پنجشنبه 23 اسفند 1403 شمسی /3/13/2025 9:18:24 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 در باب عوامل اصلی بروز تورم در ایران
✍️ محمدحسین ادیب
اقتصاد ایران با یک تعارض روبه‌رو است. در واقع نرخ ارز در نقطه‌ای می‌ایستد که انجام برخی سوداگری‌ها و اقدامات سودجویانه در آن نقطه غیرممکن خواهد شد. در ایران هر زمان که بحث نقدینگی مطرح می‌شود بلافاصله پای دولت و بانک مرکزی به میان آمده و عنوان می‌شود «دولت و بانک‌ها هر زمان پول کم می‌آورند، سراغ بانک مرکزی می‌روند، سپس بانک مرکزی اسکناس چاپ کرده و نهایتا این چاپ اسکناس، نرخ تورم را افزایش می‌دهد.» اما معتقدم این گفتمان که «مشکل اصلی اقتصاد ایران نقدینگی است» از اساس اشتباه است. بسیاری از اقتصاددان‌ها می‌گویند عامل تورم در کشور دولت است! چراکه بیشتر از منابع خود خرج کرده و این روند تورم می‌آفریند. یعنی دولت از بانک مرکزی قرض می‌کند و باعث رشد تورم می‌شود. اما باید دید اعداد و ارقام و آمارها چه می‌گویند؟ طی سال‌های اخیر حجم بدهی دولت و طلب دولت به بانک مرکزی بر اساس ضوابط FATF منتشر می‌شود. آمار آبان ماه ۱۴۰۳ در این زمینه وجود دارد؛ بر اساس این آمارها خالص بدهی دولت به بانک مرکزی منفی ۸۰ همت است! دولت سپرده‌هایی نزد بانک مرکزی دارد، بانک مرکزی هم منابعی به دولت قرض داده که خالص آن منهای ۸۰ همت است! به عبارت روشن‌تر، نه تنها دولت از بانک مرکزی قرض نگرفته، بلکه بانک مرکزی ۸۰ همت هم به دولت بدهکار است. دولت هر ماه حدود ۲۰۰ همت خرج دارد و به اندازه ۹روز هزینه‌های خود پیش بانک مرکزی منابع دارد. در این حرف نکته‌های بسیاری وجود دارد. بنابراین این حرف که دولت بیشتر از جیبش خرج کرده و از بانک مرکزی استقراض می‌کند، غیرکارشناسی شده و اشتباه است. اما در این میان نکته ظریفی وجود دارد، دولت هر اندازه که نفت فروخته و این منابع در خارج مسدود شده (و طبیعتا بانک مرکزی نمی‌تواند از آنها استفاده کند) را خرج کرده است. بانک مرکزی در ازای این دلارها اسکناس چاپ کرده و در اختیار دولت قرار داده است. این شیوه البته باعث رشد تورم شده است. استدلال‌هایی که درباره تاثیر این روش در رشد تورم طرح می‌شود، درست است. به میزانی که پول ناشی از صادرات نفتی در خارج از کشور مسدود شده، در ایران ما به ازای آن تبدیل به ریال شده و در اختیار دولت قرار گرفته است. یعنی دلارهای مسدودی ایران در خارج کشور به دولت تعلق ندارد و مالکیت آن در اختیار بانک مرکزی است. اما اینکه دولت مازاد بر این منابع از بانک مرکزی پول دریافت کرده باشد، غلط است.‌ اگر از من پرسیده شود، مهم‌ترین عامل تورم طی سال‌های اخیر چه بوده؟ من می‌گویم، دلارهای مسدودی خارج از کشور بوده که بانک مرکزی در ازای آن به دولت ریال داده است. لب به لب شدن داد و ستد بانک مرکزی و دولت باید مورد توجه قرار گیرد. این نکته که عامل تورم، دولت است با این توضیحات منتفی می‌شود. دولت به اندازه جیب خود خرج می‌کند. داد و ستد دولت و بانک مرکزی به اندازه‌ای لب به لب شده که ۸روز یک‌بار تسویه می‌شود. دولتی که درآمد ارزی‌اش را ۸روز یک‌بار می‌گیرد یا نیروگاه‌هایی که به میزانی که در روز گازوییل و نفت کوره وارد می‌شود مصرف می‌کنند، نحوه اداره متفاوتی دارند. مدیریت‌ها حساب و کتاب پیدا کرده‌اند. نکته مهم دیگر آن است که مدام گفته می‌شود: «عامل تورم کشور، ناترازی بانک‌هاست! بانک‌ها منابع کم می‌آورند و از بانک مرکزی استقراض می‌کنند.» هر زمان که طرح پرسش می‌شد که آیا بانک‌ها عامل رشد تورم هستند؟ اعداد ارقامی ردیف می‌شد که بانک‌ها چقدر به بانک مرکزی بدهکارند و وقتی این اعداد رشد پیدا می‌کرد، گفته می‌شد عامل تورم همین رشد است. اما من معتقدم باید دید بانک‌ها چقدر به بانک مرکزی بدهکارند و در مجموع چقدر بابت ذخیره قانونی پول نزد بانک مرکزی دارند؟ آمارهای اخیر آبان ماه در این زمینه روشن است.

بانک‌ها ۷۷۰همت به بانک مرکزی بدهکارند ولی هزار میلیارد تومان سپرده قانونی نزد بانک‌ مرکزی دارند! اگر تهاتر شود، بانک‌ها حدود ۲۳۰همت از بانک مرکزی طلب هم دارند! اینکه فقط بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی عامل تورم‌ معرفی شود، اشتباه است. وزیر اقتصاد اخیرا درست‌ترین حرف‌ها را طی ۲۰سال اخیر زده است و آن اینکه نرخ دخیره قانونی باید کم شود. هیچ جای دنیا نرخ ذخیره قانونی ۱۰.۷درصد نیست. این نرخ در همه جای جهان ۲الی ۳درصد است. بنابراین عامل اصلی تورم در ایران نه بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی است و نه نقدینگی بیش از حد. یکی از عوامل اصلی تورم منابع مسدودی دولت است که امکان ورود به کشور را نداشته، اما ما به ازای آن ریال در کشور تولید و در اختیار دولت قرار می‌گیرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دوایر شوم افزایش مهاجرت
✍️ دکتر علینقی مشایخی
مهاجرت جوانان، متخصصان و دانش‌‌‌آموختگان دانشگاهی به یکی از مسائل و دغدغه‌‌‌های افرادی که دلسوز ایران هستند تبدیل شده است.
چند دایره شوم به صورت دوایر علت و معلولی مثبت فعالند که به مهاجرت دامن می‌‌‌زنند و آن را به توفان مهاجرت تبدیل می‌کنند.
یک دسته از عوامل موثر بر مهاجرت، شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در حوزه اقتصادی، عواملی نظیر بیکاری، تورم و عدم‌کفایت حقوق‌‌‌ها برای تامین زندگی مناسب دانش‌‌‌آموختگان مهاجرت را به دو صورت تشویق می‌کند: یکی آنکه تحمل شرایط موجود دشوار و موجب مهاجرت می‌شود؛ دوم آنکه با ادامه مسائل اقتصادی امید به اصلاح شرایط نیز بسیار ضعیف می‌شود و ناامیدی نسبت به آینده، مهاجرت نیروهای متخصص و دانش‌‌‌آموختگان را بیشتر می‌کند. در حوزه اجتماعی تبعیض در پذیرش دانشگاه‌‌‌ها و گرفتن شغل به نفع گروه‌‌‌های خاص موجب نارضایتی و ناامیدی افراد می‌شود.

به علاوه، تحمیل سبک زندگی یا نوع پوشش خاص به جوانان، فشار بر آنها را زیاد می‌کند و در نتیجه به علت ناامیدی و احساس فشارهای اجتماعی مهاجرت زیاد می‌شود. در حوزه سیاسی بسته بودن راه‌‌‌های مشارکت در فرآیندهای سیاسی نظیر انتخاب شدن و انتخاب کردن برای مسوولیت‌‌‌های سیاسی، نسبت به شرایط جامعه بی‌‌‌تفاوتی به‌وجود می‌‌‌آورد و اتصال و چسبندگی افراد به جامعه را کاهش می‌دهد و آنها را آماده مهاجرت می‌کند.

با مهاجرت افراد نخبه، متخصص و دانش‌‌‌‌‌‌آموخته بر اثر عوامل مزبور متوسط کیفیت نیروهایی که در ایران می‌‌‌مانند، کاهش پیدا می‌کند و میدان برای به عهده گرفتن نقش‌‌‌های مهم در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری در راستای مدیریت سازمان‌های دولتی و خصوصی برای نیروهای با کیفیت پایین‌‌‌تر باز می‌شود. باز شدن میدان برای نیروهای با کیفیت کمتر از یک‌طرف و گزینش‌‌‌های عقیدتی و مبتنی بر وابستگی‌‌‌های سیاسی و فامیلی، از طرف دیگر کیفیت نیروی انسانی فعال در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری و اجرایی را کم می‌کند.

کاهش کیفیت نیروها، کیفیت تصمیم‌‌‌ها و اجرا را در حوزه‌‌‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاهش می‌دهد. در نتیجه، وضعیت کشور در حوزه‌‌‌های مزبور بدتر می‌شود و مهاجرت‌‌‌ را تشدید می‌کند و یک سیکل شوم شکل می‌گیرد. به‌علاوه، حضور نیروهای با کیفیت پایین در تصمیم‌‌‌سازی و تصمیم‌گیری منظومه فکری حاکمیت را در جهت اعمال گزینش و تبعیض در انتخاب را مستدام و دایره شوم بالا را تقویت می‌کند. در این دایره شوم رفتن نیروهای کیفی از کشور، میدان برای نیروهای با کیفیت پایین‌‌‌تر باز می‌شود و اداره کشور به دست نیروهای با کیفیت پایین‌‌‌تر می‌‌‌افتد که وضع را بدتر و مهاجرت را تشدید می‌‌کند.
شدت گرفتن مهاجرت و افزایش مهاجران دو دایره شوم دیگر را نیز فعال می‌کند. یکی فشار غیرمستقیم از طرف گروه‌‌‌هایی که مهاجرت می‌کنند (peer pressure) بقیه افراد آن گروه‌‌‌ها را نیز متمایل به مهاجرت می‌کند. به‌عنوان مثال، وقتی دانشجویان خوب یک رشته تحصیلی یا متخصصان یک حوزه مثل پرستاران مهاجرت می‌کنند، بقیه افراد گروه، سایر دانشجویان یا پرستاران نیز احساس عقب‌‌‌ماندگی می‌‌کنند و به مهاجران می‌‌‌پیوندند و دایره شوم دیگری شکل می‌گیرد. مهاجرت بیشتر، سبب مهاجرت بیشتر می‌شود.

دایره شوم دیگری که با مهاجرت افراد فعال می‌شود این است که آنهایی که مهاجرت کرده‌‌‌اند، به دوستان و اقوام خود شرایط مهاجرت را اطلاع می‌دهند و راه را برای مهاجران بیشتر باز می‌کنند و مهاجرت‌‌‌های تازه اتفاق می‌‌‌افتد. مهاجرت‌‌‌های تازه تعداد مهاجران را افزایش می‌دهد و اطلاع‌‌‌رسانی بیشتر می‌شود؛ بنابراین در این دایره شوم نیز مهاجرت به مهاجرت بیشتر منجر می‌شود.

به‌علاوه وقتی نیروهای شایسته، اعم از دانشجویان دانشگاه‌‌‌های خوب کشور یا متخصصان زبده، مهاجرت می‌کنند و در دانشگاه‌‌‌ها و سازمان‌های متعدد عملکرد خوبی از خود نشان می‌دهند، دانشگاه‌‌‌ها و سازمان‌های مزبور خواهان پذیرش مهاجران بیشتری از مبدا ایشان خواهند شد و مهاجرت تشدید می‌شود.

بالاخره عامل دیگری که موجب رشد مهاجرت می‌شود، کیفیت وضعیت آموزش و پرورش کشور است و وقتی کیفیت نیروهایی که آموزش و پرورش کشور را از نظر محتوا و برنامه‌‌‌های آموزشی، استخدام و تامین نیروهای معلم با کیفیت و امکانات آموزشی کافی مدیریت می‌کنند، ضعیف باشند، آموزش و پرورش کشور ضعیف می‌شود.

افرادی که آموزش و پرورش ضعیف تربیت می‌کند از نظر توانایی‌‌‌های علمی، فکری و مهارت‌‌‌های عمومی ضعیف بوده و هویت ملی-مذهبی محکمی ندارند. ضعف آموزش و پرورش عامل دیگری است که افراد متخصص و شایسته‌‌‌ای را که بازار بین‌المللی به آنها نیاز دارد به خاطر دستیابی به آموزش بهتر برای فرزندانشان به فکر مهاجرت می‌‌‌اندازد و از نیروهای کیفی جامعه کم کرده و دوایر شوم بالا را تقویت می‌کند.

راه از کار انداختن دوایر شوم بالا، باز کردن میدان برای نیروهای شایسته موجود در ایران در اداره امور کشور در سطوح مختلف است. هنگام استخدام استادان و معلمان، استخدام کارشناسان، انتخاب مدیران و گزینش دانشجویان باید تاکید بر شایستگی‌‌‌های حرفه‌‌‌ای و تخصصی آنها باشد تا وابستگی‌‌‌های سیاسی و عقیدتی. با باز شدن میدان و به‌کارگیری نیروهای شایسته و درستکار، اولا کیفیت تصمیم‌گیری و اجرا در حوزه‌‌‌های مختلف بهبود پیدا می‌کند؛ ثانیا امید به بهبود شرایط و باز شدن امکانات خدمت و اثرگذاری مثبت در کشور افزایش یافته و مهاجرت کمتر می‌شود. چه‌بسا مهاجرت برعکس به داخل شروع شود؛ کمااینکه در اواخر دهه ۷۰شمسی، نمونه‌‌‌هایی از مهاجرت برعکس دیده می‌‌‌شد.


🔻روزنامه کیهان
📍 کاش حاج قاسم بود، اگرچه هست و می‌بیند
✍️ حسین شریعتمداری
۱- آقای دکتر پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم کشورمان در نشست با فعالان اقتصادی روسیه به نکته‌ای اشاره کردند که بی‌تردید می‌تواند یکی از مؤثرترین راه‌کارها برای مقابله با تحریم‌های ظالمانه و غیر‌قانونی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باشد. ایشان در این نشست با اشاره به اهرم‌ها و ظرفیت‌های فراوانی که ایران در اختیار دارد، تاکید کردند: «‌ایران، روسیه و چین با گسترش همکاری‌های اقتصادی می‌توانند آمریکا را تحریم کنند‌». چگونه؟
بخوانید!
۲- اواخر سال ۱۳۹۶ سفیر آلمان در تماس با کیهان خبر داد که مشاور وزیرخارجه آلمان به ایران می‌آید و ابراز تمایل کرده است که با مدیر مسئول کیهان گفت‌وگویی داشته باشد. از آنجا که همواره بر این باور بوده‌ایم که وزارت خارجه کشورمان خط مقدم سیاست خارجی است و در این‌گونه موارد از وزارت خارجه کسب تکلیف می‌کنیم، با آقای دکتر عراقچی که در آن هنگام معاون وزارت خارجه بود تماس گرفتیم و ایشان از این گفت‌و‌گو استقبال کرده و پیشنهادهایی را هم مطرح کردند. فردای آن روز مشاور وزیر خارجه آلمان به کیهان آمد. ضمن گفت‌و‌گو، از ایشان پرسیدیم؛ شما (آمریکا و اروپا‌) که دست به تحریم ایران و روسیه و چین زده‌اید، نگران نیستید این کشورها با توجه به امکانات و اهرم‌هایی که دارند، یک قطب قدرتمند در مقابل شما ایجاد کنند و ضمن تامین نیازهای خود، عرصه را بر شما تنگ کنند؟ آقای مشاور گفت؛ اتفاقاً این نکته یکی از موضوعات مورد بحث در وزارت خارجه آلمان نیز هست.
۳- « تنگه هرمز » یکی از اهرم‌های قدرتمند ایران اسلامی برای مقابله با تحریم‌های آمریکا و اروپاست و می‌تواند یکی از اصلی‌ترین آورده‌های جمهوری اسلامی ایران در هماهنگی مورد اشاره آقای پزشکیان با دو قدرت روسیه و چین برای مقابله با تحریم‌های آمریکا و اروپا باشد. گفتنی است طی چند سال اخیر، بارها در کیهان به این اهرم قدرتمند و ضرورت بهره‌گیری از آن اشاره کرده‌ایم و توضیح داده‌ایم که «تنگه هرمز، دومین تنگه پرترافیک دنیاست که روزانه نزدیک به ۱۸ میلیون بشکه نفت که معادل ۴۲ درصد نفت‌خام حمل شده جهان توسط نفتکش‌هاست، از آن عبور می‌کند. جمهوری اسلامی ایران با استناد به کنوانسیون‌های
۱۹۵۸ ژنو و ۱۹۸۲ جامائیکا که موضوع آن «نظام حقوقی آبراه‌های بین‌المللی و حق عبور کشتی‌هاست» حق دارد و می‌تواند در صورتی که منافع ملی خود را در مخاطره ببیند، تنگه ‌هرمز را به روی تمامی کشتی‌های نفتکش و حتی کشتی‌های حامل کالای تجاری و تسلیحاتی ببندد و دلیلی ندارد که کشورهای متخاصم از تنگه‌‌ای که در آب‌های سرزمینی کشورمان قرار دارد اجازه عبور داشته باشند. این حق مسلم و قانونی ایران است که به کشتی‌های نفتکش و شناورهای حامل کالای تجاری متعلق به کشورهای متخاصم اجازه عبور از تنگه هرمز را ندهد‌».
۴- نکته در خور توجه و مرموز این که، هر بار در کیهان به استفاده از این اهرم برای مقابله با تحریم‌ها و زورگوئی‌های آمریکا و اروپا پرداختیم شاهد دو واکنش همسو از داخل و خارج کشور بودیم. مقامات آمریکایی و اروپایی از این پیشنهاد به شدت عصبانی شده بودند و غربگراها و برخی از مدعیان اصلاحات که نمی‌توانستند با استدلال و استناد حقوقی کیهان مقابله کنند، پیشنهاد
یاد شده را به سخره گرفتند! حالا به نکته دیگری
در این خصوص توجه کنید:
۵- در تیرماه ۱۳۹۷ آقای روحانی رئیس‌جمهور وقت خطاب به غربی‌ها گفت «‌کسی که اندکی سیاست بفهمد، نمی‌گوید جلوی صادرات نفت ایران را می‌گیریم. تنگه‌های زیادی داریم؛ تنگه هرمز فقط یکی از آنهاست‌». بعد از این اظهار نظر آقای روحانی، رهبر معظم انقلاب فرمودند؛ «سخنان رئیس‌جمهور در سفر اخیر به اروپا مبنی بر اینکه «اگر نفت ایران صادر نشود، نفت هیچ کشوری در منطقه صادر نخواهد شد» سخنانی مهم و حاکی از سیاست و رویکرد نظام است. وظیفه وزارت امور خارجه پیگیری جدی این‌گونه مواضع رئیس‌جمهور است‌».
۶- در همان هنگام شهید بزرگوار سپهبد قاسم سلیمانی در نامه‌ای خطاب به آقای روحانی نوشت:‌ «آن‌چه از فرمایشات حضرتعالی در رسانه‌ها منعکس شد، مبنی بر این‌که اگر نفت جمهوری اسلامی ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمی‌باشد و بیانات بسیار ارزشمندی که در موضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به رژیم صهیونیستی فرمودید، مایه مباهات و افتخار است‌... دست شما را برای ایراد این سخنان بموقع، حکیمانه و صحیح می‌بوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد،
در خدمت هستیم‌».
۷- اظهارات آقای پزشکیان در نشست با فعالان اقتصادی روسیه «سمت سو‌» و «‌رنگ و بوی‌» همان اظهار نظر آقای روحانی را دارد که هرچند پیگیری ماجرا در بینش و منش آقای روحانی جایی نداشت‌(!) ولی استقبال حضرت آقا و شهید سلیمانی حاکی از آن بوده و هست که عملی کردن این دیدگاه نه فقط بلامانع، بلکه ضروری است و می‌تواند به عنوان یک اهرم قدرتمند و مؤثر در مقابل تحریم‌ها، تهدیدها و باج‌خواهی‌های آمریکا و اروپا به کار گرفته شود. استفاده از این اهرم حق قانونی ایران اسلامی است. توضیح آن که مواد ۱۴ تا ۲۳ از کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو و مواد ۱۷ تا ۳۷ از کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا به موضوع دریای ساحلی و حق عبور کشتی‌ها اختصاص دارد. ماده ۱۴ کنوانسیون
۱۹۵۸ ژنو، ضمن آن که عبور و مرور کشتی‌های تمامی کشورها اعم از کشورهای ساحلی یا غیر آن را در دریای ساحلی مجاز شمرده، تاکید صریح دارد که عبور و مرور شناورها نباید برای کشور ساحلی (در اینجا، ایران اسلامی‌) ضرر و زیانی درپی داشته باشد و در بند ۴ از همان ماده آمده است «عبور و مرور تا جایی بی‌ضرر خواهد بود که به آرامش، نظم یا امنیت کشور ساحلی آسیب نرساند» و ماده ۱۶ کنوانسیون «‌تشخیص بی‌ضرر بودن و یا خسارت‌بار بودن عبور کشتی‌ها‌» را بر عهده کشور ساحلی آبراه گذاشته
است.
۸- و بالاخره، ضمن تشکر از موضع انقلابی و ضداستکباری رئیس جمهور محترم کشورمان، باید گفت که اگر شهید سلیمانی عزیز در میان ما بود -که شهیدان زنده‌اند و
حاج قاسم هست و می‌بیند- در دفاع از موضع انقلابی
دکتر پزشکیان نیز خطاب به ایشان می‌نوشت «‌مواضع شما مایه افتخار و مباهات است و...‌».


🔻روزنامه ایران
📍 کمبود انرژی؛ ترک فعل مدیران
✍️ حنیف غفاری
کشور در اولین زمستان دولت چهاردهم با کمبود انرژی، سوخت نیروگاه‌ها و گاز خانگی و صنعتی روبه‌رو شد. در نتیجه شاهد تعطیلات مکرر در استان‌ها و شهرهای مختلف کشور بودیم که در این میان آلودگی هوا هم مزید بر علت شد.
این‌که نجابت رئیس‌جمهوری محترم موجب شده دلایل ناترازی و ترک‌فعل‌ها بیان نشود! به جای خود. اما مردم که شاهد ماجرا هستند، سؤال‌هایی را مطرح می‌کنند. مردم می‌پرسند: چطور در سال‌های قبل این کمبود‌ها، خود را نشان نمی‌داد؟ چطور دست‌اندرکاران دولت قبل از طریق رسانه‌های رسمی و غیر‌رسمی، در محافل رسمی و گعده‌های غیررسمی، تأمین انرژی را جزو افتخارات خود می‌دانستند؟ چه اتفاقی افتاد که زمستان‌های گذشته با زمستان ۱۴۰۳ متفاوت بود؟ مردم همچنین می‌پرسند: چه چیزی باعث شد چنین ناترازی انرژی به وجود آید؟
البته پاسخ به همه این پرسش‌ها نیازمند بررسی تخصصی و رسمی است که در این متن مختصر قصد ورود به آن را ندارم.
اما آنچه تجربه زیسته به ما آموخته است و در عین حال انسان‌های دارای تجربه زیاد و از گذشته‌های دور بر آن تأکید دارند، این است که در تابستان بایستی به فکر زمستان بود. به این معنی که اگر کسی در تابستان برای زمستان برنامه نداشته باشد، محکوم به زندگی سخت در سرمای زمستان است.
کسانی که مانند من دوران کلاس‌های ابتدایی دهه چهل شمسی را درک کرده‌اند، حتماً داستان گنجشک و مورچه را به یاد دارند. در آن با تمثیل به ما می‌آموختند که در تابستان بایستی فکر زمستان بود. این تمثیل شاهدی بر فاصله دولت سیزدهم و دولت چهاردهم در تابستان ۱۴۰۳ است. همه وزرای دولت سیزدهم در ۵ ماه اول سال ۱۴۰۳ در رأس کار بوده‌اند و دستورکارهای دولت سیزدهم را نیز دنبال می‌کردند. کسی هست که از صاحبان قدرت دولت سیزدهم سؤال کند در طول ۵ ماه اول سال ۱۴۰۳ چه اقدامات و برنامه‌هایی در پیش گرفته‌اند تا مردم در زمستان دچار کمبود گاز و نیروگاه‌ها دچار کمبود سوخت نشوند؟ آیا کسی هست کارنامه برنامه‌ریزی وزیر وقت نفت، وزیر وقت نیرو و معاون اول وقت را که مسؤلیت سرپرست نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشت، بررسی کرده و تلاش این بزرگان را عبور بی‌مشکل از زمستانی که در پیش بود، مورد پرسش قرار دهد؟ کسی هست از این بزرگان سؤال کند که؛ چگونه است در زمستان سال‌های قبل با ناترازی‌ها به این شکل مواجه نبودیم؟
تا زمانی که جناب دکتر پزشکیان پاسخ این سؤالات را از وزرای قبل نخواهد، باید مطمئن باشد اولین کسانی که تهمت ناتوانی به دولت چهاردهم در مدیریت را به قلم آورده و آن را بیان می‌کنند، همان کسانی خواهند بود که این وضع را برای مردم به وجود آورده‌اند.
بنابراین باید خطاب به رئیس‌جمهوری محترم گفت: جناب پزشکیان، برای یک‌بار هم شده دستور فرمایید آنچه را که در زمینه انرژی از وزرای دولت سیزدهم تحویل گرفته‌اید، با اقدامات آنان در سال‌های قبل مقایسه کرده و تفاوت این دو را برای مردم بازگو کنید، تا شاید وجدان‌ها به‌ خود آیند و سازمانی برای بررسی ترک ‌فعل مسئولان گذشته دست به کار و در بررسی‌ها این مسأله روشن شود که آیا دست‌اندرکاران وقت در زمان قدرت و مدیریت خود، کار خود را به‌درستی انجام داده‌اند یاخیر؟
پس از این بررسی‌ها به مردم گفته شود، این روزهایی که برای کمبود برق و گاز تعطیل می‌شود و این تعطیلی‌ها باعث شده است تا شما از درس و کاسبی و زندگی بیفتید و کارهایتان به تأخیر بیفتد، گناه همه اینها به گردن کسانی است که در تابستان خداحافظی از قدرت، به فکر مردم نبودند و ذخیره کافی سوخت برای زمستان پیش‌بینی نکردند.
اگر چنین اتفاقی بیفتد، آن وقت مردم خواهند دانست که همه مشکلات هم به‌ خاطر تحریم‌های بیگانه نیست. در واقع تحریم‌کنندگان داخلی نیز در بروز این وضعیت ایفای نقش می‌کنند. در این زمان است که چهره مدیران دلسوز خودنمایی می‌کند. در این وضعیت دیگر مدیران نیز به خود خواهند آمد، چرا که می‌بینند قرار است در همین دنیا کارنامه مدیریتی‌شان بررسی شود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ارز چندنرخی زیر نورافکن
✍️ الهه بیگی
تاباندن نور به تاریکی‌ها برای یافتن چیزی یک کار بر پایه خرد و منطق است اما نور انداختن به روشنایی‌ها با عرف و خرد ناسازگار است. برخی مواقع و به دلایلی به نظر می‌رسد اتفاقا باید به روشنایی‌ها نور انداخته شود و ناپیداهایی را که از شدت بدیهی بودن دیده نمی‌شوند خوب واکاوی کرد. این داستان در این روزهای ایران و در حوزه‌های سیاست و اقتصاد یک ضرورت است و باید برای اثبات بدیهیات بیشتر انرژی گذاشت. در مثالی برجسته و همه‌گیر در ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی می‌توان به داستان نرخ ارز اشاره کرد. به این معنی که چرا گروهی با دانایی به اینکه ارز چندنرخی موتور محرکه رانت‌های عظیم و فساد است و هرچه این موتور روشن بماند بر ژرفا و گستردگی رانت اضافه می‌شود بازهم از این وضعیت استفاده می‌کنند؟! بدون چون و چرا باید قبول کرد این گروه از هر جنسی باشند و در هر جایی که فعالیت دارند و در هر مقام و منصبی در این داستان ذی‌نفع هستند.
برای اثبات این ادعا لازم نیست بسیار استدلال کرد و با یک حساب ساده می‌توان آن را اثبات نمود. صورت‌مساله این است: در سمت عرضه در بازار ارز سه نرخ وجود دارد. در یک بازار هر دلار ۴۰‌هزار تومان است، در بازار دیگر هر دلار ۵۰‌هزار تومان و در بازار دیگر هر دلار ۷۰‌هزار تومان. آیا کسی که اندکی از کسب‌وکار می‌داند دلار ۴۰‌هزار تومانی را در دستور کار قرار می‌دهد یا دلار ۷۰‌هزار تومانی را‌؟ معلوم است که تفاوت ۷۵‌درصدی قیمت دلار ۴۰‌هزار تومانی و ۷۰‌هزارتومانی آنقدر جاذبه دارد که متقاضیان حتی یک‌سال در نوبت بمانند و دلار ۴۰‌هزار تومانی به دست آورند. مگر نرخ سود فعالیت در تجارت چقدر بیشتر از ۷۵‌درصد است؟
اینگونه است که مزه سود بادآورده زیر دندان گروه‌های خاص مزه کرده است و نمی‌خواهند دلار به قیمت واقعی بازار عرضه شود. بهانه آنها این است که با افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت کالاهای اساسی به گروه‌های کم‌درآمد فشار وارد می‌شود‌. برای اینکه این اتفاق نیفتد دولت کارآمد می‌تواند از محل درآمد ارزهای متفاوت به کم‌درآمدها یارانه مستقیم دهد. از سوی دیگر می‌توان واردات را برای همه آزاد و انحصارهای واردات را شکست.
نور انداختن به محل رخ دادن داستان ارز در این بخش که بدیهیات وجود دارد سخت است اما باید چراغ را روشن نگه داشت تا آشکار شود چرا گروهی برای جلوگیری از تک‌نرخی شدن کارشناسانه ارزهای معتبر سدسازی می‌کنند. البته نهاد دولت باید درباره فایده‌ها و هزینه‌های ارز تک‌نرخی با شهروندان گفت‌وگو کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 گردشگری امنیت‌ساز یا امنیتی‌‌سازی گردشگری
✍️ شراره عبدالحسین‌زاده
در بین ۵۰ کشور برتر توریستی جهان در سال ۲۰۲۳ میلادی، ۸ کشور در منطقه خاورمیانه قرار گرفته‌اند. براساس پیش‌بینی موسسه میدل‌ایست اکونامی گردشگری خاورمیانه پس از پایان پاندمی کرونا رونق گرفته و ورود گردشگران به خاورمیانه ۲۰درصد افزایش پیدا کرده است. در آخرین گزارش داده سازمان جهانی گردشگری نیز اعلام شده، این صنعت تا پایان سال ۲۰۲۴ کاملا از آثار دوران همه‌گیری بهبود پیدا کرده است. در ۹ ماهه اول سال گذشته میلادی ۱.۱ میلیارد گردشگر بین‌المللی در سطح جهان سفر کردند؛ پیش از این سازمان توریسم جهانی چشم‌انداز درازمدت گردشگری را اعلام کرده بود که منطقه خاورمیانه تا سال ۲۰۳۰ بیشترین میزان رشد را در جهان دارد. طبق همین بررسی‎ها براساس بررسی روند در
۳۰ سال گذشته پیش‌بینی شده است که در سال ۲۰۳۰ تعداد گردشگران در خاورمیانه به مرز ۱۴۹ میلیون نفر برسد. این رقم براساس میانگین افزایش سالانه ۶/۴ درصدی در مقایسه با میانگین رشد سالانه در سطح جهانی است که برابر با ۳/۳درصد در سال بوده است. اکنون کشورهای خاورمیانه برای بهره‌مندی از این بازار اقتصادی و فرهنگی گردشگری بین‌المللی در رقابتی سخت هستند. حتی عربستان‌سعودی با تغییر سیاست جذب گردشگر و سیاست درهای باز علاوه بر درآمد از گردشگری مذهبی در دو شهر خود، در رقابت با ترکیه و امارات متحده عربی سهم میلیون دلاری از بازار گردشگری کسب کرده است. از مهم‌ترین عوامل بهبود گردشگری خاورمیانه علاوه بر تامین زیرساخت‌ها در کنار جذابیت منطقه، تلاش کشورها در افزایش امنیت و حس امنیت این منطقه است، زیرا امنیت و گردشگری، پارامترهای یک معادله هستند که نسبتی مستقیم با هم دارند. در واقع همان‌طور که یکی از عوامل مهم توسعه گردشگری وجود امنیت است، رونق گردشگری در یک منطقه و تردد گردشگران در یک مقصد، موجب افزایش امنیت می‌شود.

هر چند در مقابل نگاه امنیتی به گردشگری مانع و سالب توسعه این بخش است و عقب ماندن از این بازار را به همراه دارد.دوره سلطنت شاه‌عباس اول را می‌توان یکی از مهم‌ترین ادوار توسعه گردشگری در ایران به حساب آورد. این توسعه به چند عامل بستگی داشت که مهم‌ترین آن عبارت بود از: امنیت و توسعه راه‌های ارتباطی و تاسیسات اقامتی که در این دوره برای سهولت ارتباط و توسعه (امنیتی و اقتصادی) کشور شبکه منظمی از راه‌های اساسی به وجود آمد، به‌طوری که امروزه هنوز راه‌هایی که به نام «راه شاه‌عباسی» معروف است در برخی نقاط کشور شناخته می‌شود که در واقع جانشین «شاهراه بزرگ هخامنشی» است که به موازات مرمت راه‌های قدیمی و ایجاد راه‌های جدید، شاه عباس به آسایش و رفاه مسافران توجه خاص داشت. با حمله عراق به ایران و جنگ، گردشگری در ایران به ‌شدت تضعیف شد. پس از اتمام جنگ در سال ۱۹۸۸ روند ورود گردشگران خارجی در ایران به تدریج رو به فزونی گرفت اما به هیچ‌وجه شایسته توانایی‌های بالقوه ایران و جاذبه‌های بی‌شمار آن نیست.
در این سال‌ها نیز از آنجا که تنش‌های سیاسی میان ایران و جوامع بین‌المللی وجود دارد، به گردشگران توصیه می‌شود که برای برنامه‌ریزی سفر به ایران، اخبار رسانه‌ها و توصیه‌های سفر را جدی بگیرند! این اخبار ایران‌هراسی که موجب کاهش گردشگری بین‌المللی به ایران شده اغلب ایران را ناامن جلوه می‌دهند با وجود آنکه طبق گزارشات موسسه بین‌المللی خطرسنج International SOS درجه امنیت ایران در سال ۲۰۲۰ برای توریست‌های خارجی، هم‌تراز کشورهای پرگردشگر همچون فرانسه، چین و امریکا و بالاتر از ترکیه، عربستان و روسیه بوده است.
هر چند امنیت با احساس امنیت متفاوت است، به گونه‌ای که ممکن است در جامعه‌ای امنیت باشد ولی این امنیت احساس نشود. اگرچه تصمیمات و سیاست‌گذاری‌های افرا‌طی و گاه اقدام و امنیتی دیدن هر گردشگر و فرد با تابعیت دیگر موجب ایران‌هراسی و هشدار به جامعه بین‌الملل است اما ترس از سفر به ایران همه مبتنی بر واقعیت جامعه ایران نیست بلکه زاییده رسانه‌ها است.
رفع ایران‌هراسی تنها با گردشگری ممکن نیست و نیاز به یک راهبرد کوتاه‌مدت و بلندمدت دارد. وضعیت قرمز اعلام شده در کشورها به شهروندان برای ورود به ایران با دیپلماسی و اقدام و عمل برای تغییر چهره ایران میسر است. مردم ایران بسیار گردشگرپذیرند اما سیاست‌های دوگانه‌ای میان ملت و حکومت از بدو ورود گردشگر رخ می‌دهد. حل مساله امنیت سفر با ایجاد امنیت روانی محقق می‌شود و این نیازمند فهم گردشگری است و این نکته که گردشگری امنیت‌ساز است مخل امنیت نخواهد بود.


🔻روزنامه شرق
📍 کدام‌یک جمهوری اسلامی است؟
✍️ کیومرث اشتریان
مصائب انسانی در تضادهای رفتاری و رویه‌های دادخواهی یک نظام سیاسی تأثیر شگرفی بر مقبولیت آن دارد؛ به‌ویژه جوانان از این حیث آسیب‌پذیرند. اگر مدیران دستگاه‌های قضائی و سیاسی یک کشور در حصار تنگی گرفتار شده باشند که فقط رضایت اطرافیان و مقامات بالاتر از خود را در تصمیم‌گیری‌هایشان در نظر بگیرند، از جامعه و از جوانان غافل شده و بنای مقبولیت نظام سیاسی را ویران می‌کنند. این حصار تنگ آسیب مهم دیگری نیز دارد و آن تعلل و تعطیل تصمیم‌گیری در درون حکومت است.
مرحوم ابراهیم نبوی در یکی از مصاحبه‌هایش از تمایل بازگشت به ایران و حتی آمادگی برای مجازات سخن می‌گوید. او به نکته‌ای ظریف اشاره می‌کند و می‌گوید حاضرم به زندان هم بروم ولی مسئله این است که حتی آن هم معلوم نیست. او از مجازات هم ابایی ندارد، بلکه آنچه او را رنج می‌دهد این است که هیچ تصمیم‌ و ‌فرایند روشن دادرسی هم جلوی پای او گذاشته نمی‌شود. یعنی تصمیم در‌باره یک متهم و حتی یک مجرم در تعلیقی مبهم و رازآلود است. این همان معطلی تصمیم است که از آن بارها سخن گفته‌ام. حکایت ابراهیم نبوی پرسشی مهم پدید می‌آورد و آن اینکه ماهیت تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی چیست و چگونه قابل تحلیل است؟ به راستی کدام یک از رویکردهای زیر تعریف «جمهوری اسلامی» است؟

۱. از رفتارهای شهید بزرگوار دکتر بهشتی، نخستین رئیس قوه قضائیه‌ تا صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، رویه‌هایی کاملا متضاد مشاهده شده است؛ یکی پایبند به اصول، کرامت و آزادی انسان و دیگری مشهور به اعدام.

۲. نمونه دیگر مازیار ابراهیمی است که ابتدا توسط یکی از دستگاه‌های امنیتی به‌عنوان عامل جاسوسی برای شهادت حسن تهرانی‌مقدم معرفی و سپس توسط یک دستگاه امنیتی دیگر بی‌گناه شناخته می‌شود و جمهوری اسلامی، در رفتاری کاملا مترقیانه و عادلانه، به او غرامت نقدی نیز پرداخت می‌کند.

۳. برخی از فعالان محیط زیست متهم به جاسوسی می‌شوند و پس از پنج سال از زندان آزاد می‌شوند. و مگر می‌شود کسی جاسوس باشد و مجازات او فقط پنج سال باشد؟

۴. نمونه‌ای دیگر از تضادهای مبهم رفتاری این است که خواننده‌ای به اعدام محکوم می‌شود و پس از مدت کوتاهی آزاد می‌شود؛ یعنی فاصله اعدام تا رهایی در درون نهادهای رسمی فقط چند ماه است.

۵. از وقایع تلخ زندان کهریزک تا دستور رهبری برای رسیدگی به آن و در نهایت تعلیق قاضی مرتضوی به‌عنوان مجرم، هر دو در جمهوری اسلامی رخ می‌دهد.

۶. برخورد دو‌گانه‌ای که با مهدی نصیری و مصطفی تاجزاده می‌شود نیز از همین شمار است؛ تسامح با یکی و نابردباری با دیگری؛ «گاهی نظری حرام کردیم و گاه دیگر، هزار جان معطل».
پرسش این است که کدام‌یک جمهوری اسلامی است؟ و این تصمیمات متناقض نشانه چیست؟ «روز می‌دوزید و شب بر‌می‌درید/ بر کدامین صورت و سیرت روید؟».

آیا اینها نشانه واگرایی یا بی‌حساب‌و‌کتابی تصمیم‌گیری سیاسی-قضائی و وجود خودسری در سیستم است یا اینکه هدفمند و حساب‌شده است؟

آیا این پدیده ساختاری است‌ یا سایه‌ای عَرَضی است بر آفتاب حقیقت؟

آیا برخوردهای قهرآمیز، ذاتیِ سیستم است یا برخوردهای قانونمند؟

آیا شماری در درون نظام با چنین برخوردهایی حکومت را به گروگان افراط‌گری‌های خود در می‌آورند یا...؟

آیا نظام جمهوری اسلامی از حیث نیروی انسانی-مدیریتی یکپارچه است یا پدیده‌ای دو‌پاره است با دو روحیه و دو رویکرد متفاوت؟

اینها پرسش‌های بسیار مهمی هستند و هر یک از این روایت‌ها را که بپذیریم، شیوه متفاوتی در مواجهه با آن در پیش گرفته می‌شود.

اگر چنین برخوردهایی ذاتی نظام جمهوری اسلامی باشد، به آن معناست که نوع برخورد با مخالفان و زندانیان یک پدیده ساختاری است و از بنیان‌های سیاسی-ایدئولوژیک برخوردار است که حمایت قضائی و دستاویز حقوقی لازم هم برای آن فراهم می‌شود. اگر بپذیریم که این یک پدیده ساختاری است، به آن معناست که کلیت قوه قضائیه و دستگاه‌های امنیتی در جمهوری اسلامی پیکره‌ای واحد و سیاستی واحد دارند.

‌چنین مدعایی نیازمند آن است که با همگان یکسان برخورد شده باشد و این همه تناقض در آن دیده نمی‌شد و شواهد کافی از حکایت‌های زندانیان با یکدیگر تعارض وجود نداشت. یا اینکه عاملان و آمران چنین برخوردهایی از مصونیت برخوردار بوده و مثلا همچون قاضی مرتضوی تحت تعقیب قانونی قرار نمی‌گرفتند یا اینکه همه قضات قوه قضائیه از سیاست یکسانی در این امور پیروی می‌کردند. اما اگر چنین نباشد، گزینه دیگری نیز مطرح می‌شود؛ یعنی نیروی انسانی حامل جمهوری اسلامی از حیث رویکرد و رفتار و مدنیت دوپاره و بلکه چندپاره است و از این‌رو است که عزم تصمیم و دل یقین را پاره‌ پاره کرده است. ملاحظات انسانی، قانونمندی حکومت و مقبولیت نظام در میان جوانان در گرو رفع این‌گونه تناقضات است؛ «قول و فعلِ بی‌تناقض بایدت/ تا قبول اندر زمان پیش آیدت» (مولوی).


🔻روزنامه رسالت
📍 لفاظی در ۲۰۲۳ شکست در ۲۰۲۵
✍️ حنیف غفاری
انعقاد توافق آتش‌بس غزه، مولد نگرانی و وحشت مزمن و مستمری در اراضی اشغالی بوده که مهم‌ترین مؤلفه‌های آن، اثبات ناتوانی تل‌آویو در نابودی مقاومت بوده است. در سال ۲۰۲۳ میلادی،متعاقب وقوع عملیات طوفان الاقصی و آغاز نسل‌کشی رژیم اشغالگر و کودک کش صهیونیستی در نوار غزه، نتانیاهو اعلام کرد پس از جنگ ، دیگر حماس در نوار غزه وجود نخواهد داشت! جلاد غزه، سه هدف را در این راستا مورد تأکید قرارداد:نخست نابودی مطلق و کامل حماس، دوم اشغال کامل نوار غزه و سوم، آزادی اسرای صهیونیست در نوار غزه بدون انعقاد پیمان آتش‌بس. اکنون در سال ۲۰۲۵ میلادی قرار داریم و هیچ‌یک از اهداف سه‌گانه نتانیاهو و همراهانش در غزه محقق نشده است. در این میان، حلقه مفقوده‌ای در تحلیل‌ها و گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های غربی در خصوص آتش‌بس غزه وجود دارد و آن، تعارض میان لفاظی های اولیه کابینه رژیم اشغالگر صهیونیستی و نتیجه نهایی جنگ غزه است. اکنون نتانیاهو و همراهانش در حالی تن به آتش‌بس غزه داده‌اند که تا چندی پیش، مذاکرات قاهره و دوحه را به بهانه‌های گوناگون ناکام گذاشته و تأکید داشتند از طریق استمرار عملیات نظامی و نسل‌کشی در غزه، به اهداف شوم خود در این حوزه راهبردی -جغرافیایی دست خواهند یافت. آنچه امروز در نوار غزه رخ می‌دهد، نماد شکست مطلق صهیونیست‌ها و حامیان آمریکایی-اروپایی جنگ غزه است. بدون شک این آتش‌بس، بازندگان پرشماری دارد که نمی‌توان هیچ‌یک از آن‌ها را نادیده انگاشت. امروز بازیگران غربی در بازی غیریت سازی با نتانیاهو از یکدیگر پیشی گرفته‌اند!بااین‌حال افکار عمومی دنیا هرگز حمایت‌های تسلیحاتی، امنیتی ، میدانی، سیاسی و تبلیغاتی سیاستمداران و رسانه‌های دشمن و سکوت برخی دولتمردان منطقه‌ای و عربی را در حمایت از کشتار بی‌رحمانه کودکان بی‌دفاع غزه و تخریب بیمارستان‌ها و به خاک و خون کشیدن افراد بی‌خانمان در اردوگاه‌های سازمان ملل متحد در غزه و خان یونس و رفح را فراموش نمی‌کند. همچنین افکار عمومی ، هرگز قضاوت خود در خصوص انفعال و بی‌عملی سازمان ملل متحد در دفاع حداقلی از ساکنان مظلوم غزه را فراموش نخواهد کرد. با همه این اوصاف، بر همگان مسجل شد که میان تصویرسازی کاذب دشمن از روند جنگ غزه و آتش‌بسی که درنهایت نتانیاهو علی‌رغم آن‌همه گزافه‌گویی و ادعا آن را پذیرفت، چه فاصله عمیقی وجود دارد. اکنون بیش از هر زمان دیگری، دروغ‌پردازی و شانتاژهای تبلیغاتی غرب و صهیونیست‌ها از وقایع جنگ غزه دربوته نقد و قضاوت افکار عمومی دنیا قرارگرفته است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین