شنبه 23 فروردين 1404 شمسی /4/12/2025 9:53:08 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 مذاکرت با امریکا و تضمین سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری
✍️ حسن مرادی
انتشار خبر احتمال زمینه‌سازی برای سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری در ایران در بخش‌های انرژی و سایر حوزه‌های مولد اقتصادی، بازخوردهای مثبتی در افکار عمومی و فعالان اقتصادی پیدا کرده است. واقع آن است که یکی از حلقه‌های مفقوده اقتصاد ایران که مانعی بر سر راه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می‌شود، فقدان سرمایه‌گذاری‌های مولد اقتصادی است. بر اساس اعلام متولیان وزارت نفت، ایران تنها در حوزه نفت و گاز به سرمایه‌گذاری حداقل ۲۵۰میلیارد دلاری نیاز دارد. این نیاز به سرمایه‌گذاری برای بخش‌های صنعت برق به حدود ۱۰۰میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و برای توسعه راه‌ها و تکمیل کریدور‌های کشورمان به حدود ۴۰۰ میلیارد دلار بالغ می‌شود. اساسا مبتنی بر این نیازهاست که در برنامه هفتم توسعه دورنمای جذب سرمایه هزار میلیارد دلاری برای بخش‌های مولد اقتصادی ایران در نظر گرفته شده تا رشد اقتصادی ۸درصدی محقق شود. با توجه به اهمیت موضوع در قالب این یادداشت تلاش می‌کنم به ضرورت‌های این نوع سرمایه‌گذاری‌ها اشاره کنم.

۱) ایران به سرمایه‌گذاری نیاز دارد و متولیان و مسوولان بیشتر از هر فرد دیگری به این ضرورت‌ها آگاه هستند. اساسا مبتنی بر این نیازهاست که سال ۱۴۰۴ به نام سال سرمایه‌گذاری برای تولید نامگذاری شده است. جذب سرمایه‌گذاری به‌طور کلی به ۳روش جذب سرمایه‌های داخلی، جذب سرمایه‌های ایرانیان خارج از کشور و جذب سرمایه‌های خارجی امکان‌پذیر است. از هر طریقی که بتوان این نیاز هزار میلیارد دلاری را تامین کرد، مطلوب است. در عین حال باید توجه داشت که پول و سرمایه به سمتی می‌رود که در آن امنیت وجود داشته باشد. اقتصاددان‌ها سرمایه را به کبوتری تشبیه می‌کنند که تنها در بام‌های ایمن‌تر می‌نشیند. ایران برای جذب این میزان سرمایه باید تضامین لازم برای سرمایه‌گذاری را چه به طرف‌های خارجی و چه سرمایه‌گذاران داخلی اعطا کند. از منظر اقتصادی حوزه‌های سرمایه‌گذاری ایران حقیقتا بکر و قابل توجه هستند. مثلا در حوزه نفت، ایران یکی از ۳کشور برتر از نظر ذخایر و از منظر گازی در رتبه‌های اول یا دوم قرار دارد. با این ظرفیت‌ها بدون تردید ایران می‌تواند فضایی را برای سرمایه‌گذاران فراهم کند که ضمن ایجاد ارزش افزوده برای کشورمان، سود قابل توجهی نیز کسب کند. در واقع معادله برد- بردی شکل بگیرد که در آن دو طرف منتفع شوند. میادین تازه اکتشاف شده نفت و گاز در ایران و حتی میادین مشترک، ظرفیت‌های بکری هستند که باید هر چه سریع‌تر برای آنها فکری شود.
۲) ایران با معضل ناترازی انرژی روبه‌رو است . این ناترازی‌ها در بخش‌هایی چون برق و بنزین و... واقعا جدی است. بر اساس اعلام مسوولان وزرت نیرو در نخستین گام ایران به سرمایه‌گذاری حداقل ۸۰ تا ۱۰۰میلیارد دلاری برای احداث نیروگاه‌های برق خود نیاز دارد. این سرمایه‌ها را می‌توان از طریق جذب سرمایه‌های خارجی کشورهای اروپایی، چین، روسیه و حتی امریکا تامین کرد. ایجاد کنسرسیوم‌هایی خاص در زمینه توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر برای تولید برق، این امکان را ایجاد می‌کند که ایران از یک طرف نیازهای داخلی خود را تامین کند و از سوی دیگر زمینه‌های صادرات برق را به کشورهای همسایه چون عراق، پاکستان، افغانستان و... فراهم سازد.

۳) ایران از موقعیت استراتژیک در زمینه‌های ارتباطی و راه‌ها برخوردار است. کریدور شمال به جنوب به محوریت سواحل مکران، یکی از طرح‌هایی است که می‌تواند ترانزیت منطقه را با تحولات چشمگیری مواجه کند. بخشی از ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری در ایران بدون تردید به توسعه راه‌ها اختصاص دارد. همچنین ایران نیازمند نوسازی ناوگان حمل و نقل هوایی خود است. خرید هواپیما از بویینگ و ایرباس فرصت ویژه‌ای هم برای ایران و هم برای این شرکت‌ها ایجاد می‌کند که بازارهای خود را گسترش دهند. نهایتا باید توجه داشت، ایجاد ضمانت‌های اقتصادی در مذاکرات، فضایی را شکل می‌دهد که در آن خروج و پشت پا زدن به توافقات به راحتی امکان‌پذیر نباشد. به نظرم طرح این ایده در دولت چهاردهم می‌تواند زمینه‌های توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی را برای ایران فراهم سازد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 نقش منافع اقتصادی در مذاکرات ایران و آمریکا
✍️ موسی غنی‌نژاد
در مذاکرات جاری میان ایران و آمریکا کدام پیشنهاد با مضمون اقتصادی می‌‌‌تواند برای دو طرف جذاب باشد؟ بدون تردید اولویت نخست ایران در مذاکرات، برداشته شدن تحریم‌‌‌های اقتصادی و برای آمریکا، تضمین عینی برای دست‌نیافتن ایران به سلاح هسته‌‌‌ای است.
در رابطه با اولویت‌‌‌های طرفین می‌‌‌توان به‌وضوح دریافت که آنچه از لحاظ اقتصادی برای ایران بسیار مهم و حتی حیاتی است، برای طرف آمریکایی عملا در شرایط فعلی اهمیتی ندارد. از دیگر سو، اولویت آمریکا از لحاظ اقتصادی نه برای خود آمریکا اهمیتی دارد و نه برای ایران. به سخن دیگر، اگر بر فرض توافقی در مذاکرات حاصل شود، طرف ایرانی منافع اقتصادی زیادی به دست خواهد آورد، بدون اینکه هیچ منفعت اقتصادی برای طرف آمریکایی قابل تصور باشد.

با توجه به رویکرد و ذائقه سیاسی دونالد ترامپ که در هر کنش سیاسی خود در روابط بین‌المللی بر منافع اقتصادی ایالات‌متحده آمریکا تاکید می‌کند، چنین توافقی طبیعتا به خودی خود هیچ جذابیتی از جهت اقتصادی نخواهد داشت. اما اگر طرف ایرانی پیشنهادی روی میز بگذارد که بالقوه در برگیرنده منافع اقتصادی چشم‌گیری برای طرف آمریکایی باشد، می‌‌‌تواند جذابیت حصول توافق را برای رئیس‌جمهور آمریکا بسیار بیشتر کند و شانس رسیدن به توافق را افزایش دهد.

در آن صورت می‌‌‌توان گفت که طرف ایرانی با دست پر پشت میز مذاکره رفته و با تکیه بر آن می‌‌‌تواند چانه‌‌‌زنی خوبی را به نفع خود پیش ببرد. حال سخن اینجاست که طرف ایرانی چه پیشنهادی را می‌‌‌تواند مطرح سازد که از جهت اقتصادی برای طرف آمریکایی جذاب باشد؟ تجربه برجام ‌‌‌نشان داد که بنگاه‌‌‌های آمریکایی، از جمله بزرگ‌ترین‌‌‌هایشان مانند بوئینگ، تمایل زیادی برای ورود به بازار ایران دارند و اگر شرایط سیاسی مساعد باشد، تردیدی در سرمایه‌گذاری در ایران نخواهند کرد.

<div >فراموش نکنیم که یکی از بهانه‌‌‌های ترامپ برای خروج از برجام این استدلال بود که منافع برجام فقط نصیب طرف‌‌‌های ایرانی و غیرآمریکایی می‌شود، چون با یک تصمیم سیاسی، پس از توافق برجام، بنگاه‌‌‌های آمریکایی از ورود به بازار ایران منع شدند. جذابیت سرمایه‌گذاری در ایران با توجه به وجود منابع طبیعی گسترده و متنوع، به‌‌‌علاوه نیروی انسانی جوان و تحصیل‌‌‌کرده در کنار بازار مصرفی جمعیت حدود ۹۰میلیون نفری به قدری زیاد است که نیازی به دادن امتیازی خاص به طرف‌‌‌های خارجی نیست.
اگر طرف ایرانی در مذاکرات روی گشایش درها به روی سرمایه‌گذاران آمریکایی تاکید کند، شکی نیست که جذابیت نیل به توافق را برای طرف آمریکایی بیشتر خواهد کرد و دست طرف ایرانی را برای امتیاز گرفتن در سایر موارد بازتر خواهد کرد. مضافا اینکه صرف جذب سرمایه‌گذاری بنگاه‌‌‌های آمریکایی در ایران نه‌تنها فرآیند برداشته شدن تحریم‌‌‌ها را تسریع خواهد کرد، بلکه به خودی خود گام مهمی در تامین نیازهای مالی و‌‌‌ تکنولوژیک مبرم کشورمان در شرایط کنونی خواهد بود.


🔻روزنامه کیهان
📍 نتیجه مذاکرات شنبه؛ یک هیچ به نفع ما
✍️ حسین شریعتمداری
۱- « مذاکرات غیر‌مستقیم با آمریکا »، برخلاف
کف و سوت غربگرایان و ذوق‌زدگی مدعیان اصلاحات، اتفاق تازه‌ای نیست، بلکه پیش از این هم بارها اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه در ‌آوریل (اردیبهشت)۲۰۲۱ با
«‌رابرت مالی»، در اگوست (شهریور) ۲۰۲۲ بار دیگر با رابرت مالی. موضوع هر دو مذاکره غیر‌مستقیم با
رابرت مالی، برنامه هسته‌ای بوده است. در اگوست ۲۰۲۳ با
«‌مک گورک‌» درباره آزاد‌سازی پول‌های بلوکه شده ایران و در می‌(خرداد) ۲۰۲۴ با «‌آبرام پیلی‌» و‌... گفتنی است که مذاکرات یاد شده به علت باج‌خواهی آمریکا و تاکید ایران بر تحقق شرایط خود، به نتیجه نرسیده بود.
۲-‌ در جریان مذاکرات غیر‌مسقیم یاد شده نیز نظر حضرت آقا مانند امروز بر غیر قابل اعتماد بودن آمریکا بود، و اگرچه تلاش برای لغو تحریم‌ها را ضروری می‌دانستند ولی تاکید داشتند که لغو تحریم‌ها بر عهده آمریکاست و به آن تن نمی‌دهد و بر تلاش برای خنثی کردن تحریم‌ها تاکید می‌ورزیدند. ایشان در تیرماه ۱۴۰۳ و در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم، می‌فرمایند؛
«‌ما می‌توانیم تحریم‌ها را با ابزارهای شرافتمندانه برطرف و بالاتر از آن، خنثی کنیم همچنان‌که بارها گفته‌ایم برداشتن تحریم‌ها دست ما نیست و باید برای رفع آنها تدبیر اندیشید اما خنثی‌سازی تحریم دست ما است و راه‌های خوبی هم برای آن وجود دارد که مسئولین دولتی برخی از آن راه‌ها را رفتند و آثار خوبی هم داشت که در این زمینه مجلس هم می‌تواند نقش‌آفرینی
کند‌».
۳- آمریکا به خوبی می‌داند که ایران درپی تولید
سلاح هسته‌ای نیست (نمی‌خواهد نه آن که نتواند) و جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و نه، علت آن. «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس می‌کرد. فریدمن در پاسخ به خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو.اس.‌ای.‌تودی» که از وی درباره تنش هسته‌ای میان ایران و آمریکا سؤال کرده بود، می‌گوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست! و بهار عربی را در پی داشته است. فریدمن این نکته را در کتاب «دهه آینده» نیز آورده است.
(انتشار سال ۲۰۱۲‌).
۴-‌ اسناد و شواهد فراوانی حکایت از آن دارند که آمریکا از کارآمدی حربه تحریم نا‌امید شده است و مذاکره را به عنوان اهرمی برای باج‌خواهی برگزیده است.
بخوانید!
دی ماه سال گذشته «ریچارد نفیو‌» که به معمار تحریم‌ها علیه ایران شهرت دارد، طی یادداشتی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» از کارآمدی تحریم‌ها علیه ایران ابراز نا‌امیدی کرده و درباره حمله احتمالی به ایران نیز نوشته بود: «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است، چرا که دانش هسته‌ای ایران بومی است و نه وارداتی‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌» (مهار ایران و نه حل مشکلات‌! آنگونه که مدعیان اصلاحات بیان می‌کنند‌).
۵- روز ۱۱ مهر ماه ۱۴۰۱، رهبر معظم انقلاب در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح درباره انگیزه دشمنان از فتنه‌انگیزی
(پائیز ۱۴۰۱‌)می‌فرمایند:‌«آنچه بنده احساس می‌کنم، انگیزه‌ آنها این است که احساس می‌کنند کشور در حال پیشرفت به سمت قدرت همه‌جانبه است و این را نمی‌توانند تحمّل کنند، این را احساس می‌کنند، می‌بینند. می‌بینند که بحمدالله بعضی از گره‌های قدیمی در حال گشوده شدن است. البتّه کشور خیلی مشکل دارد، بر بعضی از این مشکلات سال‌ها گذشته، [امّا] حرکت جدّی‌ای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات، برای گشودن این گره‌ها. حرکت به سمت پیشرفت را می‌بینند که شتاب گرفته در کشور، این واقعیّتی است. در همه‌ بخش‌ها یک حرکت شتابنده‌ای را انسان مشاهده می‌کند، احساس می‌کند، این را آنها هم احساس می‌کنند. آنها نمی‌خواهند این اتّفاق بیفتد. می‌بینند که کارخانه‌های نیمه‌تعطیل به کار افتاده، می‌بینند که دانش‌بنیان‌ها فعّال شده‌اند، می‌بینند که تولیدات پیشرفته در بعضی از بخش‌ها روزبه‌روز خود را دارد نشان می‌دهد، می‌بینند که کارهایی دارد انجام می‌گیرد که می‌تواند تهاجم تحریم را -که تنها اسلحه‌ دشمن فعلاً تحریم است- خنثی کند، این را مشاهده می‌کنند. برای اینکه این حرکت را متوقّف کنند، نشسته‌اند برنامه‌ریزی کرده‌اند‌».
۶- با توجه به نکته فوق که اسناد و نمونه و اعترافات فراوان دیگری هم از درستی آن حکایت می‌کند، آمریکا از تحریم‌ها به عنوان اهرم فشار بر ایران اسلامی استفاده می‌کند و از آنجا که دشمنی آمریکا با ایران از ماهیت طرفین درگیر ریشه می‌گیرد و تمام‌نشدنی است، هرگز از اهرم تحریم دست بر نمی‌دارد. بنابراین اگر موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم روز شنبه، با آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران است -که هست-‌ و پیش‌شرط ما لغو تحریم‌هاست -که چنین است-‌ از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که مذاکرات شنبه مانند مذاکرت غیر مستقیم قبلی، بی‌نتیجه می‌ماند.
و اما، بهره آمریکا از این مذاکره غیر‌مستقیم، ناکامی در تحمیل آرزوهای باج‌خواهانه خود است و آنچه برای ایران اسلامی می‌ماند، تجربه دیگری از اعلام غیر‌قابل اعتماد بودن آمریکا به افکار عمومی جهانیان است. از این روی از هم‌اکنون می‌توان نتیجه مذاکرات غیرمستقیم شنبه با آمریکا را «‌یک، هیچ به نفع ایران اسلامی رقم زد‌».


🔻روزنامه ایران
📍 پنج نکته کلیدی درباره مسیر دیپلماسی ایران و آمریکا
✍️ محمدحسین عادلی
در آستانه مذاکراتی که قرار است امروز شنبه میان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و نماینده ویژه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار شود، توجه به چند نکته مهم، ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؛ نکاتی که نه‌تنها ماهیت این گفت‌وگوها را روشن می‌کنند، بلکه چشم‌انداز آن را نیز ترسیم خواهند کرد.
نکته اول: مذاکرات غیرمستقیم عمان در فضایی بدون ابهام و با نظر مساعد مقام معظم رهبری صورت می‌گیرد. فضای شکل‌گرفته و فرصت دادن به دیپلماسی در پی ارسال نامه دونالد ترامپ حاکم شده است و بر اساس آن دو طرف سعی دارند از رویکرد دیپلماتیک برای رسیدن به هدف تفاهم استفاده کنند.
نکته دوم: پیگیری رویکرد دیپلماتیک برآمده از رویکرد مبتنی بر صلح‌جویی ایران است. بازخوردهای عمومی نیز نشان داده است که مردم نسبت به این رویکرد، واکنشی مثبت داشته‌اند. یکی از نمودهای بارز این استقبال، سبز شدن شاخص کل بورس و واکنش بازار سرمایه بود؛ نشانه‌ای روشن از اعتماد عمومی به مسیر پیش‌رو که نشان از بهره‌مندی هیأت مذاکره‌کننده از اعتبار پشتوانه مردمی دارد.
نکته سوم: موضع کنونی جمهوری اسلامی ایران در این مذاکرات، در واقع بیانگر دکترین سیاست خارجی دولت دکتر مسعود پزشکیان است. وی در طول کارزار انتخاباتی خود بارها اعلام کرده بود که کشور باید از تنش‌های داخلی و خارجی فاصله بگیرد و به‌دنبال گفت‌وگو و تعامل با جهان باشد. لذا، این رویکرد نه صرفاً تصمیمی مقطعی بلکه تجلی یک رویکرد ریشه‌دار و اعلام‌شده در سیاست خارجی دولت جدید است؛ رویکردی که اکنون با هدایت و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به مرحله اجرا رسیده است.
نکته چهارم: با توجه به اینکه درخواست مذاکره از سوی ایران دارای پشتوانه‌ای قوی در سطوح عالی نظام و نیز حمایت گسترده مردمی است، ضرورت دارد که حمایت گسترده‌ای از این موضع صورت گیرد؛ حمایتی که می‌تواند بر امکان و ظرفیت دیپلماسی ایران بیفزاید و مانع از برهم خوردن تعادل روند مذاکرات شود.
نکته پنجم و پایانی: مدیریت این مذاکرات بر عهده دکتر سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه خواهد بود؛ چهره‌ای باسابقه و آشنا به ظرایف دیپلماسی بین‌المللی. تیم مذاکره‌کننده نیز متشکل از همکاران و دیپلمات‌هایی همچون دکتر مجید تخت‌روانچی است که در طول سالیان گذشته، تجاربی گرانبها در عرصه گفت‌وگوهای هسته‌ای و منطقه‌ای اندوخته‌اند. مجموعه این تجربه‌ها، به ‌همراه پشتیبانی نهاد دیپلماسی کشور، به مذاکرات پیش‌رو وزنی جدی و قابل اعتنا می‌بخشد. افزون بر این، دکتر عراقچی مورد تأیید صریح مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهوری است؛ موضوعی که نه‌تنها اعتبار شخصی او را تقویت می‌کند، بلکه جایگاه ایران را در این گفت‌وگوها ارتقا می‌بخشد.
امید است که جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به این پشتوانه عظیم مردمی و سیاسی و با بهره‌گیری از تجربه و خرد دیپلماتیک موجود، بتواند از این فرصت برای تأمین منافع ملی و کاهش تنش‌های بین‌المللی بهره‌ای درخور ببرد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اقتصاد برای کدام وضعیت آماده شود
✍️ الهه بیگی
عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی امروز رودررو یا با همراهی سیاستمدارانی از یک کشور سوم با مقام ارشد آمریکایی به گفت‌وگو می‌نشیند. کارشناسان باور دارند تا روزی که هرکدام از مقام‌های جمهوری اسلامی یا آمریکایی مذاکره‌کننده چیزی نگویند معلوم نمی‌شود این دو مقام چه گفتند و چه شنیدند و آیا انتظارات مقام‌های عالی‌رتبه برآورده شده است یا نه. در صورتی که داوری‌ها براساس آنچه مقام‌های آمریکایی می‌گویند باشد جمهوری اسلامی باید از برخی داشته‌ها مثل تکنولوژی غنی‌سازی هسته‌ای و شاید سامانه موشکی بسیار پیشرفته چشم‌پوشی کند.
جمهوری اسلامی اما در مقابل، از آمریکا انتظار دارد با سامانه موشکی کاری نداشته باشد و نیز توانایی غنی‌سازی هسته‌ای جمهوری اسلامی را تا مرحله ساختن بمب اتم به رسمیت بشناسد. در این حال اما مهم‌ترین خواسته جمهوری اسلامی این است که آمریکا با سرعت تحریم اقتصادی ایران را بردارد و شرایط را برای عادی شدن اقتصاد جمهوری اسلامی آماده سازد.
واقعیت این است که مجموعه‌ای از سیاستگذاری‌های ناکارآمد در این سال‌های پشت‌سر گذاشته‌شده از سوی دولت‌های گوناگون در جمهوری اسلامی و نیز اعمال تحریم‌های آمریکا از اوایل دهه۹۰ اقتصاد ایران را بسیار تضعیف کرده و شیرازه آن را از هم‌گسیخته است به‌طوری‌که اقتصاد ایران در سطح کلان با رشدهای پرنوسان و نیز پایین روبه‌رو بوده، نرخ تورم‌های فزاینده را تجربه کرده است، نرخ رشد سرمایه‌گذاری روندی کاهنده داشته و از کاروان تکنولوژی روز دنیا بسیار دور افتاده است. در اقتصاد بنگاه‌ها و خانواده نیز وضعیت بسامان نیست و فعالان اقتصادی نیز از وضعیت اداره اقتصاد رضایت ندارند. از همه مهم‌تر این است که سرمایه کافی برای افزایش ظرفیت‌های زیرساخت‌ها نداریم. همه این مسائل دست به دست هم داده‌ و اقتصاد ایران را در وضعیت ترسناکی قرار داده‌اند.
دولت چهاردهم و دیگر نهادهای اداره‌کننده کشور باید بتوانند با گفت‌وگو و رایزنی‌های دیگر اقتصاد را از این شرایط نجات دهند. اکنون مردم می‌پرسند اقتصاد ایران پس از گفت‌وگوهای ایران و آمریکا باید منتظر چه باشد؟ کسی در ایران نیست که دلسوز این کشور نباشد و منتظر بایستد، ببیند گفت‌وگوها به هر دلیل به نتیجه نرسد و اقتصاد بیش از پیش در بلاتکلیفی فرو رود. شهروندان از دولت و مقام‌های دیگر می‌خواهند راهی بیابند که مذاکره به نتیجه برسد و اقتصاد ایران آماده شود تا پس از سال‌ها زندگی عادی را تجربه کنند. اقتصاد ایران در حال حاضر در جایی نیست که بتواند آسیب‌های تازه را تجربه کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 الزامات شعار سال (۱)
✍️ عباس عبدی
شعار سال ۱۴۰۴ «سرمایه‌گذاری برای تولید» عنوان شده است. در این یادداشت‌ها می‌کوشم که اهمیت این شعار و استلزامات آن را توضیح دهم. هر چند قید برای تولید بعد از سرمایه‌گذاری، فقط می‌تواند حالت تأکیدی داشته باشد و الا سرمایه‌گذاری، ذاتا برای تولید است. به همین دلیل شعار جهش تولید سال ۱۴۰۳ به نحوی فراتر از شعار کنونی و دربرگیرنده آن است. شاید ذکر قید «برای تولید» در ایران ضروری باشد، چون سرمایه‌گذاری‌های فراوان انجام می‌شود و شده است که بازدهی کافی را ندارد و چه بسا از ابتدا هم قصد آن افزایش تولید نبوده و فقط برای تأمین خاطر صاحبان نفوذ یا نمایش بوده؛ کافی است سرمایه‌گذاری در بیمارستان‌هایی را بررسی کنیم که در مناطق دور افتاده و بدون پزشک یا حتی بدون بیمار کافی به دلیل نفوذ فلان نماینده یا امام جمعه یا... ساخته شده است و کمکی به تولید کشور نکرده است، یا سدی که ساخته شده ولی آب کافی وجود ندارد که آن را ذخیره کند. پیش از ورود به استلزامات تحقق این شعار چند نکته مهم را توضیح دهم. اگر بخواهیم کارایی دولت‌ها و حکومت‌ها را بسنجیم مهم‌ترین سنجه و معیار رشد اقتصادی است مشروط بر اینکه چند ویژگی داشته باشد. اول پایدار باشد. نه اینکه یک سال زیاد باشد، بعد منفی شود. رشد مداوم در طول حداقل یک دهه اگر سالانه ۴ درصد هم باشد خیلی بهتر از رشد ناپایدار ۱۰ درصدی و صفر درصدی و منفی در همان دوره است. دوم اینکه این رشد متوازن هم باشد. توازن وجهی از پایداری است یعنی همه جنبه‌های جامعه در بخش‌های گوناگون شامل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، جامعه و... به صورت متوازن رشد کنند. یک علت اصلی سقوط رژیم گذشته همین عدم توازن آن بود.

در حالی که در اقتصاد رشد چشمگیری داشت (تا پیش از سال ۱۳۵۵) ولی در سیاست و نهادهای سیاسی، در جلب اعتماد عمومی جامعه و مردم و حذف شکاف‌ها، در نابرابری اجتماعی و... روند معکوسی را طی می‌کرد و همین عدم توازن موجب ناپایداری و سقوط آن شد. ویژگی سوم نیز وجود عدالت است که از طریق کاهش ضریب جینی و کاهش شاخص فساد سنجیده می‌شود. اگر رشد اقتصادی با این سه ویژگی همراه باشد، قطعا آن کشور و حکومت موفق شناخته می‌شود. میزان موفقیت نیز بستگی تمام به میزان رشد و بهبود سه مولفه مذکور دارد. بنابر این از نظر من اصلی‌ترین معیار سنجش موفقیت رشد اقتصادی متوازن، پایدار و عادلانه است و بقیه موارد اهمیت چندانی ندارند و اگر هم مهم باشند خود را در این شاخص نشان خواهند داد. همچنین رشد اقتصادی بدون رشد سرمایه انسانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سرمایه‌های نمادین ناپایدار و شکننده است.

نکته دوم اینکه رشد اقتصادی از دو طریق رخ می‌دهد، اول سرمایه‌گذاری و دوم رشد بهره‌وری. بنابراین سرمایه‌گذاری در کنار بهره‌وری مهم‌ترین رکن رشد اقتصادی هستند. همچنان که گفته شد مشروط به اینکه پایدار، متوازن و به نسبت عادلانه باشد.

نکته سوم ضرورت ارزیابی عملکردهای کلی در جهت تحقق این شعارها است. در واقع در ایران کسی خود را چندان ملتزم به تحقق این شعارها نمی‌داند و به آنها در قالب‌های شعاری و صوری نگاه می‌کنند که اگر انجام هم نشد مساله‌ای نیست. به ویژه در دولت‌های اصولگرا که بلافاصله پس از اعلام شعار، فوری تبلیغات می‌کنند و ده‌ها و صدها متون مبتذل و تبلیغی برای اجرای این شعارها در می‌آورند و یک ماه اول سال را سرگرم تبلیغ می‌شوند و کم‌کم تا آخر سال همه‌چیز به فراموشی سپرده می‌شود و هیچ ارزیابی جدی نیز از اقدامات صورت گرفته و نگرفته انجام نمی‌شود، در حالی که هر شعاری باید یک پیوست مطالعاتی و نیز پیوست نظارتی و ارزیابی داشته باشد. دولت یا حکومت باید تبعات التزام داشتن به شعار را روشن کند. باید روشن کند که در چه شرایطی آن شعار محقق می‌شود، موانع تحقق آن چیست؟ چه افراد و نهادهایی مسوول اجرای آن هستند؟ الزامات حقوقی و سیاستگذاری آن چگونه است و قرار است در پایان سال به کجا برسند؟ تقریبا هیچ کدام از اینها رخ نمی‌دهد و کسی هم پرسشی نمی‌کند. تاکنون حتی یک مورد هم به یاد ندارم که برای این شعارها اهداف روشن و راهکارهای اجرایی و از همه مهم‌تر ارزیابی علمی از عملکردها در پایان سال انجام شده باشد.
نکته چهارم و مهم‌تر اینکه هنگام اعلان شعار در آغاز سال نو، این پرسش مطرح بود که آیا با وضعیت فعلی و سطح گسترده تنش در روابط خارجی می‌توان امیدی به تحقق چنین شعاری داشت؟ این یادداشت را من در همان تعطیلات نوروز نوشته بودم و آن زمان پاسخ معقولانه به این پرسش منفی بود و چه بسا باید منتظر کاهش بیشتر سرمایه‌گذاری می‌بودیم. ولی خوشبختانه در این فاصله ۳ هفته‌ای تغییر سیاستی رخ داده که روزنه‌های امید را گشوده است و از همین امروز (شنبه ۲۳ فروردین) مذاکرات ایران و ایالات متحده در عمان آغاز خواهد شد و مهم‌تر اینکه آقای رییس‌جمهور اعلام کردند که: «رهبری نیز بارها تأکید فرموده‌اند که هیچ مخالفتی با سرمایه‌گذاری مشروع حتی از سوی سرمایه‌گذاران امریکایی در کشور وجود ندارد.» و اخبار دیگری هم در این زمینه وجود دارد و امیدواریم که گفت‌وگوها به نفع مردم ایران منجر به توافق شود.

در این یادداشت‌ها می‌خواهم شرایط رشد سرمایه‌گذاری را شرح و وضعیت ایران را درباره هر کدام توضیح دهم و اینکه در چه صورتی می‌توان این شعار را محقق کرد. برای درک بهتر از وضعیت هر کدام از این شروط به آنها نمره‌ای صفر تا ۵ می‌توان داد.

۱ـ اولین شرط برای افزایش و جذب سرمایه‌گذاری وجود بازار گسترده و تقاضای کافی است. ایران از حیث این ویژگی، وضعیت مطلوبی دارد. یک بازار ۸۵ میلیونی با همسایگان به نسبت مناسب برای مبادلات منطقه‌ای، تنها ضعف ما کم شدن تقاضای موثر به علت فقر و توقف رشد اقتصادی است. بنابراین حل مساله رشد اقتصادی کمک می‌کند که این بازار به سرعت جایگاه و موقعیت شایسته خود را در فضای عمومی رشد اقتصادی به دست آورد. امتیاز ۴ از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران می‌توان داد.
ادامه دارد


🔻روزنامه شرق
📍 ترس از همنوع
✍️ احمد غلامی
هابز ما را از چه می‌ترساند؟ اگر بگوییم فلسفه سیاسی هابز بر ترس استوار است، آن‌هم ترس خشونت‌بار از مرگ، حق مطلب را به‌ جا نیاورده‌ایم، ولی دست‌کم به جان‌مایه فلسفه سیاسی‌اش نزدیک شده‌ایم. لئو اشتراوس می‌گوید: «بخش اعظم تغییراتی که هابز در سرمشق خود اعمال کرد با این عقیده اساسی او قابل تبیین است که ترس، یا به طور دقیق‌تر ترس از مرگ خشونت‌بار، نیرویی است که انسان را بینا می‌سازد، و غرور نیرویی است که انسان را نابینا می‌سازد». هابز در شکل‌بخشی به فلسفه خود مراحل بنیادینی را پشت‌ سر گذاشته است.
او با انسان‌گرایی آغاز کرده و رفتار و کردار آدمی را از نظر می‌گذراند. دوره تاریخی‌گرایی‌اش با ترجمه کتاب «جنگ‌های پلوپونزی» می‌آغازد. مقدمه‌ای که هابز در کتاب توسیدید نوشته، نشان می‌دهد تا چه میزان تحت ‌تأثیر نگاه تاریخی این مورخ بزرگ است. هابز می‌نویسد: «کار اصلی و درخور تاریخ، راهنمایی و قادر ساختن انسان به تدبیر حازمانه [دوراندیشانه] خود در زمان حال و تدبیر دورنگرانه امور خود در آینده است، از طریق دانش اَعمالِ گذشته...»، «طبیعت (طبیعتِ تاریخ) صرفا روایی است... ببینید که انسان فهیم چقدر می‌توانست به تجربه خود بیفزاید اگر به‌عنوان شاهدی زنده به اعمال آنان می‌نگریست و با انسان‌ها و کارهای گذشته آشنا بود؛ او تقریبا همین‌قدر می‌تواند منتفع شود، اگر آنچه را در اینجا نوشته شده است [در توسیدید] به دقت بخواند». دوره تاریخی‌گرایی هابز به علم و سیاست نو پیوند می‌خورد. برای او فلسفه سیاسی علم است.

اینک دوباره این پرسش را مطرح می‌کنیم که هابز ما را از چه می‌ترساند. دوره تاریخی‌گرایی هابز شاید تحت‌ تأثیر ترس از انسان است. تاریخ به بهترین شیوه جنایت‌های بشر را به تصویر می‌کشد. بی‌دلیل نیست که هابز کتاب «جنگ‌های پلوپونزی» را برای ترجمه برگزیده است، چراکه این کتاب نمایش واقعی جنگ‌های خون‌بار بشری است که دست همه انفعالات بشری را رو می‌کند: خشم، افتخار، غرور و... . به‌راستی در طول تاریخ انسان معاصر می‌فهمد ترسناک‌تر از انسان وجود ندارد. برای هابز توصیف یا تبیین انفعالات بشری اهمیت چندانی ندارد. او بیشتر در پی اثرگذاری و کاربست این انفعالات است. با اینکه قرن‌ها از عمر آرا و افکار هابز می‌گذرد، این اندیشه‌ها اثرگذاری و معنای خود را از دست نداده‌اند و آنچه برای بشر امروز هولناک است، همان ترسی است که بشر قرن‌ها پیش داشته است: ترس از همنوع! نکته اساسی هابز این است که ترس آدمی را بینا و غرور نابینا می‌سازد. همان چیزی که اکنون مردم ما آن را درک می‌کنند؛ آنها با چشمی بینا و نه با غروری کاذب درصددند ناخودآگاه به اراده‌ای شکل بدهند تا دولت را وادار به تصمیمی عاقلانه کنند، نه تصمیمی از روی غرور. مگر نه آنکه مردم دولت را بنا نهاده‌اند برای پرهیز از مرگ خشونت‌بار به دست همنوعان؟ اگر دولت که بر مبنای ترس شکل گرفته، نتواند از حیات‌شان در برابر خشونت داخلی و خارجی صیانت کند، به خویش‌کاری و کاربست خود عمل نکرده است.

اما آیا این ترس تن‌دادن به وضعیت خفت‌بار است؟ هابز همه انفعالات از‌جمله آوازه، افتخار، خشم و شجاعت را صورتی از غرور می‌بیند و عقل را با ترس یکی می‌داند. اما او در تعریف افلاطون از فضیلت حقیقی و کاذب به او نزدیک است. اشتراوس از قول افلاطون می‌گوید: «فضیلت کاذب فضیلت کاذب است، زیرا هدف آن خود فضیلت نیست، بلکه نمود فضیلت است، آوازه فضیلت است، و افتخاری که از آن آوازه ناشی می‌شود. فضیلت کاذب به دنبال امری باابهت و عظیم است، فضیلت حقیقی امر شایسته و درست را می‌جوید. اگر زندگی و سرنوشت انسان حقیقتا عادل را، کسی که هیچ‌ نمودی از عدالت ندارد، کسی که عدالتش پنهان است، با زندگی و سرنوشت انسان حقیقتا ناعادل، کسی که آوازه عدالت دارد و بی‌عدالتی او پنهان است، مقایسه کنیم، واضح‌ترین تصور را از تضاد میان فضیلت حقیقی و کاذب کسب می‌کنیم». در‌این‌میان، افلاطون شجاعت را به‌عنوان فضیلت شایسته ستایش می‌داند، اما در مجموع آن را در مرتبه پست‌تری از حکمت قرار می‌دهد و می‌گوید: «شجاعت والاترین فضیلت نیست -تسلط بر خود والاتر است، و والاتر از آن حکمت و عدالت است». اگر عدالت، انواع حقیقی و کاذب دارد؛ شجاعت نیز این‌گونه است. در بحران‌های سیاسی آنچه بیش از هر چیز دستاویز قرار می‌گیرد، شجاعت است. شجاعتی کاذب برای کسب آوازه و افتخار، برای راهیابی به جایگاه‌های برتر سیاسی. کسانی که بر طبل جنگ می‌کوبند، بیش از آنکه شجاع باشند، شیفته وضعیت میدان‌های جنگ‌اند. این وضعیت جنگی است که دستیابی به رؤیاهای بربادرفته را میسر می‌کند.

هابز ما را از چه می‌ترساند؟ او ما را از آدمی می‌ترساند، از همنوعان خودمان، کسانی که در نزدیکی ‌ما نفس می‌کشند. کسانی که هرگز در میدان‌های نبرد نبوده‌اند و شجاعت فضیلت آنان نیست؛ شجاعت برایشان وسیله‌ای است برای تداوم منافع و ماندگاری در قدرت. اگر ترس را همچون هابز با عقل یکی بگیریم، ترس یعنی آمادگی برای جنگیدن به‌ وقت ضرورت، مقاومت به‌ وقت ضرورت، ایستادن کنار یکدیگر به‌ وقت ضرورت. شجاعت کاذب فضیلت نیست، دسیسه است.

* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «فلسفه سیاسی هابز: مبنا و تکوین آن» نوشته لئو اشتراوس، ترجمه یاشار جیرانی، انتشارات ققنوس استفاده شده است.


🔻روزنامه ابتکار
📍 امروز «شنبه»، نقطه پایان یا نقطه شروع؟
✍️ محمدعلی وکیلی
بالاخره، در پس کش و قوس‌های بیشمار و در بحرانی‌ترین دوره روابط ایران و آمریکا، دو طرف تصمیم به مذاکره گرفتند. «شنبه» آن لحظه تاریخی است. تاریخی است، چون مفهوم قدرت در حال تحول مبنایی است. جهان امروز با جهان سال ۲۰۱۶ تفاوت‌های اساسی کرده است. حوزه فناوری هم ذهنیت حاکمان و هم مفهوم قدرت و به‌طور طبیعی مفهوم دوست و دشمن را دچار دگرگونی اساسی کرده است. نقش سیاست در روابط کمرنگ و اقتصاد مهم‌ترین مؤلفه به‌حساب می‌آید. به‌عبارتی، حاکمیت ملی با شاخص ارزش‌های اقتصادی و رضایت شهروندان بر حوزه نفوذ منطقه‌ای و جهانی تقدم پیدا کرده است. جنگ تعرفه‌ها بلوک‌بندی جدیدی را شکل داده است. امکان هم‌گروه شدن چین و اروپا و تقویت بلوک آمریکا و روسیه وجود دارد. با این تصویر، آرایش اصلی در تقابل را چین و آمریکا شکل می‌دهند و شاید مهم‌ترین دستاورد امروز عمان، جابجایی موقعیت ایران (از نفر اول در دشمنی به نفر دوم) و سپردن رتبه اول به چین باشد. اگر این اتفاق رخ دهد، شروع دوره‌ای تازه در روابط ایران با جهان به‌حساب خواهد آمد. بر این اساس، از گفت‌وگوهای امروز نباید انتظار پایان روابط خصمانه (قریب به نیم قرن) را داشت. و انتظار پهن شدن فرش قرمز و گشایش سفارتخانه‌ها از روز یکشنبه برای هیئت‌ها و مقامات، نوعی ساده‌انگاری و انتظار کاذب ساختن است. در نتیجه، معتقدم تدبیری که ما را از دالان تاریک و رعب‌انگیز روابط عبور داد و به نقطه روشن کنونی رسانده است، همچنان می‌تواند ضمن صیانت از شرایط و با تکیه بر اصل واقع‌بینی، اولاً هزینه دشمنی را کم کند و به‌عبارتی دفع شر نماید و ثانیاً جای سبد ما را (سبد اول در دشمنی که البته منشأ آن خود آمریکاست) به سبد دوم و سوم یا... تغییر دهد. پس امروز «شنبه» پایان نیست، بلکه روز شروع پایان است. مناسب است که سیاست رسانه‌ای تیم شجاع دیپلماسی بر تعدیل انتظارات و پرهیز از افتادن در دام هیاهوهای ترامپ و شکست‌نمایی سلطنت‌طلبان و تندروهای داخلی متمرکز باشد. چند احتمال برای مذاکرات وجود دارد: ۱. احتمال خوش‌بینانه: اینکه امروز دو طرف بر دستور مذاکره توافق کنند. اگر دو طرف توافق کنند که دستور مذاکره صرفاً برنامه هسته‌ای است، خود معادل پنجاه درصد موفقیت به‌حساب می‌آید. بنده به این گزاره خیلی امید دارم. ۲. احتمال بدبینانه: اینکه گفت‌وگوی امروز به دلیل اختلاف در ماهیت دستور مذاکره، به بن‌بست بخورد که بسیار بعید است. ۳. اگر گزاره اول مطابق پیش‌بینی محقق شود، در آن صورت احتمال توافق جزئی به‌عنوان گام اول و شروع حسن‌نیت دور از انتظار نیست. توافق جزئی یعنی ایران کاهش غنی‌سازی ۶۰ درصد را در مقابل برداشتن بخشی از تحریم‌ها بپذیرد و ادامه توافق کلی را به ادامه مذاکرات واگذارند. خلاصه سخن: رسیدن به اینجا که باید مذاکره بین دو طرف اصلی باشد و اروپایی‌ها از متن مذاکره حذف شده‌اند و ایران متناسب با اوضاع و احوال با تم اقتصادی و پیشنهاد بسته اقتصادی وارد مذاکرات شده است، نتیجه رضایت‌بخش پیش‌بینی می‌شود. البته انتظار اینکه دو طرف در بازه چندروزه همدیگر را در آغوش بگیرند و به تمام اتفاقات گذشته پایان دهند، واقع‌بینانه نیست. امکان تنش و اخبار دلسردکننده و جنجال مصنوعی با شیطنت صهیونیست‌ها و مخالفان صلح، دور از ذهن نیست. ولی مذاکرات یک پروسه و فرآیند است و نتیجه نهایی به عقیده نگارنده رضایت‌بخش و تأمین‌کننده منافع ملی ایران است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین