چهارشنبه 28 آذر 1403 شمسی /12/18/2024 2:47:12 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 ناترازی انرژی و معادله افزایش تولید
✍️ نرسی قربان
برای حل ناترازی‌های انرژی در کشور چه باید کرد؟ آیا اعمال قطعی‌های فزاینده برق و گاز و حتی اینترنت به صنایع، بخش کشاورزی و نهایتا کسب و کارهای خرد و متوسط ناترازی را رفع می‌کند؟ آیا گرانی بنزین باعث کاهش مصرف در ایران می‌شود؟ این مشکلات تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ این پرسش‌ها و بسیاری از پرسش‌های دیگر از همین دست، این روزها به کرات در شبکه‌های اجتماعی، محافل اقتصادی و فضای عمومی کشور طرح می‌شوند. قبل از هر چیز باید به این نکته توجه تام و تمامی داشت که رفع ناترازی از طریق افزایش تولید امکان‌پذیر می‌شود. سایر راهکارها و تصمیمات تنها در حکم راه‌حل‌های کوتاه‌مدت و جبرانی هستند. راهکار اصلی برای حل ناترازی‌های انرژی ایران افزایش تولید است. چرا افزایش تولید مهم‌ترین راهکار برای ایران است؟ چون ایران در حوزه نفت و گاز به صورت توامان، بیشترین ذخایر را در سطح جهان داراست. برای ایران با یک چنین ظرفیت‌هایی، افزایش تولید هم امکان‌پذیر است و هم باعث کاهش ناترازی می‌شود. بنابراین مساله اصلی در بحث تامین انرژی مورد نیاز در هر جامعه‌ای افزایش تولید است. متاسفانه طی دهه‌های گذشته موضوع افزایش ظرفیت‌های تولید برای متولیان امر تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران موضوع مهمی نبوده و با آن به صورت علمی و تخصصی برخورد نشده است. در شرایطی که جمعیت ایران طی دهه‌های اخیر با شیب تندی در حال افزایش بوده و تقاضا برای مصرف انرژی در گونه‌های مختلف همواره رو به تزاید، اما در حوزه افزایش ظرفیت‌های تولید نفت، گاز، برق و... سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی درستی صورت نگرفته است. مدام در خانه‌ها، شهرها، روستاها و واحدهای اقتصادی تقاضا برای مصرف انرژی بالا رفته اما متناسب با آن ظرفیت‌سازی نشده است. تا جایی که امروز به وضعیتی دچار شده‌ایم که هر سال ۵تا ۱۰ درصد از ظرفیت تولیدی ایران در حوزه‌های نفتی و گازی کاسته می‌شود. سرنخ این اهمال‌کاری‌ها هم از یک طرف به تحریم‌های اقتصادی ختم می‌شود و از سوی دیگر به سوءمدیریت‌هایی که از سال ۸۴ به بعد انجام گرفته است. مسوولان ایرانی این تصور را داشتند که بدون سرمایه‌گذاری بر زیرساخت‌های انرژی کشور، می‌توان نیازهای کشور را برطرف ساخت. به عبارت روشن‌تر، ایران نه تنها نتوانسته تولیدش را متناسب با جمعیت و مصرف مورد نیازش افزایش دهد، بلکه در هر سال بین ۵تا ۱۰درصد افت فشار هم در میادین اصلی گاز کشور اتفاق افتاده است. این موارد را بگذارید کنار عدم توسعه در حمل و نقل عمومی، عدم فرهنگ‌سازی برای مصرف درست، استفاده از لوازم خانگی و گرمایشی و خودروهای غیر استاندارد و پر مصرف و ده‌ها گزاره ریز و درشت دیگر تا متوجه شوید که چرا وضعیت کشور به شرایط فعلی و ناترازی‌های دهشتناک سوق پیدا کرده است. بدون تردید این قطعی‌ها و تعطیل شدن خطوط تولید کارخانه‌ها نتایج منفی بسیاری در تولید ناخالص داخلی کشور خواهد داشت.

اما باید دید برای مقابله با این وضعیت چه راه‌هایی در برابرمان قرار دارند؟ معتقدم دولت قبل از هر اقدامی باید زمینه رفع تحریم‌ها و پایان دادن به محدودیت‌های فعلی را آغاز کند. رفع تحریم‌ها از این نظر مهم است که زمینه ورود سرمایه‌های خارجی و تجهیزات روز دنیا را برای صنایع ایران فراهم می‌سازد. تحریم‌ها باعث شد تا ایران نتواند اقدام به واردات تجهیزات مورد نیازش برای به روزرسانی چاه‌های نفت و میادین گازی‌اش کند. تداوم داشتن این وضعیت طی چند دهه باعث شده هر سال بین ۵تا ۱۰درصد افت فشار در میادین گازی و کاهش ظرفیت‌های تولید در چاه‌های نفت ایران به وجود بیاید. راه‌حل مهم بعدی که می‌تواند ایران را از وضعیت فعلی (حداقل در صنعت برق) نجات دهد، استفاده از ظرفیت‌های داخلی برای سرمایه‌گذاری در حوزه انرژی است. اتفاقا در میان فعالان بخش خصوصی ایران علاقه‌مندان بسیاری وجود دارند که مایل به ورود به این بخش هستند. برای این منظور لازم است دولت دست از قیمت‌گذاری دستوری و بخشنامه‌های یک شبه برداشته و اجازه دهد مکانیزم‌های اقتصادی روند قیمت‌گذاری‌ها را شکل دهد. اگر بخش خصوصی بخواهد به این حوزه ورود کند باید برایش صرفه اقتصادی هم داشته باشد. این صرفه با سرکوب قیمت‌ها و دخالت‌های دولتی امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر لازم است مجلس هم بسترهای قانونی برای مشارکت بیشتر بخش خصوصی در حوزه‌های انرژی را فراهم ساخته و به گونه‌ای قانون‌گذاری کند که زمینه‌های رشد و پیشرفت بخش خصوصی فراهم شود. با این راهکارها و سایر راهکارهایی از این دست در یک بازه زمانی ۲تا ۵ساله می‌توان ناترازی‌های فعلی را پشت سر گذاشت و در مسیر بهبود حرکت کرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مراحل و عواقب صنعت‏‏‌زدایی
✍️ محسن جلال‏‏‌پور
بنا به تحقیق مسعود نیلی و همکاران، صنعت ایران طی ۶۰سال گذشته ۵دوره کاملا متفاوت را پشت سر گذاشته است.
۱.دوره اول مربوط به آغاز فرآیند صنعتی شدن ایران است که سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۴۰ تا میانه‌‌‌های دهه ۱۳۵۰ را شامل می‌شود. اقتصاد ایران در دهه ۱۳۴۰ فرآیند صنعتی شدن را آغاز کرد؛ فرآیندی که بیش از همه مدیون مرحوم علینقی عالیخانی بود و به پایه‌‌‌گذاری توسعه صنعتی ایران منجر شد. در این دوره به‌‌‌رغم فراز و فرودهایی که وجود داشت و نقدهایی که بر آن دوره وارد است، سیاست توسعه به متنوع‌‌‌سازی و تقویت اقتصاد کمک کرد و فاصله‌‌‌ای هرچند محدود را با اقتصاد تک‌محصولی نفتی به وجود آورد.

۲.دوره دوم که از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد، بنا به دلایلی که در ادامه برمی‌‌‌شمرم، آغاز فرآیند صنعت‌‌‌زدایی در اقتصاد ایران بود.

آن روزها اقتصاددانان نسبت به «بیماری هلندی» شناختی نداشتند و اواخر دهه ۱۳۵۰ بود که ویروس این بیماری شناخته شد، اما این ویروس چگونه به اقتصاد ایران نفوذ کرد؟
اوایل دهه ۱۳۵۰ برای اقتصاد ایران دوره‌‌‌ای متفاوت بود که با جهش قابل‌‌‌توجه درآمدهای نفتی همراه شد. درآمد نفتی ایران از ۲.۵میلیارد دلار در سال ۱۳۵۱ به بیش از ۲۰میلیارد دلار در سال ۱۳۵۳ افزایش یافت. این جریان سریع درآمدها به عدم‌توازن ساختاری، معروف به «بیماری هلندی» منجر شد. هزینه‌‌‌های سنگین دولت و تورم سالانه ۱۵درصدی، وابستگی به واردات را تشدید و رشد صنایع غیرنفتی را متوقف کرد.

این دلایل را اقتصاددانان به‌درستی برمی‌‌‌شمرند، اما از سوی دیگر، روایت مدیران بخش‌‌‌خصوصی از نحوه ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی و فرآیندی که موجب «صنعت‌‌‌زدایی» شد نیز موید این گزاره است. مرحوم مهدی آگاه در میانه‌‌‌های دهه‌‌‌ ۱۳۵۰ به عنوان مدیر بخش صادرات شرکت ارج استخدام شد. او ماموریت یافت با سفر به کشورهای منطقه، برای صادرات محصولات شرکت ارج برنامه‌‌‌ریزی کند. آقای آگاه به این سفر رفت و زمان زیادی را صرف بازارگشایی کرد و با موفقیت به کشور بازگشت. آن روزها محصولات صنعتی ایران در کشورهای منطقه به‌خصوص در خلیج‌‌‌فارس، خواهان زیادی داشت. مدتی گذشت که مرحوم آگاه متوجه شد مدیران ارشد شرکت ارج مثل گذشته استراتژی توسعه صادرات را دنبال نمی‌‌‌کنند. وقتی بیشتر پرس‌‌‌وجو کرد، متوجه شد کشتی‌‌‌بان را سیاستی دگر آمده است؛ به این معنی که شرکت ارج قصد دارد واحد صادرات خود را تعطیل کند و مدیران و کارکنان آن بخش را در واحد واردات کالاهای خانگی از شرکت آدمیرال آمریکا به کار گمارد.

آقای آگاه متوجه می‌شود مهندس خلیل ارجمند از محافل دربار شنیده است که شاه قصد دارد با افزایش قیمت نفت، میزان استخراج را نیز افزایش دهد و با تجدیدنظر در برنامه بودجه، سرمایه‌گذاری زیادی در مسائل زیربنایی و تولیدی انجام دهد، به ‌‌‌طوری که در ۱۰سال آینده اقتصاد ایران از کشور فرانسه پیشی گیرد. این روایت برای روزگار کنونی همچنان آموزنده است و به نظر می‌رسد «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران از همین دوره آغاز شد.
۳.سومین دوره که از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۶ ادامه پیدا می‌کند، نشان‌‌‌دهنده وضعیت ایران در دوران جنگ و پس از جنگ است. جنگ ایران و عراق آسیب‌‌‌های زیادی به توان تولید اقتصاد ایران وارد کرد. در دوره سازندگی دولت تلاش کرد با سرمایه‌گذاری‌‌‌های سنگین در زیرساخت‌‌‌ها، اقتصاد را احیا کند و نرخ رشد سالانه را به حدود ۷‌درصد برساند؛ هرچند ناکارآمدی‌‌‌های ساختاری همچنان پابرجا ماند. تا اوایل دهه ۱۳۸۰، اصلاحات اقتصادی به رشد متوسطی در حدود ۴ تا ۵‌درصد در سال منجر شد، اما مسائلی همچون وابستگی به صادرات نفت و چالش‌‌‌های حکمرانی مانع تحقق مدرنیزاسیون پایدار صنعتی شد. ما جوانانی بودیم که در این بازه زمانی آغاز به کار کردیم. مهم‌ترین ویژگی این دوره، داشتن «چشم‌‌‌انداز» مثبت بود که البته چندان ادامه پیدا نکرد.

۴.با آغاز دوره چهارم، راند دوم صنعت‌‌‌زدایی با قدرت بیشتری آغاز شد. در این دوره که شامل سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ می‌شود، اقتصاد ایران بسیار شدیدتر از گذشته به بیماری هلندی مبتلا شد. سال ۱۳۸۶ را می‌‌‌توان نقطه چرخش اقتصاد ایران نسبت به گذشته دانست که پس از آن روندهای کلی تا حد زیادی تغییر کرد. کاملا مشهود بود که ریل اقتصاد ایران تغییر کرده و در این دوره هر آنچه کاشته بودیم به خاطر سیاست خارجی تهاجمی و تحریم‌‌‌ها از بین رفت و صنعتگران زیادی در این دوره بازی را شروع نکرده، واگذار کردند.

۵.دوره پنجم که از اوایل دهه ۱۳۹۰ شروع شد، کماکان ادامه دارد و بنا به تحقیق دکتر نیلی و همکاران، روند صعودی سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی پس از چهاردهه از سال ۱۳۹۰ متوقف شد و به نوسان افتاد.

عواقب صنعت‌‌‌زدایی در این دوره از همه دوره‌‌‌ها متفاوت بود و به طور مشخص دامن جوانانی را گرفت که مهیای مشارکت در اقتصاد کشور بودند. این دهه به صورت طبیعی باید دهه سرمایه‌گذاری و اشتغال با پیشرانی استارت‌آپ‌‌‌ها و بنگاه‌‌‌های نوظهور می‌‌‌بود، اما با تشدید تحریم‌‌‌ها و محدودیت اینترنت، این فرصت از نسل جوان گرفته شد.

بخش بزرگی از متولدان نسل زد اکنون وارد بازار کار شده‌‌‌اند یا به‌زودی وارد می‌‌‌شوند. این نسل علاقه‌‌‌ای به ورود به بازار سنتی کار ندارد؛ علاقه این نسل ورود به بازار کار مبتنی بر تکنولوژی و شبکه‌‌‌های اجتماعی است.

بنا به دلایلی که مطرح شد، همه مشاغلی که در بستر اینترنت شکل گرفته‌‌‌اند با نااطمینانی و عدم‌قطعیت از سوی نظام حکمرانی مواجه‌اند. نظام حکمرانی که دستخوش تنش‌‌‌ با جهان و تشدید تحریم‌‌‌هاست، با سیاستگذاری‌‌‌های نادرست اقتصادی و ایجاد موانع داخلی نظیر فیلترینگ و همچنین دخالت‌‌‌های بی‌‌‌حد‌‌‌ومرز در زندگی و کسب‌وکار جوانان، بالاترین حد بی‌‌‌انگیزگی در سرمایه‌گذاری و تولید را به وجود آورده و در نتیجه، شمار زیادی از جوانان دچار ناامیدی و سرخوردگی شده‌اند.

اقتصاد ایران جز در موارد محدود، نتوانسته است از موج‌‌‌های جهانی صنعت و توسعه بهره ببرد و اگر این بار هم مانع مشارکت اقتصاد ایران در انقلاب صنعتی چهارم شود، باید منتظر عواقب سیاسی و اجتماعی سنگین شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 زنده‌باد هرج‌ومرج!
✍️ سید محمدعماد اعرابی
اینکه کسی با ضربات میله بارفیکس یک دختر ۱۹ ساله را به قتل برساند و جنازه را طوری معدوم کند که هرگز پیدا نشود؛ مسلما جنایتی هولناک است و تقریبا هیچ انسان و وجدان پاکی نمی‌تواند به حمایت از قاتل در این جنایت بپردازد؛ اما همیشه در این مواقع جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی ما را غافلگیر می‌کند! آنها نه تنها به حمایت از این قاتل پرداختند و خواستار لغو حکم اعدام برای او شدند بلکه علی‌رغم اعتراف صریح قاتل و شواهد و مستندات صحنه جرم؛ سعی کردند با عملیات رسانه‌ای روایتی جعلی از این ماجرا را برجسته کرده و واقعیت را مخدوش کنند. روزنامه اعتماد به عنوان یکی از رسانه‌های وابسته به این جریان پا را از این هم فراتر گذاشت و مردم ایران را به باد ناسزا گرفت و آنها را «جامعه خشن و انتقام‌جو» لقب داد.
مدتی بعد در آخرین روزهای مرداد ۱۴۰۱ یک جوان بزهکار، راه‌بندان بزرگراه نیایش را بهترین فرصت دید تا قمه‌اش را بیرون بکشد و با تهدید یک خانم جوان در داخل خودرویش گوشی همراه او را سرقت کند. تصویر این زورگیری بلافاصله در فضای مجازی دست به دست شد و احساسات عمومی را جریحه‌دار کرد؛ اما شاید هیچ‌کس فکر نمی‌کرد پس از دست‌گیری سارق و محکومیت او در دادگاه عده‌ای به حمایت از او برخیزند! اتفاقی که باز هم در اوج ناباوری رخ داد و باز هم پای جریان سیاسی غرب‌زده و مدعی اصلا‌ح‌طلبی در میان بود. آنها زورگیر بزرگراه نیایش را که به این سرقت و حدود ۱۰۰ سرقت و زورگیری دیگر با سلاح سرد اعتراف کرده بود و به اتهام محاربه با حکم اعدام مواجه بود؛ مورد حمایت قرار دادند! این بار نوبت روزنامه «شرق»، یکی دیگر از رسانه‌های وابسته به این جریان بود که ضمن حمایت از مجرم به مردم توهین کند. این روزنامه در صفحه اول خود با عنوان «اعدام درمان این درد نیست» خواستار لغو این حکم شد؛ «شرق» به همین اندازه هم اکتفا نکرد و با توهین به مردم، «جامعه ایران» را «جامعه اعدام‌پسند» خواند که دچار «سندروم اعدام‌درمانی» است.
مسئله آنها شخص قاتل و زورگیر نبود؛ آنها بهانه‌ای برای صف‌کشی در مقابل قانون پیدا کرده بودند. آنچه مشاهده می‌شد ایجاد فضاسازی رسانه‌ای از طرف این جریان بدسابقه و بدنام برای بی‌اعتبار کردن احکام قانونی بود که در نهایت به خدشه‌دار شدن ویژگی بازدارندگی احکام و ایجاد حاشیه‌ای امن برای مجرمان و قانون‌شکنان ختم می‌شد. صف‌کشی در برابر قانون و بالتبع تأمین منافع مجرمان برای جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی فقط محدود به این موارد نبود. وقتی آنها برای حمله به قانون حتی پرونده‌های جنایی را هم سیاسی می‌کردند ناگفته وضعیت در دیگر حوزه‌ها مشخص بود.
اردیبهشت ۱۴۰۳ که پس از سال‌ها بحث و تبادل نظر و رفع ایرادات اولیه شورای نگهبان، طرح «مالیات بر سوداگری» در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و می‌رفت تا تبدیل به قانون شود؛ یک بار دیگر مدعیان اصلاح‌طلبی در برابر قانون صف کشیدند. به موجب این طرح از کسانی که اقدام به دلالی و سوداگری‌ گسترده و ویرانگر در بازارهای زمین، مسکن، سکه، طلا، خودرو، ارز و... می‌کردند، ‌مالیات اخذ می‌شد تا ضمن برخورد با این اخلا‌لگران دانه‌درشت، سرمایه‌گذاری در این بازارهای غیرمولد به سمت بازارهای مولد هدایت شود. «مالیات بر سوداگری» طرح عجیب و بدیعی نبود. این پایه مالیاتی در بیش از ۱۸۰ کشور جهان وجود داشت و ایران از منظر قانون‌‌گذاری در این حوزه بسیار عقب‌تر از سایر کشورهای جهان بود. کانادا مالیاتی تا ۴۲ درصد در این زمینه وضع کرده بود و این میزان برای آمریکا و انگلیس به ۲۸ درصد می‌رسید. اما جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی در قانون و قانون‌گذاری از قبله آمالش تبعیت نمی‌کرد. آنها این بار نه به نفع قاتلان و زورگیرها که برای حمایت از دلالان پا به میدان گذاشتند و حملات رسانه‌ای خود به این طرح را آغاز کردند. روزنامه سازندگی برای دفاع از دلالی و سوداگری پشت مردم پنهان شد و سعی کرد آنها را از این طرح بترساند. روزنامه شرق از «عدم رضایت‌بخشی» این طرح گفت و دیگر چهره‌ها و رسانه‌های منتسب به این جریان تمام قد به نیابت از سوداگران در مقابل طرح «مالیات بر سوداگری» ایستادند. عناوین «مسابقه دولت و مجلس برای گرفتن مالیات از مردم»، «بیراهه مالیاتی عایدی سرمایه»، «مالیات بر عایدی سرمایه، یا سرقت اموال و ثروت مردم؟»، «مالیات بر عایدی سرمایه، پایان دلالی، یا کاسبی تازه؟»، «سهم‌گیری دولت از دارایی‌‏‌های مردم؛ مهاجرت صاحبان سرمایه شدت می‌گیرد» و... در روزنامه‌ها و سایر رسانه‌های وابسته به این جریان تنها قسمتی از عملیات رسانه‌ای سنگین آنها علیه طرح «مالیات بر سوداگری» در حمایت دلالان و دلال‌بازی بود.
در همین زمینه وقتی دولت سیزدهم تلاش کرد تا با هوشمندسازی نظام مالیاتی؛ فراریان مالیاتی را شناسایی کند باز هم صدای این جریان به آسمان بلند شد. منطق شهید رئیسی در این زمینه واضح و روشن بود؛ او در چهارچوب تحقق عدالت نمی‌خواست مالیات فقط بر دوش کارمندان، کارگران یا فعالان اقتصادی باشد و کلان‌سرمایه‌داران با استفاده از‌گریزگاه‌های مالی از پرداخت مالیات شانه خالی کنند. اما باز هم جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی در برابر انضباط و شفافیت مالی ایستاد و با عناوینی مثل «خالی کردن جیب مردم»، «تله مالیاتی»، «سال سخت مالیات‌ستانی»، «شوک مالیات‌ها»، «بار سنگین مالیات» و... در رسانه‌هایش به فضاسازی علیه اقدامی پرداخت که ضمن شفافیت و تکمیل نظام اطلاعات مالی کشور، مالیات صاحبان اصناف و مشاغل خُرد را کاهش می‌داد و با شناسایی کلان‌سرمایه‌داران فراری از مالیات به عنوان مؤدیان جدید مالیاتی گامی مهم در جهت تحقق عدالت مالیاتی برمی‌داشت. شفافیت مالی و مالیات‌ستانی بر اساس آن نیز اقدامی بود که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله اروپا و آمریکا اجرا می‌شد اما غرب‌زدگان ایرانی در این زمینه هم از غرب پیروی نمی‌کردند. آنها این بار در حمایت از فراریان مالیاتی علیه قانون به میدان آمده بودند.
تابستان ۱۳۹۹ وقتی اراده‌ای برای قانون‌گذاری و ساماندهی فضای مجازی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفت یک بار دیگر جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی بود که آن اراده را سرکوب کرد. این بار البته برخی مسئولان نادان وقت وزارت ارتباطات نیز به کمک‌شان آمدند و مثل همیشه با فضاسازی علیه محتوای طرح، حامیان طرح و هراس‌افکنی در افکار عمومی از اجرای طرح مسیر قانون‌گذاری در این حوزه را مسدود کردند. نکته جالب این‌جا بود که در این زمینه نیز آمریکا و کشورهای اروپایی پیشرو قانون‌گذاری برای کاربران و شرکت‌های ارائه‌دهنده خدمات در فضای مجازی بودند اما غرب‌زدگان ایرانی به اندازه قبله آمال‌شان هم حاضر به نظم‌دهی فضای مجازی رهای ایران نبودند. در همه این موارد غرب‌زدگان مدعی اصلاح‌طلبی چیزی که در غرب شاخص پیشرفت و توسعه بود را برای ما جلوه‌ای از پسرفت و تحجر جا می‌زدند و در عوض نشانه‌های ابتذال و فرومایگی غرب را برای ما نمادی از آزادی و برابری معرفی می‌کردند.
آنها همچنان به مسیرخود ادامه می‌دهند و در این مسیر آخرین نمونه، صف‌کشی‌شان علیه قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» است. در این مورد علی‌رغم تصویب قانون و تأیید آن توسط شورای نگهبان آنها عصیانگرانه دولت مورد حمایت‌شان را به گردن‌کشی از قانون تشویق کردند و در اقدامی کم‌سابقه با به میان کشیدن شورای عالی امنیت ملی، سعی کردند قانون رسمی کشور را دور بزنند.
بحث درباره محتوای این قوانین، موضوع یادداشت ما نیست. تمام این قوانین ممکن است در کنار مزیت‌های‌شان، ضعف و نقایصی داشته باشند که می‌توان با مشارکت مؤثر و ارائه نظرات و طرح‌های جایگزین برای بهبود آنها تلاش کرد. اما عملکرد جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی نشان می‌دهد آنها نه به دنبال مشارکت مؤثر و فعال برای برطرف کردن نقاط ضعف و حتی ارائه نسخه‌های بدیل و جایگزین که خواستار نفی حداکثری «اصل قانون‌گذاری» در این زمینه‌ها هستند. آنها هیچ طرح جایگزینی برای «مهار سوداگری»، «شناسایی فراریان مالیاتی»، «ساماندهی فضای مجازی»، «حدود پوشش در فضای اجتماعی» و... ارائه نمی‌دهند و اصرار بر قانون‌زدایی در همه این حوزه‌ها دارند. آنها با هرگونه انضباط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... مخالفند و با فضاسازی علیه هر شکلی از نظم و قانون؛ جامعه را به سمت «هرج‌ومرج» سوق می‌دهند. بی‌جهت نیست که رسانه‌های این جریان سلطه تروریست‌های تحریرالشام بر سوریه و آغاز ناامنی و هرج‌ومرج در این کشور را «لحظه خوش رهایی» می‌نامند و برای رسیدن به این «لحظه جادویی» ثانیه‌شماری می‌کنند. آرزوی آنها «سوریه‌سازی از ایران» و شعارشان «زنده‌باد هرج‌ومرج» است که معمولا پشت الفاظ زیبا پنهانش می‌کنند.
جریان غرب‌زده مدعی اصلاح‌طلبی پیش‌قراول تروریست‌ها برای بی‌ثباتی در ایران است. آنها با تخریب «قانون» و «قانون‌گذاری» و ایجاد بی‌نظمی و هرج‌ومرج به اسم آزادی راه را برای تخریب کشور به دست تروریست‌ها هموار می‌کنند. مسئله رد یا تأیید قانون حجاب و یا هر قانون دیگر نیست؛ مسئله اخلال در نظم عمومی و عقیم کردن قانون و ساز و کارهای قانونی برای قفل کردن نظام اجرائی کشور است.


🔻روزنامه همشهری
📍 از ظلم به زوال: آینده تاریک رژیم صهیونیستی
✍️ محمدصادق کوشکی
۱-در نگاه دینی و الهی، برخلاف محاسبات مادی و دنیوی، محاسبات الهی نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. به‌عبارت دیگر، در نگرش الهی، بدون توجه به وضعیت رژیم صهیونیستی و مسئله مقاومت، محاسبات مادی ممکن است نتایج خاصی را نشان دهد، اما چشم‌انداز الهی چیزی متفاوت است. در شرایط کنونی منطقه و در جریان جنگ اسرائیل با دولت‌ها و گروه‌های مقاومت، به‌نظر می‌رسد که این رژیم صهیونیستی است که به‌طور موقت در موقعیت پیروزی و پیشتازی قرار دارد، اما اگر به چشم‌انداز دینی و الهی نگاه کنیم، به‌طور قطع باید اذعان داشت که باطل بودن این رژیم امری اجتناب‌ناپذیر است و همانطور که قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ ٱلبَاطِلَ کانَ زَهُوقًا» (باطل به‌سرعت از بین می‌رود)؛ بنابراین، بدون هیچ‌گونه تردیدی می‌توان گفت که رژیم صهیونیستی راهی جز زوال نخواهد داشت و پایان این مسیر نزدیک است.
۲- رژیم صهیونیستی در دوران ما، نمونه‌ای برجسته از باطل است که قطعا از صحنه تاریخ محو خواهد شد. این باطل همانند کف روی آب است که در لحظه‌ای کوتاه به چشم می‌آید، اما هیچ‌گونه عمقی ندارد و در نهایت نابود می‌شود. وقتی این بینش الهی را با واقعیات ملموس بشری پیوند می‌دهیم، به‌روشنی درمی‌یابیم که رژیم صهیونیستی در حال حاضر همانند فواره‌ای است که به اوج ظلم و قساوت خود رسیده است.
در تاریخ، تمامی نظام‌های دیکتاتوری و ظالم، درست زمانی که به اوج ظلم و فساد می‌رسند، از همان نقطه زوال و سقوط‌شان آغاز می‌شود. این رژیم نیز از همین مسیر نمی‌تواند گریز کند.
۳- اگر به درون رژیم صهیونیستی نگاه کنیم، شاهد نشانه‌ها و علائم بارزی از تزلزل و فروپاشی خواهیم بود؛ برای مثال، سومین جلسه دادگاه بنیامین نتانیاهو که به‌دلیل بهانه‌گیری‌ها به تعویق افتاد، خود گواهی بر بحران‌های داخلی این رژیم است. علاوه بر این، در مسائل مربوط به بودجه، افراطی‌ترین و تندروترین بخش‌های کابینه اسرائیل وارد درگیری‌های شدید شده‌اند. همچنین، نتانیاهو با اختلاف اندکی موفق شد کابینه خود را از عزل توسط کنست نجات دهد. این نشانه‌ها بیانگر آن است که درون دولت اسرائیل، گسل‌های عمیق و غیرقابل التیامی ایجاد شده. این وضعیت تنها مختص دولت اسرائیل نیست، بلکه ارتش آن نیز از همین بحران‌ها رنج می‌برد. به‌علاوه، بخش قابل‌توجهی از شهرک‌نشینان اسرائیلی در حال حاضر تردید دارند که آیا این رژیم توان ادامه مسیر خود را خواهد داشت یا خیر. در شرایطی که نفرت جهانی و منطقه‌ای علیه آنان روزبه‌روز افزایش می‌یابد، این سؤال در میان بسیاری از اسرائیلی‌ها مطرح است که آیا این نفرت‌ها به‌طور ناگهانی فوران خواهد کرد و رژیم آنان را‌ مانند کف روی آب از میان خواهد برد؟
۴- این همان پیوندی است که بین دیدگاه الهی و دنیوی در قبال رژیم صهیونیستی وجود دارد. به‌عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی خود از عاملان اصلی نابودی‌اش است؛ آنچه اکنون در معرض آن قرار دارد، محصول ظلم و فساد گسترده‌ای است که خود برپا کرده؛ البته این امر به‌هیچ‌وجه به‌معنای آن نیست که ضربات خارجی به این رژیم وارد نخواهد شد، بلکه به‌ یاری خداوند، این ضربات به‌دست مجاهدان مقاومت خواهد بود که به وقوع خواهد پیوست. رژیم صهیونیستی، برخلاف ظاهرسازی‌هایی که به نمایش می‌گذارد، از درون پوسیده و فرسوده است. این رژیم نه‌تنها در برابر نیروهای مقاومت، بلکه در برابر بحران‌های داخلی و فشارهای بین‌المللی، قادر به ایستادگی نخواهد بود. در نهایت، همانطور که در قرآن آمده است، باطل نهایتا از میان خواهد رفت و در این میان، هیچ‌چیز نمی‌تواند به بقای رژیمی که از اساس دروغین و ظلم‌محور است، کمک کند.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 رسانه‌ملی یا تریبون تندروها
✍️ منصور حقیقت‌پور
تندروها و آنچه خالص‌سازها نام دارند در روزهای اخیر تحرکاتی را با برنامه‌ریزی برای غبار آلود کردن فضای سیاست‌خارجه انجام می‌دهند که باتوجه به پیشینه این برنامه‌ریزی‌ها به‌جرات می‌توانیم بگوییم نه‌تنها تاثیر مثبتی ندارند بلکه باعث بدبینی جامعه جهانی به جامعه ایران و هزینه‌تراشی برای جمهوری اسلامی خواهد شد.
متاسفانه چون صدای آنها بلندتر است برخی به اشتباه این نفرات را نماینده جامعه ایران می‌دانند که این موضوع نیاز به اصلاح دارد. آنها نه‌تنها در سیاست‌خارجه بلکه در همه موارد خود را مالک کشور می‌دانند و می‌خواهند همه چهره‌های حکمرانی را خودشان انتخاب کنند. همچنین در مسائل دفاعی و امنیتی هم خودشان را دست بالا می‌گیرند. حالا در مورد تغییر دکترین هسته‌ای ایران باتوجه به‌حاشیه‌هایی که با غرب داریم تلاش دارند تا نظر خودشان را اعمال کنند ولی نظر حاکمیت نقشه‌راهی است که براساس آن عمل خواهیم کرد و این چهره‌ها در آن حد نیستند که بتوانند نظر حاکمیت را تغییر دهند. متاسفانه حدشان را بالاتر از همه شهروندان ایرانی می‌دانند و خودشان را که در حد ظرفیت یک اتوبوس هستند تواناتر از اکثریت جامعه نشان می‌دهند. این جریان خالص‌ساز همه چیز را برای خودشان می‌خواهند. در اینجا باید با شفافیت بگوییم که امروز رسانه‌ملی هم در اختیار این جریان است و هر نظری داشته باشند از طریق صداوسیما در جامعه پخش می‌کنند. بر اساس اسناد مستند می‌توانیم بگوییم که این جریان خالص‌ساز میلیاردها دلار به اقتصاد و جامعه ما آسیب رسانده‌اند که جایی برای جبرانش هم نیست. بابت همین تحریم‌هایی که آنها کاغذپاره می‌دانندش سال‌هاست که هزینه می‌‌دهیم و جامعه ما هم در شرایط سخت معیشتی حضور دارند ولی این موارد باز هم از اشتهای آنها کم نکرده است. همه اینها به‌دلیل آن است که این طیف از جامعه جهانی عقب مانده و به‌همین دلیل ظرفیت شنیدن انتقاد و نظرات جدید را ندارد. آنها خودشان را در جایگاهی می‌دانند که به‌نظرشان خیر و صلاح ایران را بهتر از هرکسی می‌دانند و این توهمی بیش نیست و در ادامه تنها هزینه‌های حاکمیت و جامعه را افزایش می‌دهند و همچنین باعث بدبینی جوامع جهانی نسبت به ایران شده‌اند. این‌ها همان خالص‌گراهایی هستند که اگر فردی در چارچوب‌ آنها نباشد، می‌خواهند او را از دور خارج کنند و به‌همین دلیل است که با هرنگاهی خارج از فضای خودشان به‌هر نوعی مخالفت می‌کنند، حال این تفاوت چه در سیاست‌خارجه باشد و چه در سیاست داخلی.


🔻روزنامه اعتماد
📍 جایگاه منطقه‌ای ایران در تعامل برای آینده خاورمیانه
✍️ زهرا نژادبهرام
آینده سیاسی منطقه در بستر تحولات اخیر در سوریه، لبنان و فلسطین تصویری متفاوت از نقش منطقه‌ای ایران را تبیین ساخته که بدون اتکا به جایگاه ژئوپلیتیک و ظرفیت‌های سرزمینی آن تحقق‌پذیر نیست. ایران به عنوان قدرت منطقه‌ای با اتکا به همین ظرفیت اکنون در آزمونی بزرگ برای تبیین نقش آتی خود در تغییرات سیاسی منطقه قرار گرفته است. تلاش دولت‌های بزرگ و منطقه‌ای نظیر ترکیه و عربستان و حتی کشورهای کوچک نظیر قطر برای طراحی آینده سیاسی منطقه بدون حضور ایران تصویری ناممکن و در عین حال غیرواقعی است؛ جایگاه ایران در طول تاریخ در ترسیم شرایط سیاسی منطقه همواره قابل تأمل و ارزیابی بوده است؛ جلسات آینده سوریه در کشورهایی نظیر عراق، اردن و تلاش برای نادیده‌انگاری ایران تصویری است که این دولت‌ها درصدد ساختن آن هستند! اما حقیقت را نمی‌توان انکار کرد جایگاه ایران در این برهه از تاریخ نه تنها ضروری بلکه الزامی است. در واقع چگونه می‌توان برای آینده منطقه تصویر‌سازی کرد درحالی که ایران سهم بزرگی در حذف داعش و حمایت از کشورهای ضعیف منطقه که درگیر تنش‌های داخلی و در معرض تهاجم خارجی بوده‌اند. چگونه می‌توان برای منطقه برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی کرد درحالی که ایران در ایجاد ثبات منطقه‌ای در مرزهای شرقی و غربی و جنوبی و شمالی خود توانمندی جدی دارد؟ در حقیقت برخورداری ایران از جایگاه ژئوپلیتیک خاص در معادلات منطقه‌ای، ظرفیتی است که انکار آن ناشی از اشتباه محاسباتی کشورهای مدعی طرحی برای خاورمیانه دیگر است که یقینا با ناکارآمدی همراه خواهد شد. در این میان به‌رغم همه خسارت‌های جانی و مالی که اسراییل به غزه وارد کرد، لبنان را عرصه تاخت و تاز نمود و اکنون سوریه را در آماج حملات متعدد قرار داده است، این نوع کشورها با همراهی همدیگر نقشه‌ای خاص برای خاورمیانه در جهت ایجاد امنیت برای اسراییل و بهره‌برداری از ظرفیت‌های غنی منطقه دارند. ظاهرا نوعی توافق نانوشته یا حتی نوشته شده میان قدرت‌های منطقه‌ای نظیر ترکیه و عربستان با اسراییل و قدرت‌های بزرگ اعم از امریکا و روسیه حادث شده که سرنوشت ملت‌های منطقه را بنا به منافع اسراییل و دیگر کشورهای خاص با راهبردی مشترک میان دو قدرت بزرگ تبیین کنند. درحالی که عناصر جدی در معادلات خاورمیانه که دارای نقش‌های خاص هستند مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند . عناصری که بی‌توجهی به نقش اثرگذار آنها تفسیر متفاوتی از آینده خاورمیانه تبیین خواهد کرد. درواقع تداوم این رویه درنهایت منجر به ناکارآمدی طرح‌هایی از دست خواهد شد که اولین و مهم‌ترین آن تلاش برای ندیدن ایران است.
حقیقت آن است که ظرفیت‌های منطقه گذشته از قدرت‌های سیاسی درون و برون منطقه‌ای، مردمانی هستند که قادرند تمامی نقش‌های تعریف شده روی کاغذ را وارونه نمایند یا حداقل ناکارا سازند! معمولا در تحلیل‌های سیاسی تحلیلگران به نقش‌های خاص که قادر به تغییر توازن هستند، بیشتر توجه می‌کنند تا اندازه قدرت‌ها یا حتی تعداد قدرت‌ها! خاورمیانه بدون متعین ساختن نقش ایران تعریف درستی نخواهد داشت! به‌رغم همه خسارت‌ها و اتحادیه‌ها و تلاش‌ها و... برای حذف ایران از معادلات منطقه‌ای این مهم صورت نخواهد پذیرفت، چراکه ایران امری متفاوت و خاص است! هر نوع توافق در منطقه چه در خارج از این حوزه جغرافیایی و چه در درون این حوزه جغرافیایی صورت پذیرد بدون درنظر گرفتن نقش تاریخی و سیاسی ایران یقینا با دشواری تحقق روبه‌رو خواهد شد.
ایران با برخورداری از ذخایر برجسته انرژی فسیلی در کنار مرزهای گسترده و دسترسی به آب‌های آزاد و نقش اثرگذار بر روند اتصالی بسیاری از کشورهای منطقه به سایر نقاط جهان همان جایگاه ژئوپلیتیکی است که نمی‌توان به آن بی‌توجه بود! لذا ضروری است دولتمردان ایرانی با تکیه بر این ظرفیت‌ها تلاشی دیگر را برای تبیین نقش تاریخی در منطقه با اتکا به روند صلح محوری و گفت‌وگو در کنار اطمینان‌بخشی به همسایگان در پیش گیرند تا نگاه‌های غیرواقعی برای رسیدن به نقشه‌های تازه برای خاورمیانه را در میز گفت‌وگو با حضور خود تبیین نمایند. یادآور می‌شود که نظریه وفاق که ازسوی پزشکیان مورد تاکید قرار گرفته بخش مهم و اساسی آنکه وفاق با ملت است هنوز شکل نگرفته و این مهم برعهده همه دست‌اندرکاران سیاسی و اجتماعی کشور است که با باور به قدرت مردم جایگاه اساسی ایران را در تبیین آینده منطقه به اثبات برسانند. رییس‌جمهور پزشکیان به روشنی می‌داند که تنها قدرت اثرگذار بر معادلات روی کاغذ این قدرت‌های برون و درون منطقه‌ای که سعی در کنار گذاشتن ایران در منطقه دارند جدا از ظرفیت‌های منطقه‌ای و تاریخی و سیاسی ایران مردم هستند. در این میان دو حقیقت آشکار است و آن اینکه ایران باید در صفحه شطرنج سیاسی کنونی با نگاه واقع‌بینانه گام بردارد و از ظرفیت‌های خود در همه عرصه‌ها با تکیه بر نقطه کانونی سیاست‌ورزی یعنی صلح‌طلبی و گفت‌وگومحوری بهره بگیرد تا بتواند نقش اساسی و اثربخش خود را نمایان سازد وگرنه در بستر ‌ایده‌آل‌گرایی ممکن است بسیاری از ظرفیت‌ها نادیده انگاشته شود و مسیر رسیدن به اهداف دیپلماتیک با موانع بیشتری روبه‌رو شود، از این رو لازم است؛
-دیپلماسی نخستین و مهم‌ترین و اثرگذارترین راه برای تبیین جایگاه ایران باشد.
- نقش منطقه‌ای ایران در عرصه تعامل و همگرایی و اتحادیه‌های منطقه‌ای به روشنی تبیین و آشکار شود.
- از آنجا که اعتماد متقابل میان کشورهای همسایه منطقه خلیج‌فارس و غرب و شرق و شمال اصلی انکار‌ناپذیر است لازم است این مهم به روشنی برای همه جهان و کشورهای منطقه تبیین شود.
۱- ایجاد حس اطمینان‌بخشی از نقش ایران برای حفاظت از همه کشورهای منطقه فرصتی یگانه برای قدرت بخشیدن به جایگاه منطقه‌ای کشور است.
۲- در این میان بازخوانی مجدد سیاست‌های کلان و خرد کشور و بهره‌گیری از ظرفیت نخبگان علمی و عملی کشور راهی پراهمیت برای اثربخشی در آینده خاورمیانه است.


🔻روزنامه شرق
📍 قانون ناامیدی
✍️ کامبیز نوروزی
آقای رئیس‌جمهور از گم‌شدن یا همان قاچاق روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت متعجب است. فقط این نیست. ارزش قاچاق کالا، به گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس به ۳۲ میلیارد دلار رسیده است. قانون می‌گوید تمام اینها ممنوع و جرم است. وضع برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی و قانون‌های آنها هم اصلا خوب نیست. سال‌هاست در بر همین پاشنه می‌چرخد. زمان مثل باد می‌گذرد و منابع و ثروت ملی به آب داده می‌شود. پس این‌همه قانون چیستند که چنین بی‌اثر و بی‌نتیجه‌اند. زنهار از این بیابان، وین راه بی‌نهایت.
بیایید قانون را با نگاهی دیگر ببینیم.

اغلب قانون‌ها انگشت اشاره به سمت روزگاران بهتر و زیباتر و آسوده‌تر دارند.

قانون می‌گوید قرار است زندگی بهتر و آرام‌تر و آسوده‌تری نصیب مردم شود. قدرت خرید افزایش یابد. تورم و بی‌کاری کم شود، آدم‌ها کمتر از دزدی و قتل و غارت بترسند، محیط زیست پاکیزه باشد، آب و برق و گاز خانه‌ها و مغازه‌ها و کارخانه‌ها تأمین باشد، کودکان به مدرسه بروند و بزرگ‌ترها به دانشگاه، کودک کار وجود نداشته باشد، صلح و آسایش و امنیت و عدالت برقرار باشد، صاحبان قدرت امانت‌دار مردم باشند و خیانت نکنند، بهداشت و دارو و درمان به‌آسانی و ارزانی برای همه فراهم باشد، تولید پررونق باشد، فرهنگ و هنر بشکوفد، به حق مردم تجاوز نشود و متجاوز به حقوق ملت طرد و تنبیه شود و.... .

بیشتر قوانین روی کاغذ جامعه‌ای به همین زیبایی را به مردم نشان می‌دهند؛ جامعه‌ای که در آن زشتی یک استثناست که کمتر به دید می‌آید.

قانون راوی قصه خوشبختی است

قاعده این است که وقتی روایت قانون را می‌شنویم، مثل هر قصه دیگری سرور و بهجت و امید در وجودمان رخنه کند و مثل قصه شب باشد که خواب‌مان را آرام می‌کند و صبحگاهان را شیرین و روشن. همین موضوع قانون را به رشته تسبیحی بدل می‌کند که همه را در کنار هم قرار می‌دهد تا در مسیری مشخص به سوی سعادت و بهروزی پیش بروند. اما این روایت وقتی شیرین است که قصه‌نویس، قصه‌اش را درست نوشته باشد و آنکه قصه‌گو آن را درست بخواند؛ وگرنه همه چیز برعکس می‌شود. چیزی که قرار بود امید و امنیت و آسایش بیافریند، ناامیدی و ناآرامی و وحشت می‌سازد. رشته تسبیح می‌گسلد و هرکس به سویی پرتاب می‌شود و به راهی می‌رود. هدف‌ها گم می‌شوند.

‌ قانون در ایران به چنین روزی افتاده است. درکش کاری ندارد، مگر اینکه نخواهند بدانند.

قصه‌نویس قانون مجلس است و قصه‌گویش دولت و مجریان دیگر.

هیچ‌یک از اهداف برنامه‌های توسعه و سند چشم‌انداز محقق نشده‌اند. همین اوضاع امروز شاهد زنده است. کشوری که بر دریای نفت و گاز خوابیده است، برای تأمین برق خانه‌ها همه جا را تعطیل کرده است. اقتصاد به روزمرگی بخور و نمیر رسیده است. تورم و بی‌کاری بی‌مهار شده‌اند، اعتیاد و طلاق و انواع جرائم بحران‌ها و آسیب‌هایی با شیب نزدیک به عمودی در حال رشد هستند، قاچاق انواع کالاها بخش بزرگی از اقتصاد ممکلت را بلعیده است. در قصه قانون قرار نبود اوضاع این‌طور بشود، ولی شد.

در سوی دیگر پول‌ها نفله می‌شوند، مثل قانون جوانی جمعیت.

قانون‌هایی هم هستند که برای مردمان بی‌گناه و عادی بیم و هراس می‌آفرینند. مثل قانون عفاف و حجاب
وقتی قانون می‌نویسند، گویی در دنیایی دیگر سیر می‌کنند. پای قانون‌گذار ما روی زمین نیست. اگر هم روی زمین بیاید، زمین را نمی‌شناسد و نمی‌داند که این زمین مناسب چه کشت و کاری است. بعضی قانون‌ها هم فقط برای منفعت شخصی و گروهی‌اند. نقل آن چاه‌کن که گفت اگر برای شما آب ندارد، برای من نان دارد. در اجرا هم قانونی که خودش خراب است، در هزارتوی بسته و پنهانی که نه مسئولیت می‌پذیرد، نه اطلاعاتی منتشر می‌کند و همه چیز را پنهان می‌گذارد، مضمحل می‌شود. اجرای قانون در دستگاه‌های اجرائی دولتی و غیردولتی شبیه خواندن قصه از سوی کسی است که دو خط را می‌خواند و ۱۰ خط را نمی‌خواند و رج می‌زند و آخر قصه را هم آن‌طور که دوست دارد، عوض می‌کند. قانون و اجرای آن که باید امید بیاورد و امنیت و آسایش و هویت و همت مشترک، در وضع و در اجرا به خلاف‌آمد عادت، ناامیدی و ناآرامی می‌سازد و هویت‌ها را نفی می‌کند و همت مشترک را می‌پاشد از هم.

حالا آقای رئیس‌جمهور! یافتن آنها که با قاچاق سوخت و ۳۲ میلیارد دلار غارت می‌کنند، کاری ندارد. اگر دست تنها نمی‌توانید سزای‌شان را بدهید، به دستگاه اطلاعاتی بفرمایید آنها را به شما بشناساند و شما هم آنها را به مردم بشناسانید. شاید همت مردم بکند آنچه مسیحا می‌کرد. ثروت شگفت‌انگیز نامشروع و غیرقانونی و حرامی که از این‌همه قاچاق نصیب عده‌ای معدود می‌شود، حتما پشتوانه مالی عظیمی است که برای انواع فسادهای دیگر و سلطه بر حقوق ملت و انحصار قدرت به کار می‌رود. این ریشه را بخشکانید تا قصه قانون شاید دوباره امید و امنیت و آسایش و عدالت بیاورد.
از گوشه‌ای برون آ، ای کوکب هدایت.


🔻روزنامه جام جم
📍 دو لبه سیاست ارز توافقی
✍️ حمید‌رضا جیهانی
دولت چهاردهم در ابتدای سکانداری، مبادرت به حذف ارز نیمایی و اجرای ارز توافقی کرد.در حال‌حاضر نمی‌توانیم بگوییم که این سیاست مثبت خواهد بود یا خیر، دولت شفاف‌سازی نکرده که چگونه می‌خواهند آن را اجرایی کنند اما به‌دلیل این‌که رانت و فساد را کاهش می‌دهد،می‌تواند مثبت باشد.
دولت باید برای سفره معیشت مردم فکری کند اما بهتر آن‌ است که بیشتر توجه دولت به دهک‌های پایین باشد و به دهک اول تا سوم یارانه بدهد، به‌طوری‌که ظرفیتی تعیین کنند که قدرت خرید و معیشت مردم حفظ شود؛ اما کلیت امر این است که ما باید به سمت و سوی آزادسازی قیمت‌ها برویم که هم رانت کاهش پیدا کند و هم از ظرفیت ضد‌توسعه کشور خارج شویم.اگر بتوانند سیاست درست را به‌خوبی اجرایی کنند، مشکلی نخواهد بود اما این‌که ما به‌دلیل ناتوانی در اجرای یک‌سری از مسائل، سیاست درست و اصلاحات اقتصادی، شرایط عدالت اجتماعی را کنار بگذاریم، غلط است.در جامعه یارانه انرژی و رانتی که اکنون به دهک‌های بالا و سرمایه‌دار می‌رسد، بدون چشم‌پوشی است ودرواقع طبقه مستضعف هیچ‌گونه منفعتی در آن ندارد که این خلاف عدالت اجتماعی است و این رویه باید اصلاح شود. با وضعیت فعلی جامعه، ویژگی منفی درسیاست ارز توافقی دیده نمی‌شود اما برای قضاوت کمی زود است که نظر دقیق ارائه کنیم. اکنون اتفاقی که در صنعت برق افتاده این است ‌که نمی‌تواند برق تولید کند ومردم وصنایع متضرر شده‌اند.وضعیتی که اکنون کشور در آن قرار گرفته‌، اشتباه دولت‌های گذشته بوده که سیاست تثبیت قیمت را اجرایی کردند و منجر به این شد که صنعت برق به‌جای این‌که رشد کند با مشکل مواجه است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین