🔻روزنامه تعادل
📍 دور نخست مذاکرات و بازارهایی که سبزپوشند
✍️ علیرضا توکلی
مذاکره ایران با طرف امریکایی در عمان برگزار شد و در پایان دور نخست مذاکرات، طرفین توافق کردند مذاکرات را در هفته آینده ادامه دهند. همزمان با آغاز مذاکرات ایران با امریکا، فضای کلی بازارهای اقتصادی کشورمان به سمت بهبود نسبی حرکت کرد. دیروز هم قیمت ارز و سکه کاهش قابلتوجهی پیدا کرد و با قرار گرفتن طرفین در اتاقهای همجوار این روند کاهشی بیشتر نیز شد.
بر این اساس بازار ارز و سکه پس از دورهای رشد مستمر در دالان نزولی قرار گرفتند، ضمن اینکه بازار سهام هم سبزپوش شد. همه این گزارههای اقتصادی اما گویای این واقعیت هستند که اقتصاد ایران تحتالشعاع اخبار و انتظارات مرتبط با اقتصاد سیاسی قرار دارد. یک خبر مثبت و امیدبخش کافی است تا بازارها را به سمت بهبود سوق دهد و در نقطه مقابل یک خبر منفی، باعث نوسانات پی در پی میشود. امیدواریم دستاندرکاران سیاسی بتوانند این خبرهای خوش را به واقعیت بدل ساخته و مذاکراتشان به جهتی حرکت کند که نهایتا معادلات ایران با سایر کشورها حل و فصل شود. در واقع لازم است هم در راستای اعتمادسازی گامهایی برداشته شود تا شرایط کشور به گونهای تغییر کند که نوسان و تکانه و رخدادهای غیرقابل پیشبینی جای خود را به ثبات و آرامش و بهبود بدهد. بسیاری از کسب و کارهای ایرانی طی سالهای اخیر فعالیتهای خود را یا کاهش داده یا کاملا تعطیل کردهاند. نتیجه این روند باعث گسترش بیکاری و کاهش رشد اقتصادی و کاهش قدرت خرید مردم بوده است. دلیل این وضعیت این است که نظام تصمیمسازیهای کشور در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی در راستای منافع ملی عمل نکردهاند. امیدواریم این دولت با تصمیماتی که اتخاذ کرده، سیاست تنشزدایی را در دستور کار قرار داده تا بتواند در دوره یکی از پیچیدهترین روسای جمهور امریکا، مذاکرات را به ثمر رسانده و منافع ملی ایرانیان را محقق کنند. در این میان در مورد بازار بورس میتوان گفت که بازار دچار خوشبینی مقطعی و موقت شده است. نوسانات موقت چند روزه وقتی افزایش میداودی کند یا نزول شاخصها اتفاق مسوافتتد، ریکشنهای سریع بازار به اخبار است. اتفاق واقعی و رشد مطلوب زمانی رخ میدهد که شرکتها بتوانند درآمدها و فروش محصولات خود را ارتقا دهند. اتفاقی که امروز در حال رخ دادن است، این است که شرکتها در تعاملات خارجی امکان فروش محصولات خود را نداشته یا مجبورند با هزینههای بالای بیمه، هزینه نقل و انتقال مالی و... صادرات خود را انجام دهند. در عرصه داخلی هم شرکتها به واسطه رکود و تورمی که وجود دارد و قدرت خرید مردم را کاهش داده، فروش پایینی دارند و در وضعیت نیمه تعطیل یا تعطیل قرار دارند. بنابراین اگر اتفاقی بیفتد که تحریمها کاهش یافته و شاخصهای اقتصادی به صورت پایدار بهبود یابند، رونق به بازار کسب و کار و تولید کشور باز میگردد. پرسش مهم در این شرایط این است که اگر مذاکرات با امریکا به نتیجه برسد چه اتفاقی محتمل خواهد بود.
در دولت روحانی یک تیم منسجم دیپلماسی با رهبری ظریف شکل گرفته بود که با هدف دستیابی به توافق با امریکا وارد عمل شدند.
سید عباس عراقچی، وزیر خارجه فعلی در آن دوران یکی از افراد موثر تیم مذاکرات محسوب میشد که امروز رهبری مذاکرات را به عهده گرفته است. بیان اظهاراتی از این دست که براساس فتاوای مراجع تقلید، ایران برنامهای برای تولید سلاح هستهای ندارد، برای جامعه جهانی مسموع نیست و ایران باید با استفاده از استدلالها و ادبیات دیگری با افکار عمومی جهانی گفتوگو کند. برای این منظور ایران باید هرچه سریعتر برنامه دیدارها و بازدیدهای مدیران آژانس از ایران را تنظیم کرده و اجازه ندهد مقامات امریکایی به بهانه تسلیحات هستهای اجماع جهانی علیه ایران شکل دهند. در نقطه مقابل، باید توجه داشت که ترامپ امروز رهبری جامعه جهانی را به دست گرفته و سایر کشورها تلاش میکنند مناسبات ارتباطی خود را حتی در ظاهر با ترامپ هماهنگ سازند. این فرصت مناسبی دراختیار ایران قرار میدهد که از طریق مذاکرات دوجانبه با امریکا همه تحریمها یا بخشی از آنها را رفع کند. این مهم در صورتی محقق میشود که مذاکرهکنندگان ایرانی در عمان، بتوانند عملکرد مناسبی داشته و مذاکرهکنندگان امریکایی را قانع سازند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فرصتسازی با سیاست خارجی متوازن
✍️ دکتر مهرداد سپهوند
برای تحلیل مذاکرات باید درک درستی از انگیزه طرفین برای شرکت در مذاکرات داشت. اما اهمیت سیاستهای طرفین برای رسیدن به یک تحلیل درست همسنگ و هماندازه نیست.
میتوان شرکت و حضور ایران در مذاکرات را نتیجه پیشنهادها و درخواستهای مکرر آمریکا و همزمان با فشار حداکثری بعد از شروع ریاستجمهوری ترامپ دانست.
در مدت کوتاهی بعد از ورود دوباره ترامپ به کاخ سفید و شروع ریاستجمهوری، صدور یادداشتهای اجرایی و اقدامات پس از آن نشان داد که آمریکا فعالانه سعی دارد دسترسی ایران را به صادرات نفت و دسترسی به پول حاصل از آن محدود کند.
در نتیجه بسیار مهم است که تحلیل درستی از سیاست دوگانه ترامپ داشته باشیم.
بعضی بهاشتباه فکر میکنند که سیاستهای آمریکا کاملا متاثر یا به عبارت دیگر تابع فشارهای لابیهای یهودیها و با پشتیبانی رژیم اسرائیل است. لذا دلیل اصرار آمریکا بر مذاکره، رفع خطر از سیاستهای جمهوری اسلامی برای حیات اسرائیل است. این برداشت کاملی نیست. به نظر من، دلیل مهم اصرار آمریکا بر پای میز مذاکره آوردن جمهوری اسلامی ایران را باید در قاب یک چارچوب بزرگتر نیز دید و آن هم سیاست آمریکا در مواجهه با چین نه در منطقه بلکه در سطح بینالمللی است.
آمریکا سعی میکند به روسیه نزدیک شود، به شکلی که شگفتی بسیاری از تحلیلگران را برانگیخته است. این نشاندهنده چیزی نیست جز اصرار آمریکا بر تنگتر کردن حلقه محاصره چین، آن هم به طور تهاجمی. دلیل این امر آن است که آمریکا از ناحیه چین در عرصههای مختلف ازجمله تولید، تجارت جهانی و حتی تعاملات مالی و سرمایهگذاری احساس خطر کرده است. اتفاقات در سطح جهانی و تعامل چین با دنیا، نشان از رشد خزنده چین در زنجیره ارزش جهانی دارد.
چین نهتنها در مقام دومین صادرکننده عمده، کالاهای خود را به آمریکا سرازیر میکند بلکه از مسیرهای دیگر و به قول معروف درِ پشتی هم عمل میکند و از طریق سایر کشورها هم محصولات خود را به بازار آمریکا میفرستد. به عنوان مثال چین در سال گذشته با سرمایهگذاری بیش از ۲.۵میلیارد دلار در صنایع، از جمله صنعت خودروسازی مکزیک، سعی کرد محصولات خود را در بازار آمریکا به فروش برساند.
مشاهده تصویر کلی نشان میدهد که دغدغه اصلی بینالمللی آمریکا، مواجهه با چین است. این موضوع، با توجه به منابع طبیعی و موقعیت ژئوپلیتیک ایران، میتواند فرصتهای خوبی برای کشور ما ایجاد کند. به نظر من آمریکا در معادلات جدید جهانی، سعی میکند علاوه بر متحدان گذشته از جمله ژاپن و کره جنوبی، ایران، روسیه و هند را نیز به حلقه متحدان خود در اطراف چین اضافه کند. این امر میتواند فرصتهای خوبی برای کشور ما ایجاد کند.
متاسفانه نگاهی که همهچیز را در مواجهه با غرب میبیند مدتهاست بر سیاست خارجی کشور ما غلبه پیدا کرده است. به واسطه همین نگاه سیاستگذاران امتیازات مختلفی را برای جبهه شرق قائل شدهاند. این سیاست اما در عمل چندان موفق نبوده است و جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشورها آنطور که انتظار میرود نیست. آنچه آنها میخواهند عمدتا یک ایران ضعیف اما زنده است. با توجه به بازارها و جایگاه تکنولوژیکی که کشورهای غربی، علیالخصوص آمریکا، دارند، ما اگر سیاست هم غربی، هم شرقی را جایگزین سیاست نه شرقی، نه غربی کنیم، میتوانیم بدون تسلیم، دستاوردهای خوبی از مذاکرات داشته باشیم.
در تقابل چین و آمریکا بهعنوان دو قدرت جهانی فرصتهای خوبی برای کشورما متصور است. بهرغم آنکه چین با سرعت خوبی در حال پیشرفت است، اما هنوز قطب فناوری دنیا آمریکاست. چنانچه بتوانیم ارتباط با آمریکا را با امکاناتی که از سمت چین برای ما وجود دارد ترکیب کنیم، میتوانیم رابطهای متعادل با هر دو طرف برقرار کنیم. اگر با این درک از تعاملات بینالمللی در مذاکرات شرکت کنیم و به افرادی که در داخل سعی دارند به واسطه این تحریمها به منابع مالی و قدرت برسند میدان ندهیم و در برابر موانعی که بیگمان آنها در راه مذاکرات ایجاد خواهند کرد ایستادگی کنیم، میتوانیم به نتایج خوبی برسیم.
بسیار مهم است که بپذیریم زمان برای سیاست نه جنگ و نه صلح به پایان رسیده است و این سیاست نه از طرف آمریکا قابلقبول است و نه برای ایران منفعتی دارد. اگر سیاستها با توجه به فرصتهای موجود و درک درست از تهدیدهای ناشی از پایان سیاست نه جنگ و نه صلح تعیین و اتخاذ شوند، میتوان به نتیجه نهایی مذاکرات امیدوار بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 یک خبر موثق و یک سؤال ضروری!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- یک خبر موثق حکایت از آن دارد که آنچه «استیو ویتکاف»، فرستاده ترامپ در آغاز مذاکره غیرمستقیم در مسقط، روی میز گذاشته است با تبلیغات و پروپاگاندای پرحجم رسانهها و ادعاهایی که برخی از مقامات رسمی آمریکا مطرح کردهاند، کاملاً متفاوت است. در خبر مورد اشاره که به کیهان رسیده و از درجه وثوق بالایی برخوردار است، آمده است، در پیشنویسی که استیو ویتکاف به آقای عراقچی تسلیم کرده است، هیچ اثر، نشانه و یا اشارهای از آنچه در تبلیغات پرحجم این روزها مطرح میشود، وجود ندارد. مسائلی نظیر، برچیدن تاسیسات هستهای(!)، احتمال حمله نظامی(!) و... دیده نمیشود و تنها روی کسب اطمینان از غیرتسلیحاتی بودن فعالیت هستهای ایران تاکید شده است. اگرچه خبر یاد شده از یک کانال کاملاً موثق به کیهان رسیده است ولی در این میان نکتهای است که نمیتوان و نباید از کنار آن به آسانی عبور کرد. بخوانید!
۲- در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا که از بعدازظهر دیروز در مسقط، پایتخت عمان آغاز شده است، طرح یک سؤال از سوی وزیر محترم امور خارجه کشورمان و پاسخ «استیو ویتکاف» به این پرسش میتواند در سرنوشت مذاکرات نقش تعیینکنندهای داشته باشد و تصویر روشنی از مسیر پیشروی ارائه بدهد. آقای دکتر عراقچی در اولین گام و به عنوان اولین سؤال باید از آقای استیو ویتکاف بپرسد
«بر فرض رسیدن به یک توافق(!) چه تضمینی هست که ترامپ با این توافق احتمالی نیز همان برخوردی را نداشته باشد که با برجام داشت»؟! با این توضیح و تاکید که برجام یک معاهده و توافقنامه چندجانبه بود. توافقی که آمریکا نیز یکی از اعضای آن بود و نکته درخور توجه آن که شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه ۲۲۳۱ برجام را تایید و تضمین کرده بود. وقتی ترامپ تمامی توافقات و حتی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را نادیده میگیرد و از برجام خارج میشود (به قول خودش، برجام را پاره میکند) چه اعتماد و تضمینی هست که در صورت توافق در مذاکرات غیرمستقیم کنونی هم، این توافق احتمالی را نیز نادیده گرفته و به سرنوشت برجام دچار کند؟!
۳- آقای عراقچی مذاکرهکننده هوشمندی است و مواضع عزتمندانهای دارند. از این روی انتظار میرود که در این خصوص، دستورالعمل گرهگشای رهبر معظم انقلاب را به کار گیرند. حضرت آقا در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۰ دراینباره میفرمایند: «باید تمامی تحریمها را بهصورت عملی لغو کنند بهگونهای که جمهوری اسلامی ایران بتواند آنها را راستیآزمایی کند. در واقع رفع تحریم روی کاغذ آن هم بهصورت صوری برای ما مطرح نیست، بلکه مشاهده اثرات عملی رفع تحریمها، بسیار اساسی و کلیدی است».
۴- این نکته نیز گفتنی و مباهات کردنی است که دشمنان به خوبی دریافتهاند، در ایران اسلامی با «اَبَر حریف » حکیم و هوشمندی به نام امام خامنهای روبهرو هستند که نقشه راه آنها را میداند و اهداف انقلاب را با درایت و اقتدار مثالزدنی تحقق میبخشد. (برگرفته از نوشته چند سال قبل روزنامه یو.اس.ای.تودی و به نقل از اندیشکده آمریکایی
«هری تیژ» - در گزارش هری تیژ از واژه ابر حریف
- super opponent استفاده شده است).
تاکید رهبر معظم انقلاب بر ممنوعیت مذاکره مستقیم و شروع مذاکره به صورت غیرمستقیم که پیش از این نیز بارها انجام شده بود، این پیام روشن را برای حریف داشت که در این سوی ماجرا، زمینهای برای آنچه با دیگران
- حتی دوستان و همپیمانان نزدیک خود میکند- وجود ندارد. در این سخن ترامپ خطاب به اتحادیه اروپا (نزدیکترین همپیمان و متحد آمریکا) دقت کنید. میگوید: «ما تعرفه سنگینی بر اروپا وضع کردیم. حالا آنها پای میز مذاکره آمدهاند. میخواهند مذاکره کنند، اما تا وقتی سالانه مبلغ زیادی به ما پرداخت نکنند، نه فقط برای اکنون بلکه برای گذشته هم، هیچ مذاکرهای در کار نخواهد بود»
این برخورد ترامپ با اتحادیه اروپا، که نمونههای مشابه دیگری با کانادا، مکزیک، پاناما، اوکراین و... داشته و دارد،
به وضوح نشان میدهد که ترامپ جرأت و توان برخورد مشابه با ایران را ندارد. نه آنکه بتواند و نخواهد!!
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 انتظار برای شنیدن اخبار امیدوارکننده
✍️ نادر کریمیجونی
قدرتنمایی و بیاعتناییهای حسابشده میان نمایندگان ایران و ایالاتمتحده، تا لحظه آخر و پیش از شروع مذاکرات در مسقط ادامه داشته است. با این همه مذاکرات دیروز پایانی خوش داشت و نمایندگان دو طرف با دیدار مستقیم خود بهگونهای رفتار کردند که حرف ترامپ درباره مستقیم بودن مذاکرات نیز بر زمین نماند. دیروز و در حالی که خبرنگاران رفتار و مواضع نمایندگان دو طرف مذاکرهکننده را از نزدیک دنبال میکردند خبرنگار راشاتودی از مسقط در شبکه ایکس نوشت که عراقچی و همکارانش، ۱۰دقیقه دیرتر به محل مذاکره رسیدهاند. این خبر اگر درست باشد، میتواند معنیدار باشد و نشان دهد که وزیر امور خارجه کشورمان با این اقدام خواسته برتری خود یا بیاعتنایی به تهدیدهای ایالاتمتحده را به رخ طرف آمریکایی بکشد. پیش از این سخنگوی کاخ سفید هم ابراز عقیده کرده بود که چنانچه ایران حاضر به انجام مذاکره مستقیم نشود، ممکن است استیو ویتکاف اصلا به مسقط سفر نکند اما دیروز صبح هیات آمریکایی پیش از هیات ایرانی وارد عمان شد که علاقه آمریکاییها به انجام این گفتوگوها را نشان میدهد.
این علاقه البته با اخباری که این روزها از کاخ سفید به گوش میرسد چندان همخوانی ندارد؛ گزارش رسانههای آمریکایی نزدیک به محافظهکاران نشان میدهد که در مقابل گروهی که طرفدار گفتوگو و حلوفصل مشکلات با ایران هستند، گروهی نیز به رهبری وزیر امور خارجه آمریکا، مارکو روبیو تشکیل شدهاند که مواضع نزدیکتری به اسرائیل دارند و خواهان توقف مذاکره با ایران و اعمال سختگیریهای بیشتر علیه تهران هستند. البته فعلا و با شرایط کنونی طرف خواهان مصالحه و مذاکره چیره شده و به همین دلیل است که گفتوگوهای عمان آغاز شده است. برخی تحلیلگران آمریکایی در روزهای جاری به ویژه این باور را رواج دادهاند که موفقیت یا عدم موفقیت گفتوگوها، به اطرافیان ترامپ بستگی دارد و در صورتی که ستیزهجویان در کاخ سفید قدرت یابند، احتمالا روابط ایران و آمریکا بهسوی افزایش تنش و منازعه حرکت خواهد کرد.
این دیدگاه اما چندان دقیق نیست؛ برخلاف دور گذشته ترامپ اینک درک بهتر و دقیقتری از دولت و اداره آن دارد و بر اوضاع مسلطتر است. در این کابینه افرادی مانند جان بولتون، پمپئو و… ترامپ را احاطه نکرده و برایش تصمیم نمیگیرند. ترامپ ترکیب کابینهاش در دوره جدید را بهگونهای انتخاب کرده که افراد حرف شنوتری نسبت به کابینه پیشین باشند و از این بابت در مقابل سیاستها و تصمیمهای رییسجمهور ایالاتمتحده مقاومت نکنند یا دستکم کمتر مقاومت کنند.
از این بابت است که حتی در برابر یک تصمیم اشتباه- وضع تعرفههای حسابنشده- هیچکس از درون کابینه حتی کوچکترین مخالفت یا مقاومتی در قبال این موضوع نکرد.در همین موضوع مذاکره با ایران، اگرچه مخالفان توافق با ایران از حمایت اسرائیل و لابی صهیونیستها برخوردارند اما در هفتههای گذشته هیچ اقدام ملموسی انجام ندادهاند.
در عین حال بنیامین نتانیاهو که فکر میکرد با به قدرت رسیدن ترامپ میتواند افسار قدرت نظامی آمریکا را در دست بگیرد و تمامی دشمنان اسرائیل در خاورمیانه را یکی بعد از دیگری نابود سازد، حالا در موقعیت به شدت دشواری قرار گرفته و باید کجدار و مریز با موضوع توافق احتمالی ایران و ایالاتمتحده مواجه شود.
اگر قرار بود این توافق در دوران دموکراتها نوشته و امضا شود، بلافاصله لابی صهیونیستها فعال میشد و با موضعگیریهای مکرر، دموکراتها را وادار به عقبنشینی میکرد، نتانیاهو هم چنانکه در دولت اوباما یا بایدن عمل کرد، تورهای مسافرتی به راه میانداخت و علیه این اقدام دموکراتها تلاش میکرد اما حالا دقیقا کسی دارد به توافق با ایران نزدیک میشود که نتانیاهو در مقاطع گوناگون و به طور مکرر او را به عنوان مهمترین مدافع اسرائیل معرفی کرده است. آیا پس از گذشت چند ماه نخستوزیر اسرائیل میتواند روی مواضعاش چرخش کند و به انتقاد از ترامپ و توافق با ایران بپردازد؟ در واقع اگر این توافق شکل بگیرد و نهایی شود، نتانیاهو و تندروها چه در ایالاتمتحده و چه در اسرائیل خلع سلاح میشوند و باید سکوت کرده و استخوان در گلو، روند تحولات را نظاره کنند.
در یک اقدام هوشمندانه که ممکن است با خواست یا توافق دو طرف مذاکرهکننده صورت گرفته باشد، دولت عمان رژیم سختگیرانهای بر جریان اطلاعات و دسترسی خبرنگاران به اطلاعات مذاکره یا مذاکرهکنندگان اعمال کرده است. این امر شاید به این دلیل باشد که مقامات عمانی میدانند نشست میان نمایندگان ایران و آمریکا، نشستی ذاتا غیرقابل انتشار است و افشای محتوای مذاکرات احتمالا به موفقیت آن لطمه جدی وارد خواهد کرد، به همین دلیل همانگونه که در اتریش و در جریان مذاکرات برجام رفتار شد در مسقط نیز برای پنهان نگه داشتن محتوای گفتوگوها تا حصول یک نتیجه تلاش میشود.
در مجموع امید زیادی به حصول نتیجه، هر چند نتیجه موقت از گفتوگوهایی که دیروز عصر در مسقط برپا شد، وجود دارد. کمترین نتیجهای که حاصل و باعث افزایش امیدواریها شده است، تداوم یافتن مذاکرات است. فینفسه همین که طرفین ایرانی و آمریکایی مفاهمه کرده و به جای لفاظی برای رسیدن به یک نقطه مشترک کوشیدهاند، جای خوشحالی دارد به ویژه آنکه در پایان مذاکرات و به عنوان یک حرکت قابل استقبال طرف ایرانی حاضر به گفتوگوی مستقیم با طرف آمریکایی شده است.
البته هم دو طرف مذاکرهکننده و هم طرف عمانی به عنوان حلقه واسط و میانجی، علاقه زیادی به موفقیت این گفتوگوها و پیشرفت روابط میان تهران- واشنگتن دارند. به همین دلیل امیدواری زیادی وجود دارد که خبرهای شیرینی در هفتههای آینده از این گفتوگوها به گوش برسد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 الزامات شعار سال (۲)
✍️ عباس عبدی
۲- دومین ویژگی برای افزایش سرمایهگذاری دسترسی به منابع مالی است. این ویژگی در ایران وضعیت بدی دارد. در درجه اول نظام بانکی ایران به دلایل گوناگون قادر به تجهیز منابع مالی موثر برای سرمایهگذاری نیست. بالا بودن تورم، موجب افزایش نرخ تسهیلات میشود. از سوی دیگر پایین بودن نرخ سود سپردهها پساندازکنندگان را ناامید از پسانداز میکند. وامها به علت پایین بودن نرخ تسهیلات نسبت به نرخ تورم وضعیت رانتی دارند و به جای تولید در امور دیگر و سفتهبازی و... یا کارهایی با بهرهوری کم سرمایهگذاری میشوند. وامهای گوناگون تکلیفی و فراوان، موجب ناکارآمدی نظام بانکی میشوند. یکی از گلوگاههای اصلی و شاید مهمترین آن در فساد در ایران، نظام بانکی است که با پرداخت اعتبارات با سود کمتر از تورم رانت مجانی توزیع میکند که منجر به عدم بازپرداخت وامها نیز میشود. در مجموع نظام بانکی ایران به دلیل سیاست قیمتگذاری نرخ بهره و سود اعم از بهره تسهیلات یا سود پسانداز، بسیار ناکارآمد و فاسد است و اعتبارات تکلیفی هم این وضع را تشدید میکند. کمتر فسادی رخ میدهد که بانک در آن نباشد. از سوی دیگر تحریمها و قطع ارتباطات با نظام بانکی جهانی موجب شده است که امکان دسترسی به منابع مالی بینالمللی نیز خیلی کم و در حد صفر شود و بدون حل این مساله امکان گسترش سرمایهگذاری وجود ندارد. نپذیرفتن FATF هم قوز بالا قوز شده است. امتیاز یک از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد.
۳- ثبات اقتصادی و سیاسی رکن اصلی برای مردم جهت پسانداز و سرمایهدار برای سرمایهگذاری است. اگر امید به آینده کم باشد، به طور طبیعی مصرف حال بر پسانداز میچربد و انباشت صورت نمیگیرد. سرمایهگذار نیز فقط با درصدهای سود بسیار بالا و زودبازده حاضر به سرمایهگذاری میشود، چون از آینده میترسد. کشوری که تحت انواع تحریمهای گسترده و بیثباتی نرخ ارز و سیاستهای اقتصادی است و در روابط خارجی نیز وضعیت تنش و شبهجنگ دارد، واجد شرایط لازم برای سرمایهگذاری داخلی و خارجی نیست. مردم درآمدهای خود را تبدیل به کالاهایی میکنند که قدرت نقدشوندگی داشته باشد، درحالی که منطق سرمایهگذاری برخلاف این رویکرد است.
رویکرد امنیتی و انتظامی و سیاستهای غیرکارشناسانه و تنش درون ساختاری همگی مخل این ویژگی هستند. امتیاز یک از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد.
۴- پیشرفت فناوری شرط لازم توسعه سرمایهگذاری است، در جامعه جدید بدون ارتقای سطح فناوری و بهبود آن غیرممکن است که بتوان بهرهوری را به صورت مستمر افزایش داد یا ظرفیت کافی برای سرمایهگذاری و جذب آن فراهم کرد. این مساله در همه بخشهای اقتصادی دیده میشود. توسعه فناوری در ایران در برخی از بخشهای محدود مثل فناوری زیستی یا صنایع دفاعی مشهود است ولی سرریزی در بخشهای دیگر و تولید اقتصادی ندارد، نمونه آن را در صنعت خودرو مشاهده میکنیم که نوعی عقبگرد کیفیتی را هم شاهدیم. فقدان ارتباط با شرکتهای خارجی مانعی جدی در ورود فناوریهای نوین محسوب میشوند، بدون رشد فناوری هزینههای تولید کاهش پیدا نمیکند و بهرهوری و بازدهی سرمایهگذاری بیشتر نمیشود. فناوری حالتی مسری هم دارد که بخشهای دیگر اقتصادی را فعال میکند. وضعیت ایران از حیث فناوری به جز موارد پیشگفته محدودیت رشد دارد و قطع ارتباط با صنعت جهانی و فقدان ارتباطات و مبادلات علمی، ایران را در موقعیت ضعیفی از نظر رشد فناوری قرار داده است. امتیاز ۲ از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد.
۵- دسترسی به نیروی کار ماهر و ارزان یکی دیگر از عوامل جذبکننده سرمایه است. نیروی کار ارزان در ایران کم نیست، زیاد هم هست، ولی نیروی کار ماهر به دلایلی در حال مهاجرت از کشور هستند، به ویژه در امور مدیریتی و مهارتهای پیشرفته این مساله آشکارتر است. با این حال در صورتی که سرمایهگذاری شکل گیرد، ظرفیت بازگشت این نیروها به داخل کشور فراهم است و از این نظر وضعیت ایران مناسب است. امتیاز ۴ از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد. البته این فقط یک ظرفیت است و باید به فعلیت درآورده شود.
۶- سیاستهای حمایتی دولت از سرمایهگذاری میتواند نقش مهمی در افزایش آن داشته باشد. سیاستهایی که بدون تبعیض و دور از رانت باشد ازجمله معافیتهای مالیاتی و پرداخت یارانهها با تخفیفهای لازم برای سرمایهگذاران. متاسفانه سیاست حمایتی در ایران به شکل زیانباری انجام میشود که عموما پایه اقتصادی ندارند و شائبه رانت و فساد در آن هست. نمونه آن حمایتهایی است که از صنعت خودرو صورت میگیرد و بازار رقابت را در این صنعت تخریب کرده و موجب کاهش کیفیت و حتی افزایش قیمت برای مصرفکنندگان خودرو شده است. در صنایع پتروشیمی و فولاد و... این مشکل وجود دارد. نظام بانکی و وامهای تکلیفی و رانتی هم به نحو دیگری اثرات منفی بر سیاستهای حمایتی دارند. امتیاز یک از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد.
۷- وجود زیرساختهای مناسب و به طور مشخص راه، فرودگاه، بندر، حمل و نقل و ارتباطات و اینترنت، آب، انرژی از ضروریات سرمایهگذاری است. اینها خدماتی است که دولتها باید تامین کنند و بخش خصوصی کمتر رغبت میکند که در این زمینه به ویژه در کشورهای در حال توسعه سرمایهگذاری کند، ایران از نظر اغلب زیرساختها وضع مناسبی داشته است ولی در ۱۶ سال گذشته به دلیل توقف رشد اقتصادی و سوء مدیریت و مشکلات دیگر زیرساختهای ایران دچار چالشهای جدی شده است. وضعیت اینترنت و ارتباطات نمونه روشن آن است. اغلب زیرساختهای ایران دچار فرسایش یا ناترازی شدهاند. وضعیت انرژی که نقطه قوت ایران بود، اکنون به نقطه ضعف آن تبدیل شده است. گاز و برق و سوخت در شرایط نامطلوب قرار دارند. صنعت دچار خسارتهای فراوان شده است. حتی حفظ و نگهداری زیرساختهای موجود نیز نیازمند سرمایههایی است که دولت ایران به اندازه کافی ندارد. کاهش مستمر کیفیت جادهها و حمل و نقل هوایی و ریلی و... شاهدی بر این مدعا است. امتیاز ۳ از ۵ را به وجود این ویژگی در ایران میتوان داد. (ادامه دارد....)
🔻روزنامه شرق
📍 مذاکره؛ روایت انتقام و پرستیژ قدرت
✍️ کیومرث اشتریان
۱- اگر مذاکرهکنندگان گروه خاصی را در داخل نمایندگی نکنند، احتمال موفقیتشان بیشتر است. اما اگر موفقیت آنان به حساب گروه یا جناح خاصی برود، احتمال کارشکنیها فراوان است. بازی قدرت داخلی سایه سنگینی بر مذاکرات دارد. دلایلی که سبب شده است تا گامهای تنشزدایی تاکنون لرزان بوده و به سرانجام نرسد گوناگون است: از یک سو بدعهدی آمریکا، لابی اسرائیل، تخریب فرصت از طرف کاسبان قدرتمند تحریم، و از سوی دیگر، مسئولیتناپذیری یکپارچه کل سیستم، پیشبینیهای خودفریب، تحلیلهای نادرست و نگرانی برخی گروهها از جابهجایی قدرت در داخل. کسانی که اینک مسئولیت مذاکره را برعهده گرفتهاند، نمایندگی مستقیم هیچ گروهی را در داخل ندارند و خوشبختانه از نظر دنباله سیاسی ستروناند. از وزیر خارجه تا رئیسجمهور در پی بسیج مدنی-اجتماعی برای خود نیستند و بر وفاق تمرکز دارند.
مهمتر از همه اینکه فاقد نمایندگی جناحی-نخبگی-سازمانی (الیتیستی-کورپوراتیستی) در درون حاکمیتاند. به قولی به هیچجا بند نیستند و نقش خود را ایفا میکنند و سپس چون حباب در آسمان تاریخ سیاسی ایران محو خواهند شد. نه پزشکیان علاقهای به بسیج اجتماعی و ماندگاری در قدرت دارد و نه دیگرانی که در کار مذاکرهاند، از ظرفیت لازم برای این کار برخوردارند؛ برای خرمن سیاست کبریت بیخطرند. آنان مانند کارمندانی عالیرتبه (و انشاءالله شرافتمند) «در خدمتاند» و سابقه آنان نشان میدهد که بیسروصدا از خدمت مرخص خواهند شد؛ بزرگترین مزیت آنان همین است که خادم بیمنت باشند. بیمدعا بیایند و بروند و کارکرد اصلیشان را، بدون چشمداشت سیاسی، به سرانجام برسانند؛ بنابراین این فرصت حداقل در قوه مجریه فراهم است که روایت داخلی انتقام سیاسی از مذاکرات برساخته نشود تا بلکه مذاکرات به سرانجام برسد. این به نفع کشور و مردم است؛ هیچ انتقامی نمیتواند آب رفته به جوی را بازآرد.
۲- فعالان سیاسی و روشنفکران در مواجهه با مذاکرات اخیر با دو رویکرد متفاوت روبهرو هستند. آیا ایران برایشان مهمتر است یا تسویه حساب از رقیبان داخلی؟ کینه رقبای داخلی مهمتر است یا سازندگی و صلح. قدرتیابی خود مهم است یا صلاح و مصلحت کشور؟ آیا از آزردن زخمهای کهنه و انتقامجوییها احتراز کنیم تا ایران سربلند باشد یا اینکه جغد شوم جنگ را بر آسمان ایران برآوریم؟ آیا از هماکنون بر طبل تحقیر بکوبیم و سبب شویم که از عقلآزمایی برای تنشزدایی جلوگیری شود یا اینکه هزینه تنشزدایی را برای رقبای جناحی افزایش ندهیم؟ مگر همه نقدها برای همین نیست که تنشزدایی شود؟ مگر نه اینکه میخواستید شر جنگ از سر کشور برطرف شود؟ مگر نه اینکه در پی سازندگی و ارتقای سرمایهگذاری هستید؟
اینک که فرصتی (هرچند پرتردید) پدیدار شده است و از هر دو سو نشانههایی پررمز و راز از تنشزدایی پدید آمده است، مسئولیت ملی و میهنی است که به تقویت این فرصت بپردازیم. دندان بر جگر بگذارید؛ گاهی هزار زخم پیاپی به یک غمزه پشیمانی میارزد. عقوبت اعمال را به گذار زمان و تدبیر مردمان بسپارید؛ تغییرات ممکن است دامنهای از تجدید ساختار قدرت در منطقه و تغییرات رادیکال را در پی داشته باشد، اما نباید این تغییرات را به حاکمیت و امنیت ملی تسری داد. اینک که رقبای داخلی شما «توجیه» شدهاند و ظاهرا سنگاندازی به مذاکره را متوقف کردهاند، شما نیز ستون خانه سیاست را تخریب نکنید و شاه قدرت را بر توسن کور نرانید. همواره شکیب ملامت بر همگنان سخت است و به لجاجت در سیاست دامن میزند. در این هنگامه سخت از هر سخنی تیری فتنهانگیز و پریشانساز برنیاورید. امنیت روانی را برای رقبای داخلی فراهم کنید. زمانه، زمانه جنگافروزی شماری آدمکش در عرصه بینالمللی است که در پی رقمزدن سرنوشت سوریه برای ایراناند. باید بدانیم که شرایط پیچیده است و ازاینرو باید سناریوهای دور از ذهن را نیز در نظر داشته باشیم که مثلا حتی ممکن است در میانه مذاکرات، اسرائیل حمله کند و دیگران با چهرهای صلحآمیز از تلافی ایران بگریزند.
۳- در عصر انفجار رسانههای اجتماعی، روایتپردازی به یک عنصر اساسی در سیاست تبدیل شده است. اینکه چگونه قصه خود را روایت میکنید، میتواند در پذیرش سیاستگذاری نقشآفرین باشد. در معرکه مذاکره با سه روایت روبهروییم:
روایت نخست: «بالاخره مقاومت ایران جواب داد و آمریکا ناچار شد از تغییر رژیم و مطالبات حداکثری به شرایطی حداقلی تن بدهد؛ یعنی نداشتن بمب اتمی از طرف ایران که این هم البته تحصیل حاصل است. در زمانهای که ترامپ با ادعاهای حداکثری با جهان سخن میگوید، با ایران با لحنی حداقلی سخن میگوید. اعزام نیرو و تهدیدهای نظامی همه برای این است که عقبنشینی خود را از تقاضاهای حداکثری پیشین بپوشاند».
روایت دوم: «پس از ترور رهبران مقاومت و براندازی رژیم بشار اسد، فشارهای ترامپ ایران را در مسیر پذیرش مذاکره قرار داد».
روایت سوم: «هر دو طرف ملاحظه پرستیژ یکدیگر را در گفتارهای رسمی میکنند. هم ترامپ صریحا میگوید که ما از سر قدرت حرف نمیزنیم (یعنی میخواهد پرستیژ طرف مقابل شکسته نشود) و هم ایران میگوید آماده جذب سرمایهگذاری آمریکایی است». روایت سوم میتواند روایت پرستیژ را برای هر دو طرف برسازد. استراتژی رسانهای مذاکرهکنندگان باید این باشد که با مشارکت طرف آمریکایی در همان جلسه نخست بر اشاعه روایت سوم تفاهم کنند و تعهد به آن را در اظهارنظرهای رسمی خود در پیش گیرند. لغزندگی حکمت و مکر سیاست را پیشازاین دیدهایم. آنان نباید فسانه قُلدری بخوانند و ما نیز نباید بر فسون قَلَندری بِدَمیم. اینگونه است که امنیت روانی برای هر دو سو فراهم میشود. این مهمترین نکتهای است که باید در نظر تیم مذاکرهکننده ایران و شخص دکتر عراقچی باشد. مسئله اصلی روایت پرستیژ است. روایت مبتنی بر حفظ «پرستیژ دوجانبه» (روایت سوم) را با همکاری طرف آمریکایی برسازید تا اسیر دومینوی لفاظیهای جنگآمیز نشوید. این نخستین گام برای موفقیت گفتوگوهاست. در داخل نیز روایتی مقتدرانه و خردمندانه از موفقیت برسازید (روایت نخست)، اما مهم این است که طرفین تعهد دهند که روایت داخلی خود را به گونهای بازتاب ندهند که روایت پرستیژ دوجانبه را تخریب کند. رعایت ظرافت در تفکیک «روایت داخلی» از «روایت بینالمللی» برای هر دو سوی معرکه ضروری است و خودآگاهی و تدبیر آن باید در دستور کار مذاکرهکنندگان باشد تا از «تخریب فرایندی» جلوگیری شود.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 انتقال دانش و تکنولوژی به بازار کار
✍️ حمید حاج اسماعیلی
شرایط کلان اقتصادی کشور در وضعیت نرخ اشتغال بسیار موثر است. با توجه به اینکه کشور گرفتار یک تورم افسارگسیخته است، به تبع این موضوع بر روی افزایش اشتغال تاثیرگذار است، در این رابطه اگر برجام احیا شده و سرمایهگذاری خارجی و داخلی انجام شود، با توجه به نیروی کار ارزان در کشور، میتوان یک اشتغالزایی مناسب را ایجاد کرد، از سوی دیگر سرمایهگذاری و تولید مشترک با کشورهای دیگر نیز از یک طرف اشتغالزایی مناسبی را در کشور ایجاد می کند و از طرف دیگر زمینه انتقال دانش و تکنولوژی روز را به کشور فراهم خواهد کرد.
در یک دهه اخیر به دلیل تغییر بافت اجتماعی در ایران، زنان جز کارجویان به شمار میآیند برخلاف برداشتهایی که در گذشته وجود داشت که آنها را خانهدار و غیر شاغل تلقی کرده و در آمار کارجویان قرار نمیدادند.
در بخش خصوصی حداقل قانون کار بهعنوان حقوق در نظر گرفته میشود که این توهین به کارگر ایرانی است که دارای مهارت، دانش و تجربه است. باید شرایط پرداخت را در این بخش مورد بازنگری قرار دهیم و بستر را برای حضور کارگر ایرانی فراهم کنیم تا در حق کارگران متخصص و تحصیلکرده اجحاف نشود. بخشی از مهاجرتها که امروز شکل گرفته ناشی از نبود انگیزه در بازار کار ایران است.
🔻روزنامه رسالت
📍 زمین بازی کجاست؟
✍️ محمدکاظم انبارلویی
۱- قرارداد استارت ۱و۲ بین آمریکا و شوروی بهمنظور کاهش تسلیحات استراتژیک و محدود کردن تولید سلاحهای هستهای و نیز قرارداد سالت ۱و۲ برای تکمیل این پیمان بین رهبران دو قدرت برتر اتمی جهان امضا شد.
قباحت و ترسناکی تولید سلاحهای هستهای بر همگان روشن است. کاربرد آن در جنگ جهانی دوم علیه ژاپن یک جنایت جنگی آشکار است. آمریکا متهم اصلی این جنایت در جهان شناخته میشود.
۲- کنوانسیون منع گسترش سلاحهای هستهای میگوید: کشورهای دارای سلاح هستهای نباید مستقیم و غیرمستقیم به کشورهای غیربرخوردار در راه تحصیل این سلاح کمک کنند. تمام کشورهای جهان به جز چند کشور ازجمله اسرائیل عضو ان پی تی هستند ایران عضو ان پی تی است و غیر از این عضویت بارها اعلام کرده است دنبال تولید سلاح هستهای نیست و برای این رویکرد یک نگاه فقهی و حقوقی دارد.
۳- موضوع و محمول اصلی این کنوانسیونها متهمبودن آمریکا بهعنوان متهم اصلی تولید، انبارکردن و کاربرد سلاح اتمی در جامعه جهانی است. رژیم اشغالگر قدس متهم ردیف دوم این کنوانسیونهاست که با عدم پیوستن به ان پی تی
دارای ۲۰۰ کلاهک هستهای است. این دو نظام روسیاه برای منحرف کردن افکار عمومی جهان یک زمینبازی تعریف کردهاند و توپ را در زمین ایران انداختهاند.
آنها با متهم کردن ایران که میخواهد سلاح اتمی بسازد نزدیک به نیم قرن است افکار عمومی جهان را سر کار گذاشتهاند.
تا زمانی که بازیکنان حرفهای کنوانسیون منع گسترش سلاح هستهای، توپ تولید سلاح را در زمین ایران نگهدارند هرازچندی دروازههای امنیت ملی ما را در معرض خطر قرار میدهند.
لذا ما مجبوریم مدام قسم بخوریم دنبال تولید سلاح نیستیم و ناظران جهانی را همراه با دوربینهای کنترل در حساسترین مراکز هستهای خود تحمل کنیم. با آنکه بارها آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهویژه بعد از برجام گزارش کرده است که ایران دنبال تولید سلاح نیست و فعالیتهای هستهای تهران صلحآمیز است.
از آن بالاتر تمام نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا اعتراف دارند ایران دنبال تولید سلاح هستهای نیست. اما اتهام تولید سلاح توسط آمریکا و اسرائیل بهعنوان دو کشور روسیاه دارنده سلاح هستهای مدام به رسانههای جهان پمپاژ میشود.
۴- ما در مذاکرات برجام و قبل از آن و پسازآن به خاطر یک اتهام بیاساس در محکمهای حضور پیدا میکنیم که جای شاکی و متهم و جلاد و شهید عوضشده است.
ما در محکمهای حضور پیدا میکنیم که قبل از اثبات جرم ما توسط قاضی خودخوانده هستهای به شدیدترین و بیسابقهترین تحریمها محکوم شده و این تحریمها با قدرت و شدت تا حد تهدید حمله نظامی اعمال و اعلام میشود.
۵- تحریمهای آمریکا و تهدیدهای عنصر نیابتی او در منطقه به معنای اعلام و اعمال جنگ است. ما برای این جنگ آمادهایم.
ملت و دولت ایران وظیفه خود را در این مقابله خوب میداند. آمریکا و اسرائیل جرئت حمله به ایران را ندارند اگر داشتند ظرف این چهار دهه در مبادرت به آن تردید نمیکردند. یکبار در اوایل انقلاب این جرئت را پیدا کردند خداوند در صحرای طبس دماغ آنها را به خاک مالید.
۶- ایران با فتوای رهبری علمدار تحریم سلاحهای کشتارجمعی و پرچمدار منع و اشاعه سلاح هستهای است، این موضوع و موضع باید در هر نشستی و هر گفتوگویی تکرار شود و در موضع مدعی در برابر ادعاهای آمریکا و سه کشور شرور اروپایی ظاهر شویم. اگر این موضع را رها کنیم وضعیت همین میشود که با آن روبهرو هستیم. توپ در زمین دشمن را نباید به زمین خودی بیاوریم و مدام گل بخوریم.
مذاکرات عمان با دو هدف رفع تحریم و قطع تهدید برگزار میشود. باید هدف سومی هم برای آن قائل شد و آن تغییر زمینبازی و شلیک توپ به زمین حریف باشد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست