چهارشنبه 27 فروردين 1404 شمسی /4/16/2025 11:42:16 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 تاثیر مذاکرات ایران و امریکا در ثبات منطقه‌ای
✍️ حسن هانی‌زاده
همزمان با آغاز مذاکرات ایران و امریکا که دور نخست آن شنبه در عمان و دور بعدی آن‌هم در عمان برگزار می‌شود، فضای منطقه خاورمیانه نیز به سمت تحولات تازه‌ای سوق پیدا می‌کند. حل مسائل ایران و امریکا و دستیابی به توافقی پایدار، بدون تردید وزن ایران را در مسائل منطقه افزایش داده و امکان سوءاستفاده را از دشمنان و جنگ‌افروزان می‌گیرد. از منظر تحلیلی اما تحولات منطقه را باتوجه به آخرین رخدادها می‌توان این‌گونه دسته‌بندی کرد:
۱) مذاکرات ایران و امریکا در مسقط، پایتخت پادشاهی عمان که به صورت غیرمستقیم انجام شد و دور نخست آن شنبه به پایان رسید، آرامش مناسبی را در جامعه ایرانی، کشورهای منطقه و جهان ایجاد و دورنمای متفاوتی را از ایجاد ثبات در منطقه ارایه کرد. بازارهای ایران به این دور از مذاکرات واکنش مثبت نشان دادند و دلار یکی از سقوط آزادهای بزرگ خود در برابر ریال ایرانی را تجربه کرد. به نظر می‌رسد ادامه این روند که از سوی تحلیلگران مثبت ارزیابی شده، می‌تواند به حل بخش مهمی از اختلافات میان ایران و امریکا منجر شود. قطعا مرحله بعد و دور بعدی مذاکرات جدی‌تر بوده و در بطن آن پیرامون مسائل مختلف منطقه و جهانی و معادلات پیرامون ایران و امریکا در دور دوم صحبت شود و راهکارهای موردعلاقه دو کشور برای حل مسائل منطقه‌ای روی میز قرار می‌گیرد. بیانیه کاخ سفید در پایان دور اول گفت‌وگوها میان دو کشور نشان می‌دهد، رویکرد جدیدی در حاکمیت امریکا به خصوص دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا شکل گرفته و مبتنی بر آن، این رویکرد ایجاد شده که با تکیه بر مسائل امنیتی، نظامی و افزایش تنش‌ها، نمی‌توان مشکلات منطقه و جهان را حل کرد. بر همین اساس به نظر می‌رسد رویکرد دونالد ترامپ و سیاست‌های مدنظر او به ‌طور کامل با ایده‌های او در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش متفاوت باشد. البته باید در انتظار مرحله بعدی مذاکرات که قرار است در رم برگزار شود، بمانیم، چنانچه فضای مثبت به همین شکل ادامه داشته باشد، قطعا شرایط دگرگون شده و منافع قابل‌توجهی متوجه دو کشور می‌شود. از یک‌طرف ایران می‌تواند از دل این مذاکرات زمینه کاهش یا پایان دادن با تحریم‌ها را فراهم سازد و ازسوی دیگر امریکا هم می‌تواند ضمن یافتن زمینه‌های تازه سرمایه‌گذاری و منفعت اقتصادی به نفع اقتصاد امریکا، هزینه‌های نظامی و راهبردی خود را در منطقه حساس خاورمیانه تا حد زیادی کاهش دهد. نباید فراموش کرد که وجود ناوهای جنگی امریکا مانند ناو هواپیمابر آیزنهاور و هری ترومن در دریای سرخ، روزانه ۲۰۰میلیون دلار برای ایالات‌متحده هزینه دارد. باتوجه به رویکرد تاجرمآبانه دونالد ترامپ به نظر می‌رسد او به دنبال آن است که مسائل امنیتی منطقه را از طریق گفت‌وگو حل و فصل کند.

۲) موضوع مهم بعدی، نشست اخیر آنتالیا در ترکیه است. ‌نشستی که با حضور کشورهایی چون سوریه، عراق، ترکیه و شمار دیگری از کشورهای منطقه برای حل مشکلات سوریه برگزار شد. واقع آن است که سوریه، مراحل حساس و خطرناکی را پشت سر می‌گذارد. تقابل جریانات سیاسی و مذهبی در این کشور و تقابل جریان‌های خشونت‌طلب حاکمیتی در سوریه با طوایفی چون علوی‌ها و درزی‌ها، شرایط را برای یک جنگ داخلی فراهم ساخته است. اگر چنین جنگی در داخل سوریه رخ داد، مانند لبنان در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی، سوریه نیز وارد دوره‌ای از بی‌ثباتی و جنگ طولانی داخلی می‌شود، به همین دلیل ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه‌ای تلاش می‌کنند از ورود سوریه به یک جنگ و تنازع داخلی جلوگیری کنند. لذا علی‌رغم اینکه ترکیه در ایجاد چالش‌های داخلی و امنیتی نقش بسیاری در سوریه داشته، اما این نشست کمک می‌کند تا فضای تعاملی میان حاکمیت جدید سوریه و طوایف مختلف این کشور به وجود آید. مجموعه این رخدادها نشانگر آن است که بازیگران اصلی منطقه‌ای در حوزه‌های مختلف به سمت ایجاد ثبات بیشتر و دوری جستن از تنازعات منطقه‌ای در حال حرکتند. فرآیندی که احتمال ایجاد ثبات و پیشرفت در منطقه را بیشتر از قبل می‌سازد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توافقی جامع‏‏‌تر از توافق برجام؟
✍️ کوروش احمدی
نشست روز شنبه در مسقط به‌عنوان نخستین نشست برای شروع یک روند مذاکراتی که قرار است به یک توافق مکتوب منتهی شود، به شکلی مطلوب برگزار شد. تعبیرات و عباراتی که بعد از این نشست توسط طرفین در توصیف نشست مطرح شد، در زمره بهترین‌‌‌ها در نوع خود بعد از یک تماس دیپلماتیک مقدماتی بود. تعبیر «بسیار مثبت و سازنده» که در بیانیه کاخ‌سفید درباره این مذاکرات آورده شده، از این مقوله است.
همچنین تاکید بر اینکه «ویتکاف دستور دارد که اختلافات بین دو کشور را از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی حل کند، در صورتی که ممکن باشد»، هم تاکید مثبت و مجددی است بر دیپلماسی و هم حاکی از تایید عملکرد ویتکاف توسط ترامپ است. همزمان، عبارت آخر این جمله به نوعی طرح سوالی است در مورد امکان‌پذیر بودن راه‌‌‌حل دیپلماتیک. واکنش طرف ایرانی نیز دقیقا به همین اندازه مثبت بود و حاوی نکته منفی نبود. شاید با توجه به تردید طرف ایرانی برای مذاکره، اهمیت بیشتری نیز بتوانیم برای این واکنش قائل شویم.

به لحاظ شکلی که گاه کم از محتوا نیست، عبور طرفین از امور کم‌اهمیت مانند مستقیم و غیرمستقیم بودن مذاکرات مهم است. به نظر می‌رسد، آمریکا به‌رغم اصراری که بر مستقیم بودن مذاکرات داشت، شرایط ایران را درک کرده و در این مورد همراهی قابل‌توجهی نشان داده است؛ شاید با این تبصره که به وقت ورود به جزئیات پیچیده حقوقی و تکنیکی کار به صورت مستقیم ادامه یابد. نشانه واضح دیگری که مکمل واکنش‌‌‌های مثبت طرفین است، تعیین تاریخ بعدی برای ادامه مذاکرات (شنبه آینده) است؛ هرچند بر سر محل آن شبهاتی وجود دارد. در چنین مذاکراتی چنین توافقی معمولا حاکی از نیل به توافقات اولیه و ارزیابی طرفین مبنی بر امکان پیشرفت در کار است. از آنجا که راجع به سطح نشست بعدی صحبتی نشده، می‌‌‌توان احتمال داد که کار در همین سطح یعنی نماینده ترامپ و وزیر خارجه ایران ادامه خواهد یافت. به این ترتیب می‌‌‌توان احتمال داد که طرفین در مورد دستور کار نشست‌‌‌های آتی، فرمت و سطح آن نیز به توافق رسیده‌‌‌اند.

نکته مهمی که به نظر می‌رسد در نشست اول تثبیت شده، فرمت مذاکرات است. این فرمت یعنی انجام مذاکره به صورت دوجانبه و علنی بین ایران و آمریکا. واقعیت این است که آمریکا طرف اصلی در قضیه با فاصله زیاد نسبت به بقیه طرف‌‌‌هاست. در واقع، این آمریکاست که بیشترین ادعاها را در مورد برنامه هسته‌‌‌ای ایران مطرح کرده و مهم‌تر از آن، این آمریکاست که اقدام به وضع تحریم‌‌‌های اولیه و ثانویه علیه ایران کرده است. والبته این آمریکاست که باید تحریم‌‌‌ها را لغو کند و در نتیجه اصل و عمده مذاکره باید با آمریکا صورت گیرد؛ تا حدی که اگر دیگر کشورها در این قضیه به هیچ شکلی دخالت داده نشوند، خللی در کار و نتیجه نهایی آن ایجاد نخواهد شد.

از جهتی دیگر، اهمیت این امر این است که تاکنون ایران همیشه در مورد محدود شدن مذاکره به ایران و آمریکا اکراه داشته است. حاصل این رویکرد این بوده که مذاکرات رسمی و علنی در مورد مساله هسته‌‌‌ای و تحریم‌‌‌های مربوطه در یک زمانی در اوائل دهه ۱۳۸۰ تنها با سه‌کشور اروپایی انجام شد، اما خروجی این مذاکره، یعنی بیانیه سعدآباد در مهر ۱۳۸۲، عمدتا به دلیل عدم‌همکاری آمریکا به جایی نرسید. دور بعدی مذاکرات اگرچه به‌طور دوجانبه با آمریکا در عمان در ۱۳۹۱ انجام شد، اما محرمانه بود. با این حال این مذاکرات دوجانبه و محرمانه زمینه‌‌‌ساز مذاکرات در قالب ۱+۵ شد که در ۱۳۹۴ به توافق برجام انجامید.

بعد از این تحول مهم و با خروج ترامپ از برجام، مذاکره بین ایران و آمریکا دوباره به محاق رفت و تلاش‌‌‌ها برای احیای برجام در حالی انجام شد که ایران تنها با ۱+۴ مذاکره می‌‌‌کرد و آنها واسطه بین ایران و آمریکا بودند. البته برخی مذاکرات غیرعلنی و دوجانبه بین ایران و آمریکا در دوره بایدن عمدتا با واسطه در عمان انجام شد که یکی از نتایج آن «تفاهم نانوشته» در اردیبهشت ۱۴۰۲ بود. با این مقدمه اکنون تصمیم به انجام مذاکره با آمریکا به صورت دوجانبه و علنی و رسمی را باید تحول مهمی در سیر تلاش‌‌‌ها برای حل مساله هسته‌‌‌ای به شمار آورد. این تحول حائز اهمیت بسیار زیادی است؛ چرا که کشورهایی که نمی‌‌‌توانستند نقش مهمی در روند مذاکراتی داشته باشند و تنها موجب پیچیدگی کار و دشواری نیل به اجماع می‌‌‌شدند، از روند حذف شده‌‌‌اند.

حتی می‌‌‌دانیم که در مواردی برخی از کشورها مانند فرانسه و روسیه در جریان مذاکرات برجام نقشی منفی به ضرر ایران بازی کردند و بعضا حتی تلاش‌‌‌هایی برای اخلال در روند انجام دادند. با توجه به این ملاحظات، اکنون باید برگزاری مذاکرات به صورت دوجانبه و رسمی را تحول مهمی به حساب آورد. در این میان البته در مقاطعی ممکن است، نقش سه‌کشور اروپایی به خاطر مکانیزم ماشه برای طرف آمریکایی مهم باشد. اما با توجه به نظرات منفی آمریکا در قبال اروپا و نیز در قبال سازمان ملل و نیز چالش‌های موجود در روابط ایران با اروپا، ممکن است ترامپ اهمیت چندانی برای مکانیزم ماشه قائل نباشد.

فاکتور مهم دیگر که وارد معادله شده و می‌‌‌تواند منشأ تحول قابل‌توجهی باشد، اعلام آمادگی ایران برای اعطای فرصت‌‌‌های سرمایه‌گذاری و فروش کالا در ایران به شرکت‌های آمریکایی است. این موضوع را هم آقای پزشکیان با استناد به اجازه رهبری در یک سخنرانی اعلام کرد و هم وزیر خارجه در مقاله‌‌‌اش در واشنگتن‌پست متذکر شد و هم برخی از روزنامه‌‌‌های اصولگرا مانند «جوان» آن را به صورتی تاییدآمیز منعکس کردند.

این نیز مساله بسیار مهمی است. مقامات در گذشته نسبت به تبادلات تجاری با آمریکا اکراه بسیار داشتند. اگرچه در برجام به شعب خارجی شرکت‌های آمریکایی و نیز شرکت بوئینگ مجوز لازم برای کار با ایران داده شده بود، اما عواملی مانند پیچیدگی‌‌‌های مساله تحریم با توجه به تعلیق برخی تحریم‌‌‌ها و باقی‌ماندن برخی دیگر، اکراه مقامات ایرانی نسبت به اجرایی کردن مجوز، از جمله در مورد خرید خودرو از آمریکا و کار با شرکت‌های تحت مالکیت یا تحت کنترل شرکت‌های آمریکایی نیز موجب شد تا این مجوز عملیاتی نشود. نبود ‌رابطه اقتصادی بین ایران و آمریکا یکی از شکایت‌‌‌های ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری‌‌‌اش بود و آن را به‌صراحت ابراز می‌‌‌کرد. اکنون این فرض وجود دارد که اعلام آمادگی برای استقبال از شرکت‌های آمریکایی در ایران انگیزه نیرومندی برای ترامپ تاجرمسلک فراهم کرده باشد.

البته علاوه بر دو تحول فوق شاهد تحولات بسیار مهم دیگری نیز به نسبت شرایط سال ۱۳۹۴ هستیم. شرایط اقتصادی-اجتماعی در داخل ایران دچار تحولات اساسی شده و کشور با طیفی از ناترازی‌‌‌ها مواجه است که پرداختن به آنها فوریت یافته است. در سطح منطقه نیز تحولات عمده‌‌‌ای طی یک‌سال‌ونیم اخیر رخ داده که یکی از نتایج آن سقوط دولت بشار اسد و تضعیف گروه‌‌‌های متحد ایران بوده است. در چنین شرایطی، اکنون به نظر می‌رسد که شرایط برای نیل به توافقی جامع‌‌‌تر از برجام، به‌صورت بالقوه از هر زمان دیگری در گذشته بیشتر فراهم است. اما در مورد اینکه آیا این امکان بالقوه ممکن است روزی بالفعل شود، ‌هزار اما و اگر وجود دارد.


🔻روزنامه کیهان
📍 ترامپ با صدای بلند فکر می‌کند!
✍️ حسین شریعتمداری

۱- در اولین دور مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا که روز شنبه در عمان برگزار شد،«‌استیو ویتکاف‌» فرستاده ترامپ تنها پیشنهادی که به عنوان موضوع مذاکرات مطرح کرد، اطمینان از غیر‌تسلیحاتی بودن برنامه هسته‌ای ایران و این که درپی تولید بمب اتمی نیستیم. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران
بنا بر فتوای واجب‌الاطاعه رهبر معظم انقلاب تولید سلاح هسته‌ای را مجاز نمی‌داند وگرنه، باز هم به قول حضرت آقا در دیدار رمضانی دانشجویان با ایشان: «‌ما اگر می‌خواستیم سلاح هسته‌ای درست کنیم، آمریکا نمی‌توانست جلوی ما را بگیرد‌». دشمن نیز به وضوح از این واقعیت با خبر است ولی به اعتراف «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» و مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی: «‌مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست‌»!
۲- دیدگاه مطرح شده از سوی استیو ویتکاف در مذاکرات شنبه عمان، با توجه به رجز‌خوانی رؤسای جمهور آمریکا و مخصوصاً تهدید‌های ترامپ و لاف‌های گزاف او که «‌همه گزینه‌ها روی میز است‌»! غیرمنتظره به نظر می‌رسید! آیا ترامپ از بهانه‌جویی‌های پیشین و کینه‌توزی‌های چند دهه گذشته علیه ایران اسلامی دست برداشته است؟! این نیز، نمی‌توانست قابل قبول باشد. اظهارات استیو ویتکاف بعد از پایان دور اول مذاکرات غیر‌مستقیم در عمان، نشان داد که پیشنهاد قبلی او در دور اول، ارزشی بیشتر از یک ترفند پلشت سیاسی نداشته است و آمریکا برخلاف نقابی که روز شنبه بر چهره کشیده بود، کماکان روی پله باج‌خواهی! ایستاده است.
۳- دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام با ایشان درباره مذاکرات اخیر فرمودند: «‌به این گفت‌وگوها هم نه به صورت افراطی خوش‌بین باشیم، نه به صورت افراطی بدبین باشیم؛ این هم بالاخره یک کاری است،‌ یک حرکتی است، تصمیم‌گیری شده، دارد اجرا می‌شود و در این قدم‌های اوّل هم خوب حرکت شده، خوب اجرا شده، بعد از این هم بایستی کاملاً با دقّت دنبال بشود‌». حضرت آقا در ادامه تاکید کردند که: «‌خطوط قرمز مشخّص است؛ برای طرف مقابل هم مشخّص است، برای ما هم مشخّص است»
و افزودند:‌ «‌مذاکرات به شکل خوب دنبال بشود. ممکن است به نتیجه برسد، ممکن است نرسد؛ نه خیلی خوش‌بینیم، نه خیلی بدبینیم. البتّه به طرف مقابل خیلی بدبینیم، طرف مقابل را قبول نداریم، می‌شناسیم طرف مقابل را‌».
۴- آقای دکتر عراقچی، پیش از این و در آستانه برگزاری مذاکرات غیر‌مستقیم تاکید کرده بود که:«این یک فرصت و نیز یک آزمون است، توپ در زمین آمریکا است‌» و توضیح داده بود که:‌«‌در این مذاکره غیرمستقیم، ادعاهای آمریکا در مورد مذاکره، مورد راستی‌آزمایی قرار می‌گیرد، اگر آمریکایی‌‌ها برخلاف همیشه، این دفعه صادقانه به وعده‌های خود پایبند باشند، جمهوری اسلامی برای ادامه و چگونگی مذاکرات تصمیم جدید خواهد گرفت‌».
۵- اظهارات اخیر استیو ویتکاف‌، کمترین تردیدی باقی نگذاشت که آمریکا خطوط قرمز را رعایت نکرده و از اولین آزمون برای «‌راستی‌آزمایی ادعاها‌» رفوزه شده است. ترامپ و فرستاده‌اش به عمان اگرچه تلاش می‌کردند که انتظارات باج‌خواهانه خود از مذاکرات را پنهان کنند ولی در همان حال نشانه‌هایی می‌فرستادند که از درون پلیدشان خبر می‌داد. به بیان دیگر، «‌ترامپ با صدای بلند فکر می‌کرد‌»! و آن صدا در این سو ناشناخته نبود و آنچه بسیاری در آینه نمی‌دیدند و یا سیاه و سفید می‌دیدند، رهبر فرزانه ما در خشت خام نیز می‌دیدند و این‌گونه بود که می‌فرمودند؛«‌البتّه به طرف مقابل خیلی بدبینیم، طرف مقابل را قبول نداریم، می‌شناسیم طرف مقابل را‌».
۶-‌ شواهد و اسناد یاد شده به وضوح نشان می‌دهد که آمریکا از خط قرمز‌ها عبور کرده و برخلاف آنچه ادعا می‌کرد از مذاکره درباره موضوعاتی سخن می‌گوید که بارها اعلام کرده‌ایم به هیچ‌وجه قابل مذاکره نیستند. به بیان دیگر و دقیق‌تر، زمینه‌سازی برای خلع سلاح ایران اسلامی و شخم‌زدن سرزمین و مردم این مرز و بوم است!


🔻روزنامه ابتکار
📍 ایران و آمریکا؛ گفتگو با شانس حداکثری
✍️ شهاب زمانی
دور اول مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا در کشور عمان، در حالی به پایان رسید، که هر دو طرف، آن را سازنده و روبه جلو بودن عنوان نمودند، تا امیدواری به تداوم مذاکرات و دستیابی به نتایج بینابینی و مورد توافق دو کشور، بیشتر شود؛ گفت و گوهایی که با توجه به تجارب دو کشور در جریان توافق برجام، می تواند از شانس حداکثری برای رسیدن به نتایج مورد نظر دوطرف، برخوردار باشد. با این حال و با گذشت چند روز از گفت و گوی دوجانبه آقایان ویتکاف و عراقچی، که موجب فضاسازی های متناقض و متفاوتی در عرصه رسانه ای و اظهارنظرهای برخی مقامات دو کشور شد، چند مورد قابل ذکر است: الف. هر دو کشور ایران و آمریکا، در شرایط منطقه ای و بین المللی فعلی، نیازمند دستیابی به توافقی هستند، که بتواند مسائل مهمی از آنها را ، در مسیری بهتر و در عین حال کم هزینه تری قرار دهد؛ بطوری که، در صورت عدم دستیابی به یک توافق مطمئن و سازنده، بخش قابل توجه ای از دغدغه های پیش روی آنها (سیاسی، اقتصادی و امنیتی)، می تواند تبعات مختلفی را بهمراه داشته باشد، لذا به نظر می رسد، عزم دو کشور برای توافق، حقیقی و خالی از هرگونه اتلاف وقت خواهد بود؛ با این حال، پیچیدگی‌های ذاتی و تاریخچه تلاش‌های ناموفق آنها، ماهیت ظریف و مخاطره‌آمیز مذاکرات آتی را ، از حساسیت بسیاری برخوردار نموده است. ب. بیش از چهار دهه، مجادله و تقابل ناشی از بی اعتمادی دو کشوربه یکدیگر، موجب ظهور نیروها و جریانات مخالف داخلی شده است، که با هرگونه مصالحه و تفاهمی در حوزه های اختلافی، هرچند که این مصالحه، همپوشانی منافعی نیز برای هر دو طرف داشته باشد، مخالفت جدی دارند؛ ؛ لذا نباید انتظار داشت، تقابل چند دهه دو کشور، با چند دور گفت و گو، مسیر رفع اختلافات را، سریعا به سرانجام برساند، بلکه باید امیدوار بود، با مدیریت تنش و اختلافات دو کشور، در مسیر مفاهمه قرار گیرند و سپس، توافقی عینی و ملموس را موجب شوند، چنین دستاوردی، نه با تاکید و توقف بر اختلافات، بلکه با گفت و گو بر مبانی مشترک پبش رو، حاصل خواهد شد. پ. برای نتیجه گیری درست نسبت به تحولات مختلف سیاسی، اجتماعی و غیره، ، می بایست واقع بین و منصفانه قضاوت نمود و از مطلق گرایی، به عنوان مخل هرگونه گفتگو و مصاله ای، پرهیز نمود، تا مسیر هرگونه تفاهمی مسدود نشود؛ لذا گفت و گوی ( مستقیم ) چند دقیقه ای سیدعباس عراقچی با استیو ویتکاف، در پایان مذاکرات( غیر مستقیم )، اقدامی هوشمندانه و راه حلی میانه ، برای شروع گفت و گوهای دو کشور بود؛ که هم نظر جمهوری اسلامی ایران را، با بیش از ۲ ساعت مذاکره « غیرمستقیم» برآورده سازد و هم نظر مقامات آمریکایی را، مبنی بر « مستقیم بودن » مذاکرات را تامین نماید؛ اما با دیدی واقع بینانه، آنچه که مهم است، محتوای چنین گفت و گوها و نتیجه آن است و نه شکل آن(!)؛ زیرا شکست گفت و گوهای پیش روی دو کشور، همچون شمشیر داموکلس، بر فضای مذاکرات خودنمایی می کند. ت. تاکید جمهوری اسلامی ایران بر «صلح آمیز بودن » فعالیت های هسته ای و اظهارات مقامات آمریکایی مبنی بر صلح آمیز ماندن آن، می تواند مبنایی فنی و اساسی، برای مذاکرات آتی دو کشور باشد، تا با نزدیک شدن به پایان ده ساله توافق برجام، گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز ، مهر تائیدی بر فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران، تحریم های مرتبط و غیرسازنده فعلی نیزبرداشته شود؛ موضوعی که می‌تواند چشم‌انداز صلح و ثبات در خاورمیانه، گسترش روابط با کشورهای منطقه و حضور موثر و متوازن ایران را در عرصه بین‌المللی، پررنگ تر نماید. ه. با اعلام دونالد ترامپ مبنی بر از سرگیری مذاکرات با ایران، چشم انداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه، برای یک تغییر بالقوه بزرگ، آماده شده است ؛ چنانکه، حتی کشورهای منطقه و جهان، واکنش مثبتی نسبت به آن داشته اند؛ لذا در صورت عزم دو کشور برای مصالحه، آنگونه که رییس جمهور آمریکا به دنبال نتیجه سریع آن است؛ یک فرصت استثنایی و استراتژیک برای دستیابی به یک نتیجه برد- برد دیپلماتیک برای دو طرف حاصل خواهد شد و می تواند ژئوپلیتیک خاورمیانه را، دچار تغییر و تحول اساسی، نسبت به نیم قرن گذشته نماید. د. اما در نهایت، با وجود تا ثیرات روانی مثبت دور اول گفتگوهای ایران و آمریکا بر افکار عمومی، سناریوی شکست مذاکرات دیپلماتیک، تقریباً به طور قطع ، منجر به افزایش شدید تنش در منطقه و خطر رویارویی مستقیم نظامی (بجای گفتگوی مستقیم دیپلماتیک) خواهد شد؛ موضوعی که خواست گروهها و کشورهایی است، که منافع آنها در ایران، آمریکا، منطقه و جهان، در ادامه رویارویی واشینگتن وتهران تعریف می شود و پایان خوش این مجادله و رویارویی ، خواست آنها نخواهد بود، لذا طبیعی است، که به بهانه های مختلف، سعی در کارشکنی در فضای امیدوارکننده فعلی و یا با اظهارنظرها و خواسته های غیرسازنده ، سعی در شکست این مذاکرات داشته باشند، مسئله ای که نیازمند هوشمندی و مراقبت همه طرف های ذی نفع از مصالحه و تغییر فضای تنش زای دو کشور ایران و آمریکا خواهد بود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 چگونه می‌توان تصویری شفاف از آینده اقتصاد ایران ساخت؟
✍️ مجید سلیمی‌بروجنی
اقتصاد ایران در یکی از بزنگاه‌های تاریخی مهم خود قرار دارد. وضعیت بحرانی اقتصاد ایران برخی کارشناسان را از احتمال دستیابی به راه‌حلی جامع که ضمن ثبات‌بخشی به اقتصاد کلان، کنترل تورم، نرخ ارز و افزایش رفاه مردم، رشد تولید و توسعه اقتصادی را به همراه داشته باشد، ناامید کرده است. اقتصاد کشور با زنجیره‌ای از ناترازی‌ها
دست و پنجه نرم می‌کند؛ کسری بودجه شدید، افت شدید ارزش ریال، تورم بالای ۴۰درصد در سال‌های اخیر، ناترازی انرژی، کمبود منابع، مهاجرت نخبگان و بسیاری از مشکلات دیگر به علل مختلف شکل گرفته‌اند. یکی از این علت‌ها که عمده اقتصاد‌دانان بر آن توافق دارند، میزان پایین سرمایه‌گذاری است. از آنجا که سرمایه‌گذاری یکی از عوامل مهم رشد تولید، اشتغال و افزایش بهره‌وری در هر اقتصادی است، اقتصاد ایران بدون شک به سرمایه‌گذاری نیاز دارد. در حال حاضر زیرساخت‌های بسیاری از بخش‌های اقتصادی کشور از جمله صنعت، انرژی، حمل‌ونقل، فناوری و کشاورزی فرسوده یا ناکارآمد و بدون سرمایه‌گذاری جدید امکان به‌روز شدن یا ایجاد رقابت‌پذیری در سطح منطقه‌ای و جهانی وجود ندارد، همچنین با توجه به رشد جمعیت جوان و نیاز به اشتغالزایی، سرمایه‌گذاری می‌تواند ظرفیت تولیدی کشور را افزایش دهد و فرصت‌های شغلی ایجاد کند. در شرایطی که تحریم‌ها، بی‌ثباتی اقتصادی و نااطمینانی، سرمایه‌گذاران را دلسرد کرده‌اند، بازسازی فضای کسب‌وکار و حمایت هدفمند از سرمایه‌گذاری برای رشد پایدار و خروج از رکود ضروری است. اگر ایران هدف خود را تولید ۲میلیونی بشکه نفت در روز بگذارد، این فقط در حد بقاست و لازمه کار این است که مذاکرات با آمریکا را به‌صورت جدی شروع کنیم. در محیطی که همه همسایگانمان در حال ثروتمند شدن هستند، ما روزبه‌روز ضعیف‌تر شده‌ایم.
با توجه به اینکه واقعیت کشور صادرات نفت و گاز و پتروشیمی است، افق پیشرفت ایران با ۴تا ۵ میلیون بشکه قابل تحقق است و این نشان می‌دهد که ما مذاکرات به مراتب جلوتر با افق‌های بالاتر و هدف‌های بزرگ‌تر با غرب و به‌خصوص آمریکا انجام بدهیم. ایران می‌تواند برای ۳۰سال آینده مذاکرات سیاسی غیرمستقیم با آمریکا داشته باشد اما با این نوع مذاکره به جایی نخواهد رسید. جهان امروز قفل کردن اقتصادها در دیگری است. مثلا قفل کردن مذاکرات هسته‌ای به اینکه آمریکا بیاید و در صنعت انرژی ایران به صورت یک کنسرسیوم سرمایه‌گذاری کند. گشایش‌های بزرگ در اقتصاد بدون تغییر در سیاست خارجی امکان‌پذیر نخواهد بود.
تحلیلگران معتقدند نه‌تنها دولت که همه نهادهای حاکمیتی باید چشم خود را به روی واقعیت‌های جهانی باز کنند و کشور به سمت تغییر و اصلاحات اساسی حرکت کند.سال‌هاست که ما یک راهبرد بسیار غلطی را انتخاب کردیم که هدف این راهبرد حفظ قدرت خرید مردم و حفظ سطح رفاه عمومی بوده در حالی که این راهبرد کاملا نتیجه عکس داشته چون راهی غلط بوده و منتهی به حفظ رفاه مردم و بهبود وضعیت جامعه نشده است. کشور نمی‌تواند بدون داشتن راهبرد مناسب با دنیا از منابع خارجی و تکنولوژی‌های جدید و بازارهای بین‌المللی خوب بهره بگیرد. در هفته‌ها و ماه‌های آخر که ترامپ در کاخ سفید مستقر شده است، تحلیلگران بارها تاکید کرده‌اند که سال۱۴۰۴ با تمرکز بر این واقعیت که ترامپ باوجود فرستادن سیگنال‌های مذاکره، مسیر فشار حداکثری به ایران را رها نخواهد کرد، می‌تواند سالی به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تر برای ایران باشد. از منظر اقتصادی، بی‌ثباتی سیاسی به افزایش ریسک سیستماتیک، کاهش اعتماد سرمایه‌گذاران و احتمالا فرار سرمایه منجر می‌شود، همچنین محیط اقتصادی را برای فعالیت‌های مولد و سرمایه‌گذاری بلندمدت نامساعد می‌کند. به دلیل فقدان مسیر روشن سیاسی، فعالیت‌ها اقتصادی با نااطمینانی بیشتری نیز مواجه می‌شوند.
پیش‌بینی‌پذیر کردن محیط اقتصاد از اوجب واجبات برای سیاستگذار اقتصادی است. انسان‌ها موجوداتی هستند که به‌طور پیوسته از تمام اطلاعات خود درخصوص گذشته و حال بهره می‌برند و با انجام پیش‌بینی در مورد آینده انتخاب‌های خود را شکل می‌دهند؛ انتخاب‌هایی که گاه به موفقیت سیاست‌های اقتصادی منجر شده و گاه موجب شکست آنها می‌شود. پیش‌بینی‌پذیر کردن اقتصاد از کارآمدی و ناکارآمدی سیاست هم مهم‌تر است. تصمیمات امروز بر آینده تاثیرگذار هستند
به همین دلیل تصمیمات خود را با نیم نگاهی به آینده اتخاذ می‌کنیم. درست از همین رهگذر است که انتظارات ما درخصوص آینده بر امروز اثرگذار است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 عقلانیت در بزنگاه
✍️ قادر باستانی تبریزی
نسیم خوش گفت‌وگوی سیاسی در عمان، در روزهایی که مردم ایران از التهاب و بیم آینده رنج می‌بردند، نویدبخش امکان عبور از توفان بود؛ پیامی که هنوز هم نشان می‌دهد «عقلانیت در بزنگاه» می‌تواند مسیر ما را از تنگناها بیرون بکشد. خوش‌بینی‌های شکننده در مذاکرات اخیر ایران و امریکا، نه تنها موجی از آرامش در بازار ایجاد کرده، بلکه لبخند امید را بر چهره جامعه نشانده است؛ امیدی که گواه این نکته است به‌رغم زوال برخی ارزش‌ها و اضطراب‌های ناشی از آینده، قدرت عقلانیت همچنان می‌تواند نقشه راه ما در مقابله با بحران‌ها را ترسیم کند.

آیا این گام نخست، سرآغاز بازگشت سیاست به مسیر تدبیر و تصمیم‌گیری عاقلانه خواهد بود؟ دیدار غیرمستقیم میان نماینده ایران و فرستاده کاخ سفید، به‌رغم زمان اندک آن، آثار روانی و اقتصادی شگرفی برجای گذاشت؛ سقوط نرخ ارز و طلا، صعود شاخص بورس و مهم‌تر از همه، احیای لحظه‌ای امید اجتماعی. این واکنش‌های آنی، آشکارا نشان می‌دهد که جامعه ایرانی تا چه اندازه از تلاطم، بلاتکلیفی و افق‌های مبهم در رنج است.

لابد مردم نه به‌دنبال وعده‌اند و نه فریفته لبخندهای دیپلماتیک، بلکه به‌دنبال نشانه‌ای از بازگشت عقلانیت به بطن تصمیم‌گیری‌اند. در این میان باید مرز دقیق میان «مذاکره» و «حکمرانی خردمندانه» را بازشناخت. مذاکره، گرچه ابزاری برای تعامل در سطح بین‌المللی است، فی‌نفسه نه هدف نهایی و نه راه‌حل جامع به شمار می‌آید. آنچه ملتی را از بحران به سوی توسعه و پایداری سوق می‌دهد، نه صرفا امضای توافقات زودگذر، بلکه تداوم عقلانیت در تصمیم‌گیری و ثبات شیوه حکمرانی است. مذاکره اگر بر بستری از تعقل، درک واقعیت، و انسجام درونی در سیاست خارجی استوار نباشد، نه تنها راهگشا نخواهد بود، بلکه خود بدل به بحران‌زایی مضاعف خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران، چنانچه داعیه‌دار حل مسالمت‌آمیز اختلافات و حرکت در مسیر رشد و عزت ملی است، ناگزیر از بازتعریف نسبت خود با عرف جهانی و مفاهیم کلیدی دیپلماسی است. این مهم، نه در قالب نمایش‌ها و خطابه‌ها، بلکه از طریق پذیرش مسوولیت، ارتقای ظرفیت گفت‌وگو و پذیرش چندصدایی در فرآیند تصمیم‌سازی حاصل می‌شود. فرامتن یک مذاکره، یعنی سیگنال‌هایی که حاکمیت با شیوه رفتار و گفتار خود به جامعه می‌فرستد، گاه اثربخش‌تر از خودِ مذاکره است. این تجربه باید به سرعت مستندسازی شده و دراختیار لایه‌های تصمیم‌گیر و نهادهای ناظر گذاشته شود؛ نه از باب تبلیغ دولت، بلکه به قصد بازاندیشی در فهم عمومی از دیپلماسی به‌مثابه اکسیر ثبات. جای شگفتی است که مخالفان سرسخت مذاکره که سال‌ها آن را تقبیح کرده‌اند، اکنون خود در قامت مدافعانی ظاهر شده‌اند که به امید یافتن «فرج» از «این ستون تا آن ستون» دل بسته‌اند. این چرخش، بیش از آنکه ناشی از تحولی در نگرش باشد، محصول رقابت‌های فرساینده در ساختار قدرت است.
این‌گونه برخورد با سیاست خارجی، آن را بدل به میدانی برای تسویه‌حساب‌های داخلی کرده و عملا از کارویژه‌ اصلی‌اش تهی می‌سازد. در سوی دیگر، شماری از نخبگان دلسوز -‌هرچند گاه کم ‌شنیده ‌شده- با نیت پاسداری از مصالح بلندمدت کشور، مسائل را با دقتی وسواس‌گونه تحلیل می‌کنند و از ساده‌سازی شتاب‌زده پرهیز دارند. با این‌همه، هنر سیاست در جهان امروز آن است که پیچیدگی‌ها را در چارچوبی روشن و قابل ‌فهم بازسازی کند، بی‌آنکه از عمق خطرات احتمالی غفلت شود. اگر تحریم پدیده‌ای واقعی است -که هست- و اگر بارسنگین آن بیش از هر چیز بر دوش معیشت مردم سنگینی می‌کند -که می‌کند‌- آنگاه جای آن نیست که با اماها واگرها، راه‌حل را به تعویق انداخت. همان‌گونه که در بحران‌های حیاتی کشور چون آب، برق یا محیط‌زیست، پذیرش اصل بحران نخستین گام به سوی اصلاح است، در سیاست خارجی نیز باید با شجاعت، ریشه چالش‌ها را پذیرفت و با تکیه بر عقلانیت، گفت‌وگو و قواعد مقبول جهانی، در مسیر گشایش و ترمیم گام نهاد. دولت، بی‌تردید باید از هیجان‌زدگی و تولید انتظارات غیرواقع‌بینانه پرهیز کند؛

اما در عین حال، رسالتی خطیر برعهده دارد: تبیین نقش دیپلماسی به‌مثابه یکی از موثرترین ابزارهای ایجاد ثبات، کاهش بی‌ثباتی ادراکی و بازسازی سرمایه اجتماعی برای تمامی ارکان حاکمیت. مذاکره نه عصای جادویی است که همه درهای بسته را بگشاید و نه دامی از سوی دشمن؛ بلکه ابزاری در خدمت تدبیر و تعقل ملی است. ابزارها لابد زمانی کارآمد می‌شوند که در پرتو تداوم، پیگیری هوشمندانه و پرهیز از تعجیل، فرصت ظهور بیابند. تنها در چنین صورتی است که دیپلماسی می‌تواند نقش تاریخی خود را در عبور کشور از تنگناهای سخت ایفا کند. راه درست، نهایتا به نتیجه مطلوب خواهد رسید. تنها کافی است چارچوب‌های دقیق و علمی را شناخت و با اعتماد به نفس و باور به خود، اجازه داد که مسیر پیش‌رو هموار شود. بی‌شک، اعتماد اکسیر نایاب حکمرانی ایران است؛ عنصری که قدرتی بی‌نظیر به دیپلماسی و تصمیم‌گیری‌های کلان می‌بخشد و می‌تواند آینده‌ای روشن و پایدار را رقم بزند. ایران عزیز، اگر می‌خواهد بازیگر دوران نوین جهانی باشد، باید از چنبره شعارهای متناقض و تصمیم‌گیری‌های دوگانه رهایی یابد. تاریخ به ما خواهد آموخت که در بزنگاه‌ها، آنان که شجاعت دیدن واقعیت را داشتند و جسارت اقدام عقلانی را، سازندگان فردای میهن‌اند. اکنون زمان آن است که با صراحت اعلام کنیم بازی را نباید با تردید باخت، باید با شهامت بُرد.


🔻روزنامه همشهری
📍 یک اشتباه درباره نسبت ما ‌و آمریکا
✍️ محسن مهدیان
سخنان روز سه‌شنبه رهبرانقلاب نشان داد که مسئله مذاکره غیرمستقیم نه تحمیل بوده است و نه تخلف. چنین اراده‌ای را نه کسی می‌تواند به نظام تحمیل کند و نه می‌تواند تخلف و تمرد کند. البته اصل چنین اراده‌ای با نحوه تحقق و اجرای آن متفاوت است.
ضمنا این سخنان نشان داد که مذاکره غیرمستقیم یکی از ده‌ها راهی است که نظام برای رفع تحریم و کاهش فشارهای اقتصادی دنبال می‌کند. درنهایت اینکه به قاعده دلیل-تجربه به این مذاکرات بیشتر بدبینیم تا خوش‌بین.
اما درباره این خطای تحلیل باید نوشت. کدام خطا؟ چرا و چطور و با کدام محاسبات، برخی از این ماجرا تحمیل یا تخلف را برداشت کردند؟
به‌نظر می‌رسد خطا اینجاست که برخی میان نسبت ایدئولوژیک ما با آمریکا با نسبت دیپلماتیک تفکیک قائل نیستند. این دو جدا از هم نیستند، اما یکی هم نیستند و یکی ذیل دیگری است.
نسبت ایدئولوژیک چه می‌گوید؟ می‌گوید دشمنی ما با استکبار هویتی است. تا جمهوری اسلامی هست، دشمنی آمریکا ادامه دارد و تا این شیطان، استکبار می‌ورزد، دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا ادامه دارد.
اما نسبت دیپلماتیک چیست؟ ما هر زمان و هر اندازه بتوانیم به نفع این مردم و خاک از آمریکا امتیاز بگیریم، کوتاهی نخواهیم کرد.
حالا مسئله مذاکره دقیقا کدام‌یک است؟ رهبرانقلاب و سال‌ها پیش حضرت امام به این سؤال پاسخ دادند. تا زمانی که آمریکا از موضع برابر با مردم ایران حرف نزند نشستن پای میز مذاکره خطاست. روی دیگر این سخن چیست؟ اگر آمریکایی‌ها به هر دلیلی که می‌تواند ناشی از ضعف داخلی خودشان یا قدرت ایران باشد، قواعد جمهوری اسلامی و گفت‌وگوی عادلانه را پذیرفتند، می‌توان به مذاکره هم به‌عنوان یک راه‌حل توجه کرد. و البته در این میان کسانی باید پای میز مذاکره بروند که به تعبیر حضرت امام عمیقا کینه آمریکا را به دل داشته باشند.
به سخن ساده‌تر جمهوری اسلامی همانطور که رهبرانقلاب بارها فرموده‌اند، برای خنثی‌سازی‌ تحریم‌ها از تمام ابزارها و فرصت‌ها استفاده خواهد کرد و این با نسبت ایدئولوژیک و دشمنی ما با آمریکا قابل جمع است.
اگر این نسبت‌ها دقیق و منظم سرجای خودش قرار بگیرد، آن‌وقت موضوع مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم کاملا موکول به شرایط است و شرط اصلی همان است که طرف مقابل بپذیرد و حاضر باشد از موضع برابر و با پذیرفتن حقوق اساسی مردم ایران مذاکره کند؛ کما اینکه همین مذاکره غیرمستقیم در دولت شهید رئیسی ۴مرتبه صورت گرفته بود.
با این مقدمه دیگر دچار این خطای ناشی از ظاهرگرایی نمی‌شویم که هرجا سخن از مذاکره شد، نظام تن به تحمیل داده یا نسبت به تخلف و تمرد سکوت کرده است که چنین اتهامی سخت‌تر و دردناک‌تر از خطای احتمالی صورت‌گرفته است.


🔻روزنامه جوان
📍 ۱۰ راه روشن اقتصاد
✍️ وحید عظیم‌نیا
پیگیری تحقق اهداف اقتصادی، صرفه‌جویی در مصرف حامل‌های انرژی، تحقق شعار سال (سرمایه‌گذاری برای تولید)، هدایت سرمایه‌ها و نقدینگی به سمت تولید، تأمین امنیت سرمایه‌گذاری، رفع موانع فعالیت فعالان اقتصادی در تولید، خنثی‌سازی تحریم‌ها از طریق سرمایه‌گذاری در تولید، گسترش روابط اقتصادی با همسایگان و قطب‌های اقتصادی آسیا، آفریقا و دیگر کشورها، اجرای دقیق برنامه هفتم توسعه و پرهیز از شرطی‌سازی اقتصاد، ۱۰ راه روشن اقتصادی است که در دیدار روز سه‌شنبه رهبر حکیم انقلاب با سران سه قوه، ترسیم شد.


موتور محرکه پیشرفت، پیگیری
«پیگیری، حلقه گمشده تحقق اهداف است.» با وجود قوانین مترقی و طرح‌های توسعه‌ای متعدد، آنچه اغلب مانع تحقق آنها می‌شود، ضعف در اجراست. مسائلی، چون مصرف سرسام‌آور روزانه ۱۲۵ میلیون لیتر بنزین، نابرابری آموزشی و مشکلات معیشتی اقشار کم‌درآمد، تنها با نظارت مستمر و اجرای دقیق قابل حل است. راهکار‌هایی نظیر ایجاد سامانه‌های دیجیتال برای پایش لحظه‌به‌لحظه پروژه‌ها و طراحی داشبورد‌های مدیریتی، موجب شفافیت، پاسخگویی و تسریع در روند اجرا می‌شوند. همچنین، تشکیل کمیته‌های مشترک با حضور نهاد‌های مختلف و کارشناسان مستقل و انتشار عمومی گزارش‌ها، نظارت اجتماعی و انگیزه برای تحقق برنامه‌ها را افزایش می‌دهد. پیگیری، همچون سوختی است که چرخ تصمیم‌گیری را به حرکت درمی‌آورد و قطار توسعه را به مقصد می‌رساند.

صرفه‌جویی در انرژی، زیربنای توسعه پایدار
مصرف بی‌رویه انرژی، ستون‌های اقتصاد را سست کرده و پایداری را به خطر انداخته است. در این میان، دستگاه‌های دولتی که حدود ۱۰ درصد برق کشور را مصرف می‌کنند، باید در خط مقدم اصلاح الگو باشند. استفاده از سیستم‌های هوشمند مدیریت مصرف مبتنی بر اینترنت اشیا، می‌تواند مصرف انرژی را تا ۳۰ درصد کاهش دهد. اعمال تعرفه‌های پلکانی برای پرمصرف‌ها و ارائه یارانه به کم‌مصرف‌ها، مشوقی مالی برای رفتار مسئولانه فراهم می‌سازد. همچنین، الزام به استفاده از تجهیزات پربازده مانند لامپ‌های LED و کولر‌های اینورتر در ادارات، به کاهش چشمگیر هزینه‌ها منجر می‌شود. صرفه‌جویی، منابع مالی دولت را آزاد می‌کند، وابستگی به واردات سوخت را می‌کاهد و امنیت انرژی کشور را پایدار می‌سازد.
سرمایه‌گذاری در تولید، پیشران جهش اقتصادی
شعار سال با محوریت تولید، نبض مشترک برنامه‌های اقتصادی سه قوه است. تولید، تنها مسیر برون‌رفت از بحران‌هایی، چون تورم، بیکاری و وابستگی مزمن به نفت است. اگر نقدینگی ۷ هزار همتی کشور به‌جای سوداگری، به سمت تولید هدایت شود، جهشی تاریخی رقم خواهد خورد. راه‌اندازی صندوق‌های سرمایه‌گذاری تخصصی، سرمایه‌های راکد را به سمت پروژه‌های مولد سوق می‌دهد. حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط که سهمی ۴۵ درصدی در اشتغال دارند، با وام‌های کم‌بهره، ضرورتی راهبردی است. همچنین، کاهش زمان صدور مجوز‌ها از شش ماه به یک ماه با اجرای پنجره واحد الکترونیکی، سد‌های اداری را می‌شکند. سرمایه‌گذاری در تولید، خون تازه‌ای در رگ‌های اقتصاد جاری می‌سازد.
هدایت نقدینگی، مهندسی هوشمند رشد
نقدینگی سرگردان، اگر به‌درستی مدیریت نشود، به سیل تورم بدل می‌شود، اما در مسیر تولید، می‌تواند موتور محرک رونق اقتصادی باشد. بانک مرکزی و وزارت اقتصاد باید با طراحی ابزار‌های مالی نوآورانه، جریان پول را سامان دهند. انتشار اوراق مشارکت تولیدی با سود تضمین‌شده، فرصتی امن برای جذب سرمایه‌های خرد فراهم می‌سازد. راه‌اندازی بورس استارتاپ‌ها نیز می‌تواند نقدینگی را به سمت نوآوری و فناوری سوق دهد.

کاهش تدریجی سود سپرده‌های بانکی و ارائه مشوق‌هایی برای سرمایه‌گذاری صنعتی، جریان سرمایه را به سمت بخش‌های مولد هدایت می‌کند. هدایت نقدینگی، همچون مهار رودی خروشان است که اگر درست کانال‌کشی شود، اقتصاد را سیراب و شکوفا خواهد کرد.

امنیت سرمایه‌گذاری، بنیان اعتماد و رشد
سرمایه در محیطی ناایمن دوام نمی‌آورد و راه خروج را در پیش می‌گیرد. پیچیدگی‌های حقوقی، ناپایداری سیاست‌ها و نبود تضمین‌های کافی، سرمایه‌گذاران را از حضور در میدان تولید بازمی‌دارد. برای بازسازی اعتماد، اصلاح قوانین مالکیت معنوی، ارتقای شفافیت در رسیدگی به پرونده‌های اقتصادی و راه‌اندازی صندوق‌های بیمه برای پوشش ریسک‌های سیاسی و تجاری ضروری است. ایران با ظرفیت‌های بی‌نظیر انسانی، طبیعی و جغرافیایی، تنها با چند گام اصلاحی می‌تواند به یکی از مقصد‌های مطمئن سرمایه‌گذاری در منطقه بدل شود. امنیت سرمایه‌گذاری، نه‌فقط زنجیره اعتماد را تقویت می‌کند، بلکه چرخ‌های اقتصاد را با سرعت و اطمینان به حرکت درمی‌آورد.

رفع موانع تولید، پشتیبانی از پیشتازان اقتصاد
تولیدکنندگان، سربازان خط مقدم جبهه اقتصادند، اما بوروکراسی پیچیده و فرسایشی، آنان را از نفس انداخته است. کاهش فرایند اخذ مجوز از ۲۰ مرحله به تنها پنج مرحله، گامی مؤثر در صرفه‌جویی زمان، هزینه و تسهیل فعالیت‌های اقتصادی است. معافیت‌های مالیاتی هدفمند، انگیزه سرمایه‌گذاری و گسترش تولید را افزایش می‌دهد. همچنین، تشکیل دادگاه‌های تخصصی اقتصادی برای حل سریع اختلافات، آرامش و اعتماد را به فعالان اقتصادی بازمی‌گرداند. رفع موانع تولید، همچون صاف کردن مسیر ناهموار است که حرکت چرخ‌های تولید را سریع‌تر، روان‌تر و مطمئن‌تر می‌سازد.

خنثی‌سازی تحریم‌ها، قدرت درونی
«خنثی‌سازی تحریم‌ها در دستان خود ماست.» تولید داخلی، قوی‌ترین سپر در برابر فشار‌های خارجی است و خودکفایی در داروسازی که ۹۷ درصد نیاز داخلی را تأمین می‌کند، نمونه‌ای روشن از موفقیت این رویکرد است. توسعه زنجیره‌های ارزش در صنایع پتروشیمی و کشاورزی، وابستگی به واردات را کاهش می‌دهد. حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان با تخصیص ۲درصد از تولید ناخالص داخلی به تحقیق و توسعه، فناوری بومی را به اوج می‌رساند. همچنین، گسترش صادرات غیرنفتی به کشور‌های همسایه با بازار ۵۰ میلیارد دلاری، اثر تحریم‌ها را خنثی می‌کند. خودکفایی، ایران را به دژ نفوذناپذیری تبدیل می‌کند که هیچ‌گونه فشار خارجی را برنمی‌تابد.

گسترش روابط اقتصادی، دروازه‌ای به تجارت جهانی
ایران با ۱۵ همسایه و بازار ۶۰۰ میلیون نفری، ظرفیت عظیمی برای رشد اقتصادی دارد، اما سهم آن از تجارت منطقه‌ای کمتر از ۲درصد است. تقویت رایزنی‌های بازرگانی در سفارتخانه‌ها، به شناسایی و بهره‌برداری از فرصت‌های صادراتی کمک می‌کند. انعقاد توافقنامه‌های تجارت آزاد با کشور‌های عراق و عمان، به گسترش بازار‌ها و تسهیل دسترسی به آنها می‌انجامد. توسعه کریدور حمل‌ونقل شمال- جنوب، می‌تواند هزینه‌های لجستیکی را تا ۳۰ درصد کاهش دهد. تجارت با آسیا و آفریقا، به‌ویژه در برابر رقابت چین و هند، ایران را به بازیگر کلیدی در تجارت جهانی تبدیل می‌کند. دیپلماسی اقتصادی، در حقیقت پنجره‌ای به دنیای تجارت جهانی می‌گشاید.

اجرای برنامه هفتم، نقشه راه تحول اقتصادی
برنامه هفتم توسعه، به‌عنوان قطب‌نمای اقتصاد ایران برای پنج سال آینده، مسیر رشد و پیشرفت را مشخص می‌کند. ضعف در هماهنگی و اجرای برنامه‌های گذشته باید به‌عنوان تجربه‌ای آموزنده مورد توجه قرار گیرد. ایجاد ستاد هماهنگی با حضور نمایندگان سه قوه، روند اجرا را نظارت و پایش می‌کند. تعریف شاخص‌های دقیق، همچون رشد ۸درصدی اقتصادی، پیشرفت را قابل اندازه‌گیری و ارزیابی می‌سازد. همچنین، مشارکت بخش خصوصی در پروژه‌های زیرساختی از طریق مدل‌های مشارکت عمومی- خصوصی، فشار مالی بر دولت را کاهش می‌دهد. در صورت اجرای دقیق و منسجم، برنامه هفتم می‌تواند ایران را به قله‌های توسعه اقتصادی برساند.

پرهیز از شرطی‌سازی، راهبرد حکیمانه
«اقتصاد کشور نباید به سرنوشت مذاکرات خارجی گره بخورد.» تجربه برجام نشان داد که شرطی‌سازی اقتصاد، حرکت کشور را متوقف و ظرفیت‌ها را معطل می‌گذارد. مذاکراتی مانند گفت‌و‌گو‌های عمان، بخشی از دیپلماسی‌اند، نه محور تصمیم‌گیری. تداوم پروژه‌های صنعتی، عمرانی، فرهنگی و زیرساختی باید بدون وقفه دنبال شود تا موتور توسعه خاموش نماند. تکیه بر توان داخلی و نیرو‌های متخصص، جای خوش‌بینی یا بدبینی نسبت به بیگانگان را می‌گیرد. اقتصادی که به اراده ملی متکی باشد و خود را شرطی نکند، حتی در تندباد‌های جهانی، استوار و مقاوم باقی خواهد ماند.

جان کلام
نظارت دقیق، تضمین‌کننده اجرای سیاست‌هاست؛ بدون آن، بهترین برنامه‌ها به صفحاتی بی‌اثر بدل می‌شوند. سامانه‌های شفاف گزارش‌دهی، جلسات منظم سه‌قوه‌ای و پاسخگویی عمومی، مانع انحراف از اهداف می‌شوند. پایش مستمر برنامه هفتم، تحقق رشد ۸درصدی را ممکن می‌سازد. نظارت، همچون دیده‌بانی هوشمند، مسیر را روشن و اعتماد عمومی را تقویت می‌کند. از پیگیری تا اجرا، این ۱۰ راهکار اقتصادی، چارچوبی منسجم برای تحقق اقتصادی پویاست. با هم‌افزایی سه‌قوه، بهره‌گیری از فناوری و مشارکت مردم، این مسیر به نتیجه خواهد رسید. ایران با سرمایه‌های انسانی، منابع غنی و موقعیت راهبردی، ظرفیت جهش تولید، خنثی‌سازی تحریم‌ها و فتح بازار‌های جهانی را دارد؛ هدفی دست‌یافتنی، نه دوردست.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین