🔻روزنامه تعادل
📍 منافع فیلترینگ برای دولت و تصمیمگیران رفع فیلتر
✍️ مرتضی عزتی
چرا با وجود وعدهها و تلاشهای دولت آقای پزشکیان مبنی بر اینکه فیلترینگ را حذف میکند، فیلترینگ هنوز رفع نشده است؟ شاید بتوان گفت فیلترینگ برای گروههای مختلفی در این کشور منافع بسیاری ایجاد میکند. از این رو این گروهها مدافع فیلترینگ هستند. در شبکه اطلاعات دو بخش اصلی، یعنی بخش زیرساخت و بخش ارائهدهنده خدمات و افزون بر آن دولت به عنوان دریافت کننده مالیات و سیاستگذار، منافع عمدهای به دست میآورند. چون دولت مالکیت سهم عمدهای از فعالیتهای دو بخش اصلی شبکه را بر عهده دارد، میتوان گفت دولت از اصلیترین نفع برندگان فیلترینگ است. افزون بر دولت همه دستاندرکاران ارتباطات اعم از سازمانها و شرکتهای فعال در بخش زیرساخت، شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی و اپراتورهای تلفن همراه، شرکت مخابرات، فیلترشکن فروشها و سازمانهای داخلی و خارجی استفاده کننده از فضای ایجاد شده توسط فیلترشکنها و بسیاری از واسطههای موجود در این چرخههای گسترده به صورتهای مختلف از فیلترینگ نفع مالی و غیرمالی میبرند. افزون بر اینها سازمانهای خارجی و مخالفان این کشور نیز که با استفاده از فضای موجود تلاش میکنند با ابزار رسانهای و خبری علیه این موضوع خبر پخش کنند و پیگیر اهداف تضعیف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور شوند و از همه اینها مهمتر تندروهای داخلی که نادانسته با آزادی اینترنت مخالفت میکنند، در کنار برنامهریزان ایجاد نارضایتی مردمی از فیلترینگ حمایت میکنند. همه اینها مخالف رفع فیلترینگ هستند و میتوانند به شیوههای مختلف مانع رفع فیلتر شوند و فضا را برای رفع فیلتر تنگتر کنند. میتوان گروههای نفع برنده از فیلترینگ را به صورت زیر برشمرد:
۱) فروشندگان فیلترشکن و دیگر ابزارهای ناشناسساز اصلیترین نفع برندگان فیلترینگ هستند. برآوردهایی وجود دارد که در ایران سالانه هزاران میلیارد تومان درآمد حاصل از فروش فیلترشکن است. ممکن است نفوذ این گروهها در نظام تصمیمگیری و بده بستانهای آنها موجب توزیع این منافع بین افراد بسیار بیشتری شده باشد. هر چند با برآوردهای ساده ممکن است به نظر برسد درآمد فروش فیلترشکنها بالغ بر ۴۰ همت میشود، ولی با توجه به استفاده بسیاری از کاربران از نرمافزارهای رایگان، به نظر میرسد درآمد این بخش کمتر از یکسوم مبلغ یاد شده باشد.
۲) اپراتورهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی نیز از افزایش مصرف اینترنت کاربران در اثر به کارگیری فیلترشکنها سود میبرند. ناشناسسازها، مصرف اینترنت را تا ۲۰% بالا میبرند و از جهت دیگر در برخی موارد این ناشناسسازها مصرف اینترنت داخلی را به عنوان خارجی نشان میدهند که بر پایه تعرفههای موجود، هزینه اینترنت مصرفی کاربران را تا ۴ برابر افزایش میدهد. در این صورت، فروش و در نتیجه سود ارائهدهندگان خدمات اینترنت به مقدار قابل توجهی افزایش مییابد.
۳) از آنجا که شرکت زیرساخت ارایهدهنده خدمات زیرساختی اینترنت است، به تناسب افزایش مصرف اینترنت کاربران، درآمد دریافتی این شرکت نیز در بخشهای مختلف از جمله ارائه خدمات اینترنت به اپراتورها افزایش مییابد و سود قابل توجهی نیز نصیب این شرکت میشود.
۴) شرکتهای خصوصی و دولتی ارائهدهنده خدمات اینترنت اختصاصی که از یک طرف به علت افزایش مصرف کاربران و در نتیجه افزایش فروش اینترت نفع میبرند، از طرف دیگر به علت کاهش سرعت اینترنت در اثر استفاده از فیلترشکن و نیاز کاربران به سرعت بیشتر، از فروش و نصب تجهیزات و خدمات اینترنت اختصاصی بیشتر، سود دیگری میبرند. عرضه کنندگان اینترنت، افزون بر افزایش فروش ۲۰ درصدی، از افزایش این فروش نیز بهره میبرند.
۵) دولت یکی از نفع برندگان عمده از فیلترینگ است. دولت مالک سهم قابل توجهی از اپراتورهای ارائهدهنده خدمات اینترنت است و از سود آنها نفع میبرد. همچنین دولت مالک شرکت زیرساخت است که همه سود آن به دولت میرسد. افزون بر اینها دولت مالیات و عوارض فروش همه این فعالان در این بخش را دریافت میکند. بر اساس صورتهای مالی اپراتورهای ارائهدهنده خدمات اینترنت حدود ۴۰% درآمد این اپراتورها بابت خدمات زیرساخت، مالیات و دیگر پرداختها به دولت پرداخت میشود. در سال ۱۴۰۲ همراه اول حدود ۱۲ همت و ایرانسل حدود ۳۰ همت درآمد داشتهاند که بخش عمده آن از ارائه خدمات اینترنت بوده و تنها مجموع پرداختیهای به دولت و بخش عمومی ایرانسل، حدود ۱۲ همت بوده است. اپراتورهای دیگر نیز به تناسب خود درآمد داشتهاند. شرکت مخابرات ایران نزدیک به ۷۰ همت درآمد داشته است که البته سهم اینترنت آن بسیار کمتر است.
۶) بر این اساس به نظر میرسد درآمد دولت از فیلترینگ نیز قابل توجه است. هرچند آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد، ولی در سال ۱۴۰۲ در مجموع بیش از ۲۵ همت پرداختی ناشی از مصرف اینترنت به دولت بوده و شاید حدود نصف این مبلغ نیز فروش فیلترشکنها و مبالغ محدودی نیز درآمد دیگر فعالان بوده است. اگر افزایش مصرف اینترنت ناشی از فیلترشکن را دستکم ۳۰% در نظر بگیریم (هر چند ممکن است به علت محاسبه اینترنت خارجی بسیار بیشتر از این باشد) و رشد ناشی از تورم و عوامل دیگر را حدود ۴۰% در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم دولت خود در سال جاری از فیلترینگ این مقدار مصرف اینترنت، دستکم ۱۰ هزار میلیارد تومان سود میبرد. احتمالا فروش فیلترشکن نیز بیش از این مبلغ درآمد برای فروشندگان به ارمغان میآورد.
هرچند این مبالغ برآورد کلی و بدون آمار دقیق است، ولی واقعیت نیز با اینها نسبتی دارد. به آسانی میتوان دریافت که دولت تمایل چندانی ندارد از این مبلغ درآمد قابل توجه صرف نظر کند. افزون براین با رفع فیلتر، شرکتها و سازمانهای فعال در ارائه خدمات اینترنت از درآمد قابل توجهی متناسب با این درصدها محروم میشوند. هرچند برای فیلتر کردن توجیههایی نیز ارائه میشود، ولی چون تصمیمگیران شورای عالی فضای مجازی به نوعی وابسته به دولت یا این شرکتها و سازمانها بوده و یا هستند، تمایل چندانی به رفع فیلتر نخواهند داشت. البته اگر اینترنت بهتری عرضه شود، ممکن است الگوی مصرف تغییر کند و در نتیجه، ساختارهای مالی این بخش نیز تغییر کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 خطر صنعتزدایی زودهنگام
✍️ وحید احمدی
سیر تحولی طیشده توسط کشورهای توسعهیافته در مسیر پیشرفت اقتصادی عمدتا یک الگوی مشابه است. این کشورها حرکت از کشاورزی به سمت صنعتی شدن را آغاز میکنند و سپس مسیر تبدیل شدن به اقتصاد غالبا وابسته بر بخش خدمات را طی میکنند.
اما کشورهای در حال توسعه که اکثرا در تلاش برای تکرار تجربیات موفق کشورهای توسعهیافته هستند، با خطر تلهای به نام صنعتزدایی زودهنگام مواجه میشوند.
صنعتزدایی زودهنگام به وضعیتی اطلاق میشود که یک کشور پیش از توسعه قابل توجه بخش صنعت، به سمت گسترش سهم بخش خدمات از تولید ملی حرکت میکند.۱ در این کشورها سطح درآمدی در وضعیت تحولی صنعتزدایی، کمتر از سطوح درآمدی در کشورهای موفق در موقعیت مشابه است. به بیان دیگر، این کشورها در حال تبدیل شدن به اقتصادهای مبتنی بر خدمات هستند؛ بدون آنکه تجربه صنعتی شدن مناسبی را پشت سر گذاشته باشند.
فرآیند انتقال: مطالعات اقتصادی نشان میدهد که بخش صنعت رشد بهرهوری سریعتری نسبت به بقیه بخشهای اقتصاد، خصوصا خدمات دارد. البته انقلاب در حوزه فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی که در بخش خدمات جای میگیرند، بهعنوان استثنا شمرده میشوند. به این ترتیب با بهبود بهرهوری در صنعت، بخشی از نیروی کار در این بخش به سمت خدمات منتقل میشود. همچنین با گشودن درهای کشورهای در حال توسعه به روی تجارت جهانی، بخش صنعت این کشورها دچار ضربه شدهاند؛ چرا که عموما این کشورها مزیت نسبی در صنعت نداشتهاند و به واردکنندگان محصولات صنعتی تبدیل شدهاند. به این ترتیب، سهم اشتغال و تولید بخش صنعت در کشورهای در حال توسعه با کاهش روبهرو میشود.
اثرات منفی: برای کشورهای در حال توسعه، بخش صنعت موتور پیشران و پویای اقتصاد شمرده میشود. با صنعتزدایی زودهنگام، امکان رشد اقتصادی مشابه با آن چیزی که در کشورهای توسعهیافته در قرن بیستم و بیستویکم مشاهده شده است و همچنین فرصت همگرایی با سطوح درآمدی با اقتصادهای پیشرفته کمرنگتر میشود. به علاوه، با کوچکتر شدن صنعت، امکان یافتن جایگاه مناسب در زنجیره تولید جهانی و سهم داشتن از بازارهای جهانی سختتر میشود.
راهکارها: توسعه بخش خدمات میتواند بخشی از کاهش بهرهوری ناشی از صنعتزدایی را جبران کند؛ اما همچنان اتفاق نظری درباره پایداری بلندمدت رشد اقتصادی از این طریق در بین اقتصاددانان وجود ندارد. از این رو، یکی از اصلیترین وظایف دولت در این کشورها، تدوین سیاستهای پایدار برای حفظ و افزایش تولید در بخشهای با ارزش افزوده بالا است. دولتها میتوانند توسعه بخش صنعت را از طریق اقداماتی نظیر جذب سرمایهگذاری خارجی، مشوقهای مالیاتی برای سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه صنایع بزرگ، مشوقهای مالیاتی برای انتقال این صنایع به مناطقی که از توسعه صنعتی عقب ماندهاند و همچنین ایجاد پارکهای علمی و فناوری دنبال کنند. باید در نظر داشت که در اقتصادهای کوچک با منابع محدود، تخصیص منابع به زمینههایی که کشور در آن مزیت نسبی دارد پراهمیت میشود. این سیاستها کمک میکنند که موتور پیشران اقتصاد که همان بخش صنعت است، بتواند به حرکت خود ادامه دهد و کشور جایگاهی در زنجیره تولید جهانی پیدا کند. به این ترتیب، با گره زدن خود به بازارهای جهانی میتوان از رشد اقتصادی کشور اطمینان بیشتری حاصل کرد.
توسعه صنعتی در ایران: صنعتزدایی زودهنگام یکی دیگر از موانعی است که علاوه بر تداوم خامفروشی، عقب افتادن از رقبای منطقهای و کاهش ظرفیت واحدهای تولیدی در فرآیند توسعه صنعتی ایران در دو دهه اخیر با آن مواجه هستیم. از عواملی که باعث عدم توجه کافی به تله صنعتزدایی زودهنگام در کشور شده است، میتوان به نبود پایبندی به استراتژی عملیاتی توسعه صنعتی در دستگاه بوروکراسی کشور، تحریمهای اقتصادی و نوسانات درآمدهای نفتی اشاره کرد. در این بین، عوامل بیرونی از جمله تحریمهای اقتصادی، عملا افق برنامهریزی برای توسعه صنعتی را بسیار محدود کرده است. میتوان نتیجه گرفت که رفع و بیاثر کردن تحریمهای اقتصادی، جذب سرمایهگذاری خارجی و تلاش برای بهدست آوردن جایگاه در زنجیره تولید جهانی در اولویت اقدامات برای طراحی نقشه راه توسعه صنعتی ایران قرار دارند. همچنین با توجه به منابع محدود در کشور، تخصیص درست این منابع به بخشهایی که میتوانند بیشترین کمک را به رشد اقتصادی کشور کنند، ضرورت دارد. گسترش شرکتهای دانشبنیان در چند سال اخیر، یکی از نقاطی است که میتوان درباره اثربخشی سیاستهای تشویقی اعمالشده بر رشد اقتصادی کشور بررسی و تحقیق کرد. به هر اندازه که این نوع سیاستهای تشویقی باعث ایجاد شرکتهای دانشبنیان در بخش صنعت نسبت به بخش خدمات شود، میتوان امکان گریز از تله صنعتزدایی زودهنگام را بیشتر دانست. با توجه به آمار معاونت توسعه شرکتهای دانشبنیان، ۷هزار و ۳۸۵شرکت دانشبنیان در بخش صنعت و ۲هزار و ۶۷۴شرکت در بخش خدمات فعالیت دارند. البته بررسی تاثیر دقیق این شرکتها نیازمند مطالعه ارزش افزوده آنها و همچنین میزان سرریز دانش تولیدشده آنها به دیگر بنگاههای اقتصادی در کشور است.
جمعبندی: بهطور خلاصه، ایران بهعنوان کشوری در حال توسعه با خطر صنعتزدایی زودهنگام مواجه است. کشورهای دیگری نظیر ترکیه، هند، برزیل و مکزیک نیز دچار تلهای مشابه هستند. در این نوشته، سعی شد بهطور مختصر از اثرات منفی صنعتزدایی زودهنگام نام برده شود و همچنین راهحلهای موثر برای برونرفت از این تله توضیح داده شود. در نوشتههای بعد سعی بر این خواهد بود که تکههای دیگری از پازل سیر توسعه صنعتی و مخاطرات پیشرو برای رشد پایدار اقتصادی کشور شرح داده شود.
🔻روزنامه رسالت
📍 گفتاری در باب هجو اقتصاد با سیاست
✍️ سیدمحمد بحرینیان
یک. سال پیش در همین روزها، سرمقالهای با عنوان "سیاست در سطح گوجهفرنگی" نگاشتم. آن روزها، دولت شهید رئیسی بر سرکار بود و رسانههای جریان مقابل به گرانی گوجهفرنگی در فصل پاییز و ناتوانی دولت اصولگرای وقت در مدیریت بازار این محصول میتاختند. امسال هم در آبان ماه، گوجه گران شده و این بار، خبری از رسانههای قبلی نیست، جریان چرخیده و رسانههای دیگری حمله به مدیریت دولت در بازار گوجهفرنگی را شروع کردهاند.
دو. آمار قیمت گوجه و سایر محصولات جالیزی از سالها پیش بهصورت هفتگی در وزارت جهاد کشاورزی ثبتشده و هرسال، گوجهفرنگی در پاییز گران شده است. دلیل این مسئله، بارندگی این فصل و عدم امکان برداشت محصول است که با تغییر فصل جبران خواهد شد. از طرفی، گوجه مانند برخی محصولات دیگر امکان انبار کردن بیش از چند روز ندارد و این یعنی تنظیم بازار این محصول، با دپو کردن شدنی نیست و کاملا وابسته به وضعیت آبوهوا و متغیرهای فصلی است. در پاییز، عرضه گوجه حدود ۴۰ هزار تن از تقاضای بازار ایران کمتر میشود و نتیجه طبیعی غلبه تقاضا بر عرضه، افزایش موقت قیمت محصول است.
سه. این متن در مورد گوجهفرنگی نیست. بلکه در مورد نوعی از رفتار سیاسی و قبیلهای است که امروز، گوجه نماد آن شده است. در دولت اصولگرا، در پاییز رسانههای اصلاحطلب به قیمت گوجه حمله میکنند و در دولت اصلاحطلب عکس قضیه اتفاق میافتد! آنهم درحالیکه قیمت محصولات جالیزی در عمده کشورها متغیر و تابع فصل است. چنین روشی، هرچند مزورانه و ناجوانمردانه است، اما این تزویر مشکل دوم است. مشکل اول و اساسی آن است که چنین روشی، مسائل فرعی را اصلی جا میزند و باعث گمشدن و پنهان ماندن مسائل اصلی است. از باب نمونه، سالهاست صاحبنظران از نا ترازی بودجه، ریشه پولی تورم و اشکالات اساسی نظام بانکی سخن میگویند اما هرسال در یک فصل، گوجه دستمایه نقد است و در فصل دیگر پیاز! گویا قانون پایستگی نقد نامربوط و غیرمنصفانه داریم و این نقد از دورهای به دوره دیگر منتقل میشود، تنها با این تفاوت که نقشها چرخش میکنند.
چهار. ببینید سال گذشته، عکس بزرگ گوجهفرنگی، تصویر صفحه اول کدام روزنامه بوده است؟ چرا آن روزنامه امسال چیزی دراینباره نمینویسد؟
پنج. یک روش برای تمییز نقد اقتصادی مبتنی بر مبانی علمی آن است که دقت شود در کنار چه جملاتی آورده میشود. عباراتی که در پس پرداختن به گرانی یک محصول، آن را با پیوست سیاسی و جریانی همراه میکنند، نهتنها نقد منصفانه اقتصادی نیستند بلکه اصلا نقد نیستند. بیایید اینقدر با شوخیهای سیاسی، اقتصاد را هجو نکنیم!
🔻روزنامه همشهری
📍 خواب بیتعبیر نتانیاهو!
✍️ عباس مقتدایی
عظمت ملت ایران، بزرگی و شکوه یک ملت، نتانیاهو را به عجز و ستوه از مقاومت آورده است؛ او را به سخن درآورده است و اکنون کودکان ایرانی یاد قصه کلاغ و روباه افتادهاند. مکاری نتانیاهو و حامیانش نظیر انگلستان در خاطره تاریخی ملت ایران خواهد ماند. نتانیاهو از یکسو سخن میگوید که هزینه ارسال موشک برای ایران چقدر است و همزمان درخصوص اینکه چقدر هزینه کرده است تا یک ملت را نسلکشی کند، یک سرزمین را تخریب کند و کودکان سرنوشتدار غزه را به خاکوخون بکشد تا یک نسل از بین برود، سکوتی مرگبار در پیش گرفته و اصلا از انسانیت سخن نمیگوید.
نتانیاهو در موضع ضعف و در مرحلهای است که احساس میکند هویت و کیان خود را از دست دادهاست. سخنان نتانیاهو، کاملا این واقعیت را پیش دیدگان ایرانیان قرار داده است که وقتی به دانش بومی متکی باشیم، وقتی به توان داخلی اعتماد کنیم، اینگونه میتوانیم دشمن را به ستوه آوریم. در پاسخ به محاسبات نخستوزیر اسرائیل باید این نکته را به او گوشزد کنیم که محاسبات وی براساس خریدهای عاریتی است. ایران موشکهای خود را با تکیه بر توان داخلی خودش ساخته است، بنابراین او باید در محاسبات به این نکته توجه میکرد که ایران بابت خرید سلاح پول پرداخت نمیکند؛ بلکه این دانشمندان و کارخانههای دفاعی ما هستند که بهای مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن و حراست از شرف ایران را میدهند.
نتانیاهو آرزو داشت که بتواند در ایران آن کاری را انجام دهد که در غزه انجام داد و بسیار فراتر از آن را هم آرزو داشت؛ اما اینک دربرابر دست بلند ایران سر جای خود نشستهاست و دیدگان تیزبین رادارها و پهپادهای ایرانی سبب شدهاست که او جای اینکه از دست و اقدام عملی خود استفاده کند، از تنها چاره باقیماندهاش که دراززبانی است بهره گیرد.
سخنان سهشنبهشب نتانیاهو نشان داد که او فریبکاری عمیقی را در سر پرورانده است؛ ولی فراموش کرده که هوشیاری و فراست ایرانیان در کنار تجربههای تاریخی به یک ملت بزرگ آموخته است که ما اگر بخواهیم سرپا بمانیم و اگر بخواهیم حرکت کنیم و اگر اراده کرده باشیم که پیشرفت کنیم، ابتدا باید در دفاع و ایجاد امنیت راههای رفتنی را طی کنیم و تدابیر لازم را بیندیشیم؛ کاری که ملت ایران انجام داده است. روزگاری کسانی از سیاستمداران غافل یا کسانی از وابستگان سیاسی اینگونه القا میکردند که دوران موشک گذشته است؛ اکنون دربرابر دیدگان جهانیان این واقعیت وجود دارد که ملتی نظیر غزه و لبنان بهجهت اینکه توان دفاعی از امنیت خود را نداشتند، اینگونه به خاکوخون کشیده شدند و البته جمهوری اسلامی ایران حامی مظلومان است. پاسخ ایران به نتانیاهو سکوت عالمانه و اقدام عملی با بهادادن به واقعیتهای میدانی است. قطعا سخنان نتانیاهو نه از سر قدرت که از سر ضعف بود و اکنون دشمن ایران تنها با زبانش میتواند اقداماتی انجام دهد؛ وگرنه با دست و عملیات نظامی کاری از پیش نخواهد برد و مطمئن است که سیلی محکمی دریافت خواهد کرد. البته نتانیاهو در محاسبات غلط خود غرق شده است و به هر خاروخاشاکی دست میآویزد تا از بحرانی که خودش ساخته و از گردابی که خود و اطرافیانش پدید آوردهاند، خلاصی یابد؛ اما ایرانیان مثال خوبی دارند: توبه گرگ مرگ است. نتانیاهو دیر یا زود از سر استیصال خودکشی خواهد کرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آقای رییسجمهور دو صد گفته چون نیمکردار نیست
✍️ ابراهیم خوشگفتار
رییسجمهور اخیرا در رابطه با ناترازی برق و سوخت سخنانی فرمودند که لازم است به آن پرداخته شود. وی دستور دادند برای رفع ناترازی موانع پیشروی برداشته شود.
اینجانب سالهاست در مورد مشکل تامین برق در کشور که هیچ ربطی به تحریم و مشکلات بینالمللی ندارد فریاد زدم و متاسفانه تنها نتیجه آن بایکوت از جانب مقام عالی وزارت و… بود.
جناب آقای رییسجمهور امروز دولت شما وارث بدترین وضعیت در انرژی ( برق، گاز و…) است و برای رسیدن به وضع عادی باید اقدامات اساسی و بنیادی انجام شود.
اولین گام این است که بدانیم چرا به اینجا رسیدیم.
مقامات وزارت نیرو از ۱۰سال قبل براساس برآورد انجامشده میدانستند که شبکه برق در سال ۱۴۰۳ به چه میزان برق نیاز دارد و از هماهنگی در سرمایهگذاری و تشویق به سرمایهگذاری در تولید برق که تولید خدمت و آسایش مردم بدان وابسته است نهتنها غفلت کردند که در بعضی موارد بهعمد اقدامات لازم را انجام ندادند و کاش مرجعی به این مهم رسیدگی میکرد.
عدم اجرای قانون توسط وزارت نیرو از سال ۱۳۹۲ تاکنون و بیتوجهی به اینکه سرمایهگذاران این حوزه هم باید سود کنند تا سرمایهگذار تشویق به سرمایهگذاری بیشتر شود و نهتنها این اتفاق نیفتاد بلکه آنجا که بخشخصوصی مجبور شد به مرجع قانون (دیوان عدالت شکایت برد) و حکم گرفت با استدلال غیرواقعی و به دروغ جلو این کار را گرفتند و سرمایهگذاران نیروگاهی برداشت کردند که نیروگاه و برق جای سرمایهگذاری نیست و برای رفع مشکلاتشان کاری نمیتوانند انجام دهند.
از سال۱۳۹۳ تا سال ۱۳۹۹ نرخ خرید برق را از نیروگاهها افزایش ندادند. باوجود تورم چندده درصدی و افزایش نرخ ارز و اکنون نیز نرخ برق بسیار کم افزایش یافته است و برای سرمایهگذار با توجه به امکان سرمایهگذاری در جاهای دیگر و با ریسک کمتر، سرمایهگذاری در نیروگاه بهصرفه و جذاب نیست.
یکی از مهمترین اقدامات در نیروگاهها صرفهجویی در سوخت و بالابردن راندمان نیروگاههاست. براساس قانون برنامه پنجم مقرر شده بود که نیروگاههای سیکل باز (گازی) بخش بخار آنها اجرا و از محل صرفهجویی سوخت هزینه سرمایهگذاری آنها پرداخت شود. چندین واحد اجرا کردند و نزدیک به ۲میلیارد دلار سرمایهگذاری در سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۹ انجام شد و بهدلیل عدم هماهنگی نفت و نیرو تعهد به سرمایهگذار انجام نشد و بقیه واحدها همچنان بدون اجرای بخش بخار -که هر واحد روزانه یکمیلیون مترمکعب گاز صرفهجویی میکند- ماندهاند.
عدم هماهنگی دستگاههای ذینفع (وزارتخانههای نیرو، صمت و نفت) در سرمایهگذاری در تولید برق یکی از دلایل مشکلات امروز است. وزارت صمت اعتقاد به مشکل برق ندارد و همین امروز هم این رویه موجود سرمایهگذاران را با مشکلات بسیار روبهرو کرده است که لزوم توجه به این مهم و روشهای مناسب میتواند راهگشا باشد.
دولت و شخص رییسجمهور محترم بیان فرمودند که باید به تعهدمان پایبند باشیم. امیدوارم این مهم در بدنه وزارت نیرو نیز فرهنگ شود. متاسفانه یکی از موضوعاتی که در برق باید به آن توجه ویژه میشد کنترل مصرف است که از سال۱۳۸۰ تاکنون باوجود قانون و تاکید به اجرا، اقدام اساسی صورت نگرفته است. امکان کنترل برق بسیار سهل و از واجبترین اقدامات است که بدان توجه نشده است. باید با روشهایی که امروزه در دنیا متداول است اقدام کنیم که میتواند تاثیر مثبتی در مصرف داشته باشد.
وزارت نیرو به جایگزینی نیروگاههای فرسوده با نیروگاههای دارای راندمان بالا و مصرف سوخت توجه نکرده و نمیکند که باید به این مهم تاکید و برای آن برنامهریزی داشت و اجرا کرد.
در دنیا بهدلیل نرخ سوخت از هر امکان که از بازیافت حرارت وجود داشته باشد استفاده بهینه میشود و در کشور ما این موضوع مغفول مانده است. امکان تولید۳۰۰۰مگاوات برق از اجرای بخش بخار نیروگاههای بزرگ هست که باید به فوریت اجرا شود. ۳۰۰دستگاه توربین گاز دارای کمپرسور در شرکت گاز وجود دارد که میتوان برای ۳۰۰۰مگاوات برق از محل اجرای بخش بخار آنها اقدام کرد. ۸۲کارخانه سیمان که هرکدام حداقل توان تولید ۴مگاوات برق را دارا هستند و ۸۰توربین گاز واحد مقیاس کوچک که مانند توربینهای گاز باید بخش بخار آنها اجرایی شود.
نرخ پایین سوخت و برق، بخشینگری و عدم اجرای قانون از مواردی است که ما را به اینجا رسانده است. آقای رییسجمهور محترم برای اجرای برنامههای تامین برق باید ابتدا دستاندرکاران در وزارت صمت که زمان برای آنها معنا ندارد و کسی که باید در اجرای برنامههای تولید برق بیشترین کمک را کند و برای زمان و تولید برق هیچ ارزشی قائل نیست با شما و تیم شما هماهنگ و گلوگاههای تاثیرگذار این سرمایهگذاری برداشته شود. به امید اینکه تیم همراه شما هم مانند شما صداقت و توجه به سرمایهگذار و حل مشکلات آنها را سرلوحه عملشان قرار دهند نه در گفتار که در کردار.
🔻روزنامه اعتماد
📍 توقف مازوتسوزی در نیروگاهها و خاموشی روزانه
✍️ زهرا نژادبهرام
با دستور رییس جمهور پزشکیان اتفاق مبارکی در کشور به وقوع پیوست و آن ارجحیت سلامت بر برق، امری که طی حداقل یک دهه گذشته به صورت نفسگیر جان مردمان را در خطر قرار داده بود. مازوتسوزی به بهانه کمبود گاز و نبود امکانات منابع تولید برق تجدیدپذیر به قدر کافی به معضلی جدی در کشور مبدل شده و با خود مرگ خاموش شهروندان را آورده است. تلاشهای نهادهای گوناگون در جلوگیری از این امر از دولت روحانی آغاز شد، اما به نتیجه نرسید در دولت سیزدهم نیز این تلاشها ادامه یافت، اما به نتیجه نرسید تا آنکه دولت چهاردهم آن را به پاسخ رساند. ناکارآمدی سیستم زیرساختی کشور در تامین برق از روشهای پاک که منجر به بروز خسارات جدی شده دیگر قابل پذیرش نیست و این اقدام دولت ضرورتی انکارناپذیر برای دوره موقت است .
منتقدین بیبرقی بدون توجه به عوارض تنفس مازوتسوزی فراموش میکنند که بیش از ۱۰ سال است که شهروندان این کشور هزینه بیتوجهی مقامات بهداشتی و انرژی و زیرساختی به سلامت آنان را میپردازند. در دوره پنجم شورای شهر تهران بارها اعضا به ویژه اینجانب نسبت به این مهم تذکر و نامه رسمی تهیه کردند تا به مقامات دولت وقت یادآوری کنند که دست از مازوتسوزی بردارند، اما به صورت موقت مورد توجه قرار گرفت و مجددا کار از سر گرفته شد. در دولت سیزدهم نیز بیتوجه به سلامت شهروندان مازوتسوزی رویهای بود برای کاهش انبارهای انباشته شده از مازوت که خریداری نداشت و باید در نیروگاهها بهزعم آنها مورد استفاده قرار میگرفت و ریههای شهروندان را آلوده میکرد. بر اساس گزارشها غلظت ذرات معلق در کشور ما در سال ۱۴۰۰ بهطور میانگین ۳۰ میکروگرم بر مترمکعب بوده که در سال ۱۴۰۱ به بیش از ۳۵ میکروگرم بر مترمکعب رسید که تقریبا ۷ برابر رهنمود سازمان جهانی بهداشت و ۳ برابر استاندارد ملی کشور است (۱) . در همین ارتباط بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بخشی از ناباروری زوجین ناشی از این امر است .
مطالعات نشان میدهند آلایندههای هوا مانند ذرات معلق یا PM، مونواکسیدکربن، دیاکسیدگوگرد، اکسیدهای نیتروژن و ازن، در کنار ترکیبات آلی فرار و فلزات سنگین موجود در ذرات معلق از طریق مکانیسمهای مختلف باعث ناباروری میشوند.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی گفته میشود که تقریبا ۱۵ تا ۳۰ درصد زوجها با مشکل ناباروری غیرقابل توضیح مواجه هستند. سبک زندگی و کیفیت محیط و آلایندههای محیط میتواند نقش مهمی در این زمینه داشته باشد. برخی از موارد ناباروری ماهیت ناشناخته دارند که ممکن است ناشی از قرار گرفتن در معرض آلایندههای شیمیایی در محیطهای آزاد، خانگی و شغلی باشند (۲) .
بر اساس تحقیقی طی سال ۱۴۰۱ در ۳۳ شهر مورد مطالعه کشور، تقریبا ۱۳.۵ درصد از روزهای سال شاخص کیفیت هوا ذرات معلق PM ۲.۵ در محدوده هوای خوب، ۵۶.۶ درصد در محدوده هوای قابل قبول، ۲۲ درصد در محدوده هوای ناسالم برای گروههای حساس، ۶.۳ درصد در محدوده هوای ناسالم، ۰.۸۸ درصد در محدوده هوای خیلی ناسالم و ۰.۷۷ درصد در محدوده هوای خطرناک بوده و نسبت به سال ۱۴۰۰ تعداد روزهای دارای هوای خوب کاهش یافته است.
این گزارش ادامه میدهد سال ۱۴۰۱ بهطور میانگین ۱۳.۵ درصد از روزهای سال در ۳۳ شهر مورد مطالعه هوای خوب داشتند که این رقم نسبت به سال ۱۴۰۰ تفریبا ۴ درصد کاهش یافته است. بهطور کلی تعداد روزهای با هوای قابل قبول در سال ۱۴۰۱ نیز نسبت به سال ۱۴۰۰ تقریبا ۸درصد کاهش یافته است. همچنین بهطور میانگین در سال ۱۴۰۱ در شهرهای مورد مطالعه فقط ۲۱.۷ درصد از روزهای سال میانگین غلظت روزانه ذرات معلق PM ۲.۵ کمتر از ۱۵ میکروگرم در مترمکعب (رهنمود سازمان بهداشت جهانی) بوده است (۳) .
از اینرو باید توقف در مازوتسوزی را امری موثر برای سلامت شهروندان تعریف کرد که نه تنها خسارات رشد کودکان و نوزادان را کاهش میدهد، بلکه به تداوم سلامت آنها و دیگر شهروندان خصوصا نسل جوان و افراد دیگر نیز منجر میشود . مشکلات ناشی از بیبرقی بر کسی پوشیده نیست. بسیاری از کارها احتمالا با توقف کوتاهمدت روبهرو خواهد شد، اما فراموش نکنیم اولویت سلامت است.
این مهم تاییدگر ضرورت جستوجوی راهکار سلامتمحور برای جبران قطعی برق نیست، اما برای کوتاهمدت قابل پذیرش است، اما برای میانمدت لازم و ضروری است که با سرمایهگذاری و تدبیر دولت با بهرهگیری از ظرفیتهای بومی و محلی انرژیهای تجدیدپذیر اولویت اول برای جبران برق مورد نیاز کشور باشد .
کشوری که دوسوم مساحتش نور و انرژی خورشید بینظیری دارد چطور قادر نیست برق مورد نیاز خود و حتی همسایگان را تامین کند؟. کشوری که بادهای ۱۲۰ روزه آن در زابل منجر به مشکلات زیادی برای زیست شهروندان شده چگونه نمیتواند این مهم را به یک مزیت برای تولید نیروی برق تجدیدپذیر مبدل کند و از سوخت مازوت در نیروگاهها جدا شود. به نظر میرسد بیتوجهی مدیران پیشین در بهرهگیری از این ظرفیتها با اتکا به توان بخش خصوصی موضوع تامین انرژی را به چالشی اجتماعی –اقتصادی و امنیتی مبدل کرده که تنها راهکار آن بازنگری بر شیوههای گذشته و اتخاذ رویکرد سلامتمحور است. این مهم در خصوص عدم رعایت قانون هوای پاک و عدم اتخاذ تصمیمات موثر و کارآمد در اجرایی کردن آن به روشنی قابل مشاهده است؛ قانونی که با تعامل مشترک و شرح وظایف مشخص برای شهروندان تهرانی و شهرهای بزرگ به روشنی میدانند که سلامت خود و خانوادههایشان اولویت اول و استراتژیک آنهاست، چراکه تا سلامتی نباشد امکان هر نوع زندگی مفید و موثر وجود ندارد؛ لذا آنان با پذیرش شرایط کنونی به صورت موقت و مشاهده تلاش بخشهای برنامهریز و سرمایهگذار دولتی و همراهی بخش خصوصی در امر تولید برق سالم بدون وارد ساختن خسارت به سلامت شهروندان یقینا صبوری خواهند کرد .
این مهم به این معناست که دولت در اسرع وقت نسبت به برنامهریزی و اقدام گامهای خود را برای موقت بودن قطعی برق اعلام کند تا شهروندان امیدوار باشند که در میانمدت این مساله مرتفع خواهد شد.
۱-https: //www.irna.ir/news
۲- همان
۳-https: //fararu.com/fa/news
🔻روزنامه شرق
📍 آفتاب آمد دلیل آفتاب
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
به مبارکی و میمنت، آفتاب مخفی نگهداشتن کمبود برق که دودش در چند سال گذشته به حلق کارخانجات تولیدی میرفت، متجلی شد و البته نویدی است بر توفیق آنان که توسعه را مانع از ظهور حضرت (عج) میدانند و آنان که میگویند ما به هر قیمتی توسعه را انجام نمیدهیم. هرچند هر دو گروه اگرچه در لباس و قیافه و سوابق مختلفاند اما در یک امر دانسته و ندانسته شریکاند و آن هم واپَس نگهداشتن کشور و افزایش فقر، هرچند شعار معیشت بهتر برای مردم را بدهند و حرفهای خوشایند مردم به زبان بیاورند.
شاید یکی از اینان بگوید کمبود برق چه ربطی به توسعه دارد و منظور از توسعه این نبوده، بلکه آن توسعه شیطانی و امپریالیستی و فراماسیونری بوده؛ حرفهایی که از روی نادانی و جهالت یا واپسگرایی زده میشود.
امروز وقتی برق در کشور نباشد، تولیدات کارخانجات کم میشود و قفسه مغازهها خالی، آب چاههای کشاورزی به کشاورزی نمیرسد و تولید کشاورزی کم میشود. نانواییها تعطیل میشود، امکان مطالعه کمتر میشود، سیستمهای خدماترسانی بانکها و بیمارستانها و فرودگاهها و دیگر مراکز خدماتی از کار میافتد، غذاهای درون سردخانهها، یخچالها و فریزرها فاسد میشود و خلاصه تولید ناخالص ملی کاهش پیدا میکند و مردم هم از لحاظ مادی فقیر میشوند و هم از لحاظ رفتاری و معنوی.
البته این حرفها به گوش هر دو جماعت که ذکر شد، نمیرود و حاضر نیستند بگویند «اشتباه میکنیم و باید به توسعه پایدار کشور بپردازیم تا مسائل اقتصادی حل شود»، ولی باز هم در میان مردم فقط از توجه به مردم و بالابردن معیشت مردم سخن خواهند گفت، درحالیکه خود میدانند قبلیها هم میخواستند معیشت مردم بهتر و سفره آنان گستردهتر شود ولی کار به اینجا کشیده شده است.
میگویند در زمان گذشته تاجری به دروازه شهر با بار تجاری خود وارد شده بود. داروغه او را متوقف کرد و بارش را بازرسی کردند و گفتند این دانههای سیاه چیست؟
تاجر گفت سیاهدانه است. داروغه که مشکوک شده بود، گفت مثل اینکه باروت است. خلاصه از داروغه اصرار و از تاجر انکار. داروغه گفت امتحان میکنیم و سپس کمی از آن را روی آتش ریخت. دانههای سیاه منفجر شدند و در این حالت تاجر با استحکام تمام گفت، گفتم سیاهدانه است.
ما از جماعت واپسگرا که معلوم نیست به کجا وابستهاند و از کجا درس میگیرند، انتظاری نداریم، اما از رئیسجمهور فرهیخته و متخصص و دانشگاهرفته و دلسوز بیش از این حرفها انتظار داریم.
انتظار داریم اولا تواناییهای خود را بشناسند و فکر نکنند رئیسجمهورهای قبلی نمیخواستهاند یا نمیتوانستهاند معیشت مردم بهتر شود. همه حتی احمدینژاد هم میخواست معیشت مردم را افزون کند. ایشان در مقام مقایسه فرد با فرد در همان حدود آنهاست، کمی کمتر و بیشتر؛ بنابراین باید درک کنند که چرا سفره مردم در طول سالهای گذشته کوچکتر شده و مانع گستردهشدن آن چه بوده است.
ایشان درک کنند که کدام کشور با عدم توسعه، سفره مردم را گسترده کرده است، اگر کمبود برق باعث کاهش تولید میشود، فقط یک معلول است و نه علت. علت واقعی در طرز فکر و اندیشه حکمرانان است که فکر میکنند فقط وجود ذیجودشان است که موجب رفاه و گستردهشدن معیشت مردم میشود. اندیشهای واپسگرایانه که فقط از ثروت خداداد میخورد و کفران میورزد.
اندیشه واپسگرایانه را میتوانیم در مقایسه با دو کره یعنی کره شمالی و کره جنوبی بهخوبی دریابیم. کره جنوبی با اندیشه توسعه، اینک توانسته جامعهای با درآمد سرانه مطلوب ایجاد کند، هرچند شکل زندگی و رفتاری مردم آن با فرهنگ ما چندان متناسب نیست اما رضایت مردم را بهوضوح میتوان دید. اما اگر به کره شمالی سفر کرده باشید، با سرزمینی فلکزده و مردمی تکیده که به هیچ اطلاعات و دانشی دسترسی ندارند و از کمترین سفره معیشتی برخوردارند، روبهرو میشوید. اندیشه کره شمالی بر موهومات پایهگذاری شده؛ درحالیکه سرزمین آنها برهوت و مردم آن در یکی از پستترین اشکال زندگی انسانی روزگار میگذرانند. این است که اگر اندیشه اصلاح نشود، هر آنچه از ثروت خداداد مثل نفت و گاز و آب و خاک و جنگل و معدن مصرف شود، راهی به معیشت بهتر مردم باز نمیشود.
از رئیسجمهور نهجالبلاغهدان انتظار داریم که بگویند چرا حضرت علی (ع) در ۲۳ سال سکوت خود به گسترش باغات خرما و توسعه میپرداخت. از رئیسجمهور انتظار داریم اهداف توسعه پایدار را ببیند و به جای آنکه سیاستهای توسعه پایدار را ندانسته نفی کند یا در آن تعلل ورزد، به دقت به آن بیندیشد. چه خوب بود که در یک نشست عمومی اهداف توسعه پایدار را میخواندند و درباره آن اظهارنظر میکردند و آن وقت میگفتند کدام را باید انجام دهیم و کدام را نباید انجام دهیم. شکی ندارم که در پایان خواهند گفت به هر قیمتی شده، امر توسعه را به انجام خواهیم رساند. در سالهای گذشته و همین حالا حتی با سیاستهای اظهاری رئیسجمهور محترم توسعه مخرب در حال انجام است. گسترش بیرویه شهرنشینی و مظاهر تجملی، توسعه تعداد اتومبیلهای بنزینخور (که بهعنوان درمان کمبود ارز و بنزین وارد و تولید میکنند) توسعه فرهنگ مصرف و دیگر توسعههای مخرب. به استحضار ریاست جمهور محترم میرساند که توسعه پایدار یعنی تخریبنکردن طبیعت، یعنی صرفهجویی در مصرف بنزین، یعنی ارتقای کمالات انسانی، یعنی جلوگیری از فساد، یعنی گسترش دانش، یعنی دستیازیدن به فناوری جدید، یعنی بهینهکردن مصرف در کشور، یعنی حفظ سرزمین؛ درحالیکه ما به اینها بیاعتنا هستیم و توسعه را در ساختن برجهای لوکس، واردات اتومبیل، ساخت خودروی پرمصرف قدیمی، ازبینبردن طبیعت و اینگونه کارها دیده و به آن مشغولیم و جلوی آن را هم نمیگیریم. اگر به توسعه پایدار نیندیشیم و با قدرت و صلابت به مرحله اجرا نگذاریم، چیزی جز فقر نتیجه آن نخواهد بود و مردم تکیده و ناامید میشوند. آقای رئیسجمهور مطمئن باشند با شرایط فعلی فقط فقر را گسترش خواهید داد و ناترازیها روزبهروز بیشتر میشود. ترازوهای دو کفه سابق وقتی ناترازیشان بیشتر میشد، کف آن به زمین میخورد و بر زمین مینشست. خدا نکند که ناترازیهای ما که عاملش نبود توسعه پایدار است، ما را بر زمین میخکوب کند که نهایت آن و چاره آن در زیر خاک رفتن است.
🔻روزنامه جوان
📍 با دشمنان عقلانیت
✍️ غلامرضا صادقیان
سخنان رئیسجمهور گرچه نه از طرف دوستان و همراهانش و نه از طرف منتقدانش هیچگاه مانند سخنان یک نظریهپرداز دیده نشده است، اما جایگاه ایشان مخاطب را ناچار میکند به ابعاد کلامی، حقوقی و سیاسی برخی واژهها و اصطلاحات دقت کند. «با دشمنان مدارا» که اخیراً نطق فرمودند، از همان اصطلاحات است. گویی تاکنون این ما بودهایم که بر دشمن سخت میگرفتهایم و حالا نوبت مدارا فرارسیده است! این سخن بیشتر باید مخاطبش دشمن اصلی ما باشد که از روی کینه و طمع و خوی غیرانسانی بر ما سخت گرفته و مدارایی نداشته است. اکنون رئیسجمهور نهجالبلاغهدان بهجای آنکه اینبار هم از همان کتاب شریف مضمون بیاورد، به حافظ شیرازی چنگ زده که پندی اخلاقی در حیطه جامعه خودی میدهد، نه وظیفهای حکمرانی مقابل تجربه دشمنانی مثل امریکا.
با دشمنان باید عقلانیت خرج کرد. پایه و اساس این عقلانیت، تجربه است و استدلال عقلی، نه شعر اخلاقی. اگرچه هر شعر خوب یک استدلال است، اما در جای درست خود. تجربه در مقابل امریکا به ما میآموزد باید دشمن را بشناسیم و از او نافرمانی کنیم و مقابل او بایستیم (و عرف عدوه فعصاه). رسولخدا و مولا علی فقط درجایی نشانههایی از مدارا با دشمن داشتند که دشمن در صحنه نبرد در حال فرار بود و ایشان از تعقیب او نهی میکردند. در باقی موارد بر دشمن پیش از آنکه بر جبهه حق غلبه کند، سخت میگرفتند یا مقابل او ایستادگی میکردند. عقلانیت ما که نیمقرن بلکه هفت دهه تجربه پشت آن است، میگوید امریکا هرگز با ما مدارا نداشت و اینک مدارای ما با او اصولاً یک تعبیر غلط و نابجا و بیمعنی است. گفته شد که انتظار نداریم رئیسجمهور پزشک در سخنان خود مانند یک سیاستمدار به ابعاد واژهها دقت داشته باشد، اما چاره چیست؟! هرکس بشنود که فرمان مدارا با دشمن صادر شده است، و در باغ روابط خصمانه سالهای طولانی امریکا با ایران نباشد، گمان میکند که ما زانو بر گردن امریکا گذاشتهایم و در حال خفهشدن خصم باید اندکی هم اهل رفق و مدارا باشیم!
اگر این تعبیرات رئیسجمهور را مقدمهای برای مذاکره پنهان با ترامپ حتی قبل از به دستگرفتن قدرت بدانیم، قضیه بدتر میشود. باز تجربه به ما میگوید نمیتوان به امریکا و قسم انجیلخوردنش اعتماد کرد. خود آقای پزشکیان نخستین تجربه دولتش با ترور هنیه و بدقولی امریکا برای پایاندادن به جنگ در ازای انتقامنگرفتن ایران آغاز شد که چندینبار به آن اذعان کرده است. سالها از طرف ایران گفته شد اگر امریکا میخواهد مذاکره کند باید با اقدام عملی رفع کامل تحریمها آغاز کند، اما چنین نشد زیرا قصد امریکا از مذاکره هرگز به سرانجامرساندن یک دعوی و پایاندادن به آن نیست که امریکا نان همین دعویها و دشمنیها را میخورد. با چین، با روسیه، با خود اروپا و با اعراب چنان میکند که هیچ خصمی در تاریخ نکرده است. صدای اروپا از اینکه امریکا میخواهد آنان را به اسارت و بردگی نظامی و اقتصادی خود درآورد، بلند است. اعراب فریب امریکا را میخورند و، چون جسارت قیام و ایستادگی ندارند، حتی مقابل مقاومت گروه کوچکی از ملت عرب در غزه، به امریکا باج و چراغسبز هم میدهند. با این دشمن چه مدارایی منظورتان است؟! یک نگاه به مردان دیوانهای که ترامپ برای مهمترین مناصب دولتش معرفی کرده است، بیندازید! گمان میکنید وقتی بشنوند که شما میخواهید با دشمنان مدارا کنید، چه واکنشی خواهند داشت یا چه اثری روی آنان خواهید گذاشت؟! مقابل دیوانه باید عاقل بود. مقابل خصمی که برای شروع خصومت در تاریخ و برای ادامه خصومت در زمانه ما دلایل منفعتطلبانه داشته و دارد، مداراکردن یعنی تشویق او به خصومت بیشتر. رئیسجمهور نباید فریب دوستان نادانی را بخورد که به او پیشنهاد ترک مخاصمه با امریکا را میدهند. مگر ما خصومتورزی کردیم؟! شاید هم فریب «راهبردی» کارساز بوده که پیشنهاد مدارا به میان آمده است. دیوان حافظ را ببوسید و لب طاقچه بگذارید و از دفتر عقل و تجربه ملت ایران مدد بگیرید اگر ارادهای هست.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست