخواست میکنند، دولت میتواند معادل ریالی آن مقدار طلا به قیمتهای روز را بپردازد. در این حالت کسانی که نیاز مالی دارند مسالهشان حل میشود و کسانی که اصرار دارند طلایشان را خودشان نگهداری کنند، میتوانند معادل طلا مبلغ دریافتی را در بازار به خرید طلا اختصاص دهند.
نهایتا اینکه این طرح نسخه بسیار مخدوش و ضعیفی از طرحی است که سالها قبل راقم مطرح کرد. در آن طرح قید شده بود که پول نفت با تصویب مجلس به مخارج دولت و پرداخت ارزی به خانوار تقسیم شود.
اینگونه خانوارها از افزایش دلار منتفع میشدند نه متضرر و نمایندگان مجلس تنها وقتی میتوانستند به اجرای طرح عمرانی رای دهند که توجیه اقتصادی زیادی داشته باشد؛ در غیر این صورت با واکنش رایدهندگان و موکلان خود روبهرو میشوند. تفصیل این طرح باشد برای وقتی دیگر.
🔻روزنامه کیهان
📍 نهمین رئیسجمهور و میراث گرانقدر شهید رئیسی
✍️ مسعود اکبری
به فاصله چند ساعت پس از انتشار این یادداشت، نتایج چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مشخص خواهد شد.
این انتخابات، برندهها و بازندههایی داشت. ملت عزیز ایران و نظام جمهوری اسلامی بیتردید جزو برندههای این انتخابات بودند. در سوی مقابل، تحریمکنندگان، بزرگترین بازنده این انتخابات بودند، چه آنکه با وجود تبلیغات گسترده و بمباران اخبار مسموم و منفی، در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری شاهد افزایش مشارکت بودیم.
در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نشریه نیوزویک در گزارشی به قلم کارشناسان اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» نوشته بود: «باید محصول عملیات روانی علیه ایران این باشد که روزبهروز بر مردم خشمگین- از دانشآموز تا معلم- افزوده شود.»
روزها و هفتهها و ماهها گذشت. مردم عزیز ایران پروژه عظیم «جنگ ترکیبی» را که دشمن میلیونها دلار خرج آن کرده بود، شکست داده و سربلند و مقتدرانه از آزمون بیرون آمدند. حضور چشمگیر مردم ایران در مناسبتهایی از جمله جشن عید غدیر، شبهای قدر در ماه مبارک رمضان، مراسمهای عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی، نماز عید سعید فطر، راهپیمایی ۱۳ آبان و راهپیمایی ۲۲ بهمن، هر کدام سیلی محکمی بر گوش دشمن نواخت و آن را بیش از پیش عصبانی کرد.
دشمن در خیالی خام اینگونه القاء میکرد که جمهوری اسلامی، ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ را نمیبیند. روزها و هفتهها و ماهها گذشت و نه تنها
۲۲ بهمن ۱۴۰۱ بلکه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ نیز پرشورتر و حماسیتر از سالهای گذشته برگزار شد.
روز شنبه نهمین رئیسجمهور ایران مشخص خواهد شد. سکاندار دولت چهاردهم، وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارد. رئیس دولت چهاردهم، میراثدار کارنامه دولت سیزدهم و ادامهدهنده مسیری است که شهید رئیسی با مجاهدتهای شبانهروزی آن را طی کرده و کارنامه درخشانی را برجای گذاشت.
مردم از رئیس دولت چهاردهم انتظار دارند تا با ادامه این مسیر، ضمن استمرار موفقیتها، کارهای نیمهتمام دولت قبل را به سرانجام برساند. شرایط بهگونهای است که دیگر نمیتوان به عقب برگشت و باید با اهتمام ویژه به شعار «ما میتوانیم»، موفقیتهای بزرگی را رقم زد.
شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی پایهگذار نهضت احیای کارخانهها و واحدهای تولیدی راکد بود. شهید رئیسی در سفرهای استانی به طور خاص این مسئله را پیگیری میکرد. بر همین اساس در نتیجه زحمات شبانهروزی شهید رئیسی و دولتمردان، حدود ۸ هزار و ۸۰۰ طرح در نهضت احیا به چرخه تولید بازگشتهاند و ۷۲۰ واحد راکد، نیمهفعال و غیرفعال نیز در حال احیا و بازگشت به چرخه اقتصادی کشور هستند. همچنین کاهش نرخ بیکاری به هشت و دو دهم که کمترین نرخ بیکاری پس از انقلاب است؛ در نتیجه افزایش رشد اقتصادی و احیای واحدهای تولیدی در دولت سیزدهم رخ داد.
در هفتههای گذشته «تد کروز» نماینده جمهوریخواه در جلسه استماع مجلس سنای آمریکا خطاب به «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «شما وقتی وزارت خارجه آمریکا را تحویل گرفتید، ایران روزانه چقدر نفت میفروخت؟ حدود ۳۰۰ هزار بشکه؛ ایران امروز چقدر نفت میفروشد؟ حدود ۲ میلیون بشکه در روز. با این حساب با وجود تحریمها و کنترلهای صادراتی، آنها از این طریق حدود
۸۰ میلیارد دلار درآمد دارند.»
«کروز» در ادامه خطاب به وزیر خارجه آمریکا گفت: «بگذارید یک سؤال دیگر بپرسم. ناوگان اشباح و یا همان ناوگان ارواح ایران (شناورهای بدون امکان مکانیابی) در نوامبر ۲۰۲۰ چند کشتی داشت؟ تعدادشان حدود ۷۰ فروند بود. اما امروز آنها بیش از ۴۰۰ فروند را در اختیار دارند.»
و اما پاسخ وزیر خارجه آمریکا به این سناتور جمهوریخواه بسیار قابل تأمل است. بلینکن در بخشی از اظهارات خود در پاسخ به تد کروز میگوید: «علت این مسئله آن است که آنها (جمهوری اسلامی ایران) مصمم هستند که این کار را انجام دهند.» اخیرا شبکه الجزیره در گزارشی اعلام کرد: «آقای رئیسی در زمانی که ایران تحت تحریمهای آمریکا بود و در مقطعی که واشنگتن اجرای تحریمها علیه ایران را شدیدتر کرد، رئیسجمهور شد. تولید نفت ایران در دوره رئیسی و تحت شدیدترین تحریمهای غرب رشد ۶۰ درصدی داشت.»
دیپلماسی فعال و عزتمندانه، یکی از ویژگیهای بارز دولت سیزدهم بود. شهید آیتالله رئیسی در ۳۴ ماه ریاست جمهوری، طی ۲۸ سفر به ۲۳ کشور مختلف رفته و با سران و مقامات آنها دیدار کرد. کنار رفتن دستاندازها و موانعی از جمله برجام و «افایتیاف»، عضویت رسمی ایران در سازمان همکاریهای اقتصادی شانگهای، عضویت رسمی ایران در گروه بریکس، آزادسازی بخشی از پولهای بلوکهشده ایران، امضای موافقتنامه تجارت آزاد میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، راهاندازی کریدور شمال- جنوب، تعامل عزتمندانه با کشورهای جهان و تحول در دیپلماسی منطقهای و گسترش روابط با کشورهای همسایه و...تنها بخشی از کارنامه موفق دولت رئیسی در سیاست خارجی است.
متاسفانه در دولت یازدهم و دوازدهم حتی آب خوردن مردم نیز به تحریمها و اخم و لبخند دشمن گره خورد. این رویکرد تأملبرانگیز و البته تأسف برانگیز ضمن تشویق دشمن به تشدید گستاخی و فشار، مردم را نیز گلایهمند و آزرده خاطر کرد. کار به جایی رسید که در مناطقی از جمله غیزانیه در خوزستان، مردم با مشکلات زیادی در حوزه تأمین آب مواجه شدند و دشمن از آن سوءاستفاده کرد.
اما در دولت سیزدهم با اینکه تحریمهای ظالمانه کنار نرفت، پروژههای عظیم آبرسانی در خوزستان و کردستان و همدان و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط کشور به بهرهبرداری رسید و آبرسانی به ۵هزار روستا به مرحله اجرا درآمد.
یکی از ویژگیهای شهید رئیسی، مردمی بودن وی بود. شهید رئیسی در ۳۴ ماه ریاست جمهوری ۴۷ سفر استانی انجام داد. سفرهای استانی رئیسجمهور شهید، منشأ خدمات و برکات زیادی بود. بر همین اساس بود که رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای خود با اعضای هیئت دولت یکی از محاسن دولت سیزدهم را ارتباط رودررو و نزدیک با مردم در سفرهای استانی عنوان کردند.
اهتمام دولت شهید رئیسی در ساخت مسکن، از دیگر ویژگیهای مثبت دولت سیزدهم بود. آمارهای وزارت راه و شهرسازی حاکی از آن است که با گذشت ۲ سال و ۷ ماه از عمر نهضت ملی مسکن، کلنگ احداث ۲ میلیون و ۶۵۳ هزار مسکن به زمین خورده است.
ناگفته نماند که اگر در ۸ سال دوره فعالیت دولت مدعی تدبیر و امید، بیعملی و ترک فعل رخ نداده و بازار مسکن ساماندهی شده و برای مردم مسکن ساخته میشد، بیشک امروز شاهد کاهش قدرت خرید مسکن عموم مردم جامعه نبودیم که کام بسیاری از مستأجران را تلخ کند. اگر نگاهی به میانگین قیمت مسکن در طول دوره فعالیت دولت یازدهم و دوازدهم بیندازیم باید بگوییم قیمت مسکن در کلانشهر تهران به طور میانگین از متری ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به متری ۳۲میلیون تومان رسید و این یعنی رشد ۱۰۰۰ درصدی قیمت!
بر اساس گزارشهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی، نرخ تورم در تابستان ۱۴۰۰ و در پایان دولت دوازدهم به حدود ۶۰ درصد رسید. نکته تأمل برانگیز اینجاست که خرداد ۱۴۰۱ و در شرایطی که هنوز یکسال هم از روی کارآمدن دولت رئیسی سپری نشده بود، ۶۱ نفر از مدیران منتسب به طیف مدعی اصلاحات در نامهای سرگشاده درباره سیاستهای اقتصادی دولت سیزدهم هشدار دادند که تورم سهرقمی در راه اقتصاد ایران است.
روزها و هفتهها و ماهها گذشت. گزارش مرکز آمار از تورم اردیبهشت ۱۴۰۳ نشان میدهد تورم سالانه به ۳۷ درصد کاهش یافت که کمترین رقم از ابتدای سال ۱۴۰۰ تاکنون به شمار میرود.
دولت شهید رئیسی موفق شد حجم بزرگی از بدهیها و تعهدات دولت یازدهم و دوازدهم را نیز تسویه کند. چندی پیش سخنگوی دولت گفت: «در مجموع قریب به ۶۰۰ هزار میلیارد تومان از بدهیهای دولت یازدهم و دوازدهم توسط دولت سیزدهم تسویه شده است.»
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، مردم از رئیس دولت چهاردهم انتظار دارند تا با ادامه این مسیر، ضمن استمرار موفقیتها، کارهای نیمهتمام دولت قبل را به سرانجام برساند. شرایط به گونهای است که دیگر نمیتوان به عقب برگشت و باید با اهتمام ویژه به شعار
«ما میتوانیم»، موفقیتهای بزرگی را رقم زد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 روز پس از پایان جنگ غزه
✍️ جمیله کدیور
از همان هفته های نخست حمله اسرائیل به غزه و در شرایطی که جنگ رو به گسترش بود، بحث پیرامون دوران پسا جنگ غزه از سوی طرف های درگیر، از جمله اسرائیل و آمریکا مطرح وهر از چندی طرحی برای «روز پس از جنگ» اعلام می شد. در حالی که برقراری آتشبس بین رژیم صهیونیستی و حماس بعد از چندین دور گفتگو، هنوز در هالهای از ابهام و در افق محال قرار دارد، ارائه این طرح ها تا امروز که ۹ماه از طوفان الاقصی و در پی آن حمله اسرائیل به غزه می گذرد، ادامه دارد و شدت گرفته است. وجه مشترک این طرح ها نگاهی از بالا به پایین، قیم مآبانه و استعمارگونه نسبت به فلسطین و فلسطینی ها ست. به تعبیر صبری صیدام، عضو کمیته مرکزی فتح، آمریکا همیشه این ذهنیت استعمارگرایانه را دارد که میگویند: «ما برای رهبری شما تصمیم میگیریم، این ما هستیم که اساساً استراتژی شما را طراحی میکنیم، به شما میگوییم چگونه زندگی کنید، به شما میگوییم چگونه نفس بکشید و به شما میگوییم چگونه سرزمین خود را اداره کنید...».
به رغم اظهارات متنوع دولتمردان آمریکایی، اعم از رئیس جمهوری و وزیر خارجه و نماینده رئیس جمهوری در منطقه و دیگران، روشن ترین برنامه آمریکا برای غزه پس از جنگ را می توان در طرح سه مرحله ای ۳۱مه ۲۰۲۴بایدن و در پی آن قطعنامه پیشنهادی آمریکا در شورای امنیت که در تاریخ ۱۰ژوئن ۲۰۲۴تصویب شد، مشاهده کرد. همه اظهارات و پیشنهادهای مقامات آمریکایی و قطعنامه مصوب، مخالف با تداوم اداره غزه توسط حماس و مجاز نبودن حماس برای تصمیم گیری پیرامون سرنوشت و آینده غزه بوده است.
درخواست از جامعه بین الملل برای بازسازی نوار غزه و بازگشایی گذرگاههای منتهی به این باریکه با هدف ارسال کمکهای بشردوستانه، ضرورت عقب نشینی اسرائیل از مناطق پرجمعیت غزه و بازگشت آوارگان فلسطینی مطابق مراحل مصوب پیشنهادی، تضمین امنیت اسرائیل، ادغام مدیریت غزه و کرانه باختری توسط تشکیلات خودگردان فلسطین در دوره انتقالی بعد از جنگ، از سرگیری مذاکرات میان تل آویو و سازمان آزادی بخش فلسطین، ممنوعیت انجام اقدامات یکجانبه ازجمله توسعه شهرک سازی، حفظ وضع موجود در مسجد الاقصی، عادی سازی روابط میان عربستان و کشورهای عربی دیگر با اسرائیل و حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطین بر اساس مرزهای ژوئن ۱۹۶۷از موضوعاتی بوده که مورد تاکید آمریکا واقع شده است. هرچند در رابطه با مورد آخر، نحوه تشکیل کشور مستقل فلسطین مطرح نشده و پیش از این آمریکا در۱۸آوریل ۲۰۲۴(۳۱فروردین) قطعنامه شورای امنیت را که خواستار عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل میشد، وتو کرده بود. آمریکا در صدد است تا تشکیلات خودگردان فلسطین را برای اداره غزه پساجنگ احیا و اصلاح کند. همچنین با آموزش نیروهای امنیتی تشکیلات بازسازی شده خودگردان فلسطینی، راه را برای ایفای نقش و حکومت این تشکیلات در غزه (مشابه کرانه باختری) هموار سازد. به این ترتیب از نظرمقامات آمریکایی تشکیلات احیاشده خودگردان فلسطین باید بخشی از راه حل بلندمدت پسا جنگ غزه باشد؛ موضوعی که مورد قبول بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیست.
طرف دیگر این پازل پیچ در پیچ اسرائیل است. از همان روزهای نخست، مقامات سیاسی و نظامی-امنیتی اسرائیل پیرامون دوران پسا حنگ غزه برنامه هایی مطرح کردند. شواهد حاکی از آن است که رویکرد غالب در اسرائیل این است که کشورهای عربی و جامعه بین المللی هزینه بازسازی غزه را بپردازند و مردم محلی در غزه آن را بطور محدود و کنترل شده اداره کنند.
مقامات امنیتی ایده حکومت توسط فلسطینیان محلی غزه و قدرت دادن به سران قبیلههای محلی را حدودا از ژانویه ۲۰۲۴مطرح کردند.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل حکومت گروههای غیروابسته به حماس یا تشکیلات خودگردان بر غزه را بیان کرده و گفته اجازه نخواهد داد تشکیلات خودگردان فلسطین برای اداره غزه بازگردد. نتانیاهو همچنین اعلام کرده که امور مدنی در غزه توسط «مقامات محلی» که «تجربه اداری» دارند و با «کشورها یا نهادهای حامی تروریسم» مرتبط نیستند، ترجیحا با همکاری کشورهای عربی، اداره خواهد شد. او با تکرار این موضع، گفته آماده ایجاد یک کشور فلسطینی در غزه نیست و حاضر نیست آن را به تشکیلات خودگردان بسپارد. خلع سلاح پایدارغزه و از بین بردن تفکرات حماس در مدارس و مساجد از نکات دیگر طرح نتانیاهو برای غزه پس از جتگ است.
تزاچی هانگبی، مشاور امنیت ملی اسرائیل هم در کنفرانس امنیتی هرتزلیا با تاکید بر «رهبری از بالا به پایین» از «گروهی از کشورهای عربی میانه رو، همراه با ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل»، یاد کرده که آنها در ترکیب با «رهبری محلی فلسطین»، «حرکت به سمت ایجاد جایگزینی برای حماس» را مدیریت خواهند کرد.
یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، دیگر مقام صهیونیست است که در مقاطع مختلف طرح هایی برای اداره غزه پس از جنگ ارائه کرده است. او در همان ماه های نخست، کنترل غزه توسط فلسطینیهای محلی وابسته به تشکیلات خودگردان فلسطینی را قابل تحملترین و کم ضررترین گزینه در قیاس با سایر گزینه های پسا جنگ غزه برای اسرائیل اعلام کرد. گالانت در پیشنهاد دیگری گفت که ماجد فرج، رئیس دستگاه اطلاعات تشکیلات خودگردان فلسطین، با کمک چهره هایی که اعضای جنبش حماس در آن حضور ندارند، پس از پایان جنگ به طور موقت اداره نوار غزه را بر عهده بگیرد. اوهم تاکید کرده که بعد از پایان جنگ حماس دیگر بر غزه مسلط نخواهد بود. امنیت کلی، از جمله بررسی تمامی کالاهای ورودی و خروجی، با اسرائیل خواهد بود. ائتلافی بینالمللی، به رهبری آمریکا و حضور شرکای منطقهای و اروپایی، مسئول بازسازی غزه خواهد شد و حاکمیت محدود فلسطینی نیز به این شرط که اقدامات خصمانه یا تهدیدی برای کشور اسرائیل وجود نداشته باشد، برقرار میشود.
آخرین طرح پیشنهاد شده توسط گالانت، مبتنی بر تقسیم غزه به ۲۴منطقه اداری برای دوره پساجنگ این باریکه، تشکیل کمیته ویژهای برای نظارت بر اجرا به ریاست آمریکا و کشورهای عربی میانه رو است. یک نیروی بینالمللی متشکل از سربازانی از مصر، اردن، امارات و مراکش مسئولیت امنیت در نوار غزه را بر عهده خواهند داشت و سربازان آمریکایی مسئول جنبه لجستیکی، فرماندهی و کنترل خواهند بود و به تدریج، یک نیروی فلسطینی پس از گذراندن آموزشهای ویژه آمریکا مسئولیت امنیت محلی در این باریکه را بر عهده خواهد گرفت. این طرح به صورت مرحلهای از شمال نوار غزه شروع میشود و تا جایی که شرایط اجازه دهد به سمت جنوب حرکت میکند.
طرح دیگر اسرائیل که از سوی گروههای غیررسمی افسران بازنشسته، مراکز تحقیقاتی، دانشگاهیان، سیاستمداران و فرماندهان ارتش اعلمن شده، طرح تقسیم غزه به مناطق امن جداگانه یا «مناطق شبیه به جزایر حبابگونه» است که مورد استقبال ارتش و دولت اسرائیل قرار گرفته است. در این طرح، فلسطینیهای غیرنظامی که ارتباطی با حماس ندارند، در این مناطق بهصورت موقت مستقر خواهند شد «تا ارتش اسرائیل غزه را از حماس پاکسازی کند.» و نهایتا «ائتلافی از آمریکا و کشورهای عربی مدیریت را برعهده خواهند گرفت .»
برخی از اعضای حزب «لیکود» هم از طرحی حمایت کرده اند که با تمرکز بر «امنیت» اسرائیل، غزه را به دو بخش تقسیم میکند، با دو گذرگاه که از شرق به غرب امتداد دارند و به ارتش اجازه میدهند که در صورت نیاز حمله کنند.
بعضی از راستگرایان افراطی کابینه نتانیاهو هم گفتهاند که باید فلسطینیها را تشویق به ترک نوار غزه و زندگی در تبعید کرد و شهرکهای یهودینشین را هم مجددا راه انداخت.
به این ترتیب، در حالی که گفتمان غالب مقامات اسرائیلی این است که سران قبایل و عشایر و طرفهای فلسطینی محلی عهده دار محدود أمور غزه و همکاری با اسرائیل باشند، چهره های مورد نظر از قبایل و عشایر غزه به طرح تل آویو برای اداره غزه پس از جنگ، پاسخ منفی دادهاند و ضمن حمایت از مقاومت فلسطین، تاکید کرده اند که آنها جایگزین شدن هر گروه یا حزب سیاسی به جای حماس برای اداره نوار غزه را نمی پذیرند.
حماس هم در بیانیه ای اعلام کرد که «سرنوشت مردم فلسطین و آینده نوار غزه بعد از شکست تجاوزات جنایتکارانه صهیونیستها، روشن میشود و این مردم فلسطین هستند که برای سرنوشت خود تصمیم میگیرند نه هیچ طرف دیگر... مردم فلسطین به هیچ طرفی اجازه دخالت در امور خود را نخواهند داد و مقاومت شجاعانه آنها، دست اشغالگرانی که میخواهند در سرنوشت و آینده مردم ما مداخله کنند را قطع خواهند کرد.» اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس هم در سخنانی درباره توطئههای آمریکایی- صهیونیستی علیه غزه در دوره بعد از جنگ، گفت: «همه طرحها و نظرها درباره روز بعد از جنگ باید صرفاً فلسطینی باشد و هیچ طرف بیگانه حق دخالت در آن را ندارد.» محمود مرداوی از رهبران حماس هم تاکید کرد که «اجازه حضور ارتش رژیم اشغالگر در غزه پس از جنگ را نخواهیم داد و این مردم ما هستند که سرنوشت روز بعد از جنگ غزه را بدون هیچ دخالت خارجی تعیین خواهند کرد .»
محمد اشتیه، نخستوزیر تشکیلات خودگردان فلسطینی هم گفت که هر توافقی که در نهایت حاصل شود باید حاوی «راهحلی سیاسی برای تمامی فلسطین» باشد و نه فقط غزه. او گفته که«اسرائیل میخواهد غزه را در بعد سیاسی از کرانه غربی جدا کند... اسرائیل در صدد است که ادارهای مدنی ایجاد کند که تحت نظر ارتش اشغالگر اسرائیل کار خواهد کرد ....»
با توجه به طرح های آمریکا و اسرائیل برای فردای پایان جنگ غزه، آنچه مبرهن است، بی توجهی به أراده و خواست مردم فلسطین برای شکل دادن به سرنوشت خود در روز پس از إتمام جنگ است. آینده ای که طرح های پیشنهادی مرتبط با آن، به شکل های مختلف با تمرکز بر امنیت و منافع اسرائیل و غیبت طرف فلسطینی ترسیم شده، معلوم نیست از وضعیت فعلی جنگ شرایط بهتری را برای فلسطینیان رقم بزند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 یقه شما در دست ماست
✍️ محمدصادق جنانصفت
ایرانیان ارجمند دیروز دو گروه بزرگ شدند؛ گروهی چشم بر کاستیها و ناراستیهای دولتها بستند و با آرزوی بهتر شدن روزگار این مرزوبوم دارایی رای خود را نقد کرده و به صندوقهای رای ریختند. گروه دیگری اما نتوانستند این همه کاستیوکجی را نادیده بگیرند و دارایی خود را برای روزهای دیگر نگه داشتند. امروز و با شمارش رایهای به صندوق ریخته شده نشان داده خواهد شد سهم هر گروه از دو گروه یادشده چقدر است و نیز آشکار میشود که مسعود پزشکیان یا سعید جلیلی سکان اداره نهاد دولت را دردست گرفتهاند.
با این همه اما هرکس که خود را آماده ورود به کاخ ریاستجمهوری کرده است نیک میداند و اگر نمیداند باید بداند یقهاش در دست همه ایرانیان است و همه ایرانیان حق دارند از او و همراهانش بخواهند به آنچه در گفتارهای مبارزاتی بر زبان آوردند وفادار باشند. شهروندان ایرانی همانند همه شهروندان دیگر در سرزمینهای دموکراتیک میخواهند رییس دولت چهاردهم هرکس که باشد برای آزادی سلبی و آزادی ایجابی آنها راه را باز کند و هر نیروی سیاسی را که میخواهد راه آزادی را ببندد سرجایش بنشاند. اگر رییس دولت چهاردهم همین معنا را درک و به آن باور پیدا کند ایرانیان همیشه میتوانند راه خود را بیابند و از دیگر شهروندان جهانی عقب نمانند. تاریخ طویل ایران با فراز و فرودهای بهتآورش نشان میدهد ایرانیان از نظر داشتن هوش و کار کردن چیزی از دیگران کم ندارند و اگر سدی بر سر راهشان نباشد که نیرویشان را بگیرد، میتوانند در یک دوره میانمدت با استفاده از نیروی هوش و میل به پیشرفتشان کاستیهای این دوران را پشت سر بگذارند.
اعضای دولت چهاردهم از سر تا میانه باید بدانند شهروندان ایرانی- چه آنهایی که رای دادند و چه آنهایی که رای ندادند- به امید روزهای بهتر برای خود و خانواده و آینده فرزندان و آینده این کشور چنین کردند و با توجه به نیروی سترگ روشناییساز و پیش برنده فن و دانش جهانی هر رفتار و گفتار آنها را زیر ذرهبین دارند و با حرفها و گفتههایشان در زمان مبارزه انتخابات مقایسه خواهند کرد. اگر مردانگی و جوانمردی و نیز تعهد انسانی هنور زنده است هرکس که رییس دولت شده باشد باید برای بیرون کشیدن ایران و ایرانیان از روزهای سخت کوشش کند. در غیر این صورت یقه شما در دست شهروندان است و در فردا و فرداهای دیگر پاسخ بدعهدی شما داده خواهد شد.
شهروندان ایرانی را نادیده نگیرید و رفتارهای آنها را با پیشینیان در نظر داشته باشید.
🔻روزنامه اعتماد
📍 تب ۴۰ درجه
✍️ عباس عبدی
اکنون (جمعه) که این یادداشت را مینویسم، رایگیری تازه آغاز شده است. تمامی نظرسنجیها حکایت از پیشتازی دکتر پزشکیان با حداقل ۸درصد اختلاف دارد. نظرسنجیها در دور اول نیز ترتیب نامزدها را با دقت پیشبینی و همه آنها پزشکیان را اول معرفی کرده بودند که چنین هم شد، بنابراین به لحاظ منطقی باید منتظر اعلام نتیجه رسمی بود. در نتیجه اکنون میخواهم به مطلب و موضوع مهم دیگری بپردازم. در سالهای اخیر به ویژه پس از اعتراضات سال ۱۳۹۶ بارها و بارها اعلام میشد که وضعیت جامعه خوب نیست. خوب نبودن وضع هر جامعهای امری غیرطبیعی و خطرناک نیست، بیتوجهی به آن و عدم پذیرش واقعیت خطرناک است. مثل بیمار شدن که اتفاقی معمولی برای همه ما است ولی چون به پزشک مراجعه میکنیم، درمان میشویم. پس اگر در مقام درمان برنیاییم، باید رو به قبله دراز شویم. اعتراضات ۱۳۹۶ در نوع خود اولین علامت بیماری بود. به هر شکلی خاتمه یافت، متاسفانه فوری فراموش شد. همان زمان نیز بحث حق اعتراض مطرح شد و به سرعت فراموش گردید. تا رسیدیم به ماجرای بنزین و اعتراضات آبان ۹۸ که ابعاد بزرگی داشت. هنوز در شوک آن بودیم که ماجرای هواپیمای اوکراینی و سپس ترور سردار سلیمانی و درگیری محدود با امریکا و تشییع جنازه گسترده سردار پیش آمد و گویی آب سردی بود که بر همه آتشهای مانده در زیر خاکستر گذشته ریخته شد و نوعی خوشخیالی را ایجاد کرد. کاهش شدید مشارکت در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۸ نشان داد که این آتش همچنان روشن است، ولی چون با کرونا تقارن شد فوری آن را به کرونا ربط دادند و نوعی خوشخیالی تخدیری را دامن زدند. در دو سالی که درگیر کرونا بودیم، همان زمان هم نوشتم که کرونا اعتراضات را عقب انداخت، پس طبعا اتفاق جدیدی رخ نمیداد. انتخابات ۱۴۰۰ که شد، مشارکت آن بسیار پایین بود، ولی از فرط خوشحالی یکدستسازی متوجه عمق ماجرا نشدند یا نخواستند بشوند. گمان کردند حالا که یکدست شدیم، کشور را درست میکنیم و مردم راضی خواهند شد. کاری نبود که علیه روحانی نکردند، متوجه نبودند که او بیش از آنکه حسن روحانی باشد..
رییسجمهور این نظام بود و چهل سال در بالاترین سطوح آن نقش مدیریتی داشته است و اقدامات ایضایی علیه او در درجه اول علیه خودشان و نظام است. مصداق این گزاره مشهور سعدی شدند که «یکی بر سر شاخ بُن میبرید» حماقت بیحد و کرانهای را به نمایش گذاشتند تا خودشان در مصدر کار قرار گیرند. غافل از اینکه یک سال بعد در ۱۴۰۱ هر چه رشته بودند، پنبه شد و بزرگترین بحران سیاسی پس از انقلاب، حتی بزرگتر از اقدامات مجاهدین خلق در کشور رخ داد. به علل روشنی پس از سه ماه آن بحران در ظاهر فروکش کرد ولی در بطن جامعه رسوب نمود. طرفداران وضع موجود برای ارضای خود اقدامات نمایشی را افزایش دادند، راهپیماییهای به ظاهر دینی و این نمایشهای مذهبی را مرهمی بر زخم التیام نیافته خود میدانستند. انتخابات اسفند ۱۴۰۲ آخرین ضربه بود. ساختار برآمده از انقلابی که براساس حمایت قاطع مردم شکل گرفته بود، کارش به جایی رسیده که در پایتخت کشور، مشارکت انتخاباتی حول و حوش ۱۰درصد و کمتر باشد!! دوباره و پس از سقوط بالگرد، به تشییع جنازههایی دل خوش کردند که فاقد معنای سیاسی بود. همان زمان از مردم پرسیدند که در آیا در انتخابات شرکت میکنید که ارقام مشارکت بالای ۵۵درصد بود. گرچه تذکر داده شد که به این پاسخها دل خوش نباشید، چون به سرعت وضعیت جامعه عادی خواهد شد. رسیدیم به انتخابات ۸ تیر، این بار ماجرا تفاوت کرد، رقابتی حداقلی را شکل دادند، اغلب نیروهای سیاسی پا به میدان گذاشتند. نتیجه چه شد؟ مشارکت ۴۰درصدی آن هم با پیروزی نامزد منتقد وضع موجود. دیگر راهی برای توجیه نمانده است. برای اولینبار در بالاترین سطوح سیاسی به این مساله اشاره شد و آن را نیازمند بررسی و مطالعه دانستند که به نظر من فوریت هم دارد.
اکنون مشارکت ۴۰درصدی در جامعه ایران را میتوان تعبیری از تب ۴۰ درجه دانست. تا حالا هم با پاشویه و قدری دستکاری در دماسنج و نیز با خوشخیالی گفته میشد که انشاءالله گربه است و تبی وجود ندارد. دیگر راهی برای لاپوشانی و نادیده گرفتن این واقعیت روشن وجود ندارد. رتبه اول انتخابات به مجموعهای تعلق گرفت که در انتخابات مشارکت نکردند. کلیت پیام آنان روشن بود. انتخابات را در قالب گذشته راهگشا نمیدانند. این پیام خطرناکی برای آینده جامعه ایران و حکومت است. به علاوه اکثریت آنان هم که آمدند معترض هستند و اگر صدای اعتراض آنان شنیده یا از طریق انتخابات عملی نشود، این راه تا اطلاع ثانوی بسته خواهد شد. در واقع نیمی از این ۴۰درصد نیز منتقد جدی وضع موجود هستند. با ۲۰درصد باقیمانده کاری نمیتوان کرد. آنان هم به سرعت منتقد شدند، به ویژه اینکه همین ۲۰درصد منتقد نیز در گذشته از وضع موجود طرفداری میکردند.
بنابراین تب ۴۰ درجه کنونی، فرصتی عالی برای اصلاح امور است. در تب ۴۰ درجه نمیتوان زندگی کرد. جامعه دچار تشنج خواهد شد. از تغییر اوضاع استقبال کنید. قدری از این تب در دور دوم کم خواهد شد، ولی ریشه عفونت و تب را باید شناخت و درمان کرد. نگاه مردم به انتخابات قابل اصلاح است، به شرطی که روند امور تغییر کند. پس از دور اول و در هفته گذشته از مردم پرسیده شد که؛ چرا در دور اول انتخابات شرکت نکردید؟ پاسخهای متنوعی دادند. بیشترین مردم با حدود ۲۵درصد به این گزینه اشاره کردهاند که «احساس کردم هیچ کدام توان بهتر کردن اوضاع را ندارند.» پس باید اوضاع را بهبود بخشید. بهبود امور فقط ناشی از تواناییهای فردی نیست، بلکه مساله اصلی رویکردهایی است که ساختار باید اصلاح آنها را در دستور کار قرار دهد. در یک کلام، بازگشت به زندگی و بازگشت به مردم، راهحل واقعی است. در این باره خواهم نوشت.
🔻روزنامه شرق
📍 در- ایران- بودن
✍️ احمد غلامی
شاید تقلیلگرایانه باشد که ایدۀ «دازاین» هایدگر در- جهان- بودن را اینگونه صورتبندی کرد: در- ایران- بودن. اما این صورتبندی سخت به کار میآید، چراکه در ایران بودن، حقیقت و واقعیتی نهفته است که در بحرانهای سیاسی میتواند برای مردم راهگشا باشد. در این وضعیت است که مردم قادرند جهت سیاسی خود را پیدا کنند. جهتیابیای که وابسته به جغرافیا است. به گفتۀ ژیل دلوز «اندیشه بر محورها و جهتیابیها حرکت میکند و پیش از آنکه تاریخ داشته باشد صاحب جغرافیاست». خارج از جغرافیا و اندیشیدن و راهحل دادن دربارۀ آن جغرافیا اگر کاری نشدنی نباشد کار سختی است. سختتر از آن، کار مردمی است که بخواهند در جغرافیای خود کورمالکورمال جهتشان را پیدا کنند، آنهم بدون راهنما یا بلد راه. چراکه اغلب راهنمایان اعتبار خود را از دست دادهاند و در خوشبینانهترین حالت مردم نمیتوانند به راهی که آنان نشان میدهند اعتماد کنند، چون اغراض شخصی نهفته در جهتیابی آنان بویی از خیر عمومینبرده است. دشواری جهتیابی سیاسی در این مسیر همان وضعیتی است که گریبانگیر جامعه کنونی ایران است. مردمی که ناچارند به اتکای عقل خود و تجربه زیستهشان سمت درست را از نادرست تشخیص دهند. روشنگری چیزی نیست جز همین که خودمان بیندیشیم، روشنگری یعنی سهم آزادی و رها نکردن آزادی و واگذار نکردن اندیشه به دیگری که جای ما بیندیشد. این توفیق اجباری اندیشیدن، قسمت مردم ایران شده است؛ چراکه مردم باور عقلانی خودشان را به همه مرجعیتهای سیاسی از دست دادهاند و ناچارند با تکیه بر دانش و تجربه خود جهتیابی کنند. به تعبیر کانت، «من در تاریکی میتوانم خودم را در اتاقی که برایم آشناست جهتیابی کنم، اگر بتوانم فقط یک ابژه را که مکانش را به یاد میآورم لمس کنم. اما روشن است که تنها چیزی که در اینجا به من کمک میکند توانایی تعیین موقعیت اشیا براساس تمایزگذاری سوبژکتیو است؛ چون من بههیچوجه نمیتوانم ابژههایی را ببینم که قرار است موقعیتشان را بیابم؛ و اگر کسی برای شوخی ترتیب ابژهها را بر هم زند، چیزی را که قبلا سمت راست بود سمت چپ بگذارد، بههیچوجه نمیتوانم در چنین اتاقی که دیوارهایش شبیه به هم هستند اشیا را بیابم. اما میتوانم بهسرعت خودم را با احساس محض تمایز بین دو طرفم، یعنی راست و چپ، جهتیابی کنم. این اتفاقی است که وقتی در شب در خیابانهایی آشنا راه میروم که اکنون هیچیک از خانههای آن را نمیشناسم و باید مسیرم را بیابم رخ میدهد». دو نکته مهم در این مثال وجود دارد که میتوان به شکلی انضمامی از آن برای تبیین مفهوم در- ایران- بودن استفاده کرد. جریانهای سیاسی موجود در ایران برای منافع خود بسیاری از مفاهیم سیاسی را دستکاری و جابهجا کرده و آنان را از ریخت انداختهاند. بهگونهای که این تعابیر نهتنها از معنای واقعی خود تهی شده بلکه همچون اشیای جابهجا شده در اتاقی تاریک جهت نادرست را نشان میدهد. ازاینرو است که در رویدادهای سیاسی کنونی ازجمله انتخابات، مردم خود باید راهگشایی کنند. چندان اعتمادی به جریانها و چهرههای سیاسی که تا دیروز نقش قطبنما یا بلد راه را داشتهاند، ندارند. دشواری دیگر مردم این خانه این است که کسانی در خارج از این خانه نشانی مقصد و مقصود را میدهند. آنان فرض در-جهان-بودن را مطابق در- ایران- بودن میگذارند و از این رهگذر درصددند بلد راه باشند. اما در دهههای گذشته با فرازوفرودهای بسیار روزگار و حوادث بیشمار سیاسی مردم خود یاد گرفتهاند راهشان را چگونه به مدد عقل بازیابند. آنان دیگر توصیهپذیر نیستند، بهندرت تهییج میشوند و این اتفاق بزرگی است که رخ داده و دست تهییجکنندگان را از این بازی وسوسهانگیز که برای منافع خود از هر ترفندی استفاده میکردند کوتاه کرده است. ما اینک با مردم واقعی ایران روبهرو هستیم که در خانه خودشان درصددند راهشان را به یاری یکدیگر بیابند: جهتیابی در اندیشه، کاری جمعی است نه فردی. تنزل آرای اصولگرایان در دور اول انتخابات ۱۴۰۳ نسبت به سال ۱۴۰۰ نشان میدهد تودهای که همواره از اصولگرایان حمایت میکردند باورشان را به آنان از دست دادهاند. آن عده که از این رأی سازمانی به هر دلیلی خارج شدهاند به خیل مردمی پیوستهاند که آزادند به دیگری رأی بدهند یا به هر دلیلی رأی ندهند.
پس دور از انتظار نیست که مردم راه خود را پیدا کنند و در غیاب دموکراسی به معنای حداکثریاش خودشان برای کشورشان تصمیم بگیرند. اینک میتوان گفت رأی به مسعود پزشکیان رأی به اصلاحطلبان نیست و حتی رأی به خود او نیز نیست. این آرا، آرای مردمی است که در- ایران- بودن را با تمام وجود احساس کرده و از آینده پیشرو چنان بیمناکاند که علیرغم نارضایتی از هر کار سیاسی این بار با باوری عقلانی دست به کنش سیاسی زدهاند. این اقدام مهمی برای جامعه است؛ جامعهای که دیگر تن به هر شعاری نمیدهد و دیرباور شده است. این جامعه به دشواری به سوی فاشیسم میرود؛ چراکه تضارب آرا در آن چنان چشمگیر است که اجازه یکدستسازی ایدئولوژیک را به هیچ جریان سیاسی نمیدهد. اینگونه به نظر میرسد در میان ناامیدیها و سقوط ارزشهای اخلاقی و عدم اعتماد به دیگران، ناگزیر جامعهای دیگر در حال تولد است. جامعهای که قادر است احساس خطر کند و بیتوجه به سلایق خود تصمیمات عاقلانه بگیرد. این جامعه با همه ضعفها و معایب خود به این ویژگی قابل اعتنا دست یافته است و تلاش میکند روی پای خود بایستد، خودش فکر کند و نگذارد دیگران بهجای او بیندیشند. آیا جامعه ایران در حال خروج از حقارت است؟
* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «جهتیابی در اندیشه و عمل»، ایمانوئل کانت، گردآوری و ترجمه پریسا شکورزاده، نشر چرخ، استفاده شده است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 ضرورت رونق سرمایهگذاری در تولید
✍️ مسعود دانشمند
تولید مبنای اصلی رشد و توسعه کشورهایی است که امروز از آنها به عنوان کشورهای توسعه یافته و کشورهای ثروتمند یاد می شود. در این بین سرمایه گذاری فاکتور مهمی به شمار می رود. سرمایه گذاری در تولید باید رونق بگیرد. سرمایهگذاری که نباشد، یعنی تولید، رشد اقتصادی و اشتغال نیست. همه این موارد باهم است.
زمانی که سرمایهگذاری نداریم، اشتغال هم نخواهیم داشت. به دنبال آن میزان تولید پایین میآید و در نتیجه نرخ رشد هم کاهش پیدا میکند. براین اساس هنگامی که نرخ اشتغال و رشد اقتصادی را نگاه میکنید، حاکی از عدم سرمایهگذاری در کشور است. اگر پول وارد کشور شود و با برنامه باشد، مشکلات را درمان میکند. اگر بیبرنامه باشد مثل پولهای قبلی بیتأثیر خواهد ماند. ما باید مشخص کنیم که کدام بخش صنایع قرار است این پول را بگیرد.
ما باید بتوانیم ظرفیت کارخانهها را پر کنیم تا با افزایش تولید اثری بر روی قیمت کالاها گذاشته شود. واردکردن شوک به بازارها گرفتاری ایجاد میکند. ما باید با یک شیب ملایم قیمت ارز را مدیریت کنیم تا به مرور و بدون شوک ارزان شود. این اتفاق اگر رخ دهد مقاومتهای بازارها نیز شکسته میشود.
اقتصاد کشور باید به گونه ای روشن و شفاف باشد یعنی صادر کننده و وارد کننده و حتی مردم دورنمای روشنی از قیمتها، وضعیت تعادلی در بازار داشته باشند درغیر این صورت وجود هر گونه غیر شفافیت و پیچیدگی ها در امر تجارت خارجی مانع بهبود وضعیت اقتصادی و به تبع آن کسب و کار مردم می شود. رونق تجارت خارجی موضوع بسیار مهمی است که باید در دستور کار دولت چهاردهم قرار بگیرد. این موضوع بدین جهت حائز اهمیت است تا زمانی که تجارت خارجی رونق نگیرد شاهد رونق گرفتن کار و کاسبی و ایجاد اشتغال در کشور نخواهیم بود.
رشد اقتصادی پایدار بر مبنای تولید ملی شکل میگیرد به این معنا که بتوانیم کالایی را تولید کنیم که در بازار جهانی قیمت مناسب داشته باشد و آن را با سود قابل توجهی به فروش برسانیم و بازار هم برای کالا مورد نظر تا ۱۰ سال آینده قابل پیشبینی باشد. به طور کلی سرمایه گذاری در اقتصاد یک شرط مهم برای توسعه اقتصاد و رشد تولید است.برای اینکه کشوری توسعه یافته شوید، نیازمند سرمایه گذاری در بخش های مختلف اقتصاد هستید، چرا که بدون سرمایه گذاری رشد و توسعه ای در اقتصاد اتفاق نمی افتد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست