يکشنبه 25 شهريور 1403 شمسی /9/15/2024 10:38:28 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 ۹راهکار برای عبور از چالش‌های اقتصادی (بخش پایانی)
✍️ وحید شقاقی‌شهری
در بخش آخر از تریلوژی تحلیلی چالش‌های اقتصادی دولت چهاردهم که در قالب ۳یادداشت برای روزنامه تعادل تدارک دیده شد، ضمن اشاره به موضوعاتی چون چالش‌های پایان دوره ده ساله برجام، افزایش فساد مالی و کاهش سرمایه اجتماعی و... نقشه راهی نیز برای عبور از مشکلات و اصلاحات ضروری در ۹بند ارایه کرده است.

چالش مهم دیگر پیش روی دولت، اتمام دوره ده ساله برجام است. لذا حتی در صورت شکست جمهوری‌خواهان و پیروزی کامالا هریس در انتخابات پیش رو، چالش مهم بعدی این است که دوره ده ساله برجام مهر ۱۴۰۴ به اتمام خواهد رسید. لذا پیش‌بینی می‌شود جهان غرب همه تلاش خود را به‌کار خواهد گرفت که در مذاکرات فی مابین امتیازات گسترده‌تری از طرف ایرانی بگیرد یا اینکه با طرح بهانه‌های واهی، مکانیسم ماشه را فعال خواهد کرد و مجدد همه تحریم‌های سازمان ملل بصوت خودکار برخواهند گشت. لذا در این حالت نیز عقلانیت حکم می‌کند اقتصاد ایران خود را برای همه سناریوهای بدبینانه آماده کند و تاب آوری و مقاومت اقتصادی را تقویت کند. ظرفیت سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی پشتوانه خوبی برای دولت چهاردهم است که باید به سرعت و با یک تیم حرفه‌ای و کاربلد، آرایش تقویت تاب آوری و مقابله با تشدید تحریم‌های اقتصادی را اتخاذ نماید. ابرچالش پنجم، افزایش ادراک فساد مالی و اقتصادی در کنار تنزل شدید سرمایه اجتماعی است. در کنار چالش‌های اشاره شده، تشدید شکاف اقتصادی ایران با رقبای منطقه‌ای برخلاف اهداف سند چشم‌انداز، سالمندی جمعیت، ناترازی شدید صندوق‌های بازنشستگی، تنش‌های شدید آب و به تبع آن افت محسوس ارزش افزوده در بخش مولد کشاورزی، فرونشست زمین و مهاجرت از برخی استان‌های کشور، تنگنای منابع مالی بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار و تشدید فرسودگی زیرساخت‌های اقتصاد ایران، فساد و تنزل شدید سرمایه اجتماعی را نیز باید به این لیست افزود. همچنین چالش‌های نوظهوری نیز افزوده شده که ورود بی‌حد و حساب افغان‌ها به ایران (رقمی بین ۹ تا ۱۰ میلیون افغان) و بهره‌مندی از یارانه‌های ایرانی و ارتکاب زیاد جرم و جنایت و تحمیل ناامنی و فرزندآوری بالای آنها را نیز باید به این لیست چالش‌ها اضافه کرد. اولویت‌های دولت چهاردهم در حوزه اقتصاد را چه می‌دانید؟ با یک نگاه واقع‌بینانه، براساس شرایط جهانی و منطقه‌ای، تحریم‌های اقتصادی، فرسودگی ساختاری و نهادی، ناترازی‌های اقتصاد کلان، مهاجرت سرمایه‌های انسانی و تنزل سرمایه اجتماعی، قطعاً کار دولت چهاردهم بسیار سخت است. ایجاد تعادل و توازن بین ابرچالش‌های عدیده و فرصت‌های پیش رو نیازمند تغییرات عظیم ساختاری و نهادی در کشور است، هنوز درک عمیق و اصیلی از بحران‌های پیش رو مشاهده نمی‌شود. همچنان تفکرات غیراصیل حاکم است. گفت‌وگوی حداقلی راهکار حل این بحران‌های انباشت شده نیست. سرمایه اجتماعی در کشور به‌شدت پایین است. تخلیه تدریجی سرمایه‌های خلاق و فکری در کنار تنزل تدریجی سرمایه اجتماعی کشور و افزایش ادراک فساد و تبعیض در جامعه، شرایط حل بحران‌ها را به‌شدت سخت کرده است. البته امید حداقلی، شرایط حداقلی و گفت‌وگوی حداقلی شکل گرفته است ولی کفایت مواجهه با بحران‌های متعدد را نمی‌کند.
برای حل ابرچالش‌های کشور نیازمند گفت‌وگوی حداکثری بین نهادهای داخل حاکمیت و ملت و ارتقای سطح سرمایه‌های اجتماعی هستیم. از این رو کشور باید مسیر نرمال‌سازی در روابط جهانی و منطقه‌ای را در اولویت قرار دهد و از تنش زدایی پرهیز کند و به زنجیره ارزش و تجارت جهانی ملحق شود و از انزوای تجاری و اقتصادی خارج شود. در ۵۰ سال گذشته از سه بال پیشرفت کشور یعنی سرمایه‌های فیزیکی، سرمایه‌های انسانی و سرمایه‌های اجتماعی، فقط از یک بال یعنی سرمایه فیزیکی آنهم با حداقل بهره وری و اتلاف بالا بهره گرفته شده است. نقشه راه باید بر اساس ترکیب این سه بال پیشرفت باشد.
بنابراین کابینه دولت باید مسیر زیر را برای اصلاحات اقتصادی طی کند:
۱) برای اصلاحات اقتصادی و حل ابرچالش‌های کشور بایست گفت‌وگوی حداکثری بین نهادهای داخل حاکمیت و ملت شکل بگیرد.
۲) باید سطح سرمایه‌های اجتماعی ارتقا یابد و مبارزه جدی با فساد و تبعیض در سطح مختلف بالاخص از سطح بالا شکل بگیرد.
۳) کشور باید مسیر نرمال‌سازی در روابط جهانی و منطقه‌ای را در اولویت قرار دهد
۴) از هرگونه تنش زدایی پرهیز کند.
۵) به زنجیره ارزش و تجارت جهانی ملحق شود و از انزوای تجاری و اقتصادی خارج شود.
۶) حکمرانی اقتصادی را بر پایه اصول و مولفه‌های رقابت‌پذیری، اقتصاد بازار و غیردستوری، توسعه بخش خصوصی و تعاونی، و حذف انحصارات و اقتصاد رانتی و غارتی، محور قرار دهد.
۷) اصلاحات سه نظام بازتوزیع ثروت یعنی نظام بانکی، مالیاتی و نظام یارانه‌ای (توزیع عادلانه یارانه‌های پنهان انرژی) با هدف عدالت بنیانی اقتصاد و ارتقاء شاخص‌های عدالت اجتماعی
۸) هماهنگی بین سیاست‌های مالی، پولی و بخش واقعی برای کاهش تدریجی و پایدار تورم
۹) تلاش برای قرار گرفتن در زنجیره تولید و ارزش اقتصاد جهانی با تعریف جایگاه و نقش فعال و ارزشمند در هندسه نوین اقتصاد و تجارت جهانی


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دست فرمان موفقیت یا شکست؟
✍️ دکتر علی سرزعیم
وزیر محترم نفت هم در جلسات کمیسیون و هم در صحن علنی و هم در مصاحبه‌های پس از رای اعتماد، یادآور شده‌اند که به دنبال اصلاحات قیمتی نیستند و تنها اصلاحات غیرقیمتی را دنبال می‌کنند.
به باور اینجانب، اگر این ذهنیت تغییر نکند، هم‌اکنون می‌توان بااطمینان به ناکامی وزیر محترم در اصلاح ناترازی انرژی وعده داد. تفکیک اصلاحات قیمتی و غیرقیمتی تفکیکی نادرست بود که از یک موسسه خاص در تهران بیرون آمد و متاسفانه رواج یافت. سیاستمداران که به دنبال محملی برای فرار از کار سخت اصلاح قیمت حامل‌های انرژی بودند، این تفکیک را دست گرفتند و بر لزوم اصلاحات غیرقیمتی پافشاری کردند. نتیجه این رویکرد آن شد که هر سال بحران ناترازی انرژی تشدید شد.
خلاصه ایده هواداران و نظریه‌پردازان اصلاحات غیرقیمتی در یک امر خلاصه می‌شود: باید تلاش کرد به جای کنترل مصرف، عرضه را افزایش داد. این افزایش عرضه یا از محل تولید داخل، واردات یا مبادله دو محصول نفتی/پتروشیمی با یک کشور همسایه است.

این دیدگاه می‌گوید در مسابقه عرضه و تقاضا، باید عرضه را افزایش داد تا ناترازی ایجاد نشود! نتیجه این تحلیل در عمل آن است که ناترازی تشدید می‌شود؛ زیرا افزایش عرضه انرژی منوط به سرمایه‌گذاری زیاد و طولانی‌مدت است که فعلا برای کشور ما مقدور نیست! در مقابل با تثبیت قیمت انرژی در شرایط تورمی، قیمت واقعی آن پیوسته کاهش می‌یابد و مصرف انرژی تشدید می‌شود. نتیجه روشن است: ناترازی شدیدتر!

خلاصه از زمان آقای احمدی‌نژاد و مجلس هفتم، ایده اصلاحات غیرقیمتی در نظام حکمرانی تسلط یافت و توجیهی برای بی‌میلی در اصلاح قیمت انرژی فراهم کرد و روز به روز بر ابعاد بحران افزوده شد. هرگاه نیز که قیمت به ناچار اصلاح شد دوباره بر طبل تقبیح شوک‌درمانی کوبیده شد و دوباره اصلاحات غیرقیمتی (بخوانید بی‌عملی) حاکم شد. وقایع آبان۱۳۹۸ هم بهانه دیگری به‌دست داده است تا سیاستگذار از انجام اصلاحات قیمتی هراس داشته باشد و نگران هزینه‌های اجتماعی و سیاسی چنین اصلاحاتی باشد.

در واکنش به چنین دلنگرانی‌هایی باید یادآور شد که اولا چگونگی اصلاح قیمتی می‌تواند انگیزه اعتراضات اجتماعی را بیشتر یا کمتر کند. هنر سیاستگذار آن است که اصلاحات را طوری بسته‌بندی کند که کمترین هزینه ایجاد شود.

ثانیا وضعیت اجتماعی الان با آبان۱۳۹۸ کاملا متفاوت است و لزومی ندارد همان سیاست همان واکنش را ایجاد کند. نهایتا اینکه شجاعت، شرط اقدام در شرایط بحرانی است. رئیس فدرال‌رزرو آمریکا در دوره بحران مالی۲۰۰۸، یعنی آقای بن ‌برنانکی، نام کتاب خود را برای شرح آن ایام «شجاعت اقدام» نامیده است. واقعا اگر عنصر شجاعت در کار نبود اقتصاد آمریکا نمی‌توانست از آن بحران بزرگ به سرعت خارج شود.
درباره ایران نیز شرایط بحرانی شده است و تعبیر «ابربحران» مصداق یافته است. در چنین شرایطی نمی‌توان دیگر با مسائل اصلی اقتصاد شوخی کرد و خود را به راه‌حل‌های فرعی دلخوش کرد. وقتی بحران اقتصادی بالا گرفته ضروری است، مسوولان امنیتی به درخواست‌های سیاستگذاران اقتصادی تمکین کنند و دغدغه‌ها را برطرف سازند.

در غیر این صورت بحران‌های اقتصادی به بحران‌های امنیتی شدیدتر ترجمه خواهد شد و هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی بزرگ‌تری باید برای حفظ وضع موجود پرداخت کرد. پس باید یادآور شد که انتخاب بین هزینه ندادن و هزینه دادن نیست، بلکه انتخاب بین هزینه دادن معقول و خیلی هزینه دادن است. در نتیجه تعویق اصلاحات اقتصادی اشتباه بزرگ و مهلکی است که امید است دولت آقای پزشکیان مرتکب نشود.

در این شرایط وظیفه وزیر نفت به‌عنوان متولی انرژی چیست؟ قطعا هزاران کارشناس در وزارت نفت هستند که امور کارشناسی را دنبال می‌کنند؛ ولی کارهایی هست که جز یک وزیر نمی‌تواند انجام دهد. یکی از مهم‌ترین این وظایف رایزنی با ارکان مختلف حاکمیت و همسو کردن آنها برای گرفتن تصمیمات بزرگ است.

امور روزمره انرژی را مدیران شایسته و معاون‌های باسابقه می‌توانند رتق و فتق کنند. وزیر نباید وقت خود را صرف امور جاری و روزمره کند، بلکه باید به افق‌های بلند نگاه کند و برای برداشتن گام‌های بلند به‌منظور تحقق آن افق‌های روشن، اجزای مختلف حاکمیت از یکسو و جامعه از سوی دیگر را توجیه و همراه سازد.

به همین دلیل در این دوره وزیر نفت باید با مسوولان امنیتی، روشنفکران، خبرنگاران، روحانیون، دانشجویان و توده مردم گفت‌وگو کند تا آنها را برای اقدام همسو سازد. در غیر این صورت امیدی نمی‌رود که بتوان با یک وزیر نفت به شیوه سابق به حل مشکل ناترازی دست یافت.

وزیر نفت جدید باید دست به انتخاب بزند که می‌خواهد یک وزیر نفت سنتی باشد یا یک وزیر نفت جدید؟ این انتخاب نشان خواهد داد که آیا دست فرمان شکست را برگزیده یا دست فرمان پیروزی را؟ امید ما این است که دومی باشد.


🔻روزنامه کیهان
📍 رئیسی که رئیسی نکرد
✍️ سید محمدعماد اعرابی

از آن زمان که یک کیف دستی، ساعت ۳ بعدازظهر اتاق جلسات در طبقه دوم ساختمان مرکزی نخست‌وزیری را غرق دود و سیاهی کرد تا همین چند وقت پیش نام «رجائی» به عنوان تنها رئیس‌جمهور شهید ایران بر قله رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی ثبت شده بود.
به نظر می‌رسید محمدعلی رجائی تنها با سی روز خدمت در قامت رئیس‌جمهور ایران، تبدیل به اسطوره‌ای بی‌تکرار شده که هر جا سخن از سلوک مردمی و خدمت صادقانه یک مدیر ارشد اجرائی باشد ناخودآگاه باید نام او را نیز به میان کشید. سال‌ها گذشت تا دست تقدیر الگویی دیگر در مقابل دیدگان ما گذاشت. کسی که در سی‌وسه ماه خدمت، والاترین تعابیر رهبر انقلاب برای یک کارگزار اجرائی نظام را به خود اختصاص داد: «ما قبلاً هم شخصیّت‌های خدمتگزار داشته‌ایم، امّا نه در این حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصاب جدیدی را آقای رئیسی(ره) در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد.» اما در سرگشتگی روزمره ما «رئیسی عزیز» کمتر به چشم ‌آمد.
معجزه انقلاب اسلامی پس از آنکه در تابستان ۱۳۶۰ یک دستفروش قزوینی را تا ریاست جمهور ایران بالا کشید این بار چهل سال بعد در تابستان ۱۴۰۰ یک طلبه تهیدست مشهدی را بر صندلی رئیس‌جمهور نشانده بود. «سید محرومان» صفتی نبود که در کارزارهای بی‌مقدار انتخاباتی برای او ساخته و پرداخته شود؛ جلوه‌ای بود از سلوک مردی که تا انتهای عمرش هم‌درد و هم‌رنج فقرا بود و از بیت‌المال جز به اندازه نیاز برنمی‌داشت.
او که در دولتش حق مأموریت‌های دلاری را ممنوع کرد و حتی نیمی از حقوق ماهیانه خودش به عنوان رئیس‌جمهور را هم به بیت‌المال برمی‌گرداند از سوی رقبای سیاسی‌اش به افزایش بی‌حساب و کتاب بودجه نهاد ریاست‌جمهوری متهم شد. تهمت‌ها و تخریب‌های آزاردهنده‌ای که ابتدا و انتها نداشت اما رئیسی را از ادامه راه دلسرد نمی‌کرد، حتی اگر این تهمت‌ها در بازی‌های بچگانه قدرت و در سطحی مبتذل به انکار میزان تحصیلات و مدرک تحصیلی او می‌رسید.
دروغی که دروغ بودنش برای سازندگانش آشکار بود چون چهره‌ای نزدیک به همان جریان سیاسی استاد راهنمای رساله دکتری آیت‌الله رئیسی بود اما با این حال دست از این دروغ برنداشتند و استاد مدعی اخلاق و اسلام نیز همه این تهمت‌ها را شنید، سکوت کرد و کلمه‌ای در دفاع از شاگردش نگفت. اگرچه سه سال بعد پس از روی کار آمدن دولت همسویش با انتصاب یک فارغ‌التحصیل علوم انسانی به عنوان وزیر علوم به وجد آمد و زبان به تعریف و تمجید گشود! در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۱۴۰۰ سید ابراهیم رئیسی جمله‌ای ماندگار، برایمان به یادگار گذاشت: «اگر مشکلات مردم با اهانت به من حل می‌شود؛ اشکال ندارد.»
مشکلات مردم ولی نه با تهمت و تخریب او که با کار شبانه‌روزی او حل شد تا جایی که برخی منتقدانش در جریان سیاسی رقیب نیز به آن اعتراف کردند: «در حوزه اقتصاد آقای رئیسی موفق‌تر از چیزی بود که تصور می‌شد ولو اینکه کسی حاضر نیست این را بگوید. هیچ شاخص اقتصادی نیست که الان وضعیتش بهتر از سال ۱۴۰۰ نباشد. حتی در برخی موارد ما از سال ۱۳۹۶ هم عبور کردیم.» «آقای رئیسی فراتر از انتظار عمل کرد. حق ایشان در دعواهای سیاسی ادا نشد. یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب به من گفت متهم به سیاه‌نمایی علیه شهید رئیسی شده‌ایم من گفتم بله این اتهام به شما وارد است.»
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ وقتی برای همیشه از پیش ما رفت رهبر انقلاب فقدانش را برای کشورمان جبران‌ناپذیر خواند: «بنده
هر چه فکر می‌کنم، هم برای خودم، هم برای کشور... احساس می‌کنم که این [شهادت شهید رئیسی] هیچ جبرانی ندارد؛ یعنی خسارت سنگینی است که واقعاً جبران ندارد.» او «صداقت»، «مردم‌داری» و «حق‌مداری» را نه با زبان که با عملش تفسیر می‌کرد. اگر «وفاق ملی» واژه‌ای است که این روزها معنایش به سرقت رفته؛ رئیسی اما به این واژه‌ معنا می‌بخشید. او «وفاق» را در عالی‌ترین سطح به نمایش گذاشت. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ آخرین حضورش در جلسه هیئت دولت بود که گفت: «پیمان خودم با خدای متعال است که خلاف خواست رهبری که عبارت باشد از طرح نکردن موضوعی که در آن زمینه اختلاف قوا باشد [عمل نکنم]؛ تاکنون مطرح نکرده‌ام و مطرح هم نخواهم کرد. این مشرب من است؛ خیلی هم در این قضیه تحت فشار روحی هستم... [اما] چیزی که بوی اختلاف از آن بیاید مطرح نمی‌کنم.» هنوز دو سال از عمر دولتش نگذشته بود که وزیر مورد اعتمادش در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت با بهانه‌ای ناموجه استیضاح شد اما هیچ‌کس گلایه‌ای از او در گفت‌وگو با رسانه‌ها نشنید. علاوه‌بر این، آن‌طور که محمدباقر قالیباف رئیس وقت مجلس شورای اسلامی می‌گوید ۵ وزیر و معاون او به مرحله استیضاح رسیدند اما «رئیسی عزیز» خودش وزیر و معاونش را تغییر داد تا کشور وارد تنش نشود. وقتی یکی از اطرافیانش از او خواست تا واکنشی به این اعمال فشارها برای تغییر دولتمردان نشان دهد؛ با این پاسخ رو‌به‌رو شد: «کشور ظرفیت جنجال جدید ندارد؛ در نهایت می‌خواهند بگویند رئیسی را سر جایش نشاندیم! بگذار بگویند...» همین صبر و تحمل و بردباریِ سید ابراهیم رئیسی برای ایجاد آرامش و وفاق در کشور بود که مورد تمجید رهبر انقلاب نیز قرار گرفت: «ایشان در یک موردی یک اختلافی با یک جایی داشتند، من گفتم شما اصلاً عکس‌العمل نشان ندهید؛ خیلی سخت بود برایش، [امّا] اصلاً عکس‌العمل نشان نداد، یعنی واقعاً مدارا کرد؛ [در حالی] که اگر ایشان مثلاً این صبر و این تحمّل را نداشت، بنا بود یک دعوای بزرگی در کشور راه بیفتد. ایشان این‌جوری بود.»
برای مردان میدان که حرف را در عمل به تصویر می‌کشند، بازی با کلمات اتلاف وقت است. «ارادت به رهبری» و «ولایت‌پذیری» برای سید ابراهیم رئیسی نه جملاتی گذرا بر زبان که کارنامه هر ساعت و هر روز او بود. «رئیسی عزیز» هرگز از جایگاه رهبر انقلاب برای پیشبرد تصمیماتش خرج نکرد بلکه کاملا برعکس خود را سپری در برابر رهبری می‌دانست. علی بهادری‌جهرمی، سخنگوی وقت دولت می‌گفت: «محال ممکن است که رهبر معظم انقلاب به آیت‌الله رئیسی حرفی بگویند و رئیس‌جمهور فقید به ما بگوید این خواسته یا مطالبه رهبری است؛ بلکه به ما می‌گفتند باید فلان اقدام انجام شود و اگر کسی سخن مرحوم آیت‌الله رئیسی را گوش می‌داد، فکر می‌کرد اینها گفته‌ها و نظرات شخص رئیس‌جمهور فقید است... این موضوع خط قرمز آیت‌الله رئیسی بود که جایی نباید گفته شود که فلان موضوع دستور رهبر انقلاب بود و نباید رهبری را هزینه دولت کنیم بلکه ما باید هزینه رهبری شویم.»
در روزگاری که صورت بر سیرت چیره شده و به مدد فناوری، نمایش از واقعیت پیشی گرفته؛ سید ابراهیم رئیسی کسی بود که نه میل دیده شدن داشت و نه اهل خودنمایی بود. این یادداشت را به احترام مردی نوشتیم که حجاب معاصرت، ما را از شناخت وجوه شخصیت کم‌نظیرش محروم کرد و آیندگان او را بهتر از ما خواهند شناخت. رئیسی با اینکه بالاترین قدرت اجرائی کشور را در اختیار داشت، رئیسی نکرد؛ با مردم و در خدمت مردم بود و به‌دور از هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی، جانش را فدای هدف کرد؛ همان‌طور که در روز تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری‌اش خدا را گواه گرفته بود: «پروردگارا تو خوب می‌دانی حضور من در این عرصه به عنوان یک طلبه خدمتگزار‌ با چه انگیزه‌ای صورت گرفت. اگر خدمت به مردم نبود، اگر برای ایجاد گشایش نبود، اگر در یک کلمه برای اجرای عدالت نبود،‌ حضور بنده در این عرصه معنا نداشت.»


🔻روزنامه رسالت
📍 اصلاح نظام بانکی را از خودتان شروع کنید
✍️ سید محمد بحرینیان
یک. در خبرها آمده است که در سال ۱۴۰۲، بانک‌ها به کارکنان خود بیش از ۹۱ هزار میلیارد تومان وام داده‌اند. واقعا حیرت‌آور است. برای آن‌که مخاطب برداشت دقیق‌تری از این عدد پیدا کند، ۹۱ همت یعنی ۱/۵ میلیارد دلار که یک‌چهارم رقم اموال بلوکه ایران در ازای فروش نفت است و دولت و دستگاه دیپلماسی ما سال‌ها تلاش کرده تا آن را زنده کند. با این رقم می‌توان یک پتروشیمی بسیار بزرگ ساخت. این رقم همچنین حدود یک‌چهارم بودجه عمرانی کل کشور است.
دو. سود بازپرداخت این وام‌ها حدود ۱۰ درصد است. این در حالی است که از سال ۹۷ به این‌سو، میانگین تورم کشور در حدود ۴۵ درصد بوده و به زبان ساده، وام با بهره ۱۰ درصد در شرایط تورم
۴۰ درصد، مانند آن است که بانک‌ها سالانه چند هزار میلیارد تومان به‌صورت بلاعوض به مدیران و کارکنان خود علاوه بر حقوق و مزایا و سود مجمع و ... پرداخت می‌کنند.
سه. همان‌طور که قابل پیش‌بینی است، در فهرست پرداخت وام به ذینفعان خود از سوی بانک‌ها، نام بانک‌های دولتی در صدر قرار دارد. رتبه‌های اول تا پنجم مربوط به بانک ملی، سپه، پست‌بانک، مسکن و کشاورزی است.
چهار. این مسئله، تنها مربوط به سال ۱۴۰۲ نبوده و در سال‌های پیش از آن‌هم رویه بوده است. در برخی بانک‌ها، به نرخ سال ۱۴۰۲، میزان وام پرداختی به هر نفر از کارکنان به‌طور میانگین بیش از یک میلیارد تومان بوده است.
پنج. جالب‌تر آن‌که معمولا دولت‌های راست و چپ، در مسائل بین‌المللی، سیاسی و اجتماعی رویکرد متفاوتی دارند اما در ارتباط با مسائل اقتصادی، تفاوتی میان راست و چپ نیست. متأسفانه در حوزه نظام بانکی در تمام ادوار گذشته در بر یک پاشنه چرخیده است. دلیل هم روشن است. ناظران خودشان ذینفع هستند.
شش. یک مثال ساده: سال‌هاست تمام مسئولان از صدر تا ذیل بر ارتقای عدالت آموزشی تأکید می‌کنند اما هرسال مدارس دولتی کمتر و پولی‌ها و غیرانتفاعی‌ها میدانشان وسیع‌تر می‌شود، چرا؟ چون وزرا، معاونین و مدیران کل و به‌طورکلی اغلب سیاست‌گذاران نظام آموزشی، خودشان سهامدار یا دست‌اندرکار مدارس غیرانتفاعی هستند.
دقیقا همین اتفاق در نظام بانکی هم رخ داده است، بلکه شدیدترش.
هفت. گاهی که از اشکالات نظام بانکی سخنی به میان می‌آید، همه از ضرورت نظارت و حکمرانی قانونمند بانک مرکزی و ارتقای جایگاه و استقلال آن به‌عنوان راه‌حل یاد می‌کنند. این البته نکته درستی است، اما "در سال ۱۴۰۱ علاوه بر بانک‌ها، بانک مرکزی نیز وام‌های پرچربی برای کارمندانش اختصاص داد، به‌طوری‌که در فصل آخر سال ۱۴۰۱، بانک مرکزی به هر کارمندش حداقل یک‌میلیارد و ۳۰۰‌ میلیون تومان وام قرض‌الحسنه با مدت بازگشت بیش از ۳۰ سال پرداخت کرده است."
هشت. نظام بانکی مرتبا از تسهیلات تکلیفی نالان است و تا جایی که بتواند زیر بار پرداخت آن‌ها نمی‌رود. ازجمله این تسهیلات تکلیفی به بانک‌ها، وام ازدواج است. جالب است که همین امروز، حدود ۳۰۰ هزار نفر در صف وام ازدواج هستند و مجموع وامی که به آن‌ها تعلق می‌گیرد تقریبا همین عددی است که بانک‌ها در سال ۱۴۰۲ به کارکنان خود وام داده اند.
نه. مایه مباهات است که رئیس محترم جمهور، آقای دکتر پزشکیان مرتبا جلسات و محافل را به سخنان نورانی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام مزین می‌کند. امید است او بتواند بساط ویژه خواری را در نظام بانکی، نظام آموزشی، شرکت‌های خودروسازی و ده‌ها حوزه دیگر که در پیش چشمان مردم است جمع کند که مولا فرمود : "فان فى العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق".


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 راهکار دولت برای حل بحران‌های اقتصادی
✍️ مجید سلیمی‌بروجنی
مسعود پزشکیان در شرایطی رییس دولت چهاردهم شده است که اقتصاد ایران با کلکسیونی از چالش‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. جامعه خسته و ناامید هم منتظر تحقق وعده‌های اصلاحات اقتصادی‌اش هستند، هم انتظار نتایج بزرگ و شگفت‌انگیزی را ندارند و این یعنی فرصتی استثنایی برای کلید زدن اصلاحات در شرایط سخت این روزها. تحریم در سیاست خارجی، عدم اجماع و تفرق و تشتت در داخل و در نهایت پایین بودن توان کارشناسی در بدنه دولت که هرکدام می‌تواند ظرفیت دولت برای اجرای برنامه‌های اصلاحی را با مشکل مواجه کند. همزمان با انتشار لیست وزرا توسط مسعود پزشکیان، شاهد اعتراضات زیادی از سوی کارشناسان و مردم به برخی نام‌ها در لیست وزرا بودیم اما پاسخ رییس‌جمهور به این نارضایتی، درخواست صبر از سوی مردم بود تا کابینه کمی کار کند و پس از آن مردم نقدش کنند، البته که درخواست صبر از جامعه طبیعی است اما شاید برای جامعه دلسرد و ناامید انتظار زیادی باشد. مطمئنا دیگر جامعه به این حد از بلوغ سیاسی رسیده است که معجزه با یک فرد و طی یک روز و یک هفته را دنبال نمی‌کند و درک می‌کند که پزشکیان برای تشکیل دولت به تفاهم و وفاق با ساختار قدرت و همه گروه‌های آن نیاز دارد، از آن طرف هم توجه به درخواست‌های عمومی مردم نیز حداقل همین اندازه بلکه بیشتر اهمیت دارد. کوشش برای رفع شکاف درون ساختار ضروری است. مشروط بر اینکه به رفع شکاف با جامعه و مردم نیز منجر شود. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن گفت‌وگو اندک و معمولا همراه با چاشنی خشونت است. گفت‌وگوی سازنده و ایجابی از این منظر که چه کارهایی را می‌توان و باید انجام داد، به ندرت در جامعه ما شکل می‌گیرد. در حال حاضر و با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی روزنه امیدی ایجاد شده که بتوان همزمان با روی کار آمدن دولت جدید و فراهم شدن فرصتی دوباره برای جامعه، افکار و نظرات مختلف را دور یک میز نشاند و با گفت‌وگو به یک اتفاق نظر رسید اما اگر بخواهیم گستره این گفت‌وگو و ارتفاع نگاه ما به مسائل کشور ایجابی باشد باید به کل نظام حکمرانی و نه صرفا دولت، به عنوان قوه مجریه بپردازیم و بایدها و نبایدها را بیان کنیم، البته که در این میان انتخاب مسیر دولت بسیار تعیین‌کننده است.
مسائل اصلی امروز کشورمان را می‌توان با استفاده از دو معیار مهم تقسیم‌بندی کرد: ابتدا مسائلی که موجودیت و آینده سرزمین ایران‌مان را درگیر بحران می‌کنند و دوم موضوعاتی که پایداری جامعه را مورد تهدید قرار می‌دهند. مواردی که هرکدام از این معیارها را داشته باشند، خطیرترین موضوعات کشورند و برای حل آنها باید یک اصلاحات اساسی و راهبردی صورت پذیرد. اصلاحات راهبردی به این معناست که باید تغییر ریل ایجاد شود اما در برخی موارد هم می‌توان از اصلاح رویکرد استفاده کرد که به معنای تغییر نگاه است.
به طور طبیعی اصلاح رویکرد بر اصلاح راهبردی اولویت دارد چون در برخی مسائل می‌توان با همان تغییر نگاه به دستاوردهای قابل قبولی رسید، گام بعدی نیز اصلاحات سیاستی است یعنی همان مسیری را که در آن در حال حرکت هستیم می‌توان بهبودهای موقتی دهیم و در ادامه و در صورت نیاز به سمت اصلاح راهبردی برویم و پس از آن ریل را تغییر دهیم. آمار و ارقام اقتصاد گویای این واقعیت است که اقتصادمان با ناترازی عجیبی به لحاظ تعداد، تنوع، جامعیت و استمرار درگیر است.
همه این ناترازی‌ها اما به سیاستگذار برمی‌گردد. نظم، هماهنگی و استمراری که در این آمار و ارقام مشاهده می‌شود به گونه‌ای است که گویا یک مجموعه از نظام حکمرانی مسوول به وجود آوردن بحران برق است و بخش دیگر همین مسوولیت را در حوزه گاز دارد. ظاهرا نظام سیاستگذار، علاقه‌مند به ناترازی بوده و علاقه‌ای به دادن رفاه به مردم نداشته است. نکته جالب هماهنگی بسیار زیاد در سیاستگذارهاست. به عنوان نمونه سیاست‌های کشاورزی و اقتصاد کلان به طور هماهنگی نه‌تنها در جهت بزرگ کردن ابعاد بحران آب بلکه در جهت بحران سایر اقلام انرژی کار می‌کنند.
در آن سوی میدان سیاست‌های پولی، مالی، تجاری و ارزی به‌گونه‌ای هم‌افزایی کردند که اقتصاد، حداقل اشتغالزایی را داشته باشد و به افزایش قاچاق منجر شود. خلاصه اینکه گویی تصمیم‌سازان هدف داشته‌اند و کمیته‌های هماهنگی را تشکیل داده‌اند که کلکسیونی از بحران‌های برق، گاز، آب و… را تشدید کرده و کاری کنند که اقتصادی که به شغل بیشتر نیاز دارد، سرمایه بیشتری استفاده کند یعنی سهم اشتغال در تابع تولید، کمترین و سهم سرمایه بیشترین باشد. از سوی دیگر حکمرانی مبتنی بر خلق نقدینگی و ایجاد تورم بوده است. عملکرد حکمرانی در همه ابعاد ایران اعم از سیاست و اقتصاد به طور کامل متکی به بزرگ‌تر شدن ابعاد و حجم ناترازی‌هاست یعنی که ظاهرا بدون بزرگ کردن ناترازی‌ها نمی‌توانسته‌اند کشور را اداره کنند. ساختار حکمرانی، بسیار پیچیده و تو در تو است و مسعود پزشکیان باید بتواند برای انجام اصلاحات اساسی و راهبردی کل نظام حکمرانی را با خود همراه کند. رییس‌جمهور در ابتدا باید خودش عمق بحران‌های اقتصادی را باور کند و در مرحله بعد بتواند همه ارکان حاکمیت را به این باور برساند که ابربحران‌ها باید حل شوند تا بقای نظام و ایران تضمین شود. در این مسیر پرپیچ و خم اصلاحات اقتصادی باید رابطه‌ای محکم مبتنی بر اعتماد متقابل میان حکومت و مردم شکل گیرد که در غیر این صورت و بدون همراهی مردم امکان تحقق اصلاحات اقتصادی تقریبا محال است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 چگونگی مواجهه با نقد
✍️ عباس عبدی
انتشار نامه بنده خطاب به جناب آقای خاتمی بازتاب‌های زیادی داشت. هم در دفاع از آن و هم در نقد یا حتی تخطئه آن. بنابراین انتظار می‌رود که پس از چند روز که از این نقدها گذشت واکنشی نسبت به آنها داشته باشم. این کار را انجام خواهم داد و بخش مهمی از آن را نیز نوشته‌ام. بنابر این مناسب می‌دانم که ابتدا رویکرد کلی خود در مواجهه با این نقدها را بنویسم. معتقدم که اطلاع از این رویکرد مهم است. به احتمال فراوان و با وجود شبکه‌های اجتماعی، اغلب نقدهایی که صورت می‌گیرد به نحوی به دست من رسیده یا خواهد رسید. مگر نقدهایی که شفاهی باشد که فرصت شنیدن آنها کمتر فراهم می‌شود. پیش از هر چیز این نکته را باید تاکید کنم، هنگامی که خودم دیگران را نقد می‌کنم این را نشانه احترام و علاقه به آنان می‌دانم و نه کینه‌ورزی و بدخواهی. پس نه‌تنها از نقد دیگران نسبت به خودم ناراحت نمی‌شوم، بلکه آن را نشانه احترام و علاقه نیز می‌دانم پس به‌طور طبیعی سپاسگزار ناقدین محترم نیز خواهم بود، چرا که آنان مرا رهین منت خود کرده‌اند. فارغ از اینکه نقد آنان را وارد بدانم یا ندانم، هر دو حالت را مفید می‌دانم. چون اگر وارد باشد، استفاده کرده و تکرارش نمی‌کنم و نظرم را تصحیح می‌کنم و اگر وارد نباشد، پاسخ می‌دهم و منتقد محترم یا خوانندگان نقد را از یک برداشت نادرست یا سوءتعبیر مطلع می‌کنم که در هر دو صورت نتیجه مثبت است. ضمن اینکه ارایه پاسخ‌های مستدل به نقدها می‌تواند به شفاف‌تر شدن مواضع و کاهش سوءتفاهم‌ها و ارتقای فرهنگ گفت‌وگوی سیاسی و ارتقای فرهنگ نقد در شبکه‌های اجتماعی منجر شود. از این نظر چنین نقدهایی یک راهبرد بلندمدت برای ارتقای کیفیت گفتمان و عملکرد سیاسی محسوب می‌شوند. این رویکرد می‌تواند به تثبیت موقعیت سیاسی و اعتماد عمومی نیز کمک کند. البته این امر بدین معنا نیست که هر نقدی یا نظری را بخوانم. از خواندن دو دسته از مطالب معذورم. اول نظراتی که به‌طور معمول زیر نوشته‌هایم در فضای مجازی گذاشته می‌شود. نه به دلیل بی‌توجهی یا بی‌احترامی، بلکه به دلیل زیاد بودن آنها و ناتوانی و کمبود وقت من. ضمن اینکه اغلب آنان هم نظرات خود را می‌نویسند و لزوما برای پاسخ دادن من نیست .

مواردی استثنایی را هم که پاسخ می‌دهم از طریق دیگری به اطلاع بنده می‌رسد یا برخی از دوستان توصیه به پاسخ دادن می‌کنند. دسته دوم مطالبی که در نقد من است، ولی در آن انگیزه‌خوانی، نقد شخصیت، توهین و دروغ و تحریف آگاهانه متن و امور غیر مرتبط با نقد محتوا وجود دارد. هنگامی که نقدی با این ویژگی را بخوانم به محض رسیدن به یکی از این موارد، خواندن را قطع می‌کنم. شاید برخی تصور کنند که چنین نقدهایی اثر منفی بر مخاطبان می‌گذارد و باید پاسخ داده شود. چندان نگران اثرگذاری‌های منفی نیستم چرا که گمان می‌کنم وقتی که نقد بر پایه استدلال استوار شود، نویسنده و مخاطبان به تدریج در تعامل با هم به گسترش فرهنگ نقد کمک می‌کنند. منظورم از فرهنگ نقد این است که عواطف مخاطب را نشانه‌گیری نمی‌کنند و نمی‌خواهند در یک فضای احساسی، مخاطب را با خود همراه کنند. به گمان من ارتقای فرهنگی و سیاسی جامعه به سطحی رسیده است که نقدهای احساسی، شخصی و مملو از کلمات تحقیرکننده معمولا اثری ندارند و اگر داشته باشند، اثرشان کوتاه‌مدت و موقت است. این نکته را باید در ذهن داشته باشیم که مخاطبان متن‌های مستدل و متین، افرادی فرهیخته‌اند که به دنبال استدلال و منطقند و به دنبال متن‌هایی نیستند که عواطف و احساسات را هدف قرار می‌دهد. متن‌های شخصی، تحقیرکننده و احساسی، همیشه نوشته می‌شود و گمان نمی‌کنم منحصر به جامعه ما باشد، اما اگر فرهنگ نقد گسترش پیدا کند، مجال اندکی برای نوشته‌های هیجانی و هجویه‌نویسی ایجاد می‌شود. اثرگذاری این نوشته‌ها زمانی بیشتر می‌شود که فضای فرهنگی کشور از نقدهای واقعی و معطوف به استدلال خالی شود. پاسخ دادن به این نوع نقدها فضای فرهنگی را برای نقدهای اصیل تنگ‌تر می‌کند و به همین دلیل، از وارد شدن به این نوع گفت‌وگوها پرهیز می‌کنم. به باور من، منتقدی که حرفی برای گفتن دارد به طرح این نکات متوسل نمی‌شود. یک نقد خوب واجد چه ویژگی‌هایی است؟ سعی کرده‌ام خودم به آنچه در ادامه می‌گویم در هر نقدی که می‌نویسم ملتزم باشم. اول از همه ضرورت درک منطقی از منظور نویسنده است. هر نوشته‌ای یک ایده و حرف مرکزی دارد. باید آن را دریافت و همان را نقد کرد. پرداختن به حواشی امری بیهوده است، حتی اگر حواشی آن متن قابل نقد هم باشد، باید از کنار آن گذشت. دوم پرهیز از تعابیر شاذ از نوشته‌های مورد نقد است. ما می‌توانیم با حذف یک کلمه یا جمله یا نادیده گرفتن جزییات، تعابیر دیگری از متن مورد نقد ارائه بدهیم. این کار نه تنها غیراخلاقی است، بلکه اثرات منفی دارد. یک منتقد وظیفه دارد که به بهترین وجه منظور اصلی نویسنده را یا با نقل قول مستقیم یا استنتاج بی‌طرفانه و منصفانه خودش به مخاطب برساند. به ویژه بر نقل قول‌های مستقیم و دقیق و کامل تأکید دارم چون راه را بر برداشت‌های شخصی می‌بندد. در نقد باید خود را به جای نویسنده بگذاریم و فرض کنیم که اگر می‌خواستیم از چنین ایده‌ای دفاع کنیم چگونه می‌توانستیم قوی‌ترین استدلال را به کار ببریم. حتی اگر او در بیان مقصود خود موفق نبوده باشد باید به فهم متن او کمک کنیم. در این صورت، نقد ما به محکم‌ترین بخش ساختمان استدلال او معطوف شده است. به بیانی دیگر، بخش مهمی از نقد باید متوجه شرح دقیق و انتقال درست مفهوم و ایده مورد انتقاد باشد. در ادامه به ایرادات منطقی، استنتاجی، شواهد و حتی نتایج دریافتی از متن مورد نقد باید پرداخت. چنین نقدی موجب خشنودی نقدشونده نیز می‌شود. من نقدهایی که فاقد ویژگی‌های نقد باشند را نمی‌خوانم و در نتیجه نیازی هم به پاسخ نمی‌بینم. در مقابل پاسخ به نقدهای دیگر را وظیفه خود می‌دانم و با کمال میل و در حد توانم حتما پاسخگو خواهم بود. یک نکته دیگر که پیش فرض در این نوع تبادلات فکری است ولی باید تصریح شود، این است که هدف از چنین تبادلات فکری کمک به فهم بهتر دنیای اجتماعی و سیاسی است تا از این طریق راهی برای بهبود وضعیت پیدا کنیم. اگر چنین هدفی مورد نظر باشد، نویسنده و ناقد در پایان گفت‌وگو، ایده‌های‌شان روشن و دقیق شده است، تغییراتی در فکرشان ایجاد شده است و از هم آموخته‌اند. گفت‌وگو با کسانی ثمربخش و به نفع فضای اجتماعی سیاسی کشور است که خیال نمی‌کنند همه حقیقت را در دست دارند، آنها در هر گفت‌وگو و تبادلات فکری تغییر می‌کنند، و وظیفه خودشان را ابلاغ حقیقت نمی‌دانند بلکه هدف‌شان کشف حقیقت از طریق تعامل است. قصدشان روشن شدن حقیقت است نه افشاگری و رسواسازی. بنابر این چون هدفم از گفت‌وگو کمک به حل مشکلات کشور و بهبود وضعیت است، وارد شدن به چنین مجادلاتی را بیهوده و فرساینده و مضر می‌دانم و از گفت‌وگویی که مبتنی بر کشف حقیقت از طریق تعامل و تبادل فکری است، استقبال می‌کنم.


🔻روزنامه سازندگی
📍 چتری برای همه
✍️ سیدحمید موسویان
ارتباط‌های اجتماعی همواره سرشار از بهانه‌هایی برای اختلاف و درگیری در میان انسان‌هاست. ما انسان‌ها به دلیل دوستی یا دشمنی، به دلیل منفعت یا ضرر و دلایل دیگری از این قبیل، چه بسیار با یکدیگر به دعوا می‌رسیم و رابطه‌ها گسسته می‌شود و پیوندها از هم می‌گسلد. برقرار کردن ارتباط همواره کاری دشوار است و حفظ آن بسی دشوارتر. در این میانه، کسانی که بتوانند پیوندها را محکم کنند و بهانه‌های با هم بودن را بیشتر کنند بسیار کمیاب‌اند. پیدا کردن افرادی که چنین ویژگی‌ای دارند کار آسانی نیست.
اگر این نکته را بیفزاییم که زمانه و بستر فرهنگی هم تقویت‌کننده جنبه‌های اختلاف‌برانگیز باشد و افتخار افراد به جنگ‌ها و درگیری‌های‌شان با دیگران باشد ساختن رابطه‌‌ها و تثبیت پیوندها سخت‌تر خواهد بود. تصور کنید در جامعه‌ای که مایه مباهاتش، جنگ‌افزارهایش است و داستان جنگ‌ها، تنها داستان بر سر زبان افراد کوچه و خیابان، چگونه به رفع اختلاف و درگیری نگاه می‌کند. در چنین جامعه‌ای کنار گذاشتن دعواها تنها زمانی مطرح می‌شود که در موضع ضعف قرار گیرند و راه چاره‌ای جز صلح نداشته باشند.
محمد‌(ص) نماد آن انسان دشواریابی است که از گسست پیوندها نگران می‌شود و رابطه میان انسان‌ها را ارج می‌نهد. برای او انسان، گرامی است و انسانیت زمانی تبلور پیدا می‌کند که تا حد ممکن با سایر انسان‌ها برخورد خوب داشته باشیم و اختلاف و درگیری، نه یک قاعده که استثنا باشد. تفاوت میان انسان‌ها طبیعت زندگی است، ولی تاکید بر تفاوت‌ها یا ندیدن اشتراکات، زندگی را با مشکلات بسیار مواجه می‌کند. پیامبر، انسان‌ها را مانند دندانه‌های شانه می‌داند، هیچ برتری‌ای میان آنها نیست، مگر به تقوا که آن هم میان خود فرد با خداست و در مرتبه اجتماعی او دخالتی ندارد.
پیامبر اکرم‌(ص) در اولین اقدامات پس از ورود به شهر مدینه، دو کار بسیار اثرگذار را پیگیری کرد:
۱-‌اعلام برادری میان مومنان (از قبایل مختلف) تا کینه‌ها و کدورت‌ها جای خود را به دوستی بدهد
۲-‌انعقاد پیمانی میان ساکنان مدینه از مسلمان و یهودی و مشرک که همه به صورت مساوی دارای حق سکونت و دفاع از حریم زندگی باشند و در قبال یکدیگر این تعهد را بدهند که از حق سایرین دفاع کنند. این پیمان نه‌فقط میان مسلمانان، بلکه میان همه ساکنان مدینه (حتی مشرکان حاضر در این شهر) منعقد شد. این درحالی است که پیامبر، ادعای نبوت کرده‌اند و دو گروه یهودی و مشرک، این موضوع را نپذیرفته‌اند.
شاید برخی تصور کنند اقدام دوم در ابتدای استقرار در مدینه بوده و به این دلیل انجام شده که هنوز قدرت پیامبر تثبیت نشده است. ولی واقعیت آن است که پیامبر تا پایان حیات‌شان هیچ پیمانی که طرف مقابل به آن پایبند بود را زیر پا نگذاشتند. قرآن کریم در سوره توبه که تندترین تعبیرها در خطاب به مشرکان در آن آمده است تاکید می‌کند، دلیل این تندی آن است که طرف مقابل بارها عهد خود را شکسته و حقوق مسلمانان را زیر پا گذاشته است. اما در مورد آنهایی که بر سر عهد خود هستند پیمان‌ها برقرار خواهد بود و کسی نباید آن را زیر پا بگذارد. (سوره توبه، آیه ۴)

این‌چنین بود که پیامبر هم در قرآن و هم به شهادت تاریخ، رحمتی برای همگان شناخته شد. تعبیر «رحمۀ‌للعالمین» در متن دینی به این معنی است که پیامبر نه‌فقط برای گروندگان به آئینش؛ بلکه برای همه انسان‌ها نشان رحمت بود و همه از این ویژگی او بهره‌مند بودند. این مسیر که همراه با عطوفت و مهربانی نسبت به مردم بود به آنجا انجامید که مردمان از پرتگاه آتش تفرقه و دشمنی به سوی الفت و دوستی با یکدیگر حرکت کردند. دشمنی را برکندن و دوستی‌ها را جایگزین کردن کاری است کارستان که نیازمند از خودگذشتگی فراوان است. طبیعی است ما مردم به سمت منافع خودمان و تقابل با دیگران حرکت کنیم و گذشتن از این ویژگی، به تلاشی جدی و قدرتی درونی نیاز دارد تا فرد از منافع زودگذر (فردی، قومی، حزبی و …) فاصله بگیرد و اهداف بزرگ‌تر اجتماعی را مدنظر قرار دهد. هیچ مسیری جز اصلاح امر جامعه با یاری آحاد مردم (با همه تفاوت‌ها و اختلاف‌های‌شان) وجود ندارد و اصلاح در صورتی با موفقیت همراه می‌شود که اعضای جامعه، خود را در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌ها، با یکدیگر شریک بدانند و در کنار هم قرار گیرند. به همین دلیل است که پیامبر‌(ص) همه اعضای جامعه را در قبال شرایط جامعه، مسئول می‌دانند و با این حال، تفرقه در صفوف جامعه را مذمت کرده‌اند. به بیان ایشان، یکی از اموری که مسلمان واقعی از آن فاصله نمی‌گیرد و همواره با آن قرین است همراهی با مردم و جامعه است. جامعه‌ای در مسیر آن پیامبر رحمت قرار دارد که دوستی و محبت در آن قاعده باشد و اختلاف و دشمنی، استثنا. جامعه‌ای که در درون خود به کوچک‌ترین بهانه‌ای افراد را با بدترین برچسب‌ها می‌راند هر چه باشد، پیرو آن پیامبر نیست و در مسیر او حرکت نمی‌کند. کینه‌ها مانعی برای انسانیت است و کسی را می‌توان مسلمان واقعی شمرد که در مراتب عالی انسانیت قرار داشته باشد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 رونق تولید با اقتصاد مقاومتی
✍️ عبدالمجید شیخی
با رونق تولید ملی، رونق اشتغال و سایر مسائل اقتصاد ایجاد شده و تورم کاهش می یابد. هرچه عرضه و تولید تقویت شود و بر تقاضا غلبه یابد، عملا فشار تقلیل دهنده ای را بر کاهش نرخ تورم خواهد داشت. رونق تولید ملی به معنای اشتغال بیشتر جوانان ایرانی است. در کنار این اقدامات باید تجدید نظر اساسی در سیاست های تجاری کشور به عمل آید.
از سوی دیگر اصولا ۹۰ درصد فعالیت‌های اقتصادی روستاها، در مشاغلی، چون کشاورزی خلاصه می‌شود. شاید یکی از این دلایل این باشد که بخش کشاورزی نیز با محرومیت مناطق روستایی عجین شده و توامان دچار بی توجهی دولت شده اند، لذا کم توجهی به روستا، یعنی کم توجهی به کشاورزی، در حالی که توسعه کشاورزی در ابعاد مختلف برای کشور بسیار لازم است.
لذا امیدواریم با توجه ویژه‌ای که به مباحث محرومیت زدایی وجود دارد، شاهد رونق بیشتر در بخش کشاورزی و اهتمام دولت آینده به این بخش و مناطق روستایی باشیم. بی تردید رونق بخش کشاورزی مستلزم رونق گرفتن مناطق روستایی است و رونق مناطق روستایی، مستلزم رونق بخش کشاورزی است، اما رونق بخش کشاورزی، منحصر و محدود به بخش کشاورزی نیست، بلکه مستلزم استقرار زنجیره‌ای از فعالیت هاست.
بایستی سنگ بنای الگوی توسعه توأمان کشاورزی، روستایی، معدنی و صنعتی با محوریت روستا‌ها در اطراف شهر‌ها برای جذب جمعیت حاشیه نشین شهر‌ها در دستور کار قرار دولت بعدی قرار بگیرد. تا به طور همزمان با یک تیر صد نشان بزنیم و دستاورد‌های قابل توجهی برای اقتصاد کشور داشته باشیم.
تحقق این امر خطیر مستلزم اعتقاد به اقتصاد اسلامی، اقتصاد مقاومتی، توانایی داخلی و اتکا به جوانان و اهلیت مبارزه با فساد، رانت خواری، مخالفت با قاچاق و واردات بی رویه، توجه به محرومین و مستضعفین و روستائیان و کشاورزان زحمتکش، اعتقاد به برقراری عدالت بین بخشی و منطقه ای، اعتقاد به شایسته سالاری و نصب مدیران جهادی با تقوا است که با عمل و کارنامه خود این موارد را نشان داده است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین