شنبه 15 دی 1403 شمسی /1/4/2025 10:21:53 AM

🔻روزنامه ایران
📍 راهبردی برای افزایش منافع ملی
✍️ یحیی آل‌اسحاق
موضوع الحاق ایران به گروه ویژه اقدام مالی (FATF) و لوایح مرتبط با آن، از جمله پالرمو و CFT، سال‌هاست که مورد بحث نهادهای مختلف کشور قرار دارد. این لوایح پیشتر در مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی و رد شدند، اما اکنون با تغییرات در اقتصاد جهانی، تحولات سیاسی منطقه و تأثیرات آن بر اقتصاد ایران، ایجاب می‌کند که این مسأله با نگاهی دقیق‌تر و به‌روزتر بررسی شود.
رئیس‌ کل بانک مرکزی و دیگر سیاستگذاران بر این باور هستند که بازنگری و تجدیدنظر در لوایح پیشین نه‌تنها امری ضروری است، بلکه می‌تواند در راستای افزایش منافع ملی راهبردی بنیادین به‌شمار آید.
شرایط امروز جهان به‌گونه‌ای است که تطبیق سیاست‌ها و تصمیمات با تحولات روز، از الزامات حکمرانی هوشمندانه به شمار می‌رود. از سوی دیگر، تأکید مقام معظم رهبری با طرح مجدد این لوایح در مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشان‌دهنده اهمیت موضوع و لزوم توجه جدی‌تر مسئولان به این مسأله است. تصمیم‌گیری درباره FATF و لوایح پالرمو و CFT، نیازمند نگاهی جامع و همه‌جانبه است. مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر نهادهای مسئول باید با توجه به منافع ملی و شرایط روز، تصمیمی اتخاذ کنند که تأمین منافع آینده کشور را تضمین کند.
در نهایت باید عنوان کرد که بازنگری در خصوص الحاق ایران به گروه ویژه اقدام مالی اقدامی ارزشمند و شایسته‌ است؛ بر این اساس، عزیزان‌مان در مجمع تشخیص مصلحت نظام با حفظ منافع کشور و دستور مقام معظم رهبری تجدیدنظر در این خصوص را انجام خواهند داد؛ قطعاً مجمع تشخیص مصلحت نظام با نگاه به‌روز، به مسأله پیوستن یا نپیوستن به FATF می‌پردازند. ان‌شاءالله که این مسیر، با نگاه دقیق و هوشمندانه مسئولان، به نتایج مثبت و پایداری منجر شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اثر بازار ارز تجاری بر ساختار صنعت کشور
✍️ دکتر سعید بیات
در روزهایی که از راه‌اندازی بازار ارز تجاری می‌گذرد، گزاره‌های متعددی درخصوص اثرات این بازار بر ساختار آتی اقتصاد کشور مطرح شده است.
یکی از گزاره‌های جالب این است که اگر قرار باشد نرخ ارز توافقی روند صعودی داشته باشد، واردکنندگان به زودی برای خرید ارز با مشکل کمبود ریال مواجه خواهند شد و بانک مرکزی ناچار می‌شود سیاست پولی انبساطی اعمال کند تا عطش نقدینگی بنگاه‌ها را رفع کند که بعد از یک وقفه زمانی به افزایش نرخ تورم منجر خواهد شد.
آیا گزاره فوق درست است؟ آیا این همان اتفاقی است که برای کشورهایی که نظام شناور مدیریت‌شده را برگزیده‌اند، حادث شده است؟ هدف یادداشت حاضر، پاسخ به این سوال است.

بازار ارز تجاری عمدتا محل تامین ارز کالاهای سرمایه‌ای، واسطه‌ای و مواد اولیه بخش‌های تولیدی است. بنابراین، واردکنندگان همان بنگاه‌های تولیدی محسوب می‌شوند که فراهم کردن ریال برای خرید ارز به‌عنوان بخشی از هزینه‌های تولیدی آنها به شمار می‌آید. از نظر نگارنده، بنگاه‌های تولیدی خریدار ارز به دو دسته قابل تقسیم هستند.

دسته اول، آنهایی که هزینه خرید ارزشان با نرخ توافقی، با شرایط قیمت‌گذاری تثبیت خزنده که تا قبل از ۲۴آذر در سامانه نیما برقرار بود، تفاوتی ندارد. هزینه تمام‌شده خرید ارز برای این دسته از بنگاه‌ها در شرایط قیمت‌گذاری دستوری نیما فراتر از رقمی بود که در آن سامانه ثبت می‌شد.

آنها ناچار بودند علاوه بر پرداخت نرخ نیما، پرداخت‌های دیگری نیز به صادرکننده داشته باشند که از توافقات پنهانی دو طرف معامله نشأت می‌گرفت. آشکار است که دربارة این دسته از واردکنندگان، گزارة مطرح‌شده مصداق ندارد؛ در حقیقت، تنها اتفاقی که با راه‌اندازی بازار ارز تجاری افتاده، این است که پرداخت‌های زیر میز به توافقات شفاف و روی میز تبدیل شده است.

دسته دوم آنهایی هستند که حیات آنها نوعا به رانت ناشی از ارزان‌فروشی ارز گره خورده و وقتی نرخ توافقی ملاک معامله قرار می‌گیرد، از نقطه سر به سر عبور می‌کنند و وارد زیان‌دهی می‌شوند. در واقع، تاکنون ارز رانتی در حکم تنفس مصنوعی و حفظ حیات نباتی این بنگاه‌ها عمل می‌کرده و ناکارآمدی و بهره‌وری پایین در ساختار تولید آنها را پنهان می‌کرده است.

بنابراین، یکی از برکات راه‌اندازی بازار ارز تجاری این است که پرده‌ها را کنار می‌زند و ما را بیش از پیش با واقعیت‌های ساختار تولید کشور آشنا می‌کند. خوب، با این بنگاه‌ها چه رفتاری باید داشته باشیم؟ باید ضعف‌های آنها را که تا ۲۴ آذر سال جاری توسط ارز رانتی پنهان شده بود، توسط ریال رانتی پنهان کنیم و با انبساط نقدینگی به داد آنها برسیم؟! راه‌حل علمی و روش‌های آزمون‌شده دنیا این نیست.
حل این مساله از دو حالت خارج نیست. اول آنکه، بنگاه‌های ناکارآمد که دیگر امکان دسترسی به ارز ارزان‌قیمت ندارند، اقدام به افزایش بهره‌وری و اصلاح ساختار بنگاه کنند تا بتوانند هزینه تولید محصولات خود را کاهش دهند و در صنعت باقی بمانند. حالت دوم این است که از صنعت خارج شوند و بنگاه‌های جدید جایگزین آنها شوند. وقوع این دو پدیده سبب خواهد شد تا ساختار تولید صنعت کشور به کلی متحول شود و صنعت رانتی به صنعت پویا و کارآمد تغییر شکل دهد. آنچه گفته شد بارها نمود بیرونی داشته است.

برای مثال، شوک افزایش نرخ ارز در سال۱۳۹۷ و بعد از خروج آمریکا از برجام سبب شد تا صنعت منسوجات و پوشاک کشور که به‌دلیل پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز در دهه۸۰ و نیمه اول دهه۹۰، در مقابل واردات کمر خم کرده بود، بار دیگر احیا شود و علاوه بر افزایش تولید و تامین نیازهای داخلی، به بهبود اشتغال نیز کمک کند.

همین الان نیز همچنان ارز نیمایی که برای واردات منسوجات و پوشاک مصرف می‌شود، عدد قابل توجهی است. مطابق گزارش سایت رسمی بانک مرکزی، از ابتدای سال جاری تا ۵دی‌ماه، بیش از ۱.۵میلیارد دلار برای واردات این کالاها، تامین ارز نیمایی صورت گرفته است که انتظار می‌رود با تغییرات ایجادشده در مکانیسم تعیین نرخ ارز سامانه نیما، میزان واردات این اقلام روند کاهشی پیدا کند و افزایش تولید داخلی جایگزین آن شود.

عمیقا باور دارم اگر اجرای نظام شناور مدیریت‌شده از ابتدای دهه۸۰ آغاز شده بود، ساختار صنعت کشور کاملا متفاوت از چیزی بود که الان مشاهده می‌کنیم. احتمالا بسیاری از کالاهایی که الان تولید نمی‌کنیم، به چرخه تولیدات ما اضافه می‌شد و بسیاری از کالاهایی که الان تولید می‌کنیم، از چرخه صنعت ما حذف شده بود.

در این صورت، احتمالا صنعتی چابک‌، با بهره‌وری بالا و صادرات‌محور داشتیم. تازه این همه ماجرا نیست. اگر به جای تزریق صدها میلیارد دلار از درآمد نفتی به بازار ارز برای تثبیت نرخ، این ارزها در توسعه صنایع پتروشیمی، معدنی و...هزینه شده بود، احتمالا ظرفیت تولید و صادرات این صنایع، چند برابر چیزی بود که الان شاهد آن هستیم. حیف!

بحث خود را این‌طور جمع‌بندی می‌کنم که لازم است دیالوگ بانک مرکزی با صاحبان صنعت کشور متحول شود. بانک مرکزی در قامت سیاستگذار ارزی، با راه‌اندازی بازار ارز تجاری و اجرای نظام شناور مدیریت‌شده، دیالوگ ارزی خود با صاحبان صنعت را تغییر داد. اکنون لازم است بانک مرکزی در قامت سیاستگذار پولی، دیالوگ ریالی خود با صنعت را نیز عوض کند و نشان دهد که قرار نیست ناکارآمدی‌های صنعت که روزگاری پشت ارز رانتی پنهان بود، الان پشت ریال رانتی پنهان شود. روی پای خودتان بایستید!


🔻روزنامه کیهان
📍 تفاوت «می‌شود» و «نمی‌شود»
✍️ عباس شمسعلی
چند روز قبل یکی از همکاران روزنامه در بازگشت از نشست خبری یکی از معاونین وزرا حالت گرفته و ناراحتی داشت و درباره علت آن می‌گفت: «کل نشست این معاون وزیر به بیان «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» و طرح عمومی برخی مشکلات و تقریباً بدون بیان نکته‌ای امیدبخش گذشت».
آنچه در این بین قابل تامل و نیازمند توجه است اینکه، مشابه ماحصل منفی این نشست خبری مذکور را می‌توان در برخی دیگر از اظهارنظرهای چند وقت گذشته تعداد قابل توجهی از مدیران دولتی و حتی مسئولان ارشد دولت و با همین ادبیات و روحیه «نمی‌شود»، «نمی‌توانیم» و «نداریم» دید.
حتی چندین بار نیز به نوعی این ادبیات در کلام و صحبت‌های جناب رئیس‌جمهور در موضوعات مختلف تکرار شده است.
واقعیت آن است که وقتی مدام این ادبیات و روحیه منفی در بین مسئولان ارشد دولت به بهانه‌های مختلف تکرار می‌شود، تبدیل به یک باور مسلط در بین تمام زیر مجموعه‌ها از راس دولت تا بدنه اجرائی آن از مرکز تا دورترین نقاط کشور می‌شود.
وقتی در برخی موضوعات کلیدی و مورد مطالبه مردم دائم در راس دولت سخن از «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» و «نداریم» باشد، این رویه مطلوب‌ترین حالت برای مدیران کم کار، تنبل و بهانه‌گیر است تا به جای تلاش در رفع مشکلات و به جای پاسخگویی درخصوص مطالبه از عملکردشان، پشت همان دیوار «نمی‌شود‌ها» پنهان شوند. در این صورت هر گاه از این طیف مدیران از مرکز تا دورترین نقاط مطالبه شود که چرا فلان کار یا وظیفه قانونی یا کار بر زمین مانده مردم در حوزه مسئولیت خود را انجام نداده‌ای؟ پاسخ خواهید شنید: «شما مگر متوجه شرایط نیستید؟ مگر اینکه حتی خود رئیس‌جمهور یا آن دیگر مسئول ارشد دولتی هم گفته‌اند که «نمی‌شود»، «نمی‌توانیم» و «نداریم» را نشنیده‌ای؟!»
ترویج این روحیه و تفکر در بدنه اجرائی کشور بهترین هدیه به مدیران کم کار، تنبل و ناکارآمد است.
البته هیچ‌کس نمی‌گوید که در کشور مشکل و کمبود نداریم و امکانات و بودجه‌ها و شرایط همه در بهترین و بی‌نقص‌ترین حالت است، اما سؤال این است؛ آیا اگر بخشی از مشکلات و موانع هم در مسیر انجام وظایف و حل مشکلات و خواسته‌های به حق مردم وجود داشته باشد باید با تمام وجود برای رفع مشکلات و موانع تلاش کرد یا آنها را به بهانه‌ای برای عمل نکردن به وظایف یا توجیهی برای کم کاری‌ها تبدیل کرد؟
نگاهی به مقاطع سخت و دشوار کشور در چند دهه اخیر به وضوح نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین دستاوردها و موفقیت‌ها در زمان‌هایی حاصل شده است که به ظاهر و به گمان بسیاری، امکان تحقق آن ناممکن یا دور از ذهن بوده است.
از سال‌های دفاع مقدس که جنگی تمام عیار به نظام نوپای اسلامی و مردم و کشورمان تحمیل شد می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تحقق باور «ما می‌توانیم» و غلبه روحیه جهادی بر چرتکه انداختن‌های ظاهری درباره امکانات و باور «نمی‌شود» اشاره کرد.
در شرایطی که صدام با حمایت همه‌جانبه تسلیحاتی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و تامین مالی برخی حکام عرب منطقه، سرمست از توان نظامی بالا و در خیال تصرف چند روزه تهران به کشورمان تجاوز کرده بود، شاید تصور بسیاری از تحلیلگران این بود که با توجه به امکانات و در شرایطی که حتی خرید سیم خاردار هم تحریم شده بود، ما در جبهه‌ها امکان رویارویی با دشمن را نداریم. اما آنچه ورق را برگرداند به میدان آمدن روحیه جهادی و تحقق باور «ما می‌توانیم» بر «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» بود، تا جایی که دشمن دست از پا درازتر و با پذیرش شکست به عقب رانده شد و نقشه حامیان آمریکایی و غربی و عربی صدام هم برای شکست و نابودی نظام جمهوری اسلامی نقش بر آب شد.
اگر کسانی که امروز پرچمدار «نمی‌شود»، «نمی‌توانیم» و «نداریم» هستند، در زمان جنگ تحمیلی با این روحیه مسئولیتی داشتند و می‌خواستند جلوی دشمن بایستند که...
باید پذیرفت امروز هم جنگ دشمن با ما تمام نشده است و به عرصه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی،اجتماعی، سیاسی و... کشیده شده است. بی‌شک راه ایستادن در برابر دشمن چیزی جز همان نسخه دفاع مقدس نیست با این تفاوت که به فرموده رهبر انقلاب، «امروز بی‌تردید صد برابر از زمان جنگ تحمیلی قوی‌تر شده‌ایم و توانایی‌های کشور قابل مقایسه با آن زمان نیست».
پس از دفاع مقدس هم این باور جهادی و ایمان به توانایی‌ها و نماندن پشت سد کمبود امکانات در هر بخش و زمینه‌ای حاکم شد، دنیا متحیر شد؛ از رشد جهشی صنایع نظامی و موشکی تا جهش‌های چشمگیر علمی در حوزه‌های مختلف پزشکی، نانوتکنولوژی و... در شرایط تحریم، همه نتیجه همان روحیه جهادی و باور به دور زدن موانع است و هر جا اسیر باور منفی «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» شدیم در جا زدیم.
دولت شهید رئیسی را می‌توان یک تبلور عینی باور به «ما می‌توانیم» دانست. او که دائم تکرار می‌کرد «ما اصحاب می‌توانیم هستیم»، این باور را در عمل محقق کرد. در ایامی که شهید رئیسی دولت را تحویل گرفت، روزی ۷۰۰ هموطن به علت کرونا جان خود را از دست می‌دادند. در شرایطی که مطالبه مردم تامین واکسن بود و عده‌ای در دولت قبل از دولت شهید رئیسی می‌گفتند «واکسن که سوهان قم نیست» و عده‌ای با آدرس غلط، تامین نشدن واکسن را به تحریم و FATF ربط می‌دادند، شهید رئیسی به جای تکرار حرف‌های ناامید‌کننده و بهانه جویی، با عزمی راسخ وارد میدان شد و در مدتی کوتاه با رایزنی‌های مداوم ده‌ها میلیون واکسن خریداری کرد و به لطف و یاری خدا که به حرکت، برکت می‌دهد، با نهضت واکسیناسیون سراسری، جان هزاران هموطن را نجات داد. این شهید خدمت در زمانی که کمبود آب در بخش‌هایی از خوزستان و همدان و سیستان به بحران تبدیل شده بود با پیگیری مستقیم و باور به قابل حل بودن مشکل، طی مدت کوتاهی این معضل را حل کرد. او هرگز اجازه نمی‌داد که «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» تبدیل به باور ذهنی مدیرانش شود و وقتی فرهنگ می‌شود و می‌توانی را در دولت حاکم کرد، دیگر هیچ مدیری نمی‌توانست پشت دیوار بهانه‌ها پنهان شود.
شهید سلیمانی عزیز هم که در ایام شهادتش هستیم در شکست حکومت داعش با آن همه حامی و در شرایطی که بسیاری امکان این پیروزی را ناممکن می‌دانستند با همین روحیه جهادی و ایمان به توانستن موفق شد.
اکنون هم رئیس‌جمهور محترم کشورمان قطعاً به اهمیت باور و روحیه جهادی در پیشبرد اهداف اعتقاد دارد و باید تلاش کند این روحیه در بدنه دولت حاکم شود. جناب پزشکیان باید از مشاورانی که در دام ذهنی «نمی‌توانیم» و «نمی‌شود» گرفتار هستند دوری کند. ایشان باید به جای تکرار آسیب‌رسان باور غلط چنین مشاورانی، خود سردمدار تفکر و روحیه جهادی شود.
پیش از این نگارنده در یادداشتی دیگر که ۱۸ شهریور امسال با عنوان «نسخه درست همین است» در کیهان منتشر شد به تجلیل از یک موضع درست و دقیق جناب پزشکیان پرداخته و نوشته بود: «رئیس‌جمهور کشورمان در جریان بازدید از نمایشگاه فعالیت‌های زیربنایی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا (ص) و نشست با فرمانده کل سپاه پاسداران و فرماندهان و مسئولان این قرارگاه، با تاکید بر اینکه «ما هم بسیجی بوده، هستیم و خواهیم بود» اظهار داشت: «راه نجات کشور احیا و تکیه به روحیه جهادی و بسیجی واقعی همچون سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و همان روحیه و مجاهدتی است که جنگ را اداره کرد.» این سخنان رئیس‌جمهور محترم را می‌توان به عنوان آدرسی دقیق برای رسیدن به سرمنزل مقصود و نسخه‌ای شفابخش برای حل مشکلات کشور تعبیر کرد. سخنان دلنشینی که باید در عمل هم مورد توجه قرار بگیرد. این نسخه شفابخش آن‌قدر برای مردم ما آشنا و مورد پذیرش است که در صورت توجه جدی دولت و ورود به انجام وظایف با این روحیه و تفکر و نگاه، علاوه‌بر به میدان کشاندن ظرفیت‌های فراوانی از بخش مردمی، شاهد تسریع و جهش در روند اجرائی کشور خواهیم بود.»
اکنون هم انتظار از رئیس‌جمهور محترم حرکت در همین مسیر و تفکر و پرهیز از افتادن به دام اصحاب «ما نمی‌توانیم است». در این مسیر انتخاب درست مسئولان و مطالبه و بازخواست آنها در عمل به وظایف از سوی رئیس‌جمهور می‌تواند گره‌های زیادی را بگشاید.
رهبر انقلاب ۳۱ تیرماه امسال در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم فرمودند: «به آنهایی که افق به نظرشان تاریک است و [معتقدند] کاری نمی‌شود کرد، نمی‌شود مسئولیّت‌های اساسی و کلیدی داد.»


🔻روزنامه جوان
📍 ایران سوریه نیست
✍️ حسین عبداللهی‌فر
با سقوط دولت اسد در سوریه موضوع «سوری‌سازی ایران» بر زبان برخی از سران باند تروریستی حاکم بر سرزمین‌های اشغالی و دولتمردان حامی آنها در غرب جاری شد که بی‌شک تحت تأثیر سرمستی ارتش کودک کش صهیونیستی در میدان خالی از حریف است.
اگر همه مؤلفه‌های قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران از حکومت مردم‌سالار دینی، ملت شرافتمند، غیرت ملی و بصیرت دینی، نظام ولایی با رهبری حکیم و فرزانه، سرمایه انسانی ۸۰ میلیونی با استعداد فوق العاده جوانان ایران، منابع سرشار زیرزمینی، موقعیت جغرافیایی و سرزمینی با شرایط اقلیمی بسیار عالی، پیشرفت‌های علمی و اقتدار دفاعی و نظامی و... جمهوری اسلامی ایران را نادیده بگیریم، «حماسه یوم الله ۹ دی» به تنهایی برای اثبات برتری و بطلان هر گونه قیاس میان دو کشور کفایت می‌کند. حضور گسترده، متراکم، خودجوش، خداجویانه، حق‌طلبانه ملت ایران در نهم دی ماه ۱۳۸۸ ثابت کرد:
رابطه امت و امام در ایران اسلامی چنان قوی و مستحکم است که امت بدون صدور فرمانی از سوی امام به یاری ولی خدا آمده و چشم جهانیان را از عظمت حضور خویش خیره می‌سازد.
بصیرت مردم به اندازه‌ای بالاست که غبار فتنه‌های بزرگ و پیچیده هم نمی‌تواند مانع تشخیص حق و باطل گشته و بر انگیزه دفاع از جبهه حق تاثیر بگذارد.
بیگانه ستیزی و دشمن شناسی در فرهنگ اسلامی - ایرانی به حدی است که پنجه‌های پولادین دشمن پشت دستکش‌های مخملی و انقلاب‌های رنگی تشخیص داده و دست رد بر سینه‌ها آنها می‌زند.
ارزش‌های اسلامی و فرهنگ عاشورایی در ایران چنان قوی است که اهانت به عاشورا از سوی عده‌ای غیرت میلیون‌ها ایرانی را به جوش آورده و اجازه ادامه فتنه‌گری را به دشمن نمی‌دهند.
همه اینها نشان می‌دهد ایران سوریه نیست و اگر اسد به یکی از این امکان‌ها نیز دسترسی داشت، می‌توانست از سقوط دولتش جلوگیری کند. حال سؤال اساسی این است که چرا دشمنان ملت ایران سخن از سوریه‌سازی و اجرای مدل فروپاشی این کشور به میان می‌آورند. به نظر می‌رسد آنچه دشمن را تشجیع نموده تا سخن از مشابهت‌سازی و اجرای مدل سوریه در ایران به میان آورد، شیوه و روش فروپاشی این کشور است که بر استفاده از هوش مصنوعی، تحلیل کلان داده‌ها و مدیریت اذهان عمومی حتی دولتمردان و فرماندهان ارتش سوریه تمرکز داشت؛ لذا دوستان و دشمنان سوریه می‌دانند که دولت اسد پیش از آنکه میدان را واگذار نماید، فضای رسانه‌ای و روانی، مدیریت اذهان و افکار مردم و نیرو‌های مسلح را واگذار نموده و در یک جمله به شیوه و شگرد نرم دشمنان خود باخت. اگرچه با این شیوه هم تصور فروپاشی نظام اسلامی حتی با کمک ابزار‌های نوین قابل ترسیم نیست، اما عدم استفاده از این روش، سوء استفاده از فرصت پیش آمده و شرایط داخلی کشور سبب می‌شود تا زمینه‌ای برای تست شانس مجدد فراهم آید. به ویژه آنکه سران صهیونیزم بهتر از هر کسی می‌دانند که حفظ امنیت سرزمین‌های اشغالی امروز حتی در تل‌آویو که میلیارد‌ها دلار برای گنبد آهنین آن هزینه شده ممکن نیست چه رسد به اینکه بخواهند دایره اشغالگری خویش را گسترش داده و دشمنان خود را مصمم‌تر و متحدتر کنند.
آنچه در این میان به شکل دهی تصمیم دشمن کمک می‌کند یکی تحلیل‌هایی است که هوش مصنوعی از داده‌های هر ایرانی در فضای مجازی به دشمن می‌دهد. دوم اشتباهات نخبگان، دیر فهمان همسو و مغرضان غیرهمسو است که با ارسال پیام‌های غلطی مانند استعفا، استیضاح و... به فکر بهره برداری‌های سیاسی هستند. سوم نادیده گرفتن نقش عوامل نفوذی و لیدر‌های داخلی در سوق دهی مطالبه‌گری‌ها و نارضایتی‌ها به اعتراضات و تجمعات خیابانی می‌باشد. چهارم مرجفون و هراس افکنانی هستند که با مقصر‌سازی دیگران در تنور اختلافات خودی‌ها دمیده و دل دوستان را خالی می‌کنند. پنجم خناسان و وسوسه گرانی هستند که در لایه‌های عمیق‌تر و پشت صحنه، دشمن را در موقعیت برتر و نظام اسلامی را در شرایط سخت نشان می‌دهند. کاری که رسانه‌های غربی در سوریه کردند.
با این توضیح دشمن صهیونیستی باید بداند آنچه که در اندیشه‌های خیالپردازانه سران این رژیم درباره نظام جمهوری اسلامی ایران جاری است، از اساس باطل است و نظام جمهوری اسلامی ایران به پشتوانه عظیم مردمی از بحران‌ها و گردنه‌های به مراتب سخت تری عبور کرده و خواهد کرد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آقای رییس‌جمهور! اکنون نوبت FATF است
✍️ علی‌محمد نمازی
«من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال»؛ جناب آقای رییس‌جمهور! حضرتعالی به قرآن، پیامبر گرامی اسلام، نهج‌البلاغه و سخنان سایر معصومان و روایات
نقل شده از آنان آگاهی قابل‌توجه و علاقه‌مندی شدیدی به آیات قرآن، حدیث و روایات به شعر و سخنان حکیمانه ادب فارسی توجه لازم را دارید و نگارنده مهم‌ترین موضوع روز را با استناد به این منابع مذکور چنین شروع می‌کند: «یاایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون. (سوره صف آیه ۲)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! چرا سخنی می‏‌گویید که عمل نمی‏‌کنید؟!» همچنین امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود: «وَ لَا یعْدِلُهُ نَفْعٌ مَا سَکتَ عَنْهُ لِسَانُ الْقَوْلِ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُ الْفِعْلِ؛ موعظه‌ای که گوش آن را پس نمی‌زند و هیچ سودی با آن برابری نمی‌کند، آن است که زبان گفتار در آن خاموش بماند و زبان کردار به سخن گفتن بپردازد.»
کم‌‌گویی از آداب سخن گفتن است. امام علی‌(ع) فرموده‌اند: «خوبی سخن در این است که کم و راهنما باشد.» همچنین نظامی گنجوی در ابیاتی در باب تربیت فرزند می‌گوید: «این‌که سخن به لطف آب است / کم گفتن هر سخن صواب است / آب ار چه همه زلال خیزد / از خوردنِ پُر‌، ملال خیزد / کم گوی و گزیده گوی چون دُر / تا ز اندک تو جهان شود پُر!»
کاندیدای خردمند و روشن‌اندیش در جهان سیاست و در عرصه انتخابات با عزم انجام عمل صالح، جدیت در جذب آرا، تحقق عمران و آبادانی و توسعه و پیشرفت کشور و رفاه و آسایش و دانش بیشتر برای مردم، بهترین برنامه و شعار و وعده‌های خود را در زمان تبلیغات انتخابات برگزیده و ارائه می‌نماید. شما نیز چنین کردید و آرای اکثریت رای‌دهندگان را جذب نمودید و اکنون نوبت آن است که شما و هیات دولت وعده‌ها و شعارهایتان را مرور و مرتب به یاد داشته و درصدد عمل به آنها باشید به‌ویژه آنکه اکنون کشور در شرایط بحرانی قرار دارد. بی‌تردید به یاد داریم که ازجمله مهم‌ترین شعارها و وعده‌های معین، ملموس شما، به‌ویژه آن دسته از وعده‌هایی که مشخصا به اوضاع امروز و نیازهای کشور و ملت مرتبط است، عبارتند از تنش‌زدایی در سیاست خارجی، برچیدن تحریم‌ها، عضویت درFATF، ارتقای سطح روابط با سایر کشورها و به‌خصوص کشورهایی که از بیش از یک‌چهارم رشد اقتصادی جهان برخوردارند، سر و سامان دادن به مسائل اجتماعی و رفع فیلترینگ و برخورد با تندروی‌های گشت ارشاد. ازقضا همین توجه حضرتعالی به مشکلات اساسی کشور و اهم مطالبات مردم بود که موجب برانگیختن رای‌دهندگان و حضور آنان پای صندوق‌های رای و انتخاب شما گردید. حال آنکه تاخیر در تحقق وعده‌ها، به سرعت موجب دلسردی ملت شده و بر ناخشنودی آنان می‌افزاید و ادامه چنین وضعیتی در شرایط بحرانی منطقه و کشور، خطر جدی برای نظام جمهوری اسلامی و امنیت کشور خواهد بود.رفع فیلترینگ واتساپ و گوگل‌پلی به‌عنوان گام نخست، خبری خوشحال‌کننده بود و لازم است به آقای رییس‌جمهور خدا قوت گفت. با این همه اما آنچه موجب ثبات در عرصه‌ فعالیت‌های اقتصادی، رونق یافتن سفره خانوارها، اشتغال جوانان و طراوت در کشور خواهد شد، برچیدن تحریم‌ها، عضویت درFATF و به‌ طور کلی تنش‌زدایی در عرصه سیاست خارجی است.
آقای رییس‌جمهور! اجازه دهید آنچه را در آینده غیرقابل ‌بازگشت به شما خواهند گفت، من هم‌اکنون عرض نمایم؛ با عنایت به اصول یکصد و دهم،
یکصد و سیزدهم، یکصد و بیست‌ویکم، یکصد و بیست‌و‌پنجم و یکصد و بیست‌و‌هشتم، مسوولیت سیاست خارجی بر‌عهده رییس‌جمهور است و براساس اصل یکصد و بیست‌ودوم رییس‌جمهور در حدود اختیارات و وظایفی که به موجب قانون اساسی یا قوانین عادی به عهده دارد، در برابر ملت، رهبر و مجلس مسوول است. فلذا مسوولیت مذاکره و برقراری یا قطع ارتباط با کشورهای خارجی از وظایف وزارت امور خارجه است که باید زیرنظر رییس‌جمهور انجام شود.
این در حالی است که ظرف همین چند ماه گذشته، همزمان با وضعیت حاکم بر جریان مقاومت و آنچه در جریان فروپاشی رژیم بشار اسد شاهد بودیم، قیمت‌ها و به‌ویژه نرخ ارز و طلا به‌ طور نامتعارف افزایش یافت و کماکان نیز در حال رکوردشکنی است. حال آنکه در پی پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر ایالات‌متحده، فروش نفت‌خام ایران روند کاهشی به خود گرفته و طبیعتا با شروع به کار دولت جدید آمریکا، این روند با شدتی دوچندان ادامه می‌یابد و بعید نیست که اوضاع از این حیث به آنچه در دور نخست ریاست‌جمهوری ترامپ شاهد بودیم، برسد. اوضاع و شرایطی ناگوار که ازجمله منجر به افزایش تورم و تشدید گرانی در ایران شده است؛ گرانی‌هایی که آشکارا بر سطح نارضایتی شهروندان و میزان اعتراض‌های صنفی افزوده و پیوسته در حال گسترش است؛ شرایطی که قاعدتا زمینه مناسب را برای اعتراضات خیابانی و راهپیمایی‌های سیاسی نیز فراهم خواهد کرد.
آقای رییس‌جمهور! بی‌تردید جنابعالی بهتر از هرکسی می‌دانید که باتوجه به مجموع آنچه به اختصار اشاره شد، برچیدن تحریم‌ها، عضویت در FATF و ارتقای سطح روابط با کشورها به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده و ادامه تاخیر به هیچ عنوان در راستای منافع و امنیت ملی نیست. یادآوری این نکته نیز ضروری است که استفاده از زبان تهدید در برابر ملت به هیچ‌وجه ابزار درستی نیست فلذا باتوجه به گذشت چهل و چند سال از عمر نظام جمهوری اسلامی باید با زبانی نرم و اقناع‌آمیز با شهروندان و گروه‌های اجتماعی صحبت کنیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍 انعطاف پادزهر شکنندگی
✍️ عباس عبدی
نمی‌دانم طرفداران وضع موجود چقدر فرصت دارند که این یادداشت را بخوانند، شاید برای‌شان مفید باشد. قصدم از نوشتن آن اشاره به یکی از ویژگی‌های بارز منفی چند صد سال اخیر در سیاست ایران است. ویژگی مقاومت از نوع شکننده آن است. این ترکیب در اصل عنوان کتابی خواندنی و ارزشمند از جان فوران درباره تاریخ تحولات اجتماعی ایران در ۵ قرن اخیر است که به صورت خلاصه با عنوان «مقاومت شکننده» توصیف شده است. در واقع باید گفت که ما دو جور مقاومت داریم؛ مقاومت منعطف و مقاومت شکننده. مقاومت منعطف به معنای مقاومت عقلانی و علمی است. در برابر چیزی مقاومت می‌کند که ممکن باشد. اگر به لحاظ عقلی و علمی متوجه شود که در مواردی امکان مقاومت وجود ندارد، انعطاف‌پذیر می‌شود. مقاومت شکننده، مقاومت در ذیل رویکرد غیرعقلانی و ضد علمی است. گمان می‌کند بر غیرممکن می‌تواند فائق شود. کلید حل مسایل را مقاومت می‌داند. مقاومت برای پیروزی و تحقق اهداف آنان هم شرط لازم است و هم کافی. در حالی که مقاومت منعطف کلید حل مسایل را در فهم درست و برنامه صحیح و علمی می‌داند و وجود «مقاومت» در این راه را شرط لازمی می‌داند که کافی نیست. بهتر است از کلیات بیرون آمده و به ذکر مصادیق بپردازیم. یکی از مصادیق که روزمره با آن مواجه هستیم در کنار موضوع پوشش زنان، مساله داشتن حیوانات خانگی است. ساختار رسمی به شدت با نگهداری حیوانات خانگی به ویژه سگ مخالف است. اولین علت آن سیاسی است. گمان می‌کند که این نوعی سبک زندگی است که مخالف ارزش‌های رسمی است و بقای آن را تهدید می‌کند. بنابراین با انواع اقدامات می‌کوشد که این رفتار را متوقف و سپس حذف کند. به همین علت هیچ گاه حاضر نیست که این رفتار را به سود جامعه و نه ارزش‌های خودش قاعده‌مند کند و آن را به رسمیت بشناسد. در نتیجه حاضر نیست که قانونی عاقلانه و قابل اجرا که مورد پذیرش جامعه باشد برای آن تصویب کند. علت دوم هم عقیده آنان به نجاست سگ است. علت سوم نیز حساسیت روی فرزندآوری است. گمان می‌کنند که این رفتار موجب کاهش گرایش به فرزندآوری شده، در حالی که مساله برعکس است. نتیجه چه می‌شود؟ هیچ عقل سلیم و منطق مورد پذیرشی وجود ندارد که نگهداری حیوانات خانگی را ممنوع کند. حتی امکان اجرای چنین منعی هم نیست. پس مقاومت در برابر آن نابخردانه و غیرعملی است. کافی است نگاهی به حجم عظیم اقتصاد این پدیده انداخته شود. تنها راه به رسمیت شناختن آن و البته قاعده‌مند کردن آن است، چون قانون‌نویسی این موضوع را مترادف به رسمیت شناختن می‌دانند و از نوشتن آن پرهیز می‌کنند. نتیجه چه می‌شود؟

شیوع یک رفتار اجتماعی ناهنجار و زیانبار که داشتن حیوانات خانگی فارغ از هر گونه مقرراتی می‌شود که زیان آن به چشم مردم می‌رود، اعتراض بسیاری از نخبگان و حتی طرفداران محیط زیست را هم درآورده است. کافی است نگاهی به کشورهای غربی انداخته شود که چه مقررات سفت و سختی برای نگهداری این حیوانات دارند تا متوجه شویم در ایران با چه وضعیت ناهنجاری در نگهداری این حیوانات و حمایت از آنها مواجهیم. تنها علت آن تن ندادن سیستم سیاسی در رسمیت شناختن این پدیده متعارف و حتی رو به رشد است. این مقاومت نابخردانه، موفق نخواهد شد و حتی شکسته می‌شود و رفتارهای ناهنجار در نگهداری حیوانات خانگی و حتی غیرخانگی گسترش پیدا می‌کند، در حالی که وظیفه حکومت، قاعده‌مند کردن آن بر اساس خواست عمومی و نظم اجتماعی است.
مصادیق این ویژگی رفتاری بسیار زیاد است که مورد حیوانات خانگی کم اهمیت‌ترین آنهاست. درباره مواد حقوق جزایی، ماهواره استارلینک، فضای مجازی، پوشش زنان، اعتیاد و مواد مخدر، حضور زنان در ورزشگاه‌ها، قیمت‌های بازار، شکل‌های جدید خانواده، از همه مهم‌تر در سیاست و به رسمیت نشناختن خیلی از نیروهای سیاسی و حتی قدرت‌های دیگر، یک فرهنگ و رفتار عادی در کشور شده است. برای نمونه با پوشش زنان به گونه‌ای رفتار کردند که پوشش خانم مهسا امینی که برخورد با او جرقه اعتراضات ۱۴۰۱ را زد، اکنون به عنوان یک پوشش رسمی و قابل قبول تلقی می‌شود! نحوه رفتار ایران در جنگ نیز همین بود. در واقع اگر در سال ۱۳۶۵ به این نتیجه می‌رسیدیم که مقاومت در جنگ وضعیت شکننده‌ای دارد و باید منعطف بود، شاید در شکل‌گیری و تدوین قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ یا سال قبلش شرکت می‌کردیم و به محتوای بهتری هم می‌رسیدیم.در این صورت نه با تبعات پذیرش قطعنامه مواجه بودیم و هم اینکه دستاوردهای بیشتری داشتیم. این رفتار در سیاست ما در سوریه نیز قابل مشاهده است. ببینید امریکایی‌ها چطور افغانستان را با هزاران میلیارد دلار هزینه و ۲۰ سال حضور به راحتی ترک و همه آنان فراموشش کردند.
مقاومت شکننده مثل جسم شیشه‌ای است که در برابر فشارها خم نمی‌شود و استوار می‌ماند، البته هنگامی که فشار از حدی بیش‌تر شد، خسته می‌شود یا مقاومت او به پایان می‌رسد و می‌شکند و از میان می‌رود. مقاومت منعطف مثل لاستیک است که در برابر فشار تغییر شکل می‌دهد، ولی تغییر شکل آن نوعی رفتار موقتی برای رسیدن به هدف است. انرژی خارجی را درونی می‌کند و هنگامی که فشار کم شود به جای اولیه خود برمی‌گردد. مقاومت لاستیک که منعطف است، در برابر ضربات سهمگین خیلی بیشتر از مقاومت شیشه‌ای است که فاقد انعطاف است. شیشه در برابر ضربات کوچک مقاوم است ولی در برابر ضربات سنگین می‌شکند. لاستیک نه تنها در برابر ضربات کوچک، بلکه در برابر ضربات سنگین هم مقاومت خیلی خوبی دارد.
وضعیت امروز ایران با سال گذشته و با ۵ سال پیش و با ۹ سال پیش به کلی متفاوت است. تمامی ناترازی‌ها نه تنها به خط قرمز رسیده، بلکه از آن عبور کرده است. در سیاست خارجی وضع روشن است. در ماه‌های آینده ممکن است وضع متفاوت‌تر شود. در ناترازی‌های اقتصادی مساله روشن است. ناترازی میان رسانه‌های رسمی و غیر رسمی، هر روز بیش از پیش بیشتر می‌شود. در ناترازی سیاسی از خلال افزایش کینه و نفرت، با شیب تندتری در حال حرکت هستیم همچنین در برابر مشارکت و حضور دیگران که غیرخودی می‌دانند به شدت مقاومت می‌کنند. در ناترازی و تعارض‌های سبک زندگی با ارزش‌های رسمی رکورد گذشته را زده‌ایم. ظاهرا مفهوم سیاست و حکمرانی امور به شکل عجیبی غیرمنعطف و سخت و البته شکننده همچنان ادامه دارد. در انتخابات تیر ماه شاهد قدری انعطاف امیدبخش بودیم و معلوم نیست که چرا اراده‌ای به تداوم آن انعطاف وجود ندارد. وضعیت به گونه‌ای است که گویی یک نفر با یک پوشش عادی و ثابت بخواهد هم در قطب جنوب زندگی کند و هم در صحرای سوزان. نتیجه پیشاپیش معلوم است. باید پیش از آنکه شکنندگی این رفتار آشکار شود اقدام و انعطافی مناسب انجام شود. ذخایر مفهومی یا حتی کلامی ساختار رسمی برای اقناع دیگران یا حتی اقناع طرفداران خودشان نیز به پایان رسیده است. آب شیرین این چاه مدت‌هاست که تمام شده است. مدتی نیز آب تلخ یا شور بیرون می‌آمد، اکنون حتی آن نیز به پایان رسیده است. خشک خشک است. بدون تزریق انرژی جدید به ساختار موجود، هیچ تحولی رخ نخواهد داد. به نظر می رسد که آقای پزشکیان متوجه ابعاد مشکلات ایران هست، هر چند همچنان در اتخاذ رویکردهای سازنده و متناسب با شرایط زمان و مکان احتیاط می‌کنند. وفاق یک شعار راهبردی است ولی به نظر می‌رسد که وفاق در سطح پایین و حتی در سطح سران قوا بسیار زمانبر و ناپایدار است و سرعت تحولات بیش از آن است که این نوع وفاق‌های نیم‌بند و فاقد تضمین به گرد پای تحولات برسد. تحولات پیش رو وفاق را بلاموضوع خواهد کرد. گزارشی رسمی را دیدم از کارآمدی و آثار جانبی و آسیب‌های فیلترینگ و تعجب کردم که چگونه با وجود چنین گزارش دقیق و مستندی شورای عالی فضای مجازی هنوز در برابر فیلترینگ مقاومت می‌کند. دوستی در پاسخ گفت؛ این بساط فیلترینگ را فقط استارلینک جمع می‌کند. آنان تغییر سیاست و رویکرد نمی‌دهند و فقط در شرایط شکست از سیاست‌های خود دست برمی‌دارند. پاسخ دادم که در آن زمان هم دست برنمی‌دارند، بلکه منفعل و ساکت می‌شوند.
منتظر زمان آینده نباشید. بر حسب سنت الهی اتفاقی غیرمنتظره به سود شما رخ نخواهد داد، اگر بدتر نشود. زمان را از دست ندهیم که پشیمان خواهیم شد.


🔻روزنامه شرق
📍 جزیره‌ای آن سوی قانون
✍️ کامبیز نوروزی
مسئله ما قانون است و قانون نیست. مشکل مزمن جامعه ما قانون‌گذاری‌های غلط و ‌اجرا‌نشدن قانون است. همه از لزوم قانون‌گذاری صحیح و حاکمیت قانون سخن می‌گویند، اما داستان قانون‌گذاری‌های رؤیایی و مغایر با واقعیت‌ها و نقض مکرر قوانین ادامه دارد. ما حقوقی‌ها می‌توانیم بر اساس روش‌شناسی و اصول و قواعد حقوقی تشخیص دهیم که یک قانون اجرا شده است یا نه و موارد نقض چه بوده است. اما پرسش جدی اینجاست که چرا قانون نقض می‌شود؟
اگر حاکمیت قانون و برقراری نظم کارآمد حقوقی، شرط لازم برای مبارزه با بحران‌های استخوان‌شکن باشد که هست، اگر بدون نظم حقوقی کارآمد و عمل به قانون، رشد و توسعه و تعالی ممکن نباشد‌ که نیست، سخن‌گفتن مکرر از قانون‌شکنی و نادرستی قوانین، دردی از ریشه‌ها دوا نمی‌کند. درست است که تحلیل حقوقی رفتارهای سازمان‌های حکمرانی نشان‌دهنده قانونی‌بودن و غیرقانونی‌بودن تصمیمات و اقدامات است، ولی نمی‌تواند درد اصلی و بنیادکن، یعنی علل و عوامل رواج گسیختگی قانون و نظم در کشور را نشان بدهد و تحلیل کند. به آن سوی قانون سفر کنید و بگردید ببینید در ساختار قدرت چه عوامل و شرایطی وجود دارد که نمی‌گذارد نظام قانون‌گذاری کشور درست عمل کند و قوانین درست، دقیق و مسئولانه اجرا شوند. آنها را بیابید و اصلاح کنید تا جلوی وخامت بیشتر اوضاع گرفته شود. در این بررسی، غیر از بررسی حقوقی برای یافتن قوانین و مقرراتی که موجب بروز اختلال در نظم و فساد می‌شوند، متخصصان مختلف، به‌ویژه اقتصاددان‌ها، جامعه‌شناس‌ها، آسیب‌شناس‌های مجرب و کارکشته، باید به کار وارد شوند و سخن آنها شنیده شود و مبنای عمل قرار گیرد. اما مانع بزرگی بر سر این راه وجود دارد. گروه‌هایی در کشور هستند که گفتار و رفتار آنها بیرون از چارچوب‌های حقوقی بوده و بدون هر منطق علمی و ‌در نظر گرفتن منافع ملی، به هر وسیله‌ای برای پیشبرد اهداف خود و توسعه منافع فردی و گروهی‌شان عمل می‌کنند. به عبارتی آن‌سوتر از قانون یک جزیره اختصاصی درست کرده‌اند که در آن فقط منافع ساکنان جزیره ملاک است نه منافع و مصالح ملی.

ساکنان این جزیره نه به مردم نگاه می‌کنند و نه به قانون؛‌ کسی را که غیر از خود بدانند، راه نمی‌دهند. خودی‌بودن تنها ملاک و معیار برای نشستن بر صندلی قدرت است. بیم و هراس می‌آفرینند تا دیگران مرعوب و ساکت شوند. از سخن‌گفتن درباره وضعیت گذشته و آینده کشور می‌گریزند که مبادا خطاهای آنها هویدا شود. دوست ندارند از تجربه پند و عبرت بگیرند؛ که پندآموزی سبب رسوایی است. بر فسادها پرده می‌کشند، مگر آنکه بخواهند تبلیغی علیه رقیب علم کنند. کوچک‌ترها را بالا می‌کشند تا راحت‌تر آنها را به کیش خویش بیاورند و‌... .‌ آنها در راه راست به مقصد نمی‌رسند. قانون زمانی می‌تواند به نظم حقوقی بینجامد که فراگیر، عادلانه و مورد مقبولیت عمومی باشد. وجود جریان‌هایی که در مصونیت کامل، قادر به نقض قانون باشند و حتی در مرحله وضع مقررات هم فقط به توسعه قدرت خود می‌اندیشند، مانع بزرگی است برای برقراری نظم و اصلاح امور. به همین سبب است که هر آنچه متخصصان برجسته اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق و حتی رشته‌های فنی و مهندسی می‌گویند و می‌نویسند، در لابیرنت‌های این بخش طنینی پیدا نمی‌کند و حتی اصلا وارد نمی‌شود.
صاحب‌نظران بر حسب احساس مسئولیت شخصی و حرفه‌ای می‌نویسند و می‌گویند و سخن آنها در جامعه مدنی پژواک می‌یابد، اما معمولا در ساخت قدرت به آنها اعتنایی نمی‌شود و به سادگی از کنارش می‌گذرند. این تناقض عمیق ‌اجازه هر حرکت اصلاحی را می‌گیرد و تا در بر این پاشنه می‌چرخد، قانون و نظم حقوق بیشتر به افسانه شباهت می‌برد تا هر چیز دیگر. اگرچه عوامل دیگری در بروز وضعیت بی‌حقوقی اثرگذار‌ند، اما تا زمانی که مانعی به نام جزیره‌ای آن سوی قانون وجود دارد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید که تاکنون چرخیده است. ا‌ز سوی دیگر، گزارش‌های رسمی و تحلیل‌های متخصصان از انواع ناترازی‌های کشور، تصویری پیش‌روی ما می‌گذارد که در آن، زمان چندانی برای احیا نیست و زمان اگر بگذرد، درمان نیز بیهوده می‌شود. آقای پزشکیان در جست‌وجوی وفاق باید همت کرده و با همراهی و مشارکت بخش‌های مختلف نظام که دل در گرو این ملک دارند و سعادت مردم را می‌طلبند، سریع‌تر از هر کار دیگر باید فکری به حال این مانع بزرگ کند تا راه برای کارهای اصلاحی و احیای نظم تا اندازه‌ای هموار شود. این، کار بزرگ می‌خواهد و همراهی بزرگان.


🔻روزنامه تعادل
📍 مذاکره بر مبنای اعتماد به طرف مقابل بی‌‌معناست!
✍️ حسن بهشتی‌پور
ویژگی‌های دور تازه مذاکراتی ایران با غرب به سرکردگی امریکا چیست و معنای برخی خبرها در خصوص ارسال پیام میان ایران و امریکا چه می‌تواند باشد؟ این پرسش‌ها به خصوص در شرایطی که برخی نشانه‌ها از ارسال پیام‌ میان دو طرف مشاهده می‌شود، فراوانی بسیاری پیدا کرده است. معتقدم انتشار برخی اخبار در خصوص ارسال سیگنال مذاکره میان ایران و امریکا بیشتر به خاطر روحیه دادن به بازار مبادلات ارز و سایر بازارهاست. سوابق کنشگری ترامپ نشان می‌دهد که او راسا وارد پازل‌های مذاکراتی می‌شود. همچنانکه در سال ۲۰۱۸ در موضوع کره شمالی، ترامپ شخصا با اون رهبر کره شمالی دیدار کرد. چند دور مذاکراتی ابتدا در سنگاپور و سپس در ویتنام و نهایتا در مرز مشترک کره شمالی و کره جنوبی انجام شد. به‌طور کلی مذاکره یک کار اساسی و لازم و ضروری است. اصولا فکری در ایران این‌گونه تبلیغ می‌شود که چون یک بار ایران به امریکا اعتماد کرد، مذاکراتی انجام و توافقی امضا شد و از جانب امریکا بدعهدی صورت گرفت، دیگر نباید تن به مذاکره داد! این یک تلقی کاملا اشتباه از مذاکره است. بیش از ۹۰درصد مذاکراتی که در سطح جهان انجام می‌شود بر اساس بی‌اعتمادی دو طرفه است. این‌طور نیست که مذاکره‌کنندگان قید کرده، شرط بگذارند که ابتدا باید اعتماد کنند، بعد مذاکره! چنین قانونی وجود ندارد، اتفاقا برعکس است، کشورها با هم مذاکره می‌کنند تا اعتماد و توافق به دست بیاورند. برای رسیدن به توافق هم حتما اعتماد نیاز نیست، چون در روابط بین‌الملل اعتماد و تضمین به معنای مصطلح کلمه وجود ندارد. کشورها بر اساس منافع خود مذاکره و توافق می‌کنند. اگر منافع کشوری اقتضا نکرد، توافقی در کار نخواهد بود. از آن مهم‌تر پس از توافق باز هم اگر منافع اقتضا کرد توافق را ادامه می‌دهند، در غیر این صورت توافق را کنار می‌گذارند. در تاریخ ایران مکرر در مکرر از این موارد مشاهده می‌شود. از جمله به هم زدن توافق با شاه ایران، توسط صدام رییس‌جمهور عراق. در واقع صدام توافق مهم الجزایر که بین شاه و خودش منعقد شده بود را در سال ۱۹۸۰ در مجلس ملی عراق پاره و اعلام کرد این توافق را قبول ندارد. آیا این موضوع باعث شد ایران قطعنامه ۵۹۸ را با صدام منعقد نکند، با عراق مذاکره نکند و به جنگ پایان ندهد! ایران به‌رغم اینکه صدام به ایران حمله نظامی کرده بود، کشتار صورت داده بود و...باز هم با عراق مذاکره کرد و به توافق رسید. اینکه طرف امریکایی، بد عهد است، گزاره درستی است.

اما اینکه برخی تصور کنند می‌شود ضمانتی از طرف مقابل گرفت، اشتباه محض است. کسانی که دنبال ضمانت هستند خب دست نمونه‌ای در تاریخ روابط بین‌الملل نشان دهند که برای توافقی تضمین داده شده است؟ هیچ تضمینی در هیچ توافقی وجود ندارد. البته در برخی توافق‌ها از قبل پیش‌بینی‌هایی صورت می‌گیرد تا اگر یک طرف تعهداتش را انجام نداد، طرف دوم هم بتواند اقدامات جبرانی که مستلزم هزینه برای مقابل باشد، صورت دهد. فضای مذاکره و گفت‌وگو یک ضرورت است برای اینکه ایران بتواند مشکلات خود را با امریکا حل و فصل کند. این مذاکرات هم باید مستقیم باشد، مذاکرات غیرمستقیمی که در دولت شهید رییسی انجام شد، عملا جز وقت تلف کردن و از دست دادن فرصت نتیجه‌ای برای ایران نداشت. ضمن اینکه وقتی مذاکرات غیرمستقیم باشد، مذاکرات طولانی‌تر هم می‌شود. مثلا در مذاکرات عمان، نمایندگان دو طرف در یک ساختمان حضور دارند، طرف امریکایی به طرف عمانی صحبت‌هایش را منتقل می‌کند، طرف عمانی به اتاق دیگری می‌رود و حرف‌های امریکایی‌ها را به طرف ایرانی منتقل می‌کند، نماینده ایران پاسخ لازم را به طرف عمانی می‌دهد، دوباره واسط عمانی حرف‌های طرف ایرانی را به نمایندگان امریکا منتقل می‌کند و این چرخه غیرمعقول تداوم پیدا می‌کند بدون اینکه نتیجه‌ای حاصل شود . مذاکره یک کار ضروری و البته حرفه‌ای و تخصصی است، حتما هم باید مستقیم باشد. می‌تواند محرمانه باشد یا آشکار اما غیرمستقیم بودن آن جز وقت‌کشی معنا و منطقی ندارد. لطفا به این عبارت توجه کنید؛ «مذاکره بر مبنای اعتماد به طرف مقابل صورت نمی‌گیرد، بلکه ایران باید به مذاکره‌کنندگان خودش اعتماد داشته باشد.»
ایران باید تلاش کند فرد قوی، متخصص و کارآمد را به عنوان لیدر مذاکراتی انتخاب کند تا او به پشتوانه یک کشور پای میز مذاکره برود. نباید انتظار داشت تا مذاکره‌کننده ایرانی، اعتماد طرف مقابل را جلب کند! در روابط بین‌الملل متاسفانه افراد فقط به منافع خود توجه دارند. البته با طرف مقابل هم توافق و تعامل می‌کنند، سعی می‌کنند دیدگاه‌ها را با هم نزدیک کنند تا به یک توافق دوجانبه یا چندجانبه برسند. در کل، امروز همه منتظرند ۱بهمن ترامپ راهی کاخ سفید شده و دولت خود را معرفی کند. پس از تشکیل دولت امریکا می‌توان تحلیل کرد که چه شرایطی ممکن است بروز کند. به نظرم دولت ترامپ ترجیح می‌دهد، مستقیما با ایران مذاکره و گفت‌وگو کند. البته نخست وزیر ژاپن و سلطان عمان هم اعلام آمادگی کرده‌اند که به شکل‌گیری این دور از مذاکرات کمک کنند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین