🔻روزنامه تعادل
📍 زمینهسازی برای خروج از لیست سیاه FATF
✍️ هادی حقشناس
سرانجام پس از فراز و نشیبهای فراوان و کش و قوسهای پی در پی در ۳ دولت گذشته، با تلاشهای دولت چهاردهم، لایحه پالرمو به عنوان یکی از ارکان اصلی مقوله مبارزه با پولشویی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد. لایحهای که بسیاری از فعالان اقتصادی، تحلیلگران حقوقی و کارشناسان سیاسی آن را به عنوان یکی از موانع جدی در مسیر بهبود شاخصهای تجاری و اقتصادی و نقل و انتقالات بانکی ارزیابی میکردند، اما پس از تصویب این لایحه، پرسشهای بسیاری در افکار عمومی شکل گرفته که معتقدم باید به آنها پاسخ داده شود. پرسشهایی از این دست که عدم تصویب این لوایح چه مشکلاتی را برای اقتصاد و نظام تجاری ایران ایجاد میکرد و پس از تصویب آن باید منتظر چه نوع گشایشهایی در اقتصاد ایران بود؟ نکته مهم مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در واقع پیامی است که به فضای پیرامونی ارسال میشود. این پیام که ایران میخواهد در حوزه مسائل اقتصادی موانع بر سر راه نقل و انتقالات پولی و تجارت خارجی خود را برداشته و نوع دیگری از مناسبات ارتباطی را پایهریزی کند. این مهمترین خروجی تصویب این کنوانسیون اثرگذار خارجی برای فعالان اقتصادی و اتمسفر کلی کسب و کار کشور است. نکته مهمتر از دل تصویب این لوایح مرتبط با شرایط کلی کشور و گشایشهای احتمالی پیش رو است. باتوجه به برگزاری ۴ دور مذاکرات ایران و امریکا، این تصمیم علامت و قرینهای در این خصوص است که دولت چهاردهم همزمان با توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی، میخواهد فضای کسب و کار را بهبود بخشد. البته از آنجا که این لوایح در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تصویب شده و در مجمع همه قوا حضور دارند، یک پیام سیاسی مهم هم پس از تصویب این لوایح ارسال شده که مرتبط با گفتمان دولت مستقر است. دولت چهاردهم در شرایطی روی کار آمد که شعار وفاق را به عنوان نقطه کانونی گفتمان خود انتخاب کرد و آن را اجرایی کرد. همکاری، همفکری و وفاقی که دولت چهاردهم برای حل مشکلات مردم بر آن تاکید دارد با این مصوبه به منصه ظهور رسیده است. دولت رسما اعلام کرده هر فرد شایستهای از هر گروه و جناح و قوم و مذهبی که باشد، میتواند وارد گود پیشرفت و آبادانی کشور شده و به دولت کمک کند. مصوبه مجمع تشخیص در تصویب لایحه پالرمو، در واقع پاسخ به شعار «وفاق ملی» دولت است. فکر میکنم این مصوبه حتما به بهبود فضای کسب و کار کشور کمک میکند و دریچههای تازهای پیش روی اقتصاد ایران میگشاید. به نظر میرسد پس از این مصوبه، فرآیند خروج ایران از لیست سیاه افایتیاف هم فراهم شود. ایران اگر از لیست سیاه کنوانسیون افایتیاف خارج شود، حتما مبادلات پولی کمهزینهتری پیش رو خواهد داشت یا اینکه برای مبادله پولی مانعی به نام افایتیاف را در مقابل نخواهد داشت. البته ممکن است برخی منتقدان اعلام کنند، این مصوبه باتوجه به تداوم تحریمهای ظالمانه مشکلی از اقتصاد ایران حل نمیکند، اما واقع آن است که این حرکت و این تصمیم حتما اثرگذار است. ممکن است موانع بسیار زیاد و متعددی برای افزایش تجارت کشور وجود داشته باشد، اما تصویب این لوایح تاثیرگذار است. ممکن است گفته شود اقتصاد ایران متناسب با تقاضایی که برای کالای ایرانی در منطقه وجود دارد، ظرفیت تولید ندارد اما این کمبودها دلیلی نمیشود که ایران موانع حقوقی پیش روی تجارت و بازرگانی خود را رفع نکند. یکی از این موانع جدی افایتیاف است، دیگری تحریمهای ظالمانه است، مساله بعدی زیرساختهای موجود در بخش حمل و نقل و... است. تصویب این لوایح حتما یک گام حقوقی مهم برای بهبود فضای کسب و کار کشور خواهد بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اقتدار مالی، عقبنشینی نیست
✍️ حمید قنبری
درک وضعیت فعلی شبکه بانکی ایران بدون در نظر گرفتن دو مولفه کلیدی امکانپذیر نیست: نخست، تحریمهای گستردهای که طی دو دهه گذشته، بهویژه از سال۲۰۱۰ به بعد، عملا دسترسی بانکهای ایرانی به بخش عمدهای از نظام مالی بینالمللی را محدود یا قطع کردهاند و دوم، روندی از خودتحریمی یا خودمحدودسازی داخلی که در قالب تعلیق یا عدم تصویب برخی لوایح مهم نظیر کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم (CFT) و کنوانسیون پالرمو مبارزه با جرایم سازمانیافته فراملی نمود یافته است.
مجموع این عوامل سبب شده است که شبکه بانکی کشور، حتی در مقایسه با کشورهای منطقه، بهشکلی نگرانکننده از تحولات فنی، نهادی و حقوقی در عرصه بانکداری جهانی عقب بماند.
در این میان، قرار گرفتن ایران در فهرست کشورهای غیرهمکار گروه ویژه اقدام مالی (FATF) عملا بهمنزله مهر تاییدی بر این انزوای بانکی بوده است. حضور در این فهرست، نهتنها موجب قطع تعامل رسمی با بسیاری از بانکهای معتبر جهان شده، بلکه حتی بانکهای کوچکتر و منطقهای را نیز از ورود به رابطه کارگزاری با ایران بازداشته است. این وضعیت باعث شده حتی در مقاطعی که تحریمهای ایالات متحده کاهش یافته یا مذاکراتی برای احیای توافق هستهای جریان داشته، همچنان گشایش واقعی در تعاملات بانکی کشور پدید نیاید. در عمل، انزوای بانکی ایران یک «واقعیت ساختاری» شده است؛ نه صرفا نتیجه یک تصمیم سیاسی در واشنگتن یا بروکسل. در کنار این عوامل بیرونی، برخی محدودیتها و بیتصمیمیهای داخلی نیز در تعمیق این وضعیت نقش داشتهاند. برخی نهادهای کشور، با اشاره به دغدغههای امنیتی، اطلاعاتی و استقلال ملی، از پیوستن به کنوانسیونهای یادشده پرهیز کردهاند.
این دغدغهها، بهخودیخود ناموجه نیستند؛ در بسیاری از کشورها، تعامل با FATF یا اجرای مقررات مبارزه با پولشویی نیز همزمان با اعمال محدودیتهای حفاظتی صورت میگیرد. اما آنچه ایران را در شرایط دشوارتری قرار داده، همزمانی این احتیاطهای داخلی با فشارهای تحریمی بیسابقه خارجی و عدم جبران آن از طریق سازوکارهای بدیل بوده است. در نتیجه، شبکه بانکی کشور در حال حاضر نهتنها در معرض محدودیتهای ناشی از تحریمهای ثانویه آمریکا است، بلکه از دید بسیاری از نهادهای بینالمللی، حتی به حداقلی از استانداردهای شفافیت و انضباط بانکی نیز پایبند نیست. با در نظر گرفتن این بستر تاریخی و نهادی، اگر امروز فرض کنیم که کشور تصمیم گرفته است لوایح CFT و پالرمو را در راستای منافع اقتصادی خود و بهمنظور بازگشت به تعاملات مالی جهانی بپذیرد، باید پرسید که این تصمیم، بهتنهایی تا چه اندازه موثر خواهد بود؟ و مهمتر، چه اقداماتی باید بلافاصله پس از این تصمیم آغاز شود تا فاصله ایجادشده میان ایران و جهان در حوزه بانکی، نه در یک دهه، بلکه در یک دوره کوتاهتر قابل جبران باشد؟
تصویب کنوانسیونهایی مانند CFT و پالرمو را نباید بهعنوان پایان یک مسیر اصلاحی تصور کرد، بلکه اینها صرفا پیششرط ورود ایران به گفتوگوهای جدی با نظام بانکی بینالمللی است. تجربه کشورهایی که با چالشهای مشابه مواجه بودهاند، نشان میدهد که نظام مالی جهانی، بیش از آنکه به تغییرات حقوقی و صوری حساس باشد، به عملکرد واقعی، ثبات در سیاستگذاری و قابلیت اعتماد به نهادهای ناظر توجه دارد. به بیان دیگر، آنچه امروز برای بانکها و نهادهای مالی بینالمللی اهمیت دارد، نه این است که صرفا ایران این اسناد را بپذیرد، بلکه اینکه این پذیرش در قالب یک راهبرد روشن، قابل اجرا و پایدار دنبال شود.
واقعیت این است که ایران طی سالهای گذشته از بسیاری از فرآیندهای مهم استانداردسازی بانکی عقب افتاده است. مقررات شناسایی مشتری (KYC)، گزارشدهی معاملات مشکوک (STRs)، چارچوبهای تحلیل ریسک و فناوریهای نظارتی (RegTech) در جهان به سرعت توسعه یافتهاند؛ درحالیکه زیرساختها و فرهنگ نهادی در بانکهای ایرانی عمدتا ایستا باقی ماندهاند یا در واکنش به شرایط تحریمی، به سمت محافظهکاری و انزوا رفتهاند. در چنین شرایطی، حتی اگر فردا همه تحریمها لغو شود و ایران از فهرست سیاه FATF نیز خارج شود، بانکهای بینالمللی همچنان با تردید به تعامل با بانکهای ایرانی خواهند نگریست؛ چراکه مساله اصلی برای آنان «ریسک اعتبار» است، نه صرفا «وضعیت تحریمها» یا «موقعیت حقوقی ایران».
همچنین باید توجه داشت که بازگشت ایران به شبکه بانکی جهانی مستلزم بازسازی اعتمادی است که سالهاست از بین رفته است. در نبود شفافیت، استانداردهای منطبق با FATF و مکانیسمهای نظارتی کارآمد، بازگرداندن این اعتماد کار دشواری خواهد بود. کشورهایی مانند سودان، کرهشمالی یا حتی امارات متحده عربی در دورههایی با چالشهای مشابه روبهرو بودهاند؛ اما تجربه آنها نشان میدهد که بازسازی اعتماد بدون اصلاحات داخلی و بدون نمایش اراده جدی در سطح سیاستگذاری امکانپذیر نیست. ایران نیز ناگزیر است اگر به مسیر تعامل بازمیگردد، این مسیر را با پذیرش واقعی قواعد بازی طی کند؛ قواعدی که ممکن است در ظاهر بینالمللی باشند، اما در واقع بخشی از الزامات حفظ اعتبار و بقا در یک نظام بانکی بههمپیوسته و متکی بر اعتماد متقابلاند.
از این منظر، پذیرش CFT و پالرمو نه هدف نهایی، بلکه نقطه آغاز راهی بلند است که تنها در صورت وجود یک برنامه جامع و واقعگرایانه برای اصلاحات بانکی میتواند به مقصد برسد؛ برنامهای که باید همزمان، دغدغههای داخلی را درک کند، الزامات بینالمللی را بشناسد و با احتیاط اما مصمم، مسیر بازسازی تعامل مالی ایران با جهان را هموار سازد.
اگر تصمیم نظام بر این قرار گیرد که کنوانسیونهای CFT و پالرمو پذیرفته شوند، نباید این تصمیم به یک اقدام منفعلانه و نمادین محدود شود. برای آنکه این گام به نتیجهای ملموس در حوزه بانکداری بینالمللی منتهی شود، لازم است یک مجموعه اقدامات هماهنگ، فوری و متناسب با الزامات واقعی نظام مالی جهان در دستور کار قرار گیرد. تجربه کشورهایی که توانستهاند خود را از فهرستهای پرریسک FATF خارج کنند، نشان میدهد که اجرای موفق مقررات مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم مستلزم چیزی فراتر از تغییر قوانین است: این فرآیند نیازمند بازسازی نهادی، تحول در ذهنیت مدیریتی، ارتقای فناوری و مهمتر از همه، اعتمادسازی بینالمللی است. در گام نخست، باید ساختار نظارت بانکی کشور بازنگری شود. این به آن معناست که بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان نهاد ناظر، باید به ابزارهای نوین نظارت تطبیقی (Compliance Supervision) مجهز شود و اختیارات و منابع انسانی لازم برای اعمال این نظارت را در اختیار داشته باشد.
بخش نظارتی بانک مرکزی باید بتواند استانداردهای FATF را به زبان بومی و بر اساس نیازهای خاص نظام بانکی ایران بازتولید کند و در عین حال از استقلال، اعتبار، و پایداری کافی برخوردار باشد تا اعتماد بازیگران خارجی را جلب کند. ایجاد یک ادارهکل مستقل یا ارتقای واحدهای موجود در حوزه مبارزه با پولشویی و تدوین شیوهنامههای اجرایی متناسب با ساختار بانکهای ایرانی، جزو اقدامات ضروری در این مرحله است.
همزمان، در خود بانکها نیز باید بازسازی عمیقی در حوزه شفافیت، ارزیابی ریسک مشتریان، تحلیل تراکنشها و گزارشدهی صورت گیرد. برای این منظور، سرمایهگذاری قابلتوجهی در آموزش نیروی انسانی، بهروزرسانی نرمافزارهای بانکی و پیادهسازی سامانههای خودکار شناسایی فعالیتهای پرریسک مورد نیاز است. نکته مهم دیگر این است که ایران باید در این مسیر، روایت خود را بسازد و مدیریت کند. بهجای آنکه تصمیم به پذیرش CFT و پالرمو بهعنوان عقبنشینی یا فشارپذیری تعبیر شود، باید در گفتمان رسمی کشور این موضوع بهدرستی تبیین شود: این تصمیم، گامی در جهت بازسازی اقتدار مالی کشور، کاهش هزینههای مبادلاتی، احیای اعتبار بانکی و بازگشت به موقعیت طبیعی ایران در اقتصاد جهانی است. چنین روایتی میتواند علاوه بر اقناع جامعه داخلی، برای شرکای خارجی نیز پیام پایداری اصلاحات و عقلانیت سیاستگذاری را ارسال کند.
واقعبینی ایجاب میکند که گمان نبریم صرف تصویب CFT و پالرمو، آن هم پس از سالها تعلل و تردید، به سرعت درهای بسته نظام مالی بینالمللی را به روی ما خواهد گشود. فضای بانکی جهان امروز، بیش از آنکه متاثر از تصمیمات سیاسی فوری باشد، تابع ارزیابیهای بلندمدت از ریسک، انضباط، شفافیت و پایداری مقرراتی کشورهاست. ایران برای جبران سالها انزوای بانکی، نیازمند یک بازسازی عمیق و تدریجی است؛ بازسازیای که باید هم در درون نظام بانکی و هم در سطح دیپلماسی مالی کشور رخ دهد.
در این مسیر، نقش دولت و بهویژه بانک مرکزی تعیینکننده است. دولت باید تصویری روشن از چشمانداز بازگشت به تعامل بانکی با جهان ارائه دهد و اراده سیاسی لازم برای عبور از مقاومتهای احتمالی داخلی را داشته باشد. بانک مرکزی نیز باید ضمن تقویت ساختار نظارت تطبیقی و بهروزرسانی دستورالعملهای خود، نهاد هماهنگکننده اصلاحات بانکی کشور شود. تدوین یک برنامه اقدام ملی برای اجرای الزامات FATF و تطبیق تدریجی با استانداردهای جهانی، اقدامی ضروری در این راستاست. این برنامه میتواند بازهای پنجساله را دربرگیرد، با شاخصهای عملکرد، جدول زمانی و تعهدات مشخص.
نباید فراموش کرد که بازگشت به نظام بانکی بینالمللی، صرفا یک موضوع اقتصادی یا فنی نیست، بلکه به منزله یک پروژه حاکمیتی ملی باید تلقی شود؛ پروژهای که در آن، اهداف امنیت اقتصادی، ارتقای اعتبار بینالمللی، کاهش هزینههای مبادلاتی، و توانمندسازی نظام بانکی در سطح جهانی، همگی در قالب یک استراتژی ملی گردهم میآیند.
دستیابی به این اهداف نه تنها نیازمند اصلاح در قانون و ساختار است، بلکه به تحول در نگرش نیز نیاز دارد: گذار از نگاه تهدیدمحور به تعاملات مالی جهانی، به نگاهی فرصتمحور و هوشمندانه.
در نهایت، فرصت بازگشت ایران به نظم بانکی بینالمللی، اگر با درایت و برنامهریزی همراه شود، میتواند نهتنها به احیای نقش منطقهای نظام بانکی ایران کمک کند، بلکه زمینهساز گشایشهایی عمیقتر در اقتصاد کشور نیز شود؛ اما اگر این فرصت نیز مانند فرصتهای پیشین به تاخیر و تعلیق سپرده شود، شکاف ایجادشده با جهان نه تنها پر نخواهد شد، بلکه ممکن است به انزوای پایدارتر و پرهزینهتری برای آینده اقتصاد ایران بینجامد. اکنون زمان تصمیم است؛ تصمیمی برای اصلاح، برای بازسازی و برای بازگشت.
🔻روزنامه کیهان
📍 غائبان همیشگی کلاس تاریخ
✍️ مسعود اکبری
دونالد ترامپ رئیسجمهور دولت آمریکا روز گذشته در اجلاس کشورهای حاشیه خلیجفارس در ریاض در اظهارنظری گستاخانه گفت:«ایران باید حمایت از تروریسم و جنگهای نیابتی را متوقف کند.»
وی همچنین سهشنبه شب در مجمع سرمایهگذاری
عربستان- آمریکا گفت:«من میخواهم با تهران توافقی انجام دهم تا جهان امنتر شود.»
یک سؤال، آیا این ایران است که حامی تروریسم و ناامنی در منطقه غرب آسیاست؟ آیا دولت آمریکا به دنبال تبدیل جهان به مکانی امنتر است؟ آیا کارنامه دولت آمریکا، نشاندهنده مبارزه مستمر و بیوقفه با تروریسم است؟ آیا ترامپ مرد صلح و آبادانی و توافق است؟ مطمئنا از خواندن این سؤالات تعجب کرده و به دلیل بدیهی بودن پاسخ این سؤالات، خندهتان گرفته است.
حق دارید، اما قسمت اندوهناک ماجرا که حقیقتا باید برای آن گریست، آنجاست که طیفی در داخل کشور چشمان خود را بر اراجیف و اظهارات بیشرمانه ترامپ بسته و اظهارات اخیر وی را با عناوینی چون «بده بستان در حجاز»، «اول تجارت، بعد سیاست»، «صید میلیاردها دلار نفتی»، «رقص دیپلماسی بر محور دلارهای نفتی» و... پوشش دادهاند.
همین طیف در هفتههای گذشته ضمن چشمپوشی و سکوت خفتبار در مقابل تهدید بمباران ایران از سوی ترامپ، وقتی کیهان در قالب مطلبی طنز از «شلیک چند گلوله به کله پوک ترامپ» نوشت، به رگ غیرتشان برخورد و فریاد وامصیبتا سر دادند که چه نشستهاید که عدهای مذاکرات با آمریکا را تحتالشعاع قرار دادند و دنبال جنگطلبی هستند و...
به عقیده این طیف، مقامات دولت آمریکا حق دارند که هر اراجیفی را درباره ایران به زبان بیاورند اما ایران در مقابل، نباید به طرف آمریکایی، نازکتر از گل بگوید، چرا؟! چون این طیف مدعی است که تنها راه رفع مشکلات، بستن با آمریکا است. برای همین با تیتر درشت مینویسد «اول تجارت، بعد سیاست»؛ این یعنی بیخیال کشتار بیرحمانه زنان و کودکان معصوم در غزه بشوید و تجارت و معامله با آمریکا را بچسبید! این تیتر یعنی کارنامه سیاه آمریکا در جنایت علیه مردم ایران را فراموش کنید و تجارت با ترامپ را بچسبید.
اما آیا راهحل رفع مشکلات، بستن با آمریکاست؟! آیا هرچقدر به آمریکا نزدیکتر شویم، پیشرفت و رفاه بیشتری داریم و با نزدیک شدن به آمریکا، مشکلات از بین میرود؟! به این نمونهها توجه کنید:
«ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین وعده داده بود که «شعار من؛ تبدیل کردن جهان به جایی بهتر؛ جهانی روشنتر و خوشحالتر با کمک گرفتن از تمام ابزارهایی است که در اختیار داریم.»؛ برنامه اصلی دولت وی، دوستی و رابطه نزدیک با دولت آمریکا بود. نتیجه چه شد؟! جهان که پیشکش، زلنسکی حتی نتوانست اوکراین را به جایی بهتر تبدیل کند. اوکراینِ جنگزده و ویران که یک پنجم خاکش را هم از دست داده، اکنون به لقمهای راحتالحلقوم برای آمریکا تبدیل شده تا با خیال آسوده، منابع ملیاش را بالا بکشد و به واسطه آن، منافع سلطهجویانه خود را تأمین کند.
ترامپ پیش از این خواهان ۵۰ درصد از درآمد منابع معدنی اوکراین و حق وتو در صدور مجوزهای استخراج شده بود. رئیسجمهور آمریکا قبلاً گفته بود که اوکراین باید هزینه حمایت مالی و نظامی واشنگتن را با اعطای دسترسی به معادن و منابع عظیم اما استفاده نشده و عناصر کمیاب خود جبران کند. در نهایت زلنسکی قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد. این یعنی دولت آمریکا بعد از ویرانی و کشته و زخمی و آوارگی مردم اوکراین، در گام بعد، چپاول و غارت منابع این کشور را در دستور کار قرار داده است.
نکته قابل تأمل اینجاست که اکنون ترامپ و دولت تروریست و غارتگر آمریکا، در پی آن است تا دقیقا مشابه رفتار با اوکراین را در سوریه تکرار کند.
«اشرف غنی» رئیسجمهور سابق افغانستان، پس از سقوط کابل در اولین گفتوگوی رسانهای خود با «نیک کارتر» رئیس سابق ستاد ارتش انگلیس در رادیو چهار بیبیسی گفت که بزرگترین اشتباه او به عنوان رئیسجمهور افغانستان، اعتماد به آمریکا بوده است. غنی گفت که چطور آمریکا او را برای آزادی پنج هزار زندانی طالبان تحت فشار گذاشت و موضوع مسائل داخلی افغانستان هیچ اهمیتی برای آمریکا در آن مقطع نداشت. ارتش سیصد هزار نفری افغانستان که دو دهه توسط برنامه «آیساف»- نیروهای بینالمللی کمک به امنیت افغانستان و وابسته به ناتو- آموزش داده شدند، در برابر نیروی هشتاد هزار نفری طالبان هیچ مقاومتی نشان ندادند و با یک حمله سریع کابل سقوط کرد. در آن مقطع «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا به صراحت گفت که تأمین امنیت داخلی افغانستان ارتباطی به آمریکا ندارد و بیش از این نمیخواهد در افغانستان هزینه کند. بنابراین پایگاه بگرام در حالی که طالبان پشت دروازههای کابل بود خالی شد و آن صحنههای حقارتآمیز و تأسفبرانگیز از دویدن مردم پشت سر هواپیمای آمریکایی و آویزان شدن و سقوط از هواپیما در حوالی فرودگاه منتشر شد.
«حسنی مبارک» دیکتاتور سابق مصر در سال ۲۰۱۱ با انقلاب مردم برکنار شد. این رویداد و دادگاهی شدن وی شش ماه پس از آن و زمانی که حسنی مبارک پشت میلهها در دادگاه حاضر شد، یک پیام صریح به رهبران عرب مخابره کرد، مبنی بر اینکه باید نگران خالی شدن پشتشان از سوی آمریکا باشند. زمانی که حسنی مبارک پشت میلههای آهنی در دادگاه حاضر شد، روزنامه یدیعوت آحارونوت به نقل از «ایتان گیلبواع» استاد دانشگاه و مشاور اسبق وزارت جنگ رژیم صهیونیستی نوشت: «زمانی که رهبران عرب مشاهده میکنند نزدیکترین دوست منطقهای آمریکا در قفسی تنگ انداخته و به کهنسالی و سرطان او هم رحم نمیشود، این پیام به همه رهبران جهان مخابره میشود که آمریکا قابل اعتماد نیست.»
در سال ۲۰۱۶ استرالیا با یک شرکت وابسته به نیروی دریایی فرانسه توافقی چند میلیارد دلاری برای ساخت ۱۲ فروند زیردریایی امضا کرده بود اما در آگوست ۲۰۲۱ به دنبال نشست سهجانبه رئیسجمهور آمریکا با نخستوزیران استرالیا و انگلیس اعلام شد که کانبرا با واشنگتن و لندن برای ساخت زیردریایی اتمی تحت عنوان پیمان «اوکاس» توافق کرده است. این پیمان به منزله لغو قرارداد استرالیا و فرانسه برای ساختن زیردریایی بود. ارزش این قرارداد برای فرانسه ۳۷ میلیارد دلار بود که با انعقاد اوکاس از دست رفت. «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه وقت فرانسه، با اشاره به این مسئله پیمان «اوکاس» را «خنجر زدن از پشت» از سوی آمریکا توصیف کرد.
دولت عربستان نیز که به گاو شیرده آمریکا مشهور است، با وجود درآمدهای هنگفت نفتی، با چالشهای اقتصادی متعددی روبهروست. براساس آمارهای منتشر شده، بیش از یک چهارم جمعیت این کشور زیر خط فقر به سر میبرند.
واقعیت این است که جریان غربگرا در داخل ایران، «غائب همیشگی کلاس تاریخ» است. نشان به آن نشان که همین طیف که امروز برای روابط آمریکا و عربستان، سوت و کف و هورا میکشد، پیش از این از رئیسجمهور اوکراین، یک قهرمان و الگوی بینظیر ساخته بود.
🔻روزنامه همشهری
📍 عقبنشینی از بلوف سیاسی توسط یانکی کاخسفید
✍️ امیرعلی ابوالفتح
در طول این مدتی که ترامپ سکان کاخسفید را در دست دارد، شاهد تغییر مواضعش و عقبنشینی رویکرد او نسبت به ایران هستیم. بخش قابلتوجهی از این موضوعات به شخص ترامپ برمیگردد؛ او در طول این مدت سخنان زیادی در مورد مسائل مختلف منطقه گفته و تهدیداتی را مطرح کرده که هیچکدام عملی نشده است. بهطور مثال سر موضوع جنگ غزه تهدید کرد که اگر گروگانهای اسرائیلی آزاد نشوند، آنجا را تبدیل به جهنم خواهد کرد و حتی برای این موضوع ضربالاجلی معین ساخت که در آخر نه اسرای اسرائیلی آزاد شدند و نه او کار خاصی انجام داد. در بحث جنگ تعرفهها هم دیدیم قبل از شروع آن، ترامپ از مواضع خودش عقب نشست. نمونه دیگر هم مسئله یمنیها بود که گفت اگر حملات متوقف نشود، ما به ایران حمله خواهیم کرد که در نتیجه نه حملات پایان یافت و نه او حملهای به ایران کرد. بهطور کلی او ازبلوف سیاسی در سخنان خود بهره زیادی میبرد.
مشخصا در مورد ایران این موضوع گفتنی است که ترامپ وقتی از موضوع تهدید استفاده میکند و به مرحله اجرا میرسد به دلایلی این موضوع را عملی نمیکند. در قبال ایران او در حال حاضر که مذاکرات درحال انجام است دیگر مثل ابتدای ریاستش تهدید نظامی به عمل نمیآورد و احتمالا امید این را در دل دارد که با ایران در نهایت به یک توافق دست یابد. در سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه شاهد آن بودیم که گفت اگر ایران شاخه زیتون ما را نپذیرد تحریمهای سختی علیه او اعمال خواهیم کرد. او در این موضع در اصل از مواضع رادیکال خود عقبنشینی کرده است و میخواهد با تحریم کار خود را پی بگیرد و از کشورهای عربی منطقه هم میخواهد که او را در این موضوع همراهی کنند.
البته باید درنظر گرفت که این موضوعات دلیل نمیشود که بگوییم ترامپ دیگر مسئله تهدید نظامی را درنظر نمیگیرد. او ممکن است ۱۰روز دیگر تصمیم بگیرد که باز ایران را تهدید کند، اما فعلا از این موضع عقب نشسته و این موضوعی است که به شخصیت ترامپ از طرفی برمیگردد و از سویی دیگر در عمل میبیند اجراییسازی این تهدیدها هزینه سنگینی برای آمریکا در پی خواهد داشت. چندان نباید حرفهای ترامپ را درنظر گرفت و آنها را مبنا قرار داد، بلکه باید رفتار او را سنجید. نه ادعای او مبنی بر آوردن رفاه و سعادت برای ایرانیان ارزشی دارد و نه تهدیدات او را باید بیش از اندازه جدی گرفت.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 لزوم دیجیتالیشدن بانکها
✍️ پریسا حاجیمحمدی
افراد جوانتر معمولا نسبتبه سالمندان خود از نظر فناوری اطلاعات بیشتری دارند. این گفته در صنایع مختلف، از جمله بانکداری، صادق است اما کدام مشتریان از نظر مالی برای بانکها سودمندتر هستند؛ جوانان یا سالمندان؟ طبق دادههای Finalta by McKinsey، پاسخ به جغرافیا بستگی دارد.
مکنزی دادههای کشورهای مختلف را بررسی کرده و بر اختلاف بین میانگین سنی جمعیت و اوج سن درآمد بانکی که گروه سنی، بیشترین سهم را در درآمد بانکی در هر بازار دارد، تمرکز کرده است. این تحقیق، نابرابریهای جغرافیایی قابلتوجهی را نشان داد که پیامدهای عمیقی برای استراتژیهای دیجیتالی شدن بانکها دارد.
اینکه افراد جوانتر یا مسنتر در یک بازار مشخص سهم بیشتری در درآمد بانکی دارند، به عواملی مانند ساختار حاشیه سود، انباشت ثروت و سرمایهگذاریهای بلندمدت، پویایی بازار وام مسکن و عوامل دیگر بستگی دارد. این تکامل طی چندین دهه رخ داده و منجر به الگوهای مختلفی شده است. کشورهایی با جمعیتشناسی بانکی جوانتر، تمایل به سطوح دیجیتالیشدن بالاتر و نرخ پذیرش سریعتر فناوریهای جدید دارند. بهعنوان مثال، میانگین سنی در ایالاتمتحده حدود ۴۵سال است، درحالیکه گروه سنی دارای بیشترین سهم درآمد بانکی، افراد ۷۰سال به بالا هستند و این یک شکاف عظیم ۲۵ساله را جلوهگر است. دلیل اصلی این امر، تمرکز ثروت در میان آمریکاییهای مسنتر است که بسیاری از بانکها را بهسمت تمرکز بر مدیریت درآمد آنها سوق میدهد.
در کشورهای اروپایی بانکها بر مشتریان جوانتر تمرکز کردهاند که با دیجیتالیشدن سریع همراه میشوند. بهدلیل این عدم تطابق جمعیتی، بانکها در کشورهای مختلف تمایل دارند در بازارهایی با مصرفکنندگان با سنهای مختلف فعالیت کنند، نوآورتر باشند و پیشنهادات دیجیتال بسیار قویتر و محصولات متناسبتری را برای بخشهای خاص جهت مشتریمداری ایجاد کنند. به عنوان مثال، برنامههای تلفن همراه شامل دسترسی به خدمات فراتر از بانکداری، مانند پلتفرم فروش خودرو و کارتهای هدیه، اشتراکها، بلیتهای حملونقل عمومی و عوارض بزرگراهها نمونههایی از مشتریمداری بانکی است.
بازارهای دیگری که بانکداری در آنها توسط افراد جوانتر هدایت میشود، مانند چین، امارات متحده عربی و بریتانیا نیز سطح بالایی از پذیرش دیجیتال دارند، همراه با حضور گسترده که چالشهایی را برای بانکهای برتر در آن بازارها ایجاد میکند.
برای پیمایش چشمانداز استراتژیک، بانکها باید مسیرهای دیجیتال منحصربهفردی را برای سرمایهگذاریهای مختلف پیشبینی کنند و مشتریان خاص خود را هدف قرار داده و استراتژیهای خود را با گروههای جمعیتی خاص و شرایط بازار تطبیق دهند.
موفقیت در بانکداری دیجیتال نیازمند یک رویکرد چندوجهی است:
بانکها باید بهطور گسترده به دنبال ایدههای جدید باشند. این شامل بررسی منابع الهامبخش مختلف است که اغلب در خط مقدم نوآوری قرار دارند. بهعنوان مثال، در کشورهایی با جمعیت مسنتر، بهبود خدمات وام مسکن آنلاین و مدیریت مالی میتواند مفید باشد. خدمات میتواند به مشتریان مسنتر کمک کند تا داراییهای خود را بهطور کارآمدتری مدیریت و برای بازنشستگی برنامهریزی کنند.
آنها باید پیشنهادات خود را کاملا برای آن قشر خاص سفارشی کنند تا نیازهای متنوع مشتریان خود را برآورده کنند. این امر مستلزم دستیابی به درک عمیق از نیاز مشتری و ارائه خدماتی است که متناسب با آن کشور باشد. در کشورهایی با جمعیت مسنتر، ارائه خدمات خوب به مشتریان مسنتر در عین آماده شدن برای نیازهای آینده مشتریان جوانتر بسیار مهم است. این امر ممکن است شامل توسعه رابطهای کاربرپسند و منابع آموزشی برای کمک به مشتریان مسنتر در سازگاری با بانکداری دیجیتال باشد ضمن آنکه در عین حال ایجاد پلتفرمهایی که برای مشتریان جوانتر و آشنا به فناوری جذاب باشد، مهم است.
بانکها باید سریعتر حرکت کنند تا با تغییرات سریع در صنعت خدمات مالی، همگام شوند. در کشورهایی با جمعیت جوانتر که احتمال پذیرش بانکداری دیجیتال در آنها بیشتر است، بانکها باید بر بهبود خدمات با افزایش سن مشتریان تمرکز کنند. این به معنای انعطافپذیری و پاسخگویی است.
بانکهایی که این روندها را درک و برنامههای هوشمندانه و متناسب ایجاد میکنند، در موقعیت خوبی قرار خواهند گرفت. در گزارش مکنزی لزوما به هیچ قضاوتی دلالت نمیکند و در توسعه یک کشور یا منطقه خاص هیچ کنوانسیون ثابتی برای تعیین کشورهای «در حال توسعه» و «توسعهیافته» وجود ندارد.
اقتصادهای نوظهور به رهبری چین و هند تقریبا دوسوم رشد تولید ناخالص داخلی جهانی و بیش از نیمی از مصرف جدید را در ۱۵سال گذشته به خود اختصاص دادهاند. در میان اقتصادهای نوظهور، تحقیقات ۱۸ «عملکرد برتر» با رشد بالا را شناسایی کرده است که به رشد قدرتمند و پایدار در درازمدت دست یافتهاند.
کشورهایی که بانکداری در آنها توسط جوانان اداره میشود، سطح دیجیتالیشدن بالاتری دارند. بانکهایی که چنین روندهای جمعیتی را درک میکنند، میتوانند استراتژیهای خود را برای خدمترسانی موثر به مشتریان، بهتر تنظیم کنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 سفر ترامپ به منطقه: ابعاد و نتایج
✍️ محمدجواد قهرمانی
دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا در اولین سفر رسمی خارجی در دور دوم ریاستجمهوری، منطقه خاورمیانه و سه کشور عربستان، امارات و قطر را انتخاب کرده است. این سفر در زمانی انجام میشود که شرایط منطقهای و بینالمللی در وضعیت پیچیدهتری نسبت به گذشته قرار گرفته است. در عین حال، شخصیت و دیدگاههای ترامپ نیز وی را نسبت به رییسجمهور پیشین امریکا یعنی جو بایدن متمایز میسازد. اقدامات و اظهارات وی از زمانی که مجددا به قدرت رسیده از جمله وضع تعرفههای سنگین، هم بر متحدان و هم بر رقبا، گواهی بر این موضوع است. در چنین بستری، بررسی ابعاد مختلف سفر ترامپ به خاورمیانه و نتایج آن، به ویژه در زمانی که سطح تنش در منطقه طی تقریبا دو سال گذشته تشدید شده، ضرورت دارد. اگر بخواهیم به صرف اظهارات ترامپ توجه کنیم ظاهرا آنچه بسیار محل تمرکز وی است، بحثهای اقتصادی و تجاری است. نگاه ترامپ که البته در دولت اول وی نیز وجود داشت، این بوده که دیگران از امریکا سوءاستفاده میکنند و امریکا هزینههای گزافی در تجارت با دیگران پرداخت میکند. بر اساس چنین مبنایی، سفر به سه کشور عربستان، امارات و قطر از این حیث که میتواند با انعقاد قراردادهای مختلفی همراه باشد برای وی از اهمیت زیادی برخوردار است. به عبارت دیگر، ترامپ پس از گذشت چند ماه باید بتواند ادعا کند که توانسته منافع اقتصادی زیادی را برای امریکا تحصیل کند و شیوه مواجهه وی با دیگر کنشگران شیوهای موثر و کارآمد است. سیاستهای اقتصادی و توسعهای کشورهای منطقه این فرصت را برای رییسجمهوری امریکا فراهم میکند تا بتواند به اهداف تجاری و اقتصادی دست یابد. وعدههای این کشورها برای سرمایهگذاری در امریکا میتواند برای دولت ترامپ رضایتبخش باشد. در کنار مسائل تجاری و اقتصادی، سفر ترامپ در چارچوب تحولات منطقهای نیز قابل تحلیل است. خاورمیانه در حال حاضر با تحولات مهمی نسبت به دولت اول ترامپ مواجه شده است. با توجه به این موضوع، کشورهای منطقه نیز ملاحظات نسبتا متفاوتی نسبت به گذشته دارند.
از آن زمان روابط ایران با این کشورها با تغییراتی همراه بوده که مهمترین تجلی آن، آغاز فرآیند تنشزدایی میان ایران و عربستان با میانجیگری چین بوده است. این کشورها همزمان با افزایش تنشها در منطقه نگرانی خود را نسبت به این موضوع و پیامدهای احتمالی آن اعلام کردهاند. در چنین بستری، برخلاف دولت اول ترامپ که عربستان از جمله حامیان سیاست فشار بر ایران بود و برجام را توافقی در تضاد با منافع خود قلمداد میکرد، اکنون رویهای متفاوت را در پیش گرفته است. این بدان معناست که کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس اکنون از حامیان مهم توافق میان تهران و امریکا به شمار میروند. چنین سیاستی چند امکان مهم را برای این کشورها فراهم میکند؛ از یکسو این کشورها به دنبال این هستند که ظرفیت و توان دیپلماتیک خود را از طریق ایفای نقش میانجی به نمایش بگذارند. علاوه بر ایران، عربستان تلاش میکند که در موضوع جنگ اوکراین نیز چنین نقشی را دنبال کند. این نقش برای این کشور همسو با سیاستهای دونالد ترامپ است. یعنی در زمانی که ترامپ از صلح صحبت میکند، ریاض تلاش کرده نقشی متناسب با این خواسته را ایفا کند. همچنین به نظر میرسد این کشورها به دنبال ممانعت از وقوع یک جنگ در منطقه هستند که میتواند برای آنها تبعات اقتصادی جدی در پی داشته باشد. مضافا این کشورها به دنبال برجسته کردن نقش خود در منطقه و در سیاست خارجی امریکا هستند. به عنوان نمونه، میانجیگری عربستان برای رفع تحریمهای سوریه از این منظر قابل ارزیابی است. در عین حال، با توجه به تحولات منطقه باید گفت این کشورها حامی تغییر توازن در منطقه نیز نیستند و به این نتیجه رسیدهاند که حفظ توازن در منطقه به پیشبرد منافع آنها کمک خواهد کرد. نکته مهم در ارتباط با عربستان این است که حمایت عربستان از فرآیند مذاکره میان ایران و امریکا، با توجه به آنکه میتواند به تنشزدایی منجر شود، سبب میشود ریاض حتی در صورتی که بخواهد عادیسازی با اسراییل را نیز دنبال کند، بتواند خواستههای خود را بر طرف مقابل دیکته کند. ایالات متحده نیز به دنبال حفظ نفوذ و اثرگذاری بر سیاست خارجی این کشورها و پیشبرد دستورکارهای منطقهای خود خواهد بود. در کنار موضوعاتی که در بالا ذکر شد در روابط امریکا با شرکای خاورمیانهای باید سیاست واشنگتن در قبال چین را نیز مدنظر داشت. ایالات متحده، چین را مهمترین رقیب بینالمللی خود تلقی میکند و بنابراین باید تعاملات امریکا با منطقه از منظر رقابت با چین نیز مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرند. روابط کشورهای حاشیه خلیجفارس با پکن طی سالیان اخیر رشد قابل توجهی را تجربه کرده و اکنون چین به یکی از مهمترین شرکای تجاری آنها تبدیل شده است. در سند سیاست عربی چین که برای نخستینبار در سال ۲۰۱۶ به امضا رسید، محورهای تعامل پکن با این کشورها توصیف شده که هر چند انرژی در محوریت قرار دارد، اما توسعه روابط در دیگر حوزهها نیز دنبال خواهد شد. در پرتو ابتکار کمربند و راه، پکن سرمایهگذاریهای قابل توجهی را در این کشورها انجام داده و انتظار میرود با توجه به سیاستهای کلان چین و این کشورها، این روابط ادامه پیدا کند. با این حال، ایالات متحده نسبت به حداقل برخی ابعاد روابط از جمله در حوزه فناوریهای نوین یا روابط نظامی حساسیت زیادی را نشان داده و در نتیجه نمیخواهد به دلیل پیامدهای مهم آن، این کشورها وابستگی بیش از اندازهای به چین در این مسائل داشته باشند. حضور رهبران تجاری و فناوری امریکایی در کنار ترامپ در سفر به منطقه گواهی بر پیگیری چنین رویکردی از سوی واشنگتن قلمداد میشود. با توجه به توضیحات فوق میتوان گفت سفر ترامپ از سطوح مختلفی قابل بررسی است. به این معنا که ترامپ از یکسو خواهان پیوند دادن این سفر و نتایج احتمالی آن با سیاست «اول امریکا» است؛ سیاستی که از همان دور اول ریاستجمهوری به کرات از سوی ترامپ و حامیان وی مطرح شده است. با این حال، طبیعی است ایالات متحده و کشورهای مقصد به دنبال تاثیرگذاری بر تحولات منطقهای نیز هستند. در کنار اینها، به تعاملات امریکا با منطقه بهطور کلی و سفر کنونی ترامپ بهطور اخص باید در چارچوب رقابت کلان امریکا با چین نیز نگریست.
🔻روزنامه شرق
📍 تعبیر خواب
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
البته که بازگوکردن خوابی به دروغ از محرمات است ولی برخی میگویند بین دروغ و چاخان تفاوت است و تشریح میکنند که دروغ آن است که طرف مقابل نفهمد که راست نیست اما اگر شنونده میدانست گوینده حرف راست نمیزند یا افراطی صحبت میکند، به اصطلاح به آن چاخان میگویند. حال میخواهم چشم را ببندم و تصور کنم که خواب میبینم و هر آنچه را که میبینم، نقل کنم.
موضوع خواب هم موفقیت مذاکرات ایران و آمریکا و مدینه فاضله پس از آن پس از دور چهارم مذاکرات است و اینکه از این موفقیت خیالی چه کسی بهرهبرداری میکند و چه تغییری در کشور حاصل میشود. نه اینکه بدخواه توفیق مذاکرات باشم و صدالبته هم آرزوی پایان خوش مذاکرات و رفع تحریمها و گشایش در کشور را دارم و همانطور که آرزو بر جوانان عیب نیست، من هم این آرزوها را دارم ولی میخواهم تصور کنم که پس از توفیق در مذاکرات چه کسانی از آن بهره میبرند، هرچند در بیداری چشمانداز خوبی را احساس نمیکنم.
چشم را میبندم و مراسم دستدادن در کنار پرچم ایران و آمریکا و کشور ثالث و تبادل موافقتنامهها را مشاهده میکنم، اعضای کنگره آمریکا هم که برای ۵۲ دقیقه حضور نتانیاهو ۵۲ بار از جا برخاستند و برای خونآشام عصر کف زدند، به اتفاق آرا قوانین تحریم علیه ایران را ملغی کردند و ایران هم مختار شد تا هر مقدار نفت به هر کشور بخواهد بفروشد و ارز کسب کند و با قبول مقررات FATF با همه بانکهای عالم مراودات برقرار کند و با همه به تجارت بپردازد.
خب، آرزوی محال که محال نیست. حال میخواهیم در خواب ببینیم که وقتی در بیداری و در بحبوحه سالها تحریم آن همه ریختوپاش میکردیم، حال چه میکنیم؟ میپرسید کدام ریختوپاش در بحبوحه تحریم؟ عرض میکنم.
در حالی که در تحریمهای کمرشکن هستیم، با شادمانی در بازار ارز و طلا پخش میکنیم، بودجه تورمی میبندیم، بهره ۳۰ درصد به سپردهها میدهیم، در مصرف آب و برق و بنزین و گازوئیل اسراف میکنیم، به بخش قاچاق کالا کمک میکنیم، واردات همه چیز را از راه قانونی و غیرقانونی باز میکنیم، با ارز کشور مثل وارث نابخرد پدری ثروتمند برخورد میکنیم و برای یک قلم واردات چای ۳/۲ میلیارد دلار ارز میدهیم، دریا را سخاوتمندانه به کفتراشها واگذار میکنیم و... . اینها را در تحریم و ناداری و تنگناها انجام میدهیم.
عجب سخاوتی و عجب دل بزرگی. حال تصور کنید گشایش حاصل شود و راحتطلبی بیشتر مزید بر علت شود و کاسبان تحریم مفّر جدیدی پیدا کنند. فکر میکنید به فکر نوسازی و بازسازی مملکت و تجارت کشور میافتند؟ فکر میکنید زیربناهای کشاورزی را درست میکنند و با مدرنیزهکردن کشاورزی از واردات ۳۰ میلیون تن محصولات کشاورزی بینیاز میشویم؟ فکر میکنید حملونقل عمومی را حسب نیاز مردم گسترش میدهند؟ فکر میکنید فکری به حال سد و دریاچه نمکی گتوند که فاجعه جدیدی مثل دریاچه ارومیه به وجود آورده، میشود؟ فکر میکنید نیروگاههای کشور را بازسازی و مدرنیزه میکنند؟ فکر میکنید جلو قاچاق گرفته میشود یا امکانات پیشبینی صدمات زلزله فراهم میشود؟ فکر میکنید روستاها نوسازی میشود؟ حملونقل ریلی در کشور اصلاح میشود؟
امکانات ورود توریست به کشور و ارزآوری آن فراهم میشود؟ برای پاسخ به هوش مصنوعی که مثل خیلی چیزهای دیگر در ایران مد شده و با نصب یک پایگاه هوش مصنوعی روی گوشی از آن سؤال میکنند، خواستم مراجعه کنم، دیدم سواد هوش مصنوعی ندارم بنابراین به همان خواب که برای من به منزله هوش مصنوعی است، مراجعه کردم. در خواب آنچه آقای ماهیصفت طناز معروف توصیف کرده بود دیدم. آقای ماهیصفت میگفت در حال قدمزدن بودم، دیدم دری باز است و پارکینگ اتومبیلهای سواری است، وارد شدم.
دیدم بهبه! همه نوع سواری از پورشه و مازراتی و لکسوس و نیز دیگر انواع خیلی لوکس با همه آپشنهای ممکن پارک است، آهسته آهسته جلو رفتم. وارد سالن پرنوری شدم که موزیک یک لحظه قطع نمیشد. انواع اغذیه و اشربه در میز بسیار بزرگ و طولانی چیده شده بود و آدمها به شدت سرگرم بودند. تریبونی پیدا کردم و رفتم پشت آن و گفتم نامردها فقط یک نفر زیادی بود!
خواب ادامه یافت در نقش هوش مصنوعی، پس از توفیق در مذاکرات! هریک از مسئولان با هیبت غول چراغ علاءالدین ایستادهاند و نظر اصلاحی میدهند. همه میگفتند حالا که گشایش حاصل شده، باید معیشت مردم بهتر شود و مردم رفاه ببینند. در پیشانی آنها رئیس کل بانک مرکزی است که میگوید حال به هر کارت ملی پنج هزار دلار میدهیم و آنقدر ارز و طلا به بازار میریزیم که هم مهاجران و صادرکنندگان سرمایه راضی شوند و هم واردکنندگان کالای قاچاق تا بازار اشباع شود. وزیر صنعت میگوید برای رفاه مردم و معیشت بهتر مردم اجازه ورود همه نوع سواری بهخصوص سواریهای لوکس در شأن مردم میدهیم تا قیمتهای بازار متعادل شود. وزیر نفت میگوید مردم احساس کمبود بنزین نکنند، چند کشتی بزرگ در راه است که انواع بنزین را به مردم ارائه دهند و ما هم در خدمت معیشت بهتر مردم هستیم.
وزیر نیرو میگوید کشاورزان و مردم هرچه میخواهند آب و برق مصرف کنند و ما چشم به درگاه خداوند داریم که حتما ما را از «من حیث لایحتسب» سیراب میکند. وزیر کشاورزی میگوید برای رفاه مردم همه چیز را از خارج خریدهایم. گوشت و ذرت و کنجاله و ماهی و گندم و برنج و حبوبات و کشتیها در بندر منتظر تخلیه هستند.
وزیر مسکن میگوید اجازه برجسازی در شأن مردم در باغها و نیز در ارتفاع بالای هزارو ۸۰۰ متر را دادهایم. مردم نگران نباشند، به معیشت آنها کمک میکنیم. وزیر گردشگری میگوید برای رفاه حال مردم و کمک به معیشت آنها اجازه ورود هواپیماهای همه کشورها را دادهایم تا مردم را برای تفریح و خوشگذرانی به برزیل و سنگاپور و تایلند و ترکیه و فرانسه در اسرع وقت ببرند و ارز آنها را هم تأمین کردهایم. خلاصه همه وزرا و سایر دولتمردان در ماهیت غول چراغ علاءالدین به فکر تمشیت معیشت مردم هستند و در کنار آن رئیس آنها در حال سخنرانی است. از هیبت آن خطبه بر خود میلرزم و بیدار میشوم. فعلا خبری نیست.
🔻روزنامه ایران
📍 تصویب با اکثریت خوب آرا
✍️ محمدرضا باهنر
تصویب این لایحه هرچند با اکثریت خوبی از آرای اعضا صورت گرفت، اما چند نکته وجود داشت. این نکات پاسخی بود که به دغدغههای موجود داده شد. دغدغه اول این بود که آیا با تصویب لایحه پالرمو تحریمهای ظالمانهای که اکنون بر ملت ما تحمیل میشود، برداشته خواهد شد؟
پاسخ مسئولان دولت این بود که با تصویب این لایحه و پیوستن ایران به این کنوانسیون تحریمها لغو یا برداشته نخواهد شد، اما در هنگامی که تحریمها برداشته شود، تصویب نشدن این لوایح و نپیوستن به این کنوانسیونها، به عنوان یک معضل در روابط تجاری ایران با جهان مطرح خواهد شد و مشکل دیگری برای تجارت خارجی ما ایجاد خواهد کرد.
دغدغه دیگر این بود که آیا تصویب این لوایح به این معنی نیست که ما دیگر نخواهیم توانست از جریانها، گروهها و اساساً محور مقاومت حمایت کنیم؟ مسئولان در پاسخ به این دغدغه تأکید کردند که دفاع و حمایت از مقاومت یک اصل در کشور ما و موضوعی همیشگی است که با هیچ تحولی در سیاست یا تجارت خارجی تغییر نخواهد کرد.
اساساً راههای دفاع و حمایت ما از مقاومت، چیزی نیست که با تصویب این لوایح بسته یا حتی محدود شود.
دغدغه سوم مطرح شده در تصویب این لایحه، این بود که پیوستن به این کنوانسیون، باعث دسترسی کشورهای دیگر به اطلاعات مالی و اقتصادی داخل کشور ما خواهد شد.
مسئولان به این دغدغه اینطور پاسخ دادند که رفتار و رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال این کنوانسیون، همچون رفتار دیگر کشورهاست و ایران نیز همانطور آنها را اجرا خواهد کرد که دیگر کشورها اجرا کردند.البته تحفظهای اعلام شده در لوایح دولت برای پیوستن به این کنوانسیونها که برخی از آنها با عنوان «شروط» یاد میکنند، ناظر بر رعایت همین دغدغهها بوده است که در کنار پاسخهای داده شده، در بررسیها و بحثها لحاظ شد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست