پنجشنبه 23 اسفند 1403 شمسی /3/13/2025 9:27:06 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 انرژی و تصمیمات عقلانی
✍️ سهیل آل‌رسول
بندی از تفاهمنامه توانیر و سازمان نظام مهندسی ساختمان در مورد الزام استفاده از پنل‌های خورشیدی در ساختمان‌های نوسازی که بیش از ۴ طبقه دارند یا مجموع مساحت طبقات آنها بیش از هزار مترمربع است، نهایی شده است. واقعیت این است که تصمیمات هیجانی و غیرکارشناسی معمولا نتیجه‌بخش نیستند. اگر این موضوع به‌طور دقیق‌تری مطالعه می‌شد و چارچوب‌دار بود، می‌توانستیم نتایج بهتری به دست آوریم. برای مثال، اگر از تشکل‌های بخش خصوصی درباره آن نظرسنجی می‌شد، نتایج بسیار بهتری حاصل می‌شد. در سال‌های اخیر در حوزه برق و گاز مسیرهایی را طی کرده‌ایم که به نتیجه فعلی منجر شده‌اند، اما حقیقت این است که ما بیشتر از تولید برق پایدار، دچار اتلاف انرژی به‌ویژه در ساختمان‌ها هستیم. اگر هزینه‌ای که برای تولید برق پایدار صرف می‌کنیم، به رعایت مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان اختصاص می‌یافت، قطعا هم در کاهش مصرف گاز و هم برق نتایج بهتری به دست می‌آوردیم. به عنوان مثال، آمارها نشان می‌دهند که در زمستان گذشته ۶۷درصد گاز کشور در ساختمان‌های مسکونی مصرف شد، درحالی که تنها ۷درصد از گاز به نیروگاه‌ها اختصاص یافت. این نشان می‌دهد که صرفه‌جویی و جلوگیری از اتلاف انرژی در ساختمان‌ها نسبت به تولید انرژی پایدار سرمایه‌گذاری کمتری نیاز دارد و بهینه‌تر است.
یکی از مشکلات جدی ما این است که در برخی حوزه‌ها هزینه‌های‌مان بالاتر از قیمت جهانی است. به عنوان مثال، قیمت پنل‌های خورشیدی باید جهانی باشد و اینورترهایی که بخشی از آنها تولید داخل است، ممکن است حتی گران‌تر از قیمت جهانی تمام شوند. اگر بخواهیم برق تولید شده از پنل‌ها را به شبکه منتقل کنیم و در ساعات دیگر از شبکه بازگردانیم، نرخ آن باید مطابق نرخ مصوب خرید و فروش باشد. این موضوع باعث می‌شود بازگشت سرمایه کمتر از ۱۰ سال امکان‌پذیر نباشد. ترجیح من این بود که پیش از ابلاغ این موضوع، در مجامع تخصصی و تشکل‌های مرتبط با حوزه صنعت ساختمان بررسی‌های بیشتری صورت می‌گرفت. این موضوع باید پیش از رسانه‌ای شدن‌ به‌صورت کامل و شفاف بررسی می‌شد. این طرح باتوجه به رکود بازار مسکن و قیمت بالای تمام شده ملک نسبت به توان خریدار چشم‌انداز روشنی ندارد. از این رو به نظر می‌رسد که تصمیمات عقلانی که بتوان در آن تمام جوانب و واقعیت‌ها را در نظر گرفت و چالش‌ها را به شکل دقیق رصد کرد، می‌تواند برای ما کارگشا باشد در غیر این صورت این خطر وجود دارد که جدای از مشکلات جاری با چالش‌هایی جدید نیز در این حوزه مواجه شویم.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 DeepSeek: تحولی در بازار فناوری و بهره‌وری اقتصادی
✍️ دکتر نیما فاضلی
یک استارت‌آپ کوچک چینی به نام DeepSeek AI با دستاوردی چشمگیر، معادلات بازار هوش‌مصنوعی را دگرگون کرده است. این شرکت موفق شده است مدلی را توسعه دهد که نه‌تنها با بهترین مدل‌‌‌های هوش‌مصنوعی موجود رقابت می‌کند، بلکه این کار را با یک‌بیستم هزینه معمول انجام می‌دهد.نکته کلیدی اینجاست که DeepSeek توانسته است به این عملکرد برتر با نیاز به توان محاسباتی و مصرف انرژی به مراتب کمتر دست یابد. این پیشرفت نشان می‌دهد که می‌‌‌توان مدل‌‌‌های هوش‌مصنوعی قدرتمند را بدون نیاز به زیرساخت‌‌‌های عظیم و پرهزینه که تاکنون پیش‌‌‌نیاز توسعه این فناوری تلقی می‌‌‌شد، ایجاد کرد. این تحول بنیادین از چند جنبه قابل بررسی است.

نخست، فرض موانع ورود بالا در توسعه مدل‌‌‌های هوش‌مصنوعی در هم شکسته شده است. دستاورد DeepSeek نشان می‌دهد که نوآوری مهندسی می‌‌‌تواند بر محدودیت‌های مالی غلبه کند؛ این یعنی پایان انحصار شرکت‌های بزرگ فناوری مانند گوگل، مایکروسافت و OpenAI در این حوزه. ما شاهد دموکراتیزه‌شدن توسعه هوش مصنوعی هستیم که درها را به روی شرکت‌های کوچک‌تر و نوآور در سراسر جهان می‌‌‌گشاید.

دوم، این تحول پیامدهای جدی برای بازارهای مالی دارد؛ به‌‌‌ویژه برای شرکت‌هایی که در زمینه زیرساخت‌‌‌های هوش‌مصنوعی سرمایه‌گذاری کلان کرده‌‌‌اند. ارزش‌‌‌گذاری نجومی شرکت‌هایی مانند انویدیا، اپراتورهای مراکز داده و تولیدکنندگان سرور بر این فرض استوار بود که توسعه هوش‌مصنوعی به قدرت محاسباتی و زیرساخت‌‌‌های فزاینده نیاز دارد. با رویکرد کارآمد DeepSeek، این ارزش‌‌‌گذاری‌‌‌ها به بازنگری اساسی نیاز دارند. با توجه به وزن قابل‌توجه این شرکت‌ها در شاخص‌‌‌های سهام، به‌‌‌ویژه نزدک، می‌‌‌توانیم شاهد تعدیل قابل‌توجه در بازار باشیم.
سوم و شاید مهم‌ترین تاثیر، پیامدهای گسترده‌‌‌تر اقتصادی است. هوش‌مصنوعی به‌‌‌طور فزاینده‌‌‌ای به یک نهاده کلیدی در فرآیندهای تولید، به‌‌‌ویژه در توسعه نرم‌‌‌افزار و ارائه خدمات تبدیل شده است. کاهش چشمگیر هزینه‌‌‌های محاسباتی هوش مصنوعی در واقع یک شوک مثبت عرضه برای تمام صنایعی است که از هوش مصنوعی استفاده می‌کنند. این کاهش هزینه می‌‌‌تواند پذیرش هوش مصنوعی را در تمام بخش‌‌‌ها، از بهداشت و درمان و آموزش گرفته تا تولید و خدمات مالی تسریع کند و موج جدیدی از رشد بهره‌‌‌وری را به راه اندازد.

در نگاه به آینده، این تحول چند روند کلیدی را نشان می‌دهد:

- چشم‌‌‌انداز رقابتی‌‌‌تر و متنوع‌‌‌تر در توسعه هوش مصنوعی؛

- ارزیابی مجدد ارزش شرکت‌های زیرساخت فناوری؛

-تسریع در پذیرش هوش مصنوعی در صنایع مختلف؛

-امکان ظهور قطب‌‌‌های جدید هوش مصنوعی فراتر از مراکز سنتی فناوری.

پدیده DeepSeek فراتر از یک پیشرفت فناورانه صرف بوده و این تحول نشان‌‌‌دهنده تغییر بنیادین در نحوه تفکر ما درباره توسعه هوش مصنوعی و پیامدهای اقتصادی آن است. اگرچه ممکن است در کوتاه‌‌‌مدت نوسانات بازار را به‌‌‌ویژه در سهام فناوری ایجاد کند، اما پیامدهای اقتصادی بلندمدت آن مثبت به نظر می‌رسد و نوید پذیرش گسترده‌‌‌تر و کارآمدتر هوش مصنوعی را در اقتصاد جهانی می‌دهد.


🔻روزنامه کیهان
📍 خوابی ساده‌لوحانه یا برخوردی مزدورانه؟!
✍️ سعدالله زارعی
ادبیات دیروز و امروز مقامات ارشد آمریکا درخصوص ایران، به‌طور کلی مبتنی بر یکی از این دو گزاره بوده است؛ «نظام سیاسی ایران باید برچیده شود» و «جمهوری اسلامی باید مهار گردد». از آن طرف ادبیات دیروز و امروز جمهوری اسلامی ایران درخصوص آمریکا، به‌طور کلی مبتنی بر این دو گزاره بوده است؛ «آمریکا باید از دخالت در امور منطقه ـ غرب آسیا ـ دست بردارد» و «آمریکا نباید در امور داخلی ایران دخالت کند.» در واقع دو گزاره آمریکا در مواجهه با ایران دو گزاره ایجابی هستند یعنی اتفاقاتی باید علیه ایران رخ دهد و دو گزاره ایران در مواجهه با آمریکا، دو گزاره سلبی هستند یعنی آمریکا در مواجهه با ایران و منطقه باید از اقداماتی دست بکشد.
آمریکایی‌ها دنبال موضوعاتی علیه ایران هستند که واقعاً ارتباطی با آن‌ها ندارد در حالی که ایران مطالباتی از آمریکا مطرح می‌کند که به آن ربط دارد. پس مشخص است که ایران در مورد آنچه دنبال می‌کند در جایگاه مستحکم حقوقی قرار دارد و آمریکا نمی‌تواند به خواسته‌های خود علیه ایران، وجاهت حقوقی بدهد. آمریکا از ایران می‌خواهد برنامه هسته‌ای خود را که بر صلح‌آمیز بودن آن از سوی مجامع تخصصی حقوقی تأکید شده است، متوقف کند و یا تحت رژیم‌های سخت بازرسی قرار دهد. این موضوع ارتباطی به آمریکا ندارد و حقوقی را برای آن ایجاد نمی‌کند. آمریکا از ایران می‌خواهد قدرت نظامی خود را محدود کند و به سمت تولید سلاح‌های راهبردی نظیر موشک‌های بالستیک نرود، این موضوع هم هیچ ارتباطی به آمریکا نداشته و حقی برای آن در مقابل ایران ایجاد نمی‌کند. آمریکا از ایران می‌خواهد به ارتباط راهبردی ـ نفوذ ـ در منطقه پایان دهد و در درون مرزهای خود محدود باشد. این موضوع هم هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد و حقی برای آن به وجود نمی‌آورد و قس علیهذا در مورد مسایل داخلی ایران.
ایران از آمریکا می‌خواهد از مداخله در منطقه غرب آسیا خودداری کند. این موضوع واقعاً به ایران ربط دارد چرا که از یک ‌سو ایران بخشی از این منطقه است و از سوی دیگر مداخلات آمریکا در منطقه از یک طرف بر مبنای برهم زدن و تضعیف روابط طبیعی ایران استوار می‌باشد و از طرف دیگر بر مبنای تحکیم سلطه رژیم متجاوز صهیونی بر منطقه قرار دارد که با امنیت ایران هم در تضاد می‌باشد. پس پیگیری سیاست مداخله در منطقه از سوی آمریکا، ایران را ذی‌حق می‌کند که با آن مخالفت نماید. ایران از آمریکا می‌خواهد از مداخله در امور کشور دست بردارد. این حق طبیعی هر کشور است که چنین مطالبه‌ای داشته باشد. مداخلات آمریکا چنین حقی را برای ایران ایجاد می‌کند که بر مبنای قطع مداخلات آن در امور خود، سیاست‌های اجرائی خویش را تنظیم نماید.
از ابتدای انقلاب اسلامی و شروع مناقشات میان آمریکا و ایران، یک عده‌ای در ایران بدون توجه به واقعیت مطالبات ایران از آمریکا و واقعیت‌ مطالبات آمریکا از ایران، وانمود می‌کنند ایران باید از طریق حل و فصل مسایل با آمریکا به خصومت جاری میان دو کشور پایان دهد و این در حالی است که در طول
۴۶ سال گذشته، هیچ دولتی در آمریکا بر مبنای حل و فصل خصومات با ایران به صحنه نیامده است و بلکه همه دولت‌ها بر مبنای به کرسی نشاندن مطالبات راهبردی خود که هیچ وجاهت حقوقی ندارد به ایران فشار وارد کرده و به‌طور پیاپی به آن خسارت زده‌اند. در چنین فضائی، ایران اگر بخواهد به‌طور واقعی به فصل خصومت با دولت آمریکا برسد باید به مطالبات غیرقانونی و ظالمانه آمریکا تمکین کند یعنی از هر آنچه از نظر آمریکا ممنوع است، دست بکشد و این در حالی است که همان‌طور که ذکر شد، جناح‌هایی ـ از دو حزب ـ
در آمریکا حتی پا را از مطالباتی که ذکر شد فراتر گذاشته و برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی را مدنظر دارند که البته گفته‌اند شتر در خواب بیند پنبه‌دانه!
براساس یک محاسبه ساده ریاضی کاملاً واضح است که ایران نمی‌تواند به هوای فصل خصومت به سمت کشوری برود که به فصل خصومت نمی‌اندیشد. از نظر آمریکا جرم اول ایران، تأسیس نظام مستقل جمهوری اسلامی است. بعد پای موضوعات دیگری از قدرت ایران به میان می‌آید که منبعث از برپایی این نظام دینی می‌باشد. بله ایران می‌تواند مثل چندین مورد سابق ـ از جمله در موضوع هسته‌ای با دولت آمریکا وارد مذاکره شود اما اولاً حسب تجربه مکرر نباید توقع دستاورد داشته باشد و ثانیاً نباید گمان کند که هر توافق، آن را یک گام به سمت فصل خصومت با آمریکا نزدیک می‌کند. وقتی آمریکایی‌ها در گذشته، علی‌رغم عمل ایران به سهم خود در توافقات، اساس توافق را زیر سؤال برده و آن را نقض کرده‌اند، در آینده هم همین کار را می‌کنند پس در چنین فضائی مذاکره با آمریکا نه تنها بر باددهنده فرصت‌های کشور است بلکه به وجودآورنده فضای مطالبات جدید آمریکا علیه ایران خواهد بود.
در این میان بعضی از چهره‌های سیاسی علی‌رغم آنکه از یک‌سو در ظاهر مطالبات آمریکا از ایران را نادرست می‌دانند و از سوی دیگر ظاهراً دولت آمریکا را غیرقابل اعتماد می‌خوانند، جمهوری اسلامی را به انجام مذاکره برای توافق جامع ـ در همه موضوعات ـ توصیه می‌کنند! درخواست ایران برای توافق جامع در واقع تن دادن به همه خواسته‌های غیرمشروع آمریکاست چرا که آنان همواره به دنبال کشاندن ایران به سمت توافق جامع با خود و نه توافق جامع میان طرفین بوده‌اند. آمریکا در این مواجهه خواسته‌های اعلام شده مشخصی از ایران دارد که برای فهم آنچه می‌خواهد به مذاکره و مکاتبه نیاز نیست. ما وقتی از لزوم مذاکره و توافق جامع حرف می‌زنیم در واقع برای عدول از نقاط قدرت و قوت خود اعلام آمادگی کرده‌ایم و در این صورت مذاکره‌ای اتفاق نمی‌افتد بلکه قبول تحمیل‌های آمریکا اتفاق می‌افتد.
وقتی تجربه ما در مذاکره پیرامون یک سوژه و یا مذاکره پیرامون یک محور با شکست مواجه گردیده است چطور می‌توانیم به موفقیت در تحصیل منافع خود در مذاکره پیرامون همه آنچه آمریکایی‌ها از ما می‌خواهند چشم بدوزیم؟ بحث آمریکا با ما همین الان معلوم است؛ ساخت سلاح‌های مؤثر را متوقف کنید، از حمایت ملت‌هایی که با دفاع از استقلال و حریت خود، مزاحم ما هستند، دست برداشته و آنها را وارد معادلات منطقه‌ای خود نکنید. برنامه هسته‌ای خود را در حد غیرصنعتی و صرفاً نمادین و آموزشی نگه داشته و به رژیم‌های سخت بازرسی برای عدم عبور از این محدوده تن دهید و نُرم‌های بین‌المللی را بدون استثنا در اداره داخلی ایران به کار بگیرید که این به معنای قبول یک تحول اساسی در ماهیت مردم‌سالارانه و عزت‌‌مدارانه نظام سیاسی کشور است. توافق جامع دقیقاً به همین معانی است. بنابراین ما باید قبل از ورود به مذاکره جدید، در داخل تکلیف این موارد را مشخص کنیم. آن وقت پاسخ ما به این مطالبات آمریکا چه منفی باشد و چه مثبت باشد، ورود به مذاکره معنا و مفهوم ندارد. چرا که اگر پاسخ مثبت باشد، مذاکره درباره آنچه قبول کرده‌ایم، بی‌معنا می‌شود و اگر هم منفی باشد و در عین حال وارد مذاکره شویم، تجربه به ما می‌گوید آمریکا تمام ظرفیت و توان خود را بر تحمیل آنچه او می‌خواهد و ما نمی‌خواهیم پای کار می‌آورد، آنگاه ما مثل گذشته، در مذاکره یا به بن‌بست می‌رسیم و یا ناچار می‌شویم به توافقی تن دهیم که از حالا می‌دانیم از یک‌سو تضمینی برای اجرای تعهدات طرف آمریکایی آن وجود ندارد. و از سوی دیگر این توافق مبنای آغاز فشارهای تازه و افزودن بر حجم فشارها از سوی آن می‌شود.
شرایط ایران، شرایط اضطراری هم نیست که بخواهیم برای رفع اضطرار به چیزهایی که با منافع و مصالح ملی ما در تضاد است، تن دهیم. شرایط بین‌المللی و شرایط منطقه‌ای هم نسبت به یک دهه قبل ـ زمان انجام توافق برجام ـ تغییرات اساسی کرده است. جهان در دو سوی یک نزاع اروپایی
ـ جنگ اوکراین ـ ایستاده و شورای امنیت به دو بخش تقسیم شده و هر بخش در یک سوی ماجرا و روی در روی هم قرار گرفته است. روابط منطقه‌ای تحت تأثیر جنگ خونین غزه تغییر کرده و تنش جدید ـ حتی اقتصادی و سیاسی ـ با ایران در منطقه جایگاه خود را از دست داده است. هر تنش جدید منافع همه کشورهای منطقه را تحت تأثیر جدی قرار می‌دهد. روابط اقتصادی و سیاسی درون منطقه که تا ده سال پیش در انحصار آمریکا و یکی ـ دو دولت اروپایی بود، دست‌خوش تغییر و مرتبط با شرق شده است. فضای مناسبات منطقه‌ای ایران در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور به نسبت دهه قبل بهبود پیدا کرده، حضور ایران در بلوک‌های اقتصادی قدرتمند بین‌المللی ـ شانگهای، بریکس و مشترک‌المنافع ـ موقعیت‌های جدید پایداری برای کشور ما رقم زده است. ایران از حیث اتکاء اقتصادی به داخل و ایجاد زیرساخت‌های اقتصادی و فن‌آوری‌های نوین هم به نسبت ده سال پیش رشد زیادی کرده است.
یک نکته مهم دیگر این است که بحث مذاکره و توافق ایران با ‌آمریکا در فضای دوقطبی کنونی جهانی که حاصل موضوعات مختلف از جمله جنگ اوکراین می‌باشد، باعث بدبینی یکی از دو جریان بین‌المللی به ایران می‌شود که در آن فرصت‌های مهمی دارد و این در حالی است که حسب تجربه تقلای ایران در باز کردن راه از مسیر آمریکا در وضعیت بن‌بست می‌باشد. بحث مذاکره با آمریکا که قطعاً به نتیجه نمی‌رسد، سبب می‌شود دولت‌های قدرتمندی که جریان مقابل آمریکا را شکل داده‌اند در مورد جدی بودن عزم ایران در همکاری‌های
دو و چندجانبه اقتصادی و... به تردید افتاده و وارد شراکت‌های بزرگ با جمهوری اسلامی نشوند. بنابراین مذاکره با آمریکا یک بازی دو سر باخت برای ما
و دو سر منفعت برای آمریکاست.
آنان که امروز ما را به توافق ـ و توافق جامع ـ با آمریکا فرامی‌خوانند نوعاً در دو دهه گذشته سردمدار مذاکره با آمریکا بوده و در این راه اختیارات کافی هم داشته‌اند، آنان باید قبل از هر چیز پاسخ دهند که تا اینجای کار، از مذاکره و توافق با آمریکا چه بهره قابل قبولی به کشور رسانده‌اند؟ و آیا تلاش‌های آنان به اندازه یک گام به رفع خصومت آمریکا علیه ایران منجر شده است؟ قطعاً پاسخ این سؤالات برای آنان از دیگران روشن‌تر است. اما چرا علی‌رغم آن
بر آن تأکید می‌ورزند؟ پاسخ این هم چندان دشوار نیست. اگر به مقالات فراوان آنان نظر بیندازیم می‌بینیم که اصولاً هیچ اعتقادی به اینکه ایران باید در جایگاه یک قدرت بین‌المللی یا منطقه‌ای بایستد ندارند. آنان براساس مقالات‌شان هیچ اعتقادی به اینکه نباید زیر بار تحمیل‌های آمریکا رفت، ندارند. آنان به اینکه مردم ایران حق دارند علی‌رغم آمریکا، نظامات مورد نظر خود را برای اداره کشور انتخاب کنند، اعتقادی ندارند. امام راحل عظیم‌الشأن چه زیبا فرمودند
«خداوند آنان را که خواب آمریکا می‌بینند، بیدار کند.»


🔻روزنامه ایران
📍 چالش‌های حقوقی و عملی در برجام
✍️ حمید قنبری
تحریم‌ها یکی از مهم‌ترین ابزارهای سیاست خارجی هستند که قدرت‌های بزرگ از آن برای فشار بر کشورها، افراد و نهادها استفاده می‌کنند. این ابزار به دو شکل اصلی یعنی تحریم‌های اولیه و تحریم‌های ثانویه تقسیم می‌شود که هر کدام سازوکارها و اهداف خاص خود را دارند. علاوه بر این، مفهوم «نکسوس» یا ارتباط حقوقی و فنی به‌عنوان پلی میان این دو نوع تحریم عمل می‌کند و باعث می‌شود دامنه تحریم‌ها به فراتر از مرزهای جغرافیایی کشور تحریم‌کننده گسترش یابد. برجام نمونه‌ای قابل‌توجه است که نشان می‌دهد چگونه عدم توجه کافی به این مفاهیم می‌تواند مشکلات جدی برای طرف‌های یک توافق بین‌المللی ایجاد کند. تحریم‌های اولیه به‌طور مستقیم اشخاص و نهادهایی را هدف قرار می‌دهند که تحت صلاحیت قانونی کشور تحریم‌کننده قرار دارند. برای مثال، در ایالات متحده، این نوع تحریم‌ها شامل شهروندان، شرکت‌های امریکایی و حتی افرادی است که به‌طور موقت در خاک این کشور حضور دارند. این تحریم‌ها بر اساس اصول حاکمیت ملی طراحی شده‌اند و مانند هر قانون داخلی دیگری، تنها بر افرادی که در محدوده صلاحیت آن کشور قرار دارند، اعمال می‌شوند. برای نمونه، اگر یک شرکت امریکایی بخواهد کالاهایی را به یک شرکت ایرانی صادر کند، حتی اگر این کالاها بی‌ضرر باشند، تحت قوانین تحریم اولیه این اقدام ممنوع است. همچنین، استفاده از نرم‌افزارهای امریکایی یا پرداخت‌هایی که از طریق بانک‌های امریکایی انجام می‌شود، تحت کنترل این تحریم‌ها قرار دارد. در کنار این تحریم‌های اولیه، تحریم‌های ثانویه وجود دارند که به‌طور خاص برای گسترش فشار بر نهادها و افراد خارجی طراحی شده‌اند. این نوع تحریم‌ها به‌نوعی تهدید هستند؛ بدین معنا که اگر یک شخص یا نهاد خارجی با کشور یا فرد هدف تحریم همکاری کند، خود نیز تحت تحریم قرار می‌گیرد. یک مثال بارز از تحریم‌های ثانویه، تحریم‌های ایالات متحده علیه بانک‌های اروپایی است که با ایران تعامل داشتند. برای نمونه، در سال ۲۰۱۴، بانک «بی‌ان‌پی پاریباس» فرانسه به دلیل نقض تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران، سودان و کوبا مجبور به پرداخت جریمه‌ای ۹ میلیارد دلاری شد. این جریمه نشان می‌دهد که چگونه تحریم‌های ثانویه می‌توانند به‌طور مؤثر بر شرکت‌ها و بانک‌های خارجی اعمال شوند. مفهوم «نکسوس» یا ارتباط حقوقی و فنی، یکی از کلیدی‌ترین ابزارهایی است که ایالات متحده برای گسترش دامنه تحریم‌ها به کار می‌گیرد. این مفهوم به‌طور خلاصه به هر نوع ارتباطی اشاره دارد که باعث می‌شود یک فعالیت اقتصادی یا تجاری تحت صلاحیت ایالات متحده قرار گیرد. یکی از رایج‌ترین مثال‌های نکسوس، تراکنش‌های دلاری است. در سیستم مالی جهانی، هر تراکنش دلاری باید از طریق شبکه بانکی امریکا تسویه شود. به همین دلیل، حتی اگر یک شرکت اروپایی بخواهد مبلغی را به یک شرکت آسیایی بپردازد و این پرداخت به دلار باشد، این تراکنش باید از بانک‌های امریکایی عبور کند. در نتیجه، ایالات متحده می‌تواند این تراکنش را متوقف یا بلوکه کند، اگر متوجه شود که یکی از طرف‌های این معامله تحت تحریم است.برای روشن‌تر شدن نقش نکسوس، به یک مثال بانکی نگاه کنیم. فرض کنید یک شرکت اروپایی قصد دارد مبلغی را به یک بانک در ایران منتقل کند. اگر این انتقال به دلار انجام شود، به دلیل عبور این تراکنش از سیستم بانکی امریکا، ممکن است مسدود شود. حتی اگر این انتقال به یورو انجام شود، اما یکی از طرف‌های آن از نرم‌افزارهای امریکایی استفاده کرده باشد، باز هم احتمال مداخله وجود دارد. این نشان می‌دهد که نکسوس تنها به واحد پول محدود نیست، بلکه شامل فناوری، افراد و حتی مسیرهای ارتباطی می‌شود.
در برجام، یکی از موضوعات کلیدی که باعث ایجاد مشکلات شد، عدم پرداختن دقیق به مفهوم نکسوس بود. در این توافق تصریح شده بود که تحریم‌های اولیه ایالات متحده لغو نخواهند شد، اما وعده داده شد که تحریم‌های ثانویه برداشته شوند. با این‌ حال، مفهوم نکسوس و پیامدهای آن به‌طور کامل بررسی نشد. نتیجه این بود که بسیاری از شرکت‌ها و بانک‌های غیرامریکایی که قصد همکاری با ایران را داشتند، به دلیل نگرانی از ایجاد ارتباط با سیستم مالی امریکا، از انجام معامله با ایران صرف‌نظر کردند. برای مثال، بانک‌های بزرگ اروپایی مانند «دویچه بانک» و «اچ‌اس‌بی‌سی» حتی پس از برجام نیز از تعامل با ایران خودداری کردند، چرا که نمی‌خواستند ریسک نقض قوانین تحریمی امریکا را بپذیرند.
یکی از تکنیک‌هایی که ایالات متحده برای گسترش دامنه تحریم‌های اولیه به کار می‌گیرد، تعمیم صلاحیت به شعب خارجی شرکت‌های امریکایی است. برای مثال، اگر یک شرکت تابعه امریکایی در اروپا با یک نهاد ایرانی همکاری کند، حتی اگر این همکاری در خاک امریکا انجام نشود، همچنان ممکن است تحت قوانین تحریم‌های امریکا قرار گیرد. این موضوع به‌طور خاص در تحریم‌های مربوط به ایران و کوبا مشاهده می‌شود، جایی که حتی شرکت‌های تابعه خارجی نیز موظف به رعایت قوانین تحریمی امریکا هستند. برجام نشان داد که عدم توجه کافی به مفاهیمی مانند نکسوس می‌تواند تأثیرات منفی جدی داشته باشد. اگرچه وعده رفع تحریم‌های ثانویه داده شد، اما در عمل، این وعده به دلیل عدم پیش‌بینی راهکارهای عملی برای مدیریت نکسوس، ناکارآمد بود.
به همین دلیل، حتی شرکت‌هایی که هیچ ارتباط مستقیمی با امریکا نداشتند، از همکاری با ایران اجتناب کردند. این تجربه نشان می‌دهد که در مذاکرات بین‌المللی، درک عمیق و جامع از مفاهیمی مانند نکسوس و پیامدهای آن ضروری است. در مجموع، تحریم‌های اولیه و ثانویه، همراه با مفهوم نکسوس، ابزاری پیچیده اما مؤثر در سیاست خارجی هستند. تجربه برجام و مشکلات ناشی از آن، نشان‌دهنده اهمیت تحلیل دقیق این مفاهیم و پیش‌بینی پیامدهای عملی آنها در هر توافق بین‌المللی است. برای ایران و سایر کشورهایی که تحت تحریم قرار دارند، مدیریت این مسائل نه‌تنها برای کاهش فشارها بلکه برای ایجاد تعاملات مالی و اقتصادی پایدار با جامعه جهانی حیاتی است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 لجبازی با منافع ملی
✍️ رضا صادقیان
برای بار دیگر بحث و جدال درباره قرارداد کرسنت به رسانه باز شده و هر کدام از طرفین منازعه روایت خود را بدون ارائه سند و بحث با دیگری برای مخاطبان بیان می‌کند.
۱- پرونده کرسنت در نگاه اول بسیار پیچیده به نظر می‌رسد. در قرارداد کرسنت نام بسیاری از افراد به میان می‌آید و هر کدام روایت اختصاصی از متن قرارداد کرسنت و رویدادهای بعد از انعقاد قرارداد را دارد؛ روایتی که سایر مواضع و روایت‌ها را به صورت کلی نقض و آنقدر با صحبت‌های مسوولان دیگر تفاوت دارد که مخاطب را برای ساعت‌ها و پی بردن به حقیقت سردرگم می‌کند. به برخی اسامی در پرونده کرسنت دقت کنیم: سید محمد خاتمی، بیژن زنگنه، سعید جلیلی، اکبر ترکان، محمود احمدی‌نژاد، مهدی هاشمی، دیوان محاسبات کشور در زمان محمدرضا رحیمی، مرحوم علی کردان، دکتر پورجوادی، علیرضا زاکانی، مواضع آقای دولت‌آبادی و… آنچه از مطالعه این روایت‌ها به فهم در می‌آید درک نوعی سرسختی در ایستادن بر سر دیدگاه‌ها و در نظر نگرفتن منابع ملی در صورت عدم اجرای قرارداد و کشاندن یک بحث تخصصی که نیاز به دقت بالا دارد به عرصه عمومی است! به عبارتی مشخص‌تر و پس از اعمال محدودیت شورای‌عالی امنیت ملی برای رسانه‌ها و منع پرداختن به این قرارداد، امکان غیرتخصصی‌تر شدن و سیاسی شدن موضوع بیش از گذشته برای طرفین نزاع مهیا شد. در واقع امکان بحث و گفت‌وگوی تخصصی و کشف راه‌حل برای جلوگیری از زیان ندیدن کشور به محاق رفت و فرصت لجبازی در سیاست دو دستی تقدیم طرفین نزاع در دورهمی‌های سیاسی و مدیریتی شده است. آرشیو خبرگزاری ایرنا و ایسنا حکایت از آن دارد که در بازه زمانی سال۱۳۸۴ به بعد با خبرهای انگشت شماری درباره قرارداد کرسنت روبه‌رو هستیم.
۲- به نظر می‌رسد مسوولان وقت و خصوصا کارگزاران دولت نهم و دهم فهم دقیقی از فرجام پرونده‌های حقوقی در عرصه بین‌الملل نداشته‌اند یا گمان می‌کردند اینگونه شکایت‌ها راه به‌جایی نخواهد برد و طرف قرارداد ناچار می‌شود دعوی خویش را از محاکم خارجی بستاند و راه مذاکره و خط میان‌بر را با شرکت نفت ایران دنبال کند. اینچنین فهمی بسیار نزدیک به درک دولتمردان از تاثیر تحریم‌های بین‌المللی در همان زمان دارد. نگرشی که تحریم‌های بین‌المللی را براساس برداشت نادرست و سراسر غلط از معادلات و اهرم‌های فشار جهانی به هیچ گرفت اما پس از مدتی به خوبی متوجه شد آن راه رفته و شلوغ‌بازی و «کاغذ پاره خواندن» تحریم‌ها سراسر خطا بوده و فرجامی جز فقیرتر کردن مردم ایران و آسیب رساندن به زیرساخت‌های در حال توسعه کشور را به همراه نداشته است. نتایج واقعی و بدون روتوش پرونده کرسنت پیش‌روی ماست. دو ساختمان متعلق به وزارت نفت ایران یکی در لندن و دیگری در هلند به دلیل رای دادگاه توقیف و در یک مزایده به فروش گذاشته شده است.به نظر می‌رسد آن موضع‌گیری و ادامه سرسختی در این پرونده به خصوص، نتیجه‌ای جز خسارت برای منافع ملی کشورمان نداشته است.
۳- اینکه مخالفان عدم اجرای این قرارداد گازی چه فکری داشتند یا قرار بود با فساد رخ داده در پرونده کرسنت مبارزه کنند و مدال ستیز با فساد سازمان‌یافته را به گردن خویش بیاویزند و مدعی بودن در بستن قرارداد کرسنت «پرداخت رشوه» از سوی دلال‌ها اتفاق افتاده است در حال حاضر خودشان زیانی بزرگ‌تر و غیرقابل چشم‌پوشی را به کشور وارد کرده‌اند. مخالفان کرسنت مدعی بودند مبلغ ۴۰میلیون دلار طرف خارجی به طرف یا طرف‌های ایرانی رشوه پرداخت کرده و به دلیل آنکه این قرارداد آمیخته با فساد بوده بهترین راه بایکوت کردن و عدم اجرای قرارداد است. تا اینجا استدلال این افراد درست به نظر می‌رسد اما امکان نفی کامل قرارداد با تکیه کردن به چنین رویکردی اساسا نادرست بوده است. حال مشخص است بیش از ۲میلیارد دلار طرف قرارداد مطالبه جبران زیان کرده است و سالانه ۱۴میلیارد دلار از کسب درآمد حاصل از فروش گاز را از دست داده‌ایم، آن هم در قراردادی که امکان گران‌تر فروختن و توافق روی قیمت جدید پیش‌بینی شده بود! در واقع مخالفان اجرایی شدن پرونده کرسنت برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدند و تمام! مشخص نیست دنبال کردن آن استدلال ناقص و بدون آینده‌نگری براساس لجبازی با مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بوده است؟ پرسش دیگر اگر این قرارداد در زمان دولت نهم و حمایت‌های بیکران اصولگرایان از دولت اول احمدی‌نژاد منعقد می‌شد به همین مسیر ختم می‌شد؟ آیا امکان اجرایی کردن و سپس رفع برخی کاستی‌ها در کرسنت نبود؟ و اگر امکان بحث و تبادل نظر در عرصه عمومی از کارشناسان و رسانه‌ها سلب نمی‌شد، فرصت بهتری برای کشورمان میسر نبود؟ و…
کرسنت نمایی نسبتا کامل از بی‌توجهی به وجه بین‌المللی کشور، لجبازی جریان‌های سیاسی با هم، بی‌ثباتی در سیاستگذاری‎‌های دولت‌های وقت و تغییر ریل سیاست‌ها براساس نگرش‌های محدود و هزینه‌ساز در عرصه بین‌المللی است؛ نگرشی که به سادگی دستور توقف اجرای یک قرارداد را می‌دهد اما راهکاری برای ادامه مسیر ندارد! تحریم را نادیده می‌گیرد ولی برای فردای پس از اعمال تحریم چیزی برای ارائه ندارد، به ادبیات‌های اتو کشیده و درهم دقت نکنید، رسما خبری از راهکار مشخص و قابل اجرا در میان نیست. دیدگاهی که گمان می‌کند امکان تحمیل تمام خواسته‌های ما به طرف خارجی وجود دارد و کوتاه آمدن از شروط مساوی با خیانت است! زاویه نگرشی که همه چیز را در هاله‌ای از سیاه و سفید می‌بیند. این همه یعنی ناقص دیدن امور جاری و متوقع بودن از سایر کسانی که براساس درک شرایط اقدام به عقد قرارداد کرده‌اند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 چه اصراری است؟
✍️ عباس عبدی
برخی تصور می‌کنند که اگر کسی موافق روایت رسمی در رویداد کاخ دادگستری نباشد، حتما به نوعی درصدد رفع مسوولیت از سوی سازمان تروریستی مجاهدین است یا درصدد مقابله با ساختار سیاسی است. در حالی که وضعیت این سازمان از این حرف‌ها گذشته و رد یا تأیید هیچ اقدام جدیدی نمی‌تواند چیز چندانی را به پرونده آنها اضافه یا از آن کم کند. پرونده آنان به حد اشباع رسیده و مختومه تلقی می‌شود. ولی مشکل اینجاست که نظام اطلاع‌رسانی رسمی اصرار عجیبی دارد که روایت رسمی از این واقعه را به مجاهدین تروریست منسوب کند. به‌ طور قطع و یقین می‌توان گفت که با توجه به پیشینه هر دو قاضی، این اولین احتمالی بود که به نظر هر شنونده‌ای می‌رسید. بنابراین به هیچ ‌وجه نباید و نمی‌توان این احتمال را ضعیف یا نادیده پنداشت. ولی به همین میزان نیز نباید احتمالات دیگر را کم جلوه داد یا به کلی رد کرد. پذیرش یکی از این دو احتمال، در فهم ماجرا و وضعیت جامعه بسیار متفاوت و تعیین‌کننده است. زیرا اگر بپذیریم که مجاهدین مرتکب آن شده‌اند، فهم همه از موقعیت سیاسی مخالفان برانداز و نیز در نحوه مواجهه با آن متفاوت خواهد بود، تا زمانی که آن را ناشی از یک اقدام شخصی بدانیم. بنابراین هر گونه اصراری بر روایت رسمی و برخورد با کسانی که جز این روایت را معتقد باشند، نه‌تنها از حیث فوق نادرست و زیان‌بار است، بلکه این اصرار به ضد خودش تبدیل می‌شود و اگر واقعا هم همین روایت مطابق واقع باشد، چنین اصرار و رفتاری با طرفداران روایت دیگر موجب بدبینی به روایت رسمی خواهد شد. اثبات روایت رسمی شیوه‌های خود را دارد و نمی‌توان و نباید دیگران را از حق اظهارنظر و تحلیل این ماجرا یا طرح پرسش‌های لازم منع کرد. هر چند روایت رسمی در ادامه تعدیل شد و ارتباط مستقیم ضارب با سازمان مجاهدین به تأثیرپذیری تقلیل یافت که در واقع عدول از آن روایت اولیه بود. برای رسیدن به روایت صحیح لازم است که فعالان رسانه‌ای به اسناد و مدارک و شواهد یا خانواده یا دوستان و همکاران او دسترسی داشته باشند و گزارش دقیقی از تمامی مراحل رخ داده را به دست بیاورند. در گزارش گفت‌وگویی که با رییس محترم دیوان عالی کشور انجام و از تلویزیون پخش شد، هیچ توضیحی درباره علت رفتن ضارب به طبقه سوم و اتفاقات آنجا، جز اینکه به خودش شلیک کرده داده نمی‌شود. هیچ گزارشی از شاهدان ماجرا اعم از افراد احتمالی حاضر در دادگاه یا شعب دیگر یا مردم عادی حاضر در محیط ارائه نمی‌شود. گزارش دوربین‌های مداربسته نیز در دسترس نیست. مردم روایت رسمی را به این شرط می‌پذیرند که روایتی جامع و منطقی باشد، نه به این دلیل که روایت رسمی هر چه باشد حق و درست است. دیر یا زود ابعاد ماجرا روشن خواهد شد؛ طبیعی است که باید این ابعاد تأییدکننده روایت رسمی باشد. بنابراین بهتر است که هر چه زودتر روشن شود، چون بر اساس تحلیل‌های سیاسی - امنیتی پذیرش روایت رسمی قدری سخت است، ولی اگر واقعا همین روایت درست باشد، همه باید در تحلیل خود تجدید نظر کنند. نه فقط حکومت، بلکه فعالان رسانه‌ای و سیاسی نیز باید در تحلیل‌های خود بازنگری جدی کنند، و اگر به هر دلیلی از جمله عدم دسترسی و اطلاع آنان از مستنداتی که تأیید کننده این روایت است، به پذیرش روایت رسمی نرسند، مسوولیت آن به عهده دست‌اندرکاران این پرونده است که امکان آگاهی آنان را از روایت رسمی سلب کرده‌اند.

واقعیت این است که هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد که روایت رسمی پذیرفته شود، مگر آنکه شواهد کافی عرضه شود.
برای روایت رسمی باید ادله و مستندات ارائه کرد. جنبه دیگر این استدلال نیز صحیح است و اگر روایت رسمی درست نباشد و فقط بنا به ملاحظات گفته شده باشد، در این صورت سیاستگذاران را از یک اطلاع مهم محروم کرده‌اند و این نیز به زیان حکومت و مردم است.
با این ملاحظه امیدوارم که هر چه زودتر یا روایت رسمی تصحیح و تکمیل شود یا مستندات آن در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد. بدون اجرای این شرط، بر پذیرش روایت رسمی اصرار نباید کرد، که نتیجه عکس دارد.


🔻روزنامه شرق
📍 اگر توهین و بهتان آزاد باشد...
✍️ کامبیز نوروزی
تبعیض در اجرای قانون بدترین و مخرب‌ترین شکل بی‌قانونی است. تبعیض در اجرای قانون به منزله آن است که گردن عده‌ای به خاطر ضخامت بیشتر از گزند شمشیر قانون در امان است. آنها هرچه بخواهند، می‌گویند. هرچه بخواهند، می‌کنند. میدانی دارند برای هر جور جولان و طلبیدن نفس‌کش. آزادانه به حق و حقوق هرکس بخواهند حمله می‌برند و چیزی به آنها کارگر نیست.

در مقابل افراد بسیاری باقی می‌مانند که گویی تیغ قانون فقط برای آنها تیز است. به هر سخن و هر رفتار باید در انتظار عتاب و خطاب‌ها و کیفرها باشند .

اگر بی‌قانونی موجب اجحاف بر ضعیفان است، تبعیض در اجرای قانون اجحاف مضاعفی می‌سازد که بر اثر آن قانون‌شکنی مباح می‌شود و چه‌بسا قانون‌شکنان پاداش و منفعت نیز ببرند.

فساد شگفت‌انگیز چای دبش را ببینید. دادگاهش برگزار شده است و حالا که پرونده در آستانه صدور رأی است، عده‌ای بی‌آنکه نام چای بیاورند، رئیس دستگاه قضا را آماج حملات خود کرده‌اند تا شاید سبب شوند رفقای‌شان که در این پرونده حضور دارند، از کیفر خلاصی یابند. این مهاجمان در امان‌اند.

یا گروهی که جز در هوای آلوده بحران‌های مردم‌سوز تنفس نمی‌توانند، حال که روزنه‌هایی برای کاهش بحران و روند تنش‌زدایی از روابط ایران و اروپا و آمریکا فراهم شده است، فریاد بلند کرده و هر ناسزا و بهتان و ناروایی که می‌خواهند، علیه افرادی که در این مسیر تلاش می‌کنند، می‌گویند. تجمع غیرقانونی برگزار می‌کنند و شعار مرگ بر... می‌دهند. اما هیچ‌کس و هیچ نهادی سر بلند نمی‌کند که خانم‌ها و آقایان! این سخنان و این تجمع‌ها غیرقانونی‌اند. سزایی و تنبیهی و تنبهی در کار نیست.

این مثال‌های جدید فقط مشت نمونه خروارند. سال‌هاست که تبعیض در اجرای قانون گریبان‌گیر جامعه و سیاست کشور است و تا زمانی که این تبعیض‌ها رواج داشته باشند، نظم و انتظامی برقرار نخواهد بود.

وقتی قانون نقض می‌شود، لاجرم اخلاق هم نقض می‌شود. جز چند مورد استثنائی، قانون و دستورات حقوقی مبتنی بر اخلاق‌اند. بهتان و دروغ‌گویی و توهین نه‌فقط از نظر قانونی جرم‌اند، بلکه مهم‌تر از آن غیراخلاقی‌اند. هرکس که متمسک به ناسزا و تهمت و دروغ می‌شود، اساسی‌ترین اصول اخلاقی را زیر پا گذاشته است. این نوع کسان با استفاده از این شیوه نشان می‌دهند که چه اندازه دست و ذهن‌شان تهی از برهان و استدلال است.

حتی کسی به ایشان پند و اندرز هم نمی‌دهد که اگر نظری، حرفی، تحلیلی و موضعی دارید، با رعایت ادب و قانون و اخلاق بگویید، پرخاش و بهتان و ناسزا چرا؟

سیاست عرصه منازعه قدرت است. این منازعه زمانی مفید است و می‌تواند منشأیی برای خیر عمومی باشد که در قالب اخلاق و حقوق و بدون تبعیض رخ دهد. اما آن‌گاه که قانون و اخلاق در رقابت سیاسی رعایت نشود، و هیچ پندی برای رعایت اخلاق و جزایی برای نقض قانون به کار نیفتد، جز شر نمی‌آفریند و غیر از توسعه تبعیض و بی‌قانونی و آلودگی سیاست نمی‌سازد.

حسابش ر ا بکنید که اگر به فرض موادفروش‌ها، کلاهبردارها و... در جامعه آزادانه با امنیت کامل کار خود را بکنند و هیچ‌کس کاری به آنها نداشته باشد و کیفر نبینند، چه جامعه تباه و سیه‌روزی خواهیم داشت.

حکایت تبعیض در اجرای قانون و توسعه پرخاشگری و رواج تهمت و ناسزا و دروغ در عین برخورداری از امنیت، همچنین بلایی بر سر اوضاع سیاسی کشور می‌آورد؛ بلایی که البته چندان هم بی‌نشان نیست و آثارش مدت‌هاست که مشهود است.

از پند و اندرز که خبری نیست، دست‌کم نهادهای مسئول آنچه را که وظیفه دارند، به‌درستی و بدون ملاحظه سمت و موقعیت افراد به کار بندند. هم سزا دهند، هم مانع از ادامه این روش‌های ویرانگر شوند که جز به تعمیق و توسعه بحران‌های کشور نمی‌انجامد.

اگر قرار به‌ درستی کار مُلک و پیشرفت کار مردم است، جز با نظم و انتظام امور ممکن نیست و امروزه این مقصود حاصل نشود، جز با اجرای عادلانه و بدون تبعیض قانون. تبعیض که آمد، عدل و داد و نظم از راه دیگر خواهد رفت.

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی


🔻روزنامه فرهیختگان
📍 زنان علیه زنان
✍️ زینب مرزوقی
ماجرا‌های هفته هفدهم لیگ برتر و حواشی به‌وجودآمده در بازی پرسپولیس و تراکتور همچنان ادامه دارد. در لیگ‌های قبلی نیز معمولاً بازی پرسپولیس و تراکتور برای هواداران مهم بود اما از آنجا که نتیجه این بازی در کم کردن اختلاف امتیاز میان پرسپولیس و تیم سوم جدول یعنی فولاد خوزستان تأثیر داشت برای پرسپولیسی‌ها مهم بود. همچنین در سمت دیگر، به دست آوردن ۳ امتیاز این بازی برای تراکتور نیز مهم بود؛ چراکه جایگاه او را به‌عنوان صدرنشین تثبیت می‌کرد. نتیجه بازی اما درنهایت شکست تراکتوری‌ها و جابه‌جایی جایگاه آن‌ها در جدول رده‌بندی بود. با توجه به حواشی به وجود آمده در این بازی، حتی می‌توان با قاطعیت گفت دیگر آنقدر‌ها برد و باخت پرسپولیس یا تراکتور اهمیت ندارد و عواقب حواشی این بازی، از نتیجه بازی پرسپولیس و تراکتور مهم‌تر است.

ارتباط مستقیم احوال سکو و مستطیل سبز
روز یکشنبه ۷ بهمن‌ماه ورزشگاه آزادی، شاهد هر گونه رفتار غیراخلاقی درخلال بازی پرسپولیس و تراکتور بود. هواداران پرسپولیس در اعتراض به حضور بیرانوند در تیم تراکتور، دلار‌هایی با عکس این بازیکن، بطری و اشیای مختلف به‌سمت زمین بازی پرتاب کردند. شدت واکنش‌های غیراخلاقی هواداران پرسپولیس به‌حدی بود که یکی از هواداران به سمت محل خروج بازیکنان دوید تا از نزدیک به‌صورت بیرانوند یک شی را پرتاب کند. سخنگوی اورژانس تهران نیز اعلام کرده که در بازی پرسپولیس و تراکتور در ورزشگاه آزادی ۳۲ نفر بر اثر سنگ‌پراکنی زخمی شده‌اند که سه نفرشان طبقه گفته این مقام مسئول، به بیمارستان منتقل شدند. همچنین ۳ نفر دیگر از تماشاگران مصدوم، زن بودند. تصاویر مختلفی از تماشاگران این بازی منتشر شد. اما نکته تلخ ماجرا در مصدومیت تماشاگران، حضور زنان و نوجوانان در ورزشگاه و حتی مصدومیت آن‌ها در این بازی بود.
از رفتار‌های ناشایست درخلال بازی پرسپولیس و تراکتور، شعار‌های زشت، تند، زننده و رفتار‌های غیراخلاقی به بیرانوند بود. با وجود اینکه بیرو پیش از بازی بار‌ها برای هم‌تیمی‌های سابقش کری خوانده بود اما به‌دلیل شعار‌های تند طرفداران پرسپولیس و واکنش هواداران این تیم، در باخت تراکتور مقصر واقع شد. مقصود ما در این متن اصلاً بررسی جنبه‌های فنی این بازی نیست. اما رفتار‌های غیراخلاقی و ناپسند هواداران درنتیجه فنی این بازی نیز اثرگذار بود و احوال سکو بی‌شک بر مستطیل سبز نیز تأثیرگذار است. بنابراین دور شدن هواداران از اخلاق حرفه‌ای و هواداری حرفه‌ای و سر دادن شعار‌های ناشایست و زننده، روی کیفیت بازی نیز اثر داشت و میزبانان این بازی یعنی پرسپولیس و هوادارانش، حق میزبانی را به‌خوبی ادا نکردند.
هم‌صدا با جدایی‌طلب‌ها؟
پس از پایان بازی پرسپولیس و تراکتور، وایرال شدن حواشی آن در فضای مجازی و رسانه‌ها آغاز شد. این بازی از چند جهت زنگ خطری برای آینده فوتبال ایران و لیگ برتر است. فیلم‌هایی از بانوان تماشاگر این بازی منتشرشده که بانوان تماشاگر پرسپولیس؛ پیش از بازی یا احتمالاً پس از بازی، به‌صورت گروهی درحال سر دادن شعار‌های نژادپرستانه و توهین قومیتی‌اند. ماجرای این فیلم و سر دادن شعار‌های نژادپرستانه به فضای مجازی رسید و در ادامه این رفتار قبیح و غیراخلاقی، طرفداران تراکتور نیز در فضای مجازی مانند شبکه ایکس توهین قومیتی کردند.
با توجه به اینکه ایران جزء معدود کشور‌هایی است که اقوام مختلفی را در دل خود جا داده و این اقوام، قرن‌هاست همگی با نام ایران و زیر پرچم این کشور درکنار هم همزیستی دارند؛ توهین نژادپرستانه به اقوام ایرانی دقیقاً در راستای اهداف تجزیه‌طلبی است که متأسفانه باید اعتراف کرد، خواسته یا ناخواسته شاهد این رفتار از سوی هواداران پرسپولیس، آن هم هواداران خانم این تیم بودیم.
در هر بزنگاه و التهاب سیاسی، یکی از اصلی‌ترین ابزار‌های دشمن و شبکه‌هایی مانند اینترنشنال، تزریق افکار جدایی‌طلبانه و به خیابان کشیدن اقوام با شعار‌های جدایی‌طلبانه است. حالا در یک رخداد ورزشی و فرهنگی آن هم در قلب پایتخت، هواداران تیم پایتخت با سر دادن شعار‌های ضدقومیت و نژادپرستانه، همگام با تئوری‌های جدایی‌طلبانه، یک رقابت و رخداد ورزشی و فرهنگی را به ضد ایده خود تبدیل و هواداران تیم مقابل را مجاب می‌کنند آن‌ها هم رفتاری رادیکال از خود نشان دهند. پرسشی که در این بین مطرح می‌شود این است که طرفداری و هواداری از تیم محبوبمان به چه قیمتی؟

زنان علیه زنان
ماجرا این است که تجربه و مدل هواداری مشاهده‌شده در بازی پرسپولیس و تراکتور، به اصل ورزشگاه رفتن و هواداری خدشه وارد می‌کند. پیش از این معمولاً پدر‌ها همراه با فرزندانشان، خودشان را برای تماشای بازی‌های لیگ به ورزشگاه می‌رساندند. مدتی است که درکنار آقایان، چند جایگاه برای زنان درنظر گرفته می‌شود و آنها نیز فرصت هواداری و دیدن بازی در ورزشگاه را به دست می‌آورند. به‌جرأت باید گفت رفتار هواداران زن و زنانی که شعار‌های زننده و نژادپرستانه سر می‌دادند، خودشان خائن به ورزشگاه رفتن زنانند و درحالی‌که ما تجربه خوب حضور تمام زنانه بازی سپاهان و پرسپولیس را داریم، اما این بازی حتی ممکن است ماجرای حضور زنان در ورزشگاه را نیز به چند پله عقب‌تر برگرداند، یعنی به‌جای اینکه زنان حضور خودشان را در ورزشگاه تسهیل کنند، متأسفانه شاهد این بودیم که حضور زنان در ورزشگاه توسط خود زنان تخریب شد و ادامه این حضور را حتی در ابهام قرار داد.

زیرساخت‌ها را برای برخورد با هوادار فحاش تقویت کنید
هرچند تا به این لحظه، به‌طور کامل در فیلم‌های منتشرشده چهره فحاشان مشخص است اما اگر زیرساخت‌های حضور هواداران را به‌خوبی مشخص می‌کردیم، قطعاً به‌راحتی مشخص می‌شد که فلان هوادار هنجارشکن در کدام جایگاه و روی کدام صندلی، درحال سر دادن شعار‌های نامناسب و رکیک است و از این طریق نیز به‌راحتی می‌شود با هوادار متخلف برخورد کرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین