🔻روزنامه تعادل
📍 سرنوشت برجام در دولت پزشکیان
✍️ محسن جلیلوند
یکی از بحثهای مهم و بنیادین در ایام انتخابات ریاستجمهوری، گفتمانی بود که دوطرف در حوزه سیاست خارجی مطرح میکردند. یک طرف از تنشزدایی، تعامل، مدارا و گفتوگو با همه کشورها صحبت میکرد و معتقد است جدا از ۲۰۰ کشور جهانی باید با قدرتهای جهانی شامل امریکا و ۳ کشور اروپایی هم صحبت کرد. طرف دیگر اما با کلیدواژههایی متضاد با گفتمان اصلاحات اهداف متفاوتی را جستوجو میکند. مردم نهایتا به گفتمانی رای دادند که به دنبال تعامل و مذاکره است. بنابراین میتوان پیشبینی کرد که سیاستهای متفاوتی در حوزه سیاست خارجی در دوران تازه در پیش گرفته شود. اما در عین حال باید توجه داشت، سیاستهای کلان حوزه دیپلماسی ایران در نهادهایی فراتر از دولت و شورای عالی امنیت ملی کشور و تایید رهبر انقلاب تعیین میشود. بنابراین دولتها به تنهایی در ترسیم مسیر ایران در این بخش اثرگذار نبوده و نیستند. در واقع دولتها تاثیرگذار هستند اما تعیینکننده نیستند. سیاستهای کلان دیپلماسی ایران در نهادهای بالادستی تعیین میشود و دولت اجراکننده این سیاستهای کلان است، اما این به معنای فاقد اثر بودن دولتها نیست. با توجه به آرایی که مردم به دولت پزشکیان دادهاند، به گمانم دولت جدید دست بازتری در حوزه سیاست خارجی و بحث مذاکرات خواهد داشت. البته همه اینها منوط به انتخاب تیمی فعال در کابینه است. معتقدم یکی از راهبردهای جدید که نظام به آن روی آورده است، استفاده از ظرفیتهای مشارکت و حضور مردم برای بهبود شاخصهای ارتباطی در این بخش است. در واقع سیستم به دنبال باز کردن گلوگاههایی است که قبلا در زمان دولت قبل به هر دلیلی بسته شده بود. البته مردم باید بدانند که این تغییرات با شتاب بالایی انجام میشود، بلکه تغییرات با شیب ملایمی صورت میگیرد. ایران امروز به بازدارندگی استراتژیک رسیده و از این طریق به دنبال ایجاد ارزش افزودههای بیشتر است. درواقع نظام قرار است تاکتیکهای تازهای در مواجهه با غرب در پیش بگیرد. جریان اصلاحات اساس گفتمان خود را بر تعامل و توسعه مناسبات با همه جهان قرار داده است.
این درحالی است که سعید جلیلی و گفتمان رادیکال جناح راست معتقد بود که کشورهای بسیاری در جهان وجود دارند و ایران نیاز ندارد با امریکا و ۳ کشور اروپایی گفتوگو و مذاکرهای داشته باشد!!! خوب است نگاهی به برخی اعداد و ارقام اقتصادی این کشورها داشته باشیم؛ GDP کشورهایی چون چین، آلمان، فرانسه و ژاپن معادل GDP امریکاست. ضمن اینکه توجه کنید که این ۴ کشور توانایی اقتصادی بالایی دارند. از سوی دیگر GDP۹۷ کشور در جهان معادل درآمد تنها ۳ شرکت امریکاست! وقتی آقای جلیلی میگوید، باید با۲۰۰ کشور مذاکره شود، باید به این اعداد و ارقام هم توجه داشته باشد. در مناظرهها، اصولگرایان از مناسبات ایران با سریلانکا صحبت کردند؛ هرچند ارتباط با سریلانکا خوب است، اما توجه داشته باشید ما به این کشور نفت فروختیم و در ازایش چای دریافت کردیم. داریوش بزرگ هزاران سال قبل، پول ایرانی را درست کرد تا ایرانیان دیگر تهاتر را کنار بگذارند و در ازای خدمات و محصولات خود پول دریافت کنند. نباید به عقب بازگردیم و تهاتر را در پیش بگیریم. ما باید به صحنه اقتصاد جهانی بازگردیم و دولتی میتواند این ضرورت را تحقق بخشد که تعامل را در دستور کار داشته باشد. اصلاحطلبان به دنبال موازنه مثبت در عرصه سیاست خارجی هستند. این رویکرد درستی است، ما باید با همه کشورهای جهان تعامل کنیم و مراوده اقتصادی داشته باشیم. چین بزرگترین رقیب امریکاست اما در عین حال بزرگترین شریک استراتژیک امریکا هم محسوب میشود. روسیه از جنگ جهانی دوم به این سو، با امریکا رقابت دارد اما هرگز سفارتخانه خود را در این کشور تعطیل نکرده است.
دیپلماسی و اساس رفتار سیاسی در عرصه جهانی، چند وجهی است و کشورها نمی توانند با یک دیدگاه وارد روابط بینالملل شوند. باید واقعیتهای جهانی را درک کرد و مبتنی بر آن پیش رفت. با این توضیحات معتقدم مذاکرات ایران و امریکا در گرو انتخابات آینده امریکاست. اگر ترامپ بیاید دشواریهای فزایندهای شکل میگیرد و اگر بایدن روی کار بیاید شرایط متفاوتی ممکن است ایجاد شود. بهطور کلی میتوان اطمینان داشت که با انتخاب پزشکیان ایران وارد فاز مذاکره و تعامل جدی میشود تا راهی برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی گشوده شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چالش رشد ۸درصدی
✍️ دکتر وحید محمودی
هدفگذاری برای تحقق رشد اقتصادی ۸درصدی درحالی در همه برنامههای توسعه چهارم، پنجم، ششم و هفتم توسعه گنجانده شده که ایران هیچگاه امکان رسیدن به این هدف را پیدا نکرده است.
سوالی که اینجا قابل طرح است، چرایی اصرار دولتها به تعهد چنین سطحی از رشد اقتصادی در برنامههای بلندمدت است. زمانیکه برنامه چهارم توسعه در حال تدوین بود، مجموعهای از اهداف کیفی و کمی برای برنامه تعریف شد.
برای مثال هدف برنامه این بود که نرخ فقر یعنی درصد افراد یا خانوارهای زیر خط فقر مطلق از حدود ۱۸درصد به زیر ۱۰درصد یعنی حدود ۸درصد برسد. نرخ تورم نیز از حدود ۱۱درصد به حدود ۸درصد برسد. نرخ بیکاری نیز از حدود ۱۱درصد به حدود ۸درصد برسد یا شاخصهای پرداخت از جیب بیمار در حوزه سلامت از حدود ۵۰درصد به حدود ۳۰درصد برسد.
این اعداد و درصدها و دیگر هدفگذاریهای برنامه، اعداد یا درصدهای دادهشده بهعنوان متغیرهای برونزا در مدل کلانسنجی برنامه توسعه بودند. وقتی دادهها وارد مدل شد و اجرا شدند، نرخ رشد اقتصادی بهعنوان خروجی (متغیر درونزا) ۸درصد شد. به بیان دیگر، برای دستیابی به اهداف کمی و کیفی برنامه یا به عبارتی تعادلهای سطح خرد و کلان اقتصاد ملی، برنامه نیاز به رشد اقتصادی ۸درصدی داشت.
بعد براساس ظرفیتهای رشد عوامل تولید بهعنوان منبع رشد توان رشد ۵.۵درصد برآورد شد و به همین خاطر تامین مابقی ۲.۵درصد از محل رشد بهرهوری کل عوامل تولید در اقتصاد در نظر گرفته شد. برای تحقق این مهم برای اولینبار دو مورد از احکام برنامه چهارم توسعه به بهرهوری اختصاص داده شد.
برنامه چهارم توسعه در سال آخر دولت آقای خاتمی تدوین و اجرای آن به دولت بعدی یعنی دولت احمدینژاد سپرده شد. دولت نهم نه برنامه را قبول داشت و نه آن را اصلاح کرد (به جز بند ۳ مربوط به اصلاح قیمتهای حاملهای انرژی که یکی از بزرگترین ضربههایی بود که اقتصاددانان سوسیالیست مجلس هفتم به کشور وارد کردند) و نه به اجرا درآورد.
همچنین در نتیجه سیاستهای تنشزای خارجی و پولپاشی نیز وضعیت متغیرهای اقتصادی بد و بدتر شد؛ بهگونهایکه نرخ تورم به سطح کمسابقه ۵۰درصد رسید و نرخ فقر فزاینده شد. بنابراین در نتیجه سیاستهای غلط و حکمرانی پوپولیستی، نیاز به رشد اقتصادی افزایش پیدا کرد و از سطح ۸درصد بسیار فراتر رفت.
برای مثال اگر قبلا در مدل کلانسنجی قرار بود نرخ تورم ۳درصد کاهش یابد، با شرایط حادثشده برای تکرقمی کردن نرخ تورم نیاز به کاهشی بالاتر از ۳۰درصد ایجاد شد. بنابراین بدیهی است اگر مدل کلانسنجی برنامه مجدد بازبینی و اجرا میشد، دیگر نرخ رشد اقتصادی یا بهعبارتی نیاز به رشد اقتصادی، تا سطحی بسیار فراتر از نرخ معمول ۸درصد میرفت.
اگرچه هرچه نرخ رشد اقتصادی باکیفیت بیشتر باشد، کیک اقتصاد بزرگتر و درآمد سرانه بهبود مییابد، ولی تعادلهای اقتصادی یا به عبارتی عملکرد حکمرانی در بخشهای مختلف باید به اندازهای بهبود یابد که نیاز به نرخ رشد اقتصادی بسیاربالا را به شکلی که امکان تحقق آن وجود نداشته باشد، طلب نکند.
اگر اقتصادی مثل آلمان یا ژاپن با نرخ رشد اقتصادی حدود ۳درصدی از تعادلهای مطلوبی برخوردار است، به این خاطر است که نیاز به رشد اقتصادی در این کشورها در همین سطح یا حتی کمتر از سطوح مورد اشاره است.
این بحث را میتوان به برخی موضوعات و متغیرهای اقتصادی دیگر نیز تعمیم داد. یکی از آنها مقوله «تامین مالی توسعه» است. سوال این است که اگر بخواهیم اقتصاد ملی را از وضعیت فعلی خارج کنیم و بازسازی و نوسازی اقتصادی را به شکلی جدی پیگیری کنیم، به چه میزان تامین مالی نیازداریم؟ توان تامین مالی در کشور چقدر است؟
در اینباره بحث بسیار است؛ اما اگر بخواهیم مزیت موجود در صنعت نفت و گاز را بیش از این از دست ندهیم و سرمایهگذاریهای ضروری در بالادست، میاندست و پاییندست نفت و گاز را انجام دهیم، براساس برآورد وزارت نفت به چیزی حدود ۲۴۰میلیارد دلار منابع جدید نیاز است.
این عدد برای صنعت برق ۵۰میلیارد دلار و برای سایر حوزههای دیگر به همین ترتیب یا در حوزه خدمات حملونقل نیز که به سطح تاسفباری از فرسودگی رسیده است، کشور به خرید دستکم ۵۰۰فروند هواپیمای نو نیاز دارد تا به تراز ۴۰سال قبل برگردد. بنابراین در مجموع چیزی حدود ۴۰۰میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز است تا کشور سطوح قبلی خود را بازیابد. اما آیا واقعا توان ما در تامین مالی به این میزان هست؟
طبیعتابا توجه به حجم کوچک نظام بانکی و پایین بودن نسبت کفایت سرمایه و ناترازی شدید بانکها، شبکه بانکی توان مشارکت موثر در این حجم از نیاز به تامین مالی را ندارد. بازار سرمایه نیز با حجم پایین ارزش بازار، توان چندانی برای مشارکت در این مهم ندارد.
در شرایطی که صندوق توسعه ملی پس از ۱۴سال موجودی چندانی ندارد، کشور چگونه قادر به تحقق این مهم است؟ درحالیکه میدانیم از حدود ۱۴۵میلیارد دلار ذخایر قبلی، چیزی قریب به ۱۰۰میلیارد دلار را دولت صرف هزینههای عموما غیرتوسعهای کرده و مابقی را در سطحی نزدیک به ۳۰میلیارد دلار مجموعههای خصولتی بهدست آوردهاند، عملا امکانی برای تحقق این هدف به ویژه از مسیر توسعه بخش خصوصی نیست.
باید یادآور شد اگر مسیر هدایت کشور به سبک حکمرانی فعلی ادامه یابد، روز به روز نیاز به رشد اقتصادی بسیار بالا و نیاز به تامین مالی چشمگیر تشدید میشود. با افزایش آمال و شدت گرفتن شکافها، امکان تحقق اهداف وجود نخواهد داشت.
امیدواریم در آستانه شروع فعالیت دولت چهاردهم مجموعه حاکمیت دست به اصلاح نظام حکمرانی بزند، امکان تحقق جذب سرمایهگذاری خارجی را فراهم کند و زمینههای تشدید عدم تعادلها و بحرانهای اقتصادی را از بین برد.
🔻روزنامه کیهان
📍 تله «دور و بری»ها برای پزشکیان
✍️ جعفر بلوری
حدود یک هفتهای میشود که نتایج انتخابات ریاست جمهوری منتشر، و آقای دکتر مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رئیسجمهور کشورمان برگزیده شده است. هنوز دولت شهید رئیسی در راس کار است و تا دولت جدید مستقر شود، دو ماهی زمان لازم است. اما طی همین «حدود یک هفته»، برخی اطرافیان رئیسجمهور منتخب - از رسانه بگیر تا برخی چهرههای سیاسی- به هول و ولع افتادهاند. مثل «کاسبان پُست»ی که با پیروزی دکتر پزشکیان، بوی کباب به دماغشان خورده باشد، از هم اکنون، هم تلاشها برای «خالصسازی» را شروع کردهاند، هم مقدمات توجیه شکست احتمالیشان در دولت چهاردهم را. چگونه؟! بخوانید:
۱- «حمله» به رئیسجمهور شهیدی که ۱۰۰۰ روز روی کار بوده و در این مدت، کارهای عظیمی انجام داده است، آن هم در ایامی که هنوز حملهکننده به قدرت نرسیده، چه معنایی دارد؟ انتشار گزارش عملکرد دولت سیزدهم، از سوی این دولت امری کاملا طبیعی است. هر دولتی در پایان کار، کارنامهاش را منتشر میکند. اما حمله به این دولت و کارنامهاش، آن هم ۲ ماه مانده به تشکیل دولت بعدی، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ به عبارتی، آن «اطرافیان» و «دور و بریها»یِ دولتی که هنوز تشکیل نشده است، چرا باید از هم اکنون به دولت رئیسی این طور حمله کنند؟ موضوع، گزارش روز سهشنبه گذشته کیهان است که با عنوان «اسب زین شده زیر پای دولت چهاردهم» تلاش شد به گوشهای از خدمات شهید رئیسی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی و... پرداخته شود. مثلا عملکرد بینظیر دولت رئیسی در مواجهه با بحرانی به بزرگی «کرونا» که در آن ایام روزانه تا ۷۰۰ قربانی در کشورمان میگرفت. یا بخش عظیمی از بدهیهای باقیمانده از دولت دوازدهم که در این دولت پرداخت شد. یا احیای فروش نفت و افزایش آن از روزی ۲۰۰ الی ۳۰۰ هزار بشکه به روزی ۲ میلیون بشکه، یا پایان دادن به خاموشیهای طولانی که در زمستان نیز گریبان این مردم را میگرفت. گرفتن سرعت سرسامآور افزایش نرخ دلار و... هم بماند. اقدام دولتی که، افزایش ۱۰ برابری قیمت دلار را به دو برابر کاهش میدهد، قابل تقدیر نیست؟! پس چرا به همان نقاط قوت رئیسجمهور شهید حمله میکنند؟
۲- اینکه چرا این آقایانِ «دور و بری»ها، از حالا و دو ماه زودتر، این حملات را کلید زدهاند، میتواند پاسخهای گوناگونی داشته باشد. شاید برای خودشیرینی و دیده شدن، شاید هم به خاطر حقد و کینهای است که از دولت قبل دارند. آنها خوب میدانند این «عملکرد خوب» است که «عملکرد بد» را عیان میکند. پس عملکرد خوب را از اساس منکر میشوند! اما میتوان پاسخهای جدیتری هم برای این سؤال مهم پیدا کرد. آنها بهتر از هر کسی، توانمندیهای خود را میشناسند و میدانند، «اینکاره» نیستند. از هم اکنون کمربندهای خود را سفت بستهاند برای شکستی که فکر میکنند به جناب آقای پزشکیان تحمیل خواهند کرد. ما آقای دکتر پزشکیان را انسان شریف و منتخب همین مردم میدانیم. قاعده بازی در انتخابات را هم میدانیم. مثل آنها جِر نمیزنیم و علیه قانون و انتخاب مردم نمیشوریم. نمیگوییم تقلب شده و... از همینرو به ایشان از هم اکنون برادرانه توصیه میکنیم، مراقب دور و بریهای خود باشند و به قول رهبر معظم انقلاب، از کسانی که با جمهوری اسلامی ایران زاویه دارند، استفاده نکنند. «زاویهدارها» نشان دادهاند جز خود، به فکر هیچ کس نیستند و تردید نداریم از «رحم اجارهای خواندن» همین آقای پزشکیان نیز هیچ ابایی نخواهند داشت. به راحتی، وقتی دولتی را به خاک سیاه نشاندند، گردن نمیگیرند و خود را کنار میکشند. مگر در اواخر دولت آقای خاتمی و روحانی و زمان انتشار کارنامه، خود را کنار نکشیدند؟! مگر همینها نبودند که آن اواخر، علیه خاتمی شوریدند؟! مگر زمان قضاوت بر عملکرد فاجعهبار دولت روحانی، نگفتند «روحانی نامزد ما نبود، رحم اجارهای بود»؟! مگر برای استیضاح آقای روحانی دست به کار نشدند؟! کار به جایی رسید که کیهان - به عنوان یکی از مهمترین منتقدان آن دولت و آن شرایط - در مخالفت با استیضاح آقای روحانی نکته و گزارش مینوشت!
۳- «دروغ» و «تحریف» مهمترین ابزار این «دور و بری»هاست.
این ابزار اگر از آنها گرفته شود، کاملا فلج میشوند. به عنوان مثال خیلی نزدیک، رجوع کنید به بازتاب همان گزارش مستند روز سهشنبه کیهان در رسانههای متعدد این طیف. اینبار، نه با جابهجایی کلمات و پس و پیش کردن جملات، که با افزودن جملات و کلماتی که اصلا در گزارش وجود ندارد، به جنگ با «آگاهی مردم»
رفتند تا به «اسب زینشده زیر پای دولت چهاردهم» لگد بزنند! چرا دور برویم. بازتاب همین یادداشتی که اکنون در حال مطالعه آن هستید را در رسانههای این طیف مطالعه کنید تا عمق فاجعه و «بیاخلاقی» که این طیف به آن معتاد است، دستگیرتان شود. آنها از هم اکنون و در حالی که هنوز وارد دایره قدرت نشدهاند، بودجهها را گرفته، قلمها را تیز کرده، ماشین «دروغ» را روشن و.... دورخیز کردهاند.
۴- روانشناسانی مثل «دنیل کانمن» معتقدند پیشبینی کردن کار سختی است بهویژه وقتی قرار است «آینده دور» را پیشبینی کنیم. اما گاهی میتوان همین آینده دور را پیشبینی کرد بهویژه وقتی علائم، نشانهها و انگیزهها خیلی واضحاند. میخواهیم بگوییم این «دور و بری»ها بهتر از هر کس، تواناییهای خود، و انگیزههاشان را میشناسند فلذا از هم اکنون پیشبینی کردهاند که به احتمال قوی شکست خواهند خورد... چه چیزی میتواند این شکست را توجیه کند؟ حمله به دستاوردهای شهید رئیسی! از افتخارات ما این است که، دولت رئیسی را گردن میگیریم و از عملکرد و کارنامهاش با افتخار دفاع میکنیم. آیا این طیف هم دولت روحانی و کارنامه او را گردن میگیرد؟! تردید نداریم دولت آقای پزشکیان و کارنامه او را هم گردن نخواهند گرفت.
🔻روزنامه رسالت
📍 چالشهای اقتصادی پیش روی دولت جدید
✍️ سیدمحمد بحرینیان
از اوایل دهه نود تا کنون رشد اقتصادی کشور فاصله معنا داری از رشد اقتصادی متوسط داشته و عملا به طور میانگین در محدوده صفر تا یک درصد قرار داشته است. از سوی دیگر خالص سرمایه گذاری صفر یا منفی بود و عملا تشکیل سرمایه، سرمایه گذاری دارایی ثابت چندان صورت نگرفته است. نتیجه این موضوع عدم رشد اقتصادی، عدم
به روز رسانی صنایع و عدم اشتغال و افزایش رفاه مردم است. باید توجه داشت که فناوری عامل اصلی رشد اقتصادی جهان در طی دهه و حتی قرن های اخیر است و به روزرسانی صنایع و ورود فناوری جدید و اهتمام به اقتصاد دانش بنیان برای رشد اقتصادی یک ضرورت است و صرفا سرمایه گذاری عامل رشد نیست. همچنین باید سازوکار اقتصادی خروج بنگاه های غیرمولد و با ارزش افزوده پایین فراهم تا منابع به سمت بخش مولد سوق یابد. بخش خصوصی به دلیل عدم ثبات در مقررات از جمله واردات و صادرات و قیمت گذاری ارز و همچنین عوامل تولید از جمله قیمت برق و گاز و قطعیهای متعدد آن تمایل چندانی برای سرمایه گذاری نداشته و ندارد. بخش عمومی که می تواند یک محرک برای سرمایه گذاری باشد به دلایلی همچون بهره وری پایین و همچنین نیاز به نقدینگی از سوی صندوق های بازنشستگی و پرداخت حقوق بازنشستگان عملا منابعی برای سرمایه گذاری در اختیار ندارند.
در این شرایط سیاسی و تحریم ها نه تنها سرمایه گذاری خارجی خاصی نداشته ایم بلکه شاهد فرار سرمایه از کشور نیز بوده ایم. در سمت مقابل در برنامه های متعدد توسعه از جمله برنامه توسعه هفتم برنامه ریزی رشد اقتصادی ۸ درصدی برآورد شده است. این عدد با بهترین سالها نیز فاصله زیادی دارد و تحقق آن نیازمند برنامه ریزی منسجم و پایبندی به آن است. در سمت مقابل سیاست های مالیاتی و نظارتی به شدت بر بخش شفاف اقتصاد متمرکز است و به جای شناسایی فرار مالیاتی تمرکز خود را بر مالیات ستانی از بخش هایی که اطلاعات مالی آنها در دسترس و شفاف منتشر می شود اختصاص داده است.
از سوی دیگر برندگان اقتصادی در چندین سال اخیر افرادی بوده که بر اساس مقررات به ارزهای ارزان قیمت دسترسی داشته ویا با امضاهای طلایی توانسته اند مجوزات این گونه کسب نمایندو در مقابل آن با کسب ارز ارزان اقدام به فروش آن به قیمت آزاد و سود قابل توجهی نموده اند هرچند گروهی که فعالیت اقتصادی انجام داده و به این دلیل ارز گرفته اند جای تقدیر دارند اما گروهی دیگر ارزهای دریافتی را از کشور خارج نموده و کالای خاصی وارد ننموده و یا در واردات خود بیش اظهاری قابل توجهی داشته اند.
در نتیجه این موضوعات یکی از مهمترین چالشها در اقتصاد کشور موضوعات مربوط به مقررات در حوزه های مختلف است. دولت باید رویکرد خود را در مورد تولید مشخص نماید و تامین برق ، گاز و انرژی صنایع و تامین زیر ساخت ها برای صنایع و همچنین تسهیل صادرات ، تثبیت قوانین و مقررات را در اولویت خود قرار داده و با اقدامات تشویقی سربار و موانع غیر اقتصادی از سر فعالیت بنگاه ها حذف نماید. ثبات قوانین در حوزه های مختلف می تواند به بهبود فعالیت های اقتصادی و اعتماد بخشی در افزایش سرمایه گذاری در بخش های مولد و کاهش انگیزه های مزبور به استفاده از رانتها منجر شده و منابع را به صورت بهینه در اقتصاد تخصیص دهد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پیامهای محافظهکاران پرنفوذ برای پزشکیان
✍️ نادر کریمیجونی
ماه عسل پیروزی به پایان رسیده و از این به بعد اصلاحطلبان و مسعود پزشکیان باید به دنبال اجرای وعدههایی باشند که در طول رقابتهای انتخاباتی به مردم دادهاند. در همین روزهای اخیر خبرهای غیررسمی حاکی از آن است که مسعود پزشکیان برای برعهده گرفتن اعضای دولت خود اعم از معاونان، مشاوران و وزیران از افراد متعددی برنامه خواسته و درصدد تشکیل هرچه سریعتر کابینه است. او به خوبی میداند که دوره ریاستجمهوریاش عملا از هماینک آغاز شده و اگر بخواهد اعتماد ایرانیان به خودش را پاسخ دهد و شهروندان ایرانی را امیدوار نگه دارد و البته امیدوارتر کند، باید این روزها را قدر بداند و مهمانیهای تشریفاتی برای عرض تبریک و… او را از کار باز ندارد.
جالب آن است که همانقدر که متحدان و همراهان نامزد پیروز به کابینه و ترکیب آن چشم دوخته و انتظار دارند که اعضای کابینه از میان کسانی انتخاب شوند که به برنامهها، اهداف و وعدههای پزشکیان نزدیک باشند، محافظهکاران هم به این ترکیب چشم دوخته و درصدد اعمال نفوذ برای تاثیرگذاری بر انتخاب اعضای کابینه هستند. این ادعا که کدام معاون رییسجمهور یا وزیر را چه کسی باید انتخاب کند یا اینکه کدام مقام کشور باید کل کابینه و… را تایید کند، ادعاهایی که اگرچه شنیده میشود اما نباید چندان مورد توجه قرار گیرد چراکه اگر قرار است رییسجمهور به اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران و نقاطی که توسط مقام معظم رهبری تعیین شده دست پیدا کند، باید کاملا در انتخاب همکاران خود آزاد باشد چراکه اگر چنین نباشد نمیتوان از یک تیم ناهماهنگ انتظار نتیجه هماهنگ و ثمربخش داشت.
محمود احمدینژاد که نظرش به برخی محافظهکاران نزدیک بود همیشه بر این نکته تاکید میکرد که کابینه دولت مانند تیم فوتبال است و در این بین رییسجمهور نقش سرمربی تیم را ایفا میکند چون اگر حتی آبدارچی تیم و تدارکات آن با رییسجمهور هماهنگ نباشند، از این تیم ناهماهنگ نمیتوان انتظار پیروزی داشت. از این مثال رییسجمهور پیشین نتیجه میگیریم که حتی کارمندان خرد و پایینرتبه دولت نیز علاوه بر آنکه باید دیدگاهها و اهداف رییسجمهور را باور داشته باشند، باید در جهت حصول و اجرای این اهداف و بنیانها تلاش کنند وگرنه شانس موفقیت رییسجمهور کاهش پیدا میکند.
این نکته مهم است که کسانی که اکنون از موضع ناصح و دلسوز برای کابینه و همکاران رییسجمهور تعیینتکلیف و توصیههای تحکمآمیز میکنند، فردای کار و فعالیت در قبال توصیهها و دستورهای خود چه مسوولیتی برعهده میگیرند؟ تجربه نشان میدهد که چنین افرادی، چه در موقعیتهای ارشد باشند، چه موقعیتهای حزبی و… بالا داشته باشند، در قبال این توصیهها و دستورها هیچ مسوولیتی را برعهده نمیگیرند و حتی وقتی افراد توصیه شده خودشان ضعیف و ناکارآمد باشند، باز هم عملا مسوولیتی متوجه ایشان نیست چراکه این افراد فقط تا مرحله اعمال نفوذ پیش میآیند و در پاسخگویی و مسوولیتپذیری رییسجمهور را تنها میگذارند.
پزشکیان حتما میداند که رفع تحریمها، مرتفع ساختن مشکلات با دولتهای غربی، حل مشکلات مالی با جهان و پایان دادن به پروندههای بینالمللی که علیه ایران تشکیل شده، همراه شدن ایران با جامعه جهانی، رفع محدودیتهای اینترنت، آزادسازی جریان اطلاعات، پاسخگو شدن حکومت در قبال حاکمان و دهها محور دیگر بسیاری از حکومتکنندگان را در جمهوری اسلامی ایران ناراحت و عصبانی میسازد و به همین دلیل پروندههای لاینحل زیادی روی میز دولت وجود دارد که برای حلوفصل آن پیچیدگیهای فراوان و دشواریهای ناامیدکننده در مقابل دولت قرار دارد.
دولت گذشته همه این مسائل را به سادگی پاسخ داده بود اما مشهور است که سادهترین پاسخ لزوما بهترین پاسخ نیست. مثلا وقتی در نخستین کنفرانس مطبوعاتی، از ابراهیم رییسی پرسیده بودند که آیا با ایالاتمتحده رابطه برقرار خواهید کرد، وی گفته بود؛ نه. این پاسخ و رفتاری که در پیرو آن انجام شد، باعث گردید تا تحریمهایی که رییسی و همکارانش و به تبع آنان مردم، بارها از آن گلایه کردند، تشدید شود. یا در مورد حل پرونده هستهای، ایران رفتار توسعهطلبانه در مورد فعالیتهای هستهایاش را تشدید کرده و به عنوان وجهالمصالحه درباره پرداخت مطالبات ایران از آن استفاده کرد. در یک مورد که اروپاییها با ایران برای حل کامل پرونده هستهای همراهی کردند، در لحظات آخر که قرار بود امیرعبداللهیان برای امضای توافق با اروپا راهی وین شود، مذاکرهکنندگان ایرانی خواسته جدیدی به توافق افزودند و به این ترتیب کل توافق نابود شد. آن پرونده کماکان باز است و چشماندازی درباره حل آن وجود ندارد اما همه این پاسخهای ساده به پرسشهای پیچیده آیا نتایج ساده و مطلوب در بر داشته است؟ حتما پاسخ به این سوال مثبت نیست چراکه محفلی نیست که در آن تولیدکنندگان، واردکنندگان و صادرکنندگان ایرانی حضور داشته باشند و از تاثیر سختگیریها و محدودیتهای اعمال شده علیه ایران گلایه نکنند.
به همین دلیل روشن است کسانی که از دادن پاسخهای ساده و صریح به طرفهای خارجی حمایت میکنند، اصلا نمیتوانند مسوولیت بازخوردها و تبعات همین پاسخها را برعهده بگیرند اما این همه ماجرا نیست؛ پس از گفتوگوی رییسجمهور منتخب با رییسجمهور ترکیه، اعلام شد که دفتر هواپیمایی ترکیش ایرلاین در تهران به خاطر آنچه وجود بیحجاب در آن خوانده شده، تعطیل و پلمب شده است. جالب است که دادستان تهران نیز اعلام کرده که هیچگونه حکمی برای پلمب دفتر مذکور صادر نشده است. در این صورت آیا نیروهای اماکن فراجا خود اختیار تعطیل کردن و پلمب دفتر مذکور را داشتهاند؟ یا این کار به طور خودسرانه انجام شده است. آیا بیحجابی در این دفتر فقط در آن روز انجام شده یا فقط پلیس اماکن از آن آگاه شده است؟ آیا این اقدام پیام به رییسجمهور منتخب بوده است؟ پس چرا کسی مسوولیت اولیه و ارسال این پیام را برعهده نمیگیرد؟
تا چند هفته دیگر مسعود پزشکیان باید کابینه خود را به مجلس معرفی و پس از کسب رای اعتماد، کار خود را به طور رسمی آغاز کند. آنوقت دوره تبریکها، مهمانیها و تشریفات به پایان میرسد و دوره فعالیت جدی و اجرای برنامهها فرا میرسد. هیچ بعید نیست که تاکنون محافظهکاران قدرتمند و پرنفوذ پیامهای جدی به پزشکیان داده و از او خواسته باشند که از برنامهها، اهداف و وعدههایش کوتاه بیاید. این پیامها همیشه محرمانه و مخفیانه نیست و گاهی پیام برای هواداران ارسال میشود تا نامزد پیروز خودش آن را دریابد.
اکنون پرسش آن است؛ آیا پزشکیان این پیامها را دریافت کرده؟ آیا رییسجمهور منتخب این پیامها را پذیرفته است؟ در این صورت چه بلایی بر سر وعدههای داده شده خواهد آمد؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 راه دشوار دموکراسی از پیله تا پروانه
✍️ فریدون مجلسی
آیا طالبان دختران را به مدرسه راه خواهند داد؟ شاید این ممنوعیت را قانون خود میدانند. اما آیا هر قانونی به راستی قانونی است؟ یعنی با معیارهای تمدنی و اصول حقوق و اجتماعی سازگار است؟ آیا این اصول در فرآیند زمان تحول و تغییر نمییابند؟
توسعه سیاسی یعنی رسیدن جامعه در فرآیند بلوغ فرهنگی و اجتماعی به جایی که توانمندی بهرهمندی از «گزینش دموکراتیک» و مشارکت مردم در اداره امور خودشان را با عزل و نصب دولت دلخواهشان داشته باشد. هیچ کشور و ملتی در جهان از ازل بهرهمند از سنت دموکراتیک نبوده، زیرا دموکراسی حاصل تکامل تمدنی و اجتماعی در زمانی است که جامعه مراحلی از بدویت کامل یا نسبی تا مدنیت را پیموده باشد. تازه در قرن بیستم مگر چند کشور توانسته بودند پس از طی مراحل توسعه فرهنگی و آموزشی و سواد عمومی و کسب هویت متکثر علمی و حرفهای و هنری و اجتماعی، در داخل خود به جامعه قانونمدار مدنی و سپس به آزادی و دموکراسی دست یابند. محافظهکاران بهرهمند از مزایای مکتسبه در دوران استبداد و تحجر به بهانه سنتگرایی با اسطورهسازیِ هویت موروثی خود، در واقع به جای شکوفایی و تکثر هویتی و مشارکت در توسعه فرهنگی جهانی و یاری دادن و یاری گرفتن در تبادل فرهنگی، مصلحت خود را در دفاع از ایستایی در شرایط محدودیت یا تکوارگی هویتی میبینند.
سنت موروثی فقط بخشی از محتوای هویت است. هویت متکثر با آموزش و توسعه بخشیدن آن حاصل می شود. فقر و عادات ناشی از فلاکت نمیتواند هویتساز باشد. شیوههای زندگی بدوی ناشی از فقر و آشنا نبودن با سهولت بهرهمندی از ابزار زندگی مدنی است. حتی عادت به استحمام و پاکیزگی بخشی از هویت است. غربزدگی نیست! نبود آن فقرزدگی است. شناخت هنری، درک هنری، درگیری هنری و زیباییشناسی، کسب هویت و تکثر بخشیدن به هویت است؛ نداشتناش ناشی از فقر مادی و فقر دانش و بینش و ضعف جهانبینی است. نوروز بخشی از زیباییشناسی و فرهنگ هویتبخش است. اگر ستودن آن در خارج از ایران هم اثرگذار است ایرانیزدگی نیست؛ تکامل فرهنگی آنان است. دوست داشتن شعر ایرانی، فرش ایرانی، غذای ایرانی، موسیقی ایرانی و بهرهمند شدن از آن در جوامع غربی، ایرانزدگی نیست. بهرهمندی متقابل از هنرها و علوم و دانش فراگیر آنان نیز غربزدگی نیست، تکثریابی و شکوفایی فرهنگی و تمدنی است.
آزادی و برابری حقوقی مردان و زنان در جوامع مدرن جهانی نیز امری جدید و حاصل تکامل فرهنگی آنان در جهت آزادی و تحقق راستین دموکراسی است. تحقیر زنان در نظام طالبانی هویت نیست. بیهویتی است. ناشی از فقر مادی و فقر فرهنگی و فقر دانش و محدودیت جهانبینی است. مسیر تکامل فرهنگ رهایی از پیلههای قبیله و روستا و راهگشایی به فرهنگ مدنی و از بدویت به مدنیت است؛ نه برعکس. ترس از مدنیت ناشی از احساس ضعف و درماندگی در برابر جذابیت و ترجیح آن است. اما توسعه و رشد فرهنگی در لایههای اجتماعی همزمان رخ نمی دهد. در این فرآیند بزرگترین لایههای زیرین فرهنگی جوامع دیرتر به تکامل فرهنگی میرسند و نوعی دوگانگی در جامعه پدید میآید که با اتکا به اکثریت یا منسجم بودن خود خواهان مشارکت سیاسی با تحمیل معیارهای واپسگرای خود میشود. این نیز گویی مرحله مهمی از توسعه تاریخی ملل است که باید طی شود.
طالبان که اکنون در دو مرحله در طلب مشارکت در حکومت کامیاب شدهاند عملا همه ابزارهای آسایش بخش مدنی را در اختیار میگیرند و گرفتهاند؛ اما در عین حال، به بهانه برتری هویت متعالی ادعایی خود، فقط نگران باخت در تقابل با جذابیتهای آزادی و دموکراسی و فرهنگ مدنی جهانی هستند. آنها نیز با آموختن نیازهای حکومتی و لزوم زندگی در جامعه جهانی، همچون دیگران، طبیعتا مسیر نیل به مدنیت و معیارهای فرهنگی جهانی را خواهند پیمود. باید منتظر باشیم تا درک لزوم بازگشت دختران به مدرسه قدمی امیدبخش در این راه باشد. تفاوت رفتاری و ظواهر طالبان ۱ با طالبان ۲ خود حکایت از طی قدمی در این روند تکاملی از نسلی به نسل دیگر دارد. از پیله تا پروانه و از اسارت تا آزادی، از سنتگرایی ایستا تا مدنیت پویا راهی است که ناچار باید پیموده شود.
🔻روزنامه شرق
📍 سعدیهای برای مسعود
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران نشان داد که برخلاف نظریه «مردم چهکارهاند»، مردم مصداق بیان امام راحل (ره) هستند که گفتند «مردم ولینعمت ما هستند». اما این بیان به این معنا نیست که زمامداران به نام خدمت به مردم هرچه بخواهند، انجام دهند. آموزههای اسلامی که در رأس آن بهکارگیری ایمان وعقل است، میآموزد که مدیریت در جامعه باید سرشار از عقل و درایت باشد و نه خوشامد گروهی یا گروههایی و حتی بسیاری از افراد جامعه، زیرا جوامع باید به طریقی هدایت شوند و از نظر فرهنگی تسلیح شوند که آینده جامعه را بهدرستی تشخیص دهند و حق و مسئولیت را هم برای خود و هم برای حاکمان بهدرستی باور داشته باشند. بهعنوان فردی که در حد خود از انتخاب رئیسجمهور منتخب حمایت کردهام، ناچار میدانم متواضعانه به ایشان در این مرحله گذر نکاتی را تقدیم کنم.
۱- همانطور که شعار ایشان «برای ایران» بود، اخلاقا و عرفا باید ایشان به آن وفادار باشند. ایران مجموعهای از جغرافیا، منابع طبیعی، فرهنگ و مردم است که هیچکدام نباید فدای دیگری شود و باید ارتقای آن در همه ابعاد مدنظر قرار گیرد. امروز به واسطه مصرفکردن «ایران جغرافیایی- طبیعی» سرزمین تکیدهای در دست داریم که پرداختن به توقف این تکیدگی ضرورت اصلی است، یعنی در سراشیبی هستیم و نه به سوی توسعه. برخلاف کسانی که از کلمه توسعه مثل جن از بسمالله میترسند، بخشی دیگر دائم مسئله توسعه را مطرح میکنند، درحالیکه ایران در شرایط فعلی اصولا زمینه توسعه را ندارد، زیرا در حال تخریب است. ابتدا باید روند تخریب را متوقف کرد تا به نقطه عطف برای توسعه رسید. این امری است که رئیسجمهور حتما باید به آن توجه ویژه داشته باشد.
۲- سیاست رفع تحریمها به هر قیمت یا سیاست قبول تحریمها، هیچکدام نمیتواند مورد تأیید باشد. دراینمیان دولت باید تکلیف خود را مشخص کند. نه میتوان مثل دولت احمدینژاد تحریمها را کاغذپاره خواند و نه میتوان مثل دولت روحانی مدعی بود که همه تحریمها را رفع میکند و نه آنکه بین خوف و رجا دستوپا زد. البته رفع تحریمها بسیار خوب است اما رفع تحریمها باید به مذاق تحریمکنندهها خوش بیاید و تجربه نشان داده است که غرب و شرق بهسادگی شرایط منطقی کشورها را نمیپذیرند. نویسنده با وجود آنکه موافق مذاکرات مستقیم با آمریکا و دیگران و نیز موافق داشتن رابطه هستم، اما معتقدم که این امر تنها با شرط حفظ منصفانه هویت ملی و اسلامی و انقلابیمان ممکن است و هرگونه تسامح از اهداف ارتقای ایران باعث ذلیلشدن ایران و ملت ایران میشود؛ بنابراین نمیتوان سیاستهای اقتصادی و فرهنگی را صرفا براساس اصل رفع تحریمها پایهگذاری کرد و نیز نمیتوان به پیمان شانگهای و بریکس و مشابه آن دل خوش داشت. هرچند فعالیت اقتصادی و سیاسی در کنار این گروهها حتما مفید و لازم است اما باید فارغ از تخیلات و اوهام و ترسیم مدینه فاضله برای آن باشد. به هر حال تجربه نشان داده است که به کمک اجنبیها نباید دل خوش کرد و باید از درون مسائل را حل کرد. آنچه ما در بسیاری از زمینهها فاقد آن هستیم و در یک تضاد بیرونی و درونی به سر میبریم و جرئت شفافسازی و هماهنگسازی درون و بیرون را نداریم. ما درحالیکه خود را رأس محور مقاومت میدانیم و چنین امری را به مغربزمین و دیگران با افتخار اعلام کردهایم و خود را بهعنوان یک نهضت انقلابی معرفی کردهایم، میخواهیم در درون با مظاهر (فقط مظاهر غیرسازنده و نه روش جامع) لیبرالیسم و نئولیبرالیسم جامعه خود را بیاراییم و نوعا برخی که از مدعیان انقلابیبودن هستند، آمریکا و بانک جهانی را مظهر پلیدی میدانند، در برنامههایشان سیاستهای بانک جهانی را وارد میکنند. اگر واقعا در سیاست خارجی انقلابی هستیم، باید سیاستهای داخلی را نیز به صورت انقلابی ترسیم کنیم. این امر در همه دولتهای پس از انقلاب (به جز دولت دفاع مقدس) کموبیش دیده شده و حرف آنها هم این بود که باید مردم را راضی کنیم. بههمینخاطر سرمایههای طبیعی ایران را هزینه کردهایم و صرف نظر از فساد و تباهی گروهی فاسد و حقبهجانب، اسراف و تبذیر را در همه زمینهها با سکوت دولتی و حتی تشویق، با شعار انقلابی همراه کردهایم. آیا دولت پزشکیان این اندیشه را دارد که سیاستهای داخلی را مطابق با تظاهرات و عملکرد انقلابی در خارج از کشور هماهنگ کند؟ بیگمان اگر چنین نشود، پزشکیان هم مانند اسلاف خود خواهد بود و کشور در سراشیبی به سقوط خواهد رسید.
در کلیت میتوان چنین بیان کرد که لازم است سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بر اساس وجود تحریمها طراحی شود و درعینحال با تمام قوا و با انعطاف منطقی در پی رفع تحریمها و قبول افایتیاف همراه شویم و روابط اقتصادی را با دیگر کشورها سامان دهیم.
۳- نوع تصمیمگیری باید در هر مورد بهویژه موارد مهم، دقیق و محاسبهشده باشد. خوشبینی و احساس رضایت از پیشبینی برای تصمیمگیری کفایت نمیکند و حسن نیت بهتنهایی نمیتواند جایگزین عقل و منطق باشد. در سال ۱۹۳۹ میلادی وزرای خارجه روسیه و آلمان در مسکو پیمان دوستی امضا کردند و حسب آن قرار شد که روسیه سالانه مقادیری گندم و نفت به آلمان بفروشد. هیتلر پس از مدت کوتاهی به فکر افتاد که به جای واردات، اصل موضوع یعنی اراضی کییف (اوکراین) تا باکو را تصرف کند و از امکانات تولیدی و کشتزارهای آن بهرهگیری کند و برای سالهای دراز از وابستگی خود را برهاند. بههمیندلیل با وجود پیمان دوستی با شوروی اراضی یادشده را به تصرف درآورد و تا ۳۵کیلومتری مسکو پیش رفت ولی تلفات ارتش و بار سنگین تدارکات لشکرکشی ازجمله تأمین انرژی به نحوی شد که سربازان به گرسنگی افتادند و نتیجه این کار که میخواست آلمان را از گرسنگی برهاند، چنان شد که ۵۰۰ هزار تلفات نیروی خودی، کشتهشدن چند میلیون نظامی روسی و چند میلیون افراد بیگناه اتفاق افتاد و با وجود قدرت اولیه نظامی، با شکست کامل روبهرو شد. تفوق نظامی در شروع نشانه پیروزی نیست، بلکه نتیجه نهایی را باید در نظر گرفت. بسیاری از تصمیمات تحت تأثیر تبلیغات و خودبزرگبینی نتیجهای جز شکست به همراه ندارد و البته این استدلال پراگماتیستهاست و برای ما بهعنوان معتقدان اسلامی ماهیت امر هم لازمالرعایه است. تصمیمگیری کشنده درباره توقف قرارداد کرسنت، طرح متمرکز تولید لباس در روستاهای کشور به تقلید از نظرات مردود مائو تسهتونگ، دادن طلا و گوشت درِ منزل به مردم و طرحهای مشابه از این قبیل هستند، درحالیکه برای هرکدام از مشکلات مانند تنوع تولید روستاها، زندگی حکیمانه حسب موقعیت روستاها و پتانسیل آنها میتوان طرحهایی با مشارکت خود روستاییان ارائه داد.
۴- اگر بخواهیم کشور رستگار شود، چارهای جز صرفهجویی نداریم. البته نه آنطور که دکتر ولایتی گفته است که مثل یمنیها با دمپایی و لنگ و کلاشنیکف بجنگیم. باید مصرف فردی را در حد نیاز و با تبدیل منطقی برخی مصارف مانند بنزین کلید بزنیم. در دولت احمدینژاد کارت سهمیه بنزین فراهم شد اما دولت اول روحانی آن را مردود کرد و سپس در اواخر دولت دوم روحانی دوباره به آن روی آوردند و کارتهای سوخت مجددا فعال شد، اما با ترس و اکراه و بدون صرفهجویی. نتیجه آنکه امروز علاوه بر تولید کامل در پالایشگاههای ایران، سالانه به روایتهای مختلف دو تا پنج میلیارد دلار بنزین وارد میکنیم و این نهضت ادامه دارد. درحالیکه وسایل نقلیه عمومی هم کم است و هم کهنه و مردم در این خصوص مشکلات فراوان دارند. طرحهایی هم که محافظهکارانه یا حتی جسورانه مثل افزایش قیمت بنزین مطرح میشود، همه حاکی از افزایش مصرف بنزین خواهد بود. بدون دستزدن به قیمت باید سهمیهبندی عاقلانهای کرد و از صرفهجویی ارزی آن وسایل نقلیه عمومی را بهبود بخشید. دولت چهاردهم باید اصل صرفهجویی را ملاک عمل قرار دهد؛ هم در مخارج جاری و هم در مصرف منابع کشور.
۵- ایران از طریق انهدام منابع زیستمحیطی که مانند موریانه از داخل آن را پوک میکند، منهدم خواهد شد. علاوه بر مبارزه با جنگلخواران، کوهخواران و افراد و باندهای مشابه، رئیس سازمان محیط زیست باید رئیس دولت تلقی شود. طرحهای آبخیزداری، پالایش پساب کارخانهها، سالمسازی رودخانهها، تبدیل پسماندها و پسابها و اجرای طرحهای فاضلاب باید در اسرع وقت اجرائی شود. امروز بسیار دیر است.
۶- در انتخاب وزرا حتما فقط اطرافیان و کسانی که خود را به شما نشان میدهند و بهاصطلاح زنبیل گذاشتهاند، نبینید. ممکن است از دولت شهید رئیسی افراد مناسبی وجود داشته باشند. به نظرم وزیر صمت و رئیس سازمان انرژی اتمی از اینگونه افراد هستند. به خدمتگزاری آنها توجه کنید نه به مارک آنها و نه به ظواهر اعتقادی آنها و نه به جنسیت آنها. افراد بسیار لایق که در عین میانسالی شایسته هستند بسیار یافت میشوند و هرگز بهخاطر تظاهر به جوانگرایی تهیدستان (بخوانید تهیمغزان) پرگو و متوهم را اختیار نکنید. اصل جوانگرایی بسیار خوب است اما جوانانی که اعتقاد و استعداد و تجربه کافی داشته باشند. بههرحال آنان را که در کار مردود شدهاند و جرئت ابتکار نداشته و تابع سیاستهای پوپولیستی بودهاند، قبول نکنید و ببینید درخصوص کار و خط عملیشان چه اندیشهای داشتهاند.
۷- ارز کشور خون اقتصاد است. همه دولتهای ما با فروش ارز در بازار و ظاهرا برای یکسانسازی نرخ صدها میلیارد دلار به قاچاقچیان و خارجکنندگان سرمایه ارز فروختهاند. شما این کار را نکنید. ارز را برای مدیریت کشور، رفع نیازهای مردم و توسعه کشور به کار بگیرید. دولت همه نیازها را به نرخ واحد تأمین کند و تسلیم جریان بازار قاچاق ارز نشود. جالب است که ارز کشور در بسیاری اوقات بهغلط مصرف میشود ولی برای بسیاری از امور اصلی میگویند ارز نداریم.
۸- تصویر التماس پیرزنی درحالیکه خرابههای محلشان پیداست، به رئیسجمهور که توسط روزنامه همشهری در بزرگداشت رئیسجمهور شهید چاپ شده هرگز نمیتواند پس از گذشت ۴۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی شادیبخش باشد. امید است همانطور که وعده دادهاید مستضعفان واقعی یعنی معلولان، بیماران مزمن، زنان بیسرپرست، خانوادههای دارای فرزند معلول و خرابهنشینان را یاری دهید و به کمیته امداد و سازمان بهزیستی در اجرای وظایفشان در حداکثر ممکن کمک کنید و برنامهای را به اجرا بگذارید تا خانههای روستاییان در برابر زلزله پنجریشتری بر سرشان آوار نشود.
۹- نخبگان احترام میخواهند. اینان خدماتشان به جامعه بیش از حد تصور است. به پزشکان مهندسان، پرستاران، محققان، معلمان، روشنفکران و دیگر فرهیختگان احترام بگذارید. به بهانه اخذ مالیات آنان را تحقیر نکنید. بگذارید در این کشور بمانند و احترام ببینند. تسلیم حرفهای جریانهای پرگو و پرمدعا و بیخاصیت نشوید. در مجمعی که ۲۰۰ مهندس یا حقوقدان یا پزشک حاضر هستند، بیمعنی است که مجیز تنیچند ناهمشکل -حتی بحق- گفته شود و جایگاه آنها جلوتر از همگان روی مبلهای بزرگ که متأسفانه در سالنهای کنفرانس در ردیف اول چیده شده قرار گیرد. مگر نه آنکه شرفالمکان بالمکین و اگر آنان را در ردیف دوم بنشانند با قهر محل را ترک میکنند. ازجمله مدیریت دانشگاهها را به استادان و دانشیاران و کادر علمی آنها بسپارید و از دخالت در نصب مدیران دانشگاهها بهشدت بپرهیزید.
۱۰- نیروهای مسلح جمهوری اسلامی زینت و سمبل قدرت کشور هستند. هرچند ممکن است آنان تحت اطاعت سازمانی، در مقابلِ سخنان نامربوط و خرافات سکوت کنند اما قلبا با شما همراه هستند. بسیار طبیعی است که این رابطه متقابل باشد و شما که به سابقه آزادگی ذاتی در زمانی هملباس آنان بودهاید هرچه بیشتر با ایشان همراهی و معاضدت کنید، زیرا حراست از کشور با تفاهم قلبی توأمان میسر است.
۱۱- شاید یکی از کارهای بسیار مهم رئیسجمهور آشناکردن مردم با فرهنگ حکمرانی و تشخیص حکمران خوب از غیر است. البته ممکن است چنین وظیفهای برای رئیسجمهور نوشته نشده باشد اما به هر حال امری مستحسن نمیتواند مورد انکار قرار گیرد. اگر جمهوری شفاف باشد و اگر وظیفه متقابل رئیسجمهور با مردم روشن شود و اینکه حق و وظیفه و مسئولیت رئیسجمهور و نیز مردم از سوی دیگر روشن و شفاف شود، مردم میتوانند در رأیدادنهای بعدی اندیشمندانه و به دور از احساسات و تبلیغات و هیجانات مشارکت کنند. اما در جامعهای که بانک مرکزی فروش ارز را مخفی میکند و قرارداد خرید اتوبوس محرمانه تلقی میشود و افشای آن امری ضد امنیت ملی دانسته میشود، طبیعی است که مردم نتوانند به درستی رأی خود را تشخیص دهند. یکی از روشهای پسندیده رئیسجمهور میتواند برگزاری ماهانه کنفرانس خبری با جمع خبرنگاران باشد تا به سؤالهای آنان که سؤال جامعه است پاسخ دهد. کسانی که از رویارویی با خبرنگاران و اصحاب رسانه بیم دارند یا از ابراز حقیقت طفره میروند یا قدرت پاسخگویی ندارند. فراموش نکنیم بیدارکردن مردم وظیفه هر فرد مسئول در کشور است.
۱۲- از مخالفان بهصورت واضح کمک بخواهید. رسما از آقای جلیلی بخواهید طرحهای ادعایی خود را برای شما بفرستند و آنها را منتشر کنید و بینظرانه آنچه را مفید است، به اجرا بگذارید.
۱۳- سعی کنید رئیسجمهور مؤلف باشید. این خاصیت در مرحوم هاشمیرفسنجانی دیده میشد؛ رئیسجمهور مؤلف کسی است که با ابتکار عمل پیش برود و صرفا تسلیم بوروکراسی تأخیرکننده نباشد و در چند مورد مهم شخصا ورود کند. همچنان که مرحوم هاشمیرفسنجانی در موضوع مترو شخصا ورود میکرد.
۱۴- از معاون اول به نحو مطلوب استفاده کنید. زندهیاد مرحوم دکتر حسن حبیبی در کنار رئیسجمهور تنها سایهای بود و معاون اول آقای روحانی به قول خود حتی منشیاش را نمیتوانست تغییر دهد. پیشنهاد آن است که کار پیگیری عملکرد وزرا به معاون اول سپرده شود و این امر از دوش رئیسجمهور برداشته شود.
خلاصه بگویم، مسائل کشور بسیار پیچیده و بغرنج شدهاند و با دستفرمان اداری نمیتوان با آن مقابله کرد. جنابعالی هشت سال مهلت ندارید. حداکثر چهار سال و بکوشید تا در این فرصت کوتاه و بسیج نیروها و بهخصوص فاصلهگرفتن از دشمن و دشمنیها منشأ حل حداقل برخی از مسائل شوید.
🔻روزنامه جام جم
📍 مجلس آماده همکاری با دولت چهاردهم
✍️ سیدعلی یزدیخواه
مشارکت ۵۰درصدی مردم در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری و انتخاب رئیسجمهور منتخب، زمینه خوبی را برای دولت آینده بهوجود آورد تا با عملکرد خود باعث عزت، قدرت و سرافرازی ملت ایران باشد.
بدون شک ملت ایران پیروز بزرگ این انتخابات بود و شرایط برای دولت چهاردهم مهیا است تا باتوجه به مقدماتی که بهواسطه عملکرد دولت سیزدهم فراهم شد، بتواند مسیر رشد و ترقی ایران اسلامی را طی کند.ازسویی دیگر موضعگیریهای رئیس جمهور منتخب هم تاکنون در راستای منافع کشور، نظام جمهوری اسلامی و انقلاب بوده است. طبعا رویکرد تداوم همگرایی و همکاری با کشورهای دوست و همسایه و همچنین تعامل دولتها و ملتهای منطقه با بهرهگیری از تجربیات ارزشمند دولت شهید جمهور، باعث ارتقای هرچه بیشتر ایران اسلامی خواهد شد.درهمین راستا نمایندگان مجلس شورای اسلامی آمادهاند تمامی تلاش خود را بهکار ببرند تا در راهحل مشکلات و معضلات موجود و بهبود وضعیت مردم ایران اسلامی با دولت جدید همکاریهای لازم را داشته باشند.
درپاسخ به این پرسش که دولت چهاردهم چگونه میتواندعملکرد شایستهای داشته باشد باید گفت خوشبختانه با توجه به ریلگذاریهای مناسبی که در حوزههای داخلی و خارجی از سوی دولت سیزدهم صورت گرفته و برکات آن را مردم عزیز ایران در ذائقه خود حس کردند، مسیر و راه برای اقدامات دولت آیندهفراهم است.ازجمله نمادهای ارزشمند برکات دولت سیزدهم، روان شدن صادرات و واردات در بخشهای مختلف، تامین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، حضور در پیمانهای منطقهای، افزایش تجارت جمهوری اسلامی ایران به صورت معنادار با گروه بریکس و کشورهای عضو پیمان شانگهای است.گذشته از این، تماسها و پیامهای روسای دولتهای مختلف به رئیسجمهور منتخب هم حاکی از آن است که کشورهای منطقه این اراده را دارند تا نسبت به تعمیق روابط با جمهوری اسلامی ایران اقدام کنند. از این رو، میتوان امید داشت که با گسترش روابط با کشورهای همسایه، دوست و دولتهای دیگر ثمره شیرین این مراودات نصیب ملتهای منطقه شود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست