دوشنبه 19 خرداد 1404 شمسی /6/9/2025 2:43:45 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 جایگاه مهم وزیر اقتصاد
✍️ بهنام ملکی
کشور چند ماه است که بدون وزیر مانده و بسیاری از فعالیت‌ها در انتظار معرفی وزیر جدید و امضای او به تعویق افتاده‌اند. برداشت من این است که آقای مدنی‌زاده دارای ویژگی‌های قابل توجهی است. ایشان از دانشگاه‌های معتبری مانند شریف و شیکاگو فارغ‌التحصیل شده و سابقه نخبگی دارد. این موارد می‌تواند برای آینده ایشان و کشور امیدوارکننده باشد، البته در صورتی که اراده قوی پشت سر ایشان باشد و از یک تیم و معاونین کارآمد، با تجربه و پاکدست بهره ببرد. نکته‌ای که باید به آن توجه شود این است که با توجه به عدم حضور مدنی‌زاده در سمت‌های اجرایی بالا، ممکن است انتقاداتی به ایشان وارد باشد. بنابراین، پیشنهاد من به ایشان این است که حتماً از تیمی با تجربه، باسواد، پاکدست و پاسخگو بهره ببرند تا بتوانند عملکرد بالایی برای کشور داشته باشند. اگر این ملاحظات در نظر گرفته نشود، شاید بتوان گفت که امتیاز ایشان نیاز به تعدیل خواهد داشت.
در بحث مشکلات اقتصادی ایران، نمی‌توان گفت که همه‌چیز به عدم حضور در سازمان‌های بین‌المللی FATF یا WTO مربوط می‌شود. ما ۳۸ مورد مشکل اقتصادی داریم که یکی از آنها عدم عضویت در این نهادها است. البته به دلیل عدم حضور در نظام اقتصاد جهانی، ما فرصت‌های زیادی را برای بهره‌مندی از این سیستم‌ها از دست داده‌ایم. به‌طور مثال وقتی ما در سازمان‌های حقوق مالکیت معنوی و مشابه آن عضویت نداریم، برخی ممکن است تصور کنند که می‌توانند بدون پرداخت حق مالکیت معنوی عمل کنند. این سوال مطرح می‌شود که ما از فرصت‌های کوچکی که داشته‌ایم، چقدر استفاده کرده‌ایم؟ چقدر در زمینه انتقال تکنولوژی عملکرد مثبتی داشته‌ایم؟ همچنین، درباره واگذاری کار به بخش غیردولتی که به مراتب چابک‌تر است، چه اقداماتی صورت گرفته است؟ اخیراً بحث‌هایی پیرامون ایران‌خودرو وجود داشته که تبعات قابل ‌توجهی برای اقتصاد ایران به‌دنبال داشته است. یکی از مسائل مهم شفافیت است. اتصال به سیستم‌ها و سازوکارهای نظام بین‌المللی می‌تواند به شفافیت اقتصادی کمک کند و این امر می‌تواند به ردگیری و کنترل فعالیت‌ها در اقتصاد کمک کند. عدم شفافیت، موجب تاریک شدن وضعیت اقتصادی و ایجاد ضربه‌های جدی به آن شده است. یکی از مهم‌ترین کارها این است که زیرساخت‌های مختلف اقتصادی مانند سامانه بانکی، سامانه ثبت، سامانه مالیاتی، سامانه گمرک و غیره را به هم متصل کند. اگر این سامانه‌ها به یکدیگر متصل شوند، بسیاری از مشکلات موجود حل خواهد شد و فعالیت‌هایی که به‌صورت زیرآبی انجام می‌شوند محدود خواهند شد. در این کشورمی‌توان به‌راحتی وضعیت مالی مدیران و مسوولان را ردیابی کرد و این شفافیت حس اعتماد عمومی را افزایش می‌دهد. تقریباً ۹۹ درصد افراد جامعه، افراد خوب و قانونمندی هستند اما اگر احساس کنند که نظارت و شفافیتی وجود ندارد، ممکن است دست به رفتارهای غیرقانونی بزنند. بنابراین، ما نیازمند وزیری مقتدر در وزارت اقتصاد هستیم که بتواند بر اهمیت اتصال اطلاعات و شفافیت تاکید کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دالان تاریک قدرت
✍️ نوید رئیسی
«توسعه اقتصادی لزوما در گرو حکمرانی دموکراتیک نیست؛ گام نهادن در این مسیر نیازمند شکل‌گیری ائتلافی به اندازه کافی گسترده از جامعه و صاحبان قدرت با محوریت ایده توسعه است.» این عبارت، عصاره گفتمان جریان اصلاح‌طلبی در سال‌های اخیر است؛ گفتمانی که پس از گذر از «روزنه» انتخابات مجلس دوازدهم توانست راه خود را در قالب کلید واژگان «دالان باریک» به رقابت‌های چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری نیز باز کند.
«دالان باریک» نام کتابی است که در سال۲۰۱۹ توسط دو نوبلیست اقتصاد، دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون، به نگارش درآمد و پس از ترجمه به فارسی، بیش از متخصصان اقتصاد سیاسی، با استقبال شیفتگان نظریه‌پردازی در کشور مواجه شد. عنوان کتاب به این فرضیه اشاره دارد که تعادل قدرت مستلزم برقراری توازنی ظریف و شکننده در میانه رقابت‌های جامعه‌ای قدرتمند و دولتی توانمند است. ایده توانمندسازی دولت در این فرضیه همان زهدانی بود که نطفه «روزنه‌گشایی»، «وفاق» و سایر توجیه‌های نظری تلاش برای بازگشت به قدرت از آن‌ زاده شد. شاید کمی عجیب به نظر برسد؛ اما این جنس رقص نظری با قدرت، شباهت‌هایی با بت‌وارگی جامعه مدنی در نظریه‌پردازی‌های دهه۱۳۷۰ دارد.

پس از پیروزی غیرمنتظره محمد خاتمی در انتخابات ۲خرداد۱۳۷۶، روزنامه‌ها، مجلات و با ورود اینترنت به کشور، صفحات مجازی با انبوهی از نظریه‌های رنگارنگ در مورد مردم‌سالاری و اولویت دموکراسی بر توسعه انباشته شد. شاید برای نسل امروز تصور اینکه زمانی جوانان برای خرید کتاب‌های مرتبط با دموکراسی و توسعه سیاسی از نمایشگاه کتاب در صف می‌ایستادند، دشوار باشد. این تصویر اما برای اصلاح‌طلبان که خود زمانی نه چندان دور، در قالب چپ‌های خط امام، نهال انقلاب را در آشفته بازار اندیشه به ثمر رسانده بودند، تصویری آشنا بود. البته دیری نگذشت که آشکار شد در بر همان پاشنه سابق می‌گردد و نظریه‌پردازی‌های وطنی همچنان فاقد ریشه‌های مستحکم در زمین واقعیت‌های روز هستند. اصلاح‌طلبان که با بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا، دولت را ساقط کرده بودند، در باد غرور حمایت اجتماعی، به‌سادگی از یاد بردند که ساخت قدرت واقعی در قانون اساسی که خود بنیان‌گذارش بوده‌اند تا چه اندازه پیچیده است. شیفتگی به نظریه‌پردازی‌های مستقل از واقعیت در دوره اصلاحات تا آنجا پیش رفت که مهم‌ترین دستاورد آن دوره یعنی عملکرد مثبت اقتصادی به‌عنوان پاشنه آشیل جریان اصلاح‌طلبی عمل کرد. این جهد نافرجام برای نظریه‌پردازی و بی‌توجهی به واقعیت‌های موجود همچنان دست از سر کشور بر نداشته است.

بله، اصلاح‌طلبان درست می‌گویند: روند تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد بین سه‌گانه مدرنیزاسیون به‌عنوان یک دگردیسی اجتماعی، دموکراتیزاسیون به‌عنوان فرآیندی سیاسی و توسعه اقتصادی هیچ رابطه ساده و سرراستی وجود ندارد. اما آیا ایران امروز پس از گذشت حدود ۱۲۰سال از مشروطه و طی فراز و نشیب‌های بسیار در نیم قرن اخیر در نقطه صفر تاریخی خود ایستاده است که بتوان مستقل از مسیر طی‌شده و شرایط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی موجود برای آن نسخه‌های بلندمدت پیچید؟ ترجمه دالان باریک به ایده «وفاق جامعه و حکومت» و محور قرار دادن آن به مثابه یک دستورکار سیاسی، هیچ نسبت روشنی با وضعیت اجتماعی از یک‌سو و ساخت قدرت واقعی از سوی دیگر ندارد. آنچه موج آرای ۲۰میلیونی محمد خاتمی در ۲ خرداد ۱۳۷۶ را رقم زد، گفتمان حق‌محوری بود که جامعه برخاسته از خاکستر جنگ بازتاب خواست‌های خود را در آن مشاهده می‌کرد.
گفتمان پدرانه وفاق اما نه تنها با صداهای شنیده‌نشده جامعه امروز ایران فاصله بسیار دارد، بلکه با عدول از حق‌محوری به لحاظ تاریخی نیز راوی عقبگردی تاسف‌بار است. مشابه این اعوجاج را می‌توان در سویه دیگر ایده وفاق نیز مشاهده کرد. در اقتصاد سیاسی، اساسا مفهومی به نام وفاق وجود ندارد؛ وفاق در خوش‌بینانه‌ترین خوانش، برداشتی واژگونه از تاکتیک شناخته شده ائتلاف سیاسی است. این تاکتیک البته در اقتصاد سیاسی چارچوبی نظام‌مند دارد: برای شکل‌گیری یک ائتلاف سیاسی شما باید ابتدا لیستی از بحران‌های موجود و اولویت‌بندی آنها داشته باشید. سپس بر اساس این اولویت‌بندی، دستورکار مواجهه با بحران‌ها را تعیین کنید و در نهایت، بر مبنای این دستورکار وارد بده‌بستان با گروه‌های سیاسی رقیب شوید. در ایران اما دولت وفاق شبیه یک شرکت سهامی متولد شد و اکنون پس از آنکه در عمل با لیست بلندبالای بحران‌های درهم‌تنیده کشور مواجه شده، لاجرم به دامن رقیبان سیاسی شریک در قدرت آویخته است. وفاق، دمیدن در شیپور ائتلاف سیاسی از سر گشاد آن است؛ از این شیپور صدایی در نخواهد آمد.

لحظه‌ای به دولتی بیندیشید که ناگزیر از اعلام برنامه قطعی برق به شهروندان و بنگاه‌ها است، اما در همین حال، نمی‌تواند حتی در حد تغییر ساعت رسمی کشور اعمال قدرت کند. ایراد آنجاست که بر خلاف لفاظی‌های پرتکرار نظری، نه ایده خام‌دستانه وفاق و نه حتی، تاکتیک متعارف ائتلاف سیاسی هیچ یک به خودی خود یک دستورکار سیاسی نیستند؛ بالعکس، این دستورکار سیاسی است که به‌عنوان قراردادی برای بده‌بستان و ائتلاف سیاسی روی میز قرار می‌گیرد. فروکاستن نگرش اقتصاد سیاسی به صورت‌بندی مجدد فرضیه دالان آزادی در قالب برچسب‌هایی مانند جامعه آونگی تنها گرهی بر گره‌های پیشین حکمرانی کشور اضافه کرده است. باز شدن این گره‌های کور مستلزم تعیین یک دستورکار سیاسی روشن با درک نظام انگیزشی حاکم بر بلوک‌بندی‌های قدرت و ثروت است. شاید یک مثال تاریخی بتواند به روشن‌تر شدن وضعیت امروز کشور کمک کند.

دادگاه تفتیش عقاید در سال۱۶۳۳ گالیلئو گالیله را به‌دلیل حمایتش از نظریه خورشیدمرکزی کوپرنیک محاکمه و وادار به انکار گفته‌هایش کرد. آنچه گالیله انجام داده بود تنها یک گام رو به جلو در پیشبرد دانش بود. بیش از این، در کتب مقدس (عهد قدیم و جدید) نیز اساسا ذکری از سیستم بطلمیوسی زمین‌مرکز نبود. پس چرا گالیله چنین تهدید به تکفیر شد؟ گالیله متهم شد؛ چراکه جرات کرد انحصار تفسیر جهان را در زمان خود به چالش بکشد. این نمونه تاریخی نشان می‌دهد که چرا ارجاع به فرضیه دالان آزادی بدون توجه به جزئیات و پیچیدگی‌های ساخت قدرت و پیشینه تاریخی جوامع در نگاهی خوش‌بینانه، ساده‌انگاری است.

در دیکتاتوری‌های توسعه‌گرا، قدرت در دستان گروهی اندک متمرکز است؛ اما تصمیم‌گیری‌های روزمره اقتصادی-اجتماعی به کارشناسان و متخصصان سپرده می‌شود و اصولا، همین شیوه حکمرانی است که تداوم بقای سیاسی این رژیم‌ها را ممکن می‌کند. در نظام‌های ایدئولوژیک اما این انحصار تفسیر جهان است که چارچوبی سیاسی را برای تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروه‌های خاص فراهم می‌آورد. «دستیابی به توسعه اقتصادی لزوما در گرو حکمرانی دموکراتیک نیست؛ اما برخی نظم‌های حکمرانی، بدون تغییر در پارادایم حاکم، هیچ‌گاه قادر نیستند در مسیر توسعه قرار گیرند.» آیا اصلاح‌طلبان ایرانی به این اندیشیده‌اند که چگونه روی دوم سکه نظریه‌پردازی‌هایشان همه کژتابی‌های تاریخ توسعه آمرانه در ایران (و جهان) را آن هم از برابر دیدگان نسلی که گذشته را نه حتی از پنجره صفحات کتاب‌ها بلکه تنها از دریچه تصاویر پر زرق و برق شبکه‌های ماهواره‌ای دیده است، در زیر فرش پنهان می‌کند؟


🔻روزنامه کیهان
📍 کورتکس آفتابه‌ای یا کورتکس غنی‌شده؟
✍️ محمد ایمانی
۱) ملت ایران، دشمنان مشترکی دارد. انگلیس و آمریکایی که در بحبوحه جنگ جهانی و اشغال ایران، به میلیون‌ها ایرانی قحطی دادند، یا رضاخان و پسرش را به مدت ۵۰ سال بر گرده ملت ایران نشاندند، و در طول چند دهه گذشته هم انواع تحریم‌ها را اعمال کرده‌اند، هرگز با خود نگفته‌اند که ده‌ها میلیون ایرانیِ مورد تخاصم، مسلمان بوده‌اند یا غیر مسلمان، طرفدار جمهوریت یا سلطنت، حامی استقلال یا وابستگی و غربزدگی، چپ یا راست، اصلاح‌طلب یا اصولگرا؟ بی‌دریغ و علی‌الاطلاق، ده نسل از ملت ما را در سده سپری شده، مجازات و منکوب کرده و کشور ما را مورد تهاجم نظامی و قحطی و کودتا و تحمیل و تحریم
قرار داده‌اند. مشکل اصلی آمریکا و غرب، اگرچه اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی است، ولی جنایت‌های غرب علیه ملت ما هیچ کدام هوشمند نبوده که افراد هم تفکیک کند. از نگاه آنها ایرانی خوب، ایرانی مُرده یا سرکوب شده، و برده‌وار و برّه‌وار است.
۲) مواجهه دیرین ما با انگلیس و سپس آمریکا در ۱۵۰ سال گذشته، بیش از هر چیز، جنگ اراده‌ها بوده است. استعمارگران بیشترین توان خود را صرف شکستن یا تردید انداختن در اراده ملت ایران کرده‌اند. یک قرن قبل، نفوذ انگلیس و تزریق حسّ شکست و حقارت به قدری عمیق بود که «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» می‌‌نویسد «مدیران و معلمین، که اغلب فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن‌پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سر کلاس، موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت می‌‌‌کردند... روزی جناب سید ولی‌‌الله خان ‌نصر که تشریح درس می‌‌‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌‌‌ای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و با سواد، جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند».
۳) سه دهه بعد، سپهبد رزم‌آرا نخست‌وزیر رژیم پهلوی، در بحبوحه نهضت ملی کردن نفت گفت: «ملتی که نمی‌تواند لولهنگ [آفتابه گلی] بسازد، چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره کند؟». انقلاب اسلامی، انقلاب یک ملت برای روبیدن و دور ریختن تفاله‌های فکری و فرهنگی فلج‌کننده از این قبیل بود و افتخارات بزرگی را هم که به معجزه شبیه است، به ارمغان آورد. اما با این وجود، عناصری هستند که ادعا می‌کنند «کورتکس مغزی ما ایرانیان از کورتکس اروپاییان کوچک‌تر است و همین، موجب عقب‌ماندگی شده است»! یا این ادعا که الگوی نبوغ و توسعه را باید در برخی دولت‌های جنوب خلیج‌فارس جست‌وجو کرد که هر چند انتخابات و مردم سالاری ندارند و سرکوبگر هم هستند، اما نبوغ خوبی در تعامل با آمریکا دارند و در سفر اخیر دونالد ترامپ به منطقه توانستند قرارداد‌های چند صد میلیارد دلاری با آمریکا ببندند!
۴) این شبکه مقلد و مامور برای تزریق روحیات منتهی به اسارت فرهنگی و سیاسی اقتصادی، هرگز به روی خود نمی‌آورند که خروجی توسعه تقلیدی رضاخانی، «سرکوب شدید علما و روشنفکران و مردم، به غارت دادن منابع ملی، فساد شدید دیوان سالاری، نابودی بنیان‌های دیرپای اقتدار ملی، ضعف قدرت دفاعی، و تسلیم سه روزه کشور در مقابل اشغالگران در جریان جنگ جهانی دوم» بود. هرگز توضیح نمی‌دهند که مردم در حکومت محمدرضا پهلوی به فاصله ۲۵ سال، دو بار دست به قیام و انقلاب زدند و سرانجام، رژیم کودتایی را ساقط کردند؟ پاسخ نمی‌دهند که چرا فقر و تورم و گرانی در حکومتی که شش میلیون بشکه نفت می‌فروخت، در نهایت شدت بود و رژیم دست نشانده، با وجود این درآمد حداکثری، خود را در قبال زندگی جمعیت سی میلیون نفری کشور مسئول نمی‌دانست، بلکه دغدغه اول و آخرش، جلب رضایت و تامین منافع آمریکا و انگلیس (ولو به قیمت نابودی اقتصاد و تولید و صنعت و کشاورزی در کشور) بود؟
۵) به معجزه شبیه است که ملتی تحقیر شده برای بیش از نیم قرن، اراده خود را بازیابد، برخیزد، ژاندارم آمریکا در منطقه را به زیر بکشد، از عهده انواع طراحی‌های خصمانه برآید، در جنگ تحمیلی، سرافرازانه از تمامیت ارضی خود پاسداری کند، و در بحبوحه این بحران‌های
تو در تو، بتواند پیشرفت‌هایی خیره‌کننده را در حوزه‌های مختلف علمی، فنی، اقتصادی، پزشکی و... پدید آورد که بعضا به ده یا پنج کشور دنیا محدود است. کور مغزی بلکه فلج روحی و شخصیتی است که کسانی، با وجود همه این پیشرفت خیره‌کننده در حوزه‌های گوناگون و تحسین اهل فن در جهان، بگویند علت عقب‌ماندگی ما در کوچکی کورتکس مغز مردم ایران در مقایسه با نژاد اروپایی است! باید ضمن انجام آزمایشاتی بررسی کرد که مغز این قبیل افراد با چه چیزی پر شده است؟
۶) آمریکا و انگلیس که از زبان دیلماج‌های خود، ملت ایران را تحقیر می‌کردند و می‌گفتند «شما نمی‌توانید آفتابه بسازید، چه رسد به اداره صنعت نفت»، امروز مضحکه دنیا می‌شوند اگر بگویند که شما قادر نیستید صنعت پیشرفته هسته‌ای را برپا و اداره کنید! بنابراین از طریق دیلماج‌های نیابتی و حلقوم‌های اجاره‌ای می‌کوشند این پیشران بومی شده را نه مایه پیشرفت و رونق استاندارد‌های زندگی، بلکه اسباب دردسر و گرفتاری وانمود کنند؛ دردسری که باید واگذار کرد و از شرّش راحت شد! این دیلماج‌ها هرگز پاسخ نداده‌اند که اگر برنامه هسته‌ای ضد ارزش است، چرا در غرب و دیگر مناطق دنیا برای دستیابی به آن و استفاده از کاربرد‌های غیر نظامی‌اش مسابقه گذاشته‌اند و منع‌کنندگان ملت ایران، خود بیشترین استفاده را از برنامه هسته‌ای برای تولید انرژی، درمان و پزشکی، بهبود کشاورزی و اصلاح ژنتیک، ارتقای پروژه‌های تامین آب، کشف و استحصال معادن، و... می‌کنند؟!
۷) برنامه هسته‌ای ایران، همچنان که پیشران پیشرفت است، خار چشم دشمنان تاریخی ملت ما هم هست. کمتر از ده کشور در دنیا دارای چرخه کامل غنی‌سازی صنعتی هستند که اغلب آنها هم به خاطر وابستگی به بلوک شرق یا غرب توانسته‌اند به این فناوری مدرن دسترسی پیدا کنند. ایران تنها کشوری است که در اوج تحریم‌ها و به همت فناوران خود توانسته، چرخه کامل برنامه هسته‌ای را ایجاد کند. بنابراین، این برنامه با همه ارزش و اعتبار والایش، فقط برنامه هسته‌ای نیست؛ بلکه برای نسل جوان ما، پرچمی برافراشته در قله علم و فناوری، با پیام «ما می‌توانیم» است. تا این پرچم بالاست، اراده دیگر متخصصان ایرانی برای فتح قله‌های گوناگون پیشرفت خواهد جوشید. از سوی دیگر، همین سرمایه بومی گرانبها، موجب افتخار آفرینی و الهام‌بخشی در جهان است. اهل دقت در چهار گوشه دنیا، در پس همه تبلیغات برای تخریب وجهه و انداختن ایران از چشم ناظران، دائما از خود می‌پرسند که کدام کیمیا می‌تواند گوهر وجودی یک ملت عقب مانده در طول چند قرن را این‌گونه اعتلا بخشد و با وجود سخت‌ترین تحریم‌ها و تهدید‌ها به قله تولید قدرت (از برنامه هسته‌ای تا نانو، فناوری زیستی، سلول‌های بنیادی، و تولید پیشرفته‌ترین تسلیحات نظامی) برساند. این عزتمندی و الهام‌بخشی، در نگاه آمریکا و غرب، مصیبتی بزرگ‌تر از خودکفایی فنی و علمی ایران در تامین نیازهای خویش است. برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی، با همه عظمتش، نوک کوه یخ اقتدار ملت ایران است. چالش اصلی از نگاه غرب، این است که ملت ایران در عمل نشان داده که می‌تواند و اگر مغز او با عزم و اراده غنی‌سازی شود، قادر به خلق شاهکارهایی بزرگ‌تر است.
۸) دوگانه «ما می‌توانیم/ نمی‌توانیم»، سرآغاز توسعه و پیشرفت یا انحطاط تمدنی است. ملت بزرگ ما از عهده سخت‌ترین تحریم‌های ظالمانه تاریخ («فلج‌کننده» و «فشار حداکثری») بر آمد و حال آن که طراحان تحریم، نه صرفا دنبال آزار و اذیت، بلکه در پی به زانو درآوردن بودند. ما ظرف دهه گذشته، از اوج فشارهای تحریمی عبور کرده‌ایم، اگر هم در برخی حوزه‌ها به چالش برخورده‌ایم، فقط حاصل رفتار دشمن شریر نبوده، بلکه علت اصلی، کم‌همتی، بدعملی، اشرافیت‌زدگی یا نفوذ زدگی و غفلت برخی مدیران بوده است. بنابراین اگر باید دنبال علاج و راه‌حل بود، آن علاج و چاره، نه در مذاکره برای واگذاری منابع قدرت به خیال لغو تحریم، بلکه در رسوب زدایی از ذهنیت‌های مدیریتی منفعل است. گرفتاری بزرگ ما، دو خط انحراف و تحریف است که همدیگر را به مثابه یک بیماری، باز تولید می‌کنند؛ انحراف از آرمان‌های انقلاب، و تحریف حقایق برای به اشتباه انداختن افکار عمومی. این دو خط، بیشترین خسارت را به کشور وارد کرده و به شکل نیابتی، سرگرم کوبیدن اراده و همت و تدبیر درونزا بوده‌اند.
۹) مسیر کشور طی چند دهه گذشته، با وجود کارشکنی سنگین دشمن و نیروهای نیابتی آن، رو به پیشرفت بوده است. دشمن‌ترین دشمنان اعتراف می‌کنند که علت ناتوانی در مواجهه با ایران و جمهوری اسلامی، رهبری حکیمانه و همراهی ملت بوده است. باید آمریکا را ورای ‌هارت و هورت‌هایش ارزیابی کرد. ۴ مهر ۱۳۹۸ در حالی که ترامپ در اوج توهم بود، نشریه فارین پالیسی، گفت‌و‌گویی را با «رائول مارک گرشت» (افسر پیشین سازمان سیا، کارشناس خاورمیانه و عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها) ترتیب داد. این عنصر ضدایرانی هر چند در گفت‌و‌گوی مذکور، عقده‌گشایی فراوانی علیه رهبر انقلاب اسلامی انجام داد، اما نهایتا اذعان کرد: «باید بگویم که گزینش اهداف از سوی ایرانی‌ها مرا بسیار تحت تاثیر قرار داده است. رهبر عالی ایران، این اقدام را آزمونی نهائی برای عقب‌نشینی دوباره آمریکا می‌داند... اعمال تحریم بیشتر، پاسخی ضعیف است. زمانی که نمی‌توانید هیچ کار دیگری انجام دهید، از تحریم استفاده می‌کنید... برخی افراد، رهبر عالی
ایران را بازیگری محتاط می‌دانند، اما واقعیت این است که او رویارویی با محدودیت‌ها و کنار زدن آنها را دوست دارد... رهبر عالی ایران، یکی از موفق‌ترین رهبران خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. او از مهارت‌های ممتاز و استعداد‌های عالی برخوردار است. من می‌توانم بر مبنای رکورد‌های آماری بگویم که رهبر عالی ایران، قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد. هر آنچه از سوی رهبر ایران انجام می‌شود، اراده و تشخیص خود اوست. من در این باره اطمینان دارم چون سال‌ها درباره او مطالعه کرده‌ام.»
۱۰) ترامپ با همه یاغیگری‌هایش، کاتالیزور تضعیف قدرت آمریکاست. او پس از چند ماه، در حال برداشت کاشته‌های خویش است؛ از نابودی قدرت نرم و هوشمند آمریکا به اذعان استراتژیست‌ها، تا درگیری با متحدان و رقیبان جهانی، و سیاست‌های سرکوبگرانه که به آشوب در لس‌آنجلس و نیویورک و برخی شهرهای دیگر انجامیده و البته، هنوز اول ماجراست. اینها را علاوه کنید به وعده‌های مهملی که ترامپ درباره پایان دادن به جنگ اوکراین ظرف ۲۴ ساعت، یا برقراری آتش‌بس ظرف یک هفته در غزه و خاورمیانه داد، و شکست دادن مقاومت یمن می‌داد. در موضوع یمن کار به جایی رسید که نیویورک تایمز نوشت: «ترامپ پس از ۳۰ روز جنگ با یمن، ناامید شد. ژنرال کوریلا، فرمانده سنتکام بر کمپین بمباران قدرتمند اصرار داشت اما حوثی‌ها هفت پهپاد MQ-۹ را سرنگون کردند. چند فروند F-۱۶ و یک جت جنگنده F-۳۵ مورد هدف قرار گرفتند. هزینه عملیات سرسام‌آور بود. مهمات پیشرفته زیادی استفاده شد. برنامه‌ریزان پنتاگون به طور فزاینده‌ نگران ذخایر و پیامدهای آن برای هر موقعیتی بودند که ممکن است مجبور به دفع حمله چین به تایوان شوند. حوثی‌‌ها همچنان به ناو‌ها شلیک، سنگرها را تقویت، و ذخایر سلاح را زیرزمین جابه‌جا می‌‌کردند. چرخش ناو ترومن برای جلوگیری از آتش، به سقوط جنگنده سوپر هورنت‌ انجامید. سپس، موشک حوثی‌ها به فرودگاه بن گوریون در تل‌آویو اصابت کرد. ترامپ تصمیم گرفت عملیات را موفقیت‌آمیز خوانده و متوقف کند»!


🔻روزنامه ابتکار
📍 رابطه دیپلماتیک ایران و مصر کمک به امنیت منطقه
✍️ سیف‌الرضا شهابی
آقای دکتر سید عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در روزهای گذشته برای سومین بار در طی کمتر از یک سال به قاهره سفر رسمی انجام داد و با مقامات ارشد مصر دیدار و گفتگو داشت و آخرین ارتباط تماس تلفنی است که در روز شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ بین عراقچی و بدر عبدالعاطی وزیر خارجه مصر برقرار شد و دو وزیر خارجه ضمن تبریک عید سعید قربان در خصوص تحولات منطقه تبادل نظر کردند ؛ همچنین جناب دکتر پزشکیان در آذر ماه سال ۱۴۰۳ به مصر رفت وی نیز با همتای مصری اش آقای عبدالفتاح السیسی ملاقات کرد و در مورد روابط دوجانبه و مسائل روز خاورمیانه که عمده ترین آن ها غزه می باشد به رایزنی پرداختند و مطابق اظهارات سخنگویان دستگاه های دیپلماسی ایران و مصر روح تفاهم و دوستی و اشتراک نظر در تمام دیدارهای ذکر شده وجود داشت ؛ دولتمردان هر دو کشور به اهمیت ژئوپلیتیک منطقه واقف می باشند و در حالیکه هر دو کشور از چند سال قبل گام های بلند برای نزدیکی در حوزه های مختلف برداشته اند مع الوصف روابط قطع شده دیپلماتیک از سال ۱۳۵۸ همچنان به قوت خود باقی است !! بعد از قبول قرارداد کمپ دیوید توسط انورسادات رییس جمهور اسبق مصر ، روابط بسیاری از کشورهایی که با مصر تیره و تار و قطع شده بود بعد از چند سال بر قرار شد ولی رابطه دیپلماتیک تهران _ قاهره همچنان به ظاهر گرم ولی در باطن سرد است و نمونه اش هنوز دو کشور به مبادله سفیر اقدام نکردند. سئوالی که امروز مطرح است این که ، وقتی دو کشور تاریخی با فرهنگ های مشابه و اشتراکات فراوان و واقع در یک منطقه حساس استراتژیک دارای رابطه دو جانبه با یکدیگر نیستند نقطه کور در کجا است ؟ چرا رابطه معمولی فعلی در حد حافظ منافع به بالاترین سطح کشیده نمی کشد و سفرای دو کشور در پایتخت های یکدیگر معرفی نمی شوند ؟ اولین انتظار از دولتمردان ایران و مصر و خصوصا مصری این است در شرایط و وضعیتی که منطقه با آن مواجه است هر چه سریع تر قدم های استوار برای برقراری رابطه دیپلماتیک در بالاترین سطح بردارند و این رابطه می تواند به امنیت منطقه و انزوای بیشتر اسراییل کمک کند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تکنیک کاهش تعداد نقش‌آفرینان در مذاکره
✍️ نادر کریمی‌جونی
گفت‌وگوهای ایران و ایالات‌متحده از شدت و سرعت افتاده و هیجانی که در ابتدای مذاکرات به چشم می‌خورد، اکنون آرام شده است. بسیاری از کارشناسان و ناظرانی که از نزدیک این گفت‌وگوها را دنبال می‌کردند، در روزهای اخیر این سوال را مطرح کرده‌اند که آیا نقطه پایان این مذاکرات توافق خواهد بود یا به جنگ و منازعه ختم خواهد شد؟ البته در هر طرف قرائن و شواهد کافی برای اینکه پایان مذاکرات را مطابق سلیقه یا هدف خود پیش‌بینی و نتیجه مورد علاقه‌شان را برای نقطه آخر گفت‌وگوها اظهار کنند و حتمی بدانند، وجود دارد و به همین دلیل در تحلیل‌هایی که از رسانه‌های موافق یا مخالف جمهوری اسلامی ایران شنیده یا دیده می‌شود، همین نکات وجود دارد و مخاطبان این رسانه‌ها، به طور منطقی- و با منطق اظهار شده- به همان نتیجه می‌رسند. کاهش سرعت و شدت گفت‌وگوهای میان ایران و ایالات‌متحده را می‌توان از نکات قابل مشاهده و ظاهری دریافت کرد. مثلا گفت‌وگوهای کارشناسی که قرار بود به طور مستقل و در روزهای جداگانه برپا شود، ابتدا به حاشیه گفت‌وگوهای نمایندگان ایران و ایالات‌متحده منتقل و سپس همین گفت‌وگوهای کارشناسی به حاشیه‌رفته هم متوقف شد. در عین حال تنش‌های لفظی مقامات ایرانی و آمریکایی، اگرچه از اول هم متوقف یا کم شدت نشده بود اما در روزهای اخیر تشدید شده و حتی حرف‌هایی از طرف ایرانی شنیده شده که به نظر می‌رسد تهران با طرح ویتکاف برای توافق مخالفت کرده است. در عین حال و در طرف آمریکایی، این موضع شنیده شد که رد کردن طرح ویتکاف می‌تواند برای ایران تبعات ناخوشایندی به همراه داشته باشد.

به ویژه زمان خریدن ایران در برابر این طرح و سکوت مقامات کشورمان در دادن پاسخ رسمی به طرح مکتوب ایالات‌متحده باعث شد تا برخی تحلیلگران احتمال دهند که اوضاع در حال حرکت به سوی نقطه غیرقابل کنترل است. در این میان میانجیگری طرف عمانی و طرحی که گفته می‌شود از طرف مسقط ارائه‌شده نتوانسته تحرک امیدوارکننده‌ای در مسیر گفت‌وگوها به وجود آورد و همین امر به نگرانی‌ها دامن زده است. برخلاف آنچه شایع شده بود، توقف گسترش تحریم‌ها علیه ایران را نمی‌توان نشانه حسن‌نیت واشنگتن به حساب آورد چراکه چنین ادعایی فقط از سوی وال‌استریت ژورنال مطرح شده و از سوی هیچ منبع دیگری، اعم از رسمی و غیررسمی، تایید نشده بود. به‌همین دلیل نمی‌توان به چنین ادعایی توجه کرد. به‌علاوه تحریم‌های اعمال شده علیه ایران در سال‌های گذشته آنقدر جامع و گسترده شده که اضافه شدن یا نشدن تحریم جدید به این فهرست، در واقع چیزی را تغییر نمی‌دهد. کسانی که خبر تاییدنشده توقف گسترش تحریم‌ها را تبلیغ کردند منتظر شروع اعمال تحریم‌های جدید از سوی واشنگتن بودند تا نتیجه بگیرند که مذاکرات ایران و ایالات‌متحده در حال فروپاشی است و اوضاع به منازعه نزدیک می‌شود.

نشست فصلی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای که از امروز- دوشنبه- برگزار می‌شود، پرده دیگری از این نزاع را به نمایش می‌گذارد. گمان می‌رود اروپا از کنار ماندن در حل پرونده هسته‌ای ایران ناخرسند شده و می‌خواهد با ابزار آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به ایران فشار وارد کند اما نکته مهم آن است که در هیچ پرونده مهمی، چه در کرواسی و یوگسلاوی سابق، چه در موضوع خاورمیانه، چه در روسیه و منازعه در جریان اوکراین و چه در گفت‌وگوهایی که در دوران باراک اوباما به توافقنامه برجام منجر شد، اروپا نقش محوری ایفا نکرده و حتی در موقعیت ایفای نقش محوری نیز نبوده است. در همه این پرونده‌های بااهمیت، فقط ورود نقش‌آفرینی ایالات‌متحده توانسته بحران را راهبری کند و به آرامش برساند. در چنین صورتی قطعنامه‌ای که احتمالا در این دور از نشست فصلی آژانس به تصویب می‌رسد اگرچه همراهی و امضای ایالات‌متحده را هم به همراه دارد اما کارکرد موثری ندارد و بر جریان مذاکرات تهران- واشنگتن تاثیرگذار نخواهد بود.

البته مشکل بزرگ آن است که تهران بخواهد با طولانی کردن گفت‌‌وگو و پیچیده ساختن آن از مرز زمانی اعمال و آغاز مکانیسم ماشه بگذرد و با عبور از این مرز، اروپایی‌ها را در این‌باره خلع‌سلاح کند. در واقع تهران می‌داند با نزدیک شدن به اکتبر (مهرماه) شانس و امکان ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصمیم‌گیری روی آن به‌منظور فعال‌سازی مکانیسم ماشه کاهش می‌یابد و همین امر شانس و قدرت چانه‌زنی ایران در گفت‌وگو با واشنگتن را افزایش می‌دهد. این تکنیک البته راهبرد هوشمندانه و دقیقی است که از بازیگران و نقش‌آفرینان صحنه می‌کاهد و با کاهش نقش‌آفرینان توان مذاکراتی افزایش می‌یابد. اما نکته مهم آن است که اگر اروپا از مذاکرات و حل پرونده هسته‌ای ایران کنار گذاشته شود، آنگاه حتما باید با ایالات‌متحده توافق حاصل شود چراکه در غیر این صورت ممکن است منازعه‌ای فاجعه‌‌‌بار رخ دهد. قابل درک است که اگر نقطه پایان این مذاکرات، توافق نباشد و اروپا هم کنار گذاشته شده باشد، دیگر نمی‌توان از ظرفیت اروپا برای مهار و کاهش شدت بحران استفاده کرد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 رسانه‌های نوین و نقش پیشگیرانه
✍️ زهرا نژادبهرام
یک هفته قبل از خبر مرگ دلخراش الهه حسین‌نژاد در صفحه اینستاگرامی برخی دوستان وی خبر گمشدنش به نمایش گذاشته شد. این مهم به امری عمومی و اجتماعی مبدل گردید و رسانه‌ای از جنس رسانه نوین، توانست افکار جمعی را به سوی این مهم سوق دهد که سرنوشت این دختر جوان چه خواهد بود! نقش رسانه به خصوص رسانه‌های نوین که بستری برای اطلاع‌رسانی و فرصتی برای حساس‌سازی اجتماعی است، این امکان را فراهم ساخت که نه تنها نهادهای رسمی بلکه مجموعه افکار عمومی در پی وی باشند. اصولا رسانه و کارکرد آن در پیشگیری از جرایم و اطلاع‌رسانی به مردم و برانگیختن واکنش‌های نگران‌کننده و باورپذیر ساختن عاقبت ارتکاب به جرم بستری غیر قابل انکار است که همه اندیشمندان و حتی افکار عمومی جامعه به آن باور دارند. رسانه‌ها با پرداختن به ابعاد مختلف موضوع و توجه ویژه به جرایم به خصوص خشونت علیه زنان در جامعه قادر است، فضای افکار عمومی را علیه چنین وقایعی برانگیزاند و مجرمین را نسبت به عملکرد احتمالی با تصویر نتیجه کار روبه‌رو کند. بعد از مرگ دردناک و جانسوز دختر جوان اسلامشهری این وظیفه رسانه‌ها است که ابعاد موضوع و نقش نهادهای انتظامی و امنیتی را در دستگیری و مراقبت از شهروندان پررنگ سازد تا فضای امن احتمالی برای مجرمین به حداقل برسد. رسانه به خصوص رسانه‌های نوین می‌توانند با استفاده از ظرفیت‌های کاربردی نه تنها قادر به پیش‌آگهی نسبت به وقوع جرایم علیه همه، خصوصا زنان باید اقدام نماید، حتی می‌تواند بستری برای طرح مطالبات عمومی جامعه در جلوگیری از این وقایع داشته باشد. اگرچه نقش رسانه‌های جریان اصلی در این مهم خیلی پررنگ نبوده و حتی در این مورد خاص نیز این رسانه‌های نسل جدید بوده‌اند که فضا را تاحدودی تبیین ساخته‌اند. اتفاقات اخیر در شهرهای مختلف کشور درخصوص خشونت علیه زنان اعم از خانوادگی و ... این مهم را در اذهان عمومی پررنگ ساخته که دستگاه پیشگیری از این جرایم و قوانین مرتبط در این خصوص بدون کمک رسانه‌ها و با تاکید بر نقش کاربردی و موثر رسانه‌های نوین، قادر به انجام وظایف خود نیستند، اگرچه قوانین مرتبط هنوز در راهروهای مجلس سرگردان است!

وقوع جرایم امری واقعی است اما پیشگیری از آن نیز واقعی است، از این رو می‌توان با اتکا به ظرفیت‌های موثر رسانه‌های نوین، فضای ارتکاب به جرم را بسیار محدود ساخت و امکان وقوع آن را به حداقل رسانید؛ این مهم نیازمند عزمی جدی از سوی همه بخش‌ها است.
برجسته‌سازی جرایم به همراه امکان ایجاد حساس‌سازی اجتماعی و آموزش در کنار تصویر‌سازی از ناپسندی جرم کارکردی است که رسانه به روشنی قادر به ارائه آن است. بی‌توجهی به این نقش نه تنها برای جامعه بلکه برای دست‌اندرکاران حوزه ارتباطات قابل اغماض نیست. از این رو متقاعدسازی افکار عمومی در کنار باور‌پذیری به نظارت موثر آنها بر وقایع پیرامونی وظیفه‌ای است که رسانه قادر به انجام آن است و این مهم نیازمند استمرار و مسوولیت‌پذیری ویژه آن است! شاید اگر تصویرسازی از جرایم اجتماعی در بستر رسانه فقط برای دوره وقوع واقعه نباشد و به ‌طور مداوم آثار آن به دیده مخاطبان درآید؛ مجرمین و مردم به روشنی آن را پدیده‌ای دور از ذهن یا غیرقابل تکرار نبینند! بلکه آن را امکانی بدانند که شاید هر زمان و هر جا قابل وقوع باشد. لذا وظیفه رسانه است که با برجسته‌سازی این حوادث ضمن هشدار به مجرمین فضای اطلاع‌رسانی و پیشگیری را تقویت نموده و به ‌طور مداوم نسبت به این مهم آموزش‌های مستقیم و غیرمستقیم را در دستور کار قرار بدهد.
با این نگاه وظایف رسانه فارغ را نقش اطلاع‌رسانی نوعی حفاظت از سلامت جامعه نیز هست؛ سلامتی که در گروی امنیت‌زایی برای مردم و فشارزایی افکار عمومی روی مجرمان است.
رسانه که رسالتی ویژه در آموزش اجتماعی در کنار آموزش رسمی برعهده دارد به روشنی قادر است مجرمین آتی و کنونی را با حساس‌سازی افکار عمومی به گوشه رینگ برده و امکان ارتکاب به جرم را برای آنها به ‌شدت کاهش بدهد! چراکه وقتی افکار عمومی هر نوع رفتار غیرمتعارف را نسبت به افراد جامعه ازسوی مجرمین مشاهده کنند به روشنی در برابرش واکنش نشان خواهند داد و فضای امن احتمالی برای ارتکاب به جرم را تخریب خواهند ساخت، زیرا امروزه رسانه‌های نوین بستری موثر برای انتقال پیام‌ها جهت هشدارها و توجه هست؛ امری که می‌تواند فضای جرم را تنگ و امکان وقوع آن را حداقلی سازد.
در این میان تقویت حساس‌سازی افکار عمومی در کنار آگاهی‌بخشی عمومی نسبت به انواع جرم، می‌تواند به نوعی همچون واکسن در پیشگیری موثر باشد، لذا باتوجه به نظریه کاشت در ارتباطات با تکرار و بیان آگاهی اجتماعی در این خصوص از یک‌سو و ناامن کردن فضا برای ارتکاب جرم ازسوی دیگر مساله جرایم اجتماعی با فضای کمتری برای بروز، روبه‌رو خواهد شد و این مهم در اذهان افکار عمومی نهادینه می‌شود که هر نوع رفتار غیرمتعارف باید زیر نظر گرفته شود.
لذا از آنجا که زندگی امروزه با رسانه‌های نوین عجین شده، هر نوع آموزشی اعم از مثبت و منفی در این بستر قابلیت نشری انکارناپذیر دارد؛ اما از آنجا که رسالت رسانه برقراری صلح اجتماعی و توافق عمومی و امن‌سازی فضای اجتماعی است، این مهم بیش از گذشته از رسانه اعم از جریان اصلی و نوین، انتظار می‌رود که فضای آموزشی خود را برای محکومیت درونی و بیرونی مجرمین یا افراد در معرض مجرمیت فراهم کند.
رسانه با نگاهی وسیع با بهره‌گیری از ظرفیت‌های متعدد و روش‌های گوناگون در تثبت امنیت اجتماعی بر بستر آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی توانایی بسیاری برای پیشگیری از وقوع جرم دارد؛ این نقش بستری است که می‌تواند نهادهای رسمی را در برابر وقوع این حوادث یاری کند.


🔻روزنامه شرق
📍 قانون برسازنده خشونت
✍️ حمزه نوذری
جامعه‌شناسی و اقتصاد، علوم بازشناسی پیامدهای ثانویه هستند؛ علوم مطالعه و شناخت اثرات دستورالعمل‌ها، قوانین و سیاست‌ها در بلند‌مدت. نه‌تنها اثرات اولیه باید وارسی شوند، بلکه باید پیامدهای ثانویه و بلند‌مدت دستورالعمل‌ها و قوانین را هم پی گرفت. اما قوانین و سیاست‌ها چگونه می‌تواند برسازنده خشونت باشد، هرچند به شکلی غیرمستقیم و بدون اینکه واضعان آن نیت افزایش خشونت داشته باشند. حتی گاهی ‌‌می‌تواند به شکل غیر‌مستقیم منجر به مرگ افراد شود. بسیار شنیده می‌شود که تلفن همراه اپل به‌مثابه یک نشانه است که ممکن است دارنده آن مورد خشونت واقع شود و چه‌بسا جان خود را از دست بدهد.
گوشی‌ای که گاه قیمت آن تا نزدیک ۲۰۰ میلیون تومان هم می‌رسد. وقتی دختر و پسر جوانی وسیله و ابزار کوچک با قمیت بالایی در دست دارند، ممکن است مورد تعقیب و حمله سارقان قرار گیرند؛ در مواردی نیز اگر دارنده تلفن اندک مقاومتی کند، ممکن است آسیب‌هایی جدی ببیند ‌یا حتی جان خود را نیز از دست بدهد. از منظر روان‌شناسی، سرقت‌های خشن نشان می‌دهد سارق روانی و دارای مشکلات روحی است. گفته می‌شود بیش از ۲۰ درصد جمیعت دارای اختلال‌های روانی هستند، اما‌ این به آن معنا نیست که همه آنان سارق‌اند. گاهی گفته می‌شود‌ احساس نابرابری در میان افراد باعث ایجاد چنین وقایع تلخی می‌شود؛ یعنی طمع برای دزدی ولو با ضربه‌زدن به دارنده گوشی گران‌قیمت. بر اساس این دیدگاه، کسی که می‌بیند نمی‌تواند معیشت خود را تأمین کند یا می‌بیند جوان کم‌سن‌و‌سال گوشی گران‌قیمتی دارد، می‌پندارد که او از رفاه بالایی برخوردار است و چرا من ندارم. از نظر او، چنین جوانی که درآمد و وضعیت مالی خوبی دارد، به راحتی می‌تواند گوشی دیگری تهیه کند.
این‌ توضیحات ناکافی است و ممکن است برخی جهات را توضیح دهد، اما سؤال این است که چرا قیمت یک گوشی تا چندین برابر درآمد یک کارگر و کارمند است؟ گاهی قمیت آن با یک ماشین پراید مدل پایین برابری می‌کند.

وقتی دستورالعمل‌ها و بخش‌نامه‌ها واردات گوشی اپل را‌ ممنوع کرده یا برای واردات آن تعرفه‌‎های بالایی وضع می‌کنند، باعث می‌شوند قیمت این کالا ‌افزایش بسیاری یابد و از طرفی به نظر برخی افراد، این کالا امکان جایگزینی ندارد. رجیستری این گوشی هم چند‌ده میلیون تومان هزینه دارد، به همین دلیل برخی توان ثبت آن را ندارند؛ بنابراین وقتی مورد سرقت قرار می‌گیرد، نمی‌توان آن را رصد کرد. شاید دلیل مقاومت در مقابل سارقان مسلح به سلاح سرد نیز همین باشد. پس قانون تعرفه بر کالاها که گاهی هیچ ربطی به حمایت از تولید داخلی ندارد و دستورالعمل رجیستری یک کالا می‌تواند یک وسیله معمولی را تبدیل به کالایی گران‌قیمت کند که موجب طمع سارقان و خطر جانی برای دارنده آن شود.

هرچند ممکن است تعرفه و رجیستری بالا برای کالایی خاص با نگاه ارزشی دنبال شود، ولی بالاخره افراد مختلف جامعه بنا بر دلایلی برای کالاهایی مانند گوشی اپل تقاضای زیادی دارند. برخی به دلیل منزلت و خودنمایی، دیگران به دلیل کیفیت یا خاص‌بودن دوربین آن‌ یا برخی به دلیل امنیت در حفظ داده‌های شخصی و‌... خواستار گوشی اپل هستند، اما وضعیت به‌گونه‌ای است که پدرها و مادرها نگران فرزندان خود هستند؛ به‌ویژه وقتی گوشی تلفن آنها گران‌قیمت و از نوع اپل باشد. از طرفی برخی جوانان به دلایل مختلف نمی‌توانند از آن صرف‌نظر کنند. قانون تعرفه و رجیستری تلفن همراه به شکل غیر‌مستقیم و بدون نیت قبلی، سرقت‌های خشن را افزایش می‌دهد.

شاید قانون‌گذار و دستورالعمل‌نویس متوجه پیامدهای ثانویه نیست، اما اتفاقاتی که در مدت اخیر برای افراد دارای گوشی‌های گران‌قیمت افتاده است، باعث می‌شود‌ به این بیندیشیم که چرا با دستورالعمل‌ها و شیوه‌نامه‌ها، محصولاتی را به کالایی کمیاب و دارای قیمت بالا تبدیل می‌کنیم که باعث سرقت‌های خشن شود. به نظر می‌رسد وقت آن رسیده باشد که واضعان قانون و دستورالعمل‌نویسان به نتایج ثانویه عمل خود بیندیشند و به اصحاب علوم اجتماعی گوش فرا‌دهند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 بن‌بست قیمت‌گذاری دستوری
✍️ محمدحسن کاکایی
پیش از اظهارنظر درباره تغییر قیمت خودرو، ابتدا باید جایگاه واقعی صنعت را شناخت و ریشه مشکلات را بررسی کرد. رفتار حاکمیت طی سال‌های اخیر منجر به شکل‌گیری حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته برای ایران‌خودرو و سایپا شده است؛ زیانی که ناشی از دو عامل کلیدی بوده؛ نخست قیمت‌گذاری دستوری و دوم، تعلل در اعلام به‌موقع قیمت‌ها مطابق قانون. به طور مثال، تا پیش از آبان ماه سال گذشته، قیمت اکثر محصولات ایران‌خودرو و سایپا حدود ۱۸ ماه ثابت مانده بود. زمانی که در آبان ماه قیمت‌ها حدود ۳۰ درصد افزایش یافت، موجی از انتقاد و حتی برخورد رسانه‌ای با مسئولان و خودروسازان شکل گرفت، درحالی‌که هم‌زمان قیمت ارز نیز با رشد چشمگیر همراه بود و عملاً خودروساز در حال جبران عقب‌ماندگی قیمتی خود بود.
اکنون حدود شش ماه از آن تاریخ گذشته و در این مدت، کشور با حداقل ۳۰ درصد تورم روبه‌رو بوده است، درحالی‌که همچنان عقب‌ماندگی شدید قیمتی در صنعت خودرو وجود دارد. با وجود ارسال مستندات لازم برای قیمت‌گذاری، مسئولان بار دیگر با تعلل در اعلام قیمت‌ها مواجه هستند؛ تعللی که البته دلایل خاص خود را دارد.
از اواخر سال گذشته، بخش خصوصی طبق قانون تجارت، اعمال حاکمیت کرده و مدیریت ایران‌خودرو را بر عهده گرفته است. بر اساس قانون تجارت، وظیفه مدیریت جدید تولید سود است و حق تولید زیان ندارد. یعنی اگر این شرکت زیان‌ده باقی بماند، باید پاسخگوی قانون باشد. اگر تولید ادامه یابد، با قیمت‌گذاری دستوری فعلی، دوباره زیان تولید خواهد شد. اگر هم تولید متوقف شود، به دلیل ایجاد تنش در بازار، مجدداً زیان خواهد کرد. این وضعیت عملاً صنعت خودرو را در شرایطی بن‌بست گونه قرار داده است.
اکنون دو راه پیش‌روی مدیریت بخش خصوصی قرار دارد. نخست، شکایت از دولت در دیوان عدالت اداری است، زیرا مطابق ماده ۹۰ سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، اعمال قیمت‌گذاری دستوری از سوی دولت باید منجر به پرداخت زیان به شرکت شود. اما این مسیر عملاً کارآمد نیست؛ چراکه بررسی آن در دیوان ممکن است ماه‌ها به طول انجامد و در نهایت نیز درگیری با دولت نتیجه مشخصی در پی نداشته باشد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین