دوشنبه 25 فروردين 1404 شمسی /4/14/2025 9:41:05 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 خروج یک‌سوم صنایع ایران از چرخه تولید
✍️ مجیدرضا حریری
براساس آمارهای رسمی، یک‌سوم صنایع ایران که اتفاقا سرمایه‌گذاری‌های فراوانی برای آنها صورت گرفته، در وضعیت راکد قرار داشته و از چرخه فعالیت‌های تولیدی دورند. یعنی ایران، قبلا دامنه وسیعی از سرمایه‌گذاری در صنایع را صورت داده اما ۳۰ الی ۳۵درصد آنها به دلایل گوناگون راکد شده و متوقف مانده‌اند. چقدر باید زحمت کشید که ۳۵درصد به حجم صنایع کشور افزوده شود؟ اگر واقعا شرایط رشد تولید در کشور وجود دارد چرا این ۳۰درصد خوابیده‌اند و ارزش افزوده ایجاد نمی‌کنند؟ بدون پاسخ به این پرسش و سایر پرسش‌هایی از این دست، نمی‌توان در دورنمای پیش رو گام رو به جلویی برداشت و تولید و صادرات را ارتقا داد.

۱) به نظرم به جای بحث درخصوص سرمایه‌گذاری برای تولید، باید پرونده توسعه اقتصادی در ایران باز شده و مورد توجه قرار بگیرد. در توسعه اقتصادی، تولید کشاورزی، صنعتی، خدماتی و... وجود دارد. ازسوی دیگر، باید مشخص شود اگر قرار است سرمایه‌گذاری تولیدی صورت گیرد، مزیت‌های تولیدی ایران در کدام حوزه و بخش‌هاست؟ چه رشته‌های تولیدی در ایران قابلیت عرضه به بازارهای خارجی را دارند؟ واقع آن است که بازار داخلی ایران به اندازه‌ای قوی نیست که بتواند همه تولید کشور را هضم کند. درآمد سرانه ایرانیان با نرخ ارز آزاد به زیر ۲ هزار دلار سقوط کرده و با این درآمد اندک طبیعی است که مردم نمی‌توانند مایحتاج خود را تهیه کنند. در واقع مردم قدرت خرید ندارند. تورمی که در ایران وجود دارد از طرف کمبود عرضه کالا نیست، مردم به دلیل گرانی کالا در حوزه مصرف (چه کالاهای عمومی و مصرفی و کالاهای با دوام‌تر مانند لوازم خانگی خودرو و...) نمی‌توانند کالا خریداری کنند. صنعت خودروسازی ایران ۸ سال پیش به رکورد تولید ۲ میلیون خودرو رسید، اما امروز ظرفیت تولید خودرو به یک میلیون دستگاه رسیده است. یعنی کاهشی ۵۰درصدی در تولید خودروی کشور رخ داده است. بنابه دلایل گوناگون ازجمله کیفیت، عدم واردات تجهیزات لازم و... این حجم تولیدی کاهش یافته است. در یک چنین شرایطی چرا باید سرمایه‌گذاری در صنعت خودرو را به صورت زیربنایی افزایش دهیم؟ قبلا به دو برابر حجم تولیدی فعلی رسیده‌ایم و باز هم می‌توانیم، برسیم. بنابراین وقتی از تولید صحبت می‌کنیم، تولید صادراتی باید مدنظرمان باشد. اگر قرار باشد بدون توجه به مزیت‌های تولیدی و توسعه بازار اقدام به سرمایه‌گذاری کنیم، جز زیان دستاوردی نخواهیم داشت.
۲) افراد و گروه‌هایی که سال گذشته در تولید ایران سرمایه‌گذاری کرده بودند براساس آمارهای مراجع صنفی و رسمی، بین ۳۰ تا ۹۰ روز به دلیل نداشتن برق و گاز فعالیت نکردند و دست از کار کشیدند، یعنی بین ۱۴ تا ۲۰درصد از توان تولیدی کشور به دلیل ناترازی انرژی نتوانسته کار کنند. حالا شما تصور کنید من هم کنار اینها کارخانه تازه‌ای بزنم، وقتی ظرفیت‌های تخصیص انرژی در گونه‌های مختلف وجود ندارد این سرمایه‌گذاری چه فایده‌ای دارد؟ در ایران فقط سوله و کارخانه ساخته می‌شود بدون اینکه به ضرورت تامین زیرساخت‌ها توجه شود. حال بیایید به سال ۹۵ باز می‌گردیم که خروج از برجام توسط ترامپ و مشکلات منطقه‌ای و... وجود نداشت. ما یک اقتصاد با حدود ۴۰۰ میلیارد دلار ارزش داریم. اگر قرار باشد ۸درصد رشد افق برنامه‌ها محقق شود حداقل ۳۳ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز است. آیا یک چنین نقدینگی در کشور وجود دارد؟ ما کل درآمد سالانه‌مان ۱۰۰میلیارد دلار است که آن هم صرف تامین نیازهای ضروری مردم شامل گندم، دارو و... می‌شود. پس چه باید کرد؟

۳) در نبود امکان سرمایه‌گذاری دولتی، ۲ امکان سرمایه‌گذاران داخلی بخش خصوصی و دوم سرمایه ایرانیان خارج از کشور باقی می‌ماند. سرمایه‌گذار داخلی امروز سرمایه خود را به سمت حوزه‌های رانتی و سوداگرانه می‌برد و حاضر به سرمایه‌گذاری در بخش‌های پرریسک و مبهم نیست. ایرانیان خارج از کشور هم دو تیپ هستند. گروهی در سال‌های ابتدایی انقلاب از ایران کوچ کرده‌اند. یا وابسته به رژیم قبلی بودند یا تشکیل جمهوری اسلامی را تاب نیاورده و مهاجرت کردند. این گروه دیگر در کشورهای خارجی ثبات پیدا کرده و توجهی به داخل ندارند. بخش دیگری هم در نیمه‌های دهه ۸۰ به بعد کوچ کرده‌اند که یا اختلاس کرده‌اند یا جوانان نخبه‌ای بوده‌اند که جذب شرکت‌های بزرگ شده‌اند. تشویق این طیف‌های ایرانی به سرمایه‌گذاری در ایران نیازمند برنامه‌های دقیق و اصولی است.

۴) پیشنهاد من این است که ایده برخورد با مفاسد اقتصادی بدون ملاحظه به عنوان یک هدف بنیادین مدنظر مسوولان قرار گیرد. معتقدم اگر مردم احساس رانت، فساد و تبعیض نکنند سرمایه‌های خود را وارد میدان کرده و موتور محرک اقتصاد ایران صنایع کوچک و متوسط و کسی و کار خرد می‌شود. این وضعیتی است که می‌تواند ایران را به سمت توسعه موردنظر هدایت کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فرصت آخر
✍️ کوروش احمدی
تایید خبر دونالد ترامپ مبنی بر آغاز مذاکره بین ایران و آمریکا توسط آقای دکتر عراقچی را باید به فال نیک گرفت و آن را سرآغاز دوره جدیدی در روابط ایران و آمریکا و مذاکرات هسته‌‌‌ای و به‌طور کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار آورد.
با این تصمیم درستی که گرفته شده، شاهد مذاکراتی دشوار و پر فراز و نشیب بین ایران و آمریکا خواهیم بود. اینکه وزارت خارجه عهده‌‌‌دار این مذاکرات است، امیدبخش است و انتظار این است که وزارت خارجه در اجرای وظایف ذاتی‌‌‌اش طرح‌‌‌هایی اصولی، منطقی و منطبق با شرایط روز را تهیه کند و در برابر صاحبان منافع خاص و افراد پرنفوذ اما متوهم بایستد.
در شرایطی که دوری از بلای جنگ و خسارات عظیم آن باید در راس دستور کار مقامات باشد، بدون شک راهی جز دیپلماسی و مذاکره قابل تصور نیست. دیپلماسی به‌عنوان یک شیوه و یک قاعده عام برای حل اختلافات از ابتدای شکل‌‌‌گیری واحدهای مستقل سیاسی در دستور کار قرار داشته است. هیچ‌گاه هیچ تردیدی در مورد لزوم توسل به دیپلماسی و مذاکره برای توسعه روابط بین کشورها و نیز حل اختلافات بین آنها وجود نداشته است.

حتی در اغلب موارد کشورهایی که در حال جنگ با هم بوده‌‌‌اند، روابط دیپلماتیک و مذاکره را ادامه داده‌‌‌اند. موارد متعددی را در این رابطه می‌‌‌توان مثال زد. در حالی که مقامات ایران همیشه اعلام کرده‌‌‌اند که آماده توسل به دیپلماسی و مذاکره برای حل مسائل با آمریکا هستند، احتراز ایران از مذاکره مستقیم یکی از موانع بوده است. خبر شروع مذاکره به گونه‌‌‌ای است که می‌‌‌توان امیدوار بود از این موانع شکلی، فرعی و کم‌اهمیت عبور شده است و طرفین آماده تمرکز بر امور محتوایی هستند.

با توجه به روحیات ترامپ و نحوه خاص سیاست‌‌‌ورزی‌اش از ابتدا بعید بود که او با مذاکره غیرمستقیم موافق باشد. مذاکره مستقیم رویه رایج در تعاملات بین دولت‌‌‌ها به‌ویژه برای پرداختن به موضوعات پیچیده و نیل به توافق کتبی در ارتباط با موضوعاتی است که دارای ابعاد سیاسی، حقوقی و فنی پیچیده هستند. فرمت مذاکرات غیرمستقیم طبعا محدودیت‌های زیادی را برای طرفین ایجاد می‌کند و تنها از عهده کارهای معدودی مانند آزادی گروگان‌‌‌ها و آتش‌‌‌بس موقت و امثال آن برمی‌‌‌آید.

مهم‌تر از همه اینکه مذاکرات غیرمستقیم معمولا از طریق مقامات میانی انجام می‌شود که با روحیات نمایشی ترامپ که می‌‌‌خواهد خودش شخصا در مرکز «نمایش» باشد، تطابق ندارد، همزمان شکی نیست که در مذاکرات غیرمستقیم سرعت کار بسیار کم و تفهیم و تفاهم بین طرفین بسیار دشوار است.

به‌علاوه، معلوم نیست که واسطه‌ها توان درک مضامین و مفاهیم پیچیده و جزئیات مهم را داشته باشند و بتوانند آنها را درست به طرفین منتقل کنند. البته این در صورتی است که واسطه‌‌‌ها سوء‌‌‌نیت نداشته و بر منافع خود متمرکز نباشند. به‌علاوه، تصمیم‌گیری ترامپ شخصی و دفعتی و فی‌‌‌البداهه است و حاصل فرآیندهای دیپلماتیک متعارف نیست.

چه عواملی به شکل‌‌‌گیری مذاکرات کمک کرد؟
حضور ترامپ هم تعارض بین ایران و آمریکا را به اوج رساند و هم فرصت بی‌‌‌سابقه‌‌‌ای برای مصالحه بین این دو کشور فراهم ساخت. از یک‌سو، به نظر می‌رسد رویارویی چند دهه‌‌‌ای بین ایران، به عنوان بزرگ‌ترین قدرت بالقوه منطقه، و آمریکا، به‌عنوان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان، به نقطه‌‌‌ای بحرانی رسیده و بعید است بیش از این بتواند مانند سابق ادامه یابد.

در کنار این رویارویی طولانی‌مدت در یکی از نقاط ژئوپلیتیک مهم جهان، عوامل متعدد دیگری نیز در این مقطع زمانی وارد معادله شده و رفع کامل بحران یا کاهش موثر سطح تنش را الزامی کرده‌‌‌اند.

یکی از این عوامل واقعه ۷اکتبر بود که سیاست جدیدی را در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار داد و تاکنون پیامدهای مهمی مانند تضعیف متحدان منطقه‌‌‌ای ایران، فروپاشی دولت بشار اسد، حملات گسترده به دارایی‌‌‌های نظامی سوریه، تلاش برای تبدیل سوریه به حیاط خلوت اسرائیل و حتی تلاش برای حذف ترکیه از سوریه را به دنبال داشته است.

در پی این اتفاقات دوران‌‌‌ساز، اینگونه به نظر می‌‌‌رسید که اسرائیل و آمریکا برای تکمیل این راهبرد جدید در موضعی تهاجمی در قبال ایران قرار گرفتند. موقعیت ترامپ به‌عنوان یک رئیس‌‌‌جمهور قوی در آمریکا، همسویی کامل او با راست افراطی در اسرائیل، همراهی دموکرات‌‌‌های آمریکا و نیز همسویی اروپا با آمریکا در ارتباط با ایران مزید بر علت شد.

نکته مثبت برای ایران این بود که ترامپ اگرچه ایران را به حمله نظامی تهدید کرد، اما برخلاف برخوردهای تند و توهین‌‌‌آمیزی که با رهبران کشورهای اروپایی و کانادا و... داشته، در قبال ایران و مقامات ایرانی لحن عمدتا مودبانه‌‌‌ای داشته است. به‌علاوه، قرار داشتن کاخ‌سفید و کنگره در دست جمهوری‌خواهان عامل مهمی در جهت تسهیل یک توافق جامع بین ایران و آمریکا و حتی تصویب چنین توافقی به عنوان یک عهدنامه الزام‌‌‌آور در مجلس سناست.

با توجه به یکپارچگی قدرت در آمریکا، دولت‌‌‌هایی مثل اسرائیل و عربستان به این دلیل و دلایل دیگر نمی‌‌‌توانند همچون ۱۳۹۴ در کار توافق اخلال کنند. همچنین، ترامپ که در تحلیل نهایی مایل به تمرکز بر چین است، ترجیح می‌دهد هرچه زودتر با حل مسائل فرعی بر چین متمرکز شود.

این گرایش می‌‌‌تواند او را در ارتباط با خاورمیانه عملا در مسیر راهبردی که «توازن از راه دور» (offshore balancing)خوانده می‌شود، قرار دهد. او اگرچه مقید به هیچ دکترین یا راهبرد خاصی نیست و عمدتا نوعی «منطق معاملاتی» بر کردارش حاکم است، اما ظاهرا ترجیح می‌دهد که مداخله‌‌‌اش در خاورمیانه از راه دور، بدون جنگ و از طریق تکیه بر دو، سه کشور بزرگ منطقه باشد. این رویه می‌‌‌تواند در صورت توافق با ایران او را در جهت کاهش حضور آمریکا در منطقه قرار دهد.

عامل مهمی که ایران را در جهت پذیرش مذاکره با هدف رفع تنش با آمریکا تشویق کرد، شرایط اقتصادی و اجتماعی در ایران است. وضعیت کنونی ایران با دوره چهارسال اول ترامپ متفاوت است. در آن دوره ایران بر اثر اجرای دو، سه‌ساله برجام همچنان منابع و ذخایر قابل‌توجهی در اختیار داشت. در طول چهارسال دولت اول ترامپ و به‌رغم خروج او از برجام دلار تنها حدود ۲۰‌هزار تومان گران‌‌‌تر شد. در حالی که طی دوماه و نیم اول دولت دوم ترامپ، دلار بیش از ۳۰‌هزار تومان افزایش قیمت داشته است.

شرایط کنونی کشور از نظر میزان ناترازی‌‌‌ها در حوزه‌‌‌های مختلف اصلا قابل مقایسه با شرایط سال ۱۴۰۰ نیست. افزایش مستمر این ناترازی‌‌‌ها و دورنمای نه‌چندان روشن در این زمینه دولت را با دشواری‌‌‌های فزاینده‌‌‌ای مواجه ساخته است. اینکه با صرف اعلام شروع مذاکره (روز سه‌شنبه ۱۹ فروردین۱۴۰۴) بورس تهران سبزپوش شد و قیمت دلار کاهش یافت، قابل‌توجه است.

حساسیت مذاکرات پیش‌‌‌رو
مذاکراتی که گفته شده از روز شنبه ۲۳فروردین شروع خواهد شد با برخی مسائل شکلی و محتوایی مواجه خواهد بود. یکی از موضوعات شکلی، موضوع فرمت مذاکرات است. در گذشته مذاکرات در قالب ۱+۵ انجام می‌‌‌شد. به‌علاوه، کلا ایران در گذشته هیچ‌گاه مایل به مذاکره دو به دو با آمریکا نبوده است. اکنون موافقت ایران با مذاکره با آمریکا، چه به‌طور مستقیم و چه غیرمستقیم، این سوال را پیش آورده که نقش پنج‌کشور دیگر شامل روسیه و چین و سه کشور اروپایی چه خواهد بود.

همچنین می‌‌‌دانیم که مقامات روسی طی ماه‌‌‌های گذشته چند بار تاکید کرده‌‌‌اند که روسیه باید در هر مذاکره‌‌‌ای نقش داشته باشد و منافع روسیه نباید نادیده گرفته شود. اکنون سوال این است که آیا روسیه نقشی تسهیل‌‌‌گر را ایفا خواهد کرد. با این حال، به لحاظ محتوایی، حساس‌‌‌ترین مساله مذاکرات نیل به فرمولی مرضی‌‌‌الطرفین در مورد برنامه هسته‌‌‌ای ایران خواهد بود. سایر مسائل مثل برنامه موشکی و سیاست منطقه‌‌‌ای ایران اگرچه ممکن است مطرح شوند، اما در مقایسه با برنامه هسته‌‌‌ای بعید است مسائل خیلی دشواری باشند.

در جریان مذاکرات، هر دو طرف باید به دو نکته توجه داشته باشند:۱.با توجه به مساله مکانیزم ماشه پنجره زمانی محدودی در برابر طرفین برای نیل به توافق گشوده است. نباید تردید داشت که در صورت عدم‌نیل به توافق، غرب حتما اقدام به فعال کردن مکانیزم ماشه با هدف برگرداندن قطعنامه‌‌‌های سازمان ملل علیه ایران خواهد کرد. ضمن اینکه با توجه به مسائل اقتصادی-اجتماعی، طولانی شدن مذاکرات به سود ایران نیست. ۲.طرفین باید توجه داشته باشند که جریان افراطی در اسرائیل و لابی اسرائیل در آمریکا مترصد فرصت برای اخلال در مذاکرات خواهد بود.

اگرچه وزیر خارجه اسرائیل گفته است که مشکلی با مذاکره ایران و آمریکا ندارد، اما نباید تردید داشت که بزرگ‌ترین نگرانی جنگ‌افروزان اسرائیلی این است که ایران و آمریکا از طریق مذاکره به توافق برسند. در این صورت، امکان ادامه برنامه هسته‌‌‌ای ایران با برخی محدودیت‌ها وجود خواهد داشت و شکستی برای کسانی خواهد بود که مایل هستند هیچ فرصتی را برای کشاندن آمریکا به جنگ علیه ایران و نابودی برنامه هسته‌‌‌ای کشورمان از دست ندهند.


🔻روزنامه کیهان
📍 اتفاق جدیدی رخ نداده است!
✍️ مسعود اکبری
«دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا روز دوشنبه به وقت محلی در کاخ سفید مدعی شد: «ما در حال گفت وگوهای مستقیم با ایران هستیم...این گفت‌و‌گو روز شنبه آینده برگزار می‌شود.»
پس از ادعای ترامپ درخصوص مذاکره مستقیم با ایران، جناب آقای عراقچی، وزیر محترم امور خارجه کشورمان اظهار داشت:«ایران و آمریکا، روز شنبه در عمان برای گفت‌وگوهای غیرمستقیم در سطح بالا دیدار خواهند کرد. این به همان اندازه که یک فرصت است، یک آزمون نیز هست. توپ در زمین آمریکاست.»
وزیر امور خارجه کشورمان تصریح کرد:«ما مذاکرات غیرمستقیم را انتخاب کرده‌ایم. دلیل این انتخاب این است که مذاکراتی که آنها به‌ وسیله فشار و تهدید نکات خود را تحمیل کنند، در واقع دیکته کردن است و ما به این شیوه اعتقادی نداریم. مذاکره غیرمستقیم می‌تواند تضمین‌کننده یک گفت وگوی واقعی و مؤثر باشد...مذاکرات ایران و آمریکا در عمان به صورت غیرمستقیم برگزار می‌شود و ایران شیوه دیگری را نمی‌پذیرد.» درخصوص مسئله «مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان» گفتنی‌هایی است که در ادامه به اختصار به آن می‌پردازیم:
۱- دولت آمریکا و به ویژه شخص ترامپ در ماه‌های اخیر با بهره‌گیری از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای، تمامی توان خود را به کار گرفت و به خیال خام خود در پی آن بود تا مشابه پروژه‌ای که برای اوکراین و «زلنسکی» پیاده کرده بود، درباره ایران نیز اجرا کند. پروژه اصلی این بود که ایران به مذاکره مستقیم، آن هم در مورد تمامی مسائل مدنظر دولت آمریکا تن داده و به قول معروف، دیکته طرف آمریکایی را بپذیرد.
اما این پروژه ضدایرانی، از همان ابتدا ناکام ماند. چرا که نامه ترامپ به ایران، با پاسخ هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. این جمهوری اسلامی ایران بود که زمین بازی را طراحی کرده و پازل را با توجه به منافع و اهداف خود چید. بر همین اساس، این ایران بود که مراحل و فاکتورهای مواجهه طرفین را تعیین کرد. تاکید بر مذاکره غیرمستقیم، انتخاب عمان به عنوان کشور میانجی و تعیین موضوع هسته‌ای به عنوان تنها مسئله مورد مذاکره، برتری ایران را به وضوح نمایش داد.
در کنار موارد مذکور، ایران صراحتا اعلام کرد که مذاکرات غیرمستقیم، صرفا آزمونی برای سنجش اراده طرف آمریکایی است. اینکه جهانیان ببینند که آیا دولت آمریکا که به «قاتل زنجیره‌ای توافقات بین‌المللی» مشهور است، آیا اراده‌ای برای تغییر رویکرد سلطه‌گرانه و غارتگرانه خود دارد یا خیر؟! این رویکرد هوشمندانه، ضمن بر هم زدن پروژه عملیات روانی دشمن برای مقصرنمایی ایران، افکار عمومی جهان را نسبت به رفتار دولت آمریکا در مواجهه با ایران، حساس‌تر می‌کند. دنیا یک‌بار دیگر می‌بیند که دولت غارتگر و سلطه گر آمریکا که در آخرین نمونه، در پی چپاول معادن اوکراین و خالی کردن جیب اروپا است، در مقابل ایران نیز نمی‌تواند روحیه مستکبرانه خود را کنار بگذارد. این یعنی، مشکل اصلی، ذات خبیث دولت آمریکاست که تغییر نکرده و نخواهد کرد.
۲- پس از اعلام رسمی مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان، جریان غربگرا در داخل ایران، با ذوق زدگی عجیب و البته آمیخته با حقارت، این موضوع را نشانه تغییر ریل جمهوری اسلامی ایران و عقب‌نشینی از مواضع قبلی جا زد.
این در حالی است که مسئله مذاکره غیرمستقیم ایران با آمریکا، امری مسبوق به سابقه بوده و به دفعات در دولت‌های مختلف و موضوعات مختلف صورت پذیرفته است. مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در دولت شهید رئیسی نیز برقرار بوده و همان روند ادامه دارد و اتفاق جدیدی رخ نداده است.
در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در دولت سیزدهم موضوعاتی از قبیل مسئله هسته‌ای و تبادل زندانیان مطرح شده بود و بر همین اساس، مذاکرات غیرمستقیم درخصوص موضوعات مشخص، روندی مسبوق به سابقه بوده و به‌عنوان تغییر ریل ایران و عقب‌نشینی تلقی نمی‌شود.
جناب آقای عراقچی، روز گذشته طی مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن پست نوشت:«من شخصاً نیز تجربه‌ هدایت مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده را داشته‌ام. این روند که در سال ۲۰۲۱ با میانجی‌گری اتحادیه اروپا انجام شد، هرچند پیچیده‌تر و دشوارتر از مذاکره‌ مستقیم بود، اما هم امکان‌پذیر و هم ثمربخش بود. گرچه آن زمان به خط پایان نرسیدیم، اما دلیل اصلی آن، نبود اراده‌ واقعی از سوی دولت جو بایدن بود.» در بخش دیگری از این مقاله آمده است:«پیگیری مذاکرات غیرمستقیم...انتخابی راهبردی است که بر پایه‌ تجربه اتخاذ شده است.ما با دیواری بزرگ از بی‌اعتمادی مواجه هستیم و نسبت به صداقت نیت‌ها تردیدهای جدی داریم.»
لازم به ذکر است که آمریکا به دلیل اعتیاد به خوی سلطه‌گری، در گفت‌وگوهای عمان در دوره دولت سیزدهم نیز که تا پاییز ۱۴۰۳ هم ادامه داشت، به صورت یکجانبه گفت‌و‌گوها را ترک کرد. با بررسی اخبار رسمی و منتشر شده در رسانه‌ها، می‌بینیم که در ۴ سال اخیر، مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا حداقل ۴ مرتبه برگزار شده است. مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا پیرامون پرونده هسته‌ای (با رابرت مالی) در‌آوریل ۲۰۲۱ میلادی، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا پیرامون پرونده هسته‌ای (با رابرت مالی) در آگوست ۲۰۲۲، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا برای آزادسازی پول‌های بلوکه شده و زندانیان (با برت مک‌ گورک) در آگوست ۲۰۲۳ و مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا پیرامون افزایش تنش‌ها در منطقه (با آبرام پیلی و برت مک ‌گورک) در می‌۲۰۲۴ میلادی.
۳- همان‌طور که رهبر حکیم انقلاب بر پایه تجربه‌های گذشته تاکید کردند که مذاکره مستقیم و راهبردی و بر سر حل تمام مسائل با آمریکا رخ نخواهد داد، این روند بدون تغییر همچنان ادامه دارد و در کنار آن و کما فی‌السابق مذاکرات غیرمستقیم در چارچوب خاص، محدود، موقت، و بر پایه عزت، حکمت و مصلحت پیگیری می‌شود.
رهبر معظم انقلاب- ۱ فروردین ۱۳۹۲- فرمودند:«من به این گفت وگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه‌های گذشته‌ ما نشان می‌دهد که گفت وگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه‌حل منطقی دست پیدا کنیم ـ منظورشان از گفت وگو این نیست ـ منظورشان از گفت وگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام کردیم و گفتیم که این، گفت وگو نیست؛ این تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمی‌رود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.»
۴- جریان غربگرا همزمان با فضاسازی دروغین درباره عقب‌نشینی و تغییر ریل ایران، پروژه شرطی‌سازی اقتصاد ایران را نیز به صورت پرحجم و گسترده در پیش گرفته است. این طیف روز گذشته با جنجال و هیاهو مدعی شد که «دیدید که دلار روند نزولی گرفت و بورس سبز شد، این تازه نتیجه خبر مذاکره بود، حالا ببینید که اگر خود مذاکره انجام شود، چه گشایش بزرگ اقتصادی رخ خواهد داد.»!
عیار این ادعای مضحک پیش از این در ماجرای برجام مشخص شد. بعد از امضای برجام، صرفا در حد چند روز دلار روند کاهشی داشت و بورس نیز سبز بود اما مقامات آمریکایی بلافاصله با عهدشکنی و بیان اظهارات خصمانه، بر این روند تاثیر گذاشته و در نتیجه قصور و تقصیر برخی دولتمردان و شرطی‌سازی اقتصاد، برجام خسارات هنگفت و فراوانی بر پیکره اقتصاد کشور وارد کرد.
حالا همان داستان در حال تکرار است. نشان به آن نشان که بلافاصله پس از اظهارات فریبکارانه ترامپ درباره گشایش روابط با ایران، «کریس رایت» وزیر انرژی آمریکا با تکرار ادعاهای واشنگتن مدعی شد:«اگر ایران با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا درخصوص برنامه هسته‌ای خود به توافق نرسد، می‌تواند انتظار تحریم‌های سخت‌تر را داشته باشد.»
این مقام دولت ترامپ در مصاحبه با سی ان بی‌سی ادعا کرد: «من قطعاً انتظار دارم که تحریم‌های بسیار سختی علیه ایران اعمال شود و امیدوارم این تحریم‌ها آنها را به سمت کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای خود سوق دهد.»
۵- واقعیت این است که ما اکنون در میانه جنگ ترکیبی با دشمن به سرکردگی آمریکا هستیم. یکی از اضلاع اصلی در این نبرد، حمله گسترده اقتصادی است. بر همین اساس لازم و ضروری است که دولت جناب آقای پزشکیان، ضمن هوشیاری در مقابل عملیات روانی دشمن- که با مشارکت پادوهای آمریکا در ایران به آن ضریب داده می‌شود- از افتادن در دام «شرطی سازی اقتصاد» جلوگیری کرده و برای خنثی سازی نقشه شوم دشمن، در میدان اقتصادی آرایش جنگی به خود بگیرد. ناگفته نماند که با وجود اقدامات مثبت دولت چهاردهم، متاسفانه در حال حاضر شاهد آرایش یکپارچه و هدفمند جنگی در مجموعه دولت، آن هم متناسب با حجم و میزان حمله اقتصادی دشمن نیستیم. کارشناسان و صاحبنظران بارها تاکید کرده‌اند که بزرگنمایی تبعات مثبت مذاکره با آمریکا و القای رفع مشکلات اقتصادی کشور به واسطه مذاکره با آمریکا، خطائی بزرگ و نابخشودنی است.
۶- رهبر معظم انقلاب، در پیام نوروزی، «سرمایه‌گذاری در تولید» را به عنوان شعار سال انتخاب کردند. بر همین اساس لازم است تا از یکسو دولت با زمینه‌سازی و برداشتن موانع از سر راه تولید و از سوی دیگر مردم با واردکردن سرمایه‌های خرد و کلان در راه تولید، گامی بلند به سوی تحقق شعار سال و به طور ویژه گامی اساسی برای بهبود اقتصاد و وضعیت معیشت بردارند.
رهبر حکیم انقلاب، در مهرماه ۱۳۹۴ و همزمان با فضاسازی گسترده جریان غربگرا در داخل کشور مبنی بر حل تمامی مشکلات اقتصادی به واسطه برجام، در بخشی از نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور وقت تاکید کردند:«در خاتمه همان‌طور که در جلسات متعدد به آن‌جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کرده‌ام، رفع تحریم‌ها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همه‌‌جانبه‌ اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجه ویژه صورت گیرد.»


🔻روزنامه ایران
📍 برای رسیدن به توافق مصمم هستیم
✍️ سید عباس عراقچی
در هفته‌های اخیر، مجموعه‌ای از نامه‌ها و پیام‌ها میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا رد و بدل شده است. برخلاف برخی تفسیرهای سطحی، این ارتباطات دست‌کم از سوی ما نه نمادین بوده‌اند و نه تشریفاتی. ما آنها را تلاشی واقعی برای شفاف‌سازی مواضع و گشودن پنجره‌ای به‌سوی دیپلماسی تلقی می‌کنیم.
با توجه به اظهارات روز دوشنبه رئیس‌جمهوری دونالد ترامپ، ایران آماده است با جدیت وارد تعامل شود و با هدف دستیابی به یک توافق وارد گفت‌وگو شود. ما روز شنبه در عمان برای مذاکرات غیرمستقیم دیدار خواهیم کرد. این دیدار به همان اندازه که یک فرصت است، یک آزمون نیز هست. مدلی که ما برای این تعامل پیشنهاد می‌دهیم، نوآورانه یا بی‌سابقه نیست. ایالات متحده خود در حال میانجی‌گری مذاکرات غیرمستقیم میان روسیه و اوکراین است، مناقشه‌ای به‌مراتب شدیدتر و پیچیده‌تر که ابعاد راهبردی، سرزمینی، نظامی، امنیتی و اقتصادی را دربر می‌گیرد. من شخصاً نیز تجربه‌ هدایت مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده را داشته‌ام. این روند که در سال ۲۰۲۱ با میانجی‌گری اتحادیه اروپا انجام شد، هرچند پیچیده‌تر و دشوارتر از مذاکره‌ مستقیم بود، اما هم امکان‌پذیر و هم ثمربخش بود. اگرچه آن زمان به خط پایان نرسیدیم، اما دلیل اصلی آن، نبود اراده‌ واقعی از سوی دولت جوبایدن بود.
پیگیری مذاکرات غیرمستقیم نه یک تاکتیک است و نه بازتاب یک گرایش ایدئولوژیک، بلکه انتخابی راهبردی است که بر پایه‌ تجربه اتخاذ شده است. ما با دیواری بزرگ از بی‌اعتمادی مواجه هستیم و نسبت به صداقت نیت‌ها تردیدهای جدی داریم؛ تردیدهایی که با اصرار ایالات متحده بر از سرگیری سیاست «فشار حداکثری» پیش از هرگونه تعامل دیپلماتیک، تشدید شده‌اند.
برای حرکت به‌سوی آینده، ابتدا باید به درک مشترکی از این واقعیت برسیم که به‌طور اصولی، چیزی به‌نام «گزینه نظامی» وجود ندارد، چه رسد به «راه‌حل نظامی». رئیس‌جمهوری ترامپ نیز با توصیه به آتش‌بس به‌عنوان اولین گام برای پایان دادن به جنگ اوکراین، به‌روشنی به این واقعیت اذعان کرده است.
هزینه کردن منابع مالیات‌دهندگان آمریکایی برای تشدید حضور نظامی ایالات متحده در منطقه‌ ما، حضوری که می‌تواند جان سربازان آمریکایی را هزاران کیلومتر دورتر از خاک‌شان به خطر بیندازد، نه‌ تنها به نتیجه‌ دیپلماتیک منتهی نمی‌شود، بلکه مانعی برای آن است. ملت سرافراز ایران که دولت من در زمینه‌ بازدارندگی واقعی بر قدرت آنان تکیه دارد، هرگز تحمیل و اجبار را نخواهد پذیرفت.
ما نمی‌توانیم تصــور کنیم که رئیس‌جمهوری ترامپ بخواهد به یکی دیگر از رؤسای‌جمهور ایالات متحده بدل شود که درگیر جنگی فاجعه‌بار در خاورمیانه شده است؛ جنگی که به سراسر منطقه گسترش خواهد یافت و هزینه‌ای به‌مراتب فراتر از هفت تریلیون دلار از مالیات مردم آمریکا خواهد داشت، هزینه‌ای که دولت‌های پیشین آمریکا در افغانستان و عراق بر باد دادند.
با نگاهی به آینده، ۲ نکته‌ اساسی شایسته تأکید است؛ نخست آن‌که ممکن است رئیس‌جمهوری ترامپ علاقه‌ای به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نداشته باشد، اما این توافق حاوی یک تعهد کلیدی است که در آن آمده است: «ایران بار دیگر تأکید می کند که هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی به دنبال جست‌وجو، تولید یا به دست آوردن سلاح هسته‌ای نخواهد بود (بند III از«مقدمه و مفاد کلی» برجام)
۱۰ سال پس از انعقاد برجام و نزدیک به هفت سال پس از آنکه ایالات متحده به‌طور یک‌جانبه از این توافق خارج شد، هیچ‌گونه مدرکی وجود ندارد که نشان دهد ایران این تعهد را نقض کرده است. این موضوع بارها و بارها در ارزیابی‌های نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده مورد تأیید قرار گرفته است.
«تولسی گابارد» مدیر اطلاعات ملی آمریکا، اخیراً تصریح کرده است که «ایران در حال ساخت سلاح هسته‌ای نیست و رهبر معظم [ آیت‌الله سید علی خامنه‌ای] برنامه تسلیحات هسته‌ای را که در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده بود، مجدداً فعال نکرده است.»
ما نسبت به بسیاری از جنبه‌های سیاست جهانی آمریکا و به‌ویژه سیاست‌های غرب در منطقه‌ خود، از جمله استانداردهای دوگانه در حوزه اشاعه تسلیحات، انتقادها و گلایه‌های جدی داریم. به همین ترتیب، ممکن است برخی نگرانی‌ها نیز درباره برنامه هسته‌ای ما وجود داشته باشد. ما زمانی که در سال ۲۰۱۵ به توافق برجام پیوستیم، آمادگی خود را برای پاسخگویی به این نگرانی‌ها اثبات کردیم؛ توافقی که از موضعی برابر و مبتنی بر احترام متقابل شکل گرفت.
اما با وجود آن‌که هنوز به چهارچوب برجام پایبند مانده‌ایم، تجربه‌ ما از عدم تمایل یا ناتوانی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در انجام تعهدات‌شان در چهارچوب این توافق هسته‌ای، بسیاری را در ایران به این نتیجه رسانده که حصول هر توافق جدید، مستلزم دریافت تضمین‌هایی برای اجرای متقابل تعهدات است.
دوم، یک سوء برداشت جدی وجود دارد که باید برطرف شود. بسیاری در واشنگتن، ایران را از منظر اقتصادی کشوری بسته تصویر می‌کنند. اما واقعیت آن است که ایران به‌طور کامل برای حضور فعال شرکت‌ها و کسب‌وکارهای بین‌المللی باز است. این محدودیت‌ها نه از جانب ایران، بلکه از سوی دولت‌های ایالات متحده و موانع تحمیل‌شده توسط کنگره بوده‌اند که شرکت‌های آمریکایی را از ورود به بازار ایران، بازاری با فرصت‌هایی در مقیاس تریلیون دلاری، باز داشته‌اند.
در حقیقت، زمانی که آمریکا در چهارچوب برجام مجوز فروش هواپیماهای مسافربری را صادر کرد، ایران بلافاصله برای خرید بیش از ۸۰ فروند هواپیما با شرکت بوئینگ وارد مذاکره و عقد قرارداد شد. گفتن اینکه فرصت‌های تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران بی‌نظیر است، حق مطلب را ادا نمی‌کند.
پیشنهاد ما برای آغاز مذاکرات غیرمستقیم همچنان روی میز قرار دارد. ما بر این باوریم که اگر اراده‌ واقعی وجود داشته باشد، همواره راهی برای پیشرفت هست. همان‌طور که تجربه‌های اخیر نشان داده‌اند، دیپلماسی در گذشته نتیجه‌بخش بوده و همچنان می‌تواند مؤثر باشد. ما آماده‌ایم نیت صلح‌آمیز خود را شفاف کنیم و برای رفع هرگونه نگرانی منطقی، اقدامات لازم را انجام دهیم.
در مقابل، ایالات متحده می‌تواند جدیت خود را در مسیر دیپلماسی با پایبندی واقعی به توافقی که امضا می‌کند، نشان دهد. اگر به ما احترام گذاشته شود، ما نیز با احترام پاسخ خواهیم داد. اما افزایش حضور نظامی پیام کاملاً متضادی ارسال می‌کند.
این سخن من را به یاد داشته باشید: ایران دیپلماسی را ترجیح می‌دهد، اما به‌خوبی می‌داند چگونه از خود دفاع کند. ما نه در گذشته در برابر تهدیدها تسلیم شده‌ایم و نه اکنون و نه در آینده تسلیم خواهیم شد. ما خواهان صلح هستیم، اما هرگز تسلیم را نمی‌پذیریم.
اکنون توپ در زمین آمریکاست. اگر آمریکا به‌دنبال راه‌حل دیپلماتیک واقعی است، ما مسیر آن را پیش‌تر نشان داده‌ایم. اما اگر هدفش تحمیل اراده از طریق فشار باشد، باید بداند: ملت ایران در برابر زبان زور و تهدید، متحدانه و قاطع واکنش نشان می‌دهد. اکنون فرصتی وجود دارد تا ایالات متحده سرانجام یک «رئیس جمهور صلح» داشته باشد. اینکه آیا این فرصت را مغتنم می‌شمارد یا نه، انتخاب خود آنهاست.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دولت‌ها و ملت‌ها؛ موضوع جنگ احتمالی یا مذاکره بین ایران و آمریکا
✍️ محمدقلی یوسفی
این روزها موضوع جنگ احتمالی یا مذاکره احتمالی بین دولت‌های ایران و آمریکا موضوع روز و ورد زبان مردم کوچه و خیابان، رسانه‌ها، محافل سیاسی و روشنفکری در ایران و بیشتر کشورهای جهان از جمله خود آمریکا شده است. مردم جهان با بمباران اخبار‌، تبلیغات دولتمردان و سیاسیون و تحلیل‌های ژورنالیستی و نوشته‌های مختلف روشنفکران و محافل علمی مواجه بوده که نه‌تنها موجب گسترش نگرانی و احساس ناامنی در بین مردم عادی و سرمایه‌گذاران شده بلکه نوسانات شدید نرخ ارز و قیمت طلا را دامن زده است. یادآوری تجربه تلخ جنگ هشت‌ساله ایران و عراق موها را بر بدن مردم ایران سیخ می‌کند. به طور قطع کمتر کسی خواهان جنگ و خونریزی است. تجربه ایران و دیگر کشورهای جهان نشان می‌دهد که جنگ و درگیری به نفع هیچ‌کس نیست و همه از آن متضرر خواهند شد. پس چرا جنگ‌ها روی می‌دهند و اصولا چه کسانی از آنها منتفع می‌شوند؟ واقعیت آن است که این مردم نیستند که خواهان جنگ باشند یا جنگ‌ها را راه می‌اندازند بلکه این دولت‌ها هستند که به دلایل ایدئولوژیک یا جاه‌طلبی‌های سیاسی و اقتصادی به جنگ‌ها دامن می‌زنند و آن را به‌نام ملت تمام می‌کنند. در واقع خواست ملت‌ها و دولت‌ها یکی نیست. اگرچه دولت‌ها و حکومت‌ها همواره سعی دارند اقدامات خود را به‌نام ملت‌ها معرفی کنند که در واقع چنین نیست.
اقتصاددانان کلاسیک مخصوصا مداخله دولت را برای برقراری نظم و قانون و در عرصه «کالای عمومی» به دلیل عرضه مشترک یا مصرف غیررقابتی از طریق دریافت مالیات مجاز شمرده‌اند. در واقع تعریفی از دولت ارائه می‌کنند که مشابه یک شرکت خصوصی است اما برعکس یک شرکت خصوصی از قدرت انحصاری اعمال مالیات و قضاوت برخوردار است که یک تناقض آشکار به حساب می‌آید ولی نسبت به این مساله که این کالاها و خدمات را بخش‌خصوصی به‌صورت کارآمدتر با کیفیت بهتر و هزینه کمتری می‌تواند عرضه کند بی‌توجه بوده‌اند. بیشتر این تحولات ناشی از گسترش ایده‌های مساوات‌طلبانه سوسیالیستی بود که به‌صورت جنبش‌های کمونیستی، دموکراسی‌خواهی و سوسیال‌دموکراسی گسترش یافته بود.
مشروطه‌خواهی یا حکومت قانون به معنی دولت محدود است. حکومت قانون با دموکراسی پیوند زده می‌شود که طبق آن نوعی دولت شکل می‌گیرد که در آن رای اکثریت در هر موردی زیاد نیست. ما دموکراسی‌خواهان با اعمال فشار مدعی بوده که مشروطه‌خواهی کهنه ‌شده و در دوران مدرن جایی ندارد اما آیا معنی قانون این است که به دولت اجازه داده شود هرکاری که مایل است انجام دهد؟ یعنی دولت قادر متعال باشد؟ در حقیقت قانون اساسی چه‌کار می‌تواند انجام دهد وقتی به دولت قدرت مطلق داده شود که هرکاری را که مایل باشد بتواند انجام دهد؟ آیا کار دولت این است هر هدفی که دارد باید بتواند راحت و بدون محدودیت انجام دهد؟

در ایران نیز همانند سایر کشورها، در قانون اساسی جمهوری اسلامی برقراری نظم و امنیت داخلی و خارجی‌، اولین و مهم‌ترین وظیفه دولت بر شمرده شده است. در واقع دولت انحصارگر زور مشروع با هدف برقراری امنیت داخلی و دفاع از مردم در برابر تهاجم بیگانگان است اما در اینجا باید توجه داشت که دولت یک بنگاه عادی نیست که به آن پول پرداخت و خدماتی مانند امنیت از آن خریداری شود. دولت در اینجا دو ویژگی منحصربه‌فرد دارد: اول اینکه دولت در سراسر این سرزمین انحصارگر و تصمیم‌گیر نهایی است یعنی داور مطلق در درگیری‌ها و نزاع‌ها‌ که البته شامل تمام نزاع‌ها و اختلاف‌ها و درگیری‌هایی است که خود هم یک طرف ماجراست. دولت هیچ‌گونه امکان استیناف‌خواهی را فراتر از قدرت خود نمی‌دهد. دوم، دولت انحصارگر اخذ مالیات در سراسر سرزمین ایران است یعنی یک عاملی است که خود یک‌جانبه قیمت و هزینه خدمات خود را تعیین می‌کند و شهروندان باید آن را پرداخت کنند. دولت تنها قاضی و داور نهایی است و نظم و قانون را به اجرا درمی‌آورد و ظاهرا‌ وظیفه دفاع از مال و جان مردم ایران را به‌عهده دارد و برای تامین این امر نه‌تنها درآمدهای مالیاتی و درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز را دریافت می‌کند بلکه از سایر منابع و سیاست‌ها نیز بهره می‌جوید. اگرچه مانند هر انحصار‌گر دیگری کالا و خدماتی را که انجام می‌دهد با هزینه و قیمت بالا و کیفیت پایین عرضه می‌کند اما اقدامات آن به مراتب مخرب‌تر است چون انحصارگر قدرت جبر و زور است و یک‌طرفه هزینه و قیمت خدمات خود را از طریق اعمال دلبخواهی مالیات تعیین می‌کند. وقتی دولت مانند یک شخص یا نهادی قاضی و تصمیم‌گیر نهایی در مورد همه دعواها باشد، در آن صورت او همچنین قاضی برای تمام اختلافات و دعواهایی خواهد بود که خود نیز یک طرف ماجراست در نتیجه به جای اینکه جلوی دعواها را بگیرد یا اختلافات را حل کند، او انحصارگری است که می‌تواند درگیری ایجاد کند تا به نفع خود رای صادر کند یعنی اگر یک شخص از او شاکی باشد و برای رسیدگی به حق و حقوق خود به یک دادگاه شکایت کند، با وجود قانون اساسی و دادگاه عالی رای نهایی دادگاه به نفع او تمام خواهد شد. آنچه موجب پیشرفت و ترقی جوامع غربی شد آزادی بازار، دولت محدود و نظم خودانگیخته اقتصادی بود. درواقع این کارآفرینان بخش‌خصوصی بودند که در پیگیری نفع شخصی به جامعه نفع رسانده‌اند. چنین نیست که شایستگی مقامات‌، دولتمردان‌، برنامه‌ریزان یا مشاوران دولتمردان این جوامع را شکوفا کرده و موجب رونق اقتصاد و پیشرفت کشورهای غربی شد‌ بلکه برعکس محدودسازی دولت و نظام متمرکز تصمیم‌گیری‌ نقش برتر کارآفرینان و آزادی فردی و حفظ حرمت مالکیت خصوصی و نظام مبتنی‌بر بازار بود که به برقراری حکومت قانون کمک کرد و موجبات بستر‌سازی برای شکل‌گیری یک نظم اقتصادی خودجوش را فراهم ساخت که اقتصاد کشورهای غربی را شکوفا کرد اما در تاریخ اقتصادی جوامع پیشرفته هیچ معمار و فرمانده یا حکمران خوب و… نبوده که موجب شکوفایی اقتصاد جهان غرب شده بلکه نظم خودانگیخته ناشی از آزادی عمل کارآفرینان بخش‌خصوصی به صورت خودانگیخته بود که این دستاوردها را به ارمغان آورده است. روشنفکران ایران به جای محدودسازی نقش دولت در اقتصاد از نظر حقوقی‌، بیشترین تلاش و تاکیدشان بر کیفیت دولتمردان بوده و بیشتر سعی کرد‌ه‌اند افراد بهتری را انتخاب کنند و نه اینکه نقش دولت را محدود سازند. به‌جای اصلاح نهادها اصلاح‌طلبان بیشترین تلاش خود را صرف اصلاح شخصیت‌ها صورت داده‌اند که بی‌نتیجه بوده است:
«دانشمندان و نخبگان یک جامعه باید درباره کارکرد قوانین مختلف وقت بیشتری صرف کرده و کمتر تلاش کنند تا رفتار کسانی را اصلاح کنند که در سمت فعالان سیاسی قرار دارند. تغییر در قوانین احتمالا آسان‌تر از تغییر در ماهیت و شخصیت افراد است.»
قبل از انقلاب سیستم پادشاهی حاکم بود و گفته می‌شد که این سیستم پادشاهی با اصول اساسی برابری در برابر قانون‌ ناسازگار است یعنی سیستم پادشاهی مبتنی‌بر امتیازات شخصی بود بنابراین منتقدان چنین بحث می‌کردند که سیستم پادشاهی باید جایش را به دموکراسی بدهد و ظاهرا‌ در جمهوری اسلامی هدف این بود که به همه افراد جامعه با شرایط مساوی برخورد شود و همه حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند و محدودیت طبقه اشراف برداشته شود اما چنین نشد. گاهی در رسانه‌ها، روزنامه‌نگاران و حتی محافل علمی چنان تحلیل می‌کنند که گویی دولت‌ها ناجی کشورها و موتور محرکه توسعه و پیشرفت هستند. آنها بیشتر مواضع جناحی و سیاسی خود را ترویج یا تحلیل نادرست کرده و به شدت آلوده به تعصبات حزبی و جناحی همراه با منافع شخصی خود به افکار عمومی تزریق می‌کنند یا به تملق‌گویی این شخصیت‌های سیاسی یا تکنوکرات‌‌هایی می‌پردازند که خود مسبب این وضع‌ هستند اما در رسانه‌ها به نحوی معرفی می‌شوند که گویی قهرمان و ناجی کشورند و تنها کافی است که اختیار تصمیم‌گیری بیشتری به آنها داده شود یا در پست قوی‌تری قرار گیرند که اتفاقا‌ اوضاع را بدتر خواهند کرد. آنها نیز باید پاسخگوی تصمیمات نابخردانه و به شدت زیانبار خود باشند اما متاسفانه برخی ژورنالیست‌ها به دلایل نامعلوم سعی در تطهیر خطاهای آنها دارند و با شگردهای کهنه ژورنالیستی عکس‌هایشان را درشت به چاپ می‌رسانند و به اصطلاح چهره‌سازی و قهرمان‌پروری می‌کنند اما این شگردی واپسگرایانه و به‌شدت گمراه‌کننده است.
اگرچه زمانی در گذشته این شگردها و انتقال اطلاعات غلط و نادرست موجب انحراف افکار عمومی می‌شد اما خوشبختانه حالا با بالا رفتن سطح علمی و سواد سیاسی مردم و دسترسی آسان‌تر به اینترنت و ماهواره و اطلاعات بین‌المللی درک و فهم مردم از برخی روزنامه‌نگاران داخلی و خارجی بیشتر، بهتر و به مراتب جلوتر و به‌روزتر است. واقعیت آن است که دولتمردان منجی یا قهرمان نیستند. آنها فاقد انگیزه و اطلاعات لازم‌اند و نه‌تنها نمی‌توانند به پیشرفت و توسعه کمکی کنند بلکه جامعه را به قهقرا می‌برند. انتظار این بود که یک قانون جامع، کلی و عمومی که برای همه کس و همه جا و در تمام زمان‌ها کاربرد داشته باشد برقرار شود که نشد. وعده داده می‌شد که همه افراد حق مساوی در ورود به دستگاه‌های دولتی و قدرت سیاسی را دارند اما متاسفانه چنین نشده و ما شاهد امتیازات شخصی یا شخصیت‌های ممتاز هستیم یعنی امتیازات کاری یا کارهای ممتاز و مشاغل دولتی به افراد خاص داده می‌شود و تبعیض برقرار است. برخلاف ادعایی که می‌شود در جمهوری اسلامی استثمار انحصاری از بین نرفته است و به اشکال مختلف غارت قانونی به شکل بهره‌گیری از ر‌ا‌نت و ویژه‌خواری مرسوم است. دولت‌هایی که روی کار می‌آیند فاقد قدرت تصمیم‌گیری و استقلال رای هستند و اهداف ملی ندارند. اهداف آنها بیشتر منافع شخصی است و تصمیمات زود‌گذر می‌گیرند و کمتر به فکر سرمایه‌گذاری بلند‌مدت هستند اگر بخواهیم توضیح دهیم دولت چگونه می‌تواند در خدمت مردم باشد باید بگوییم از طریق انعقاد قرارداد درست همانند وضعیت قانون و «حقوق خصوصی». دولت در وضعیت عدم قرارداد یعنی هیچ مسوولیتی را نمی‌‌پذیرد ‌و جامعه در خلأ قانونی پیش می‌رود. بین دولت و مردم هیچ‌گونه قراردادی نیست یعنی اینکه چه کسی چه چیزی دارد که باید مورد محافظت دولت قرار گیرد مشخص نیست. معلوم نیست دولت مسوول انجام چه وظایفی و چگونه و با چه قیمت و چه هزینه‌ای است و اگر دولت از انجام وظایف و تعهداتش ناتوان باشد چه اتفاقی می‌افتد. دولت یک‌جانبه به دلخواه خود قواعد و قوانین بازی را تعیین می‌کند و می‌تواند هر قیمتی و هر شرایطی را به مردم و شهروندان تحمیل کند و آشکار است که در یک جامعه آزاد چنین رفتارهایی غیر‌قابل تصور است. تصور کنید که یک شرکت خصوصی تامین‌کننده امنیت یا پلیس و با شرکت‌های بیمه یا داور و حکم بگوید که «من هیچ قراردادی را منعقد نمی‌کنم و هیچ‌چیزی را تضمین نمی‌کنم. من به شما نمی‌گویم چه کارهای معینی را برای شما انجام می‌دهم و در مورد دفاع از شما و مایملک شما هیچ تضمینی نمی‌دهم و هیچ تضمینی را نمی‌پذیرم که خدماتی را برای شما انجام دهم اما در هر حال این حق را برای خودم محفوظ می‌دانم که یک‌جانبه قیمت و هزینه‌ها را تعیین کنم که شما باید برای این خدمات نامعلوم بپردازید. معلوم است که این یک وضعیت استبدادی است.‌ خب در یک اقتصاد آزاد چنین شرکتی خیلی زود مشتریانش را از دست می‌دهد و از بازار خارج می‌شود. هر شرکت محافظت و امنیت خصوصی از طریق قرارداد و مسوولیت وظایفی را می‌پذیرد اما دولت‌ها از انجام وظایف محوله سرباز می‌زنند. دولت به عنوان انحصارگر زور مشروع و عامل انحصاری برقراری امنیت از طریق مالیات تامین مالی می‌شود. درنتیجه برخی فعالیت‌ها را زیادی و برخی را به صورت بسیار ناچیز انجام می‌دهد و گاهی از برخی بیش از حد محافظت و مراقبت و از برخی گروه‌ها و مناطق کمترین محافظت و امنیت را برقرار می‌سازد. نیرو‌های دولتی در هر حال حتی وقتی که کارایی و بهره‌وری پایینی دارند هم حقوق خود را دریافت می‌کنند. وقتی به ماموران دولتی از طریق مالیات حقوق پرداخت می‌شود یعنی آنها حقوق خود را مستقل از کارایی یا بهره‌وری دریافت می‌کنند چرا باید یک مامور به‌طور جدی کار کند وقتی می‌تواند بدون اینکه کارش را جدی بگیرد هم حقوق دریافت ‌کند؟ البته حتی ممکن است که این نیروهای امنیتی و انتظامی عامدانه اجازه دهند نرخ جرایم کمی هم بالا برود چراکه از این طریق آنها می‌توانند بودجه بیشتری هم درخواست و آن را توجیه کنند اما در اینجا فرد قربانی جرایم است که متضرر باقی می‌ماند و غرامتی دریافت نمی‌کند. در بهترین حالت دولت فرد خاطی را هم اگر دستگیر کند و به زندان بیندازد دیگران از جمله فرد قربانی باید هزینه زندانی بودن او و هزینه‌های باز‌پروری‌اش را هم بپردازد بنابراین دولت‌ها نه‌تنها ناجی و فرشته نیستند بلکه حتی هزینه‌های زیادی به جامعه تحمیل و به هزینه اکثریت آحاد جامعه منافع خود را دنبال می‌کنند بنابراین راه و منافع دولتمردان از راه و منافع ملت‌ها جداست و نباید یکی تصور شود. مداخله دولت در هر حوزه‌ای آن را به مداخله در سایر حوزه‌ها می‌کشاند که مهار آن دشوار و در عین حال خسارت‌بار خواهد بود. واقعیات سیاسی نشان می‌دهند که ایده «دولت قانونمند» یک توهم است. دموکراسی‌های مدرن تابع نظر و خواست رای‌دهندگان عمل نمی‌کنند. آنها تنها به گروه‌های سیاسی، جریان‌ها و احزاب نفع می‌رسانند و نه به مردم عادی بنابراین محدودسازی دولت نه به نفع مردم است و نه به نفع سیاستمداران.


🔻روزنامه اعتماد
📍 هسته سخت گلوگیر
✍️ عباس عبدی
هنگامی که کفگیر تندروها به ته دیگ خورده، مجبور شده‌اند مکنونات قلبی خود را آشکار کنند. تحصن ده‌ها روزه چند نفر جلوی مجلس و جمع‌آوری آنها از سوی پلیس مورد اعتراض افراد پشت پرده متحصنین قرار گرفت و یکی از مهم‌ترین استدلال‌های مخالفان که واقعیت این اعتراضات را روشن می‌کرد را یک نماینده تندرو گفت: «هسته سخت نظامی که سکه ۱۰۰ میلیونی و دلار ۱۰۰ هزار تومانی را دارند تحمل می‌کنند، دل‌شان به این خوش است که اینجا احکام خدا دارد اجرا می‌شود. اگر قرار است از اسلام تهی شود برای چی خون بدهیم و گرانی را تحمل کنیم؟ امیدوارم شورای عالی امنیت ملی فهم این موضوع رو داشته باشه که اگر بخواد به این قصه ادامه بده هسته سخت نظام ناامید میشن. اگه هسته سخت نظام ناامید شدن و جدا شدن رحم‌الله من یقرا فاتحه مع‌الصلوات.» این اظهارات نشانگر عمق فاجعه‌ای است که، عده‌ای می‌خواهند خود را تحت عنوان هسته سخت قدرت جا بیندازند. این مثلا هسته سخت، در تفسیری که از جایگاه و اهمیت خود می‌کند، می‌خواهد قدرت را در برابر اکثریت قریب به اتفاق مردم قرار دهد و به حکومت یادآوری می‌کند که «یا ما، یا اکثریت قاطع مردم؟» نکته اینجاست که بخشی از دست‌اندرکاران حکومت متوجه شده بودند که این گروه حتی اقلیت هم نیستند، چون اقلیت‌های اجتماعی هم تعدادی قابل توجه بوده که در هر صورت مهم هستند. اینها بسیار ناچیزتر از صدای‌شان هستند. صدای‌شان در رسانه رسمی و سایر رسانه‌هایی که از بیت‌المال ارتزاق می‌کنند بازتاب زیادی دارد و متکی به حمایت‌های مالی از جیب دولت و از طریق نهادهای خاص هستند و برای تذکر دادن به حجاب زنان پول می‌گیرند، لذا این تصور نادرست پیش آمده که گویی نفوذ واقعی آنان به اندازه صدای‌شان و اقلیتی قدرتمند هستند. از این رو برنامه‌ای را طراحی کردند که اول دایره نفوذ بسیار اندک آنان را نشان دهند، سپس ماهیت فکری و رویکردی آنان را برملا نمایند. برای این دو کار برنامه‌ای بهتر از تحصن اخیر نبود. این تحصن نشان داد که این افراد حداکثر همین چند ده نفر هستند که با انواع حمایت‌های لجستیکی جلوی مجلس جمع شده بودند و پس از حدود ۵۰ روز تعدادشان زیاد نشد که کمتر شد و داشت به‌طور کامل آب ‌می‌رفت.

نتیجه این وضعیت برای هر ناظری روشن بود. خوشبین‌ترین افراد به آنان نیز با دیدن آنان، تغییر نظر دادند و معلوم شد که بسیار کوچک‌تر از هر اقلیتی هستند. در واقع هیچی نیستند. ولی ضربه اصلی را در کیفیت ماجرا خوردند.
اینکه برخی از آنان به صراحت نگاه بسیار منفی مردم را نسبت به خود شرح دادند، یا در مقابله با پلیس اقدام به خودزنی کرده یا تهدید به خودکشی نمودند و... همه و همه نشان می‌داد که چیزی به نام ارزش‌های دینی در ذهنیت این جماعت وجود خارجی ندارد. آنان که در سن بنده هستند، می‌دانند که زنان محجبه و مومن اول انقلاب تا چه حد محجوب و مودب و مبادی آداب و ملتزم به ارزش‌ها بودند، آن نسل هنوز هم‌چنین هستند، در حالی که از نحوه برخورد این جماعت معلوم شد که با این ارزش‌ها و گزاره‌ها آشنایی ندارند. هم‌اکنون هم برخی از این بانوان تحت عنوان دفاع از حجاب و عفاف در شبکه‌های مجازی چنان ادبیات غیرعفیفانه‌ای دارند که انسان خجالت می‌کشد آنها را از زبان یک زن مسلمان بشنود! این گروهک کمتر از اقلیت، هم از حیث کمیت و عدد و هم از حیث کیفیت و ارزش‌های رفتاری سقوط کامل کرد و این تحصن بهترین برنامه برای پایان دادن به سر و صداهای آنان بود.
این اقلیت پر سر و صدا، خودشان نیز دچار توهم شده بودند. توهم از حیث دین‌مداری و دفاع از ارزش‌ها، توهم از حیث اینکه هسته سخت قدرت هستند و قدرت روی حمایت آنان استوار است. قدرتی که ملت را فراموش کند و آن را به یک هسته بی‌خاصیت بفروشد آخر و عاقبتی ندارد. از نظر محتوایی هم دست آنان رو شد، زیرا در شرایط تورمی و مهم‌تر از آن با وجود فقر و فساد گسترده؛ مساله مورد ادعای آنان یعنی حجاب، چیزی است که اتفاقا با عملکرد کنونی این گروهک مردم بیش از پیش از حجاب دورتر می‌شوند. اطمینان داریم که این هسته سخت گلوگیر نیست و گلوی نظام آن اندازه وسیع باشد که چنین هسته‌های ناچیزی را رد و هضم کند. آنان با طلبکار جلوه دادن خویش دنبال جاانداختن نیازمندی حکومت به حفظ این هسته‌اند. سخنان آقای باهنر، قالیباف و نمایندگانی که متوجه برنامه خطرناک این مجموعه شده‌اند جملگی حکایت از آن دارد که تصمیم خود را درباره حجاب گرفته‌اند. گرچه در برخی مناطق چون اصفهان و مشهد شاهد خودسری‌هایی هستیم که ممکن است مشکلاتی ایجاد کند و مسوولان باید مانع این روند شوند و اجازه بحران‌سازی به آنان ندهند. دیر یا زود این خودسخت‌پنداری این هسته باید پوسته دیگری برای خود پیدا کند. آنان در ادامه و در جریان مذاکرات ایران و امریکا نیز فعال خواهند شد.


🔻روزنامه ابتکار
📍 نتیجه ممهتر از شکل مذاکره
✍️ ژوبین صفاری
روز شنبه، مذاکرات ایران و آمریکا در عمان برگزار خواهد شد. بیش از هر چیز، شیوهٔ مذاکره مورد بحث قرار گرفته است. فارغ از ارزیابی چگونگی این مذاکره از منظر عمومی، آنچه اهمیت دارد، نتیجهٔ این گفت‌وگوهاست. مردم می‌بینند که حتی خبر مذاکره به‌تنهایی چه اثری بر بازارها می‌گذارد و خواهان آن هستند که در شرایطی باثبات و قابل‌پیش‌بینی به زندگی خود ادامه دهند. آنچه مهم است، گذر از اضطرابی است که همواره در پی نوسان‌های اقتصادی بر مردم تحمیل می‌شود.
در این میان، پرسشی که از توافق‌هراسان مطرح می‌شود این است که راهکار شما برای پرهیز از هرگونه مذاکره و توافق چیست؟ مگر نه اینکه گفته می‌شد در زمان تحریم هم می‌توان اقتصاد را رشد داد؟ حتی در دورانی که فشار تحریم این‌چنین سنگین نبود و بایدن رئیس‌جمهور بود، نه توانستند قیمت‌ها را کنترل کنند و نه طرح‌های عجیب اشتغال و اقتصادی‌شان به نتیجه رسید. اگر انتظار بر این است که مردم شرایط دشوار را تحمل کنند و در عین حال، خود در کنج عافیت بنشینید و برای دیگران نسخه بپیچید، این رویکرد منطقی به نظر نمی‌رسد.
از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان اقتصادی اشاره می‌کنند که هر گونه توافق احتمالی می‌تواند دریچه‌های تازه‌ای برای تعاملات تجاری و سرمایه‌گذاری خارجی بگشاید و در نهایت، شاخص‌های مهم اقتصادی را بهبود بخشد. بااین‌حال، دستیابی به این هدف نیازمند عزم جدی و اتخاذ تصمیم‌های مدبرانه در میدان اقتصاد است تا بتوان از فرصت‌های پیشِ رو به‌درستی بهره برد. در واقع حتی در صورت توافق باید چند سال تا رسیدن به نقطه مطلوب تلاش و البته صبر کرد.
در نهایت، مهم نیست که مذاکرات به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم برگزار شود؛ آنچه مردم انتظار دارند، رسیدن به ساحل آرامش روانی در اقتصاد و معیشت است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 سرمایه‌گذاری در سایه ثبات اقتصادی
✍️ علی قنبری
در سالی که به عنوان سرمایه گذاری برای تولید نامگذاری شده است دولت و مسوولان می بایست بسترهای تحقق سرمایه گذاری داخلی و خارجی را فراهم سازند. به عبارتی تمامی بسترهای لازم برای سرمایه‌گذاری در ایران باید فراهم شود.
اگر سرمایه‌گذاری در کشور انجام شود مشکل اشتغال هم برطرف خواهد شد و در پی آن رفاع عمومی هم ایجاد شده و تورم مهار خواهد شد. اصلی‌ترین مشکل اقتصاد ایران رکود و بیکاری است. اگر بسترهای لازم برای سرمایه‌گذاری فراهم شود این موانع و مشکلات برطرف خواهد شد و این بسترسازی برای سرمایه‌گذاری کار دولت و دست اندرکاران است.
در شرایط فعلی وضعیت اقتصادی کشور‌های منطقه، مهمترین مولفه‌ای است که سرمایه گذاران و مهاجران را ترغیب می‌کند به سمت این کشور‌ها حرکت کنند؛ بنابراین طبیعیست که کشوری مثل امارات با موفقیت کامل، نظر سرمایه گذاران ایرانی را جلب کرده و آن‌ها را ترغیب به سرمایه گذاری می‌کند.
ما در حال حاضر با پدیده «فرار سرمایه ها» از کشور نیز مواجه هستیم. فرار سرمایه یعنی خروج پرشتاب پول و سرمایه‌های اقتصادی از کشور. یکی از پیامد‌های ملموس فرار سرمایه را می‌توان در کاهش قابل توجه قدرت خرید دارایی‌های کشور و هزینهٔ واردات کالا دید. عمده دلایل این وضعیت هم تورم داخلی، ریسک‌های اقتصادی سیاسی، شوک نفتی و کاهش ارزش پول ملی است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین