🔻روزنامه تعادل
📍 اهمیت حمایت از سرمایهگذاران
✍️ مهدی علیپور
از سیاستهای کوتاهمدت و بعضا متناقض گرفته تا مشکلاتی که برای سرمایهگذاران به وجود میآید همگی نشان از آن دارد که ما در عمل نتوانستهایم شرایط را برای تولیدکنندگان واقعی فراهم کنیم. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهان، دولت برای آنکه از یک فعال اقتصادی واقعی حمایت کند، نهتنها او را از مالیات یا سیاستهای تنبیهی معاف میکند که حتی با ارائه زمین و تسهیلات از سوی دولت افزایش سرمایهگذاریها در این بخشها نیز میرود. ما در ایران اما عملا تلاش چندانی در این حوزه نکردهایم و در واقع کار را به جایی رساندهایم که در آن سفتهبازان با استفاده از فرصتهای تورمی یا جهش نرخ ارز، به راحتی و در مدتی کوتاه سودی قابل توجه به دست میآورند اما یک فعال اقتصادی که قصد ورود به عرصه مولد و تولید ارزش افزوده واقعی را دارد با هزاران مشکل ریز و درشت مواجه میشود. بررسی نمونهای حضور ما در بازارهای صادراتی به خوبی این موضوع را نشان میدهد.
در این تردیدی وجود ندارد که وقتی کشوری میخواهد به تولید خود سرعت بدهد و رشد اقتصادی مثبت ثبت کند، باید حمایت از سرمایهگذاران را در دستور کار قرار بدهد اما باید با نگاهی به عملکرد سالهای گذشته این سوال را بپرسیم که تا چه حد توانستهایم از سرمایهگذاری حمایت کنیم؟
امروز با توجه به ارتباط گسترده اقتصادها در نقاط مختلف جهان، بسیاری از شرکتها به شکل بینالمللی کار میکنند و از این رو جذب سرمایهگذاری جدید نیز به شکل بینالمللی دنبال میشود.
در ایران اما با توجه به مشکلات و محدودیتهایی که تحریمها به وجود آورده یا راه ورود سرمایهگذاران بسته بوده یا عملا آنها برای مدتی طولانی در کشور باقی نماندهاند. در واقع مشخص نیست که سیاستها به چه شکل تغییر میکنند و همین موضوع سرمایهگذاران را فراری میدهد. اینکه یک صادرکننده ایرانی، برای تولید یک کالا سرمایهگذاری میکند، آن را آماده فروش میکند و حتی در بازار خارجی مشتریانش را پیدا میکند اما ناگهان دولت اعلام میکند که صادرات این کالا ممنوع است، چه نتیجهای جز فرار سرمایه خواهد داشت؟ از سوی دیگر تورم و عدم نظارت، باعث شده که بسیاری از بازارهای حاشیهای سود بیشتری از تولید داشته باشند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 هوش مصنوعی مولد؛ دیروز، امروز و آینده
✍️ دکتر علی ظریف
چند هفته پیش، یکی از چهرههای جنجالی توییتر فارسی که برای توجیه برنامههای ذهنی خودش از هر ابزاری استفاده میکند، تصویر سوالی را که از یک مدل هوش مصنوعی در خصوص یارانهها در کشور پرسیده بود منتشر کرد
با توجه به شکل پرسیدن سوال، آن مدل پاسخی به او داده بود که با نظر خودش همراه بود. او نیز سرخوش از چنین تاییدی، آن را نشانهای از تایید نظریات نادرست خود میدانست.
عنوان این یادداشت بهوضوح نشان میدهد که موضوع مورد بحث، هوش مصنوعی مولد (Generative AI) است. درک تعاریف مفاهیم در هر موضوع، نقطه آغاز هر بحثی محسوب میشود. در این زمینه، به ویژه برای افرادی که تحولات این حوزه را پیگیری نمیکنند، واژههایی مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی، یادگیری عمیق و مدلهای زبانی بزرگ گاهی به جای یکدیگر به کار برده میشوند.
مدلهای زبانی بزرگ نوعی از هوش مصنوعی مولد و هوش مصنوعی مولد نیز شاخهای از هوش مصنوعی است. تمامی آنها از اشکالی از یادگیری عمیق، شبکههای عصبی و همچنین یادگیری ماشینی نیز بهره میبرند. امروز یکی از پایههای اصلی هوش مصنوعی مولد، مدلهای ترنسفورمر (Transformers) هستند. «مدلهای ترنسفورمر» به دلیل قابلیت مقیاسپذیری و پردازش موازی، در حوزههای مختلف، بهویژه پردازش متن مثل مدلهای زبانی بزرگ، موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند.
برای درک قدرت بالقوه این مدلها شاید ذکر این مثال جالب باشد که چند ماه پیش ایلان ماسک در مصاحبهای و بعدتر هم در توییتر -هرچند به طور کنایهآمیز- گفت رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۳۲ یکی از این مدلهای هوش مصنوعی خواهد بود. چند نقد اساسی به مدلهای هوش مصنوعی مولد و مدلهای زبانی بزرگ وارد میشود. شاید مهمترین نقد این باشد که ما مکانیزم داخلی این مدلها را بهخوبی نمیشناسیم که از این مشکل با عنوان «جعبهسیاه» یاد میشود.
با وجود این، سال گذشته ابزارهای متنوعی برای فهم بهتر رفتار داخل این جعبهسیاه، توسعهیافتهاند (این موضوع مفصل است اما ابزارهایی توسعه پیدا کردهاند که امکان ارزیابی دقیقتر مکانیزمهای درونی مدلهای زبانی بزرگ و نحوه رسیدن به یک خروجی را تا حدودی تفسیر میکنند).
اما سوال اصلی اینجاست که آیا مثلا ذهن یک پزشک، وکیل یا سرمایهگذار را که با استفاده از ابزارهای مختلف و ذهن و زبان (و شهود) خود تصمیمگیری میکنند، بهطور کامل میشناسیم؟ هوش مصنوعی مولد هنوز در ابتدای راه پرپیچ و خم خود است، ولی میتوان با استفاده از ابزارهای مختلف تلاش کرد این جعبهسیاه را بهتر درک کرد.
نقدهای دیگر، مانند سرعت تحولات بیرونی یا حجم عظیم دادههای جدید که در مرحله آموزش مدلها در دسترس نبودند، نیز چالشهایی قابل حل هستند. توسعه و آموزش مدلهای بنیادی (Foundational Models) بسیار پرهزینه است. بهعنوان مثال، ساخت مدل GPT۴ بیش از ۱۰۰میلیون دلار هزینه داشته است. از این جهت، دو روش مهم و کمهزینه برای استفاده از قدرت مدلهای هوش مصنوعی مولد وجود دارد.
راه نخست، تنظیم مدل (fine tuning) است که وزن پارامترهای داخلی مدل را براساس کارکرد مورد نظر (Task) و دادههای جدید تغییر میدهد و مدل را برای این کارکرد بهینه میکند. بسط این موضوع از محدوده این یادداشت خارج است، اما اکنون روشهای ساده و در دسترسی برای تنظیم کمهزینه یک مدل وجود دارد.
روش دوم که از اهمیت ویژهای برخوردار است، قابلیت استخراج اطلاعات (retrieval) این مدلهاست. روشهای مختلفی برای استفاده از این قابلیت وجود دارد که به طور کلی تحت عنوان «رگ» (Retrieval-Augmented Generation) شناخته میشوند.
این قابلیت بدون تغییر وزن پارامترهای مدل، میتواند بهسرعت اطلاعات مورد نظر را بازیابی کرده و در خروجی خود به کار گیرد. مدلهای زبانی بزرگ نهتنها میتوانند به انواع مختلف متنهایی که در دوره یادگیری خود نبودند دسترسی داشته باشند، بلکه مدلهای جدیدتر، بهاصطلاح چندمدله (omni-model یا multimodal) شدهاند.
این یعنی مدل میتواند براساس نیاز، بین صدا، تصویر، متن و عدد جابهجا شود و از تمامی آنها در یک فرآیند واحد استفاده کند. البته هوش مصنوعی مولد طرفداران و دشمنان افراطی خود را دارد. برخی آن را به سطح قابلیت پیشبینی کلمه بعدی در پیامک تقلیل میدهند و برخی آن را تا سطح یک هوش مصنوعی فرابشری بالا میبرند.
شناخت دقیق تواناییها و محدودیتهای آن میتواند به استفاده بهتر و موثرتر کمک کند. وقتی دولت سیزدهم ادعای تاسیس سازمان هوش مصنوعی را مطرح کرد، میشد حدس زد که مانند بسیاری دیگر از برنامههای دولتی، تنها به بریدن روبانی و ایجاد سازمانی جدید بسنده خواهد شد.
بهعنوان یک اقتصاددان یا دنبالکننده علوم اجتماعی مثل اقتصاد، رصد دقیق توسعه و تحولات این بخش، هم به خاطر اثر آن بر رشد اقتصادی و تحولات بازار کار و بازارهای مالی و هم بهمنظور استفاده در پژوهشهای اقتصادی، ضروری به نظر میرسد. هوش مصنوعی مولد، هرچند در ابتدای راه خود قرار دارد، تاکنون در صنایع مختلف انقلاب ایجاد کرده است. این انقلاب از صنعت پزشکی تا صنعت مالی را در بر گرفته است، اما درک درست محدودیتها و تواناییهای آن نیز ضروری است و مقاومت در برابر آن میتواند ما را از پیشرفت بازدارد.
از امروز باید آموزشهای مختلفی در سطوح گوناگون ارائه شود و در عین حال، باید از حداکثر ظرفیت این فناوری بهرهبرداری کرد تا خطاها و آسیبهای آن زودتر شناسایی و اصلاح شوند. معرفی مدل جدید o۱ توسط OpenAI در هفته اخیر بخش دیگری از کوه یخ هوش مصنوعی را نشان داد که به دنبال آن قابلیتهایی جدیدی مثل استدلال (reasoning) و مشاهده و تفسیرپذیری (observability and interpretability) نتایج را وارد بازار کرد. این رده مدلهای جدید پاسخی به برخی از نقدهایی بود که به مدلهای پیشین وارد میشد.
🔻روزنامه کیهان
📍 «دفاع مقدس» پیوسته در غرب آسیا
✍️ سعدالله زارعی
اینک در سالگرد دفاع مقدس قرار داریم و همزمان با آن در حال نزدیک شدن به یکسالگی جنگ غزه هم هستیم. این دو رخداد از نظر ماهیت، محتوا و نتیجه شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند و میتوان گفت دفاع جانانه فلسطینیها، لبنانیها، عراقیها، سوریها و یمنیها از سرزمین و ساکنان قهرمان غزه، در امتداد دفاع جانانه هشت سال این ملت از خاک ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی است. نوع جنگ، نحوه آغاز آن، مقدمات آغاز هر کدام، دلیل وقوع جنگ، روند جنگ، صفبندیهای دو سوی جنگ، قوانین و قواعد جنگ، خطوط قرمزی که از یک طرف رعایت و از طرف دیگر
زیر پا گذاشته میشوند، فاصله کمیت و کیفیت ابزارهای به کار گرفته شده از سوی دو طرف جنگ، نحوه جنگیدن، پشتوانههای مردمی طرفی که مورد تهاجم واقع شده است، نحوه مواجهه نهادهای قدرت بینالمللی با دو سوی ماجرای جنگ، نتایج درازمدت راهبردی جنگ، خصوصیات اخلاقی فرماندهان و مدیران دو سوی میدان و مسائل دیگر، این شباهتها را بیان میکنند. در عین حال تفاوتهایی هم وجود دارد؛ در زمان جنگ عراق علیه ایران، جمهوری اسلامی از اول تا آخر تقریباً تنها بود و در این میان، یکی دو کشور به خاطر اختلافاتی که با رژیم بعثی عراق داشتند، بهصورت خیلی کلی از ایران حمایت میکردند. اما امروز فلسطین وضع آن روز ایران را ندارد و یک جبهه منطقهای با قدرت و حتی حضور فیزیکی در جنگ، از فلسطینیها حمایت میکند. امروز پیشبینی نتیجه جنگ خیلی آسانتر از آن روز است چرا که جمهوری اسلامی در فاصله ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ از حیث توانمندی اقتصادی و نظامی نسبت به وضع دشمن در مراتب ضعیفی قرار داشت در حالی که راهبرد ایران با توجه به بیاعتمادی به غرب و نهادهای آن، پایان دادن به جنگ از طریق اسقاط و تنبیه متجاوز بود. امروز اگرچه کماکان موازنه اقتصادی و تسلیحاتی در دو سوی ماجرا برقرار نیست و البته عجیب هم نیست و سطح تسلیحاتی رژیم غاصب، با توجه به اینکه کل تجربه علمی و تکنولوژیک نظامی بیش از ۱۰۰ سال اخیر غرب و زرادخانههای اروپا و آمریکا در اختیار اسرائیل میباشد، حتماً بالاتر است و در منابع مالی هم با عنایت به توجه ویژه غرب به حفظ رژیم غاصب، از هیچ نوع حمایت مالی از آن دریغ ندارد، بالاتر است. این تفاوت در دوره هشتساله جنگ ایران و عراق هم در دو سطح تکنولوژی نظامی و منابع مالی وجود داشت و به همان دلایل که درباره تغییر فاز نظامی و مالی رژیم با جبهه مقاومت در جنگ غزه برشمردیم، موازنه به نفع رژیم عراق بود. منابع معتبر و آشکار عربی میگویند دولتهای عرب، برای حفظ رژیم عراق، در طول دوران جنگ نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار به او هدیه دادهاند و در واقع بیش از هزینه آن در جنگ، در اختیار او گذاشتهاند. در اختیار گذاشتن پایگاههای نظامی، بنادر و جزایر از سوی دولتهای سعودی، اردن و کویت هم باید به این فهرست حمایتهای اساسی اضافه کرد.
همانطور که گفته شد هر چند به هیچ وجه موازنه مالی و تسلیحاتی بین دو طرف برقرار نیست و تعجبی هم ندارد، وضع جبهه مقاومت از نظر تسلیحاتی و مالی بسیار بهتر از وضع تسلیحاتی و مالی ایران در دوران هشت ساله دفاع مقدس است. نکته اینجاست که فرمول پیروزی را توان مالی و سطح تسلیحاتی تعیین نمیکند؛ چرا که اگر قرار بود معادله جنگ با معادله تسلیحاتی و مالی یکی باشد، عراق باید در سال اول جنگ با ایران پیروز میشد و به اهداف خود میرسید. اما همه میدانند که نرسیده و پرونده جنگ به نفع آن بسته نشد. بررسیهای کارشناسی روند جنگ عراق و ایران و نتایج آن نشان میدهد چهار عنصر اهداف جنگی، روحیه، پایمردی و مشروعیت، در نهایت نتیجه جنگها را رقم میزنند. این موضوع برای واحدهای مقاومت در منطقه، یک افق روشن به حساب میآید و سبب اعتماد آنان به پیروزی نهائی خود میشود.
به میزان اعتمادی که دوران دفاع مقدس در عناصر جبهه مقاومت ایجاد کرده، رژیم غاصب صهیونیستی و حامیان آن را در وضعیت نگرانی قرار داده است. وقتی آنان نتوانند به معادله تسلیحاتی - مالی
دل ببندند و به تجربه دریافته باشند که عوامل تعیینکننده دیگری وجود دارند که در کنترل و سلطه آنان نیست، نگران میشوند. بر این اساس در طول یک سالی که از آغاز تهاجم رژیم غاصب به غزه میگذرد، هیچ محفل و رسانه آمریکایی یا اروپایی با قاطعیت از پیروزی ارتش اسرائیل در غزه صحبت نکرده است. بر این اساس میتوانیم بگوییم دوران دفاع مقدس بزرگترین پشتوانه جبهه مقاومت در مصاف با دشمنان خود میباشد. کما اینکه امروز عمده فرماندهان دوران نورانی دفاع مقدس در دسترس واحدهای مقاومت هستند و میتوانند در وضع مستشاری یا حتی عملیاتی از آنها استفاده نمایند.
امروز یک سال پس از حمله نظامی به غزه، رژیم روی لبنان تمرکز کرده است که از چند حیث قابل تجزیه و تحلیل میباشد؛ اینکه رژیم غاصب آشکارا اعلام میکند برای آرامسازی جبهه شمالی فلسطین، تمرکز عملیاتی خود را متوجه حزبالله لبنان کرده است، در واقع اعتراف به شکست است؛ چرا که اگر علیرغم یک سال جنگ، مقاومت غزه شکست خورده بود و یا در آستانه شکست بود، دلیلی بر لشکرکشی رژیم به شمال برای آرامسازی آن وجود نداشت. کاملاً طبیعی است که اگر اسرائیل بر مقاومت غلبه کرده بود، حزبالله شلیک به مناطق و نیروهای اسرائیلی را متوقف میکرد؛ چرا که هدف حزبالله از ورود به جنگ، فقط حمایت از غزه بود. نکته دیگر این است که اسرائیل در جایی طبل جنگ میکوبد که آن را تجربه کرده و به همین دلیل بعضی از شخصیتهای غربی، اقدامات اسرائیل در شمال را «احمقانه» خطاب کردهاند. رژیم غاصب اسرائیل در تاریخ خود
دو بار از منطقه جنوبی لبنان گریخته است؛ یک بار در سال ۲۰۰۰ و بار دیگر در سال ۲۰۰۶ و امروزه اعتراف میکند قدرت حزبالله نسبت به ۲۰۰۶؛ ۲۰ بار افزایش یافته و نیز وضع لبنان در مواجهه با حمله رژیم صهیونیستی به جنوب، از ۲۰۰۶ منسجمتر است. بنابراین اگر در ذهن مقامات اسرائیلی، حمله زمینی به جنوب لبنان، به عنوان مقدمه لازم برای تسلیم کردن مقاومت فلسطین نقش بسته، احمقانه است.
امروز سطح دفاعی رژیم اسرائیل از سطح تهاجمی آن گسترش بیشتری دارد و این در قواعد جنگی به معنای آن است که مخاطرات آن بیش از فرصتهای آن میباشد. توضیح آنکه در جریان آخرین جنگ رژیم اسرائیل با مقاومت لبنان یعنی جنگ ۳۳ روزه، منطقه تهدید و آسیب اسرائیل از مرز شمال تا حیفا بود و بقیه مناطق، منطقه آفند رژیم به حساب میآمد. در جنگ ۳۳ روزه، منطقه تهاجم نظامی اسرائیل همین منطقه امروزی بود و البته عمدتاً به سمت محدوده عمق ۱۵ کیلومتری کشیده میشد. در جریان جنگ فعلی، محدوده پدافندی اسرائیل همه خاک فلسطین از ایلات در جنوبیترین نقطه تا نهاریا در شمالیترین نقطه است که مجموعاً حدود ۱۸۸۰۰ کیلومتر مربع میشود. این یعنی در این جنگ، اسرائیل سه برابر جنگ
۳۳ روزه، ناگزیر به تمهیدات پدافندی است و میدانیم آن ارتشی که شدیداً درگیر پدافند باشد، قدرت آفندی مؤثری نمیتواند وارد گود کند. در اینجا رژیم به صورت انتحاری و با توسل به اقداماتی، مثل ورود به سیستم مخابراتی و بمباران مناطق مسکونی، که انجام آن آسان است، تلاش میکند تا ضعف خود را بپوشاند. اسرائیل از همین روش در غزه استفاده کرد و در حالی که هنوز نتوانسته حتی به اسرای خود دست پیدا کند، یهودیان ناامید از آینده را به تماشای ویرانههای غزه میبرد تا به آنان وانمود کند دشمن را بهطور اساسی از بین برده است! و حال آنکه هنوز هم روزی نیست که مقاومت غزه از چندین نقطه به سوی ارتش رژیم شلیک نکند. تاکتیک کنونی اسرائیل سرپوش گذاشتن بر ناکامیاش علیرغم سپری شدن یک سال از آغاز تهاجم به غزه است. در حالی که مقاومت، در فضای بهتری چشم به شکست سیاستهای رژیم دوخته است. وحدت لبنانیها پس از شروع دور جدیدی از شرارتهای رژیم اسرائیل نشان داد، پایگاه حزبالله قویتر شده چرا با این وجود و علیرغم وقوع بعضی رخدادهای تلخ، مقاومت احساس آرامش نکند؟
🔻روزنامه رسالت
📍 جواب آخر را میدانیم!
✍️ مسعود پیرهادی
یک. چند روز پیش، پاسخ رهبر حزبالله لبنان به احتمال تجاوز زمینی رژیم صهیونیستی یک جمله بود: امیدوارم بیایند، منتظرشان هستیم.
دو. نتانیاهو همچون گرفتاری که هر چه دست و پا میزند بیشتر در باتلاق فرو میرود، جنگ را علیه مردم لبنان شروع کرد. حزبالله که چندی پیش در ماجرای پیجرها آسیب هم دیده بود، شدت پاسخها به حملات ددمنشانه رژیم صهیونیستی را بیشتر کرد و بهصورت جدیتری وارد جنگ شد.
سه. این ویژگی اختصاصی سید حسن نصرالله و رزمندگان مقاومت لبنان است که هر سال و هر ماه، برگ جدیدی برای بازی کردن و تاکتیکی برای غافلگیر کردن دارند. مثلا نکتهای که کمتر در تحلیلها آمده آن است که این بار ارتش اسرائیل برای اولینبار است که از نیروی دریایی استفاده نمیکند. چرا؟ چون در جنگ ۳۳ روزه که آخرین نبرد سخت حزبالله و اسرائیل بوده، حزبالله با موشکهایی که هیچکس فکرش را نمیکرد ناوچههای ساعر ۵ با همه سرنشینانش را به قعر دریا فرستاد. همین باعث شده که هیچ ناو یا ناوچهای در این چند روز به سواحل لبنان نزدیک هم نشود.
چهار. ارتش رژیم صهیونیستی اهل جنگ مردانه نیست و تنها نقطه تفوقش، بمباران هوایی بیپناهان است، اگرنه در جنگ زمینی هیچ مزیتی نسبت به حزبالله ندارد. کسی چه میداند، شاید غافلگیری اینبار حزبالله، رونمایی از سامانههای ضدهوایی باشد. این یعنی آخرین تیر خشاب اسرائیل هم به سنگ خواهد خورد.
پنج. علاوه بر تمهیدات پدافندی، حزبالله در حوزه آفند چه کرده است؟ سرزمینهای اشغالی از منظر سطح بسیار کوچک است. پیش از این حزبالله با شلیکهای پیاپی انواع راکت و پرتابه و موشک، تخلیه نواری به عمق ۱۰ کیلومتر در شمال اسرائیل را به این رژیم تحمیل کرده بود. این بار و در واکنش به تجاوزهای اخیر رژیم، حزبالله تخلیه نواری ۵۰ کیلومتری از جمعیت را دنبال میکند و عمق حملات را افزایش داده است. این یعنی حدود یکسوم سرزمینهای اشغالی از سکنه خالی خواهد شد.
این در حالی است که نتانیاهو وعده داده بود از ابتدای اکتبر، فرزندان صهیونیستها در مدارس خودشان تحصیل را شروع خواهند کرد!
شش. خلاصه آن که حزبالله که ۱۸ سال پیش در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل را تحقیر کرده بود، این بار هم به اذن الهی رژیم سفاک را در هم خواهد کوبید. نصر نهایی حزبالله، دیگر تنها مستظهر به نشانههای الهی نیست، بلکه هر ناظر مطلعی هم به آن واقف است.
خدا به ما تقلب رسانده؛ ما جواب آخر سؤالات پیچیده را از قبل میدانیم؛ الا ان حزبالله هم المفلحون. حزبالله پیروز بوده و پیروز خواهد بود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تکرار حرفهای گذشته با لحن خوشایند
✍️ نادر کریمیجونی
سخنرانی تقریبا ۱۴دقیقهای مسعود پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به لحاظ ماهوی تقریبا هیچ فرقی با سخنرانیهای روسایجمهوری قبل از خودش در ایران نداشت. مانند آنچه مرسوم است پزشکیان ابتدا بر صلحطلبی، آشتیجویی و پرهیز از توسل به خشونت و جنگ از جانب ایران تاکید کرد، سپس به اسرائیل و رفتارش حمله نمود و دست آخر دست دوستی به جانب ایالاتمتحده، اروپا و سایر دشمنان منطقهای و فرامنطقهای دراز کرد. هنگامی که پزشکیان از پایهگذاری مناسبات جدیدی در روابط خارجی میان ایران با جامعه جهانی سخن گفت، این پرسش مهم پیش آمد که اگر چنین مناسباتی از سوی ایران پایهگذاری شود، آنگاه کارکرد این مناسبات تا چه حد از سوی قدرتهای بزرگ، رقبای منطقه و دشمنان پذیرفته خواهد شد. نکته مهمتر آن است که در گفتوگوهای فیمابین ایران و قدرتهای بزرگ آیا ابرقدرتها این همپایگی و برابری را برای ایران خواهند پذیرفت؟
البته مسعود پزشکیان در این سخنرانی از لحن آشتیجویانه استفاده کرد و گاهی اینطور به نظر میرسید که همانگونه که سیدمحمد خاتمی از آشتی میان کشورها و جوامع صحبت کرد و پیشنهاد گفتوگوی تمدنها را مطرح ساخت، مسعود پزشکیان نیز میخواهد آشتی جهانی به راه بیندازد و به همه کشورها در پیگیری خواستههایشان و تعاملهای بینالمللی، نقشی برابر و همپایه بدهد. فارغ از اینکه چنین خواستهای آیا قابل تحقق است و هم کشورهای تابع و هم کشورهای پیشرو، همرتبگی کشورها در تعاملات بینالمللی را خواهند پذیرفت یا نه، چنین به نظر میآید که سازوکارهای اجرای چنین پیشنهادی در جهان معاصر وجود ندارد و حتی در ظرفیتهای اسمی جهان نیز اجرای دیدگاه مسعود پزشکیان، دستکم تا آینده قابل پیشبینی، میسر نیست.
در سخنرانی بامداد چهارشنبه، رییسجمهور حرفهایی زد که بهتر بود زده نمیشد. مثلا رییسجمهور در مورد جنگ روسیه و اوکراین خواستار صلح میان این دو کشور شد و حمایت کشورمان از پایان این منازعه از راه گفتوگو را اعلام کرد اما ایران چگونه میتواند از گفتوگوی برابر میان اوکراین و روسیه حمایت کند در حالی که کشورمان متحد روسیه است. به اذعان وزیر امور خارجه پیشین، کشورمان تجهیزات نظامی در اختیار روسیه قرار داده و هیچگاه به اشغال اوکراین از جانب روسیه اعتراض نکرده است. اگر از الگوی پزشکیان در روابط و مناسبات میان کشورها استفاده شود باید میان اوکراین و روسیه همپایگی انجام گیرد آنگاه هر دو کشور در شرایط برابر گفتوگو و مشکلات خود را حل کنند اما مسکو بارها الحاق مناطق اشغال شده در اوکراین به خاک روسیه را تنها راه و پیششرط پایان دادن به جنگ ذکر کرده است. آیا ایران که برقراری آشتی در کشور اسلاو را دنبال میکند حاضر است اشغال اوکراین را محکوم و روسیه را تشویق به پس دادن مناطق اشغال شده، کند؟ گمان میکنم به وضوح میتوان پاسخ منفی به این سوال را پیشبینی کرد. موضع رییسجمهور در مورد برجام، تقریبا همان موضع ثابت و بیان شده ایران بود که از اواخر عمر دولت دوم حسن روحانی تاکنون کشورمان بر آن پای فشرده است؛ اینکه ایران آمادگی دارد در کنار سایر طرفین برجام، تعهدات خویش را انجام دهد و طرفهای مقابل نیز تعهداتشان را انجام دهند. این موضع در حالی بیان شد که سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه پیش از کسب رای اعتماد نمایندگان مردم، در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تصریح کرده بود که برجام مرده است.روشن نیست که آن موضعگیری به خاطر کسب آرای محافظهکاران مجلس بوده یا وزیر امور خارجه واقعا به این سخن اعتقاد دارد و براساس آن عمل میکند. البته قدرمسلم آن است که در دولت گذشته علاقه چندانی به برقراری دوباره اجرای برجام و تعهدات دو طرف نشان داده نمیشد. در واقع جمهوری اسلامی ایران از فرصت عمل نکردن اروپاییها به تعهدات خویش برای افزودن به سرعت توسعه فعالیتهای هستهای و گسترش عدم همکاری با آژانس بینالمللی انرژی هستهای استفاده کردند. حالا هم سوءتفاهمها میان دو طرف و مخصوصا میان ایران با طرفهای غربی توافق هستهای آنقدر پیچیده شده است که معلوم نیست کدام طرف و باید چه قدمی بردارند تا اختلافها کاهش یابد و به سوی حل شدن مشکلات حرکت آغاز شود.
در مجموع اظهارات بامداد چهارشنبه مسعود پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیان همان مواضع رسمی و بارها تکرار شده جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقهای و جهانی بود؛ اینکه خارجیان باید از منطقه اخراج شوند و امنیت منطقه باید توسط منطقهنشینان و کشورهای منطقه تامین شود. البته پزشکیان به این واقعیت ساده توجه نکرد که برخی از همین منطقهنشینان با رضایت خود پایگاه در اختیار اروپا یا ایالاتمتحده قرار داده و اکنون نیز حاضر به برچیدن این پایگاههای نظامی نیستند.
لحن وی هنگامی که به مسائل مربوط به فلسطین، غزه و رفتار اسرائیل میرسید تند و تهاجمی میشد. موضع ثابت و بارها تکرار شده جمهوری اسلامی ایران آن است که اسرائیل باید نابود شود که این موضع گاهی به صورت عریان بیان میشود و گاهی گویندگان سازوکار دیپلماتیک و دموکراتیک برایش در نظر میگیرند، اینکه تمام آوارگان فلسطینی به خانه خود بازگردند و سپس انتخابات در سرزمینهای اشغالی برگزار شود، در واقع شکل دموکراتیک تلاش، برای نابودی اسرائیل است. اما بسیاری از کشورهای مسلمان اکنون راهحل دو کشور، دو دولت را پذیرفته و بهطور ضمنی به تداوم حیات اسرائیل رای دادهاند. در آخرین نشست سازمان همکاریهای اسلامی که مرحوم رییسی در آن حضور داشت نیز در حالی که هیچیک از خواستهها و راهکارهای پیشنهادی کشورمان در بیانیه پایانی این نشست بیان نشد، بر راهکار دو دولت و دو کشور تاکید شده بود. این تجربه نشان میدهد که اگر رییسجمهور به دنبال برقراری آشتی میان منطقهنشینان است، در وهله اول باید موضع و نسبت خود را در مورد اسرائیل و دیدگاهی که در اینباره میان کشورهای منطقه وجود دارد اظهار و اعلام کند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 «مدیریت تنش» اهرم پزشکیان برای برداشتن تحریمها
✍️ حسن بهشتیپور
آقای پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل مجددا بر رویکرد سیاست خارجی دولت چهاردهم مبنی بر تنشزدایی با غرب تاکید داشتند. رییسجمهور در این سخنرانی ضمن ابراز تمایل به احیای برجام آمادگی دولت ایران را برای گفتوگو درخصوص مسائل هستهای و موضوعات دیگر اعلام کردند اما واقعیت این است که سیگنالهای مثبتی در قبال رویکردهای تنشزدایانه ایران در نیویورک مخابره نشده است. سخنرانی بایدن در نشست مجمع عمومی و این ادعا که باید علیه ایران متحد شویم، بیانگر این موضوع است که علیرغم چراغ سبز ایران برای بازگشت به میز مذاکره با کشورهای غربی در صورت بازگشت این گروه از بازیگران به تعهداتشان، ایالاتمتحده کماکان بر رویکرد سختگیرانه خود تاکید دارد. متاسفانه در داخل کشور نیز همیشه در قبال مواضع تند واشنگتن در قبال تهران، برخوردی ثابت و رویکردی تقابلی با ایالاتمتحده اتخاذ شده است. مخالفان توافق علیرغم تاکید دولت چهاردهم بر وفاق با هدف تحقق منافع ملی ایران همچنان با تمرکز بر این رویکردهای تقابلی یادآور میشوند که هر قدم که به سمت امریکا برداریم این کشور یک قدم به سمت عقب خواهد رفت و حتی در مقاطعی مواضعی تند در پیش خواهد گرفت؛ لذا این گروه تاکید دارند که واشنگتن قابل اعتماد نیست و نمیتوان از طریق گفتوگو با این کشور وارد تعامل شد. اگر بنا باشد این تفکر را سرلوحه کار قرار دهیم چالشهای جمهوری اسلامی و ایالاتمتحده تا ابد لاینحل باقی خواهد ماند، چراکه مساله اصلی عدم ارایه راهکاری جایگزین برای این تفکر است. با نیم نگاهی به دو دهه گذشته خواهیم دید که اعمال تحریمها علیه ایران عملا از سال ۱۳۸۲ روبه افزایش بوده است. هر چند که قبل از آن نیز تحریمها همچنان وجود داشته است، اما فاقد اثرگذاری چشمگیری بر اقتصاد ایران بودهاند. اما از سال ۱۳۸۲ به تدریج تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال شد و اوج آن را در سال ۱۳۸۹ و سپس ماجرای قطعنامه ۱۹۲۲ شاهد بودیم. در پی آن امریکاییها و اروپاییها خارج از قطعنامههای شورای امنیت سازمان تحریمهایی را علیه ایران وضع کردند. تفکری که معتقد است باید با ایالاتمتحده با زبان زور صحبت کرد؛ همان گروهی که بر اصل تقابل تاکید دارند به این موضوع توجه ندارند که از همان سال ۱۳۸۲ تاکنون یعنی ۱۴۰۳ شرایط ایران به واسطه فشار تحریمها در قیاس با ۲۰ سال گذشته دشوارتر شده است. به بیانی دیگر نه تنها فرصتی برای شکوفایی اقتصاد ایران فراهم نشده، شرایط به مراتب سختتر نیز شده است. با بررسی تحولات دو دهه گذشته بدین نتیجه میرسیم که ادامه این سیاست صرفا اوضاع را وخیمتر خواهد کرد. حال سوال این است، راهکار خروج از این شرایط چیست؟ ادامه روند تقابلی یا گرایش به سمت راهحلهایی که حداقل در گذشته مورد آزمون قرار نگرفته باشد، باید راهکار سومی را بیابیم و آن پیگیری تقابل و تعامل به صورت همزمان است. این راهکار ترجمان همان رویکرد مطرح شده توسط آقای عراقچی تحت عنوان «مدیریت تنش» است. باید
در راستای تشریح این رویکرد در رسانهها و افکار عمومی تلاشهای بیشتری صورت میگرفت. به این دلیل که باید مولفههای مدیریت تنش در شرایط فعلی واکاوی شوند. باید این رویکرد برای افکار عمومی تشریح شود. مدیریت تنش به معنی مدیریت بحران است، اما فراتر از مدیریت بحران باید به سمت و سویی برویم که شرایط کشور کمی به سمت عادیسازی پیش برود. گزارههایی چون عادیسازی، رفع تحریمها و ادامه حیات اقتصاد ایران نیز در نظام بینالملل شکل خواهد گرفت. باید دید مولفههای دقیق رفع تنش با غرب از جمله امریکا و اروپا در شرایط فعلی چه مواردی هستند. در وهله بعد میبایست مقوله تنشزدایی روندی دایمی به خود بگیرد و مدلسازی دقیقی را در این زمینه داشته باشیم. به لحاظ مدیریت سیاستهای داخلی کشور این رویکرد میانه نیازمند خروج از جوسازی و واکنشهای احساسی است. یکی از مولفههای مهم در پیشبینی روابط تهران و واشنگتن انتخابات ریاستجمهوری این کشور در نوامبر ۲۰۲۴ است. در این زمینه واقعیت این است که دموکراتها و جمهوریخواهان در نحوه اجرای سیاستها و تاکتیکهایی که به کار میگیرند با یکدیگر متفاوت عمل میکنند، اما هر دو حزب نشان دادهاند که در موضوع سیاست خارجی منافع ملی امریکا را دنبال میکنند نه منافع حزبی؛ اگرچه شیوه و خاستگاههای متفاوتی دارند. نکته قابل تامل این است که اگرچه در دوران ریاست بایدن اندکی از فشار تحریمها علیه ایران کاسته شد اما این نرمش در قبال تهران با هدف تضعیف روسیه تحت تحریمهای نفتی به دلیل حمله اوکراین صورت گرفت. لذا مساله مورد بحث و اصلی این است که باید دید چه تحولی موجب چه تغییری در سیاست امریکا در قبال ایران خواهد شد. با فرض پیروزی جمهوریخواهان نیز ایران میتواند مشروط به داشتن چارچوبی تنظیم شده و در راستای رویکردی عقلانی با نمایندگان این حزب وارد گفتوگو شود. کمااینکه تجربه توافق ایران با جمهوریخواهان در ماجرای مک فارلین و ریگان همچنان در تاریخ جمهوری اسلامی وجود دارد. این تصور که نمیشود با ترامپ یا هر شخص دیگری از جمهوریخواهان وارد تعامل شد تصور غلطی است. برای مدیریت تنش باید تمامی مولفهها در حوزههای منطقهای و بینالمللی لحاظ شده و در باب خطوط قرمز رایزنی انجام شود.
🔻روزنامه شرق
📍 در جستوجوی نقطه عطف
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
در حساب دیفرانسیل و هندسه دیفرانسیل، نقطه عطف، نقطهای بر روی یک منحنی مسطح است که خمیدگی در آن نقطه تغییر جهت میدهد. نقطه عطف، چرخشگاه، دگرشگاه و آغازگاه نیز خوانده میشود و در جامعه حادثه و تغییری است که باعث میشود حرکت جامعه تغییر مسیر دهد و در مسیر جدیدی راهش را ادامه دهد. به طور بسیار ساده اگر خودرویی از شیب تندی بالا برود و بهسختی مسیر را بپیماید، نقطه عطفِ تبدیل سخترفتن اتومبیل به راحترفتن انتهای سربالایی است که پس از آن اتومبیل بهراحتی مسیر را میپیماید.
این مقدمه به این خاطر بیان شد که به طور کلی شرایط پدیدههای اقتصادی و اجتماعی در کشورمان چندان جالب نیست و امروز اصطلاحی را که برای آن تدوین کردهاند، ناترازی است. مثلا میگویند در برق ناترازی داریم یا در موضوع گاز ناترازی داریم و از همه شفافتر کسر بودجه همیشگی است که به آن ناترازی بودجه گفته میشود. لفظی محترمانه برای آنچه در کشور میگذرد و نهتنها توسعهای را به همراه ندارد بلکه آرزوی درجازدن را هم از کف دادهایم. چون لفظ توسعه مقبول نیست و آن را از الفاظ فراماسونری میخوانند، بنابراین بهتر آن است که لفظ پیشرفت را به کار بریم تا هم از فراماسونری دوری کرده باشیم و هم بتوانیم متضاد آن یعنی پسرفت را به کار گیریم و در حقیقت باید بدانیم که نتیجه ناترازیها پسرفت است. میخواهیم ببینیم که چه باید کرد تا پسرفت به پیشرفت تغییر پیدا کند. در حقیقت در جستوجوی نقطه عطفی هستیم که منحنیهای پسرفت را به پیشرفت تبدیل کند. به عبارت دیگر میخواهیم بدانیم که «خواهم کرد»های آقای دکتر پزشکیان در مصاحبههای اخیرشان کی و چه موقع و چگونه عملی خواهد شد. «خواهم کرد» اشاره به آینده دارد و نه حال، بنابراین حاکی از پدیدآمدن شرایطی برای انجام آن کار است.
گفتیم که روند هر پدیده «پسرفت» مشروط به معلومشدن و تحقق نقطه عطف میتواند به روند پیشرفت تبدیل شود و در شرایط کشورمان گروهها و اشخاص مختلف که معتقد به پیشرفت هستند، پیشنهادهایی را مطرح میکنند. بگذریم که برخی همه چیز را در حال پیشرفت میبینند، اما آنان نیز اندک اندک چشمانشان و وجدانشان بیدار میشود و به طوری که بهتازگی برخی امامان جمعه نیز گفتهاند، با این روند هرگز نمیتوان پیشرفت داشت ( اگر به منحنیهای مختلف پدیدههای کشور مثل آب، خاک، ترابری، گاز، نفت، برق، تأسیسات زیربنایی، رودخانهها، فاضلابها جنگلها، تولیدات صنعتی و بسیاری دیگر از پدیدهها که فعلا کمتر مطرح میشود، مانند کشاورزی نگاه بیندازیم، همه آنها شیب رو به پایین دارند. منحنیهای اجتماعی مثل سرمایه اجتماعی، سواد فارغالتحصیلان و مشابه را مطرح نمیکنم) و چنانچه این شیب ادامه داشته باشد نهایتا به تلاشی خواهیم رسید. پس چگونه با این موضوع روبهرو شویم؟
برخی سیاسیون اصلاحطلب میگویند قانون اساسی را باید عوض کرد. برخی میگویند باید دست از نهضت مقاومت برداشت. برخی میگویند باید با آمریکا رابطه بیقیدوشرط داشته باشیم و در زمره اقمار آمریکا قرار گیریم. برخی میگویند پیمانهای استراتژیک با چین و روسیه حلال مشکلات است. اقتصاددانان که نوعا از جنس لیبرال هستند، میگویند باید لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را کاملا اجرا کنیم تا کشور به فلاح برسد و البته قلیلی از آنان مثل فرشاد مؤمنی که یقینا دلسوزی میکند و مخلصانه میاندیشد، نمیگوید که چه باید بکنیم و دولتمردان همه دولتها هم حسب تصورات خود ارزفروشی میکنند و دائما با کمک مجلس کسر بودجه (به قول امروزیها ناترازی) را زیاد و زیادتر میکنند. در حقیقت همه این راهحلهای کلان نقطه عطفهایی هستند که مطرح میشوند. امروز هم رئیسجمهور خود را در میان گردابی میبیند که پیکانهای مختلف به او روی آوردهاند. بلافاصله پس از شروع با پرداختنشدن پول کشاورزان گندمکار روبهرو شد که مجبور شد از صندوق توسعه ملی برداشت کند. وزرا هم حسب بوروکراسی حاکم وزارتخانهها پشت میزشان نشستهاند و کارتابل میبینند و اگر خیلی جسارت کنند، به بازدید از شهر یا دیاری میپردازند که نشان دهند مشغول کارند اما همه منحنیهای تحت حاکمیتشان همچنان رو به پایین است؛ چراکه در دل، همان حرفهای کلی و راهحلهای کلی را مدنظر قرار میدهند و با وجود باور به آنها، سکوت میکنند و وزارت را پیش میبرند.
دراینمیان رئیسجمهور چه باید کند. دیری نمیگذرد که یا تسلیم من بدو آهو بدو و ذوب در جریان پسرفت میشود یا آنکه عطای صدارت را به لقایش میبخشد که اگر چنین کند، شهامت ابراز حقایق را نشان میدهد.
اما رئیسجمهور میتواند چنین نباشد. راه او باید از کشف نقاط عطف پدیدهها گذر کند. او باید نقطه عطف هر پدیده یا وزارت را بشناسد و آن را کشف کند و سپس عاملا نقطه عطف را نشانه برود. به طور مثال نقطه عطف آموزش و پرورش ما کدام است. نقطه عطف کشاورزی ما کدام است؟ نقطه عطف ناترازی انرژی ما کدام است؟
و البته این نقاط عطف باید عملی، کمهزینه و متکی به صحت و سلامت باشد؛ و الا به جز این راه استقرایی هرکدام از راهحلهای سیاسی یا اقتصادی کلان ناشی از صد حکم کلی که در صدر آمد، گرهی از کار فروبسته کشور نمیگشاید.
🔻روزنامه جام جم
📍 رکن روانی مذاکرات برجامی
✍️ محمد اسماعیلی
اکثر مقامات جمهوری اسلامی ایران که جهت برگزاری هفتادونهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به آمریکا سفر کردهاند، رسما نسبت به ضرورت آغاز دوباره مذاکرات برجام سخن به میان آورده و با اشتیاق فراوان، احیای برجام را مقدمهای بر مذاکرات حول سایر موضوعات مورد مناقشه غرب با ایران عنوان کردهاند.
تکرار چندینباره چنین گزارهای از سوی مقامات مختلف دولت کمتر از یک هفته، نمایانگر اشتیاق زایدالوصفی است که میتواند پیامدهای غیرقابلجبرانی را برای کشور در عرصه بینالمللی با خود به همراه بیاورد. این نوع نگرش، دستگاه محاسباتی غرب را به این باور میرساند که ایران فراتر از آنچه تصور میشود در شرایط بغرنج اقتصادی، تجاری، سیاسی و حتی نظامی بهسر میبرد و چنانچه مقامات رسمی دولت جو بایدن در ماههای پایانی عمر خود، تظاهر به بیتوجهی نسبت به این درخواست را ادامه دهند، چند هدف میانمدت و بلندمدت را محقق خواهند ساخت؛ نخست آنکه نسبت به درخواستهای طرف ایرانی استراتژی سکوت و بیتفاوتی را در پیش گرفته و در مرحله بعد برای آغاز مذاکرات با طرف ایرانی، پیششرط تعیین کنند. میل طرف ایرانی باعث خواهد شد که پیششرطهای حداکثری طرف مقابل پذیرفته شود چراکه به زعم آنها، امروز مذاکره با غرب و حل مناقشات، تنها خواسته یک جریان خاص در داخل ایران نیست و یک باور اجتماعی است. مذاکرات با چنین مقدمهای، نقطه مطلوب طرف مقابل است چراکه ولع نسبت به اصل و نفس مذاکره، طبیعتا موضع ضعف را با خود به همراه دارد چراکه اصولا در چنین شرایطی «توافق به هر قیمتی» هدف است. موضع ضعف میتواند منجر به کسب امتیازات فراتر از حد تصور از مذاکرهکنندگان ایرانی شود و تعهدات مالایطاق را به همراه داشته باشد؛ با این رویکرد حقوقی که «تعهدات کلی و مبهم (ذهنی)» به طرف ایرانی داده شود و «تعهدات عینی و منجز» اخذ شود. بهزعم طرف مقابل، پذیرش مذاکرات با چنین مقیاس و کیفیتی میتواند مقدمه تحدید قدرت موشکی و منطقهای نیز باشد؛ البته به شکلی متفاوتتر از گذشته. در شرایطی که طی هفته اخیر رژیم اسرائیل، اصول حقوق بینالملل نظیر احترام به تمامیتارضی کشورها و منع توسل به زور را با حمله به جنوب لبنان، بیش از گذشته زیر پا گذاشته، اظهار نیاز فراوان نسبت به احیای برجام، این تلقی را در دستگاه محاسباتی غرب ایجاد میکند که ایران در موضع ضعف بوده و میتوان با اهرم فشار نظامی و تهدیدات برآمده از آن، ایران را علاوه بر برجام، به پای میز مذاکرات موشکی و منطقهای نیز کشاند. «عدم نشان دادن اشتیاق به مذاکره» از اصول اولیه و بدیهی مذاکره آن هم در سطح بینالمللی است که نقطه مقابل آن میتواند پی بردن طرف مورد مناقشه به ضعف و ناتوانیهای احتمالی و تنگتر کردن حلقههای فشاراقتصادی و سیاسی باشد. شکلگیری مذاکره و توافق با چنین رویکردی، قدرت چانهزنی را به حداقل ممکن کاهش، سایه جنگ فرضی را ایجاد، تحریمهای بینالمللی را توسعه و موجب از کف رفتن کارتهای بازی میشود که هرکدام آنها به تنهایی میتواند سرنوشت یک مقاولهنامه یا توافق بینالمللی را تغییر بدهد. در مذاکرات گذشته نیز طرف مقابل در مقابل شور و شعف فراگیر طرف ایرانی، به جای مذاکرات متوازن و اجرای تعهدات متناظر، «نیاز»هایی را بهعنوان «امتیاز» جاگذاری کرد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست