در رابطه با اولویتهای طرفین میتوان بهوضوح دریافت که آنچه از لحاظ اقتصادی برای ایران بسیار مهم و حتی حیاتی است، برای طرف آمریکایی عملا در شرایط فعلی اهمیتی ندارد. از دیگر سو، اولویت آمریکا از لحاظ اقتصادی نه برای خود آمریکا اهمیتی دارد و نه برای ایران. به سخن دیگر، اگر بر فرض توافقی در مذاکرات حاصل شود، طرف ایرانی منافع اقتصادی زیادی به دست خواهد آورد، بدون اینکه هیچ منفعت اقتصادی برای طرف آمریکایی قابل تصور باشد.
با توجه به رویکرد و ذائقه سیاسی دونالد ترامپ که در هر کنش سیاسی خود در روابط بینالمللی بر منافع اقتصادی ایالاتمتحده آمریکا تاکید میکند، چنین توافقی طبیعتا به خودی خود هیچ جذابیتی از جهت اقتصادی نخواهد داشت. اما اگر طرف ایرانی پیشنهادی روی میز بگذارد که بالقوه در برگیرنده منافع اقتصادی چشمگیری برای طرف آمریکایی باشد، میتواند جذابیت حصول توافق را برای رئیسجمهور آمریکا بسیار بیشتر کند و شانس رسیدن به توافق را افزایش دهد.
در آن صورت میتوان گفت که طرف ایرانی با دست پر پشت میز مذاکره رفته و با تکیه بر آن میتواند چانهزنی خوبی را به نفع خود پیش ببرد. حال سخن اینجاست که طرف ایرانی چه پیشنهادی را میتواند مطرح سازد که از جهت اقتصادی برای طرف آمریکایی جذاب باشد؟ تجربه برجام نشان داد که بنگاههای آمریکایی، از جمله بزرگترینهایشان مانند بوئینگ، تمایل زیادی برای ورود به بازار ایران دارند و اگر شرایط سیاسی مساعد باشد، تردیدی در سرمایهگذاری در ایران نخواهند کرد.
اگر طرف ایرانی در مذاکرات روی گشایش درها به روی سرمایهگذاران آمریکایی تاکید کند، شکی نیست که جذابیت نیل به توافق را برای طرف آمریکایی بیشتر خواهد کرد و دست طرف ایرانی را برای امتیاز گرفتن در سایر موارد بازتر خواهد کرد. مضافا اینکه صرف جذب سرمایهگذاری بنگاههای آمریکایی در ایران نهتنها فرآیند برداشته شدن تحریمها را تسریع خواهد کرد، بلکه به خودی خود گام مهمی در تامین نیازهای مالی و تکنولوژیک مبرم کشورمان در شرایط کنونی خواهد بود.
دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست