شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 12:07:28 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 در پیچیدگی یک مفهوم: «امنیت ملی»!
✍️ حسین حقگو
«در یک جامعه در حال مدرن شدن، امنیت، سخت‌افزار نیست، اگر چه آن را دربر می‌گیرد. امنیت، نیروی نظامی نیست، اگر چه آن را شامل می‌شود. بلکه امنیت به معنی توسعه است. بدون توسعه، هیچگونه امنیتی نمی‌تواند وجود داشته باشد. ملت در حال توسعه‌ای که در واقع توسعه ندارد نمی‌تواند امن باقی بماند.» («مفهوم امنیت ملی»- رابرت مک نامارا) حیات و بقای جوامع بشری به یک عنصر اساسی گره خورده است: «امنیت». امنیت در برابر بلایای طبیعی و دشمنان خارجی و بی‌ثباتی‌های داخلی. اگر امروزه بسیاری از جوامع تعریف و درک مشترکی از مفهوم امنیت طبیعی دارند و با بهره‌گیری از فناوری‌های مختلف بر بخش مهمی از بلایای طبیعی اعم از سیل و زلزله و بیماری‌های واگیردار و... فائق آمده‌اند، اما دو عامل تامین امنیت شهروندان (مردم و سرزمین) و تحصیل منافع عمومی (رفاه و توسعه همه‌جانبه) به عنوان دو مولفه اساسی «امنیت ملی» در عصر دولت – ملت‌ها همچنان با ابهام‌هایی مواجه است.
پس از فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ سرد چنین تصور می‌شد که بخش مهمی از ناامنی‌های بیرونی و جنگ‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خاتمه یافته و صلح و ثبات دایمی استقرار خواهد یافت و با «پایان تاریخ» (فوکویاما) مواجه خواهیم بود؛ اما این خوش‌بینی چندان دوام نیاورد و دوقطبی و چند قطبی‌های جدید و جدال وکشمکش‌های شاید به مراتب خطرناک‌تری جایگزین تضادهای قبلی شد. چنانکه در همین یکی دو روز اخیر «مدودوف»، معاون رییس شورای امنیت ملی روسیه از دستور پوتین برای بازنگری در نحوه استفاده از سلاح‌های هسته‌ای و احتمال استفاده از این سلاح در مواجهه با کشورهای حامی کشور مورد تجاوز اوکراین خبر داد.

همچنین است جنگ و خونریزی و حوادث دردناک این روزهای لبنان و فلسطین و احتمال وقوع یک جنگ تمام عیار منطقه‌ای در یکی از استراتژیک‌ترین نقاط و شاهرگ انرژی
جهان. سویه دیگر ماجرا، تنش‌های داخلی در بسیاری از کشورهای جهان و قدرت‌گیری و افزایش محبوبیت گرایش‌های راست افراطی و مخالفان صلاح و ثبات و سازش است که بخش مهمی از این عارضه برآمده از ناآزادی‌ها و عدم توسعه یافتگی‌هاست.
تفاوت شدید سطح توسعه در کشورهای فقیر و غنی و افزایش مهاجرت‌های غیرقانونی به اضافه بلوک بندی‌های محدود‌کننده تجارت و هر چه بلندتر شدن دیوار تعرفه‌ها و در نتیجه افزایش رکود و تورم و فقر و بیکاری در بسیاری از کشورها و حتی اقتصادهای پیشرفته، تنش‌های داخلی و رودررویی بخش‌های مختلف اجتماعی را در تقابل با یکدیگر تشدید کرده و این خود در دوری باطل به ایجاد دیوارها و تضادها بین کشورها و وقوع انواع ستیزه‌ها و ناایمنی‌ها انجامیده است.
اکنون به واقع «امنیت» مهم‌ترین ضرورت و حیاتی‌ترین مولفه جهان امروز است. امنیتی که صلح و آشتی با دیگری و باور به تنوع و تکثر و گونه‌گونی در کانون آن باشد نه یکدست‌سازی و غیریت‌سازی از دیگران.

مخالفت با تنوع، خودساختگی و خودسامانی از مهم‌ترین مولفه‌های ناامن‌سازی داخلی در جوامعی است که سعی می‌کنند با شبکه در هم پیچیده‌ای از قوانین و مقررات و احکام ودستورالعمل‌ها به ساختارهای خود مشروعیتی توجیه‌گرانه و انسجامی درونی بخشند. رویکردی که اگر چه به ظاهر امنیتی را در کوتاه‌مدت ایجاد می‌کند اما ناامنی‌های عمیق‌تر و گسترده‌تری را در آینده سبب خواهد شد.

کشورمان که اینک با سخت‌ترین تحریم‌های خارجی و ناترازی‌های داخلی در حوزه‌های بودجه‌ای و بانکی و انرژی و محیط زیستی و... آن هم در نبود حمایت اجتماعی موثر و بقولی «تبخیر طبقه متوسط» (دنیای اقتصاد- ۶/۷/۱۴۰۳) مواجه است، می‌بایست ضمن تلاش شدید برای کاهش تنش‌های خارجی به منظور جذب سرمایه، دانش فنی و بازار و...، در ترمیم شکاف‌های اجتماعی نیز نهایت دقت و تلاش را به خرج دهد (یکی از این موارد تایید لایحه «حجاب و عفاف» از سوی شورای نگهبان و وظیفه دولت برای ابلاغ آن است، در حالی که جامعه در حال کنار آمدن با این پدیده در چارچوب عرف و ارزش‌هایش است). بی‌شک تشدید شکاف‌ها و نارضایتی‌ها در شرایط بس توانفرسای اقتصادی چیزی جز بازی با عنصر حیاتی «امنیت ملی» نیست.
راه صحیح کاهش تنش‌های خارجی و پایدارسازی داخلی با تغییر نگاه به خود و جهان اطراف است. نگاهی که «امنیت ملی» را در پیوند با «منافع ملی» و در قالب آزادی و رفاه و رضایت اجتماعی و حضور در زنجیره‌های تولید جهانی و توان بالای نظامی بازدارنده معنا کند که هریک از این موارد، بدون دیگری هر اسمی داشته باشد قطعا نام آن «امنیت ملی» نیست!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مسیر پیشنهادی اصلاح انرژی
✍️ حسین جلیلی
افزایش قیمت حامل‌‌‌های انرژی، به‌ویژه بنزین در ایران همواره یکی از مباحث اقتصادی و اجتماعی مهم بوده که دیدگاه‌‌‌های متفاوتی را به خود جلب کرده است.
موافقان این سیاست بر این باورند که قیمت بنزین در ایران تفاوت قابل‌توجهی با قیمت جهانی دارد و یارانه‌‌‌های گسترده انرژی موجب اتلاف منابع و مصرف بی‌‌‌رویه شده است.
آنها بر ضرورت اصلاح قیمتی به دلایلی همچون استفاده ناکارآمد و ناعادلانه از انرژی ارزان، از بین بردن بخشی از ثروت عمومی بین‌نسلی، بالا بودن شدت مصرف انرژی، آلودگی محیط‌زیست، ناکارآیی بخش حمل‌ونقل، پایین‌بودن بهره‌وری در استفاده از انرژی، افزایش فشار بر بودجه عمومی دولت و حجم بالای قاچاق سوخت تاکید می‌کنند. اما در مقابل، مخالفان به مسائلی همچون عدم‌تطابق دستمزدهای داخلی با استانداردهای جهانی اشاره می‌کنند و معتقدند که مقایسه قیمت بنزین بدون در نظر گرفتن عوامل دیگر مانند سطح درآمدها، قیمت خودروهای داخلی و خارجی و مصرف بالای سوخت در خودروهای داخلی منطقی نیست.

آنها بر این باورند که هرگونه افزایش قیمت بدون در نظر گرفتن این عوامل، فشار مضاعفی بر اقشار کم‌‌‌درآمد جامعه وارد خواهد کرد. بدیهی است که انجام اصلاحات در حوزه انرژی، اقدام آسانی نیست؛ چراکه اصلاح قیمت اثر مستقیمی بر زندگی روزانه مردم می‌‌‌گذارد. اما شواهد و نتایج بررسی‌‌‌های پرشمار، تاییدکننده این موضوع است که طراحی درست و اجرای دقیق اصلاحات در حوزه انرژی، سرانجام منافع مستحکم‌‌‌تری را برای جامعه به ارمغان می‌‌‌آورد. در این میان، چالش اصلی این است که چگونه می‌‌‌توان هدفمندی یارانه‌‌‌ها را به‌گونه‌‌‌ای اجرا کرد که هم منافع اقتصادی آن حفظ شود و هم آثار منفی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن کاهش یابد. این مقاله به بررسی نکاتی می‌‌‌پردازد که می‌‌‌تواند اجرای این سیاست‌‌‌ها را بهینه کند و تجربه تلخ دوره قبل را تکرار نکند.

اجرای بهینه فرآیند هدفمندی یارانه‌‌‌ها به توجه به سه‌مولفه کلیدی نیاز دارد که عبارتند از: برنامه‌ریزی، آگاه‌سازی و‌ سازوکار کنترل. در ادامه به‌صورت مختصر هریک از این مولفه‌‌‌ها توضیح داده می‌شود.
برنامه‌‌‌ریزی
برنامه‌‌‌ریزی یکی از اصول مهم در اجرای بهینه فرآیند هدفمندی یارانه‌‌‌هاست. در این بخش، به چند مورد کلیدی باید توجه شود:

- ارتباطات بین سازمان‌های مختلف در اجرا: هماهنگی بین نهادهای مختلف دولتی و خصوصی ضروری است تا اجرای هدفمندی یارانه‌‌‌ها به‌‌‌طور هماهنگ انجام شود. این ارتباطات می‌‌‌تواند از تداخلات و سردرگمی‌‌‌ها جلوگیری و به اجرای منسجم طرح کمک کند.

- رعایت تدریج در افزایش قیمت‌ها: افزایش ناگهانی قیمت‌ها باعث بروز نارضایتی‌‌‌های عمومی و مشکلات اقتصادی می‌شود. اجرای تدریجی افزایش قیمت‌ها نه‌‌‌تنها فشار را بر اقشار مختلف کاهش می‌دهد، بلکه به جامعه فرصت می‌دهد تا خود را با شرایط جدید تطبیق دهد.

- سیاست‌زدایی از مکانیزم قیمت‌ها: اصلاح موفق و پایدار انرژی‌‌‌، به مکانیزمی ‌‌‌برای حذف قیمت‌گذاری دستوری انرژی نیازمند است. هرچند اتخاذ چنین مکانیزمی، ‌‌‌تضمینی برای دستیابی به اصلاح پایدار یارانه‌‌‌های انرژی نیست و پایداری مکانیزم اصلاح یارانه‌‌‌ها به اصلاحات ساختاری وسیع‌‌‌تر نیازمند است. همچنین‌‌‌، می‌توان برای جلوگیری از افزایش شدید قیمت‌های داخلی‌‌‌، از قواعد تعدیل‌‌‌کننده قیمت به همراه مکانیزم قیمت‌گذاری خودکار استفاده کرد. مکانیزم‌‌‌های تعدیل اگر با سیاست‌‌‌های کلان اقتصادی مناسب حمایت شوند‌‌‌، ‌‌‌می‌‌‌توانند انتظارات تور‌‌‌می ‌‌‌را نیز متوقف کنند و اثرات قیمت بین‌المللی و نوسانات نرخ ارز را کاهش دهند.

- مدام بودن اصلاحات قیمتی: اصلاحات قیمتی نباید به یک‌بار افزایش محدود شود. سیاستگذاری‌‌‌های اقتصادی موفق معمولا به اصلاحات پیوسته نیاز دارند تا همواره با تحولات اقتصادی و اجتماعی هماهنگ باشند.

- مشخص کردن گستردگی اصلاحات: در هر مرحله از اصلاحات، باید مشخص شود که چه بخش‌‌‌هایی از اقتصاد تحت‌تاثیر قرار خواهند گرفت. تعیین دقیق گستردگی اصلاحات، به‌‌‌ویژه در بخش‌‌‌های کلیدی مانند حمل‌‌‌ونقل و تولید، از اهمیت ویژه‌‌‌ای برخوردار است.

- زمان‌بندی اجرای طرح: اجرای موفق طرح نیازمند زمان‌بندی دقیق است که باید در زمان‌‌‌های مناسب اجرا شود تا کمترین تاثیر منفی را بر اقتصاد داشته باشد. تجربیات اکثر کشورها نشان می‌دهد که یکی از مقدمات مهم اجرای سیاست مذکور، ثبات نسبی اقتصاد کلان در کنار پایین بودن نسبی قیمت‌های جهانی است. تعیین زمان‌‌‌های بهینه از نظر اقتصادی و سیاسی می‌‌‌تواند به جلوگیری از بروز تنش‌‌‌های اجتماعی کمک کند.

- نگاه بلندمدت به بحث هدفمندی: هدفمندی یارانه‌‌‌ها نباید یک سیاست کوتاه‌‌‌مدت باشد. برنامه‌‌‌ریزی بلندمدت به دولت امکان می‌دهد تا اصلاحات را به‌‌‌صورت تدریجی و با هدف‌‌‌های پایدارتر اجرا کند.

- اجرای منظم هدفمندی: اصلاحات باید به‌‌‌صورت منظم و پیوسته انجام شود تا اعتماد عمومی به فرآیند حفظ شود. نوسانات زیاد در اجرای سیاست‌‌‌ها می‌‌‌تواند اعتماد به توان دولت را کاهش دهد.

- برنامه تخصیص اثربخش و کارآ: تخصیص منابع و یارانه‌‌‌ها باید به‌‌‌گونه‌‌‌ای باشد که کمترین اتلاف منابع رخ دهد و بیشترین تاثیر مثبت در بخش‌‌‌های موردنیاز اقتصاد ایجاد شود.

- برنامه اصلاح الگوی مصرف: یکی از اهداف مهم افزایش قیمت بنزین و هدفمندی یارانه‌‌‌ها، بهینه‌‌‌سازی الگوی مصرف سوخت است. به‌موازات اجرای طرح‌‌‌های هدفمندی، برنامه اصلاح الگوی مصرف نیز باید اجرا شود و بدون اصلاح الگوی مصرف، تنها افزایش قیمت کافی نخواهد بود. به‌عنوان مثال، اعطای تسهیلات تشویقی در جهت دوگانه‌سوز کردن خودروها و توسعه حمل‌ونقل ریلی و برون‌شهری می‌تواند در این زمینه موثر باشد.

- برنامه حفظ تعادل قدرت خرید و افزایش قیمت: همزمان با افزایش قیمت بنزین، باید تدابیری اندیشیده شود که قدرت خرید مردم، به‌‌‌ویژه اقشار کم‌‌‌درآمد، حفظ شود. پرداخت‌های نقدی یا سایر اقدامات جبران‌کننده، درصورت آماده‌سازی، اجرا و نظارت مناسب، می‌توانند در کاهش مقاومت عموم در برابر حذف یارانه موثر باشند.

- حمایت از تولید: یکی از مزیت‌‌‌های تولید داخل، دسترسی به انرژی ارزان است. بنابراین اجرای هدفمندی یارانه‌‌‌ها نباید به تولید داخلی لطمه وارد کند. باید تدابیری اندیشیده شود که بخش تولید با کمترین تاثیر منفی مواجه شود؛ مثلا از طریق ارائه تسهیلات یا معافیت‌‌‌های مالیاتی یا اختصاص بخشی از منابع حاصل به توسعه تکنولوژیک.

آگاه‌‌‌سازی
یکی دیگر از مولفه‌‌‌های مهم در اجرای هدفمندی یارانه‌‌‌ها، آگاه‌‌‌سازی مردم و ذی‌نفعان است. اجرای موفق این طرح نیازمند ایجاد شفافیت و افزایش آگاهی عمومی است.

- آماده‌‌‌سازی مردم: قبل از اجرای هرگونه افزایش قیمت یا تغییر در یارانه‌‌‌ها، باید مردم از طریق کمپین‌‌‌های آموزشی و رسانه‌‌‌ها آماده شوند. این امر باعث کاهش نارضایتی‌‌‌های اجتماعی می‌شود.

- افزایش آگاهی مردم: باید به مردم توضیح داده شود که هدف از این اصلاحات چیست و چرا این تغییرات ضروری است. درک مردم از منافع بلندمدت این سیاست می‌‌‌تواند حمایت عمومی را افزایش دهد.

- اتخاذ تدابیر سیاسی: سیاستگذاری هدفمند و به‌موقع از سوی مقامات سیاسی ضروری است تا از نارضایتی‌‌‌های اجتماعی و اعتراضات پیشگیری شود. همزمان، باید در سطح سیاستگذاری ملی به حمایت از اقشار آسیب‌‌‌پذیر توجه شود.

- اطلاع‌‌‌رسانی اقدامات حمایتی: اطلاع‌‌‌رسانی درباره حمایت‌‌‌های دولتی، مانند یارانه‌‌‌های جایگزین یا بسته‌‌‌های حمایتی برای اقشار کم‌‌‌درآمد، بسیار مهم است تا مردم احساس کنند در برابر افزایش قیمت‌ها تنها نخواهند بود. اگر اقدامات حمایتی قبل از افزایش قیمت‌ها شروع شود، مقاومت اجتماعی را کاهش می‌دهد.

سازوکار کنترل
بدون نظارت و کنترل دقیق، اجرای هرگونه طرح هدفمندی با چالش‌‌‌های جدی مواجه خواهد شد. مولفه کنترل شامل موارد زیر است:

- مشخص کردن دستاورد کلیدی: باید شاخص‌‌‌های کلیدی موفقیت به‌‌‌طور دقیق تعیین شوند تا مشخص شود که اهداف پیش‌بینی‌شده در هر مرحله محقق شده‌‌‌اند یا نه.

- مشخص کردن شاخص‌‌‌های حصول اهداف هر مرحله: هر مرحله از اجرای طرح باید دارای شاخص‌‌‌های قابل اندازه‌‌‌گیری باشد تا بتوان میزان پیشرفت را ارزیابی کرد. این شاخص‌‌‌ها می‌‌‌تواند شامل کاهش مصرف سوخت، کنترل تورم و بهبود شرایط معیشتی باشد.

- مشخص کردن سازوکار بازخورد و اصلاح: بدون مکانیزم بازخورد و ارزیابی منظم، ممکن است مشکلات اجرای طرح به‌موقع شناسایی نشوند. بازخورد مداوم از سوی مردم و نهادهای ذی‌نفع می‌‌‌تواند به بهبود و اصلاح فرآیند کمک کند.

- مشخص کردن شاخص توقف برنامه یا ادامه و اصلاح: باید مشخص شود که در چه شرایطی ممکن است نیاز به توقف موقت یا بازبینی کلی برنامه وجود داشته باشد. این شاخص‌‌‌ها به جلوگیری از اثرات منفی اجرای اشتباه طرح کمک می‌کنند و نشان می‌دهند که چه زمانی باید مسیر اصلاحات را تغییر داد.

موفقیت در اصلاحات حوزه انرژی به طراحی استراتژی جامع، اجرای دقیق و تدریجی برنامه‌‌‌ها و توجه به نیازهای مردم وابسته است. با در نظر گرفتن تاثیرات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی و ایجاد زیرساخت‌‌‌های حمایتی و کنترلی، می‌‌‌توان هدفمندی یارانه‌‌‌ها را به‌‌‌گونه‌‌‌ای پیش برد که هم بهره‌‌‌وری اقتصادی افزایش یابد و هم از پیامدهای منفی اجتماعی جلوگیری شود. این رویکرد بهینه، در نهایت به نفع تمامی اقشار جامعه خواهد بود و راهی پایدار برای توسعه اقتصادی کشور فراهم می‌‌‌آورد.


🔻روزنامه کیهان
📍 ترس بایدن و نتانیاهو از وحدت میادین!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
«برادران و خواهران، این شهادت که ۲۵ سال انتظار آن می‌رفت، ما را غافلگیر نکرد. ما همگی فرزندان مکتبی هستیم که پیامبران‌، امامان آن و رهبران آن نیز شهید هستند. به همین دلیل امروز و با شهادت حاج عماد ما در روند و شرایط طبیعی‌مان قرار داریم، همان‌گونه که هنگام شهادت سید عباس موسوی و شیخ راغب حرب در روند طبیعی قرار داشتیم. ما در نبردی واقعی و نبرد خونین دفاع از میهن، ملت، امت قرار داریم». این بخشی از سخنان سید شهیدان مقاومت در مراسم تشییع فرمانده شهید حاج عماد مغنیه بود.
امروز نیز همان سخنان شهید سیدحسن نصرالله بر ما و جبهه مقاومت اسلامی و بلکه آزادیخواهان جهان حاکم است و اینکه در «جبهه مقاومت در روند و شرایط طبیعی قرار دارد»، حتی با شهادت بزرگ‌ترین سردار خود! در نتیجه هرچند دشمن جنایات خود را تشدید کند تا جبهه مقاومت را بترساند و آبروی از دست رفته خود را احیا کند، اما اسرائیل از شمال و جنوب در سیطره‌ یاران سیدحسن و مردان سیدبدرالدین است که به اذعان رسانه‌های عبری «سرنوشت منطقه دیگر در دست آمریکا نیست، بلکه سرنوشت کل منطقه در دستان مردانی است که گوش به فرمان مرد استراتژیست در تهران است...»! لذا به فرموده رهبر معظم انقلاب و لنگرگاه اصلی جبهه و محور مقاومت جنایات سگ ‌هار آمریکا هرچند هم سخت باشد اما «نمی‌تواند در ساخت مستحکم سازمان مقاومت اثر بگذارد و آن را از پا بیندازد و جنایتکاران صهیونیست بدانند که بسیار کوچک‌تر از آنند که به ساخت مستحکم حزب‌الله لبنان صدمه‌ مهمی وارد کنند»، همان‌گونه که چند روز قبل فرمودند «بله، ضربه وارد می‌کنند؛ کسانی از عناصر مؤثّر و ارزنده‌ حزب‌الله را به شهادت رساندند که بلاشک، این خسارت بود برای حزب‌الله، امّا این خسارتی نبود که حزب‌الله را از پا بیندازد؛ استحکام سازمانی و انسانی حزب‌الله بسیار بیشتر از این حرف‌ها است؛ آنها، اقتدارشان، توانایی‌شان، استحکام‌شان خیلی بیشتر از این حرف‌ها است که با این شهادت‌ها ضربه اساسی بخورند... به حول و قوّه الهی پیروزی نهائی در این نبرد متعلّق به جبهه مقاومت و جبهه‌ حزب‌الله خواهد بود». با همه سخت بودن شهادت سید مقاومت اما آنچه دل نیروهای مقاومت در سراسر منطقه و به‌خصوص در جنبش همیشه سرافراز حزب‌الله را قرص و محکم و دل امت پشتیبان جبهه مقاومت را آرام خواهد کرد این است که «همه نیروی مقاومت در منطقه در کنار حزب‌الله و پشتیبان آن هستند و سرنوشت منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب‌الله سرافراز رقم خواهد زد».
سؤال اول این است که آیا در شرایط فعلی آرایش صحنه و وضعیت میدان پیروزی مقاومت را تداعی می‌کند؟! پاسخ کسانی که نمی‌ترسند و بر اساس واقعیت‌های به هم پیوسته میدان از گذشته تاکنون تحلیل می‌کنند، آری است، اما برای کسانی که تلاش دارند ترس خود را به جامعه القا کنند و نمی‌خواهند دستاوردهای مهم و استراتژیک و تاکتیکی را به روی خود بیاورند و اذعان کنند که جبهه مقاومت بیست سال قبل کجا بود و اکنون به کجا رسیده، پاسخ خیر است! سؤال دوم اینکه آیا شهادتِ فرماندهان جبهه مقاومت نشانه شکست است؟! برای کسانی که فلسفه شهادت را نمی‌دانند و بر داده‌های مادی تحلیل می‌کنند، پاسخ آری است، اما برای حسن باقری‌ها و خرازی‌ها و زین‌الدین‌ها و حججی‌ها و سلیمانی‌ها و هنیه‌ها و فؤاد شکرها و ابراهیم عقیل‌ها و... و در یک کلمه در فلسفه و مکتب امام خمینی که سرباز بزرگ آن می‌گوید ما ملت امام حسینیم!، پاسخ خیر است. لذا:
۱- ضربات اخیر دشمن در حوزه سایبری و امنیتی و اطلاعاتی در حقیقت پاسخی منفعلانه به ضربات بزرگ‌تر و گسترده‌تری است که تاکنون ده‌ها بار در این حوزه‌ها از جبهه مقاومت و به‌خصوص از ناحیه حزب‌الله خورده و سانسور کرده، اما اکنون به دلیل استمرار این ضربات و به مدد پهپادهای هدهد و یافا و فرود آمدن موشک‌های کروز در قلب حیفا و تل‌آویو دیگر برایش قابل کتمان و سانسور نیست. لذا مثل یک گربه گیر افتاده در یک اتاق به هر جنایتی برای رهایی خود دست می‌زند. تصمیم به انتقام بر اساس مطالبه عمومی و یا اقناع افکار عمومی شکل نمی‌گیرد بلکه پاسخ نظامی به این جنایات یک ضرورت مبتنی بر قواعد میدان است که مستقیم یا غیرمستقیم و با صدا و یا بدون صدا هر روز در حال انجام است. در خصوص مطالبه انتقام باید در تحلیل‌ها و محاسباتمان بگنجانیم که اولا به یاد بیاورید که در همین چند روز گذشته فرودگاه‌های صهیونیستی آماج موشک‌های تازه رونمایی شده حزب‌الله قرار گرفتند و همین دو هفته قبل مرکز موساد در تل‌آویو در یک غافلگیری غیرمنتظره با موشک‌های حزب‌الله منفجر شد. ثانیا به یاد بیاورید که در طوفان الاقصی نیروهای مقاومت چگونه در عمق ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری اراضی اشغالی فرماندهان و ژنرال‌های رده بالای صهیونیستی را با لباس خواب از درون خانه‌هایشان بیرون کشیدند و آنها را به اسارت گرفتند و یا به درک واصل کردند! و اساسا اقدامات اطلاعاتی – امنیتی کنونی اسرائیل برای آزادی همین ژنرال‌های به اسارت گرفته شده در یک عملیات فوق‌سری اطلاعاتی- امنیتی نیروهای مقاومت است که تاکنون حتی نتوانسته رد پایی از آنها پیدا کند! ثالثا بدانیم که جبهه مقاومت چگونه راهبرد اساسی خود را در این ۱۱ ماه برای خفگی اقتصادی رژیم صهیونیستی از موشکباران و تعطیل کردن بندر ایلات در ساحل جنوبی مدیترانه و زدن تمام کشتی‌ها و نفتکش‌ها به مقصد اسرائیل در دریای سرخ، تاکنون با زدن بندر حیفا به عنوان دومین بندر مهم اسرائیل در عمق ۵۰ کیلومتری اراضی اشغالی به اجرا گذاشته است. رابعا زدن فرودگاه‌های مگیدو و رامات دیوید و مجیدو و انهدام شرکت تجهیزات نظامی رافائل و ده‌ها کارخانه دیگر و نابودی تجهیزات جاسوسی و نظارتی و راداری و سایبری در ده‌ها پایگاه‌ رژیم صهیونیستی و ساقط کردن بالن جاسوسی استراتژیک صهیونیست‌ها از دیگر و مهم‌ترین دستاوردهای انتقام راهبردی حزب‌الله در ۱۱ ماه گذشته است.
۲- اما علی‌رغم اذعان خود مقامات آمریکایی و اسرائیلی و رسانه‌های غربی- عبری به شکست رژیم صهیونیستی در مقابل حماس، چرا نتانیاهو به تشدید تنش با حزب‌الله روی آورده است؟! حقیقت این اساس که بیشتر از اسرائیل، آمریکا به عنوان حامی اصلی این رژیم جعلی از وحدت میادین جبهه مقاومت که در طول بیش از ۷۰ سال مبارزه با رژیم صهیونیستی بی‌سابقه است و همین عامل نویددهنده محو کامل اسرائیل به حول قوه الهی می‌باشد، نگران و وحشت‌زده شده است. لذا استراتژی خود را بر سیاست تفرقه بین صفوف متحد جبهه مقاومت گذاشته است. ابتدا تلاش داشتند با ترس ناشی از حملات هدفمند به مردم بی‌دفاع و بیمارستان‌ها و مدارس و وقوع بی‌سابقه‌ترین جنایات در غزه، حماس را به عنوان هسته محوری مقاومت در فلسطین نابود و یا حداقل وادار به عقب‌نشینی و از جبهه مقاومت جدا کنند، اما با صبر مردم غزه و پایداری رزمندگان حماس و یاری دیگر اضلاع جبهه مقاومت شکست خوردند. در مرحله بعد با حمله آمریکا و اسرائیل به یمن و الحدید تلاش کردند مقاومت یمن را بترسانند تا دست از حمایت از غزه بردارد، اما حضور بی‌سابقه ملت یمن در صحنه و ادامه حمایت‌های عملی و میدانی انصارالله از غزه با شکست دیگری روبه‌رو شدند. اکنون نیز تلاش دارند با فشارهای نظامی و کشتار مردم و ترور فرماندهان، اول مردم لبنان را بترسانند تا از حمایت از حزب‌الله دست بردارند و دوم حزب‌الله را بترسانند تا دست از حمایت از غزه بردارد. اما باز مثل همیشه در مواجهه با سیاست محور مقاومت در محاسبات خود اشتباه کردند. وزیر خارجه آمریکا در دولت آیزنهاور یک سیاستی را مطرح کرد به نام «لبه پرتگاه» یا «توانایی نزدیک شدن به جنگ بدون ورود به آن»! یعنی علیه طرف مقابل دست به تنش بزن تا بترسد و احساس کند مسیری که در آن قرار دارد پرهزینه است و به این جمع‌بندی برسد که در آستانه یک خطر بزرگ حتمی نظامی و یا اقتصادی و یا سیاسی قرار گرفته و در نتیجه باید عقب‌نشینی کند. جان فاستر می‌گوید در نهایت شما می‌توانید در پای میز مذاکره میوه القای
«سایه جنگ» و یا «در آستانه جنگ» را بچینید و امتیاز بگیرید! پروپاگاندا و فضاسازی‌های رسانه‌ای با ادعای اعزام ناو آیزنهاور و یا روزولت و یا آبراهام لینکن به منطقه و مستقر شدن جنگنده‌های F۳۵ و F۲۲ در پایگاه‌های آمریکا در منطقه و یا اینکه اسرائیل هواپیماهای رادارگریز از آمریکا تحویل می‌گیرد، و... همگی بخشی از این سیاست لبه پرتگاه برای ترساندن طرف مقابل است. اکنون نیز در تحولات منطقه ارتش اسرائیل از این سیاست جان فاستر تحت نام سیاست ضاحیه که در سال ۲۰۰۶ در این منطقه به کار برد و شکست خورد، استفاده می‌کند. به گفته مقامات خود رژیم صهیونیستی در مصاحبه با مجله تایمز اسرائیل و اکسیوس، نتانیاهو به این نتیجه رسیده است که نمی‌تواند در میدان به اهداف خود برسد، لذا سیاست ضاحیه یا لبه پرتگاه را در پیش گرفته تا راه‌حل سیاسی برای بازگرداندن امنیت به شمال اراضی اشغالی پیدا کند. چنان‌که مقامات آمریکایی هم به اکسیوس گفتند «بایدن امیدوار است از فشار نظامی فزاینده تل‌آویو بر حزب‌الله برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک استفاده کند»! یعنی اصل داستان این است که می‌خواستند برای برون‌رفت رژیم صهیونیستی از این خفگی نظامی- امنیتی- سیاسی و کاهش فشار افکار عمومی، با جنگ روانی روی شهادت فرماندهان‌، جبهه مقاومت را بترسانند و حزب‌الله را از حماس جدا و وادار به عقب‌نشینی به پشت رودخانه لیتانی کنند. هدف دیگری که از تشدید تنش‌ها در جبهه لبنان دنبال می‌کنند انحراف افکار عمومی و توجه جامعه جهانی از غزه است. میدل ایست‌ای تصریح کرد «تشدید تنش در جبهه لبنان می‌تواند با دور کردن تمرکز جهان از غزه، زمینه پاکسازی قومی کامل در غزه را هموار کند».
۳- اما این توهم آنها خیلی زود آشکار شد و شکست خورد، و با شهادت سید مقاومت تمام خواب و خیال‌های آنها در خصوص مذاکره و اتش‌بس هوا شد و نشان داد راهی جز مقاومت و استفاده تمام‌عیار از سلاح مقاومت در مقابل این جنایتکار هدایت‌شونده توسط آمریکا وجود ندارد.شبکه کان اسرائیل اذعان کرد «هدف اسرائیل از حمله پیجرها و حمله به لبنان در متوقف کردن حزب‌الله در حمایت‌ از غزه، محقق نشده و نخواهد شد». چرا که با وجود شهادت سیدحسن نصرالله اولا حزب‌الله با هیچ توافقی که جدای از آتش‌بس در غزه باشد، موافقت نمی‌کند.
آن‌گونه که سیدحسن نصرالله با فهم دقیق از تاثیر تحولات میدانی و دیپلماسی بر یکدیگر راه را قبل از شهادتش مشخص کرد «جبهه لبنان از مهم‌ترین عوامل فشار بر دشمن و مهم‌ترین جبهه‌ فرسایش رژیم صهیونیستی و مهم‌ترین ابزار مذاکره در اختیار مقاومت فلسطین است و تا جنگ غزه متوقف نشود، جبهه لبنان متوقف نخواهد شد و تا زمانی که فلسطینیان به خانه‌هایشان برنگردند، نمی‌توانید جمعیت را به شمال بازگردانید»! ثانیا سیاست جبهه مقاومت در مقابل تجاوزات اسرائیل، سیاست عملیات فرسایشی و زوال توان اسرائیل با «راهبرد حساب مفتوح» در کنار «تاکتیک پاسخ نگهدارنده» است. یعنی در حالی که هر روز به جنایات صهیونیست‌ها پاسخی دردناک و راهبردی می‌دهد، انتقام تمام جنایات صهیونیست‌ها را محاسبه و به وقت خونخواهی خواهد گرفت، همان سیاستی که قبلا اسرائیل را مجبور به خروج از جنوب لبنان نمود. دانیل لوی کارشناس اسرائیلی اذعان می‌کند «اسرائیل نتوانسته جبهه شمال را از جبهه غزه جدا کند و اینک گرفتار جنگ فرسایشی شده که دارد در آن دست و پا می‌زند». نکته مهم این است که قبل از به‌وجود آمدن حزب‌الله اگر یکی از گروه‌های فلسطینی عملیات کوچکی علیه صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی انجام می‌دادند، اسرائیل تا بیروت پیش می‌رفت اما اکنون پس از ۱۱ ماه از عملیات بزرگ ۷ اکتبر و تشدید حملات موشکی حزب‌الله به شمال سرزمین‌های اشغالی، نه‌تنها توان ورود به خاک لبنان را نداشته بلکه تا عمق ۷۰ کیلومتری اراضی اشغالی نیز ناامن شده و مورد حملات مقاومت قرار گرفته است. ثالثا خود نتانیاهو و بایدن به‌خوبی می‌دانند با شهادت سید حسن نصرالله باید منتظر پیامدها و عواقب هولناک آن باشند که به معنی شکست کامل آنهاست! چراکه امکان اینکه تمام سرتاسر اراضی اشغالی و تمام پایگاه‌های آمریکا در منطقه همزمان مورد هدف هزاران موشک قرار گیرد، بیش از هر زمان دیگری است. همان‌گونه که فقط صحنه‌ای کوچک از این جهنم عظمی را در چند روز اخیر با شلیک صدها موشک تا عمق ۵۰ تا ۷۰ کیلومتری در اراضی اشغالی شاهد آن بودند و هستند تا جایی که کاخ سفید اعلام کرد «از حمله حزب‌الله لبنان به تل‌آویو شوکه شدیم»! این واقعیت میدان است که از امروز باید منتظر آن باشند چون قواعد میدان کاملا عوض شد!


🔻روزنامه رسالت
📍 کیش یا مات؛ مسئله این است
✍️ مسعود پیرهادی
سابقه جنگ به اندازه قدمت بشر است. جنگ چون به آدم و ابزار گره خورده است، پویا و پیچیده و رازآلود است. وقتی در این جنگ، عقیده هم به‌عنوان یک رکن، حاضر باشد، جذابیت و معادلات آن متفاوت می‌شود. نبردها در هر برهه، میان هر جماعت، با هر ابزار و عقیده، یک قواعد و چارچوبی دارند؛ حتی آنها که به اصطلاح نامنظم و ایذایی است، اصول مربوط به خود را دارد. مثلا رژیم صهیونیستی بی‌رحم است؛ زن و کودک برایش با مرد رزمی تفاوتی ندارد؛ بیمارستان و مدرسه با پایگاه نظامی فرقی ندارد؛ مکانی را به‌عنوان پناهگاه معرفی می‌کند و بعد همانجا را بمباران می‌کند؛ هیچ چارچوبی رعایت نمی‌کند؛ اما برای نبرد با او باید همین خلقیات را لحاظ کرد و از آن، قاعده استخراج کرد تا بتوان مقابلش پیروز شد.
بعضی افراد جنگ‌ندیده یا جنگ‌نخوانده یا به هر تعبیری خارج از حیطه نبرد، خیلی ساده به مقوله جنگ نگاه می‌کنند. عمده این افراد، اگر شطرنج هم بازی کنند، بیشتر هم و غم و توجهشان به این است که اسبی یا فیلی یا رخی بزنند؛ نهایتا یک کیش بدهند؛ اینها عمدتا راهبرد مات کردن را نمی‌دانند. انگار مرعوب شعار پپسی شده‌اند و تنها می‌خواهند در لحظه زندگی کنند؛ به حرکت بعدی حریف و تبعات حرکت خود و او فکر نمی‌کنند.
امام از سال ۱۳۲۳ که اندیشه انقلاب را به‌صورت جدی‌تر در ذهن می‌پروراندند تا ۱۳۴۲ که تبعید آغاز شد تا ۱۳۵۷ که بازگشتند و انقلاب پیروز شد و تا پایان جنگ و زمان رحلتشان، این نگاه عمیق را داشتند که تنها یک حرکت جلوتر را نبینند بلکه غایت حرکات و حتی ابد را درنظر بگیرند؛ اینگونه بود که یک انقلاب ایدئولوژیک توانست پایه‌های حکومتی مستظهر به آمریکا را سست کند و بر آن فائق آید.
مقام معظم رهبری هم خلف صالح آن امام عزیزند. رفع تکلیفی، صرفا تاکتیکی، صرفا رسانه‌ای و مثل اینها فعل و ترک فعل نمی‌کنند. باید آن حرکت در منظومه و غایت، معنا داشته باشد و با جورچین مأموریتی، چفت و بست شود وگرنه مترصد می‌مانند تا یا آن قطعه را بیابند یا بسازند.
کیش دادنی که به مات کردن نرسد، کار تازه‌کارهاست؛ ذوق بعد از کیش دادن، نباید به بهت بعد از مات شدن ختم شود.
ما ایمان داریم به اینکه پیروزی نهایی با ماست؛ تحرکات و توقفات نباید نگرانی ایجاد کند؛ عمده آن است که داریم می‌رویم و این راه را با راه‌بری راه‌بلد و کاربلد به پیش می‌رویم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تاثیر تنش‌های سیاسی بر نرخ ارز و بازارهای مالی
✍️ وحید شقاقی‌شهری
بدیهی است که همه کشورهای جهان با سطحی از تنش و نااطمینانی‌های سیاسی و اقتصادی مواجه هستند. مهم این است این انتظارات تورمی و نااطمینانی‌ها موقتی باشد و اثرات آن در دوره کوتاه‌مدت به سرعت تحلیل رفته و از بین برود و ماندگار نباشد. وقتی شوک‌ها و انتظارات از دوره کوتاه‌مدت به بلندمدت تسری یابد، می‌توان نگران شد و مواجهه علمی این است که تلاش شود شوک‌ها حالت پایدار و ماندگار
نداشته باشند.
به عبارت دیگر چنانچه سیاست‌های کلان اقتصادی ازجمله سیاست‌های پولی و مالی و ارزی از یک شرایط باثبات برخوردار باشند و استحکام نهادهای اقتصادی حاکم باشد و سیاستگذاران اقتصادی نیز رفتاری معتبر و اعتمادساز ارائه دهند، می‌توان گفت انتظارات مردم لنگر شده است و شوک‌های موقتی و حتی منطقه‌ای و بین‌المللی همچون تنش‌های سیاسی یا شوک‌های انرژی، اثرات هیجانی شدید و ماندگار در اقتصاد نشان نمی‌دهند. بالعکس چنانچه اقتصاد به سمتی برود که پیش‌بینی‌پذیری آن کاهش یابد، رفتارهای هیجانی و نامتوازن در تصمیمات اقتصادی گرفته شود، استحکام نهادهای اقتصادی همچون بخش مالی و واقعی اقتصاد شکننده باشد و اصلاحاتی درجهت تقویت نهادهای اقتصادی صورت نگیرد، می‌توان اذعان داشت که شوک‌های وارده، اثرات هیجانی شدید و ماندگار در اقتصاد داشته و خانوارها در شرایط عدم ثبات به سر می‌برند و منتظر تورم‌های بالا یا تداوم شرایط تورمی هستند بنابراین زمانی که انتظارات به شدت تثبیت شده باشد، وضعیت اقتصادی به سرعت به سطح قبل از شوک خود باز‌می‌گردد و شوک‌ها بر انتظارات مردم چندان تاثیری نخواهند داشت.
به عبارتی انتظارات تورمی کوتاه‌مدت مردم به انتظارات تورمی بلندمدت منتهی نخواهد شد بنابراین چنانچه باورمندی جامعه به اقتدار بانک مرکزی و ارکان اقتصادی دولت ایجاد شود و انتظارات مردم به‌گونه‌ای باشد که نسبت به توانایی دولت برای حفظ ثبات شرایط عمومی اقتصاد و قیمت‌ها اطمینان داشته باشند، از سطح نااطمینانی اقتصادی کاسته شده و ریسک فعالیت‌های اقتصادی کاهش خواهد یافت، در این صورت درجه لنگرشدن انتظارات مردم تقویت خواهد شد.
اینک برای اقتصاد ایران برداشت چنین است که اولا در مقایسه با سایر کشورهای جهان با سطح متنوع و گسترده‌ای از تنش‌ها مواجه است. ثانیا نهادهای اقتصادی از استحکام لازم برخوردار نیستند و شرایط اقتصادی شکننده و پیش‌بینی‌ناپذیر است. ثالثا براساس تجربیات دوره‌های گذشته، باورمندی جامعه به اقتدار بانک مرکزی و ارکان اقتصادی دولت پایین است و کشور با سطح بالایی از نا‌اطمینانی اقتصادی و ریسک فعالیت‌های اقتصادی مواجه است بنابراین همیشه جامعه نگران آینده اقتصادی است و به شدت به تحولات سیاسی داخلی و خارجی حساس بوده و به عبارتی انگشت روی ماشه است یعنی همواره خود را برای رویارویی با نوسانات متعدد و سوداگری یا حفظ قدرت خرید خود آماده نگه می‌دارد به طوری که این حجم از نااطمینانی برای اقتصاد ایران مضر است و امکان سرمایه‌گذاری بلندمدت را سلب می‌کند. البته برای تنش اخیر رخ داده و اتفاق افتاده به احتمال زیاد شرایط موقتی بوده و ماندگاری نخواهد داشت به طوری که شرایط بازار سرمایه روز یکشنبه هشتم مهرماه نسبت به روز قبل بهتر بود که حکایت از گذرا بودن شرایط تنش‌زا داشت. با این حال به باور کلی، سطح نااطمینانی و پیش‌بینی‌ناپذیری اقتصاد ایران بسیار بالاست و اینچنین شرایطی امکان نگاه بلندمدت به اقتصاد را بالاخص در حوزه سرمایه‌گذاری مخدوش می‌کند بنابراین توصیه می‌شود دولت باید در جهت تقویت تاب‌آوری اقتصادی ایران، مجموعه اقدامات و اصلاحات ساختاری و نهادی را در داخل کشور و نیز سیاست‌های خارجی (تنش‌زدایی) آغاز کند به نحوی که به سازگاری و هماهنگی، ثبات و تحکیم بخش‌های اقتصادی منجر شود و در نتیجه این اصلاحات اقتصادی بالاخص با هدف درون‌زاسازی اقتصاد ایران، مردم نسبت به استحکام ساختارهای اقتصادی و سیاست‌های اتخاذ شده دولت و بانک مرکزی، اعتماد و باورمندی لازم را داشته و انتظارات کوتاه‌مدت ماندگار نباشد و شرایط کشور برای سرمایه‌گذاری از حداقل ثبات و پیش‌بینی‌پذیری برخوردار باشد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 برق راهبردی‌‌ترین انرژی
✍️ عباس عبدی
پس از گاز و بنزین، سومین حامل انرژی که باید درباره آن نوشت، برق است. برق از جهاتی راهبردی‌ترین حامل انرژی است چون بر خلاف گاز و بنزین می‌تواند از منبع نامحدود خورشید گرفته شود که هم نامحدود است و هم پاک و سالم. به‌علاوه برق را می‌توان جایگزین انرژی‌های دیگر کرد ولی معمولا آنها را نمی‌توان جایگزین برق نمود. صنعت برق ایران سابقه طولانی و بیش از صد‌ساله دارد ولی به علل گوناگون این صنعت، امروز دچار مشکل شده است. بزرگ‌ترین عارضه آن را که مردم می‌بینند، ناترازی برق است که در شرایطی و در ماه‌های گرم سال به بیش از ۱۵ هزار مگاوات می‌رسد. پیش‌بینی می‌شود که این رقم به زودی به ۲۰ هزار مگاوات برسد. این رقم چیزی حدود ۳۰ درصد توان تولید عملی نیروگاه‌های کشور است. در واقع از چند دهه پیش که تاکنون نیروگاه برق احداث کرده‌ایم، باید حدود یک سوم آنها را هم‌اکنون احداث کنیم تا ناترازی نداشته باشیم. مشکل دیگر صنعت برق ایران تمرکز آن بر نیروگاه‌های حرارتی است که حدود ۹۰ درصد برق را تولید می‌کنند، و از تنوع کافی برخوردار نیست. ولی مهم‌ترین مشکل آن فقدان سرمایه‌گذاری کافی است. در دهه گذشته، به‌طور متوسط قدرت عملی نیروگاه‌ها فقط ۳/۲ درصد در سال رشد کرده است، در حالی که نیاز به برق و تقاضا برای مصرف آن بسیار بیشتر بوده است. از سوی دیگر راندمان و بهره‌وری نیروگاه‌های ایران مدتی افزایشی بود ولی به نظر می‌رسد که این روند به علت فقدان سرمایه‌گذاری متوقف شده و فاصله زیادی با شاخص‌های مطلوب دارد. صنعت برق، صنعت مادر و عامل مهم زیرساختی است. برق، آب، اینترنت، جاده و ارتباطات، زیرساخت‌های اصلی توسعه اقتصادی هستند، وجود کوچک‌ترین خللی در یکی از آنها، روند توسعه را با مشکل مواجه می‌کند.
در میان این عوامل وجود برق از برخی جهات اهمیت بیشتری دارد. بسیاری از حوزه‌های زندگی به‌طور لحظه‌ای وابستگی کامل به وجود برق دارند. روشنایی و گرمایش و سرمایش شاید کم‌اهمیت‌ترین آنها باشند. اهمیت کارکرد آسانسورها، بانک‌ها، دستگاه‌های الکترونیک بیمارستان‌ها، کارخانجات، پمپ‌های آب و... چنان گسترده است که بدون برق لحظه‌ای نمی‌توانند کار کنند. لذا تأمین پایدار برق، شرط ضروری توسعه است. اتفاق دیگری هم در چند سال اخیر رخ داده که از آن غفلت کرده‌ایم و آن رشد تصاعدی انرژی‌های پاک و استفاده از آن از طریق برق است که در حال متحول کردن دنیا است. انتقال برق یا حتی تولید آن در مناطق روستایی و دورافتاده به جای گاز بسیار مقرون به صرفه‌تر شده است. اتلاف بزرگ گاز کشور در خطوط لوله انتقال گاز یکی از مشکلات بخش انرژی ایران است. پرداختن به مساله صادرات برق، تولید آن از سوی بخش خصوصی، انرژی پاک، بحث قیمت‌گذاری برق، سرمایه‌گذاری کافی و... تقریبا همگی متوقف شده است. در این میان مساله اصلی سرمایه‌گذاری است که بدون وجود منابع لازم، ممکن نیست که کسری تراز برق را بتوان کاهش داد یا حتی ثابت نگه داشت. گازوییل دیگر حامل انرژی است که چون تقاضای آن از طرف مردم برای امور مصرفی نیست (برخلاف گاز و برق و بنزین) یک کالای واسطه‌ای است که برای تولید کالاهای دیگر به کار می‌رود و در نتیجه وضعیت آن تا حدی متفاوت از سه حامل انرژی دیگر است. ولی در هر حال با توجه به قیمت اندک آن در ایران، گازوییل نیز سهم بسیار مهمی در زنجیره حامل‌های انرژی و بحران مربوط دارد. کمبود آن یا گران کردن گازوییل آثار بسیار متفاوتی از گران کردن بنزین دارد. زیرا کاهش مصرف بنزین و برق می‌تواند هدف باشد، ولی کاهش مصرف گازوییل از طریق کاهش حمل و نقل هدف مطلوبی نیست، مگر اینکه خودروهای مصرف‌کننده گازوییل، با کیفیت شده و مصرف‌شان کم شود. متاسفانه کیفیت کامیون‌ها و طول عمر بالای آنها موجب افزایش مصرف گازوییل شده است. در هر حال مساله انرژی که نقطه قوت اقتصاد و جامعه ایران بود، به دلایل گوناگون اکنون تبدیل به نقطه ضعف و شاید پاشنه آشیل آن تبدیل شده است. علت نیز ناتوانی حکومت‌ها در استفاده درست از این منبع طبیعی بود. نفت که قرار بود نعمت باشد به دلیل رفتار ما تبدیل به نقمت و بلا شده است. در کنار ناترازی‌های مالی و محیط زیستی، شاید مقدم بر همه آنها ناترازی انرژی مساله‌ساز است. حل این مساله نیز امری تکنیکی و فنی نیست. این مساله‌ای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است. هر روز که بگذرد حل آن سخت‌تر می‌شود.


🔻روزنامه شرق
📍 کارگران معدن و مسئله بهره‌کشی
✍️ حمزه نوذری
مسئله‌ای که درخصوص فوت دردناک کارگران معدن طبس کمتر مورد توجه قرار گرفته، بهره‌کشی از کارگران مولد است. در یاداشتی در همین روزنامه در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، به نقل از آلن وود از دو نوع بهره‌کشی سخن گفتم؛ بهره‌کشی امتیاز‌جویانه و بهره‌کشی منفعت‌جویانه. بهره‌کشی منفعت‌جویانه به این معنا‌ست که در کسی توانایی یا پتانسیل‌ و مهارتی وجود دارد که کس دیگری از آن استفاده می‌کند و منفعت می‌برد. اما بهره‌کشی امتیاز‌جویانه مسئله است؛ چون یک فرد از خصیصه، مهارت و توانایی کسی استفاده می‌کند، ولی چیزی که این استفاده را آسان می‌کند، این است که آن یک طرف در مقابل دیگری آسیب‌پذیر است. پس مفهوم آسیب‌پذیری در فهم بهره‌کشی نقش اساسی دارد. وقتی گفته می‌شود از کارگران معدن بهره‌کشی می‌شود، به این معنا‌ست که کار و کارگران به نحوی نظام‌مند در دنیای سرمایه‌داری نسبت به سرمایه و سرمایه‌داران آسیب‌پذیر هستند. آنها ارزش ایجاد می‌کنند و موجد ارزش هستند، اما در تصاحب یا گرفتن ارزش ایجاد‌شده در مقابل سرمایه‌دار ضعیف هستند. به این معنا، کارگران فقط ابزار تولید سرمایه‌دار‌ یا کارفرما ‌و به جهت شرایط زندگی محکوم به آن هستند. بااین‌حال، دولت‌ها در این رابطه مبتنی بر بهره‌کشی مقصر هستند؛ به این دلیل که در ضعف و آسیب‌پذیری کارگران نسبت به کارفرمایان مقصر‌ند. دولت به جهت ممانعت از تشکل‌یابی آزادانه نیروی کار و حمایت ضمنی از قرارادهای کوتاه‌مدت، در آسیب‌پذیری کارگران نقش دارد. نیروی کار متشکل و منسجم، قدرت چانه‌زنی بیشتری برای بهبود محیط کار و کاهش زمینه‌های بهره‌کشی سرمایه از کار دارد، اما هم کارفرمایان و هم دولت‌ها سعی می‌کنند کار را تبدیل به امری فردی کنند. فردی‌کردن کار، نیروی کار را در مقابل کارفرما آسیب‌پذیر می‌کند. نکته دیگری که بهره‌کشی از کارگران مولد مانند کارگران معدن را سبب می‌شود، اعمال حداقل دستمزد در همه مشاغل است. از نظر دولت‌ها، حداقل دستمزد برای مشاغل سخت و طاقت‌فرسا در عین حال موجد ارزش اضافی مانند کار در معدن، با شغلی که به حوزه گردش سرمایه مرتبط است، یکسان است؛ در‌حالی‌که برخی مشاغل ارزش اضافی‌ تولید نمی‌کنند.
کار در معدن، کاری است که نخست، ارزش اضافی تولید می‌کند. دوم اینکه مستقیم و غیر‌مستقیم عناصر مادی را بازتولید می‌کند؛ یعنی به تولید کالا مرتبط است. سوم، اساس رابطه در این نوع کار را استثمار تشکیل می‌دهد (شرایط اجتماعی که در آن روابط استثماری به وجود می‌آید).

تجربه تلخ معدن طبس و از دست رفتن تعدادی از کارگران نشان می‌دهد که دولت‌ها بیش از این نباید باعث ضعف و آسیب‌پذیری کارگران در مقابل کارفرمایان با ممانعت از تشکل‌یابی آزاد کارگران شوند. دولت‌ها سعی نکنند مبادله نابرابر بین کارگران و کارفرمایان را نابرابرتر کنند. اگر دولت نمی‌تواند مزیت بیشتری برای کارگران ایجاد کند، حداقل رابطه بین این دو را نابرابرتر نکند. بهر‌ه‌کشی بخشی از مسئله عدالت اجتماعی است. در این دولت و به‌ویژه در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که از عدالت سخن گفته می‌شود، گام نخست این است که مبادله نابرابر بین کار و سرمایه را با بستن دست نیروی کار در تشکل‌یابی آزاد، نابرابرتر نکنند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت ایجاد روابط باز با دیگر کشورها
✍️ کیوان نقره‌کار
زیرساخت های فناورانه باید ایجاد شود. از این طریق این شرکتها به راحتی خواهند توانست دانش خود را به روز کنند و از روابط با دیگر کشورها انتقال فناوری تحقق پیدا کند. با بهبود روابط با دیگر کشورها دانش روز در اختیار دانش بنیان ها قرار خواهد گرفت. لازم به ذکر است در هر حوزه ای که تولید وجود دارد نیاز به روابط باز با دیگر کشورها هستیم.
این اتفاق مختص به دانش بنیان ها نمی شود. تولید و صادرات باید از طریق بهبود روابط با دنیا توسعه پیدا کند. البته محصول دانش بنیان چون قابلیت یک محصول نوآورانه، خاص و منحصر به فرد را داراست، می تواند یک موقعیت کم نظیر برای رونق تولید را به همراه داشته باشد.
فعالیت کسب و کارها در فضای مجازی نیازمند اعتماد و اطمینان متقابل بین کاربران است و اینماد نشانی است که این بستر را برای طرفین فراهم می‌سازد و با اینماد دو امکان فراهم می‌شود اول آنکه به کاربران اطمینان می‌دهد تا با خیال آسوده نسبت به خرید محصول یا خدمات اقدام کنند و مطمئن باشند که در صورت وقوع تخلف می‌توانند به پشتوانه این نشان پیگیری‌های لازم را صورت دهند دوم آنکه دارنده این نشان با اطمینان از بستری که فراهم آمده است، موفق به امتیاز و برتری نسبت به دیگر رقبای خود شده تا در فضایی با اطمینان بیشتر در حوزه فعالیت خود ادامه مسیر دهد و موفق به کسب درآمد با اجرای سیاست برد – برد خواهند شد.
هر پیشرفتی در دنیای فناوری و هوش مصنوعی می‌تواند زمینه‌ساز رشد بیشتر اقتصاد دیجیتال در جهان شود. بهره‌گیری از تکنولوژی در اقتصاد می‌تواند بر شاخص‌های مهم اقتصاد ملی، مانند اشتغال یا تولید ناخالص داخلی تاثیر داشته باشد. به ‌همین ‌دلیل، سال‌ها است که کشورهای مختلف دنیا توسعه اقتصاد دیجیتال را به‌عنوان یک هدف مهم در نظر گرفته و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. دلایل متعددی برای توجه کشورهای مختلف دنیا به توسعه اقتصاد دیجیتال مطرح شده است. یکی از دلایل اصلی آن نقش موثری است که این اقتصاد می‌تواند در تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورها ایفا کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین