پنجشنبه 27 دی 1403 شمسی /1/16/2025 11:26:04 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 مذاکره با اروپا، پیش‌زمینه گفت‌وگو با امریکاست
✍️ پیمان مولوی
در شرایطی که ایران دور جدید مذاکرات با کشورهای اروپایی را آغاز کرده و تلاش می‌کند تا زمینه شکل‌گیری گفت‌وگوهای مستقیم با امریکا را نیز آغاز کند، این پرسش که اهمیت این گفت‌وگوها برای اقتصاد، تجارت، تولید و نهایتا رفاه ایرانیان چیست؟ در بسیاری از محافل طرح می‌شود. زخم تحریم‌های اقتصادی برای ایران آرام‌آرام از حالت عادی خارج شده و به یک وضعیت ناسور نزدیک می‌شود. ایران هر سال فرصت‌های قابل‌توجهی را در عرصه تجارت و اقتصاد جهانی از دست می‌دهد. کشوری که یک روز در بازار انرژی جهان، یک کشور اثرگذار و کلیدی بود، امروز به جایگاهی رسیده که بود و نبود نفت و گاز و سایر گونه‌های انرژی‌اش برای اقتصاد جهانی فاقد اهمیت است و بازیگران اقتصادی نفت سایر کشورها را جایگزین ایران کرده‌اند. تداوم این وضعیت اما ایران را در شرایط بغرنجی قرار می‌دهد که خروج از آن شاید به این سادگی‌ها ممکن نباشد.

کشوری که در زمینه معدن و عناصر صادراتی، یکی از بهترین وضعیت‌ها را دارا است، امروز نمی‌تواند برای اندک صادرات خود حتی نقل و انتقال بانکی روتینی انجام دهد. کشوری که در حوزه خدمات فنی و مهندسی و لوازم خانگی و سایر صنایع می‌توانست نیاز کشورهای همسایه را تامین کند، امروز با معضل بخشنامه‌های دستوری و یک‌شبه روبه‌رو شده و بازارهای صادراتی خود در کشورهای همسایه را یکی‌یکی از دست می‌دهد. این‌گونه است که من و شاید بسیاری از تحلیلگران اقتصادی نسبت به مذاکرات پیش رو با اروپا خوش‌بین نیستیم، چرا‌که می‌دانیم، ذی‌نفعان با نفوذی در این کشور وجود دارند که اجازه نمی‌دهند بهبودی در مناسبات ارتباطی ایران با اروپا و سایر قدرت‌های جهانی رخ دهد. این ذی‌نفعان که هم از نفوذ و ارتباطات فراوانی برخوردارند، هم به رسانه‌های بسیاری دسترسی دارند، تلاش می‌کنند هر عاملی که باعث ‌کاهش سود و منفعت آنها شود را از میان بردارند. بدون تردید برای این ذی‌نفعان تحریم‌ها، عاملی برای کسب سود بسیار و منفعت فراوان است. مذاکره با اروپا برای این طیف اگر به معنای خدشه بر سوداگری‌ها و سودجویی‌های آنان باشد از هر ابزاری استفاده می‌کنند تا مانع و موانعی در مسیر آن ایجاد کنند. به این دلیل است که معتقدم دولت برای عبور از خاکریز مذاکرات با اروپا و دسترسی به تفاهم راه درازی را در پیش دارد. ایران در گذشته نیز فرصت‌هایی برای پایان دادن به تحریم‌ها و گشایش‌های اقتصادی داشته اما به دلیل تحرک این ذی‌نفعان از حرکت و توافق باز مانده است. مهم‌ترین پروژه در دستور کار اسراو دسترسی به توسعه پایدار است. اما باید دید کدام کشور در سطح جهان توانسته با تحریم به توسعه دست پیدا کند؟ کدام کشور توسعه یافته است که بدون رابطه با جهان به کرانه‌های پیشرفت رسیده باشد؟ ایران هم اگر افق‌های دستیابی به توسعه را در نظر داشته باشد، باید مشکلش با جهان را حل کند. ایران اما درگیر بدیهیات مشخصی مانند اف‌ای‌تی‌اف است. هنوز هم در این کشور، افراد و گروه‌هایی هستند که درباره ضرورت پیوستن به گروه مالی اف‌ای‌تی‌اف بحث کرده و خواستار عدم پیوستن به آن هستند. هر زمان از این افراد سوال می‌شود چرا همه کشورهای جهان به جز یک تا دو مورد به این سند پیوسته‌اند، بدون اینکه پاسخی در خور دهند، برخی ندارد حاشیه‌ای را مطرح می‌کنند. مساله بعدی اقتصاد جهانی است. من و شما در جهانی زیست می‌کنیم که چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، برخی کشورها دوست دارند ایران رشد کرده و توسعه پیدا کند. ایران کشوری ۸۵ میلیونی است و پتانسیل‌های فراوانی در بخش‌های انسانی، انرژی، معدنی و... ندارند. کشورهایی چون امارات؛ عربستان، قطر، مصر، اردن و حتی کشور عراق دوست ندارند ایران به توسعه دست پیدا کند. برای حل مشکلات اما مذاکره با اروپا هر چند اهمیت خاص خود را دارد، اما نباید فراموش کرد امروز اروپا یک قطب دته دو است و افسار اروپا در دستان امریکاست. اگر مذاکره با اروپا دریچه‌ای برای گفت‌وگو با امریکا باشد، قابل‌توجه است، اما در مرحله بعد ایران باید با امریکا مذاکره مستقیم داشته باشد.
ایران باید منافع اقتصادی قابل‌توجهی برای امریکا تعریف کند به گونه‌ای که امریکا از رشد و توسعه و پیشرفت ایران منفعت برده و آن را حمایت کند. امریکا باید در پروژه‌های اقتصادی ایران در حوزه‌های مختلف مشارکت داشته باشد تا بتوان روابط بلندمدتی را با این کشور تعریف کرد. مناسباتی مبتنی بر ایده برد-برد که هم ایران را از تله تحریم‌ها برهاند و به سمت رشد هدایت کند و هم امریکا را در پروژه‌های اقتصادی ایران سهیم سازد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اژدهای زرد و اُدیسه ۲۰۲۵
✍️ رضا بافکر
در واپسین روزهای سال گذشته میلادی، آن‌گاه که اعضای کمیته مرکزی، مقامات عالی حزبی و سایر تصمیم‌گیران سیاسی و اقتصادی ارشد چین، در یکی از مهم‌ترین نشست‌های سالانه دولتی موسوم به «کنفرانس مرکزی اقدامات اقتصادی» همراه با نخبگان دانشگاهی، کارشناسان و تحلیلگران مستقل گرد هم آمدند تا ضمن مرور آنچه در سال۲۰۲۴ در اقتصاد کشورشان گذشته، برنامه یک سال آینده را طرح‌ریزی کنند، تصویر واقع‌بینانه و روشنی از چشم‌انداز پیش‌رو داشتند.
این تصویر رئالیستی، بی مجامله و کلی‌گویی، و مشحون از عمل‌گرایی خاص چینی، در اظهارات همه سخنرانان به‌ویژه مقامات سیاسی و به‌طور اخص در سخنرانی «رفیق شی» بازتاب داشت. اگر از یکسو یادآور می‌شدند که رشد اقتصادی بر مدار ثبات به پیش‌ می‌رود و بسته سیاستی تنظیم‌شده توسط کمیته مرکزی حزب در حدود سه ماه قبل‌تر را موجب تقویت اعتماد اجتماعی و تحکیم اقتصادی قلمداد می‌کردند، در عین حال از وزیدن بادها –و بلکه توفان‌های- مخالف در محیط اقتصادی داخلی و بین‌المللی نیز غافل نبوده و صادقانه به آن اذعان داشتند.

اما اقتصاد چین واقعا در چه شرایطی پا به سال پایانی ربع قرن بیستم که از قضا سال پایانی چهاردهمین برنامه پنج‌ساله توسعه این کشور است، می‌گذارد؟ سالی که نه به‌دلیل این تقارن‌ها بلکه به دلایل متعدد دیگر، سالی پراهمیت و بلکه پرماجرا، شاید یک ادیسه، برای این کشور خواهد بود. به‌واقع، حزب-دولت چه تصویری از ضعف‌ها و قوت‌ها در حوزه اقتصاد دارد و چه فرصت‌ها و تهدیدهایی را شناسایی کرده ‌است؟

صندوق بین‌المللی پول در ماه اوت گذشته، طی گزارش سالانه کشوری (موسوم به گزارش بند۴)، پیش‌بینی خود از رشد اقتصادی چین در سال۲۰۲۴ را ۵درصد اعلام کرد. این از یک جنبه می‌تواند نویدبخش باشد؛ زیرا دلالت بر آن دارد که به‌رغم یکسری نگرانی‌ها، حداقل رشد هدف‌گذاری‌شده توسط دولت چین همچنان قابل دسترس است. اما چنین رقمی در یک افق بلندمدت‌تر، برای سیاستگذار کشوری که تا همین یک دهه قبل میانگین رشد حدودا دورقمی را برای سال‌های متمادی تجربه می‌کرد، حتما مایه نگرانی است.

طبیعی است که رشد ۱۴درصدی سال۲۰۰۷ دیگر فقط به بخشی از خاطرات خوش گذشته بدل شده، اما منصفانه بنگریم، بر صاحبان چنان خاطرات خوشی، گران می‌آید دل‌مشغول آن باشند که همین رشد ۵درصدی هم تحقق‌پذیر هست یا خیر.

از دهه دوم قرن بیستم و با اشباع‌ نسبی ظرفیت‌ها در اقتصاد، سیر نزولی رشد آغاز شد و شوک‌هایی همچون شیوع کووید-۱۹ آن را دوچندان فروکوفت. همزمان، کاهش نرخ تورم نیز رخ داده ‌است. در ماه‌های پایانی۲۰۲۴ تورم ماهانه منفی و تورم نقطه به نقطه نیز اگرچه مثبت اما بسیار پایین و البته رو به نزول بوده‌ است. این نرخ برای کل سال۲۰۲۳ و [برآوردِ] ۲۰۲۴ حتی به یک‌درصد هم نمی‌رسد.

برای ما ایرانیان که اهل عالمی دگریم، البته چنین نرخ‌های تورمی مایه شگفتی و بلکه حسرت است؛ اما خاطر سیاستگذار چینی چنان نگران شده که سیاست‌های [به تعبیر خودشان] محتاطانه را کنار گذاشته و سیاست‌های انبساطی پولی (از طریق دو بار کاهش نرخ ذخایر قانونی و نرخ‌های بهره کلیدی) و مالی (افزایش مخارج و رشد نسبی کسری بودجه) را با قدرت در دستور کار قرار داده ‌است.
انتظار این است که اقتصاد با حرکت در همین ریل همچنان بر مدار سیاست‌های انبساطی حرکت کند. افت و رکود بخش پیشرانی چون املاک و مستغلات، دیگر موضوع مبتلابه امروز اقتصاد چین است؛ بحرانی که تقریبا از ابتدای این دهه یعنی حدود ۴سال است شروع شده -و همین زمان طولانی را می‌توان نشانه‌ای از عمق و دامنه آن دانست- لاجرم افت سرمایه‌گذاری، فروش و قیمت را در بخش مسکن به همراه داشته است.

شرایطی که به نظر هم نمی‌رسد به این زودی و آسانی گریبان اقتصاد را رها کند. همین موضوع، مقامات را بر آن داشت که در نیمه دوم سال۲۰۲۴ یک بسته سیاستی در حمایت از این بخش (شامل مشوق‌های اعتباری، تعدیل نرخ‌های مالیات‌، کاهش محدودیت‌های قانونی و سیاستی و...) تدوین کنند. اگرچه سیاستگذاران صحبت از کارسازبودن بسته مذکور به میان می‌آورند، اما برآوردهای تحلیلگران لزوما با آنان همداستان نیست. خواب آشفته، تکرار بحرانی مشابه نسخه آمریکایی (سال‌های ۲۰۰۸-۲۰۰۷) است. اما این، همه ماجرا نیست.

از ۲۰ ژانویه خوان دیگری بر خوان‌های پیش‌ روی اژدهای زرد افزوده می‌شود. فردی پا به کاخ‌سفید می‌گذارد که پیش‌تر که در قدرت بود شمشیر جنگ تجاری با چین را از رو بست؛ شمشیری که در دولت بعدی نیز در نیام نرفت و ازجمله با وضع تعرفه بر خودروهای برقی و پنل‌های خورشیدی وارداتی از چین –عمدتا با استناد/توجیه اقدامات ضددامپینگ- عملا جنگ مغلوبه شد. مذاکرات سیاسی و چانه‌زنی‌های فنی عملا از همین حالا آغاز شده و نیک آشکار است که نزاع صرفا بر سر میزان امتیازی است که در این میان مبادله می‌شود؛ وگرنه کیست که نداند هیچ‌کدام از طرفین حاضر نیست شریک تجاری اصلی خود را زیاده برنجاند.

اما از سویی دیگر، افت تجارت دوجانبه در ۲۰۲۳ هشداری بود برای کشوری که بخش عمده‌ای از رشد خود را مرهون صادرات بوده است؛ هشداری که البته سیاستگذاران چینی به فراست آن را دریافته و درس‌هایی آموخته و تدابیری اندیشیده‌اند. اگرچه آنان همچنان با تاکید بر برون‌گرایی، با کارت «ابتکار کمربند-جاده» بازی خواهند کرد و سود خود را خواهند جست، اما از «تقویت مصرف داخلی» به‌عنوان محرک درون‌زای رشد نیز غافل نمانده‌ و بلکه بر آن تاکید روزافزون دارند. تقویت مصرف داخلی هدفی است که در نشست اخیر کنفرانس مرکزی اقدامات اقتصادی، در کنار ۵هدف دیگر (برون‌گرایی، تثبیت بازار مسکن، سیاست‌های پولی انبساطی، سیاست‌های مالی فعال و تثبیت رشد اقتصادی) به‌عنوان اهداف/محورهای شش‌گانه در دستور کار آنان قرار گرفت.

به فاصله اندکی پس از شروع سال۲۰۲۴، مردم چین بنابه سنت مألوف و براساس گاه‌شمار ملی [قمری]، سال نوی خود را جشن گرفتند؛ سالی که از قضا اژدها، همان نماد مشهور چینیان نام داشت؛ تقارنی که چینیان همواره آن را به فال نیک می‌گیرند. اژدهای زرد اما در این سال اندکی در تب و تاب و مشوش می‌نمود و اکنون تا شروع برنامه پنج‌ساله پانزدهم توسعه (۲۰۳۰-۲۰۲۶) یک‌سال فرصت دارد. یک ادیسه به طول یک‌‌سال پیش روی اژدهاست. بنیان‌های اقتصادی و شرایط بیرونی به طرز محسوسی تغییر یافته و دینامیسم آن دوچندان شده ‌است.

چند ماه بعد، در طی تعطیلات تابستانی که سران و متنفذان حزبی و دولتی به سنت هرسال و به بهانه استراحت در اقامتگاه‌های مجلل خود در منطقه ساحلی بِیدخه (Beidaihe) مستقر شده و گپ‌‌و‌گفت‌ها، بده‌بستان‌ها و لابی‌های سیاسی را در فضایی ظاهرا غیررسمی اما بسیار جدی و اثرگذار صورت می‌دهند، حتما با شرایط متفاوتی نسبت به اکنون، چه در اقتصاد داخلی و چه در مناسبات بین‌المللی روبه‌رو خواهند بود.

حداقل آنکه بسیاری از روندها و متغیرها در آن زمان ظهور و بروز روشن‌تری خواهند یافت. اما پراگماتیسم چینی –این یگانه اصل لایتغیر چین نوظهور- تا چه حد در مدیریت چالش‌ها موفق خواهد بود. به‌نظر می‌رسد پاسخ این پرسش هرچه باشد، در کشوری که به جایگاه دومین اقتصاد/بازیگر جهانی دست یافته، نمی‌توان آن را صرفا در زمین اقتصاد جست. باید نیم‌نگاهی هم به سپهر سیاست به‌ویژه سیاست بین‌الملل داشت که طبعا اقتضائات خود را می‌طلبد.


🔻روزنامه کیهان
📍 آقای پزشکیان! شما صاحب ایران نیستید
✍️ حسین شریعتمداری
۱- آقای پزشکیان رئیس‌جمهور محترم کشورمان در مصاحبه با شبکه NBC آمریکا گفته است «ایران اصولاً آماده گفت‌وگو با دولت دوم ترامپ است‌»! که با عرض پوزش باید گفت: جناب پزشکیان شما صاحب ایران نیستید! شما رئیس‌جمهور ایران هستید که مسئولیت قوه اجرائی کشور برای ۴ سال به عنوان «یک امانت‌» به شما سپرده شده است و ساز‌و‌کار به‌کار‌گیری این امانت و میزان اختیارات شما نیز به وضوح در قانون مشخص شده است و جنابعالی ملزم به حرکت در چارچوب قوانین یاد شده هستید. از این روی، اظهار‌نظر حضرتعالی در مصاحبه با شبکه NBC آمریکا، اولاً؛ بیرون از حوزه اختیارات شماست، ثانیاً؛ به دلائلی که اشاره می‌کنیم، در تضاد کامل با منافع ملی کشورمان است و ثالثاً؛ پیام ذلت به دشمن قسم‌خورده ایران اسلامی است. دشمنی که تاکنون از هیچ جنایتی علیه ایران و مردم این مرز و بوم دریغ نکرده است و‌...
۲- حضرتعالی در این مصاحبه فرموده‌اید: «‌ایران هرگز قصد ترور ترامپ را نداشته است‌»! کاش از خبرنگار NBC می‌پرسیدید، مگر ترامپ چه کرده است که شما نگران ترور او هستید؟! در این صورت خبرنگار مجبور بود به ترور شهید سلیمانی و یارانش توسط ترامپ اعتراف کند و سپس می‌توانستید و باید می‌پرسیدید؛ آیا مرگ برای کسی که برجسته‌ترین و کارآمد‌ترین شخصیت ضد‌تروریسم را ترور کرده است، کمترین و پیش‌پا افتاده‌ترین مجازات نیست؟! باید به اظهارات ترامپ در مناظره تلویزیونی با هیلاری کلینتون اشاره می‌فرمودید که تاکید کرده بود گروه تروریستی داعش ساخته و پرداخته آمریکاست و می‌پرسیدید که مگر قلع و قمع داعش کار شهید سلیمانی نبود؟ چرا به خبرنگار NBC اجازه داده‌اید که به جای آمریکا، ایران را روی صندلی اتهام بنشاند؟! ما تروریست نیستیم ولی ترامپ و چند تن از همکارانش -از جمله مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ- را به عنوان قاتلان شهید سلیمانی و یارانش، مستحق مرگ می‌دانیم. قصاص آنها وظیفه دینی و قانونی هر ایرانی غیرتمند و مسلمان است. بنابراین وظیفه شما به عنوان یک ایرانی غیرتمند و مسلمان‌، اجرای این حکم الهی است و نه مذاکره با قاتل شهید سلیمانی و دل دادن و قلوه گرفتن!
۳- رئیس‌جمهور محترم به یقین می‌دانند -‌و باید بدانند- که مذاکره ترجمان دیگری از «‌معامله» است و در تمام فرهنگ‌های سیاسی برای آن ۳ بخش تعریف شده است. اول؛ کف مذاکره که از مجموعه نقاط مشترک تشکیل شده است. دوم: لایه میانی مذاکره که بحث و گفت‌و‌گو درباره بده و بستان‌هاست، یعنی هریک از
دو سوی مذاکره چه می‌دهند و در مقابل چه می‌ستانند و سوم؛ سقف مذاکره، که نتیجه مذاکرات و «‌توافق نهائی‌» طرفین مذاکره است. اکنون این پرسش از جناب پزشکیان و سایر کسانی که نسخه مذاکره با آمریکا را می‌پیچند، در میان است که اولاً؛ کف مذاکره از کدام نقطه یا نقاط مشترک تشکیل شده است؟ آمریکا با صراحت اعلام کرده است که براندازی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال می‌کند و تاکید دارد که این خط استراتژیک با تغییر دولت‌ها تغییر پیدا نمی‌کند! ثانیاً؛ در بخش میانی قرار است چه چیزی بدهیم و چه بستانیم؟ آمریکا با صراحت اعلام کرده است که آنچه از ما می‌خواهد دقیقاً و بدون کم و کاست «‌نقاط قوت‌» و کانون اقتدار ایران اسلامی است‌... باید صنایع نظامی و مخصوصاً صنایع موشکی خود را تعطیل کنید! حضورتان در منطقه و در عرصه بین‌الملل در چارچوب تعیین‌شده از جانب آمریکا باشد! اسرائیل را به رسمیت بشناسید! از حمایت جبهه مقاومت دست بکشید! و‌... ثالثاً؛ همان‌گونه که به وضوح دیده می‌شود آمریکا پیشاپیش «‌سقف مذاکره‌» را تعیین کرده است و در یک کلمه از ایران می‌خواهد که برده آمریکا باشد! و تازه این نقطه پایان نیست و بی‌تردید بعد از حذف نقاط قوت کشورمان، پروژه براندازی را کلید خواهد زد!
۴- آقای پزشکیان! جنابعالی بارها تاکید کرده‌اید که برنامه دولت شما همان برنامه‌ها و سیاست‌های ابلاغی رهبر معظم انقلاب است. در صداقت شما کمترین تردیدی نیست ولی در انطباق برخی از مواضعتان با الگوئی که اشاره کرده‌اید تفاوت‌هایی وجود دارد. حالا، به چند نمونه از موارد فراوان نظرات حضرت آقا در نفی مذاکره با آمریکا نگاهی بیندازید و صرفنظر از جایگاه ملکوتی حضرت ایشان، مستنداتی را که در این خصوص ارائه می‌فرمایند از نظر بگذرانید؛
l«‌ مذاکره یعنی معامله؛ یعنی یک چیزی بدهی، یک چیزی بگیری. آنچه در این معامله مورد نظر او است، درست نقاط قوّت جمهوری اسلامی است؛ مذاکره را روی این می‌برند. نمی‌گویند بیایید راجع به آب و هوا، راجع به منابع طبیعی، راجع به محیط‌زیست مذاکره کنیم، می‌گویند بیایید درباره سلاح دفاعی شما مذاکره کنیم، شما چرا سلاح دفاعی دارید‌»؟
l« خب سلاح دفاعی برای یک کشور ضروری است. اینها می‌گویند بیایید روی این مذاکره کنیم، مذاکره کنیم یعنی چه؟ یعنی شما اگر چنانچه فرض کنید موشک می‌سازید با فلان بُرد، با فلان دقّت، این بُرد را کم کنید به‌طوری که به پایگاه ما که آمریکا هستیم نرسد که اگر ما یک روز شما را زدیم، شما نتوانید جواب ما را بدهید. خب این مورد معامله است، شما قبول می‌کنید این را، یا قبول نمی‌کنید؟ معلوم است که قبول نمی‌کنید، وقتی قبول نکردید همین آش است و همین کاسه...».
l« بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم، تعهّد بگیریم که شما باید فلان کارها را بکنید، فلان کارها را نکنید، مشکل حل می‌شود؟ در قضیّه‌ بیانیّه‌ الجزایر، سر قضیّه‌ آزادی گروگان‌ها در سال ۶۰، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید‌... قرارداد گذاشتند، تعهّدهای متعدّدی گرفتند که ثروت‌های ما را آزاد کنید، تحریم‌های ما را بردارید، در امور داخلی کشور ما دخالت نکنید، و ما هم از این طرف گروگان‌ها را آزاد می‌کنیم. گروگان‌ها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهّدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروت‌های مسدود شده ما را به ما پس داد؟ نه، آمریکا به تعهّد عمل نمی‌کند؛ خیلی خب، این هم مذاکره و نشستن با آمریکا. یا در برجام؛ گفتند که [اگر] شما فعّالیّت صنعتی هسته‌ای را کم کنید -حالا جرأت نکردند بگویند تعطیلِ تعطیل- به این مقدار فروکاهی کنید، ما این کارها را انجام می‌دهیم؛ تحریم‌ها را برمی‌داریم، این کار را می‌کنیم، آن کار را می‌کنیم؛ کردند این کارها را؟ نکردند دیگر. مذاکره مشکل ما را با آمریکا حل نمی‌کند‌».
l و ده‌ها مستند دیگر از همین دست.
۵- رئیس‌جمهور محترم فرموده‌اند «‌ایران برای گفت‌وگو با دولت دوم ترامپ آماده است‌»! و در این مورد بخصوص لازم است توجه جناب پزشکیان را به این بیان حکیمانه و مستند رهبر انقلاب جلب کنیم. حضرت ایشان درباره مذاکره با ترامپ می‌فرمودند: «مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند؛ [مذاکره با] آدم‌هایی که زیر حرفشان می‌زنند، تعهّدشان را به هم می‌زنند، پابند به هیچ چیز نیستند -‌نه یک چیز اخلاقی، نه یک چیز قانونی، نه یک عرف بین‌المللی، به هیچ چیزی پابند نیستند- بنابراین مسخره است». این سخن رهبر معظم انقلاب هنگامی بود که هنوز دونالد ترامپ رئیس‌جمهور وقت آمریکا با اقدام تروریستی خود، حاج قاسم سلیمانی را به شهادت نرسانده بود.
۶- هفته گذشته «ریچارد نفیو‌» که به معمار تحریم‌ها علیه ایران شهرت دارد طی یادداشتی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» از کارآمدی تحریم‌ها علیه ایران ابراز نا‌امیدی کرده بود و درباره حمله احتمالی به ایران نیز می‌نویسد «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد، حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌» جناب پزشکیان عزیز! توجه بفرمائید! آمریکا، به صراحت اعلام می‌کند که مذاکره را تنها راه مقابله با ایران می‌داند و جنابعالی (بخوانید افراد زاویه‌دار و بد‌سابقه‌ای که شما را احاطه کرده‌اند) اعلام می‌کنند که برای حل مشکلات در پی مذاکره هستند!
۷- و بالاخره، کاش رئیس‌جمهور محترم کشورمان، اطراف خود را از افراد زاویه‌دار خالی کنند. افراد بد‌سابقه‌ای که بارها بی‌اعتقادی خود به انقلاب و نظام را نشان داده‌اند و در بسیاری از موارد با دشمنان تابلودار ایران اسلامی همسو بوده‌اند.


🔻روزنامه ایران
📍 چشم‌انداز منطقه‌ای و جهانی توافق راهبردی ایران و روسیه
✍️ تهمینه عبدالواسع
مسعود پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران و «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهوری فدراسیون روسیه جمعه ۱۷ ژانویه در مسکو در پی دیدار دوجانبه توافقنامه راهبردی مشترک را امضا می‌کنند. این موافقتنامه متشکل از ۴۷ ماده است که زمینه‌های همکاری در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، انرژی، دفاعی و امنیتی را دربرمی‌گیرد. مبنای اولیه شکل‌گیری این سند همکاری، توافق دو کشور در سال ۲۰۰۱ است، اما متناسب با واقعیات و چالش‌های مشترک امروز تکمیل شده و در سند همکاری جدید راهبردی بازتاب یافته است. برای روسیه این سند نماد تعمیق همکاری در زمینه‌های کلیدی مانند انرژی، زیرساخت‌های حمل‌و‌نقل، دفاع، علم و فناوری است. در ادامه جای گرفتن موضوعات مرتبط با انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و امنیت سایبری در این سند از نیت طرفین برای توسعه همکاری‌ها در زمینه‌های فناوری پیشرفته حکایت می‌کند. این توافق گامی در مسیر تبدیل روابط روسیه و ایران به یک اتحاد راهبردی تمام عیار خواهد بود. البته این به معنای ایجاد یک اتحادیه رسمی نظامی-سیاسی مانند ناتو نیست. اما این سند به تقویت اعتماد متقابل و هماهنگی در امور بین‌المللی دو کشور کمک خواهد کرد. امضای این توافق در حالی انجام می‌شود که دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده در حال آغاز شدن است. اکنون دو کشور ایران و روسیه با شمار زیادی تحریم‌های سختگیرانه ایالات متحده روبه‌رو هستند. لذا تقویت پیوندهای دوجانبه تهران و مسکو می‌تواند به یافتن سازوکارهای جایگزین برای بی‌اثرکردن تحریم‌ها در بطن یک تعامل تنگاتنگ بینجامد. این برای ایران گامی در جهت متنوع‌سازی مناسباتش از طریق ارتقای همکاری با متحدانش و برای روسیه راهی برای تقویت موقعیت خود در منطقه آسیا و ایجاد همکاری با کشورهای خاورمیانه خواهد بود.ابتکارات مشترک تهران و مسکو مانند استفاده از ارزهای ملی و ایجاد کریدورهای حمل‌و‌نقلی جدید می‌تواند از نفوذ دلار امریکا بکاهد و موقعیت هر دو کشور را در اقتصاد جهانی تقویت کند. در این راستا یکی از محورهای اصلی این مشارکت، توسعه کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال - جنوب از جمله پروژه راه‌آهن رشت - آستارا است. انتظار می‌رود این طرح زیرساختی نه تنها ارتباطات تجاری و ترانزیتی میان ایران و روسیه بلکه با دیگر شرکای منطقه‌ای مانند هند را تسهیل و تقویت کند. با اینکه هر دو کشور به عنوان بخشی از این مشارکت، در حال بررسی سازوکارهای پرداخت غیر سوئیفت برای تجارت دوجانبه هستند.
در چنین فضایی معاهده راهبردی مشترک، بر روابط آینده روسیه و ایران تأثیر خواهد گذاشت و به بستری برای طراحی و دنبال کردن پروژه‌های مشترکی تبدیل خواهد شد که رشد اقتصادی، تنوع تجارت و توسعه زیرساخت‌ها را تحریک می‌کند. یک عنصر کلیدی کریدور بین‌المللی شمال-جنوب است که فرصت‌ لجستیکی جدیدی ایجاد می‌کند و اتصال ایران به اوراسیا را تقویت می‌کند. در نگاهی دیگر این سند چشم اندازهای همکاری دو کشور را در حوزه‌های نظامی- فنی باز خواهد کرد. تمرین‌های نظامی مشترک، تبادل تجربه یا انتقال فناوری‌های فنی و دفاعی به هر دو کشور کمک می‌کند تا در یک سازگاری مناسب با چالش‌های امنیتی جدید مواجه شوند.
علاوه بر اینها، ایران و روسیه از ظرفیت توسعه یک مشارکت استراتژیک هم برخوردارند. در این راستا منافع دو کشور در تضمین ثبات در خاورمیانه، مبارزه با تروریسم بین‌المللی و توسعه پایدار منطقه اوراسیا همگرا می‌شود. غلبه بر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی با هماهنگی نزدیک اقدامات و استفاده مؤثر از منابع در اختیار تهران و مسکو امکان‌پذیر است.
در همین راستا نشست سران روسیه و ایران گام مهمی برای ایجاد قالب جدیدی از تعامل مبتنی بر احترام متقابل و مسئولیت مشترک در قبال چالش‌های جهانی خواهد بود. این امر تمایل دو کشور برای تعمیق همکاری‌ها و مقابله مشترک با چالش‌های خارجی را متبلور می‌کند و افق‌های جدیدی را برای روابط دوجانبه باز می‌کند.
روابط ایران و روسیه جنبه مهمی از روابط بین‌الملل معاصر را نشان می‌دهد که در آن تعامل عوامل و زمینه‌های متکثری، از روابط تاریخی، منافع استراتژیک تا چالش‌های ژئوپلیتیکی در حال انجام است. در همان حالی که دو کشور در شراکت خود پیش می‌روند، نتایج همکاری پیامدهای عمیقی برای ثبات منطقه‌ای و روابط قدرت‌های جهانی خواهد داشت.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 «اف‌ای‌تی‌اف»؛ اولین گام در همسویی با قوانین جهانی
✍️ محمود جامساز
گروه اقدام ویژه مالی FATF یک سازمان بین‌دولتی است که توسط کشورهای موسوم به گروه ٧ که حدود ٥٠‌درصد تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دارند با دیدگاه و سیاست‌های توسعه‌اى برای مبارزه با پولشویی ML تاسیس شده است و قریب به اتفاق کشور‌های جهان به آن پیوسته‌اند‌ اما در جمهوری اسلامی پیوستن یا نپیوستن به این گروه مدت‌هاست تبدیل به موضوع صحبت‌ها و تیتر یک رسانه‌ها بوده اما هنوز اتفاق‌نظری در عضویت در این گروه در درون حاکمیت حاصل نشده است. FATF سازمانی بین‌دولتی با هدف شفاف‌سازی فعالیت‌های مالی با کنوانسیون‌هایی نظیر پولشویی، تامین مالی تروریسم و جلوگیری از فعالیت‌های تامین مالی اشاعه سلاح‌های کشتار‌جمعی است. اعضای این سازمان قادرند در عرصه تبادلات مالی و پولی جهانی آزادانه عمل کرده و از مزایای آن بهره‌مند شوند.
کشور ما به‌دلیل سیاست‌ها و ایدئولوژی‌های خاص خود و در راس آن مشکلاتی که با آمریکا و دیگر کشور‌های غربی که عموما در دسته کشورهای توسعه‌یافته قرار دارند، با مشکلات عظیم بین‌المللی روبه‌رو شده است. در زمان آقای احمدی‌نژاد شش قطعنامه علیه ایران تصویب شد که موجب تحمیل تحریم‌های گوناگون بر کشور گردید. یکی از مهم‌ترین این تحریم‌ها، تحریم معاملات بانکی و پولی بود که کشور را از نظر اقتصادی منزوی ساخت و به تجارت خارجی ضربه‌ای عظیم وارد کرد. صادرات ما به گونه‌ای تحت‌الشعاع قرار گرفت که از آن پس ما همواره با کسری تراز تجاری غیرنفتی رو‌به‌رو بوده‌ایم. درآمدهای نفتی ما نیز در پی تحریم‌ها به شدت دچار کاهش شد و در حال حاضر در بحث فروش نفت تنها با یک خریدار عمده یعنی چین طرف هستیم که آن‌هم در آستانه ورود ترامپ به کاخ سفید واردات نفت را از ایران کاهش داده است‌. از منظر FATF، ایران به علت شفاف نبودن معاملات تجاری خود در لیست سیاه قرار گرفته است‌. لیست سیاه همان لیستی است که سازمان همکاری‌هاى اقتصادی و توسعه‌ای تحت عنوان کشورها و قدرت‌های نامناسب برای همکاری منتشر می کند. در حال حاضر تنها سه کشور جمهوری اسلامی ایران، کره‌شمالی و میانمار در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی قرار دارند. در مورد کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم CFT تضاد بنیادین در تلقی از مفهوم تروریسم میان ایران و FATF وجود دارد که مانع از دسترسی به یک توافق مشترک شده است.
در حال حاضر با قرار گرفتن در لیست سیاه احتمال قوی وجود دارد که سازمان‌های بازرسی و نظارتی تحت امر و‌ حاکمیت آمریکا منشا یکی از مبادلات بانک‌های خارجی با جمهوری اسلامی را غیر‌شفاف اعلام کنند که در این صورت بانک‌ خاطی مشمول پرداخت جریمه‌های سنگینی خواهد شد و به همین دلیل بانک‌های بین‌المللی از انجام امور بانکی با ایران خودداری می‌کنند‌.از این‌رو‌ یکی از موانع پیش‌روی تجارت خارجی همین محرومیت از تبادلات بانکی جهانی است که سد راه صادرات و واردات و به‌تبع آن انزواى تجارت خارجی ما در سطح جهانی شده است، البته که با برخی کشورها معاملاتی از طریق دور زدن تحریم‌ها داریم اما در حجمی نیستند که بتوانند نیازهای ایران را برطرف کنند.
تا به اینجای کار نپیوستن به FATF، زیان‌های جبران‌ناپذیری را به کشور وارد کرده و معاملات ارزی ما به‌شدت محدود شده است. به گونه‌ای که ناچار هستیم هزینه‌های جانبی بسیار بالایی برای انجام مبادلات ارزی خود از طریق دور زدن تحریم‌ها بپردازیم که بطور قطع به زیان کشور است. برخی دیدگاه‌ها در کشور، مخالف پیوستن به FATF هستند اما اخیرا بحث‌هایی در جهت پیوستن به اف‌ای‌تی‌اف به صورت جدی از سمت رییس‌جمهور مطرح شده است که می‌تواند روزنه‌هایی را برای ما باز کند و شاهد یک گشایش در اقتصاد کشور باشیم.
گرچه کشور ما با تحریم‌های گسترد‌ه‌ای روبه‌رو است و احتمالا با وجود تحریم‌ها ممکن است عضویت در FATF چندان کارگشا به نظر نرسد، اما شکی نیست که پیوستن به FATF بهتر از نپیوستن به آن است. با عضویت در اف‌ای‌تی‌اف، کشور اولین گام را در همسویی با قوانین و مقررات تجاری بین‌المللی بر خواهد داشت و مسیر عضویت در جامعه جهانی را هموار خواهد کرد زیرا همیشه نمی‌توان در انزوای بین‌المللی باقی ماند و امید داشت که بتوان بر مهار معضلات و بحران‌های عدیده‌ای که کشور در همه زمینه‌ها با آن روبه‌رو است، فائق آمد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 فرصتی برای بازگشت عقلانیت
✍️ خسرو قاضی‌‌زاده
در هر جامعه‌ای که قانونمداری و نظم جای خود را به بی‌قاعدگی و رفتارهای خودسرانه بدهد، عرصه برای زایش و جولان «افراد کوچک» فراهم می‌شود. این افراد نه از شایستگی برخوردارند و نه از شعور جمعی، بلکه ضعف‌های سیستم را فرصتی می‌یابند تا با کنش‌های سطحی و بی‌اساس، صدای خود را بلندتر از عقلانیت و تدبیر جلوه دهند. در ایران، به‌ویژه هنگام بحث بر سر تصمیمات کلان ملی، سیاستگذاری‌های خارجی یا ایفای نقش موثر در عرصه جهانی، پدیده‌هایی نوظهور بروز می‌کنند: افرادی که به ‌جای دفاع از منافع ملی و عقلانیت، از دیوار سفارت‌ها بالا می‌روند، در تریبون مجلس فریاد می‌زنند یا با پلاکاردهایی در برابر مراکز تصمیم‌گیری حاضر می‌شوند و برای ملت و حتی دولت خط و نشان می‌کشند. این افراد کوچک‌اندیش نه به همت بلند ملت می‌نگرند و نه به عمق نیازهای کشور؛ بلکه میدان را فرصتی یافته‌اند تا صرفا برای خودنمایی عرض اندام کنند و عرصه را برای بزرگان تنگ سازند. یکی از جدی‌ترین آسیب‌های این وضعیت، به حاشیه راندن نخبگان و بزرگان جامعه است. در فضایی که صدای رفتارهای سطحی و بی‌قاعده بلندتر از خرد و تدبیر باشد، آنان که دغدغه مصالح کلان کشور را دارند یا از تخصص لازم برخوردارند، منزوی شده و میدان را ترک می‌کنند. در چنین شرایطی، جامعه از سرمایه انسانی و توان سازندگی محروم می‌شود. به این ترتیب، فرصت‌های توسعه از بین می‌رود و ناتوانی در استفاده از شایستگان به تضعیف بنیادهای نظام اجتماعی و سیاسی می‌انجامد.
چه باید کرد؟- برای مقابله با این وضعیت، نخستین گام اجرای قاطع و بی‌چون‌وچرای قانون برای همه افراد، بدون توجه به موقعیت یا وابستگی خاص آنان است. قانون باید حکمی شفاف و غیرقابل‌چانه‌زنی داشته باشد و از ابزار توجیه رفتارهای خاص به دور باشد. دومین راهکار، تقویت آگاهی جمعی است. جامعه باید بیاموزد که مشارکت سیاسی مسوولانه چگونه است و چرا رعایت چارچوب‌های قانونی برای بقای جامعه ضروری است.

رفتارهای خودسرانه اغلب از ناآگاهی عمومی و ضعف در آموزش فرهنگی سرچشمه می‌گیرد. همچنین رسانه‌ها و نهادهای نظارتی باید در تقویت شفافیت و پاسخگویی نقش موثری ایفا کنند. شفافیت و مطالبه‌گری عمومی می‌توانند فرهنگ مصونیت افراد خاص و برخوردهای گزینشی را پایان دهند. جامعه‌ای که نخبگان و شایستگان خود را به حاشیه براند، جایگاهش در عرصه‌های داخلی و خارجی تضعیف می‌شود. برای پیشگیری از این سرنوشت، تغییر فرهنگ عمومی و تقویت شایسته‌سالاری در ساختار تصمیم‌گیری ضروری است. باید فضایی ایجاد شود که در آن «بلندی قامت» ارزش باشد و جایگزین رفتارهای سطحی، هیجانی و خردگریز شود. کنش‌های خودنمایانه و غیرمسوولانه افراد کوچک‌اندیش، نه‌تنها چهره‌ای مخدوش از ملت ایران ارایه می‌کند، بلکه با برهم زدن انسجام و نظام تصمیم‌گیری، عظمت واقعی این ملت را در معرض تهدید قرار می‌دهد. باید دوباره عظمت ملت و ارزش‌های واقعی جامعه احیا شود و جای خود را به رفتارهای سطحی و فرصت‌طلبانه ندهد. آینده متعلق به کسانی است که با بینش و تعهد، مصالح کلان را در اولویت قرار می‌دهند و در مسیر سازندگی گام برمی‌دارند. اگر این تحول از امروز آغاز نشود، فردا مجالی برای بازگشت نخواهد بود. جامعه‌ای که قانون در آن بی‌اثر شود، پیش از تهدیدهای خارجی، قربانی تناقضات و چالش‌های داخلی خود خواهد شد.


🔻روزنامه شرق
📍 نگاه به داخل
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
از آموزه‌های امام راحل که مقام معظم رهبری هم بر آن تأکید داشته‌اند، توجه به مسائل داخلی و به‌کاربردن روش‌های بومی و استفاده از نیروهای بالنده داخلی بوده است، بدون آنکه هوشیاری توجه به خارج از مرزها و استفاده منطقی از امکانات برون‌مرزی را نفی کرده باشند. طبیعی است هوشیاری بر آنچه در خارج از مرزها می‌گذرد به‌ویژه آنچه در همسایگی کشور اتفاق می‌افتد و کسب اطلاع از روش‌ها و یافته‌های توانمندان جهانی از اهم اموری است که قاطبه مردم کشور به‌ویژه مسئولان و دست‌اندرکاران مسائل باید از آن اطلاع کافی داشته باشند. اما آنچه نادرست است، توجه به واقعیت‌های بیرونی بدون داشتن دغدغه درون‌نگری و درون‌کاوی است. به همین روزها نگاه کنیم. نمی‌گویم به سال‌های گذشته که فکر و ذهنمان متوجه وقایع بیرون از کشور بود، بیندیشیم.
به همین روزها به آنچه در صداوسیما می‌گذرد، نگاه کنیم. این روزها صداوسیما بخش مهمی از برنامه‌های خود را به آتش لس‌آنجلس و خساراتی که به آمریکا وارد شده و نیز به گزارش و تفسیر درخصوص ناتوانی شهرداری لس‌آنجلس، ضعف آتش‌نشانی آنجا، تجهیزاتی که از سوی فرماندار لس‌آنجلس برای اوکراین فرستاده شده و خسارت هنگفت ۱۵۰ میلیارد دلاری آمریکا اختصاص داده است. البته همه این حرف‌ها درست است ولی نباید فراموش کرد که آمریکا با توان مالی خود به راحتی قادر به جبران این خسارت و بازسازی لس‌آنجلس است. هرچند انعکاس اخبار دنیا خوب است ولی نگاه گزینشی به وقایع جهان و فراموش‌کردن داخل کشور را نمی‌توان مورد نقد قرار نداد. اگر همین دوربین که عاشق ینگه دنیا و وقایع آن و انعکاس سوء‌مدیریت آمریکایی‌هاست، زاویه نگاهش را به داخل می‌آورد و درباره خسارت‌های واردشده به کشورمان و سوء‌مدیریت خودمان بحث می‌کرد، آیا بهره بیشتری برای مردم و کشورمان متصور نبود؟

آیا خشک‌شدن چند میلیون نخل در میناب و اروندکنار در اثر سوءمدیریت ما خسارت کمی است؟ یک درخت نخل چقدر می‌ارزد؟

آلوده‌شدن آب‌های سرزمین‌مان که استاندار گیلان فریاد برمی‌آورد که رشت و انزلی جای سکونت نیست و در رودسر آب جیره‌بندی شده، چقدر خسارت به جامعه ایرانی وارد کرده است؟ آثار نشست دشت‌های ایران و شهرهای ایران از جمله اصفهان و به‌خطرافتادن ابنیه تاریخی و مستحدثات شهری اصفهان از لحاظ مالی چه میزان قابل محاسبه است؟ آیا می‌دانیم یک انسان چقدر می‌ارزد؟ دیه یک انسان را حسب تعداد شتر تعیین کرده‌اند و امسال حدود یک میلیارد می‌ارزد. در اثر سوء‌مدیریت میلیون‌ها انسان در کشورمان مجبور به تنفس هوای آلوده و سرطان‌زا هستند.

خسارت وارده بر این انسان‌ها چند دلار است؟ دوربین صداوسیما چرا این خسارت‌های انسانی و سرزمینی و زیستی را که با روش حکمرانی ما غیرقابل جبران نشان می‌دهد، به تصویر نمی‌کشد؟ به قول یک مفسر سیما، آمریکا با چاپ کاذب دلار ۱۵۰ هزار میلیارد دلار را جبران می‌کند ولی آنچه در کشور ما عیان است، عدم امکان جبران و خسارت‌های سوء‌مدیریت ‌است. آن‌هم در حالی که ۴۰ سال است کشور ما حالت انتظار جنگ و اعمال ظالمانه‌ترین تحریم‌ها را تجربه می‌کند و امید به آینده نزد مردمان رنگ باخته است. نمونه عملکرد صدا و به‌خصوص سیمای ملی ما نشانه دیدگاه قاطبه مسئولان ماست، فرقی هم نمی‌کند امروزی یا دیروزی. اگر نیک بنگریم، آن‌قدر دلایل محکم و قوی برای سوء‌مدیریت آمریکا در جهان که باعث نابودی و فقر و جنایات بسیار شده، وجود دارد که سوء‌مدیریت در آتش‌سوزی جزء بسیار کوچکی از آن است اما در مقابل به مدیریت توانمند آنان در ساختن و رتبه یک کردن اقتصاد آمریکا نیز می‌توان اشاره کرد. اما فقط نگاه به بیرون و آمریکا کفایت نمی‌کند، باید به خود آییم و خود را در آینه نگاه کنیم به شرطی که آینه را نشکنیم. آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آ‌ینه شکستن خطاست. نه مجلس، نه دولت و نه هیچ‌کس دیگر به فکر برنامه‌ریزی برای

بازگشت ایران یعنی مام میهن به شرایط طبیعی نیست. همه فعالیت‌ها در جهت تخریب است. همه دوربین‌ها می‌خواهد سوءمدیریت در خارج را تصویر کند.
حسن مدیریت در مالزی، سنگاپور، چین، اندونزی، امارات و... را فراموش کرده‌اند و سوء‌مدیریت خودمان را می‌خواهند با نشان‌دادن سوء‌مدیریت‌های خارج بپوشانند. دولت هم مثل دولت‌های قبل کماکان مشغول حرکات نوک‌زنی است و نه در دستور قراردادن یک روال منطقی. برنامه هفتم توسعه که مطابق معمول منعکس‌کننده آمال و آرزوهاست و غیرعملی‌بودن آن مسجل و رئیس‌جمهور برای اجرای آن ۲۰۰ میلیارد دلار پول می‌خواهد، به بایگانی سپرده شده است؛ در حالی که دولت می‌تواند به صورت گزینشی مثبت به چند فصل حیاتی آن ورود کند و تخریب‌های کشور را متوقف کرده و گامی در جهت بهسازی کشور بردارد. آنچه مسلم است، نه‌تنها از توسعه خبری نیست بلکه در شیب منفی توسعه هستیم و با این کار می‌توان در جهت نزدیک‌شدن به نقطه صفر توسعه گام برداشت. حتما می‌گویند کسی پیشنهادی نداده است. چنین نیست بلکه بی‌اعتنایی شده است. فقط تعطیلی ادارات و مدارس و دانشگاه‌ها در دستور کار قرار دارد. خوب است همه جا تعطیل شود، آن‌وقت همه چیز حل می‌شود. حداقل صداوسیما تصویر ناقص به مردم نمی‌دهد.


🔻روزنامه همشهری
📍 ناگزیری اسرائیل از پذیرش آتش‌بس
✍️ امیر موسوی
شکست اسرائیل در جنگ غزه موضوع بسیار مشخصی است. این شکست براساس ۳هدفی که نتانیاهو برای خود اعلام کرده بود، قابل بررسی است. برخلاف ادعای نتانیاهو، آزادی اسرای اسرائیلی محقق نشد، نابودی حماس صورت نگرفت و ما همچنان نمایش قدرت حماس را شاهد هستیم. حماس توانسته در رویارویی با نیروهای اسرائیلی بسیار قوی ظاهر شود و حتی نیروهای فلسطینی تلفات زیادی از نیروهای اسرائیلی گرفته‌اند. هدف سوم نتانیاهو برای بازگرداندن شهرک‌نشینان به مناطق شمالی اسرائیل هم هنوز محقق نشده و بسیاری از خانواده‌ها از بازگشت به مناطق شمالی بیمناک هستند. با وجود این شرایط و اهداف ناکام مانده برای مقامات تل‌آویو، اسرائیل شرایط حماس را پذیرفته و قبول کرده است که از محور فیلادلفیا عقب‌نشینی کند.
براساس جزئیات منتشرشده از توافق آتش‌بس، نیروهای اسرائیلی در مناطق مسکونی غزه باقی نخواهند ماند و بازگشت فلسطینی‌ها به شمال غزه بدون مزاحمت صورت خواهد گرفت. در حال حاضر وقتی فلسطینی‌ها در غزه جابه‌جا می‌شوند، نیروهای صهیونیستی آنها را بازرسی و در مواردی تیرباران می‌کنند، اما براساس جزئیات منتشرشده در توافق آتش‌بس، فلسطینی‌ها می‌توانند آزادانه در غزه به مناطق مسکونی خود بازگردند. اسرائیل در این ۱۵‌ماه جنگ غزه جز نسل‌کشی و جنایت علیه مردم بی‌دفاع و بمباران بیمارستان‌ها و ویران کردن مناطق مسکونی کاری از پیش نبرد و نتیجه این اقدامات نیز بازخواست نتانیاهو در دیوان لاهه و تحت‌پیگرد قرار گرفتن اوست.
توافق فعلی آتش‌بس شامل چند فاز است. نمایندگان ترامپ در گفت‌وگوهای دوحه حضور داشتند. آتش‌بس ۳روز پس از امضا اجرا خواهد شد و ترامپ هم نتانیاهو را تهدید کرده که اگر توافق را امضا نکند، شرایط سختی را برای او ایجاد خواهد کرد. البته فشار ترامپ به نتانیاهو احتمالا با امتیازاتی برای نتانیاهو درباره موضوع سفارتخانه‌ها و منطقه اشغالی جولان و چراغ سبز به اشغال کرانه باختری و مسائل مرتبط با ایران هم همراه بوده و احتمالا ترامپ همزمان با فشار، یکسری مشوق‌‎ها هم به نتانیاهو برای پذیرش آتش‌بس داده است؛ چون اولویت‌های ترامپ متفاوت از دولت بایدن در آمریکاست. ترامپ به‌دنبال الحاق کانادا و دانمارک، مقابله با چین و پیگیری جنگ اوکراین است و از این‌رو تلاش دارد خیالش از خاورمیانه راحت شود و اهداف خود را در دیگر حوزه‌ها دنبال کند.
از طرف دیگر، یکی از عوامل مهمی که اسرائیل را مجبور کرده تا توافق را بپذیرد، مقاومت جانانه حماس در غزه بوده است. همچنین اقدامات یمن و موشک‌باران تل‌آویو و حیفا و بنادر جنوبی فلسطین اشغالی توسط نیروهای یمنی فشار بر اسرائیل را افزایش داد.
این در حالی است که بمباران یمن توسط آمریکا و انگلیس و حتی خود اسرائیل نتوانست نیروهای یمنی را متوقف کند. از طرف دیگر، پدافندهای اسرائیل نیز در مقابله با موشک‌های یمن نتوانستند کارایی چندانی داشته باشند. افزون‌بر این حزب‌الله هم به خروج اسرائیل از جنوب لبنان تأکید دارد و صهیونیست‌ها در جنوب لبنان برای رفتن تحت فشار زیادی قرار دارند. مسئله دیگری که باعث فشار به نتانیاهو برای پذیرش آتش‌بس شده، فشار داخلی خانواده‌های اسرا و شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی است. مهم‌تر اینکه نتانیاهو نتوانست حتی یک اسیر خود را آزاد کند و این موضوع باعث شد تا دست او در داخل در مقابل خانواده‌های اسرا خالی باشد.
با وجود نظارت شدید و پرواز لحظه‌ای پهپادهای اسرائیلی، اما رژیم صهیونیستی هنوز نمی‌داند که اسرا کجا هستند؟ همین عدم‌آزادی اسرا باعث شد تا هفته گذشته رئیس رژیم اسرائیل اعلام کند که تل‌آویو در برابر یک فاجعه بزرگ قرار دارد. چون هفته گذشته ارتش اسرائیل حداقل ۱۵نیروی خود را از دست داد. در واقع مقاومت در غزه همچنان سلاح و نیرو در اختیار دارد و می‌تواند اسرائیل را زمین‌گیر کند. از سوی دیگر مردم غزه هم مقاومت شگفت‌آوری از خود نشان دادند. با وجود محاصره در جبالیا، بی‌برق و قحطی غذا، اما مقاومت کردند و آنجا را ترک نکردند و تسلیم نشدند. خانواده‌های فلسطینی زیر فشار سنگینی بودند و با شرایط سخت سرما و بارندگی همه مصیبت‌ها را تحمل کردند. همچنین کشورهای غربی و آمریکا نیز اعتبار بین‌المللی خود را به دلیل حمایت از اسرائیل در جنگ غزه از دست دادند و غربی‌ها نیز دیگر تمایلی به آبروریزی بیشتر با ادامه جنگ در غزه ندارند. حتی در خود اسرائیل نیز، ارتش با فشار روبه‌روست و در میان نظامیان اسرائیلی طی ۱۵‌ماه گذشته (همزمان با جنگ غزه) خودکشی‌‎های متعددی گزارش شده است. کمبود نیرو و نارضایتی نظامیان از ادامه جنگ غزه، یکی دیگر از فشارهایی است که باعث شد تا نتانیاهو به آتش‌بس تن دهد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین