🔻روزنامه تعادل
📍 اهمیت اعتماد به بخش خصوصی
✍️ علیرضا مناقبی
دولت چهاردهم بارها اعلام کرده که به بخش خصوصی و توانمندی آن اعتماد دارد و میخواهد مشکلات اقتصادی کشور را با راهکارهای پیشنهادی و همکاری بخش خصوصی حل کند. امیدوارم این همراهی و همکاری از حد حرف جلوتر رود و اعتماد به بخش خصوصی ادامه یابد. باید در حل مشکلات اقتصادی کشور و برنامهریزی برای اقتصاد از نظرات بخش خصوصی استفاده شود. بخش خصوصی در ارایه راهحلهای خود، منافع عموم مردم را در نظر میگیرد و منافع فردیاش با نفع جمعی گره خورده است. بخش خصوصی میخواهد ادامه حیات دهد و برای بقای خود به حل مشکلات جامعه میاندیشد. بخش خصوصی واقعی دور از رانت است و دولت باید به این بخش اعتماد کند. تنها راه نجات اقتصاد کشور این است که کار مردم به دست مردم گرهگشایی شود. غیر از این راه هیچ راه دیگری نداریم. ۴۵ سال است که بخش خصوصی در اقتصاد و برنامهریزی برای اقتصاد نادیده گرفته شده است. ما ۴۵ سال همه مسیرها را آزمون و خطا کردهایم. امیدوارم اینبار هم این مسیر را آزمون کرده و با بخش خصوصی همکاری کند. موضوع بعدی که مورد تاکید فعالان اقتصادی است، تک نرخی شدن ارز است؛ دولت به دنبال این است که با راهاندازی مرکز مبادله ارز و طلای ایران، ارز را تک نرخی کند ولی متاسفانه هنوز ارز تک نرخی نشده و فقط عددها تغییر کرده است. در این مرکز هم تعیین نرخها دستوری است نه بر پایه تعامل بخش خصوصی با همدیگر. نرخ ارز باید بر پایه تعامل واردکننده و صادرکننده تعیین شود. در اقتصاد دستوری مساله نرخ بالا و پایین نیست، مساله خود دخالت دولت در بازار ارز است. مسیر فعلی مسیر تک نرخی شدن ارز نیست و البته اصل فلسفه تشکیل این مرکز، به دلیل دخالت دولت، علیه تک نرخی شدن ارز است. آنچه مشخص است اینکه فقط اعداد تغییر کرده و از این مسیر نرخ تعیین شده برای ارز، به جامعه فشار وارد میکند. نگاه بسته به اقتصاد باعث شده تولید در ایران با چالشهای جدی درگیر باشد؛ این نوع نگرش به مسائل اقتصادی و معیشتی کارساز نیست و نمیدانم چرا برای این شرایط فکری نمیکنند. در مسیری قدم گذاشتیم که انتهای خوبی نمیتوان برای آن متصور شد و این نشان میدهد که مسیر درستی را انتخاب نکردیم و با سخن و حرف درمانی نمیتوان مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را حل کرد. امروز روز عمل است و برای عملگرایی نیازمند ایجاد یک اجماع کلی میان حاکمیت و مردم هستیم و مسوولان کشور باید بدانند که تنها آنها نیستند که میدانند و میتوانند مردم نیز در این میان باید ایفاگر نقش باشند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کدام دارایی برنده است؟
✍️ دکتر عرفان غفرانی
بسیاری از ما روزانه با این پرسش مواجه میشویم که چگونه میتوان پسانداز ریالی خود را به شکلی سرمایهگذاری کرد که علاوه بر حفظ ارزش دارایی، سود بیشتری بهدست آورد؟
این سوال که آیا سرمایهگذاری در سکه، دلار، بازار سهام، ارز دیجیتال، ملک یا خودرو سود بیشتری دارد، به یکی از دغدغههای روزمره مردم تبدیل شده است.
در شرایط تورمی که ارزش ریال بهطور مداوم کاهش مییابد، این دغدغه بیشتر احساس میشود. کاهش قدرت خرید ریال، بسیاری از افراد را وادار میکند تا برای حفظ ارزش دارایی خود، پساندازهایشان را به داراییهایی تبدیل کنند که ارزش آنها در گذر زمان حفظ شود. در این شرایط تورمی، کالاهای مصرفی مانند خودرو که ذاتا استهلاک بالایی دارند، به واسطه شرایط خاص اقتصادی به کالاهای سرمایهای تبدیل شدهاند. این کالاها بهطور ذاتی ارزش افزوده حقیقی ایجاد نمیکنند، بلکه افزایش قیمت آنها ناشی از کاهش ارزش واقعی ریال است.
سرمایهگذاری به خودی خود یک عمل آیندهنگر است و همین ویژگی پاسخ به این پرسش که «کدام سرمایهگذاری سود بیشتری خواهد داشت؟» را دشوار میکند. پاسخ به این سوال نیازمند پیشبینی عوامل موثر بر بازار و نحوه تاثیر آنها بر قیمتهاست. عوامل متعدد درونزا و برونزا بر مکانیزم بازار اثر میگذارند و همین موضوع پیشبینی ارزش داراییها را به امری پیچیده تبدیل کرده است.
با این حال، میتوان با بررسی بازدهی سرمایهگذاریهای مختلف در گذشته، مشخص کرد که در دورههای پیشین، سرمایهگذاری در کدام داراییها سودآورتر بوده است. به عبارت دیگر، به جای پاسخ به این پرسش که «کدام سرمایهگذاری سود بیشتری خواهد داشت؟» تلاش میکنیم به این سوال پاسخ دهیم که «کدام سرمایهگذاری سود بیشتری داشته است؟» با فرض اینکه بازار در آینده رفتاری مشابه گذشته خواهد داشت، میتوان تا حدودی به پرسش درباره سوددهی آینده پاسخ داد. اما این فرض همواره با ریسک همراه است؛ زیرا شرایط بازار بهطور مداوم در حال تغییر است و نمیتوان پذیرفت که گذشته، آینه آینده خواهد بود.
در این یادداشت، بازدهی داراییهایی نظیر سکه، دلار، ملک و سهام مورد بررسی قرار گرفته است تا تحلیل شود که طی ۲۰سال گذشته، کدام داراییها عملکرد بهتری در حفظ یا افزایش ارزش واقعی سرمایه داشتهاند. برای این مطالعه، بانک اطلاعات سریهای زمانی اقتصادی بانک مرکزی بهعنوان منبع اصلی دادهها انتخاب شده است.۱ بازه زمانی مورد بررسی شامل سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۱ بوده و دادهها با تواتر سالانه تحلیل شدهاند.
متغیرهای مورد استفاده در این مطالعه شامل شاخص کل بورس، قیمت سکه تمامبهار آزادی طرح جدید، نرخ بازار غیررسمی دلار آمریکا و شاخص قیمت زمین در شهرهای بزرگ هستند. تمرکز اصلی این یادداشت بر تحلیل ارزش حقیقی داراییها، مستقل از تاثیر نرخ تورم و ارزشهای اسمی (نامی) آنهاست. به همین دلیل، در این یادداشت، متغیرهای مذکور با تقسیم بر شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی تعدیل شدهاند تا تغییرات واقعی (حقیقی) آنها، فارغ از تاثیر تورم، مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
برای بررسی بازدهی داراییها، مطالعه را به دو دسته کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم کردهایم. در نمودار۱، نرخ بازدهی املاک، دلار، سکه و شاخص بورس در بازه بلندمدت نمایش داده شده است. نمودار۲ نیز تغییرات نرخ بازدهی کوتاهمدت هر یک از این داراییها را نشان میدهد. همانطور که مشاهده میشود، تفاوت قابل توجهی میان نرخ بازدهی کوتاهمدت و بلندمدت این داراییها وجود دارد.
در نمودار۱ که نرخ بازدهی بلندمدت داراییها را نمایش میدهد، سال۱۳۸۰ بهعنوان سال مبنا در نظر گرفته شده است. در این نمودار، نرخ رشد ارزش حقیقی هر یک از داراییها نسبت به ارزش آنها در سال۱۳۸۰ محاسبه شده و روند تغییرات این نرخ رشد به تصویر کشیده شده است. به بیان ساده، این نمودار نشان میدهد که اگر در سال۱۳۸۰ به میزان مساوی در هر یک از چهار دارایی سرمایهگذاری میکردیم، در سالهای بعد میزان سود حقیقی (پس از تعدیل تاثیر تورم) برای سرمایهگذاری در هر یک از این داراییها چقدر بوده است.
چند نکته در این نمودار قابل توجه است. نخست، بازدهی بسیار پایین و غالبا منفی دلار در مقایسه با سایر داراییها است. این مطالعه بر نرخ بازدهی حقیقی تمرکز دارد؛ به همین دلیل اثر تورم بر افزایش قیمتها در این تحلیل تعدیل شده است. نرخ بازدهی منفی دلار در بلندمدت نشان میدهد که نرخ رشد تجمعی دلار در این بازه زمانی کمتر از نرخ رشد تجمعی تورم بوده است.
نکته دیگر، تغییرات چشمگیر نرخ بازدهی داراییها در طول زمان است. بهعنوان مثال، در سالهای ابتدایی دهه۹۰، طلا و زمین بازدهی بالاتری نسبت به شاخص بورس داشتند؛ اما در سالهای پایانی این دهه، شاخص بورس رشد بسیار قابل توجهی را تجربه کرد. این بازدهی مربوط به شاخص کل بورس است و نه یک شرکت یا سهام خاص. بازدهی بالای شاخص بورس در سالهای اخیر ممکن است تحت تاثیر عواملی مانند افزایش تقاضا و حمایت سیاستگذاران باشد که بررسی دقیقتری را میطلبد.
در نمودار۲، برخلاف نمودار۱، نرخ رشد کوتاهمدت داراییها مورد بررسی قرار گرفته است. در این نمودار، نرخ رشد ارزش هر دارایی نسبت به سال قبل محاسبه شده و روند تغییرات آن به تصویر کشیده شده است. به بیان سادهتر، این نمودار نشان میدهد که اگر هر سال به میزان مساوی در هر یک از چهار دارایی سرمایهگذاری کنیم، در سال بعد چه میزان سود واقعی (فارغ از تاثیر تورم) کسب خواهیم کرد.
بررسی نمودار۲ چند نکته کلیدی را آشکار میکند. نخست، نرخ بازدهی سالانه چهار دارایی وابستگی بالایی به یکدیگر دارند؛ بهطوریکه در بسیاری از سالها این داراییها بهطور همزمان رشد مثبت یا منفی را تجربه کردهاند. دوم، نوسانات کوتاهمدت برخی داراییها، مانند شاخص بورس، به مراتب بیشتر از سایر داراییها، مانند سکه بوده است. این میزان از نوسان برای افرادی که ریسکپذیری پایینی دارند، میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. همچنین، مقایسه نمودار۱ و ۲ نشان میدهد که نرخ رشد سالانه بهطور قابل توجهی پایینتر از نرخ رشد بلندمدت برای تمام داراییها (بهجز دلار) بوده است.
همانطور که پیشتر اشاره شد، نمیتوان بهطور قطع روند تغییرات سوددهی داراییها در گذشته را به آینده تعمیم داد؛ چراکه عوامل متعددی میتوانند بر آینده بازار تاثیرگذار باشند. افزون بر این، این مطالعه نشان میدهد که پاسخ به پرسش «کدام سرمایهگذاری سود بیشتری داشته است؟» به متغیرهای گوناگونی وابسته است. ابتدا باید مشخص شود که بازدهی کوتاهمدت مورد نظر است یا بلندمدت، آیا اثر تورم لحاظ شده یا تعدیل شده است، بازدهی به چه بازه زمانی یا سالی مربوط است، ریسکپذیری فرد چقدر است و بسیاری عوامل دیگر که همگی بر پاسخ این پرسش تاثیر میگذارند. هر یک از این عوامل، بسته به اهمیت آن برای افراد مختلف میتواند بهطور قابل توجهی پاسخ نهایی را تغییر دهد.
🔻روزنامه کیهان
📍 معمار تحریمها کیست؟ ریچارد نفیو یا آقای ظریف؟!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- شاید خوانندگان محترم از تیتر نوشته پیشروی تعجب کرده باشند! ولی در این تیتر، یک پرسش جدی مطرح شده است و پاسخی جدی نیز میطلبد. آیا لقب «معمار تحریمها» که به ریچارد نفیو دادهاند، شایسته اوست؟! نفیو دشمن تابلودار ایران اسلامی است و تلاش بیوقفه او برای هرچه اثرگذارتر بودن تحریمهای آمریکا علیه ایران، نه تعجبآور است و نه غیرطبیعی. اما مروری هرچند گذرا بر کارنامه سالهای اخیر آقای ظریف در کسوت وزیر خارجه، مسئول تیم ایران در مذاکرات هستهای و اخیراً معاون راهبردی رئیسجمهور، این سؤال را پیش میکشد که آیا لقب معمار تحریمهای آمریکا علیه کشورمان بیشتر و پیشتر از ریچارد نفیو، شایسته جناب ظریف نیست؟! شواهد نشان میدهند که هست.
بخوانید!
۲- دولت آقای روحانی «لغو همه تحریمها» را در اولویت کاری خود قرار داد تا آنجا که انگار همه دولت در وزارت خارجه خلاصه شده و مذاکره برای لغو تحریمها نیز اصلیترین دستور کار وزارت امور خارجه است! دولت جناب روحانی برای این منظور، مذاکرات هستهای با کشورهای ۱ + ۵ را آغاز کرد. اما چگونه؟! برای درک چگونگی حضور دولت و تیم مذاکرهکننده ایران در مذاکرات هستهای، که آقای ظریف در رأس آن بود، تنها به یک نمونه از میان دهها نمونه قابل استناد، اشاره میکنیم. درپی اظهارات آقای روحانی و برخی از مسئولان دولت وقت که رنگ و بو و سمت و سوی خودباختگی داشت، وبسایت رادیو فرانسه نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند.
بر پایه این جمعبندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری او است که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر خواهد شد»!... این حالت خودباختگی و پیام «ضعف» و «اضطرار» در تمامی طول مذاکرات ادامه داشت تا به توافق ایران و ۱ + ۵ با عنوان برجام (برنامه راهبردی جامع اقدام مشترک) رسید. این قصه سر دراز دارد، ولی نتیجه آن همه هزینه و امکانات و ظرفیتهایی که به کار گرفته بودند چه شد؟ و به کجا رسید؟ نه فقط هیچ تحریمی لغو نشد، بلکه تحریمها دو برابر هم شد! چه کسی معمار تحریمها بود؟!
۳- چند روز قبل آقای ظریف در جایگاه غیرقانونی «معاون راهبردی رئیسجمهور» برای شرکت در اجلاس «داووس
- مجمع جهانی اقتصاد - World Economic Forum»
رهسپار سوئیس شد. آقای ظریف در این اجلاس که موضوع آن اقتصاد جهانی است، سفره دلش را نزد آمریکاییها باز کرد و با قرائت غربگرایان و مدعیان اصلاحات، از انقلاب و انقلابیون گلایه کرد (که بماند) ولی بازهم از موضعی حقیرانه که معلوم نیست با کدام بخش از نظام هماهنگ کرده است! به درخواست مذاکره با ترامپ نشست! مشروح اظهارات حقیرانه آقای ظریف را در رسانهها و از جمله کیهان خواندهاید و در این مختصر نیازی به بازگویی آن نیست، چرا که حدیث مکرر است و صد البته ملالآور! اما نتیجه و خروجی اظهارات سخیف و حقیرانه ظریف در اجلاس داووس، خواندنی و تأسفخوردنی است!
۴- «جو ویلسون» نماینده کنگره آمریکا، درباره پیامی که اظهارات ظریف به دنبال داشته است، نوشت «اظهارات ظریف نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران به آخرین روزهای حیات خود رسیده است(!) از این روی است که ظریف با التماس (BEGGING) از ترامپ درخواست مذاکره میکند»! شرمآور نیست؟! هست! و اما، جو ویلسون که با استناد به سخنان ظریف، ایران را ضعیفشده تلقی کرده است(!) به ترامپ پیشنهاد میکند که اکنون وقت آن است که تحریمهای شکننده و حداکثری علیه ایران به کار گرفته شود!...
حالا خودتان قضاوت کنید که آیا جناب ظریف در معماری تحریمهای آمریکا علیه ایران از ریچارد نفیو گوی سبقت را نربوده و جلوتر ندویده است؟!
۵- در اینجا اشاره به نکتهای که پیش از این در یکی از یادداشتهای کیهان آمده بود نیز بیمناسبت نیست. بخوانید!
«احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی، صد سال قبل درباره فضای تربیتی در آغاز دوره رضاخان مینویسد: «خوب به خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفتوگو از مستعمرههای انگلیس بود که آیا خود اهالی، قادر به اداره ممالک خود هستند یا نه؟ ذکاءالملک گفت آقایان شما هیچ وقت سرداری (لباس مردانه بلند که در میان مردان مرسوم بود) برای دوختن به خیاط دادهاید؟ همه گفتند آری. گفت خیاط برای سرداری شما آستین گذارده؟ همه گفتند البته. گفت وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به خانه آوردید، آستینش تکان میخورد؟ گفتند نه. گفت پس چه چیزی لازم بود که آستینها را به حرکت درآورد؟ گفتند لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. جناب فروغی فرمودند مقصود من هم همین بود که بدانید ایران مثل آستین بیحرکت است که تا دست دولت انگلیس در آن نباشد، ممکن نیست تکان بخورد. مدیران و معلمین، اغلب فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطنپرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند. دستور ذکاءالملک، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و با سواد، جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». حالا شما جای انگلیس را با آمریکا عوض کنید! شباهتی نمیبینید؟!
۶- این پرسش نیز از رئیسجمهور محترم در میان است که مگر حضور آقای ظریف در منصب «معاون راهبردی رئیسجمهور» غیر قانونی نیست؟! که هست! و مگر حضرتعالی در جایگاه ریاست جمهوری کشور ملزم به رعایت قانون نیستید؟! که هستید! بنابراین چرا به ادامه حضور ایشان در این منصب ادامه میدهید؟!... آیا پیامدهای فاجعهبار آن به حساب شما نوشته نمیشود؟! اظهارات آقای ظریف با نظرات اعلام شده حضرتعالی تفاوتی در حد تناقض دارد!
🔻روزنامه ایران
📍 «خوداتکایی راهبردی» ایران منوط به هستهای شدن نیست
✍️ محمدجواد ظریف
در میان برخی از کارشناسان سیاست ایران، روایتی رو به رشد وجود دارد که ادعا میکند ایران تحت فشارهای منطقهای، چالشهای اقتصادی و ناآرامیهای داخلی، سیاست خود را به سمت ساخت سلاح هستهای به عنوان آخرین راهکار بقا یا بازدارندگی تغییر داده است. این تفسیر در میان کسانی مقبولیت یافته که عواملی مانند عقبنشینیهای حزبالله، فروپاشی دولت اسد در سوریه و تنشهای اقتصادی ایران را نشانهای از استیصال نظام سیاسی ایران میدانند.
برخی حتی از این تحلیل برای ترغیب دولت جدید امریکا به اعمال مجدد سیاست «فشار حداکثری» - شامل تحریمهای فلجکننده اقتصادی، دامنزدن به ناآرامیهای داخلی و حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران - بهرهبرداری کردهاند. این تحلیل نه تنها محاسبات راهبردی ایران را تحریف میکند، بلکه بازتاب مسألهای عمیقتر است: وضعیت آشفته جهانی که عمدتاً ناشی از اقدامات مهارنشده اسرائیل در یک سال و نیم گذشته است و تحلیلگران را دچار خطاهای ادراکی خطرناکی کرده است.
برخلاف ادعاهایی که متحدان منطقهای ایران را به عنوان نیروهای «نیابتی» توصیف میکند، بازدارندگی استراتژیک تهران هرگز به این روابط متکی نبوده است. جنبشهای آزادیبخش مانند حزبالله، انصارالله و دیگر گروههای جنبش مقاومت، هرچند با ایران پیوندهای ایدئولوژیک (معنوی) دارند، اما به صورت مستقل و براساس اهداف خاص خود فعالیت میکنند. چنین تصویری از این متحدان، پیچیدگی روابطشان با ایران را بهشدت سادهسازی میکند و توانمندیهای دفاعی خودکفای ایران را نادیده میگیرد.
مبارزه علیه تجاوزات نظامی، اشغالگری و جنایات رژیم صهیونیستی، ریشه در دههها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. روحیه مقاومت در میان مردم فلسطین و لبنان، با الهام از پایداری ایران در برابر تجاوز رژیم بعثی عراق - که بلافاصله پس از سرنگونی رژیم پهلوی و با حمایت همهجانبه ابرقدرتهای شرق و غرب روی داد - در بحبوحه جنایات آریل شارون (مشهور به «قصاب صبرا و شتیلا») اوج تازهای گرفت.
حامیان امروزی جنایات نتانیاهو که بر طبل پایان مقاومت میکوبند، غافل از این واقعیت تاریخی هستند که شکلگیری جهاد اسلامی (۱۹۸۱)، حزبالله (۱۹۸۲) و حماس (۱۹۸۷)، نه زاده حمایتهای تسلیحاتی ایران، که واکنشی به اشغال لبنان از سوی شارون و تبعید سازمان آزادیبخش فلسطین به تونس بود. در آن برهه، ایران خود در حال تقلا برای تأمین اسلحه جهت مقابله با ارتش بعثی عراق بود که به سلاحهای پیشرفته امریکایی (سامانههای آواکس)، فرانسوی (جنگندههای میراژ و موشکهای اگزوسه)، بریتانیایی (تانکهای چیفتن)، روسی (جنگندههای میگ و موشکهای اسکاد) و سلاحهای شیمیایی آلمانی مجهز شده بود. علت ظهور این جنبشها نه پشتیبانی ایران، که تهاجم اشغالگرانه شارون و توهم پایان مقاومت بود. مقاومت نه در آن دوران به خاک سپرده شد و نه امروز محکوم به فناست؛ آن روز بالید و امروز نیز بالندهتر خواهد شد.
بررسی تاریخ این گروهها از بدو تأسیس نشان میدهد که آنها همواره بر اساس ضرورتهای فلسطین و لبنان و اعتقادات ضد اشغالگری خود- نه الزامات راهبردی ایران - عمل کردهاند. هرچند ایران در حمایت از این گروهها با هدف حمایت از مظلومان، هزینه داده، اما آنها هیچ گاه به نمایندگی یا نیابت از ایران اقدام نکردهاند.
ایران امروز بدون نیاز به نیروی «نیابتی» قادر به دفاع از خود است. دههها سرمایهگذاری در زیرساختهای دفاعی - از فناوری موشکی پیشرفته تا پهپادهای نوین- امنیت این کشور را مستقل از حمایت خارجی تضمین کرده است. ایران اگرچه همچنان به مردم خود به عنوان مهمترین سد در برابر تجاوز خارجی تکیه میکند، اما نوآوریهای نظامی آن امکان حفظ امنیت بدون اتکا به حمایت خارجی را فراهم کرده است. این دستاوردها نشاندهنده راهبرد بلندمدتی است که ثبات و حاکمیت را فارغ از تحولات منطقهای تضمین میکند.
با وجود اینکه چالشهای پیش روی متحدانی مانند حزبالله ممکن است به طور موقت بر دامنه نفوذ ایران تأثیر بگذارد، اما هسته اصلی بازدارندگی این کشور را در معرض خطر قرار نمیدهد. این پارادایم «خوداتکایی راهبردی» است که همواره به عنوان رکن بنیادین سیاست دفاعی تهران شناخته شده و توانمندی کشور در برابر فشارهای خارجی را تضمین میکند.
سوء برداشت امروز درباره ایران ناشی از تلاش تحلیلگران برای درک آشفتگی جهان- به ویژه در غرب آسیا- است. در قلب این آشفتگی، مصونیت بیقید و شرط اسرائیل قرار دارد که هنجارهای بینالمللی را نقض و الگویی خطرناک برای رفتار دولتی ایجاد کرده است.
اقدامات اسرائیل در غزه - از بمباران بیمارستانها و مناطق مسکونی و زیرساختهای حیاتی تا ممانعت از کمکهای انسانی - به کشته شدن دهها هزار غیرنظامی و فاجعهای انسانی انجامیده و میلیونها انسان را بدون دسترسی به آب و غذا و دارو، در معرض مرگ قرار داده است.
فراتر از غزه، اقدامات اسرائیل به بیثباتی کل منطقه نیز میافزاید، حملات هوایی مکرر به سوریه و لبنان که غیرنظامیان، روزنامهنگاران و نیروهای امدادی را نشانه میرود، همراه با بهکارگیری فناوریهای پیشرفته و حتی تبدیل ابزارهای ارتباطی به سلاحهای مرگبار، بیاعتنایی این رژیم به قواعد اخلاقی و حقوق بینالملل را عیان میسازد.
سکوت یا همراهی ضمنی قدرتهای جهانی با این الگوی رفتاری رژیم صهیونیستی، تحلیل کارشناسان از کنشهای دولتی را دچار اعوجاج کرده است. در فضای فاقد نظم حقوقی کنونی، حتی واکنشهای تدافعی جمهوری اسلامی نیز ممکن است به اشتباه «تهاجمی» یا «نمادی از درماندگی» تلقی شود. تحلیلگرانی که ایران را در آستانه دستیابی به تسلیحات اتمی تصور میکنند، از تأثیرات مخرب بیثباتی ساختاری نظام جهانی بر تحلیلهای خود غافل ماندهاند. آنها، آشفتگی فضای بینالملل را به محاسبات راهبردی تهران تعمیم داده و رویههای دفاعی ثابت این کشور را به مثابه تغییراتی شتابزده و فاقد ثبات راهبردی تفسیر میکنند.
اقدامات ایران نه نشانگر گرایش به سمت تسلیحات هستهای، که تجلی راهبرد تاریخی مبتنی بر صیانت از حاکمیت ملی و ثبات از مسیر خوداتکایی است. ساختار بازدارندگی ایران همواره در تطابق کامل با پارادایم امنیت ملی ریشهدار در حاکمیت مستقل بوده است. تهران نه در پاسخ به انگارههای نادرست از «استیصال»، که در چهارچوب اهداف کلان تثبیتشده راهبردی خود گام برمیدارد.
تمرکز وسواسگونه بر ایران به عنوان تهدید هستهای، توجه را از نقش رژیم صهیونیستی در بیثباتسازی منطقه منحرف میکند. اقدامات مهارنشده این رژیم نهتنها بحرانهای انسانی را تشدید میکند، بلکه با تضعیف هنجارهای جهانی، محیطی مساعد برای گسترش سلاحهای هستهای ایجاد میکند. تحلیلگران باید در برابر وسوسه تفسیر اقدامات تهران از دریچه آشفتگی جهانی مقاومت کرده و بر الگوهای ثابت در رفتار راهبردی ایران تمرکز کنند.
این تغییر نگرش تنها درباره ایران نیست، بلکه درباره احیای اعتماد به نظامی جهانی است که پاسخگویی، عدالت و حاکمیت قانون را اولویت میدهد. ادعاهای تغییر موضع ایران به سمت هستهای، بازتاب استراتژی تهران نیست، بلکه نشانهای از فروپاشی نظم جهانی است. بازسازی روایت مستلزم مقابله با عوامل واقعی بیثباتی و تأکید مجدد بر اصول پاسخگویی و عدالت است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آسیبشناسی تجارت خارجی ایران
✍️ نادر کریمیجونی
تولیدکنندگان معتبر کالا و خدمات در تمام دنیا، به سرعت توجه خود را به سوی بازارهای خارجی و صادرات کالا و خدمات معطوف میکنند. علت این توجه نه فقط به خاطر آن است که فروش کالا به داخل کشور به منزله چرخش ثروت داخلی و ورود ثروت به کشور فقط از طریق صادرات امکانپذیر میشود، بلکه بازارهای داخلی کشورها، از آنجا که جمعیت و به تبع آن مصرفکنندهها، محدود هستند همواره سقف مشخص دارند و اگر بنگاهها توجه خود را فقط به بازار داخلی محدود و معطوف کنند حتما در نقطهای متوقف میشوند. در عین حال نه فقط در کشور ما که در همه کشورها صادرات کالا و مصرف کالا یا خدمات تولیدی، نوعی اعتبار را برای کیفیت و مطلوب بودن کالا به همراه میآورد چراکه ورود یک کالا به بازار کشور یا کشورهای دیگر ضرورتا به این معنی است که شهروندان آن کشورها فارغ از عرق ملی و ملاحظات میهن دوستی، کیفیت کالا و خدمات وارداتی را در مقایسه با کالا و خدمات
وارد شده از کشورهای دیگر، مناسب تشخیص داده و به استفاده از آن روی آوردهاند.
این موضوع در کشورمان نیز وجود دارد که نه فقط تولیدکنندگان کالا بلکه تولیدکنندگان خدمات نیز در برهههای گوناگون از مقامات مصرانه خواستهاند تا مسیر صادرات کالا و خدمات به کشورهای دیگر را هموار و از این جاده مانعزدایی کنند. البته مانعزدایی از مسیر صادرات، فقط به رفع کردن موانع دیپلماتیک، گمرکی و مشکلات پیش از صادرات نیست که البته یک صادرکننده در همه حال محتاج حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک کشور متبوع خود است. حمایت دولت از تجار و صادرکنندگان خود پس از پایان صادرات و هنگام بازگشت یا خروج پول صادرکننده از کشور مقصد نیز ادامه مییابد و وقتی مناسبات یک کشور با جامعه جهانی یا کشور مقصد دچار چالش بوده، کاملا قابل انتظار است که صادرکنندگان کشور مبدا، حتی اگر توانایی ورود و فروش، در کشور یا کشورهای مقصد را داشته باشند، باز هم صادرات عملا تاثیر مثبت و مطلوب نخواهد داشت و نمیتواند انتظار صادرکنندگان کالا، فناوری و حتی صادرکنندگان خدمات را برآورده سازد.
در مقابل اظهارات نهچندان واقعبینانه و مبتنیبر خیالپردازی که در هفتههای گذشته از زبان برخی مدیران نظام جمهوری اسلامی ایران شنیده شده، صادرکنندگان و تولیدکنندگانی که اراده خود را به صادرات معطوف کردهاند، با صدای بلند اعلام میکنند تحریمها و سختگیریهایی که از سوی قدرتهای بزرگ و نیز نهادهای بینالمللی علیه ایران اعمال شده و میشود، جریان آزاد پول به داخل کشور و نیز به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران را مختل کرده و با این مانع بزرگ ممکن است نتوان به بازارهای صادراتی نفوذ کرده و از این بازارها، ثروت را به درون ایران
وارد کرد.به عنوان نمونه همین نمایشگاهی که در حسینیه امام خمینی (ره) برپا شد و مقامات مختلفی از جمله رهبر، رییسجمهور و رییس مجلس از آن بازدید کردند، موضوع رفع تعهدات ارزی ضرورت تسهیل در انتقال ارز از کشورهای دیگر به داخل ایران، بارها و از سوی افراد مختلف بیان و اظهار شد. در همه این خواستهها، موضوع ضرورت هموارسازی مسیر بازگشت ارز حاصل از صادرات به داخل کشور به مقامات بازدید کننده یادآوری شد. در مقابل توصیههایی که برخی مقامات به تولیدکنندگان و صادرکنندگان برای جایگزین کردن برخی فرصتهای موازی به جای سوئیفت ارائه دادند، دستاندرکاران تجارت و صادرات باز هم بر ضرورت پیوستن ایران به FATF و کنوانسیونهای پالرمو تاکید کردند. این تاکید نشان میدهد که فعالان اقتصادی ایران به خوبی ظرفیتهای هر یک از نهادهای منطقهای و بینالمللی را میشناسند و میتوانند از این ظرفیتها بهرهبرداری کنند.
حال اگر با وجود ظرفیتهای موازی، فعالان اقتصادی ایرانی باز هم به دنبال استفاده از نهادهای قدیمی و معمولی هستند لابد به این معنی است که نهادهای موازی ایجاد شده آنقدر که لازم است کارآمد و قابل اعتماد نیست و نمیتواند نیازهای موجود را برطرف سازد.
علاوه بر این تمام تجار و فعالان اقتصادی به این نکته مهم واقف هستند که قرار دادن همه تخممرغها در یک سبد، ریسک زیادی را به فعالان تجاری و اقتصادی تحمیل میکند و عاقلانه آن است که حتی درباره مشتریهای بزرگ و پرمصرف باز هم از انحصاری کردن صادرات به این کشورها پرهیز کرد. البته برخی مقامات کشورمان میپندارند همین که مثلا در مورد کشورهای اوراسیا، ۳۰۰میلیارد دلار واردات کالا وجود دارد، ایران میتواند همه صادرات خود را روانه این بازار حدود ۱۸۰میلیون نفری کرده و از توجه به سایر متقاضیان کالاهای ایرانی، صرفنظر کند. این مقامات تصور میکنند که چون اوراسیا حوزه نفوذ کشورهای چین و روسیه است، علیالقاعده مشکلات ایران و غرب نمیتواند بر تجارت فیمابین ایران و کشورهای این منطقه تاثیر منفی بگذارد. اما در تمام بیش از هشت سال گذشته ایران نتوانسته جایگاه مهمی در تجارت با این کشورها داشته باشد چراکه نه فقط در تحریمهای به شدت سختگیرانه غرب قرار داشته بلکه نتوانسته ارزش پول ملی خود را حفظ کند و کشورهای اوراسیا همواره به ثبات سیاسی- اقتصادی ایران با تردید نگریسته و نسبت به این ثبات بیاعتماد بودهاند.
شرایط حاضر نشان میدهد که حتی اگر ایران بخواهد، باز هم نمیتواند به بازارهایی مانند بازار کشورهای بلوک شرق یا اوراسیا تکیه کند چراکه در این منطقهها، کشورهایی وجود دارند که با وجود شرایط حاضر علاقه زیادی به همکاری و گسترش همکاری با ایران ندارند. از این بابت است که کشورمان پس از گذشت سالهای متمادی هنوز نتوانسته جایگاه حداقلی در بازار کشورهای شرق یا اوراسیا داشته باشد.
اگر مقامات ایرانی میخواهند واقعا توسعه صنعتی و تجاری کشورمان را به دست بیاورند تکنیکهای قدیمی استفاده از کارت دیگران در مقابل مخالفان نتیجه مثبت نمیدهد. ایرانیان باید بدانند که به جای بندبازی و به کار بردن تکنیکهای مشابه، رفتار اقتصادی و تجاری معقول تعریف شده و شفاف داشته باشند و به جای تهاجم و اصرار بر مواضع خود، به طرف مقابل، خواستههایش و ملاحظاتش احترام بگذارند و اعتمادسازی کنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 زمانهای که بیل زدن شجاعت میخواهد!
✍️ جعفر گلابی
در زمان دولتهای نهم و دهم به جز خسارتهای اقتصادی و سیاسی که هنوز آثار آن برای مردم ملموس است، در بعد معنا هم ابتذالی پدید آمد که خساراتش کمتر از زیانهای مادی نبود. کلمههای بلند از محتوا خالی شدند چنانچه اخلاف دولتی دیگر جرات نمیکردند به این ارزشها متوسل شوند و داعیهدار آنها شوند. مردمسالاری جای خود را به عوامگرایی داد و به جای رسیدگی به محرومان پولپاشی صورت گرفت بدون اینکه فقر و فلاکت مرتفع شود، اما بدتر از همه بلایی بود که بر مردمی بودن رفت و اگر این روزها شاهد عکسالعمل بخشی از معترضان و کنایهزنندگان به مشی و منش رییسجمهور هستیم باید سرچشمهاش را در آن تقلب در معانی جستوجو کنیم.
آقای پزشکیان تجربه شیرینی از ساختن ۶۰۰ خانه بهداشت با همکاری مردم دارد که بارها به آن اشاره کرده است. وی صادقانه و بیتوجه به هر عکسالعملی با شور و شوق از بیل زدن و خاکی شدن استنکاف نمیکند. او هر لحظه خودش میشود و چه بسا اگر به بیمارستانی سر بزند و بیماری آماده جراحی قلب باشد آستین بالا زند و جراحی کند! درواقع آقای پزشکیان در مقابل تغییر منفی بسیاری از ذائقههای بلاوجه برخاسته است و نمیتواند بپذیرد که جامعه از ارزشهایش محروم شود.
نهجالبلاغهخوانی او در فضایی آکنده از ریا و تظاهر یک اقدام شجاعانه در جهت توجه واقعی به سیره عدالت علوی است.
آقای پزشکیان نمیترسد که ازسوی لامذهبها طرد شود و از سوی بریدگان از دیانت به ارتجاع نسبت داده شود و برخی جوانان هل داده شده به لاقیدی انکارش کنند. خوشبختانه این تلاش صمیمانه ازسوی جامعه مقبول میافتد و استشمام ریا نمیشود.
چکار باید کرد؟ آیا در فضای تیره و تاری که به دست خویش ساختهایم از داشتهها و سرمایههای اجتماعی خود عبور کنیم و تهی شدن را بپذیریم؟ ایران به فرهنگ خود زنده است و اگر ناملایمات روزگار و تظاهر مخرب فرصتطلبان این فرهنگ و ادب و پشتکار و سادهزیستی و مردمنوازی را به تیر جفا گرفتار کرده است، آیا ما هم بترسیم و از محافظت از ارزشها پرهیز کنیم؟ اگر دروغ سکه رایج زمان شود صداقت همچنان یک ارزش متعالی است، اگر ستم زیاد شده، عدالت هنوز یک آرمان بزرگ است، اگر اشرافیت به خلق و خوی برخی مسوولان تبدیل شده سادگی صادقانه همچنان جذاب و امیدآفرین است، اگر میان حکومت و مردم فاصله افتاده همنشینی با یتیمان و فقیران اخلاقی انسانی است. فقط در یک صورت به بیل زدن آقای رییسجمهور انتقاد وارد است که جلسه مهمی برای تصمیمی را ترک کرده و به این کار مشغول شده باشد و کسی که معترض اوست باید از این موضوع اطلاع موثق داشته باشد. اگر چنین نیست ما چه حقی داریم که یک شهروند را از کاری که دوست دارد پرهیز دهیم و نیتخوانی کنیم و اتهام پوپولیسم به او بزنیم؟ چنانچه آقای پزشکیان بدون اتلاف وقتی که متعلق به مردم است در زمان شخصی متعلق به خود آجری روی آجر میگذارد قابل ستایش است همانگونه که امیر مومنان هنگام فراغت از حکومت درخت میکاشت و از خواب خود میزد که به محرومان برسد. در این فقره وسعت منفیبافیها واقعا مایه نگرانی است و چه بسا روزی فرا برسد که افراد، خائف از برداشتهای غلط از کار نیک امتناع کنند و جامعه ما از ثواب و نوعدوستی و خیری و سازندگی و دستگیری از افتادگان خالی شود. احتمالا آقای پزشکیان میداند که برخی با پز روشنفکرانه چنین مجالی را برای حمله به او از دست نمیدهند ولی نمیشود از ترس طاعنان که اغلب از عزم رییسجمهور برای ساختن و مرافقت و رفع مشکلات و آرامسازی جامعه شاکیاند و اهداف صادقانه ندارند از خیر و خوبی پرهیز کرد. در روایت است که اعرابی از حضور در نماز جماعت امتناع میکرد روزی امام صادق (ع) سراغش را گرفت، گفتند از ترس ریا به جماعت نمیشود، امام فرمود: بگویید برای دیده شدن به مسجد بیاید که خود دعوت به خیر و عبادت است (قریب به مضمون). گناه اصلی آقای پزشکیان که تا آخر از دید مخالفان آرامش جامعه و اصلاح کژیها بخشیده نخواهد شد امیدآفرینی و تلاش برای جلوگیری از انفجار نارضایتیهاست. صدر امیدواران به هرج و مرج و ازدیاد تضادهای درونی و افزایش کینهها و وحشت از وفاق داخلی در آلبانی و پاریس و لندن و واشنگتن نشستهاند که شبانهروز در تنور بدیها و نفرتها میدمند و عدهای هم دانسته یا نادانسته در داخل به این فکرهای مخرب دامن میزنند. اما راه استوار و تاریخساز جامعه از نیکی و دوستی و صفا و صمیمیت و خیرخواهی و کار برای مردم میگذرد. هر خانهای که ساخته میشود و کاستی و عیبی که برطرف میشود آجری بر آجر استحکام جامعه گذاشته میشود و فعلا آقای پزشکیان تلاش میکند نماد این معنای فاخر شود.
🔻روزنامه فرهیختگان
📍 دستیارانِ ایرانیِ ترامپ
✍️ محمدامین ایمانجانی
از استقرار مجدد ترامپ در کاخ سفید زمان زیادی نمیگذرد، اما در همین مدت کوتاه چند صد تحلیل در رسانههای ایرانی درباره کنش احتمالی او منتشر شده است، از تحلیلهای بهشدت خوشبینانه تا تحلیلهای شدیداً بدبینانه. البته به نظر میرسد دو سر طیف تا حد زیادی درباره وضعیت جدید کاخ سفید غلو میکنند. همچنین به نظر میرسد سیاستهای ترامپ ۲ درباره ایران نه به گونهای است که جماعتی رو به قبله شدهاند، نه آنقدر فاقد اهمیت است که اساساً درباره آن صحبت نشود؛ اما نکته مهمتر این است که کلید مسئله اینجا در تهران است نه در واشنگتن.
ترامپ از یک سو عناصر رادیکال دوره قبل مانند هوک، پمپئو و بولتون را به دولت راه نداده است و از سوی دیگر چهرههای جدید را وارد کابینه کرده که بهشدت تندرو هستند، علیایّحال او همزمان در نخستین اظهارنظرش درباره ایران به شکل واضحی از شروط ۱۲گانه پمپئو عقبنشینی کرده است. این پالسهای ضد و نقیض، نشان میدهد او یا نسبت به مسئله دچار سردرگمی است یا میخواهد همچنان شمایل یک فرد غیرقابل پیشبینی را حفظ کند.
این وضعیت نشان میدهد اتخاذ هر سیاستی در تهران منوط بهحساب نکردن روی رفتار ترامپ است؛ ازاینرو باید گفت کلید در تهران است نه واشنگتن، بدین ترتیب هر نوع تصمیمسازی و سیاستگذاری که موضوع را به سمت انفعال ایران سوق بدهد بازی در زمینی است که ترامپ میپسندد. با این مقدمه به نظر میرسد ۴ جریان خواسته یا ناخواسته در این ایام در حال تکمیل پازل ترامپ هستند.
۱. جریانی که کاسب ترس هستند و از مدتها قبل تلاش دارند با ارائه تصویری هولناک از آینده به لحاظ روانی جامعه را بههم بریزند. اتفاقات همین چند روز اخیر نشان میدهد، ایدههای این جریان خیلی واقعی نیست و عقبنشینی ترامپ از شروط پمپئو یک نشانه آشکار در رد ایده آنهاست. ظرافت مسئله اینجاست؛ اینکه سیاستگذاران و مسئولان کشور همیشه باید برای بدترین سناریوهای ممکن آمادگی داشته باشند و این یک اصل بدیهی است؛ ولو احتمال وقوعش یک درصد باشد. اما اینکه ۹۹ درصد رسانه را با آن احتمال یک درصدی پر کنیم قطعاً نامش کاسبی ترس است.
۲. جریان دوم آنهایی هستند که از قبل از حضور ترامپ در کاخ سفید تأکید میکردند ایران باید بدون قید و شرط و بدون هیچ ایده فعالی با دولت جدید آمریکا مذاکره کند، صاحبان ایده مذاکره برای مذاکره که متأسفانه رشحاتی از فعالیت آنها در رسانههای نزدیک به دولت هم دیده میشود در واقع در حال سوزاندن میز مذاکره احتمالی هستند. اصرار بر مذاکره بدون ایده دقیقاً همان چیزی است که ترامپ میخواهد، ایدهای که او میتواند با شکست سریعش پروژه فشار را دنبال کند.
۳. جریان سوم جریان سادهسازان هستند. واقعیت آن است که آنچه موجب عقبنشینی آمریکا در سالهای اخیر شده تابآوری و ایستادگی مردم ایران است. این تابآوری دو وجه دارد، نخست بهبود شرایط اقتصادی و دوم حداکثری شدن حضور مردم در صحنههای اجتماعی. جریان سادهساز در سالهای اخیر برای مسئله اقتصاد دو دسته نسخه پیچیده است، یک دسته آنهایی که گفتهاند به صرف مذاکره همه چیز حل میشود و یک دسته آنها که تأکید داشتند با یک میلیون تومان میتوان شغل ایجاد کرد. ایده دو جریان عملاً ایجاد تغییر واقعی به نفع مردم در اقتصاد را به انسداد میکشاند، فرمان اقتصاد کشور در شرایط جدید حتماً باید دور از دسترس سادهسازها باشد.
۴. هر جریانی که در شرایط فعلی دوقطبیهای واهی بسازد و بخواهد بین صفوف مردم خطکشی کند، نتیجه کارش کاهش سرمایه اجتماعی و دستیاری برای پروژه ترامپ است. اصرار بر اجرای پروژههای شکستخورده اجتماعی، تشکیل تجمعات رادیکال غیر قانونی و فحاشی به مسئولان کشور که نمونههای آن را این روزها در پاستور میبینیم، تأکید بر تولید خشم و نفرت از رسانههای عمومی و... برخی از مصادیق اقداماتی است که این جریان انجام میدهد و متأسفانه ریشههایی در طیف رادیکال مجلس هم دارد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 اهمیت توسعه تعاونیها در کشور
✍️ حمید حاج اسماعیلی
در راستای ایجاد گفتمان تعاون، نیاز به باور عمومی و حاکمیتی داریم. ثبات اقتصادی به تثبیت موقعیت و ترویج گفتمان تعاون در کشور کمک میکند.
دولت باید به تعاونیها و ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی آنها باور جدی داشته باشد و به همین سبب مردم میتوانند از طریق تعاونیها به عنوان تولیدکننده در کسبوکارهای مختلف حضور پیدا کرده و به صورت جمعی در اقتصاد کشور نقشآفرینی کنند.
همچنین مردم قادر خواهند بود با سرمایهگذاری منابع وسرمایههای خرد، کوچک و متوسط خود، علاوه بر راهاندازی پروژهها و راهاندازی کارگاههای تولیدی از طریق سرمایهگذاری در جهت توسعه بازار کار و تولید کشور گام بر دارند. اهمیت توجه به این نوع از اقتصاد در شرایطی حائز اهمیت بوده که وضعیت اقتصادی کشور بیش از همیشه ضرورت توجه به مباحثی همچون عدالت اقتصادی، مردمیسازی اقتصاد، مشارکت مردم، جمعآوری و هدایت نقدینگی به سمت تولید را احساس میکند.
در حال حاضر بزرگترین مانع توسعه تعاونیها در کشور عدم باور به بخش تعاون است. امید است در دولت چهاردهم اتفاقات خوبی برای ارتقای جایگاه تعاونیها و شکوفایی بخش تعاون رقم بخورد.
بیشتر انتقاداتی که وجود دارد این است که چرا بخش تعاون نتوانسته توسعه یابد و همچنان در خاموشی است و این مساله ناشی از دغدغهای است که در خصوص بخش تعاون در اقتصاد داریم و باید آن را فعال کنیم. اما بخشی از انتقادات به دلیل اعتقادی است که برخی در کشور دارند و تصور میکنند که تعاون یک راهکار مناسب برای توسعه اقتصاد کشور است و میتواند مشارکت مردم را در بخشهای اقتصاد افزایش دهد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست